مداحی آنلاین - خدایا چرا هلهله ای به دشت برخواست - مطیعی.mp3
6.18M
🌹بسیار زیبا
🎤مداح: حاج میثم مطیعی
🌾خدایا چرا هلهله ای زدشت برخواست
#عاشورا
#ماه_محرم
#محرم
@hamsaranekhoob
#عاشورا
ازدحام است و در این معرکه زینب مانده
بـه بـرادر بـرسد یـا کـه بـه مـعجـر بـرسـد
#محسن_ناصحی
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
@hamsaranekhoob
#ارتباط_چشمی
سلام استاد خانمی هستم ۴۲ ساله دوفرزند ۱۳ و۵ ساله دارم همسرم با خانما ارتباط چشمی قوی وعاطفی برقرار میکنه چه محرم چه نامحرم ، به اینصورت که یه نفر روانتخاب میکنه چند دقیقه روش زوم میکنه به طوریکه طرف احساس خوبی بش دست میده ودربازدید دیگه با عشق وعلاقه کمکی به طرف میکنه وبینشون محبت بوجود میاد واین کار باعث میشه دلتنگش بشن واگه فامیل باشه زود به زود به منزل ما میاد حس بدی در من بوجود میاد احساس میکنم نامزد بازی میکنه در مورد محارم باعث باز شدن دخالت افراد در زندگیمون میشه وزندگی برام سخت شده هروقت مهمون میاد یا جایی میریم استرس تمام وجودمو فرا میگیره دوس ندارم جایی برم حتی خونه پدرم دچار فراموشی شدم به جدایی وخودکشی فکر میکنم . اینم بگم مطمئنم هدف خاصی نداره و فک میکنم برای رفع کم رویی وکم حرفی این کارو انجام میده ممنون از راهنماییتون
🍃🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
#محسن_پوراحمد_خمینی
🌹🍃 #زن همانند گل است 🍃🌹👇
💓 @hamsaranekhoob
246.mp3
3.41M
#ارتباط_چشمی
🍃🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
#محسن_پوراحمد_خمینی
🌹🍃 #زن همانند گل است 🍃🌹👇
💓 @hamsaranekhoob
#غارت
🏴 بخشی از غارت خیام، در بیان جانسوز دختر امام حسین علیه السلام. ( آجرک الله یاصاحب الزمان )😭😭😭😭😭😭😭😭😭
▪️فاطمه صغرا گوید: من بعد از شهادت پدر بزرگوار خود مدهوش و حيران بر در خيمه ايستاده بودم. پدر و برادران و خويشان خود را در ميان خاك و خون مى ديدم و در احوال خود متفكّر بودم كه اشقياى بنى اميّه با ما چه خواهند كرد. آيا خواهند كشت يا اسير خواهند كرد؟ ناگاه ديدم سواره اى پيدا شد و نيزه در دست داشت، و بر پشت زنان مى زد و ايشان مى گريختند و آنچه داشتند غارت مى كرد و ايشان فرياد مى كردند كه: وا جدّاه وا أبتا وا عليّا وا قلّة ناصراه وا حسيناه، آيا مسلمانى در ميان اين گروه نيست كه ما را يارى كند؟ آيا مؤمنى در ميان اين جماعت نيست كه ما را پناه دهد؟ من از مشاهده اين حال بر خود لرزيدم و عمّه هاى خود را مى جستم كه بر ايشان پناه برم. ناگاه ديدم كه نظر آن لعين بر من افتاد و من گريختم. ناگاه ديدم كه سنان نيزه اش بر ميان كتف من آمد و بر صورت افتادم. پس گوش مرا دريد و گوشواره مرا برداشت، و مقنعه از سر من كشيد، و مرا گذاشت و متوجّه خيمهها شد، و من بيهوش شدم. چون به هوش آمدم ديدم عمّهام بر سر من نشسته و مى گريد. گفت: برخيز كه برويم و ببينيم كه بر سر ساير دختران و برادر بيمار تو چه آمد. گفتم: اى عمّه چادرى از براى من نيست. گفت: من نيز مثل توام. چون به خيمه در آمديم ديديم كه همه اسباب را غارت كرده اند، و برادرم امام زين العابدين عليه السّلام از بيمارى و تشنگى بر رو افتاده و بر احوال ما مى گريد.
📜 جلاء العیون ص ۹۳
◼️جهت سلامتی و تعجیل در فرج حضرت ولی عصر ارواحنافداه صلوات ◼️
#محسن_پوراحمد_خمینی
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
@hamsaranekhoob
#رمان آموزشی
#خانه_مریم_و_سعید
قسمت سیزدهم
ساعت ٢٣ است و سعید و مریم و بچه ها تازه از پارک به منزل برگشته اند. مریم که امشب روحیه اش خیلی بهتر شده رو به بچه ها میکند و میگوید: بچه ها از بابا تشکر کردید که ما رو برد پارک؟ بچه ها که بعد از مدت ها به همراه بابا به پارک رفته بودند، از ذوق بسیار، همه شان تشکر کردن را فراموش کرده بودند و یکی پس از دیگری گفتند بابا دستت درد نکنه که ما رو بردی پارک😃 سعید هم در جواب بچه ها تک به تک میگفت خواهش میکنم پسر خوشگلم 😍 و دختر خوشگلم😘
مریم به بچه ها گفت بچه ها اول دستاتون رو بشورید و به سعید گفت: آقا سعید بیزحمت دستای محمد رو هم بشور...
سعید دوید دنبال محمد که دستاش رو بشوره و محمد هم زد زیر خنده😃 و طبق معمول فرار کرد... صدای مریم بلند شد و گفت ساعت ١١ شبه شما دارید دنبال بازی میکنید؟!! 😳بعد میثم را بغل کرد و رفت تا در سینک آشپزخانه دستهایش را بشوید.؛ بالاخره سعید دستهای محمد رو شست و لباسش رو عوض کرد و تکیه اش را به پشتی داد... بلافاصله فاطمه پرید تو بغل بابا ☺️و با ناز همیشگی اش گفت : بابا فردا که تعطیله میای با هم بازی کنیم؟ بابا؟! ... بابا یه سوال بپرسم؟! سعید گفت بگو باباجون😍 مریم که داشت دستهای میثم را میشست، با خودش گفت فاطمه میخواد چی بپرسه از سعید؟! علی هم حواسش جلب گفتگوی بابا و فاطمه شده بود. فاطمه که کمی بغض کرده بود، گفت: بابا... چرا دیگه با ما بازی نمیکنی؟😔 ظرف دو ثانیه چشمانش پر از اشک شد و ادامه داد : چرا اینقدر شبا دیر میایی و دیگه شبا برامون قصه نمیگی؟😔 سعید که از دیدن این صحنه خیلی متعجب و شوکه شده بود بلافاصله فاطمه را بغل کرد و سرش را بوسید و در حالی که موهای فاطمه را با دستش مرتب میکرد، گفت: خب میدونی چرا بابایی؟ چون میخوام بیشتر کار کنم و پولمون زیادتر بشه تا بتونیم یه ماشین بزرگتر بخریم و باهاش بریم مسافرت... ناگهان علی وارد بحث شد و گفت بابا اصلا ما نمیخوایم ماشینمون بزرگتر بشه😐 همین پرایدی هم که ما داریم خیلی ها ندارن ولی باباهاشون باهاشون بازی میکنن...😔 مریم دارد با دقت به صحبتهای بچه ها با سعید گوش میکند و هنوز مصلحت نمیداند از آشپزخانه بیرون بیاید.
فاطمه هم که حالا اشکهایش جاری شده بود مجددا رو کرد به بابا و گفت😭 آره بابا، ما نمیخوایم ماشینمون رو عوض کنی ولی بجاش مثل همیشه با هم بازی کنیم، باشه بابا؟! باشه؟... 😭
حالا مریم وارد اتاق شد و ساکت نشست کنار و شروع کرد به عوض کردن لباس میثم... (بچه ها داشتند حرف دل مریم را میزدند...)
سعید که دلش آشوب شده بود و از کوتاهی هایش در حق مریم و بچه ها بیش از پیش آگاه شده بود لبخند سردی زد و گفت: بذارید با مامان هم مشورت کنم ببینم نظر مامان چیه؟ علی دوباره پرید وسط و گفت من مطمئنم مامان هم ناراحته و خودم چندبار دیدم که با هم صحبت میکردید به شما گفته که نمیخوایم ماشینمون رو عوض کنیم و ادامه داد بابا مگه خودتون قبلا نگفتید که روزی همه دست خداست... خدا هر طور خودش صلاح بدونه به بنده هاش روزی میده؟...
مریم همچنان در سکوت و سردرگمی است و دارد با خودش فکر میکند... این اولین باریه که بچه ها دارن از سعید انتقاد میکنند... اون هم اینطور مستدل و منطقی... از طرفی خوشحال هست که بچه ها چقدر فهمیده شده اند و از طرفی نگران اذیت هایی است که در این مدت بچه ها از دوری پدرشان کشیده اند...
از همه مهمتر اینکه چندین بار همین حرفها رو به سعید گفته بودم و تاثیری نداشت ولی امروز بچه ها غوغا کردند😊
مریم رو به بچه ها کرد و با لبخند و مهربانی همیشگی و کمی چاشنی کیاست، گفت: بچه ها بابا چون شماها رو خیلی دوست داره میخواست ماشینمون رو عوض کنه حالا که شما ها مخالفید، من هم هر تصمیمی که بابا بگیره باهاش موافقم😊
سعید یک لبخندی زد و گفت: من هم با نظر شما و مامان موافقم ولی چون با شرکت قرارداد بستم، تا ۶ ماه دیگه نمیتونم ساعت کاریم رو تغییر بدم اما قول میدم بعد از ۶ ماه، دیگه تمدید نکنم😊 حالا هم پاشید برید بخوابید که فردا ان شاءالله میخوایم کلی با هم بازی کنیم☺️
💓 ادامه دارد ...
✅ #نویسنده : محسن پوراحمد خمینی
💚 لطفا نظرات و پیشنهادات خودتان را درباره رمان آموزشی خانه مریم و سعید به آی دی زیر ارسال نمایید 👇👇
💚 @Manamgedayefatemeh7
🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب 👇
http://eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
💜 #انتشار_رمان_با_شما ☺️
#محرم #صفر #امام_حسین(ع) #اربعین #ما_ملت_امام_حسینیم #کرونا #ثامن
من چند تا از ویس هارو گوش دادم
واقعا ازتون ممنونم
اجرتون با سید الشهدا
میتونم بگم زندگیم از این رو به اون رو شده
زندگیم داشت بهم میخورد
میتونم بگم این ویس ها نجات بخش زندگیم شد
به اشتباهاتم پی بردم و دارم سعی میکنم که خودمو اصلاح کنم
بینهایت ممنون
✅ #نظر_یکی_از_اعضای_محترم 👆 بعد از گوش دادن به مجموعه آموزشی و مهارتی #هنر_زن_بودن در تعامل با شوهر
💓🍃 جهت #ثبت_نام و دریافت فایل صوتی کلاسها، کلمه #آموزش_مجازی را به آی دی زیر ارسال نمایید👇
🌸 @Vaqtemoshavereh
💓 کانال تربیتی همسران خوب👇
💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
#انتخاب_صحیح
عرض سلام و وقت بخیر خدمت استاد گرامی
دختری ۳۱ ساله و مجرد هستم .از همون دوران دبیرستان خواستگار داشتم تا الان اما متاسفانه باب میلم نبودن. مشکلم این که الان خواستگارانم سن خیلی کمتر از خودم دارن حتی با اختلاف ۷-۸. چون چهره ام هم با سنم همخوانی نداره .خواستم راهکاری پیش روم بذارین
ضمن اینکه معیارام اصلا خارج از منطق نیست و فقط اعتقادات و سلامت روحی و اخلاقی طرف مورد نظرم هست و متاسفانه همین معیارهای اولیه و مهم رو هم در حد معقول نداشتن و اگرم فردی معیارامو داره از نظر سنی به مشکل برمیخورم . سپاسگزارم🙏
🍃🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
#محسن_پوراحمد_خمینی
🌹🍃 #زن همانند گل است 🍃🌹👇
💓 @hamsaranekhoob
245.mp3
4.79M
#انتخاب_صحیح
🍃🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
#محسن_پوراحمد_خمینی
🌹🍃 #زن همانند گل است 🍃🌹👇
💓 @hamsaranekhoob
✨﷽✨
🏴داستان مـعـنوی
✍شخصی بود که چندان مقید به احکام شرعی نبود، ولی هر وقت در مسیرش به بیرق و پرچم مجالس عزاداری امام حسین علیهالسّلام برمیخورد، به حضرت سلام میداد. آن شخص از دنیا رفت و در قیامت پروندهی اعمالش را رسیدگی کردند و دیدند جهنّمی تمام عیار است.
لذا حکم صادر شد او را به جهنّم ببرند. ملائکه پروندهی او را گرفتند و او را به سمت جهنّم بردند. در بین راه آن شخص بیرق امام حسین علیهالسّلام را دید. محکم ایستاد و به ملائکهای که او را میبردند گفت من در دنیا هیچ وقت بدون سلام کردن از این بیرقها رد نشدم و الآن هم باید بروم یک سلام بکنم، بعد با شما به جهنّم میآیم.
ملائکه گفتند نمیشود، کار تو تمام است و باید به جهنّم بروی.
تا این گفتگو بین آنها در گرفت، حضرت اباعبدالله علیهالسّلام که پای آن بیرق ایستاده بودند یک نگاه به آنها کردند و با همین نگاه، آن شخص و ملائکهی همراهش، خود را در حضور حضرت مشاهده فرمودند گفتگوی شما بر سر چه بود؟ ملائکه پروندهی اعمال آن شخص را تقدیم حضرت کردند. حضرت نگاهی به آن کردند و به آن شخص فرمودند: این چیه؟ (یعنی چیز خوبی نیست) و پرونده را به ملائکه پس دادند.
ملائکه هم راه افتادند تا آن شخص را به جهنّم ببرند امّا در بین راه متوجّه شدند که به سمت بهشت میروند خیلی تعجّب کردند!
به پروندهی آن شخص نگاه کردند، دیدند حضرت با همان نگاهشان زیر نامهی اعمال آن شخص نوشتهاند: یا مُبَدِّلَ السَّیِئاتِ الحَسَناتِای کسی که بدیها را به خوبی تبدیل میکنی. ملائکه هم آن شخص را به بهشت بردند و تحویل دادند.
📚مصباح الهدی تٱلیف استاد مهدی طیّب
#محسن_پوراحمد_خمینی
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
@hamsaranekhoob
🔅 #پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله:
✍️ يا فَاطِمَةُ كُلُّ عَيْنٍ بَاكِيَةٌ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ إِلاَّ عَيْنٌ بَكَتْ عَلَى مُصَابِ اَلْحُسَيْنِ فَإِنَّهَا ضٰاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ بِنَعِيمِ اَلْجَنَّةِ .
🔴 فاطمه جان روز قیامت هر چشمى گریان است، مگر چشمى که در مصیبت و عزاى حسین گریسته باشد، که آن چشم در قیامت خندان است و به نعمتهاى بهشتى مژده داده مىشود.
📚 بحارالانوار،ج ۴۴، ص۲۹۳
#محسن_پوراحمد_خمینی
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
@hamsaranekhoob
#بی_مسئولیتی
سلام استاد. من یک سالی هس عقد کردم.نامزدم ادم بی مسئولیتی هس مثلاواسه خرج عروسی وشغلیش به خواهراش تکیه میکنه. واینکه ماچندروزقبل یاشب قبل قرارمیزاریم بیرون بگردیم چنبارپیش اومده به جای صبح دم غروب اومده.یه بارم عمدادیراومدبعدکه بهش میگم چرااین کارومیکنی میگه از دستت ناراحت شدم عمدا نیومدم بعدش میگه خواب موندم کلا خوابش خیلی زیاده مثلاخونمون۱۲ظهربیادیکی دوساعت بیداره بعدمیخوابه من دوست دارم باهم حرف بزنیم بگیم بخندیم . توی این یک سال بارها بهش گفتم دوس دارم بهم روزی یکی دوبار پیام بدی بهم زنگ بزنی ولی انگار نه انگار. سر همین دیر اومدناش دامادامون میگه ادم دوران نامزدی اینطوری نیست همش لحظه شماری میکنه نامزدشو ببینه ولی اون خیلی بی خیاله ولی من اصلا به روی خودم نیوردم .ادم درونگرایی هس. با بی مسئولیت بودنش چیکار کنم استاد. دوس دارم مرد باشه بهش تکیه کنم به حرفا وقولاش عمل کنه خیالم ازش راحت باشه ولی واقعا نیس از ایندم ازاینکه باهاش زیریه سقف برم واقعانگرانم.واینکه من واقعا بهش محبت میکنم وبراش کم نمیزارم اینو خانواده هامون هم میدونن. چیکار کنم بیشتر بهم توجه کنه محبت کنه؟ لطفا راهنماییم کنید. تشکر
🍃🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
#محسن_پوراحمد_خمینی
🌹🍃 #زن همانند گل است 🍃🌹👇
💓 @hamsaranekhoob
243.mp3
4.27M
#بی_مسئولیتی
🍃🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
#محسن_پوراحمد_خمینی
🌹🍃 #زن همانند گل است 🍃🌹👇
💓 @hamsaranekhoob
🏴راز کشته نشدن عده ای از دشمنان امام حسین علیه السلام در روز عاشورا!
✍امام سجاد (علیه السلام) مي گويد : در روز عاشورا پدرم را ديدم كه به دشمن حمله مي كرد و آنها را مي كشت. ولي در آن درگيري بعضي از افراد دشمن را با اينكه زير شمشير او قرار مي گرفتند ، پدرم رد مي كرد و آن ها را نمي كشت با اينكه مي توانست آنها را بكشد..
راز اين موضوع را نمي دانستم. تا هنگامي كه به مقام امامت رسيدم فهميدم آن كساني را كه پدرم نمي كشت در نسل آنها شخصي كه ما اهل بيت را دوست بدارد وجود داشت..
💥پدرم با نگاه کردن به دشمن میفهمید از نسل او،گریه کن برای این مصیبت به وجود می آید، بهمین خاطر براي حفظ آن دوست ما در صلب پدرش،پدر را نمي كشت...
📚معالي السبطين،ج۳ ص۳۱
#محسن_پوراحمد_خمینی
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
@hamsaranekhoob
🌸 همسران خوب 🌸🇵🇸
🖤 مسابقه فرهنگی از فایل صوتی ٢٢ دقیقه ای #سخنران : حجت الاسلام و المسلمین محمد نیازی 💓 سوالات از
💓 مهلت شرکت در این👆مسابقه فرهنگی، جمعه مورخ ١۴ شهریور ساعت ٢١ میباشد.
🌸🍃هدیه این مسابقه فرهنگی، اهدای یکی از مجموعه های آموزشی و مهارتی استاد پوراحمدخمینی (به انتخاب برگزیدگان) میباشد.
این مسابقه هم زمان در #کانال_همسران_خوب در پیام رسان های ایتا، سروش، بله و تلگرام در حال برگزاری است و ان شاءالله تعداد برگزیدگان، ۴٠٠ نفر خواهد بود.
🌹پس حتما حضور فعال داشته باشید☺️
💟جوایز مسابقه راس ساعت ٢١ جمعه و بعد از قرعه کشی تقدیم برگزیدگان خواهد شد😊
🌹🍃زن همانند گل است...
@hamsaranekhoob
هدایت شده از 🌸 همسران خوب 🌸🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ یک تصمیم مهم برای #محبت_ورزی به همسر و فرزندان
🌹 #تلنگر بسیار زیبا و دلنشین
🌸 استاد محسن پوراحمد خمینی
📣 #حتما ببینند و نشر دهید
#محرم #صفر #امام_حسین #ما_ملت_امام_حسینیم
🌹🍃 کانال تربیتی همسران خوب 👇
http://eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
✨🌸✨
اگر نمازگزار بداند كه
چه هاله اى از جلال خدا او را فرو مى پوشاند،
هرگز دوست ندارد
كه سر خود را از سجده اش بر دارد
«لَو يَعلَمُ المُصَلِّي ما يَغشاهُ مِن جَلالِ اللّهِ ما سَرَّهُ أن يَرفَعَ رَأسَهُ مِن سُجودِهِ.»
[ #امام_على عليه السلام ]
ميزان الحكمه جلد۶ صفحه ۲۸۵
#محسن_پوراحمد_خمینی
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
@hamsaranekhoob
#فوت_شدن_پدر
سلام
دختر دوساله دارم که در ۱۹ماهگی همسرم فوت شد من نگرانش هستم که در اینده اسیب روحی نخوره چه کار باید بخورم عکس های همسرم رو جمع کنم که یادش بره؟ یا اینکه بزارم باشه راجع به باباش یه حرف هایی میزنه و یادشه مثلا گوشی همسرم میبینه یا لباس هایی که پدرش خریده میگه مامان کی خریده و خودش میدونه و اینکه بعضی چیزها تو ذهنش حک شده چون همسرم مرد خوبی بوده دوستندارم کلا فراموشش کنه بزرگ شد ولی الان دقیقا نمیدونم باید چه رفتاری داشته باشم؟بعد اینکه از چندسالگی دخترم میتونم سرکار برم و مهد بزارم؟
🍃🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
#محسن_پوراحمد_خمینی
🌹🍃 #زن همانند گل است 🍃🌹👇
💓 @hamsaranekhoob