فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁پاییز مرا عاشق می کند،
باران عاشق تر
🍁حالا تو بگو این باران پاییزی
با من چه می کند؟
🍁نفس عمیق بکش و چشمانت را ببند
آرامش طبیعت را احساس کن
🍁اجازه بده آرامش
در ذهنت جریان پیدا کند
🍁بگذار زمزمه باد در گوش هایت بپیچد
در روزگار آرام پاییزی
🔥عصر زیباتون بخیر🔥
💠 حقیقت غصب خلافت در کلام نورانی امام حسن عسکری علیهالسلام
🔹 امام حسن عسکری صلوات الله علیه فرمودند:
بنیامیه و بنیالعباس به دو علّت شمشیرهایشان را بر ما نهادند: یکی آنکه میدانند برای آنان در خلافت حقّی نیست، لذا از ادّعای ما در این باره و اینکه خلافت در جایگاه اصلیاش قرار گیرد بیمناک اند؛
و دوّم آنکه از اخبار و روایات متواتر، به این مسئله احاطه یافتند که نابودی حکومت ستمپیشهگان و ظالمان به دستِ قائم ماست و نیز شک ندارند که خودشان نیز از ستمگران و ظالمین اند، پس در کشتن اهل بیتِ رسول خدا صلّی الله علیه و آله و نابودیِ نسل ایشان جهد و کوشش کردند به امید اینکه از ولادت قائم علیهالسلام جلوگیری نموده یا به کشتنِ وی دست یابند؛ پس خداوند متعال نخواست امرش را برای احدی از آنان نمایان سازد، مگر آنکه نورش را کامل نماید هر چند کافران خوش نداشته باشند.
📚 اثبات الهداة (شیخ حرعاملی)، ج۵، ص۱۹۷
📚 نجم الثاقب (محدث نوری)، ج۱، ص۵۱۷
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفـرج_الساعه
#اللهم_العن_اعداء_مولانا_صاحبالزمان
امام عسکری ع و اسحاق کندی.mp3
6.27M
🎙 حجت الاسلام دانشمند
🎵 پاسخ امام حسن عسکری علیه السلام به تناقضاتِ اسحاق کندی در مورد قرآن کریم
◾️ 🌿 ◾️ 🌿 ◾️ 🌿 ◾️
🌧 معجزهء امام حسن عسکری علیه السلام
💦در زمان حکومت معتمد عبّاسی به جهت نیامدن باران، خشکسالی شد و همه جا را قحطی فرا گرفت، لذا خلیفه دستور داد که مردم نماز باران به جای آورند تا رحمت الهی نازل گردد.مردم سه روز مرتّب نماز باران خواندند ولی خبری از بارش باران نشد، تا آن که نصاری به همراه یکی از راهبان حرکت کردند و چون به بیابان رسیدند، راهب دست به سوی آسمان بلند کرد و در این هنگام ابری بالا آمد و شروع به باریدن کرد.همچنین روز دوّم، نیز نصاری به همراه همان راهب حرکت کردند و چون راهب دست به سوی آسمان بلند کرد - همانند روز قبل - ابری نمایان گشت و باران فرود آمد.
⚡️به همین علّت مسلمان های ظاهر بین که شاهد این صحنه مرموز بودند، نسبت به دین مبین اسلام و نیز ولایت امام در شک و تردید قرار گرفتند و عدّه ای از آن ها مرتّد شدند و از اسلام برگشتند.
⚡️وقتی این خبر تاسّف بار به معتمد - خلیفه عبّاسی - رسید، فورا دستور داد تا امام حسن عسکری علیه السلام را احضار نمایند، هنگامی که حضرت نزد خلیفه آمد، معتمد گفت: امّت جدّت را دریاب که در حال هلاکت بی دینی قرار گرفته اند.
💐امام حسن عسکری علیه السلام در مقابل، به معتمد عبّاسی فرمود:
چندان مهمّ نیست، اجازه بده که بار دیگر نصاری برای آمدن باران بیرون بروند و دعا نمایند، من به حول و قوّه الهی، شک و تردید را از دل مردم بیرون خواهم کرد.
معتمد دستور داد تا بار دیگر مردم برای آمدن باران دعا کنند، نصاری نیز به همراه راهب حرکت کردند و چون راهب دست خود را به سمت آسمان بلند کرد، بارش باران شروع شد.
🌿پس امام علیه السلام فرمود: آنچه که در دست راهب است از او بگیرید.
همین که مامورین آن را از دست راهب گرفتند، دیدند قطعه استخوان انسانی است، آن را خدمت امام علیه السلام آوردند.
☘️حضرت استخوان را در دست خود گرفت و سپس به راهب دستور داد: برای آمدن باران دعا کن.
☁️این بار هر چه راهب دست خود را به سوی آسمان بلند کرد و دعا خواند، دیگر خبری از باران نشد.
تمامی مردم از این ماجری در حیرت و تعجّب قرار گرفته و با یکدیگر مشغول صحبت چون و چرا شدند.
و معتمد عبّاسی به امام علیه السلام خطاب کرد و اظهار داشت:
🌻یاابن رسول اللّه! این چه معمّای مرموزی بود؟!
و چرا دیگر باران قطع شد و دیگر باران نیامد؟!
✨امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: این استخوان یکی از پیغمبران الهی است و این راهب آن را در دست خود می گرفت و به سمت آسمان بلند می کرد و به وسیله آن استخوان، رحمت الهی فرود می آمد.
💠راوی گوید: بعد از تحقیق، متوجّه شدند آنچه را که امام علیه السلام مطرح فرموده است، صحیح می باشد و حقیقت دارد و مردم از شک و گمراهی نجات یافتند.
و پس از آن که حقّانیت برای همگان روشن و آشکار گردید، حضرت به منزل خود بازگشت
📚✍️ینابیع المودّة: ج 3، ص 130 و ص 190، إحقاق الحقّ: ج 19، ص 602، حلیة الا برار: ج 5، ص 119، ح 1، مدینة المعاجز: ج 7، ص 621، ح 2604.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #نماهنگ
🎤با نوای: #حاج_میثم_مطیعی
🎼 این حسن ها چقدر مظلومند....
🌙 #شهادت_امام_حسن_عسکری
مداحی آنلاین - حرمی که واسه شیعه ها یه خونه مادر زادیه - سید رضا نریمانی.mp3
3.49M
🔳 #شهادت_امام_حسن_عسکری (ع)
🌴حرمی که واسه شیعه ها یه خونه مادر زادیه
🌴حرم #امام_عسکری حرم امام هادیه
🎤 #سید_رضا_نریمانی
⏯ #زمینه
👌فوق زیبا
مداحی آنلاین - روضه امام حسن عسکری - حجت الاسلام میرزا محمدی.mp3
2.52M
🔳 #شهادت_امام_حسن_عسکری (ع)
🌴تسلیت ای حجّت ثانی عشر یاین الحسن
🌴زود بود از بهر تو داغ پدر یابن الحسن
🎤حجت الاسلام #میرزامحمدی
⏯ #روضه
👌بسیار دلنشین
مداحی آنلاین - یه دل تو سامرا یه دل تو کربلا - حمید علیمی.mp3
11.17M
🔳 #شهادت_امام_حسن_عسکری (ع)
🌴یه دل تو سامرا
🌴یه دل تو کربلا
🎤 #حمیدعلیمی
⏯ #واحد
👌فوق زیبا
مداحی آنلاین - دوباره جمعه های بی قراری - مهدی رسولی.mp3
6.87M
🔳 #شهادت_امام_حسن_عسکری (ع)
🌴دوباره جمعه های بی قراری
🌴دوباره اشک و آه و گریه زاری
🎤مهدی #رسولی
⏯ #زمینه
👌 #پیشنهاد_ویژه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔳 #شهادت_امام_حسن_عسکری (ع)
👌سخنرانی و صحبت های مهم درباره شهادت #امام_حسن_عسکری (ع)
🎤 #آیت_الله_وحید_خراسانی
📡حداقل برای یک☝️نفر ارسال کنید.
🖤یاامام حسن عسکری مددی اقا🖤
قصد،قصد زیارت است اما مانده اول دلم کجا برود
حال و روز مرا هرآنکس دید گفت باید به کربلا برود
-نجف و کربلا-دلم لرزید، -مشهد و کاظمین، خوب آمد
یازده بار استخاره زد دل من تا بفهمد به سامرا برود
ابتدای مسیر،الله است انتهایش بقیه الله است
سامرا وعده گاه آخر ماست جاده باید به انتها برود
همه یک روح و یک بدن هستید پس تمام شما حسن هستید
دل من با تو سامرایی شد تا به دیدار مجتبی برود
تو بقیع پر از مخاطره ای،کربلایی و در محاصره ای
یا که باید جگر به زهر دهی، یا سرت روی نیزه ها برود
دل به غم هرچه مبتلا می شد، پیش تو سر من رءا می شد
بعد تو بار غم گرفته به دوش، دل که تا ساء من رءا برود...
غلامتم آقا...😔😔😔
❓چــــــرا جماعت عُمری به عبادتشان بهتر از شیعیان می پردازند؟
✅عن الکاظم علیه السلام قال رسول الله صلي الله عليه وآله:
مَنْ عَمِلَ فِي بِدْعَةٍ خَلَّاهُ الشَّيْطَانُ وَ الْعِبَادَةَ وَ أَلْقَى عَلَيْهِ الْخُشُوعَ وَ الْبُكَاءَ.
💠امام کاظم علیه السلام می فرمایند:
هركس عملش براساس بدعت باشد، شيطان مانع عبادت او نشده (بلكه) اورا به خشوع وگريه وامی دارد!!!
📚بحارالانوار٦٩ص٢١٦ از نوادر راوندی
#اللہم_عجل_لولیڪ_الفرج
امام حسن عسکری(علیه السلام) میفرمایند:
🔅 فقر با ما ، بهتر از ثروتمندی در کنار دشمنان ماست و کشته شدن با ما بهتر از زندگی در کنار دشمنان ماست و ما پناهگاه کسی هستیم که به ما پناه آورد و نور هدایت برای کسی هستیم که خواهان بصیرت از ما باشد و نگهبان کسی هستیم که به ما تمسک جوید پس هر کس ما را دوست بدارد با ما در درجات والای بهشت خواهد بود و آن که از ما جدا شد به سوی آتش خواهد رفت.
«کتاب شریف بحارالانوار، جلد ۵۰، صفحهی ۲۹۹»
هدایت شده از حرم
4_435750524105523510.mp3
5.16M
❣ #سه_شنبه_هاے_جمڪرانی
همہ هسٺ
آرزویـم
ڪہ ببینـم از تـو
رویـی 😍
دعاے #توسل امشب فراموش نشود❤️
#اللﮩـم_عجـل_لولیڪ_الفـرجــ
🎤 حاج مهدی میرداماد
@haram110
#معجزات_الائمه
✅ کرامتی بسیار زیبا از یازدهمین ستارهء امامت حضرت امام حسن #عسکری علیه السلام به روایت مخالفین
〰〰〰〰▪️▪️♦️▪️
⬇️ ولما حبس قحط الناس بسر من رأى قحطا شديدا فأمر الخليفة المعتمد ابن المتوكل بالخروج للاستسقاء ثلاثة أيام فلم يسقوا فخرج النصارى ومعهم راهب كلما مد يده إلى السماء هطلت ثم في اليوم الثاني كذلك فشك بعض الجهلة وارتد بعضهم فشق ذلك على الخليفة فأمر بإحضار الحسن الخالص وقال له أدرك أمة جدك رسول الله صلى الله عليه وسلم قبل أن يهلكوا فقال الحسن يخرجون غدا وأنا أزيل الشك إن شاء الله وكلم الخليفة في إطلاق أصحابه من السجن فأطلقهم فلما خرج الناس للاستسقاء ورفع الراهب يده مع النصارى غيمت السماء فأمر الحسن بالقبض على يده فإذا فيها عظم آدمي فأخذه من يده وقال استسق فرفع يده فزال الغيم وطلعت الشمس فعجب الناس من ذلك فقال الخليفة للحسن ما هذا يا أبا محمد فقال هذا عظم نبي ظفر به هذا الراهب من بعض القبور وما كشف من عظم نبي تحت السماء إلا هطلت بالمطر فامتحنوا ذلك العظم فكان كما قال وزالت الشبهة عن الناس ورجع الحسن إلى داره
✨در زمان حكومت معتمد عبّاسى به جهت نيامدن باران ، خشكسالى شد و همه جا را قحطى فرا گرفت ، از اين رو خليفه عباسي دستور داد مردم سه روز براي طلب #باران بيرون بيايند [تا رحمت الهى نازل گردد ، مردم سه روز از #خداوند باران درخواست كردند] اما بارانی نيامد. پس از #مسلمانان ، #مسيحيان ✝ به همراه يكى از راهبان خود [براي طلب باران] بيرون آمدند ، همين كه راهب دستش را به سوي آسمان دراز ميكرد، #باران دانه درشت میباريد؛
روز دوم نيز به همين منوال گذشت؛
در نتيجه اين كار راهب، بعضي از مسلمان هاى [ظاهر بين و] جاهل [نسبت به حقانيت دين اسلام] به شك افتادند و بعضي از #دين برگشتند،
اين مساله براي خليفه گران تمام شد از اين رو فورا دستور داد تا امام #حسن_عسكرى عليه السلام را احضار نمايند، هنگامى كه حضرت نزد خليفه آمد، معتمد گفت :
امّت جدّت را قبل از اينكه هلاك شوند، درياب.
امام #حسن_عسكرى عليه السلام ، فرمود:
فردا مسيحيان براى آمدن باران بيرون ميآيند، و به حول و قوّه الهى ، شكّ و ترديد را از دل مردم بيرون خواهم كرد و با خليفه عباسي پيرامون #آزاد نمودن اصحابش [شيعيان در بند] صحبت كرد، خليفه نيز آنان را آزاد كرد.
بار ديگر مسيحيان برای طلب باران بيرون آمدند ، راهب به همراه مسيحيان دستش را به سمت آسمان بلند كرد، آسمان ابري شد؛ در اين هنگام #امام (عليه السلام) فرمود:
آنچه كه در دست راهب است از او بگيريد، ناگهان همه ديدند در دست او قطعه #استخوان انسانى است، امام آن را از دست او گرفتند و به راهب دستور دادند اكنون طلب باران كن؛ راهب دستش را بالا برد، ابرها كنار رفت و #خورشيد تابيد.
مردم از اين ماجرا تعجب كردند ، خليفه عباسى از #امام عليه السلام پرسيد اي ابا محمد ! ماجراي اين استخوان چيست؟
امام #حسن_عسكرى عليه السلام فرمود: اين استخوان يكى از پيغمبران الهى است كه اين راهب از بعضي از قبرها به دست آورده بود،
و هر وقت استخوان پيامبری را در زير آسمان آشكار كنند حتما باران ميبارد. آن قطعه استخوان را آزمايش كردند، ديدند همان گونه است كه #امام فرموده است و شك و ترديد از مردم برداشته شد و حضرت به منزل خود بازگشتند.
📚الهيثمي، ابوالعباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر (متوفاى973هـ)، الصواعق المحرقة علي أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 2، ص 600، تحقيق عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان، الطبعة: الأولى، 1417هـ - 1997م.ح
➖➖➖➖➖➖➖
🖤 کانال جذاب حرم
@haram110
✿✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿
هـر شــ🌙ــب
🍃🍂داستــــانهـــای
پنـــــدآمــــــوز🍃🍂
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
نامش سید یونس و از اهالی آذرشهر آذربایجان بود، به قصد زیارت هشتمین امام نور، راه مشهد مقدس را در پیش گرفت و به آنجا رفت
اما پس از ورود و نخستین زیارت، همه پول او مفقود شد و بدون خرجی ماند
ناگزیر به حضرت رضا علیه السلام، توسل جست و سه شب پیاپی در عالم خواب به او دستور داده شد که خرج سفر خویش را از کجا و از چه کسی دریافت کند و از همین جا بود که داستان شنیدنی زندگی اش پیش آمد که بدین صورت نقل شده است
خود میگوید: پس از مفقود شدن پولم به حرم مطهر رفتم و پس از عرض سلام گفتم:
مولای من! میدانید که پول من رفته و در این دیار ناآشنا، نه راهی دارم و نه میتوانم گدایی کنم و جز به شما به دیگری نخواهم گفت
به منزل آمده و شب در عالم رؤیا دیدم که حضرت فرمود: سید یونس! بامداد فردا، هنگام طلوع فجر برو دربست پائین خیابان و زیر غرفه نقاره خانه بایست، اولین کسی که آمد رازت را به او بگو تا او مشکل تو را حل کند
پیش از فجر بیدار شدم و وضو ساختم و به حرم مشرف شدم و پس از زیارت، قبل از دمیدن فجر به همان نقطهای که در خواب دیده و دستور یافته بودم، آمدم و چشم به هر سو دوخته بودم تا نفر اول را بنگرم که به ناگاه دیدم
«آقا تقی آذرشهری» که متاسفانه در شهر ما بر بدگویی برخی به او «تقی بینماز» میگفتند،
از راه رسید
اما من با خود گفتم: آیا مشکل خود را به او بگویم؟ با اینکه در وطن متهم به بینمازی است، چرا که در صف نمازگزاران نمینشیند
من چیزی به او نگفتم
و او هم گذشت و به حرم مشرف شد
من نیز بار دیگر به حرم رفته و گرفتاری خویش را با دلی لبریز از غم و اندوه به حضرت رضا علیهالسلام گفتم و آمدم
بار دیگر شب در عالم خواب حضرت را دیدم و همان دستور را دادند و این جریان سه شب تکرار شد تا روز سوم گفتم بی تردید در این خواب سه گانه رازی است
به همین جهت بامداد روز سوم جلو رفتم و به اولین نفری که قبل از فجر وارد صحن میشد و جز «آقا تقی آذرشهری» نبود، سلام کردم و او نیز مرا مورد دلجویی قرار داد و پرسید:
اینک سه روز است که شما را در اینجا مینگرم، کاری دارید؟
جریان مفقود شدن پولم را به او گفتم و او نیز علاوه بر خرج توقف یک ماههام در مشهد
پول سوغات را نیز به من داد و گفت:
پس از یک ماه، قرار ما در فلان روز و فلان ساعت آخر بازار باش تا ترتیب رفتن تو را به شهرت بدهم
از او تشکر کردم و آمدم، یک ماه گذشت، زیارت وداع کردم و سوغات هم خریدم و خورجین خویش را برداشتم و در ساعت مقرر در مکان مورد توافق حاضر شدم
درست سر ساعت بود که دیدم آقاتقی آمد و گفت: آماده رفتن هستی؟ گفتم: آری!
گفت: بسیار خوب، بیا! بیا! نزدیکتر رفتم
گفت: خودت به همراه بار و خورجین و هر چه داری بر دوشم بنشین تعجب کردم و پرسیدم:
مگر ممکن است؟ گفت: آری!
نشستم به ناگاه دیدم آقاتقی گویی پرواز میکند و من هنگامی متوجه شدم که دیدم شهر و روستای میان مشهد تا آذرشهر بسرعت از زیر پای ما میگذرد و پس از اندک زمانی خود را در صحن خانه خود در آذرشهر دیدم و دقت کردم دیدم، آری خانه من است و دخترم در حال غذا پختن
آقاتقی خواست برگردد، دامانش را گرفتم و گفتم: به خدا سوگند! تو را رها نمیکنم
در شهر ما به تو اتهام بینمازی و لامذهبی زدهاند و اینک قطعی شد که تو از دوستان خاص خدایی، از کجا به این مرحله دست یافتی و نمازهایت را کجا میخوانی؟
او گفت: دوست عزیز چرا تفتیش میکنی؟
او را باز هم سوگند دادم و پس از اینکه از من تعهد گرفت که راز او را تا زنده است برملا نکنم، گفت: سید یونس! من در پرتو ایمان، خودسازی، تقوا، عشق به اهلبیت و خدمت به خوبان و محرومان به ویژه با ارادت به امام عصر، علیهالسلام، مورد عنایت قرار گرفتهام و نمازهای خویش را هر کجا باشم با طی الارض در خدمت او و به امامت آن حضرت میخوانم
آری!
مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز
ورنه درعالم رندی خبری نیست که نیست
✍پی نوشتها:
📗شیفتگان حضرت مهدی، جلد۲
به نقل از کتاب نوادر شریف رازی
برگرفته از احمد قاضی زاهدی
〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰
◾️اقاجان یاامام حسن عسکری◾️
خشک است کام تو ولی از قحط آب نیست
هستی اسیر گرچه ! به دستت طناب نیست
از خون سر محاسنت آقا خضاب نیست
بر پیکرِ شما اثرِ آفتاب نیست
با نیزه بند بند تنت که جدا نشد
جسمت سه روز بین بیابان رها نشد
سنگین که شد سرت به رویِ نیزه ها نرفت
آوایِ استغاثۀ تو هر کجا نرفت
دیگر سَنان میانِ دهانِ شما نرفت
ناموسِتان به کوفه و شامِ بلا نرفت
دندان به کاسه خورد ولی خیزران نخورد
اصلاً عصا به این بدنِ نیمه جان نخورد یادی از روضه ارباب😭😭😭
اقاجان یاامام حسن عسکری😭😭😭
غربت شهر سامرا، غصه ی هر شب منه
عکس خرابی حرم، آتیش به جونم می زنه
گرد و غبار حرمت، سرمه چشم نوکرات
خیلی غریبی آقاجون، بگو چی شد کبوترات؟
شب شهادت آقا، می خوام یه آرزو کنم
کاشکی می شد با مژه هام، مرقدت جارو کنم
😭😭😭
#شبتون_مهدوی