eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.5هزار ویدیو
629 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
مرحوم دولابی . 🔹وقتی از در برابر آدم سرباز زد، از او پرسید: . 🔸أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعَالِينَ: آیا تکبّر ورزیدی یا از عالین بودی؟ . 🔹 محمّد و آل محمّد علیهم السلام هستند که برای احدی جز خدا سجده نکرده‌اند. . 🔸علّت این هم که مأمور به سجده برای آدم شدند، عالین بود که در وجود آدم قرار داشت. در واقع ملائکه برای آن نور سجده کردند. . 📙مصباح الهدی 277 @haram110
👈اعمال روز اول ماه جمادى الثانى 🌼خواندن دعايى كه مرحوم سيد در «اقبال» نقل كرده است.در مفاتیح الجنان ذکر گردیده است. 🌼. ركعت نماز: مرحوم «سيد بن طاووس» نقل كرده است كه در اين ماه - هر وقت كه باشد؛ هر چند روز اول بهتر است - ركعت نماز بخواند (هر دو ركعت به يك سلام) در ركعت ، پس از سوره حمد يك مرتبه «آية الكرسى» و بيست و پنج مرتبه «انّا انزلناه»؛ در ركعت «حمد» و يك مرتبه سوره «الهيكم التّكاثر» و بيست و پنج مرتبه سوره اخلاص؛ در ركعت «حمد» و يك مرتبه «قل يا ايّها الكافرون» و بيست و پنج مرتبه سوره فلق و در ركعت «حمد» و يك مرتبه سوره نصر و بيست و پنج مرتبه سوره ناس را بخواند. از پايان نماز، هفتاد مرتبه بگويد: «سُبْحانَ اللّهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ وَ لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ وَ اللّهُ اَكْبَرُ» و هفتاد مرتبه بگويد: «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد» پس از آن سه مرتبه بگويد: «اَللّهمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤمِنينَ وَالْمُؤمِناتِ» آنگاه سر به سجده بگذارد و سه مرتبه بگويد: «يا حَىُّ يا قَيُّومُ، يا ذَاالْجَلالِ وَالاْكْرامِ، يا اَللّهُ يا رَحْمنُ يا رَحيمُ، يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ» در پايان هر حاجتى كه دارد از خداوند عزوجل طلب نمايد. (اميد است اجابت گردد) 👈در اين روايت آمده است: هر كس اين نماز را با اين كيفيت انجام دهد، و و و او را و همچنين دين و دنياى او را تا سال ديگر حفظ فرمايد و اگر در اين سال بميرد، پاداش شهيدان دارد. 🌼منابع : اقبال، صفحه 622 🌼محدث قمی، هدایة الانام الی وقایع الایام، ص 89. 🌼شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، ص 538. @haram110
.: امیرالمؤمنین علی علیه‌ السلام فرمـودند در سالم بودن آدمی همین بس که عیوب دیگران را کـمتر در خود نگه دارد. میزان الحکمه پیامبر اکرم صلى الله عليه وآله فرمودند مَن عَلِمَ مِن‌ أخيهِ سَيِّئَةً فسَتَرَها ، سَتَرَاللّه ُ عَلَيهِ يَومَ القِيامَةِ هرکس از گناه برادر دینی‌اش آگاه شود ، ولی آن را پوشیـده دارد ، نیــز در روز قیامـت، گناهان او را پوشیده می ‌دارد. کنزالعمال، ص۲۵۰ 📚 نکته های ناب کـوتاه @haram110
☝گناهی که انسان را زود هلاک می کند 🌸 روزی امام علی(ع) فرمود: پناه می برم به خداوند، از گناهانی که موجب زود رسیدن خواهند شد. ⁉"عبدالله بن کواء" پرسید: آیا که موجب زود رسیدن هلاکت می شود، وجود دارد؟ 🌸 امام علی پاسخ دادند: آری، و آن "قطع رحم" و قهر کردن افراد خانواده ها است که موجب زودرس می شود. 🔹چه بسا خانواده ای هستند، که با اینکه از حق دورند، ولی بر اثر همکاری و به همدیگر، دور هم جمع می شوند،و همینکارموجب میشود که خداوند به آنها روزی می رساند؛ 🔹و چه بسا افراد که تفرقه و درگیری در میان خانواده آنها، موجب می شود که آنها را از رزق و روزی و رحمتش، محروم سازد. 📚اصول کافی ، ج 2 ، ص347
زیارت امام حسین(علیه‌السّلام)مثل در عرش است! برگرفته از روایت باب۵۹ کتاب شریف کامل‌الزیارات
🔆اهمیّت در🔥 🔥 ⚜️🍀فقیه زاهد عادل مرحوم بن شیخ مشكور عرب كه از اجله علما و فقهاى و مرجع تقلید جمعى از شیعیان عراق بوده و نیز از ائمه جماعت صحن مطهر بوده است در سال 1337 در حدود نود سالگى وفات نموده و در جوار پدرش و در یكى از حجره هاى صحن مطهر مدفون گردید. 👈آن مرحوم در شب 26 ماه صفر 1336 در در خواب حضرت را مى بیند، پس از سلام از او 🔶 مى پرسد از كجا مى آیى ⁉️ 🔷 مى فرماید از شیراز و روح را قبض كردم . 🔶شیخ مى پرسد:روح او در برزخ در چه حالى است ⁉️ 🔷 مى فرماید:در بهترین حالات و در بهترین باغهاى و او كرده است كه فرمان او را مى برند. 🔶 گفتم براى چه عملى از به چنین مقامى رسیده است ⁉️ آیا براى مقام علمى و تدریس و تربیت شاگرد⁉️ 🔷 فرمود: نه . 🔶 گفتم : براى نماز جماعت و رساندن احكام به مردم ⁉️ 🔷 فرمود: نه . 🔶 گفتم : پس براى چه ⁉️ 🔷فرمود: براى خواندن (مرحوم آخر عمرش را ترك نكرد و هر روز كه به سبب بیمارى یا امر دیگر نمى توانست بخواند مى گرفته است ). 🍀و چون شیخ مرحوم از خواب بیدار مى شود فردا به منزل آیت اللّه مى رود و خواب خود را براى ایشان نقل مى كند. 🔹مرحوم میرزا محمد تقى گریه مى كند، از ایشان سبب گریه را مى پرسند مى فرماید:میرزاى محلاتى از دنیا رفت و استوانه فقه بود. 🔸 به ایشان گفتند: شیخ خوابى دیده و واقعیت آن معلوم نیست . 🔹میرزا مى فرماید: بلى خواب است اما خواب است نه افراد عادى . 🍀فرداى آن روز تلگراف فوت از شیراز به مى رسد و صدق رؤ یاى شیخ مشكور آشكار مى گردد. این داستان را جمعى از فضلاى نجف اشرف تعریف فرمودند 📚گنجینه عرفان    @haram110 به جمع توبه کنندگان بپیوندید
سلام الله علیها تعالی بعد از حادثه برای هیچکسی هیچ و ای باقی نگذاشته است . : 📚 شرح البلاغه ج 16 ص 223 : :
حرم
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 ▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا علیها السلام ▪️◼️ #بخش_شش
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 ▪️ علیها السلام ▪️◼️ نيز از پشتيباني ◼️▪️▪️ در مناقب ابن شهر آشوب روايت شده است كه: روزي رسول خدا (صلي الله عليه و آله) دستور دادند كه دست دزدي قطع شود، آن دزد گفت: يا رسول الله! من با اين دست در راه اسلام خدمت نموده ام، آن وقت شما دستور مي‌دهيد كه قطع گردد؟! رسول خدا (صلي الله عليه و آله) فرمود: اگرچه دخترم فاطمه (عليهاالسلام) بود، اين دستور را مي‌دادم!! حضرت فاطمه (عليهاالسلام) اين كلام پدر را شنيده و محزون شد، در اينحال جبرائيل نازل شد و اين آيه را تلاوت نمود: «لئن اشركت ليحبطن عملك» [۱۱] يعني «اگر شرك آوري هر آينه عملت نابود خواهد شد». در اين هنگام بود كه رسول خدا (صلي الله عليه و آله) محزون گرديد پس باز آيه اي نازل شد كه «لو كان فيهما آلهة الا الله لفسدتا» [۱۲] يعني «اگر مي‌بود در آندو خداياني غير خداوند هر آينه آندو تباه شده بودند» پس رسول خدا (صلي الله عليه و آله) تعجب نمود در اين هنگام بود كه جبرائيل نازل شد و عرضه داشت: حضرت فاطمه (عليهاالسلام) از گفتار شما محزون و ناراحت گرديد پس اين آيات بخاطر پشتيباني از او نازل شد تا راضي گردد. [۱۳]. 📚منابع: [۱۱] زمر، ۶۵. [۱۲] انبياء، ۲۲. [۱۳] مناقب ابن شهر آشوب، ج ۳، ص ۳۲۴/ بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۴۳، ح ۴۳/ نورالثقلين، ج ۴، ص ۴۹۷، ح ۱۰۲. ~~~~~~~~⚜️🔸💠🔸⚜️~~~~~~~~
✅ کرامتی بسیار زیبا از یازدهمین ستارهء امامت حضرت امام حسن علیه السلام به روایت مخالفین 〰〰〰〰▪️▪️♦️▪️ ⬇️ ولما حبس قحط الناس بسر من رأى قحطا شديدا فأمر الخليفة المعتمد ابن المتوكل بالخروج للاستسقاء ثلاثة أيام فلم يسقوا فخرج النصارى ومعهم راهب كلما مد يده إلى السماء هطلت ثم في اليوم الثاني كذلك فشك بعض الجهلة وارتد بعضهم فشق ذلك على الخليفة فأمر بإحضار الحسن الخالص وقال له أدرك أمة جدك رسول الله صلى الله عليه وسلم قبل أن يهلكوا فقال الحسن يخرجون غدا وأنا أزيل الشك إن شاء الله وكلم الخليفة في إطلاق أصحابه من السجن فأطلقهم فلما خرج الناس للاستسقاء ورفع الراهب يده مع النصارى غيمت السماء فأمر الحسن بالقبض على يده فإذا فيها عظم آدمي فأخذه من يده وقال استسق فرفع يده فزال الغيم وطلعت الشمس فعجب الناس من ذلك فقال الخليفة للحسن ما هذا يا أبا محمد فقال هذا عظم نبي ظفر به هذا الراهب من بعض القبور وما كشف من عظم نبي تحت السماء إلا هطلت بالمطر فامتحنوا ذلك العظم فكان كما قال وزالت الشبهة عن الناس ورجع الحسن إلى داره ✨در زمان حكومت معتمد عبّاسى به جهت نيامدن باران ، خشكسالى شد و همه جا را قحطى فرا گرفت ، از اين رو خليفه عباسي دستور داد مردم سه روز براي طلب بيرون بيايند [تا رحمت الهى نازل گردد ، مردم سه روز از باران درخواست كردند] اما بارانی نيامد. پس از ، ✝ به همراه يكى از راهبان خود [براي طلب باران] بيرون آمدند ، همين كه راهب دستش را به سوي آسمان دراز ميكرد، دانه درشت می‌باريد؛ روز دوم نيز به همين منوال گذشت؛ در نتيجه اين كار راهب، بعضي از مسلمان هاى [ظاهر بين و] جاهل [نسبت به حقانيت دين اسلام] به شك افتادند و بعضي از برگشتند، اين مساله براي خليفه گران تمام شد از اين رو فورا دستور داد تا امام عليه السلام را احضار نمايند، هنگامى كه حضرت نزد خليفه آمد، معتمد گفت : امّت جدّت را قبل از اينكه هلاك شوند، درياب. امام عليه السلام ، فرمود: فردا مسيحيان براى آمدن باران بيرون ميآيند، و به حول و قوّه الهى ، شكّ و ترديد را از دل مردم بيرون خواهم كرد و با خليفه عباسي پيرامون نمودن اصحابش [شيعيان در بند] صحبت كرد، خليفه نيز آنان را آزاد كرد. بار ديگر مسيحيان برای طلب باران بيرون آمدند ، راهب به همراه مسيحيان دستش را به سمت آسمان بلند كرد، آسمان ابري شد؛ در اين هنگام (عليه السلام) فرمود: آنچه كه در دست راهب است از او بگيريد، ناگهان همه ديدند در دست او قطعه انسانى است، امام آن را از دست او گرفتند و به راهب دستور دادند اكنون طلب باران كن؛ راهب دستش را بالا برد، ابرها كنار رفت و تابيد. مردم از اين ماجرا تعجب كردند ، خليفه عباسى از عليه السلام پرسيد اي ابا محمد ! ماجراي اين استخوان چيست؟ امام عليه السلام فرمود: اين استخوان يكى از پيغمبران الهى است كه اين راهب از بعضي از قبرها به دست آورده بود، و هر وقت استخوان پيامبری را در زير آسمان آشكار كنند حتما باران ميبارد. آن قطعه استخوان را آزمايش كردند، ديدند همان گونه است كه فرموده است و شك و ترديد از مردم برداشته شد و حضرت به منزل خود بازگشتند. 📚الهيثمي، ابوالعباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر (متوفاى973هـ)، الصواعق المحرقة علي أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 2، ص 600، تحقيق عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان، الطبعة: الأولى، 1417هـ - 1997م.ح ➖➖➖➖➖➖➖ 🖤 کانال جذاب حرم @haram110
حرم
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 ▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا علیها السلام ▪️◼️ #بخش_بی
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 ▪️ سلام الله علیها ▪️◼️ 🌺 ي حضرت نزد تعالي🌺 از حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام) روايت شده است كه‌ام ايمن گفت: در راه مكه (در جحفه) عطش شديدي بر من غالب شد، بطوريكه نزديك بود هلاك گردم. در اين حال سر بسوي آسمان بالا برده و گفتم: خداوندا! آيا مرا تشنه مي‌گذاري در حاليكه من خدمتگزار دختر پيغمبرت بوده ام؟! ام ايمن مي‌گويد: در اين حال بود كه ظرفي از آب بهشتي از آسمان برايم فرود آمده پس نوشيدم و به حق بانويم حضرت زهرا (عليهاالسلام)، تا هفت سال نه گرسنه شدم و نه تشنه گرديدم. [۱۶] 🌸 امام باقر به 🌸 مرحوم علامه ي مجلسي در بحار آورده است كه: هر موقع امام محمد باقر (عليه السلام) تب دار مي‌گشت آب سرد استفاده مي‌نمود و با صداي بلند مادرش حضرت زهرا (عليهاالسلام) را صدا مي‌زد و مي‌گفت: «يا فاطمة». [۱۷]. 📚منابع: [۱۶] الثاقب في المناقب، ص ۱۹۶، ح ۱ / بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۴۶، ح ۴۵. [۱۷] بحارالانوار، ج ۶۲، ص ۱۰۲، ذيل ح ۳۱/ اصول كافي، ج ۸، ص ۱۰۹، ذيل ح ۸۷ ~~~~~~~~⚜️🔸💠🔸⚜️~~~~~~~~
💢باعث و بانی یهودیت و مسیحیت💢 👇👇👇👇👇👇👇 🌹امام موسی کاظم علیه السلام فرمودند: ❌ قسم و باعث شدند مسیحیان مسیحی و یهودیان یهودی و مجوسیان مجوسی بمانند، این عمل و گناه آنها را نیامرزد. 📚بحارج۳۰ ص۴۰۷ح۴
متن شبهه : ⬇️ حضرت علی در ی #۲۰۶ در رابطه با و سپاهش میفرمایند : اللَّهُمَّ احْقِنْ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ ⬅️ پروردگارا ، خون ما و خون آنها را حفظ كن . مصدر : ، مترجم :  ، جلد : 1 ، صفحه : 503 برای سپاه حضرت دعا میکند که خونشان حفظ شود . هیچوقت کسی برای سپاه دعا نمیکند که خونش حفظ شود . : ⬇️ لشگریان گمراه و جاهل بودند , اما دعا میفرمایند که خداوند آنان را بیدار کند تا از جدا شوند و خونشان ریخته نشود . دعای برای کافر تا زمانی که کاملا نا امید از هدایتشان نشده باشیم اشکالی ندارد . لذا دعا ی خیر و استغفار کردن برای و تا زمانی که امید در مورد آنها برود اشکال ندارد ؛ اما پس از آن که یقین حاصل شد که افراد مذکور عامدا با حق مخالفت می کنند و پس از اتمام حجت ، نمی آورند ، در این صورت نباید برای آنان و کرد . می فرماید : برای و شایسته نیست که برای (از خداوند) طلب آمرزش کنند ، هر چند از نزدیکانشان باشند ، پس از آنکه برای آنها روشن شد که این گروه اصحاب . (سوره توبه ، آیه 113) 🔷طبق این معنا می توانند برای دوستان و بستگان مشرکشان مادام که در قید حیاتند و امید هدایت آنها می رود استغفار و دعا کنند ؛ ولی پس از آنکه دانسته شد که امیدی به هدایت آنها نیست و در حال و از دنیا رفتند دیگر نباید برای آنها دعا و استغفار کرد . (تفسیر نمونه ، جلد 8 ، صفحه 160) 🔶 می فرماید : استغفار برای عمویش به خاطر وعده ای بود که به او داد اما هنگامی که برای او آشکار شد که او خداست از او جست و برایش نکرد . (سوره توبه ، آیه 114) از این آیه نیز به خوبی استفاده می شود که انتظار داشت که آزر از این طریق جذب به سوی ایمان و توحید شود و استغفار و دعای او نیز در این حقیقت این بود که خدایا او را هدایت کن و گناهان گذشته او را ببخش اما هنگامی که و دشمنی برای محرز شد و در همین حالت چشم از دنیا بست دیگر جایی برای هدایت او باقی نماند و استغفار و دعا ی خود را برای او کرد . 🟡در روایتی نقل است که علیه السلام فرمودند : مانعی ندارد که برای نصرانی (تا زمانی که امید هدایت در او باشد) کنید ، اما اگر آن نصرانی عامدا با حق و حقیقت مخالفت کرده باشد ، دعای شما برای او نفعی ندارد و خداوند آن را نمی کند . (الکافی ، جلد 2 ، صفحه 650 - وسائل الشیعه ، جلد 7 ، صفحه 118)
به همان اندازه که به او باور داری پاسخت را می دهد. 🤍 اگر باور داری خداوند جز خیر برای تو چیزی نمی‌خواهد ، همان خواهد شد. اگر باور داری خداوند، روزیت را میرساند، همان خواهد شد. اگر باور داری خداوند زندگیت را به نحو احسن مدیریت می کند، همان خواهد شد. 💚 اگر باور داری خداوند نگهبان و حفاظت کننده، جسم و جان و فرزند و همسر و زندگی و کار و مال و خانواده همه چیزهای توست، همان خواهد شد. بیائیم زیرکی کنیم و هر چه باور عالی و خوب است نسبت به خداوند مهربان داشته باشیم. باور کنید همان خواهد شد. 🤍خداوند به اندازه درک و باور انسان ، به او جهانش را نشان می دهد. 🤍وَيَرزُقهُ مِن حَيثُ لا يَحتَسِبُ ۚ وَمَن يَتَوَكَّل عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسبُهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمرِهِ ۚ قَد جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيءٍ قَدرًا 💚و او را از جایی که گمان ندارد روزی می‌دهد؛ و هر کس بر خدا توکّل کند، کفایت امرش را می‌کند؛ خداوند فرمان خود را به انجام می‌رساند؛ و خدا برای هر چیزی اندازه‌ای قرار داده است. سوره طلاق آیه 3🍃
┏◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚┓ ☆اَلابِذِکرِالله‌تَطمَئِنَّ‌القُلوب ☆☆رمان بلند امنیتی-بصیرتی-عاشقانه ☆ ☆☆قسمت ۲۱۳ و ۲۱۴ یکهو خنده به لبش میماسد.بهت زده زل میزند به چشمانم.چشمانش بارانی میشود _درست شنیدم؟ گفتی حاج رسول؟حاج رسول خودمونو میگی؟ از طرف حاج رسول اومدی؟ چرا این همه دیر! شرم دارم سر بلند کنم. _بله. حاج رسول! من ایشون رو توی کمیتہ خرابکاری دیدم.حاج آقا درسها به من داد.گفتن امانتی هست که باید داشته باشم. انگار صورتش را گرد گچ پاشیدند.از هوش میرود و روی زمین می‌افتد.به آن سو میروم.کمی سیلی به صورتش میزنم اما به هوش نمی‌آید.دست توی لیوان آب میبرم و به صورتش میپاشم.یکهو میپرد.میروم تا چیزی برایش پیدا کنم که دستم را میگیرد. _حاجی رو از بچگی دوست داشتم.وقتی اومد خواستگاریم فقط ۱۴ سالم بود.بله رو همون اول دادم و توجه نکردم که میگن هوله یا خواستگار نداره.نورانیتش از همون اول معلوم بود.بچه‌دار شدیم و بچه‌هامون عروس و دوماد شدن که فهمیدم حاجی زده تو کار اعلامیه و انقلاب اولش ترسیدم اما آرومم کرد. مثل هروقت دیگه‌ای که آب رو آتیشم بود. بخاطر کاراش زود دستگیر شد اما زودم آزاد شد. با آه جگرسوز ادامه‌ میدهد: _تا سال ۵۷ که دیگه بردنش روزگارمون سیاه شد. حاجی که رفت نور و صفا هم رفت. عطاری هم یادگار عشق منو حاجیه.باهم ساختیمش، اما قسمت شد من اداره‌ش کنم.تو گفتی ازطرف حاجی اومدی ولی خودش کجاست؟ نمیدانم در جواب چشمان به انتظار نشسته باید چه جوابی بدهم. _حاج آقا والا..منم خیلی وقته ندیدمشون. اون امانتی رو هم خیلی قبلتر بهم گفتن بگیرم. شما نمیدونین کجان؟ _همش میگن منتظر نباش ولی من منتظر میمونم حاجی برگرده.یه بار رفت مکه قول داد یه بارم باهم بریم.من منتظر میمونم تا با هم مکه... کاسه‌ی دلم ترک برمیدارد. _حاج آقا گفتن امانتی توی یه صندوقچه‌س. گل بابونہ و صابون معطر... یه چیزی تو همین حرفا. سریع برمیخیزد.به پستوی مغازه میرود.پشت سرش راه می‌افتم.چراغ قوه را می‌اندازدروی دیوار.تیر و تخته‌های گوشه را کنار میزنیم. طاقچه‌ای ظاهر میشود.خانم عطاری میگوید: _برش دار. صندوقچه کوچک است. آن را برمیدارم.خاک روی دستانم مینشیند.دستهای لرزانم بہ سردی دستانش گره میخورد.خوب در چشمانم نگاه میکند. بغض قورت میدهد. _برو دخترم. امانتی مال هرکی هست به دستش برسون. چشمی میگویم.تخته‌ها را سر جایشان برمیگردانیم و بعد خارج میشویم.پشت میز می‌ایستد.میخواهم تشکر و خداحافظی کنم که کشک در کاغذ میپیچد و به من میدهد.باز هم ممنون میگویم و بیرون می‌آیم.دیگر شلوغی تجریش به چشمم نمی‌آید.تمام وجودم شده دو مردمک دوخته شده به صندوقچه‌.میخواهم بدانم این امانتی چه در دل دارد. اما با خود میگویم: "نه!درست نیست. شاید صاحبش راضی نباشد." اما وقتی فکر میکنم میبینم حاج آقا از صاحبش چیزی نگفت. بهانه برای خود میتراشم که در صندوقچه را باز کنم تا ببینم برای کیست.قفل دستی‌اش را باز میکنم. با دیدن یک تکه‌کاغذ وا میروم! برمیدارم و میخوانم: ✍_" به نام هستی بخش...اکنون که این نامه را مینویسم نمیدانم که هستی و نام و نشانت را هم نمیدانم..هنوز مبهوت رویای جوانی‌ام هستم..از خواب برخواسته مثل مرده‌ای دیوار را مینگرم...خواب میدیدم به یاد روزهای جوانی در مکتب «آسِد مرتضی» هستم..او هم همان درسهای شیرینش را با لحن چون شهدش میگوید.به یکباره مکتب خالی میشود. آسِد مرتضی صدایم میکند: "آقا رسول، هرچی امروز یاد گرفتی رو توی این نامه بنویس." من در عالم خواب حواسم پی او بود که حال بیش از بیست سال از مرگش میگذرد...در تعجب ملاقاتش بودم و یادم به درس نبود.میترسم و او تبسم میکند‌ و میگوید:" آقا رسول من هرچی میگم یادداشت کن. حتما ها!" چشم میگویم و او میگوید:《لازم نیست بہ چپ و راستت نگاه کنی. تنها نگاه بہ کافیست تا بفهمی آنچه است.راه ، طریق رستگاری است. در این کوچه‌ها نخواهی دید.حتی اگر به مرگ رسیدی به آن لبخند بزن چرا که آغوشش را باز نموده. نکن! آنهایی که قرب الهی پیشه کردند اکنون در بهشت تکیه زده‌اند.تنها یک نگاه به وسعت کافیست. چشم بگشا و به و عرض نگاه کن.چه میبینی؟ چرخ را؟ زمین را؟ سبزه و گل ها را؟ تردید نکن که همه خداست. تو هم تمام اینها هستی. فرمود همه‌ی عالم را برای افریدم و تو را برای ، ای فرزند آدم.چه نعمتی بالاتر از دلدار چنین لطیفی؟به و نگاه کن؟ چه میبینی؟ او را؟ درست است.تنها یک جرعه از یس بنوش تا بفهمی خدا کیست..آنکه آسمان و زمین مسخّر اوست..وقتی به لبه‌ی پرتگاه رسیدی بازگرد.به آغوش خدا بنگر که برای تو گشوده شده. آغوش همیشه بازی که منتظر بود تا تو را بغل گیرد اما تو ندیدی... ☆ادامه دارد..... ☆☆نویسنده؛ مبینا رفعتی(آیه) ☆ ┗◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛┛