توصیه مجرّب شهید برونسی عزیز👆 ♥️
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
خار و گل میخک
از شهید یحیی السنوار
#قسمت_سی_و_نه_
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑
فصل هشتم
هر روز صبح صدها پسر و دختر اردوگاه حوالی ساعت هفت صبح به مدارس خود می رفتند از همه نسل ها پسر و دختر هفت ساله، که در کلاس اول ابتدائیه تا هجده سالگی که در مقطع متوسطه تحصیل می کردند هر روز صبح بعد از گروه های پسر گروه های دختر و پس از آن گروه های مرحله متوسطه به مدرسه داخل می شدند اکثریت پسران و دختران کمپ علاقه ای به برقراری روابط عاشقانه نداشتند زیرا قوانین محله در کمپ ایجاب می کرد که با آنها برخورد شود. دختران همسایه دوست داشتند با خواهرانم سر و کار داشته باشند مادرم همیشه به برادران و خواهرانم هشدار می داد که
از هرگونه رابطه به جنس مخالف جلوگیری کنند او اغلب به برادرانم هشدار می داد که به دختر همسایه ها نگاه نکنند و آنها هیچ نوع ارتباطی نداشته باشند و به ما هشدار می داد که به ناموس مردم توهین نکنیم زیرا مردم ناگزیر به ما توهین می کنند این هشدارها یک عامل بازدارنده برای ما بود که حتی به انجام کارهای که عده یی فکر می کردند با هوش ترین باهوشان هستند هم فکر نکنیم
چند پسر جوان در گوشه جاده در مسیر رفت و آمد دختران مدارس و آنهایی که مانند بادیه نشینان زندگی می کردند به مزاحمت آنها می پرداختند. بعضی از این جوانها سر راه دخترها ایستاده می بودند تا فقط به آنها نگاه کنند با چند کلمه گذرا بگویند مثلا چقدر زیبا هستی او چه می بینیم (سبحان الله) برخی دیگر آنجا ایستاده می بودند تا دخترانی را ببینند که آنها را دوست داشتند به عشقشان متقاعد شده بودند به این امید که رابطه ی با آنها ایجاد شود و ابراز علاقه کنند و یا نامه ای از ته دل برایشان می نوشتند بله مردم اردوگاه مانند همه مردمان بودند، با وجود بدبختی و شقاوتی که دارند، آنها عاشق می شوند، دوست می داشته باشند و زندگی را همانطور که همه مردم زندگی می کنند می گذرانند اما تردیدی نیست که میزان حفظ آداب و سنن و نزدیک شدن به دختران همسایه نقض عرف و سنت است بیشتر آنها محصور در احساسات درون روح خود می باشند مگر اینکه نگاه تحسین آمیز و یا با اشتیاق نگاه کردن از دور را داشته باشند. و عموما بخاطر جلب توجه به خانواده معشوقه خودخدمت می کردند.
برخی از جوانان اردوگاه قوانینی تصویب کردند که در راه ها مزاحم دختران نشوند بنابراین برخی ها نامه های عاشقانه و محبت آمیز می نوشتن و رد و بدل می کردند و بعضا در حین رفتن و بازگشت به مدرسه ملاقات می کردند. حتی یکی پشت سر دیگری راه می رفت گویی این کار خودجوش بوده است. و گاه سخنانی رد و بدل می شد که گویی هر کدام با همکاران خود صحبت می کردند برخی به خود اجازه می دادند در ساعتی محدود که معشوق آنها از آنجا عبور می کرد، پنجره اتاق را باز کنند در همان لحظه و از طریق آن پیام خود را به اوبرسانند.
بسیاری از دختران اغلب توسط پدر برادر یا مادرشان مورد ضرب و شتم قرار می گرفتند زیرا آنها در حال تبادل پیام با مردان جوان دستگیر می شدند اما همه اینها... داستان های کم و نادر بودند تعداد کمی از اردوگاه، در دوره اولیه پس از جنگ صبح ها به سر کار در سرزمین های اشغالی سال 1948 می.رفتند. این پدیده به تدریج شروع به افزایش یافت و این پدیده عاشقی و مزاحمت و پدیده های دیگر نیز همراه با آن رشد کردند در ساعات اولیه صبح مردها و هرکدام کیف بزرگ یا کیف کوچکی را در دست داشتند که غذای روزانه خود را در آن می گذاشتند و مسافت زیادی را تا پارکینگ کارگران طی می کردند. که تعداد موتر ها، بس ها و کامیون ها، به یافا، اشدود، تل آویو و دیگر جاها می رفتند و هر راننده یی مسافران را به مقصد خود فرا می خواند و کارگران دسته جمعی سوار می شدند.
آنجا بسیاری از غرفه دارانی که فلافل و حبوبات سهلاب (نوعی ادویه غذایی مصرى مشهور به خصية الثعلب) یا چیزهای دیگری را به این گروه بزرگ از کارگران که هدف مناسب و بازار سودآوری برای تجارت بود می فروختند. کارگران چند پیسه از جیبشان برای خریدن مقداری فلافل بیرون می کردند چون غذایی است که سریع خورده می شود آنرا در کیسه غذای شان می گذاشتند، به سمت موتری که آنها را حمل می کرد می رفتند خودشان را داخل آن می انداختند تا خواب شان را کامل کنند که یکی دو ساعت می گذشت تا اینکه به محل کارشان می رسیدند آنجا در سرزمین های اشغالی درون وطن گمشده این کارگران در هر شغلی در ساخت و سازی کشاورزی با نظافت کار می کردند زمینه های کاری سخت و حرفه ای که یهودیان نسبت به آن متکبرند و خودشان کارفرما و صاحب کار بالای سر این ها می ایستند به کارگران دستور می دهند
🌑🌕⚫️
🌕🌑🌕⚫️🌕🌑
#رمان_شهدایی
#هر_روز_با_یاد_شهداء
#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
خار و گل میخک
از شهید یحیی السنوار
#قسمت_چهل_
🌕🌑🌕🌑🌕🌑
و کار آنها را زیر نظر می داشته باشند ساعت ده صبح نیم ساعت استراحت می کردند که در آن صبحانه یا ناهار خود را می خورند و در صورت تهیه چای می،نوشیدند سپس برخواسته تا روز کاری خود را کامل تمام می کردند ساعت سه یا چهار بعد از ظهر وقت کاری شان تمام می شد و به دنبال موتری می گشتند که آنها را به به غزه یا کرانه باختری ببرد آنها در جاده دراز می کشیدن تا خستگی کار رفع می گردید.
آنها در روز جمعه فقط تا ساعت دو بعد از ظهر کار می کردند زیرا کارفرمایان یهودی خود را برای شروع روز سبت که یک روز تعطیل هفتگی است آماده می کنند پایان روز کاری و روز بعد دوباره بیرون می رفتند جایی که در پارکینگ کارگران می ایستند و پیمانکاران و کارفرمایان می آمدند یهودیان با موتر و شلوار کوتاه خود به دنبال کارگران می گردند و کارگران را جمع می کردند که هر یک از آنها کارگری را انتخاب می کرد که برای هدفش مناسب بود و با او در مورد دستمزد موافق است، برخی ها با پول ثابت بیشتر کار می کردند بعضا ،هفتگی ماهانه یا دائمی مزد می گرفتند
با توسعه روابط بین کارگران عرب و کارفرمایان یهودی و در مواجهه با خستگی و مانده گی ناشی از سفرهای روزانه کارفرمایان شروع به جستجوی کارگران خود برای یافتن مکان هایی برای اقامت در طول هفته می کردند. کارگر صبح یکشنبه خانه خود را ترک می کردند تا بعدازظهر جمعه سر کار می ماندن و بعد از ظهر به نزد خانواده اش باز می گشت و جیبش را پر از پول می کرد و سبد یا کیفش را با وسایلی که با خود از سرزمین های اشغالی آورده بود پر می کرد. عده ای از کارگران خانه هایی را در قلقیلیه یا طولکرم اجاره می کردند که نزدیک به وظیفه شان بود، تعدادی از کارگران برای صرفه جویی در اجاره اتاق یا خانه ای که در آن زندگی می کنند برای تمام هفته و گاهی حتی تمام ماه به شراکت اطاق می گرفتند و از هزینه های حمل و نقل و از خستگی رفت و آمد روزانه در آنجا صرفه جویی می کردند در داخل سرزمین های اشغالی کارگران فلسطینی با هم ملاقات می کردند.
آنجا دنیایی جدید با آداب و رسوم و ارزش هایی که کاملاً با آداب و رسوم و ارزش های مردم ما متفاوت است ساخته بودند. اکثریت قریب به اتفاق این کارگران تحت تأثیر این موضوع قرار نمی گرفتند، بلکه با تحقیر و حقارت به آن می نگریستند. اما برخی از جوانان بی ضابطه تحت تأثیر فرهنگ آنجا قرار می گرفتند و متوجه می شوید که یکی از آنها شروع به نوشیدن مشروبات الکلی و رفت و آمد در لانه های روسپی خانه،ها کاباره ها و دیسکوتیکها می کردند. در موارد نادری متوجه می شوید که شخصی با یک دختر یهودی آشنا شده و رابطه اش با او ایجاد شده و او را دوست دارد و بر اساس ارزش ها و آداب و رسوم جامعه اش با او زندگی می کند.
با هجوم جنبش کارگری نیاز به خودروهای دیگر برای حمل این کارگران افزایش یافت و به این ترتیب راه را برای تعداد جدیدی از رانندگان باز کرد که برخی از این کارگران توانستند خودرو بخرند که با آن به محل کار بروند و تعداد مشخصی از کارگران همسایه را با خود می بردند که کرایه معمول را به او می پردازند و آنها را از پیاده روی صبح تا پارکینگ کارگران و عصر برای بازگشت به خانه نجات می دادند بنابراین خودروهای پژو شروع به ورود به مناطق کردند و رفت و آمد و حضور خودروها در مناطق افزایش یافت و یکی از این کارگران را می بینید که پشت موترش چند چوکی میز یا انواع دیگر اثاثیه که از صاحب کار یهودی اش می بود و صاحب کار می خواست از شر آنها خلاص شود آنرا برای کارگران می دادند بنابراین آنها را برای بهبود سطح زندگی در خانه خود می آورند و یا به یکی از دوستان یا بستگان خود هدیه می داند یا بفروش آنها را در بازار کهنه فروشی میبردند بازرگانان یهودی شروع به آمدن به شهر الخليل و سایر شهرهای نزدیک به نواحی خود به ویژه طولکرم و قلقیلیه کردند تا از آنها آذوقه خود را بخرند و برخی از آنها با یک کارگاه آهنگری یا نجاری یا دیگران قرارداد بستند تا صدها دروازه و پنجره یا امثال آن یا آنچه را که نیاز داشتند با قیمتی بسیار ارزانتر از آنچه در کارخانه ها پیدا می کردند را بسازند.
کارفرمایان فلسطینی با بالا بردن قیمت ها و درآمد بیشتر کار کارگران دیگری را از کشورها به کار می گرفتند. علیرغم بهبود وضعیت مالی عمومی مردم به طور کلی مقاومت ادامه یافت و به صورت امواج بالا و پایین میرفت و هیچ گاه تنها به وضعیت مالی مرتبط ،نبود بلکه به ایمان و احساس ملت تعلق داشت. گرچه شرایط دشوار به احساسات مالی دامن می زد و به این ترتیب عملیات چریکی ادامه پیدا می کرد بمبی را اینجا می انداختند تیراندازی جای دیگر می کردند اینجا یا آنجا مقررات منع رفت، آمد دستگیری، تحقیق، ساعت ها بازداشت رهگذران، کشف یک مامور و کشتن آن از جمله آن موارد
بود.
✨بســــــم الّله الرّحمن الرّحــــــیم✨
❤️روزِمـان را بـا سَــلام بَـر چهـارده مَعْـصــوم آغـاز میکنیـم
🌺اَلْسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا رَسُـولَ اَللّه ﷺ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا اَمیرَاَلْمـؤمِنـین
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکِ یا فاطِـمَةُ اَلزَهْـراءُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا حَسَـنَ بـنَ عَلیٍ نِ اَلمُجْتَبی
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا حُسَـینَ بـنَ عَلیٍ سَیــدَ اَلشُهَـــداءِ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا عَلـیَّ بـنَاَلحُسَیْنِ زینَ اَلعـابِـدیـنَ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا مُحَمَّـدَ بـنَ عَلیٍ نِ اَلباقِــرُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یـا جَعْفَــرَ بـنَ مُحَمَّـدٍ نِ اَلصـادِقُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا مُوسَـی بـنَ جَعْفَـرٍ نِ اَلکاظِـمُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یاعَلیَّ بـنَمُوسَـیاَلرِضَـا اَلمُرتَضـی
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا مُحَمَّـدٍ بـنَ عَلـیٍ نِ اَلجَــوادُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا عَلـیَّ بـنَ مُحَمَّـد نِ اَلهـادی
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا حَسَـنَ بـنَ عَلـیٍ نِ اَلعَسْــکَری
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا بَقیَــــةَ اللَّه، یا صاحِبَ اَلزَمـان
وَ رَحْـمَـــــةَ اَللّـهِ وَ بَرَکـاتِــهِ
🌴اللّـــهُـمَّ_عَجِّــلْ_لَوِلیِــڪَ_اَلْفَــــــــــرَجْ
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
1_1082963901.mp3
1.25M
☘زیارتـنامـه ی شـهـــــــداء☘
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم.
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
❤️بسم الله الرحمن الرحیم
🌿همتا هم نداری که
وقت نبودنت به دلم
وعده بدهم
شاید " مثلش " را پیدا کنم !
آقای بی همتای من
بیا
🌸یک روز می افتد ؛
آن اتفاق خوب را می گویم …
من به افتادنی که برخاستن اوست ایمان دارم ؛
🍃هر روز یک سلام به جانان 🍃
✋🌼السلام علیک یا صاحب الزمان
🍃❣🍃❣🍃❣🍃❣🍃❣🍃
اللهم عجل لولیک الفرج
🌸🌸🌸
✋سلام وقت شما بخیر
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
❤️#هرروز_بایاد_شهداء
.
شهید مدافع حرم محسن قوطاسلو نخستین شهید مدافع حرم ارتش جمهوری اسلامی ایران فرزند اصغر است که به عنوان نخستین فرزند در تاریخ هفتم بهمن ماه سال 1369 در تهران چشم به جهان گشود.
به دلیل علاقه ای که داشت از سال ۱۳۸۸ به ارتش جمهوری اسلامی ایران پیوست او عاشق جهاد بود و همیشه دعایش رسیدن به شهادت بود.
وقتی که تروریست های تکفیری به سوریه حمله کردند و قصد تعرض به حرم حضرت زینب کبری(س) را داشتند، محسن قوطاسلو به عنوان نیروی مستشاری ارتش به کشور سوریه رفت.
ماموریت محسن در سوریه به پایان رسیده بودن و فرمانده اش به او گفت که می تواند برگردد ولی او قبول نکرد و گفت که یا با پیروزی برمیگردم یا با شهادت!
خودش راه شهادت را انتخاب کرده بود در قید و بند مال دنیا نبود. بسیار مهربان بود و در کمک به دیگران از همه پیشی می گرفت.
او در روز شنبه 21 فروردین ماه سال 1395 در راه دفاع از حرم حضرت زینب (س) و حرم حضرت رقیه (س) به همراه چند تن از تکاوران ارتش جمهوری اسلامی ایران در عملیات نیروهای مقاومت در منطقه عملیاتی حلب به درجه رفیع شهادت نائل آمد و آسمانی شد.
پس از شهادت پیکر مطهر شهید محسن قوطاسلو، شهید مدافع حرم ارتش از تیپ 65 نوهد به ایران انتقال یافت و مورد استقبال مسئولان لشکری و کشوری قرار گرفت.
آئین وداع با پیکر مطهر شهید محسن قوطاسلو روز چهارشنبه 25 فروردین ماه سال 1395 همزمان با نماز مغرب و عشا در مسجد سید الشهدا واقع در پاکدشت، شهرک شهید نامجو(دو هزار واحدی) برگزار شد و مردم این دیار فرزند خود را در آغوش گرفتند.
_._._._🌷♡🌷_._._._
@har_rooz_ba_shohada110
پدر شهید می گوید: پسر من جنگاور بود، غواص بود، چترباز بود دوره هایی که یک رنجر باید ببیند گذرانده بود، کلاه سبز بود، غریق نجات بود. اما قبل از همه اینها محسن یک بسیجی بود؛ یک نظامی خالص. از خیلی سال قبل تر مسئول حوزه بسیج بود، مسئول آموزش ناصحین بود، مسئول آموزش دانش آموزی پاکدشت بود و همیشه خودش را سرباز رهبر می دانست.
محسن زیاد از شهادت حرف می زد. همیشه در جمع های خانوادگی یا در هیئت ها که حضور داشت می گفت دعا کنید من شهید بشوم؛ یعنی شهادت آرزویش بود. همیشه دنبال مسیری بود که او را به شهادت نزدیک تر کند. حتی وقتی در سوریه بود با اینکه دوره ماموریتش تمام شده بود اما باز هم داوطلبانه مانده بود، به همرزمانش هم گفته بود من با شهادت بر می گردم.
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
سخنان شهید؛
ما نمک خورده اهل بیت و حضرت زینب(س) هستیم و از بچگی داخل هیئت ها بودیم و الان باید درس خود را پس بدهیم. از دوستان خواهش می شود هیچ وقت رهبرمان را آقا سیدعلی را تنها نگذارید! من آبروی ارتش را در این میدان حفظ می کنم...
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
شهید محسن قطاسلو آرزویی داشت که حتی در وصیت نامه اش هم به آن اشاره کرد. آرزویی که بعد از شهادتش برآورده شد. او آرزوی دیدار با مقام معظم رهبری را داشت.حضور مقام معظم رهبری بر مزار شهید مدافع حرم محسن قطاسلو
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
👌 کمی مطهری بخوانیم
❌ ویژگی خوارج از منظر شهید مطهری عزیز
1️⃣ تنگ نظر، خشن و خشکه مقدس بودند
2️⃣ همه را لامذهب و جهنمی می دانستند و سایر مسلمانان را تکفیر می کردند
3️⃣ به هر صاحب فضیلتی تهمت می زدند
4️⃣ اسلام و مسلمانی را در چهاردیواری اندیشه های محدود خود محصور كرده بودند
5️⃣ مدعی بودند كه همه بد می فهمند و یا اصلاً نمی فهمند و همگان راه خطا می روند و همه جهنمی هستند
6️⃣ چون جاهل بودند، تنگ نظر بودند و چون تنگ نظر بودند زود تكفیر و تفسیق می كردند
7️⃣ . تنگ نظری مذهبی از خصیصه های خوارج است اما امروز آن را باز در جامعه ی اسلامی می بینیم. 👈این همان است كه گفتیم خوارج شعارشان از بین رفته و مرده است اما روح مذهبشان كم و بیش در میان بعضی افراد و طبقات همچنان زنده و باقی است.
👆👆 واقعا بارها باید خواند... رهبری عزیز هم فرمود خط خوارج امروز هم هست...
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 نقل کراماتی از عارف بالله شیخ رجبعلی خیاط (رضوان الله علیه ) از زبان پسر جناب شیخ
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
خار و گل میخک
از شهید یحیی السنوار
#قسمت_چهل_و_یک_
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑
هجوم صدها و هزاران کارگر به دولت یهود راه را برای مقاومت باز کرد تا به فکر انجام عملیات گسترده در داخل سرزمین های اشغال شده سال 1948 در قلب مراکز جمعیتی در شهرها شهرک ها روستاها و سکونت گاه های آنها باشند و دری جدید از مقاومت را گشوند.
عبدالحفیظ ،پسر همسایه ما،ام العبد مادرش را متقاعد کرد که به خاطر آینده همه برادرانش باید تحصیلاتش را تمام کند و برود سر کار تا برادران و خواهران اش بتوانند زندگی کنند و تحصیلات خود را به پایان برسانند و پس از تلاش های مکرر بتوانند از کار طاقت فرسایی که او را خسته می کند استراحت کند مادرش با این ایده موافقت .کرد. عبدالحفیظ هم مثل هزاران نفر داخل خانه رفت سر کار هر روز صبح سر کار می رفت و عصر بر می گشت بعد از ماه ها توانستند دری قابل قبول برای خانه خود نصب کند و به جای ورق سنگ فرش و کاشی روی خانه اش بگذارند اما بعد از مدتی همه
متوجه شدند که عبدالحفیظ هدفی دارد یک کار خوب در اسرائیل سطح زندگی و تحصیلات برادرانش را تغییر داد. ما حدود دو سال بعد متوجه شدیم که عبد الحفیظ به صفوف جبهه مردمی پیوسته بود و هدف از کارش شروع آماده سازی و برنامه ریزی عملیات چریکی در داخل سرزمین های اشغالی سال 1948 بود و در واقع پس از ماه ها از شروع کارش و عادت به واقعیت ،جدید گه گاهی دست به کار می شد بمبی را که در کیسه غذای خود پنهان می کرد و به یافا می برد و در آنجا بس، کافه یا کلوب انتخاب کرده و آن را در آنجا مخفی می کرد و پس از اتمام کار به خانه بـ برمی گشت. آن بم در آنجا منفجر می شد و باعث جراحت آسیب و گاهی مرگ می شد.
عبد الحیفظ به مدت دو سال در این حالت باقی ماند و با نهایت دقت و احتیاط کار کرد و موفق شد بسیاری از این عملیات ها را انجام دهد. تحقیقات انجام شده توسط سرویس اطلاعاتی شین بت در آن زمان منجر به سوء ظن شدید به عبدالحیفظ شد و نیروهای بزرگی از ارتش اشغالگر شبانه به محله یورش بردند و خانه را محاصره کرده و او را دستگیر نمودند و برای بازجویی بردند و در آنجا شکنجه و ضرب و شتم نمودند گویی از ارواح میپرسیدند در نهایت یکی از همکارانش را دستگیر کردند و او به او اعتراف کرد که سازمان دهنده در جبهه خلق او بوده است در این مورد با او برخورد کردند و او فقط به آن اعتراف کرد و به همین دلیل به یک سال و نیم زندان محکوم شد وقتی سال تحصیلی به پایان رسید و بازگشت برادرم محمود از مصر برای تعطیلات تابستانی نزدیک ،شد ما آن روزها به مقر صلیب سرخ رفت و آمد می کردیم تا از آنها در مورد تاریخ بازگشت دانشجويان دانشگاه از مصر بپرسيم يا تابلوی اعلانات آنجا را زیر نظر بگیریم، اسامی گروههای عودت کنندگان و تاریخ بازگشت شان در روی تابلو نوشته می شد اسم محمود هم در آن تابلو نوشته شده بود. همان روز همه ما آنجا رفتیم تا در ساختمان پاسپورت منتظر او باشیم بس ها که حامل دانش آموزان همراه با جیپ های نظامی می آمدند وارد اداره گذرنامه می شدند محصلین از آن پیاده می شوند و در صالون انتظار منتظر می مانند و خانواده
های شان به سمت آنها می روند و آنها را می بوسند و سلام می کنند و آنها را در آغوش می گیرند و به خانه می برند.
هر سال وقتی محمود بر می گشت به انتظار محمود می نشستیم پیش ما می آمد و به سمتش می دویدیم به طرف ما می دوید، و حال ما را می پرسید سر و دست مادرم را می بوسید. در حالی که با غرور و وقار به او می نگریست و اشک از چشمانش سرازیر می شد از پسرش محمود مهندس بی نهایت خوشحال بود و با وجود کم تدبیری ما مادرم برای تدارک انواع غذاها به افتخار استقبال او و جبران محرومیت یکساله او تلاش زیادی می.کرد محمود مقداری لباس نخی از تولیدی های مصری برای ما می آورد در آن روزها حس و بوی لباس های نو را می شناختیم قبلاً فقط آنچه از نمایندگی می گرفتیم یا از مواد و ابزار مستعمل می خریدیم می پوشیدیم و بلاخره پایان سال اول تحصیلش شد مادرم او را الباش مهندس (رئيس مهندسان) صدا می.کرد در گوشه ای از خیابان تعدادی مرد جوان پتوی مشکی را که از سازمان خیریه دریافت می کردیم را پهن می کردند و روی آن می نشستند و مشغول ورق بازی می شوند و هر روز بعد از ظهر در آنجا می نشستند و بخشی از وقت خود را می گذرانند زیرا وسیله سرگرمی دیگری وجود نداشت آنها به بازی خود ادامه می دهند تا بعد از غروب آفتاب که تاریکی می رسید ورق های خود را جمع می کردند و پتوهای خود را تکان می دهند و به خانه هایشان، می رفتند زیرا به زودی زمان منع رفت و آمد فرا می رسید. روزی شیخ احمد به قول خودشان با اینکه جوانی بود از کنارشان گذشت و از نماز عصر در مسجد برمی گشت و طبق معمول هر وقت از کنارشان می گذشت برایشان سلام می داد.
هنگامی که او به سمت آنها رفت و با آنها نشست در مورد بازی کردن جمع آوری ورق و توجه آشکار به ورود تازه وارد از آنها پرسید آنها به وضوح از اینکه شیخ نزدشان توقف کرده بود اظهار حیرت کردند شیخ احمد نزد
🌑🌕⚫️
🌕🌑🌕⚫️🌕🌑
#رمان_شهدایی
#هر_روز_با_یاد_شهداء
#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
خار و گل میخک
از شهید یحیی السنوار
#قسمت_چهل_و_دو_
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑
آنان نشست و گفت: اجازه دهید در مورد موضوع مهمی که به شما مربوط می شود با شما صحبت کنم حیرت در چهره هایشان آشکار بود گفتند: بفرمائید شیخ با استناد به آیاتی قرآن کریم و احادیث از سخنان طولانی و با اشتیاق شروع به صحبت کرد. و هشدار از اتلاف وقت در انحرافات بیهوده گذشت اند زندگی و اصرار به اطاعت و عبادت خدا و انجام واجبات یادآور نعمت هاي خداوند برای انسان و هشدار ضرر در آخرت و عذاب جهنم همه اینها را به روشی خوب پیوند داد و گفت در آینده باید پرچم اسلام در سرزمین فلسطین و سرزمین سفر شب معراج پیامبر برافراشته شود تا زمین آزاد شود و خلق آزاد شوند و تلاش های انجام شده به نتیجه برسد.
چهار جوان سکوت کردند و از صحبتی که برای اولین بار می شنیدند شگفت زده شدند و از پیوند عجیب دین و میهن دوستی خوشحال شدند آنها عادت کرده بودند در زمان های اخیر شیخ یا دینداری را ببینند که هیچ ارتباطی با واقعیت و دغدغه ملت نداشت یا میهن پرست یا چریک را ببینند که ربطی به دین و دینداری نداشت ویژگیها و قاطعیت در کلماتی که شیخ جوان می گفت در چهره آنها ظاهر شده بود یکی از آنها پرسید از ما چه میخواهی ای شیخ؟ لبخند ملایمی بر لبان شیخ نقش بست و گفت: ان شاء الله فردا غسل کنید و خود را پاک کرده، وضو بگیرید بعد هر وقت صدای آذان را شنیدید به مسجد بروید نماز بخوانید.
جوانان سر تکان دادند و وعده کردند شیخ احمد با یکی یکی خدا حافظی کرد و دستان هر کدامشان را فشار داد و رفت آنها اوراقشان را جمع کردند و پتوهایشان را تکان دادند و خداحافظی کردند و رفتند هوا تاریک شد و وقت منع رفت و آمد آغاز شد پس از کمپین خیابان سازی مشخص شد که توانایی ارتش اشغالگر برای کنترل اردوگاه آسان تر و آسانتر شده است و گشت های موتر روی آنها به راحتی می توانند بر آنچه در اردوگاه اتفاق می افتد نظارت کنند هنگامی که مشکوک به تحركات خصمانه می شدند ،محاصره، تفتیش و کسانی که در اردوگاه بودند دستگیر یا کشته می شدند. سرعت حرکات خودروهای گشت و توانایی آنها برای رسیدن ناگهانی به تمام طرفین اردوگاه، بار مقاومت و چریک ها را سنگین کرد، بنابراین لازم بود روش جدیدی برای هشدار سریع به چری کها از حضور نیروهای اشغالگر در آن نزدیکی ایجاد شود. تا آنها بتوانند احتیاط های خود را انجام دهند و آماده شوند و در هر جایی که سربازان اشغالگر ظاهر می شوند، اگر یکی از پسران یا دختران و حتی مردان و زنان بالغ نیروهای اشغالگر را می بیند با صدای بلند شعار بدهند بيعوا "بفروش" و هر کس این کلمه را می شنید فوراً آن را با صدای بلند تکرار میکرد بفروش بفروش بفروش و آسوده باش". قصد آن زمان این بود که از سربازان اشغالگر بخواهند سلاح های خود را بفروشند این پدیده یعنی پدیده فریاد زدن و بلند کردن صدای خود با این فراخوان پس از مدت کوتاهی به تصویری از سرود مردمی تبدیل شد و وقتی دانش آموزان دختر و پسر در مسیر رفت و آمد به مدرسه گشت اشغالی را می دیدند گلویشان را باز می کردند و شعار گسترده مردمی ،بفروش، بفروش، بفروش و من از آن راحت می شوم و صندل چوب (خوشبو) از آن بهتر است را مدام تکرار می کردند.
ارتش اشغالگر نمی دانند چگونه با آن کنار بیایند و در سردرگمی و سرگردانی فرو می روند فداییان این صداها را می شنوند و محل آن را می دانند پس مراقب و آماده هستند معمولاً بچه ها هستند که این ندا را تکرار می کنند، اما وقتی بچه ها حضور ندارند و بزرگترها گریزی برای تکرار آن ندارند هشدار می دهند فداییان از بلند کردن صدای خود با آن ابایی ندارند. روزها به سرعت می گذشت و ما شروع کردیم به روز شماری تا زمانی که محمود از مصر بازگردد.
او از دانشکده هندسه فارغ التحصیل شده بود ما شروع به بازدید روزانه از مقر صلیب سرخ کردیم و در یکی از گروه های بازگشته از مصر به جستجوی نام او پرداختیم و تاریخ بازگشتش پس از روزها رفت و آمد به ستاد و پرسیدن سوال، لیست عودت کنندگان روی تابلوی اعلانات گذاشته شد و نام محمود را در گروه سوم پیدا کردیم به خانه پرواز کرده و به مادرمان مژده دادیم که مهندس محمود، قرار است برسد.
آمادگی و تیاری برای پذیرایی از او به شدت شروع شد بزرگترین کار این بود که از برادرم حسن خواستیم تا مقداری رنگ بخرد و برایش جایی درست کردیم مقداری آب روی آن افزدویم تا حل شود بعد شروع به صاف کردنش کردیم و کل خانه را سفید رنگ کردیم مادرم شروع کرد به تهیه غذا و نوشیدنی مخصوص شنبلیله و باسبوس ، خوراکی های شیرینی برای ما و عزیزانمان که با ما به برکت و شادی خواهند آورد.
🌑🌕⚫️
🌕🌑🌕⚫️🌕🌑
#رمان_شهدایی
#هر_روز_با_یاد_شهداء
#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
✨🌺آداب قبـــل از خواب🌺✨
🌸✨قبل از خواب وضــــو بگیریم 👈 ثواب شب زنده داری
🌺✨تلاوت آیة الکرسی
🌺✨تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها هم قبل خواب بسیار سفارش شده :
🌸✨ﺧﺘـــــﻢ کردن قرآن با خواندن سه بار سوره توحید.
🌺✨ﭘﯿﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺷﻔﯿــــــﻊ ﺧﻮﺩ ﮔﺮدانیم:
ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻲ ﻣُﺤَﻤَّﺪٍ ﻭَﺍﻝِ ﻣُﺤَﻤَّﺪٍوِّ ﻋَﻠَﻲ جمیع ﺍﻻَﻧْﺒِﻴﺎﺀِ ﻭَﺍﻟﻤُﺮْﺳَﻠﻴﻦ.َ
🌺✨ ﻣﺆﻣﻨﯿﻦ ﻭ ﻣﺆﻣﻨﺎﺕ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍﺿﯽ ﻭ ﺧﺸﻨﻮﺩ ﺳﺎﺯیم :
ُ ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﻏْﻔِﺮْ ﻟِﻠْﻤُﺆْﻣِﻨﻴﻦَ ﻭَﺍﻟْﻤُﺆْﻣِﻨﺎﺕِ.
🌺✨ﺣـــــﺞ ﻭﺍﺟﺐ ﻭ ﻋﻤـــﺮﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎ ﺁﻭﺭیم:
ﺳُﺒْﺤﺎﻥَ ﺍﻟﻠّﻪِ ﻭَ ﺍﻟْﺤَﻤْﺪُ ﻟِﻠّﻪِ ﻭَ ﻻﺍِﻟﻪَﺍِﻻَّ ﺍﻟﻠّﻪُ ﻭَ ﺍﻟﻠّﻪُ ﺍَﻛْﺒَﺮُ.
🌸✨تلاوت 👈معوذتین (سوره ناس و فلق)
🌺✨آیه آخر سوره مبارکه کهف جهت بیدار شدن برای نماز شب و نماز صبح
⭐️✨ قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَىٰ إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَٰهُكُمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ ۖ فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا
آیه ۱۱۰ سوره مبارکه کهف
🌺✨سوره ى تكاثر ایمنـی از عذاب قبر
🌷 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ⭐️حَتَّى زُرْتُمُ
الْمَقَابِرَ⭐️كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ⭐️ثُمَّ
كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ⭐️كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ
عِلْمَ الْيَقِينِ⭐️لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ⭐️ثُمَّ
لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ⭐️ثُمَّ لَتُسْأَلُونَّ
يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ⭐️
🌺✨ثواب ۳ بار تلاوت👇 برابر با خواندن ۱۰۰۰رکعت نماز
یَفْعَلُ اللهُ ما یَشاءُ بِقُدْرَتِهِ، وَ یَحْكُمُ ما یُریدُ بِعِزَّتِهِ
🌺✨پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) می فرمایند: هر کس آیه «شهداللّه» را در وقت خواب بخواند، خداوند هفتاد هزار فرشته به واسطه آن خلق می کند که تا روز قیامت برای او طلب آمرزش کنند. (مجمع البیان؛ ج 2/421)
⭐️{آل عمران آیه «۱۸»} :
⭐️✨شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ✨⭐️
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
✨بســــــم الّله الرّحمن الرّحــــــیم✨
❤️روزِمـان را بـا سَــلام بَـر چهـارده مَعْـصــوم آغـاز میکنیـم
🌺اَلْسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا رَسُـولَ اَللّه ﷺ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا اَمیرَاَلْمـؤمِنـین
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکِ یا فاطِـمَةُ اَلزَهْـراءُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا حَسَـنَ بـنَ عَلیٍ نِ اَلمُجْتَبی
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا حُسَـینَ بـنَ عَلیٍ سَیــدَ اَلشُهَـــداءِ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا عَلـیَّ بـنَاَلحُسَیْنِ زینَ اَلعـابِـدیـنَ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا مُحَمَّـدَ بـنَ عَلیٍ نِ اَلباقِــرُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یـا جَعْفَــرَ بـنَ مُحَمَّـدٍ نِ اَلصـادِقُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا مُوسَـی بـنَ جَعْفَـرٍ نِ اَلکاظِـمُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یاعَلیَّ بـنَمُوسَـیاَلرِضَـا اَلمُرتَضـی
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا مُحَمَّـدٍ بـنَ عَلـیٍ نِ اَلجَــوادُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا عَلـیَّ بـنَ مُحَمَّـد نِ اَلهـادی
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا حَسَـنَ بـنَ عَلـیٍ نِ اَلعَسْــکَری
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا بَقیَــــةَ اللَّه، یا صاحِبَ اَلزَمـان
وَ رَحْـمَـــــةَ اَللّـهِ وَ بَرَکـاتِــهِ
🌴اللّـــهُـمَّ_عَجِّــلْ_لَوِلیِــڪَ_اَلْفَــــــــــرَجْ
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
1_1082963901.mp3
1.25M
🕊زیارتـنامـه ی شـهـــــــداء🕊
🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#شادی_ارواح_شهدا به دلخواه صلوات
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
﷽✵سلام امام زمانم
السلام علیک یا بقیة الله
در التهابِ زمین؛در اضطرابِ زمان؛
یادِ شما چتر امان من است
زیر باران دردها...
السَّلامُعَلَيْڪَيَاوَعْدَاللَّہِالَّذِےضَمِنَہُ...
سلام بر مولاے مهربانے ڪہ
آمدنش و عدهے حتمے خداست و
سلام بر منتظـران و دعا گویان آن
روزگار نورانے و قریب...
تعجیل در ظهور #امام_زمان صلوات
اللهم عجل لولیک الفرج
🌴💎❄️💎🌴