eitaa logo
🌸 همسران خوب 🌸🇵🇸
249.7هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
44 فایل
🌸🍃 یک روانشناس انقلابی 🇮🇷 #محسن_پوراحمد_خمینی 💓 دریافت‌کلاسهای‌آموزشی @hamsaranclass 💓 مشاوره رایگان @hamsaranekhoub 💓 مشاوره تلفنی @moshaverehhamsaran 💓 نظرات @Manamgedayefatemeh7 💓 تبلیغات،فروشگاه‌ها😊،مشاوره حضوری و... @hamsaranrahnama
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃 اهمیت خواندن #دعای_فرج❣ برای در امان بودن از فتنه های آخرالزمان #شهید_محسن_فخری_زاده #کرونا 🌹🍃 کانال تربیتی همسران خوب 👇 💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
امام على عليه السلام: با چيره شدن بر عادتهاست كه مى توان به بالاترين مقامات رسيد بِغَلَبَةِ العاداتِ الوُصولُ إلى أشرَفِ المَقاماتِ غررالحكم حدیث 4300 @hamsaranekhoob
سلام استاد پوراحمد لطف کنید بگید با خانم عصبی چگونه باید رفتار کرد؟ هفت ساله ازدواج کردیم و خانومم بسیار عصبیه لطفا راهنمایی کنید ممنون 🍃🌸 پاسخ استاد پوراحمد 🌹🍃 همانند گل است 🍃🌹👇 💓 @hamsaranekhoob
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨در تمام صحنه هاي زندگي فاطمه عليهاسلام، رضايت خدا بر غيرخدا ترجيح داشت. وقتي حضرت علی(ع) به خواستگاري زهراي مرضيه عليها السلام آمدند، پيغمبر خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) به ايشان فرمودند: دخترم! علي، به خواستگاريت آمده، حضرت رضاي خداوند را از پدر جويا ميشود. با وجود اينكه خواستگارهاي پولداري نظير عبدالرحمن بن عوف به خانۀ پيغمبر رفت و آمد داشت.طوري كه او پيشنهاد داد كه خانۀ ده هزار درهمي را به نام فاطمه ميكنم چون رضایت خدا در آن ازدواج نبود، حضرت فاطمه قبول نمیکرد. امام هنگامی امام علي عليه السلام براي خواستگاري آمد، نخستين سؤالي كه فاطمه پرسيد اين بود: أرَضِيَ اللهُ؛ آيا خدا از اين ازدواج من راضي است؟ اينكه پول و خانه و... دارد يا ندارد، از ناحيۀ فاطمه مورد پرسش قرار نميگيرد، تنها رضايت خداوند برايش مطرح است. 📗زندگي زهرا، ص۳۵؛ به نقل از مناقب ابن شهر آشوب، ج۳، ص۲۴۵ @hamsaranekhoob
🌸 دانشجو بودن مثل بسیجی بودن ِ به کد دانشجویی نیست ، به تفکر دانشجویی ِ ❤️ بر تمام دانشجویان انقلابی و عاشق مبارک. 🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب 👇 💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
باسلام و درود و تشکر از کانال خوبتون ..من فایل های انتخاب صحیح همسر. استاد رو گرفتم و گوش دادم و نظرم راجب ازدواج کاملا تغییر مثبتی کرد خیلی ممنونم ازتون. من دختری ۱۹ ساله هستم و دانشجوی معلم یکی از اشناهای من ۱۹ ساله هستن چند ماه از من بزرگترن امسال کنکور قبول نشدن و در حال حاضر پشت کنکوری هستن تک فرزندن و خونه دارن...از بچگی باهم بزرگ شدیم و ایشون به من ابراز علاقه کردن و گفتن که صبر کنم تا شرایطشون مهیا شه برای اقدام رسمی ایشون مداح و قاری هستن..پسر سرسنگین و مودب و البته پاکی هستن و با توجه به شناختی که دارم حرفاشون الکی نبوده. من گفتم که آینده دست خداست شما برین تلاش کنید اگر من خونه پدرم بودم اقدام کنید در غیر اینصورت من تعهدی نمیدم.ایشون هم با سختی پذیرفتن. الان سوالم اینه که اختلاف سنی کم ما بعدا مشکل ساز نمیشه؟؟ و اینکه سن ایشون کلا کم هست برای ازدواج یا نه؟؟ آیا واقعا منتظرشون بمونم یا اگر موقعیت مناسبی اومد جواب بدم؟ 🌹🍃 پاسخ کانال تربیتی همسران خوب، سرکار خانم سلام و رحمت ضمن عرض تشکر از شما بابت حسن اعتماد والبته احسنت به شما که برای پیگیری سوال راه صحیح مشورت را انتخاب کرده اید در مسئله ی سن ،نکته ی مهمی که مطرح است،شخصیت طریفین است یعنی باید بررسی شود هم خانم و آقا به پختگی و رشد کامل رسیده باشند لذا شما از این جهت باید در آینده اگر پیش رفت کارتان،بعد از مراحل خواستگاری و تحقیقات از یک مشاور امین در این زمینه کمک بگیرید که با شناخت شما و بررسی به شما کمک کنند نکته ی بعدی اینکه آقا پسر اگر واقعا خواهان شما هستند باید از طریق رسمی اقدام کنند ولی خب می‌توانند با صحبت با خانواده ها شرایط را تعیین کنند تا ان شا الله مثلا سال دیگر مراحل طی بشود اما اینکه صرفا شما براساس گفته ی ایشان منتظر بمانید کار صحیحی نیست لذا بهتر است اگر مورد مناسبی برای شما پیدا شد و شما تمام مراحل کامل شناخت را طی کردید،پیش بروید پس این انتظار ودرخواست آقا منطقی نیست. ان شا الله خداوند شما را یاری بدهد انتخاب خدا پسندانه ای داشته باشید و زندگی خوبی زیر سایه ی امام زمان تشکیل دهید. 💠 کانال تربیتی همسران خوب 💠 @hamsaranekhoob
❤️ #شوخ_طبعی موجب نشاط در خانه است. 🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب 👇 💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
امام صادق علیه السلام: همین باد، اگر چند روزی نوزد همه چیز فاسد و متلاشی می شود الاحتجاج، جلد ۲، صفحه ۲۳۰ @hamsaranekhoob
سلام وقت و عاقبتتون بخیر باشه واقعا محتاج کمک و راهنمایی شما استاد بزرگوار هستم خانمی سی ساله هستم همسرم سی و هشت سالشونه و معلم هستن ما از نظر رفتاری شوهرم خوب و مهربونه ولی تنها چیزی ک خیلی ازش عاجزم بیرون رفتنای بیش از حد شوهرم هست خیلی سعی کردم ک تو خونه از نظر همه چیز ب خودم رسیدگی کنم هر روز بحثمون فقط بر سر بیرون رفتناش هس همون موقع میگه باشه چشم ولی دوباره کارشون رو تکرار میکنن یعنی دبگه ب آخر رسیدم خیلی خسته شدم و واقعا هم نمیدونم کجا میره همش میگم نکنه اعتیاد داشته باشه و از ابنکاراش بیشتر مواقع عصبی هستم خیلی باهمدیگه در این مورد صحبت میکنیم قبول دارن ولی باز کارشون رو تکرار میکنن و خیلی ممنون میشم ک منو راهنمایی کنید. 🍃🌸 پاسخ استاد پوراحمد 🌹🍃 همانند گل است 🍃🌹👇 💓 @hamsaranekhoob
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨ 🔴صبروحوصله‌پيامبر(ص) ✍روزي حضرت در مسجد با جماعتي از اصحاب نشسته و مشغول صحبت و گفتگو با آن ها بودند. كنيزكي از انصار وارد مسجد شد و خود را به پيامبر رساند. مخفيانه گوشه‌ي عباي آن حضرت را گرفت و كشيد، چون آن حضرت مطلع شد برخاست و گمان كرد كه آن دختر با ايشان كاري دارد. چون حضرت برخاست كنيز چيزي نگفت، حضرت نيز با او حرفي نزد و در جاي خود نشست. باز كنيزك گوشه‌ي عباي حضرت را كشيد و آن بزرگوار برخاست، تا سه دفعه آن كنيز چنين كرد و حضرت برخاست، و در دفعه‌ي چهارم كه حضرت برخاست آن كنيز از پشت عباي حضرت مقداري بريد و برداشت و روانه شد. اصحاب از مشاهده‌ي اين منظره ناراحت شدند و گفتند: اي كنيزك اين چه كاري بود كه كردي؟ جضرت را سه دفعه بلند كردي و هيچ سخني نگفتي، و آخرش عباي حضرت را بريدي. چرا اين كار را كردي؟ كنيزك گفت: در خانه‌ي ما شخصي مريض است، اهل خانه مرا فرستادند كه پاره‌اي از عباي پيامبر را ببرم كه آن را به مريض ببندند تا شفا يابد، پس هر بار خواستم مقداري از عباي حضرت را ببرم حيا كردمو نتوانستم. در مقابل رسول خدا(ص) بدون هيچ ناراحتيو عصبانيت، كنيزك را بدرقه كرد. 📚بحارالأنوار/ج۷۱/ص۳۷۹ @hamsaranekhoob
عرض سلام وخداقوت خدمت استاد بزرگوار خداوندشماوخانواده گرامیتان را درپناه خودش حفظ کنه . استاد بعدازگوش کردن به صوت های هنر زن بودن تازه بعدازاین همه سال زندگی متوجه شدم رفتارو زبان تیز خودم بوده که بعدازسه سال شوهرم دست به زن پیداکردیا بی احترامی هایی که ندونسته وازروی بی فکری خودم انجام میدادم باعت فحاشی وناسزاگویی همسرم میشد. الان پنج ماهه که تمام نکاتی که گفتین ونوشتم وهر روز مرور میکنم . ازوقتی روی رفتارخودم دارم کارمیکنم شوهرم بهترین ومهربانترین مرد روی کره ی زمین شده . الهی که دعای امام زمان (عج)بدرقه ی زندگیتان باشه. توی همون ماه اول که روی نقاط ضعف خودم کارمیکردم همسرم متوجه تغییرمن شده بود وبا خریدن گل وشیرینی اومدخونه ومن وبچهامون رودرآغوش گرفت وبابت اون تنش های قبلی که تو زندگیمون ایجادشده بود عذرخواهی کرد وازبنده با ابرازپشیمانی بابت دست بلندکردنشون روی من حلالیت خواستن . نمیدونم چجوری تشکرکنم .واقعا ازته دل ازتون ممنونم. 🌸🍃 ❣👆 💜💜💜 و فایل صوتی کلاسهای آموزشی و مهارتی استاد پوراحمدخمینی 👇👇 🌸 @hamsaranclass 🌸 @hamsaranclass ☺️☺️ توجه 👇 هیچ عجله‌ای برای پرداخت هزینه کلاس نیست و شما میتوانید وارد لینک کلاسها شوید و از مطالب کلاس استفاده نمایید و بعدا هر وقت امکانش رو داشتید هزینه مربوطه را واریز کنید و اطلاع دهید. 💠 کانال تربیتی همسران خوب 💠 http://eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
❤️ رمان آموزشی ، برای آموزش مهارتهای ارتباطی در برابر همسر و فرزندان و با رویکرد نگاشته شده است. 🌷 انتشار رمان، با ذکر صلوات بلامانع است. ❣ @hamsaranekhoob
💚 ❣خانه مریم و سعید❣ قسمت دوازدهم چهار ماهی می شد که سعید دو نوبت کار می کرد. دیگه خونه مریم و سعید مثل همیشه نبود. یعنی آروم نبود. علی رغم مخالفت مریم، سعید هم چنان اصرار داشت که ساعات بیشتری سر کار باشه و درآمد بیشتری داشته باشه. او اراده کرده بود تا پایان سال خودروشون رو تبدیل به یه مدل بالاتر کنه. جسم و روح خسته ی سعید با روزای گرم و سوزان تابستونی دست به دست هم داده بودن تا آرامش خونه مریم و سعید رو ذوب کنند و از بین ببرند. چند ماهی میشد که مریم و سعید نتونسته بودند مثل قبلاًها وقتی که بچه ها خوابیدند خلوت گفتگو داشته باشند. مضاف بر این سعید هم به خاطر فشار کاری زیاد خیلی ناآروم و عصبی شده بود. شب ها اونقدر خسته بود که تا سرشو روی بالش می ذاشت به دیدار پادشاه هفتم می رفت. مدتی میشد که قبل خواب مریم رو نمی بوسید و به آغوش نمی گرفت. مریم داشت تو آشپزخونه غذا رو آماده می کرد. یه هو صدای گریه و فریاد محمد و فاطمه از اتاق بلند شد. هر دو با ناله و فریاد رفتند آشپزخونه پیش مامان. اول فاطمه شروع کرد: _مامان یه چیزی به علی بگو. بادکنک من و محمد رو برداشته و میخواد با سوزن بترکوندش. بعدش محمد با عصبانیت گفت: _مامان. علی منو زد. بعد هم با صدای بلند زد زیر گریه. مریم از ناآرومی ها و دعوای مدام بچه ها کلافه بود. دوست داشت یه جای خلوت پیدا کنه و یه دل سیر گریه کنه. همه ش با خودش فکر می کرد که چرا بچه ها اینقدر عصبی و پرخاشگر شده ن؟ با صدای جیغ محمد از فکر بیرون اومد. رو به بچه ها کرد و گفت: _از صبح تا حالا این پنجمین باره که دارید دعوا می کنید. دیگه کاری باهاتون ندارم. خودتون مشکلتونو حل کنید. فقط اینو بگم اگه این دفعه همدیگرو اذیت کنید به بابا میگم که پارک نریم. خود مریم هم به شدت مضطرب بود و زود عصبی میشد. روح و روان مریم و بچه ها به هم ریخته بود چون این روزا سعید کمتر خونه بود تا بتونه باهاشون باشه و براشون وقت بذاره. تو این مدت مریم با روش های مختلف سعی کرد سعید رو متقاعد کنه تا برای بچه ها وقت بذاره و مثل قبل باهاشون هم بازی بشه. اما سعید انگار اصلاً نمی تونست شرایط او و بچه ها رو درک کنه. فاطمه و محمد مشغول خاله بازی بودند. فاطمه چادر گل گلی و رنگ و وارنگشو سر کرده بود. تلفن خونه زنگ خورد. همون طور چادر به سر، عروسکشو بغل گرفت و دوید سمت تلفن. _بله. سلام. بفرمایید. _سلام بابایی. خوبی خوشگلم؟ _بله خوبم. _چه خبر فاطمه خانم؟ از صبح چی بازی کردید؟ فاطمه کمی فکر کرد و گفت: _از صبح؟!... اولش که صبحونه خوردیم. بعد مامان کمکمون کرد و یه کاردستی ساختیم.ممم..... بعدشم مممممم.... بعدش منچ بازی کردیم. الان الانشم داشتیم خاله بازی می کردیم که شما زنگ زدید. _آخ قربون دختر خوشگلم بشم. فاطمه با ناز و کمی هم خجالت گفت: _بابا به این علی یه چیزی میگی؟ امروز چند بار من و محمد رو زده. _خب شما چی کار کردین که اون شما رو زده؟ _هیچی. فقط کتاب داستانش رو پاره کردیم. با محمد داشتیم دنبال بازی میکردیم پامون رفت روی کتاب داستانش. _آخ آخ آخ. خب نباید پاره می کردید بابایی. علی هم کار خوبی نکرده. حالا مامانو صدا میزنی؟ _مامان تو آشپزخونه ست. الان صداش میکنم. بعد دوید تا گوشی رو بده به مریم و مثل همیشه داد زد: _مامان، بابا کارت داره. مریم میخواست کوکو سیب زمینی درست کنه و داشت سیب زمینی های آب پز شده رو از قابلمه بیرون می آورد. به فاطمه گفت بگو دست مامان بنده. تا چند دقیقه دیگه خودم تماس میگیرم. دستهاشو شست و خشک کرد و گوشی رو از دست فاطمه گرفت. یک نفس عمیق کشید شماره سعید رو گرفت. نمی خواست سعید متوجه عصبانیت و خستگی او بشه. با مهربونی و خنده گفت: _سلام آقااااا. خدا قوت. چه خبر؟ _سلام خوشگلم. خوبی؟ _شکرخدا. صبح بعد نماز انگار سرت درد می کرد. بهتر شدی؟ میخواستم بهت زنگ بزنم. _آره الحمدلله. خوب شد. احتمالاً به خاطر کم خوابیه. _خب خدا رو شکر. آقا سعید قرار امشبو که فراموش نکردی؟! سعید اما چیزی یادش نمی اومد. با تعجب پرسید: _چه قراری؟ _امشب شب جمعه ست. سعید کمی خندید و گفت: _ باور کن هرچی فکر می کنم یادم نمیاد چه قراری داشتیم. _به بچه ها قول داده بودی ببریمشون پارک. آقا سعید بچه ها به این خاطر عصبیند که باباشون باهاشون بازی نکرده و اصلاً ندیدنش. سعیدجان این بچه ها گناه دارن. _ ای وای اصلاً یادم نبود. امشب تا ساعت 10 سر کارم. حالا چه کنیم؟ _شما هیچ وقت به بچه ها بدقولی نکردی. اگه بدقولی کنی بد میشه. الان چند ماهه بیرون نرفته ن. از هفته پیش که بهشون قول دادی تا الان دارند برای پارک لحظه شماری میکنند. _باشه. اصلا به کلی یادم رفته بود، خوب شد گفتی. سعی می کنم مرخصی بگیرم و تا عصر خودمو برسونم. ❤️ ادامه‌ دارد... نویسنده: محسن پوراحمد خمینی ویراستار: ح. علی پور 🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب 👇 💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
💟 #هنر_پدر_بودن یک #پدر_هنرمند میداند که کودکان او، وی را خدای خود میپندارند، پس اگر به آنها قولی داد حتما به قولش عمل مینماید. ✅ اعتماد به پدر رابطه مستقیمی با اعتماد به خداوند دارد. فرزندانی که پدر محترمشان خوش قول هستند در خداشناسی موفق تر خواهند بود نسبت به فرزندانی که پدران بدقولی داشته اند... #محسن_پوراحمد_خمینی 🌹🍃 #زن همانند گل است 🍃🌹👇 💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
امیرالمؤمنین عليه السلام: اگر خواستى از برادرت ببرى، ته مانده اى از دوستى خود براى او باقى گذار كه اگر روزى به فكرش رسيد كه آشتى كند به آن بازگردد إنْ أرَدْتَ قَطِيعةَ أخيكَ فاستَبْقِ لَهُ مِن نفسِكَ بَقيّةً يَرجِعُ إليها إن بَدا لَه ذلكَ يوما مّا نهج البلاغه، از نامه31 @hamsaranekhoob
سلام25سالمه وهمسرم32.پسرم1.5ساله.3سال ازدواج کردم. چندسال بیراهه رفتم و اشتباهاتی داشتم. بعدش ازدواج کردم.همسرم عاشقمه. ولی دچارعذاب وجدانم، همسرم فکرمیکنه پاک بودم. عصبی ام،درگیری ذهنی دارم.بابچم بدرفتاری میکنم. خواب راحت ندارم.محبت وعشق و اعتمادازدلم رفته. خودمو گم کردم. چنددفعه به همسرم گفتم می‌خوام برم روانپزشک میگه حالت که خوبه چرا بری؟ لطفاً کمکم کنید 🍃🌸 پاسخ استاد پوراحمد 🌹🍃 همانند گل است 🍃🌹👇 💓 @hamsaranekhoob
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸خدا ما را دوست دارد یا خیر؟ ✍ حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) فرمودند: اگر خواستى بدانى که در وجودت خیر و خوشبختى هست یا نه، به درون خود دقت کن. اگر اهل عبادت و طاعت را دوست دارى و از اهل معصیت و گناه ناخوشایندى، پس در وجودت خیر و سعادت وجود دارد و خداوند تو را دوست مى‌ دارد؛ ولى چنانچه از اهل طاعت و عبادت، ناخوشایند باشى و به اهل معصیت، عشق و علاقه ورزیدى، پس خیر و خوبى در تو نباشد و خداوند تو را دشمن دارد. و هر انسانى به هر کسى که به او عشق و علاقه دارد، با همان محشور مى‌ گردد. 📚 اصول کافی، ج۲، ص۱۲۶ @hamsaranekhoob
😍😍 تا فرصت هست این را در فضای مجازی 👇👇
❤️ #نظر_یکی_از_اعضای_محترم 👇 با سلام و تشکر فراوان از زحمات بیدریغتان. فایلهای صوتی سلامت جنسی فرزندان را با دقت گوش دادم. نکات بسیار ارزشمندی بیان شده بود که تابحال ازکسی نشنیده بودم و یا نکاتی از دیگران شنیده بودم و فکر میکردم راه و روش صحیحی هستن. مثلاً فکر میکردم اقوام و دوستان که بچه های پنج_ شش ساله خودشونو یکی دو ساعت در منزل تنها میزارن و به خرید میرن کار درست وصحیحی انجام میدن و من هم تصمیم داشتم برای رسیدن به استقلال و خودکفا شدن دخترم همین کارو انجام بدم و با گوش دادن صحبتهای دلسوزانه استاد فهمیدم که چه کار اشتباهی ست .خدارو شکر که منو در مسیری قرار داد که راه درستو متوجه بشم . بارها و بارها از کانال خوبتون سپاسگزارم . 😍😍😍 روز 30 آذر مصادف با ولادت حضرت زینب کبری❣سلام الله علیها، در قالب #نذر_فرهنگی، لینک عضویت در کلاس #سلامت_جنسی_فرزندان (از تولد تا ٢٠ سالگی) در کانال تربیتی #همسران_خوب❣منتشر خواهد شد. 🌸🌸🍃تا فرصت هست وارد شوید👇 💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6 💜انتشار حداکثری در کل فضای مجازی
سلام من خانه دار هستم ،۲۵سالمه ومادر یک پسر۴سال وپنج ماهه ویک توراهی هم دارم،پسرم همیشه ازمن درخواست بازی داره واصلا برای خودش بازی نمیکنه(برای خودش مشغول هست ولی نیاز به همبازی داره بیشتر)،من هم حوصله نمیکنم تاباهاش بازی کنم،خیلی برای این موضوع ناراحتم حس بدی دارم واحساس میکنم مادر خوبی براش نیستم،واقعا من چقدر ازوقتم رو باید باپسرم بازی کنم که طبیعی ونرمال باشه؟که هم خیالم راحت باشه وعذاب وجدان نداشته باشم وهم اینکه برای پسرم کفایت کنه؟ممنون ازپاسخ گوییتون 🌹🍃 پاسخ مشاور امین کانال تربیتی همسران خوب،سرکار خانم سلام بر خواهر عزیزم خداوند ان شاء الله شمارو جزء بانوان مهدی یاور قرار بده و بتونید فرزندانی تربیت کنید که اثرگذار در ظهور باشند . همانطور که مسأله رو مطرح کردید،مسلما میدونید که فرزند شما به دلیل نداشتن همبازی،مایل هست که بیشتر وقتش رو با شما بگذرونه ،چون وقتی که پدر یا مادر ،در صورت وجود خواهر و برادر،باید برای بازی بچه ها اختصاص بدن،تا یک ساعت هم کفایت میکنه،ولی شما باید این کمبود رو برای فرزندتون،جبران کنید . برای بازی با کودک،لازم نیست که تمام روز رو مشغول مثلا ماشین بازی باشید یا ...بلکه شما میتونید برای انجام کارهای منزلتون،در قالب بازی با فرزندتون بازی کنید.مثلا توی انجام کارها ازش کمک بگیرید و در همین حین،نقشی هم داشته باشید. در این صورت هم بازی صورت گرفته و هم شما به کارهاتون رسیدید و از همه مهم تر شما مشارکت در فعالیت های منزل رو به فرزندتون اموزش دادید. ان شاءالله موفق باشید 💠کانال تربیتی همسران خوب💠 @hamsaranekhoob @hamsaranekhoob
❤️ #زن، کشتی بان #منزل است... 🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب👇 💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6