eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.5هزار ویدیو
629 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
حرم
"رمان #شکسته_هایم_بعدتو #قسمت_چهل_و_یک آرام و نزدیک گوش آیه گفت: _اگه تو یه امانت از سیدمهدی داری
"رمان آیه به همراه ارمیا و محمد و سایه روی نیمکتهای بیمارستان نشسته بودند که مرد سبزپوشی از مردان نیروی انتظامی به انها نزدیک شد. محمد بلند شده و به مرد نزدیک شد ومدتی صحبت کردند. سایه گفت: _مطمئنی مریم بود؟ آیه: آره مطمئنم! ارمیا: باید به حاج یوسفی زنگ بزنم! بلند شد و کمی آنطرفتر مشغول صحبت با تلفن شد. محمد که برگشت گفت: _عجب سفری شد این سفر! سایه: وضعش چطور بود محمد؟ محمد آهی کشید و نگاهش را به دیوارمقابلش دوخت : _خیلی بد... اسیدی که پاشیدن روش خیلی قوی نیست اما پوستش رو داغون کرده! امیدوارم آسیبها به حداقل رسیده باشه! آیه: آخه چرا باهاش اینکارو کردن؟ محمد: نمیدونم. ارمیا کنار آیه نشست: _حاجی و زنش دارن میان؛ مسیحم همراهشونه، تازه داشت چشماش رنگ عشق میگرفت، این چه مصیبتی بود؟ آیه با تعجب به ارمیا نگاه کرد: _آقا مسیح؟ مریم؟ اونکه تازه دیدتش! ارمیا لبخند تلخی زد: _مگه مهمه که چقدر کسی رو میشناسی؟ آدم درست که مقابلت قرار بگیره، دلت از سر به زیری در میاد. مسیح هم عین من تو نگاه اول فهمید میخواد... نگاهش رنگ گرفت، اما فرصت نکرد، فرصت نکردعاشقی کنه! سایه: مریم هنوز زنده‌ستا! چرا فرصت نکرد؟ محمد: حواست هست سایه؟ تو صورت اون دختر اسید پاشیدن! سایه اخم کرد: _بله! حواسم هست؛ اگه عاشق باشه بهش کمک میکنه و میتونن با هم زندگی کنن! محمد: مسیح تازه اون دختر رو دیده، عشقش عمق نداره، اون تازه ازش خوشش اومده؛ زن زندگی دیده و دلش خواسته! سایه: اما اگه بخواد من کمکشون میکنم! ارمیا: مسیح حقشه که یه زندگی خوب داشته باشه! آیه: مگه مریم نمیتونه یک زندگی خوب بهش بده! ارمیا: اگه مسیح بخواد تا ته دنیا کنارشم که به هم برسن؛ اگه مسیح بخواد همه کاری میکنم! آیه: باید صبر کنیم دکترش بیاد؛ آقامسیح هم توی این چند روز مشخص میشه. ارمیا: اگه خدایی نکرده این اتفاق برای تو میافتاد من بازم تو ازدواج باهات شک نمیکردم آیه! مسیح هم برادر منه، نیمه ی گم شده ش رو پیدا کرده، ولش نمیکنه؛ باید به فکر بهترین دکترا باشیم، محمد پرسوجو کن و ببین اگه لازمه ببریمش تهران! محمد :به خاطر مسیح؟ ارمیا: این به خاطر خود دخترهست. یکی نیاز به کمک داره و من قصد ندارم تنهاش بذارم، شما رو نمیدونم آیه لبخند زد... مردش مرد بود؛ فقط به فکر خودش وخانواده اش نبود، نگرانیهای مشترکی داشتند.((مردم کشوری که دوستش دارند)) حاج یوسفی که در راهروی بیماستان ظاهر شد، دوشادوشش مسیح با قدمهای استوار و ابرویهای در هم کشیده پیش می آمد. ارمیا و محمدپیش رفتند و مشغول صحبت شدند. آیه نگاهش را به زمین دوخت و سایه رفت تا به محترم خانم کمک کند تا کنارشان بنشیند. ادامه دارد... نویسنده:
حرم
"رمان #شکسته_هایم_بعدتو #قسمت_چهل_و_دو آیه به همراه ارمیا و محمد و سایه روی نیمکتهای بیمارستان نشس
"رمان ارمیا ادامه داد: _هنوز که دکترا بیرون نیومدن، منتظریم ببینم چی میشه؛ پلیسا هم اومدن، باید به صدرا بگم بیاد و پیگیر کارای شکایت بشه! محمد: معلوم بود که برنامه ریزی کرده بودن؛ کاملا با هم هماهنگ بودن. حاج یوسفی: خدای من... آخه چرا؟! مسیح: محمد! بهتر نیست ببریمشون تهران؟ گره ی ابروهای مسیح باز که نشده بود هیچ، بیشتر هم شده بود. محمد: منتظرم دکترش رو ببینم اگه لازم بود حتما انتقالش میدیم! مسیح: میرم به صدرا زنگ بزنم! چند قدمی دور شد و تلفنش را برداشت و شماره ی صدرا را گرفت. صدرا: چیشد مسیح؟ حالش چطوره! مسیح: سلامتو خوردی؟ صدرا: سلام؛ حالا چیشد؟ مسیح: علیک سلام، به یه وکیل نیازدارم! صدرا: برای چی؟ چیشده؟ مسیح: چندتا زن بهش حمله کردن و بعداز ضرب و جرح اسید پاشیدن روصورتش! صدرا: خدای من... چی میگی مسیح! مسیح: به کمکت نیاز دارم، میای؟ باید یکی پیگیر کارای کلانتری و شکایت بشه! صدرا: باشه میام، آدرس بده! مسیح: جبران میکنم! صدرا: تو چرا؟ مسیح سکوت کرد و بعد از چند ثانیهق سکوت گفت: _آدرس رو برات میفرستم، خداحافظ. و تماس را قطع کرد. صدای باز و بسته شدن در آمد و محمد که پرسید: _چیشد دکتر؟ مسیح برگشت و قدمهایش شتابان شد و تمام وجودش گوش که دکتر گفت: _خدا رو شکر از اسیدی استفاده کردن که زیاد قوی نبوده! آسیب جدی نیست، اما شدیده. اینکه سریع صورتش رو با آب شستوشو دادین باعث شد که کمتر آسیب ببینه. پلکهاش آسیب دیده و به هم چسبیده و پوست صورتش سوخته. نیاز به جراحی پلاستیک داره. محمد: همینجا انجام میشه یا بایدببریمش تهران؟ دکتر: اگه توانایی انتقالش رو دارید ببرید تهران بهتره! محمد: آسیب دیدگی جدی دیگه ای نداره؟ بدجوری کتک خورده بود. دکتر: یکی از دنده هاش شکسته وخونریزی داخلی داره که الان دارن آماده عملش میکن؛ ما به این مشکلات رسیدگی میکنیم تا کارای انتقالش رو انجام بدید. بهتره هرچه زودتر عمل بشه! محمد تشکر کرد و تلفن همراهش را برداشت تا با چند نفر از همکارانش تماس بگیرد، باید سریعتر اقدام میکرد. مسیح کلافه بود؛ خدایا... این چه بازی ای است که آغاز شده؟ مگر گناهش چه بود؟ ارمیا خطاب به مسیح گفت: ادامه دارد... نویسنده:
حرم
🌺 #معرفت_افزایی_مهدوی 9 💢 در مجموع ِ ۸۰ وظیفه ای که در کتاب مکیال گفته شده، بعضی از وظایف هستند که
🌺 10 💢 وظیفه «صله ی امام زمان، بوسیله مال»؛ که در کتاب مکیال وظیفه ۳۵ قید شده. ما یک تعهدات مالی نسبت به امام عصر عج داریم که به دو بخش تقسیم می شود: بخش اول: واجب است = خمس بخش دوم: مستحب است ⭕️ بخش اول ( ): هر فرد صاحبِ درآمدی، باید سال خمسی داشته باشد و محاسبات خمسی را از سال خمسی انجام دهد و خمس خود را محاسبه کند و به مرجع خودش و یا به نماینده مرجع تقلیدش پرداخت کند؛ که نصف آن خمس سهم امام زمان و نصف دیگرش سهم سادات فقیر است. و این حق مسلّم امام زمان هست؛ در اموال ما. ⭕️ بسیاری از خانواده های مذهبی و مهدوی هستند که خمس مالشان را پرداخت نمی کنند، این افراد جزو غاصبین حقوق مالی امام زمان محسوب می شوند. 🍃 حضرت در توقیع به جعفر بن اسدی فرمودند: هر کس بدون اجازه ما، در اموال مربوط به ما =(خمس، زکات، وقف و ...) تصرف بکند از جمله ی ظالمین است و ما در روز قیامت شاکی او خواهیم بود. ⁉️ چطور ما ادعای امام زمانی بودن داریم، وقتی حق مسلّم امام زمان عج را از مال خودمان پرداخت نمی کنیم؟؟! و با همان پولی که خمسش پرداخت نشده؛ لباس تهیه می کنیم و با آن لباس، نماز می خوانیم، زیارت می رویم، ارزاق منزل تهیه می کنیم و این ارزاق شبهه ناک را می خوریم؛ بعد انتظار استجابت دعا را هم داریم!! این کار باعث بی برکتی و ضرر مادی در زندگی می شود. جدا از اینکه ما جزو ظالمان و غاصبان حق مالی امام زمان عج هستیم و خشم امام زمان را بر می انگیزیم، وقتی که حق مالی حضرت را نمی دهیم. 💠 هر فردی صاحب در آمدی، باید یک روز را به عنوان سال خمسی انتخاب کند و خمس مالش را پرداخت کند، تا مالش پاک و طاهر گردد و برکت وارد زندگیش شود. و برای افرادی که میخواهند ارتباطشان با حضرت بهتر شود، خیلی مهم است. 🔺نمازِ نمازگزاری که لباسش، از پول خمس داده نشده تهیه می شود، قبول نیست. و صدها ضرر دیگر ... 🍀 حضرت در توقیعی می فرمایند: ما اموال شما را نمی پذیریم؛ مگر اینکه شما پاکیزه شوید. یعنی ما با پرداخت سهم امام زمان از مال خود، می توانیم اموالمان را طاهر کنیم. ⭕️ بخش دوم: مستحب است و جدا از بخش پرداخت خمس است (پرداخت خمس برای همه ما واجب است اما، در بخش مستحب بین فقیر و غنی و متوسط و ... فرقی ندارد.) هر کس در حد توانایی خود، می تواند این موضوع را داشته باشد. 🍀 امام صادق (ع) فرمودند: «هیچ چیز نزد خداوند محبوبتر از اختصاص دادن درهم به امام نیست و بدرستی که خداوند درهم را برای او در بهشت، همچون کوه احد قرار می دهد.» 🍀در جای دیگر، امام صادق (ع) در تفسیر آیه ۲۴۵ سوره بقره که می فرماید: ✨«كيست آن كس كه به [بندگان] خدا وام نيكويى دهد تا [خدا] آن را براى او چند برابر بيفزايد و خداست كه [در معيشت بندگان] تنگى و گشايش پديد مى ‏آورد و به سوى او بازگردانده مى ‏شويد» 🍀 فرمودند: «به خدا سوگند این در خصوص صله امام است، یعنی وقتی که شما پرداخت می کنی، قرضی پرداخت می کنی، خدا برایت مضاعف میکند مصداق این در روی زمین می تواند که امام باشد. که امام همانا جانشین خداوند در روی زمین است و خلیفة الله فی ارضه هست.» 🍀 همچنین امام صادق در حدیث دیگر می فرمایند: «یک درهم که با آن امام صله شود از دو میلیون درهم در سایر کارهای نیک بهتر است.» 🍀 حدیث دیگر از امام صادق(ع): «هر کس بپندارد که امام به آنچه در دست مردم هست احتیاج دارد؛ کافر است.» امام نیازی ندارد به مال ما. این ما هستیم که نیاز داریم پرداخت بکنیم و برکت و نعمت را وارد زندگی خودمان بکنیم. 🔷 در ذیل تفسیر این آیه معروف قرآن «مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا»، بارها این موضوع آمده که یکی از مصادیق امام هست؛ که می شود این کار را انجام داد. 👈 یک نکته مهم: پرداخت مال به امام، در زمان غیبت بسیار مهم تر و با ارزش تر و ضروری تر از زمان ظهور امام است. 🔷 آیت الله موسوی اصفهانی نویسنده کتاب مکیال، در توضیح همین وظیفه فرمودند: «که در عالم خواب یک بزرگی به خود من گفت که آن مالی که در زمان غیبت برای امام هزینه می شود؛ هزار و یک برابر ثوابش بیشتر است از آن مال که در زمان ظهور پرداخت می شود». آنجا که کارایی اش به نوعی کمتر است، الان باید با این مال ها تبلیغ امام زمان عج را کرد و مردم را به سوی حضرت جذب و دعوت کرد. ادامه دارد....
حرم
🌺 #معرفت_افزایی_مهدوی 10 💢 وظیفه «صله ی امام زمان، بوسیله مال»؛ که در کتاب مکیال وظیفه ۳۵ قید شده.
❀ ادامه 10 🌸 یک راهکار ساده: هر فرد صاحب درآمدی چند درصد از درآمد ماهیانه یا درآمد سالیانه اش را به امام زمان اختصاص دهد. این مبلغ را کنار بگذارید و شک نکنید که این درصدهای کم، هیچ تاثیری در زندگی ما ندارد. شاید ما چندین برابر این پول را داریم جاهای دیگر خرج می کنیم. وقتی که این پول جمع شد؛ می توانی صرف جلسات مهدوی کنی، نذورات فرهنگی بکنی، یا هزینه سفر کربلای فردی که کربلا نرفته را پرداخت کنی، به اماکن منتسب به حضرت کمک کنی؛ که کمک به این اماکن در مقوله امر مهدویت، رونق هست و سایر موارد دیگر. این را جزو برنامه های مالی خودتان قرار بدهید 🔵 عزیزی که شغل نداری و دنبال کار می گردی، نیت کن اگه شاغل شدی، بخشی از درآمدت را به امام زمانت اختصاص بدهی، افرادی که درآمد را اختصاص دادند ضرر نکردند و آثار معنوی و مادیش خرج کردن برای امام زمان را در همین دنیا هم دیدند و البته توفیق می خواهد. ادامه دارد ... ✨بر چهره دلگشای مهدی عج صلوات✨
✴️ دوشنبه 👈 20 اردیبهشت / ثور 1400 👈 27 رمضان 1442👈 10 می 2021 🕌 مناسبت های دینی اسلامی . 🌙⭐️ امور دینی و اسلامی . ❇️ روز مبارک و شایسته ای برای امور زیر است : ✅ امور زراعی و کشاورزی . ✅ وصول مطالبات . ✅ و دیدارها خوب است . 👶 زایمان مناسب و نوزاد خوش رو و روزی دار و عمری طولانی و حشر و نشر خوبی با مردم خواهد داشت . ان شاءالله 🤕 مریص ان خوب گردد . ان شاءالله ✈️ مسافرت : مسافرت مکروه است و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد . 🔭 احکام نجوم . 🌓 امروز : قمر در برج ثور است و انجام امور زیر نیک است : ✳️ خرید ملک و خانه . ✳️ خواستگاری و عقد و ازدواج . ✳️ درختکاری . ✳️ نامه نگاری . ✳️ خرید جواهرات . ✳️ ارسال کالاهای تجاری . ✳️ رفتن به تفریحات سالم . ✳️ آغاز بنایی و خشت بنا نهادن . ✳️ جابجایی و نقل و انتقال . ✳️ و افتتاح کار و پروژه خوب است . 👩‍❤️‍👨 مباشرت و مجامعت امشب : مباشرت امشب ممکن است فرزند مواجب بگیر ستمگران شود . 💇‍♂ طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث پشیمانی می شود. 🔴 یا در این روز از ماه قمری ، موجب ایمنی از ترس می شود . 🔵 دوشنبه برای ، روز مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قران گردد . 👕 دوشنبه برای بریدن و دوختن روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت میشود . ✴️️ وقت در روز دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) ❇️️ ذکر روز دوشنبه : یا قاضی الحاجات ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۱۲۹ مرتبه لطیف که موجب یافتن مال کثیر میگردد . 💠 ️روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 😴تعبیر خواب شب سه شنبه اگر کسی خواب ببیند تعبیرش از آیه ی 28 سوره مبارکه " قصص " است . قال رب انصرنی علی القوم المفسدین .... و از مفهوم ان استفاده می شود که خواب بیننده مامور شود به اصلاح گروهی .ان شاءالله و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید . 🌸زندگیتون مهدوی🌸
سلام علیکم 🌷🌹طرح ویژه شهر نوره فروش نوره زرنیخ دار طلایی با ترکیب درمانی یک به شش🌷🌹 👈 با خرید سه کیلو نوره 🎁🎁 میتوانید یکی از موارد ذیل را بعنوان هدیه ما انتخاب کنید ۱ _ ارسال رایگان ۲ _ یک بسته حنای اعلا ۳ _ یک عدد صابون گیاهی ارگانیک ( از میان ۱۹ مدل صابون ) ۴ _ یک بسته سفیدآب ارگانیک ۵ _ یک عدد لیف ☎️☎️ جهت سفارش به پی وی و یا به شماره ۰۹۱۰۰۱۰۰۹۰۸ پیام بدین 📲📲 https://eitaa.com/joinchat/1605894251C50975e86a3 ❤ برای سلامتی عزیزانتان ما را به دوستان خود معرفی کنید .❤
هدایت شده از حرم
سحر بیست و هفتم.... ✍ و این.... آخرین لیلةالقدری است که خدا آنرا برای جاماندگانی چو من... ذخیره کرده است. رمضان گذشت.. و من حتی یک نگاه ویژه، مهمان صاحب الامر زمین، نشده ام.. دویدن های صبح و شبم ، نیز، آنقدر آلوده است... که راه آسمان را برایم، باز نمی کند... ❄️اما دلخوشم... به این سحر... شاید، امشب برایم راهی باز شد... شاید من هم، با اهل آسمان محرم شدم... شاید گوشه ای، مرا نیز... پذیرفتند... ❣امشب شاید به سوی خانه عزیز مصر که نه...، به سوى خانه عزیز اهل زمین... کوچه ای را پیدا کنم... ❄️آی اهل آسمان.... ؛ امشب کاش... نگاهم کنید.. کاش، قبولم کنید... کاش نام آلوده مرا هم،... در گوشه ای از سفره آخرین منجی زمین، بنویسید... به جان عزيزش قسم... فقط گدای یک نگاه ویژه اویم... همیییییین ❄️گذشت.... همه رمضان گذشت.... و من... دور آخرین سفره های سحرم ... همچنان، به دنبالش، می گردم .... همچنان..... ❣اما گاه فراموش میکنم.... او همیین جاست..... و این منم... که سفره دار زمین را، گم کرده ام... خدا کند، پیدا شوم.... خدا کندکه.... پيدايم کند..... ❣پيدايم کن.... پادشاه تنهاي زمین من.... در مهمانی رمضان هم... پيدايت نکرده ام..... التماس دعای فرج و شهادت سید پیمان موسوی طباطبایی @haram110
هدایت شده از حرم
abu_hamzeh_samavati_01.mp3
10.86M
@haram110 🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼
هدایت شده از حرم
monjatae-ameral-momenen1.mp365005.mp3
4.49M
🙏مناجات و صوت بسیار زیبا و تاثیر گذار حضرت امیرالمومنین در مسجد کوفه 🌹 😔الهم انی اسئلک الاماااان التماس دعا ▪️ @haram110
هدایت شده از حرم
sahar_farahmand.mp3
2.77M
🍃🌸دعای سحر فرهمند🍃🌸 @haram110 ☘️🌷☘️🌷☘️🌷☘️🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از حرم
سحر بیست و هفتم ، دست به دعاییم حسین جان که بخوانیم دعای عرفه ، شارع بین الحرمین این هم بساط نوکر بی دست و پای تو.... گدا را حلال کن.. شب های آخر است... @haram110
4_5922734036890945654.mp3
165.3K
🌷دعای روز بیست و هفتم ماه مبارک رمضان با نوای دلنشین استاد موسوی قهار🌷
4_134036373005928666.mp3
33.41M
🔹تحدیر قرآن کریم🔹 تندخوانی 🔸استاد معتز آقایی🔸 🔵 جزء ۲۷ 🔵
طرف یه نیسان گوجه قاچاق می کنه🍅🍅 گمرک دستگیرش میکنه بعد مدیر گمرک بهش میگه : جریمه ات اینه که یکی از جعبه های گوجه را بخوری! یارو شروع میکنه به خوردن گوجه و هی میگه : آخ بمیروم سیت ممدلی... بدبخت شدی ممدلی... دهنت سرویسه ممدلی! 🍃✨🌹🍃✨🌹🍃 مدیر گمرک بهش میگه : ممدلی کیه؟ میگه : ممدلی کاکامه با یه نیسان فلفل هندی🌶🌶🌶 قاچاق پشت سروم داره میاد!😅😂😛😡 عزیزان روز قیامت هم دقیقا همینطوره از هر چی بار زدی ، باید بخوری اگه بارت بهشتی باشه عشق و حال اگه جهنمی باشه آه و زار 🍃✨🌸🍃✨🌸🍃 ❇️لهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتَ هر كس عمل شایسته‌ای انجام داده ، به سود اوست و هر كس مرتكب كار زشتی شده ، به زیان اوست. ان شالله که نیسان عمرمون فقط تو مسیر باربریِ برای بهشت کار کنه👍😍😅😍😂😍🙏
😓😢😁 رعيت يك پادشاه كه شدي و لو بد باشي، تو را از آن مملكت خارج نمي‌كنند مرحوم آیت الله تولایی خراسانی در سخنرانی خود در مسجد سیّد عزیزالله تهران، در سال 1396 قمری می فرمود: ما جزو رعاياي امام زمان هستيم، رعيت او هستیم، در كشور ولايت او هستیم. رعيت يك پادشاه كه شدي و لو دزد باشي، تو را از آن مملكت خارج نمي‌كنند و از منافع عمومي ‏تو را بهره‌مند می كنند. فضلا! خوب گوش بدهيد، در اين مثال‌ها نظر دارم تا خوب حالي شما بشود. بنده در اين كشور، رعیت هستم، دزد هستم، خائن هستم، جاني هستم، متخلّف هستم، چي هستم و چي هستم. من را كتك می زنند، حبس می کنند، همه اين‌ها درست است، امّا از منافع عمومی كشور هم بهره‌مند هستم، آب لوله‌کشی را هم من استفاده می كنم، از برق استفاده می كنم، از ساير شئون زندگي اين كشور بهره می برم، زیرا رعيت هستم، و اگر بخواهند من را از اين‌جا بيرون بياندازند، دولت وقت مانع می شود و می گويد رعيت ماست. اما اگر رعيت نباشم و لو صالح باشم، و لو امين باشم، و لو هرچه باشم، مرا بیرون می اندازند. ما رعيت امام زمان هستيم، ما در كشور سلطنت ولايت آن حضرت زندگي می كنيم. ما «صلّي الله عليك يا صاحب الزمان، يا شريك القرآن، يا امام الانس و الجان!» می گویيم، ما دعاي ندبه می خوانيم. علي‌رغم آن خبائث و نجس‌ها و كثيف‌هاي تاريك دل كه از همه سعادات محروم هستند و من فرصت ندارم پنبه اینها را بزنم، نجس‌ترين طوائف اسلام همين طايفه هستند، همين‌هایي كه در توسلات به ائمه و پيغمبر القاء شبهه می كنند. اين‌ها نجس‌ترين، كثيف ‌ترين، شقي ‌ترين و تاريك ‌ترين افراد هستند و از خدا دورتر هستند و در اين مطلب شواهد دارم. شما علي‌رغم اين‌ها، دعاي ندبه می خوانيد، به امام زمان علیه السلام توسل می جویيد، اشك می ريزيد، در فراق او گريه می كنيد، از خدا فرج او را می خواهيد. پس ما رعيت او هستيم، و او شاه ماست، ماه ماست، آقاي ماست، بزرگ ماست، پدر ماست. درست است؟ البته بد هستيم. امّا مگر همه مسلمان‌ها سلمان هستند؟ مگر همه مسلمان‌ها ابوذر و مقداد و عمار و حذيفه هستند؟ نه، در همان زمان پيغمبر صلّی الله علیه و آله هم در ميان هشت ميليون جمعيت، يك ‌دانه سلمان بود، يك دانه مقداد بود، يك دانه ابوذر بود. وقتی پيغمبر از دنيا رفت، در جزيرةالعرب و يك قسمت مجاور آن، حدود هفت ميليون پيرو داشت. در ميان هفت ميليون جمعيت، يك بچه اصفهاني، سلمان اصفهاني است که شيرازي‌ها او را به خود چسبانده‌اند. اين، زمان خود پيغمبر بود، حال توقع داريد كه الان همگي ما سلمان باشيم، قريب‌العصمه و عدول‌المومنين باشيم؟ نه، همين كه هستيم، همين شلغم و هويج‌ها، همين‌ها را امام زمان علیه السلام دوست می دارد، و به همين‌ها هم علاقه دارد، زیرا رعيت او هستند. ما در ظلّ لوا و پرچم او كه پرچم «اشهد ان علياً وليّ الله» است، زندگي می كنيم، چون ناف ما را بر مهر اين خاندان بريده ‌اند و كام ما را به آب فرات و تربت امام حسين علیه السلام برداشته‌اند. فهميديد؟ بد هستيم! اين بدي‌هاي ما هم مثل بدي‌هاي ديگران است و فرقي نمی كند. مگر ملل ديگر و امم ديگر و مذاهب ديگر همه سلمان هستند؟ كثافت كاري‌هاي آن‌ها به هزار درجه از ما بيشتر است، باز ما يك صاحبی داريم، يك آقایي داريم كه به گُند او -به قول مشهدي‌ها- و اعتبار او تكيه كرده ‌ايم و آن‌ها اين را هم ندارند. ما می گویيم يا علي! به دادم برس، آن‌ها باید بگويند: يا عمر! و عمر از ته جهنم می گويد لبيك! منظور من اين است که ما شيعه اين بزرگوار هستيم، اين ديگر تعارف ندارد، تكلّف هم ندارد، دروغ هم نمی گویيم، امّا بد هستيم، نوعاً فاسق هستيم. بنده هم افسق هستم. همه كه مسلمان ناب نيستيم، همه عدول‌المومنين نيستيم. همه اين‌ها درست است، امّا در عين حال رعيت او هستيم. مگر همه افراد رعيت، درست هستند؟ مگر همين الان رعايايي كه هستند، همه نجيب و امين هستند؟ نخير. خائن هم زياد است. من بالاي منبر هم خيانت می كنم، تو هم توي بازار هم خيانت می كني. هم من که منبري هستم خائن هستم و هم تو كه بازاري هستي خائنی. همه، همه سر هم هستيم. اما در عين حال، كشور، كشور شيعه است، ما ملّت شيعه هستيم، ما در مناره‏ هاي خود صبح و شام و سحر می گویيم: «اشهد ان امیرالمومنين علياً وليُّ الله»، و اين، قيمت دارد. (سخنرانی های مسجد سیّد عزیزالله تهران، پنجشنبه، 28 رمضان 1396 قمری،1 مهرماه 1355ش) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🙏👌 نماز شب بیست و هشتم ماه رمضان قال امیرالمؤمنین علیه السلام: مَنْ صَلَّى لَيْلَةَ ثَمَانِيَ وَ عِشْرِينَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ سِتَّ رَكَعَاتٍ، بِفَاتِحَةِ الْكِتَابِ وَ عَشْرَ مَرَّاتٍ آيَةَ الْكُرْسِيِّ وَ عَشْرَ مَرَّاتٍ إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ وَ عَشْرَ مَرَّاتٍ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ، وَ يُصَلِّي عَلَى النَّبِيِّ صلّی الله علیه و آله، غَفَرَ اللَّهُ لَه‏. (بحارالأنوار، ج97، ص 385 به نقل از اربعین شهید) امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: هرکس در شب بیست و هشتم ماه رمضان 6 رکعت نماز بخواند، در هر رکعت یک بار سوره حمد، ده بار آیة الکرسی ، ده بار سوره کوثر ، و ده بار سوره توحید، و سپس بر رسول خدا صلّی الله علیه وآله صلوات فرستد ، خداوند او را می آمرزد. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🙏 ادعیه شب بیست وهشتم ماه رمضان 1) دعای پیامبر صلّی الله علیه وآله در شب بیست و هشتم ماه رمضان عبارت است از: «آمَنَّا بِاللَّهِ وَ كَفَرْنَا بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ، آمَنَّا بِمَنْ لَا يَمُوتُ، آمَنَّا بِمَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ وَ الْجِبَالَ وَ الشَّجَرَ وَ الدَّوَابَّ وَ الْإنْسَ وَ الْجِنَّ، آمَنَّا بِالَّذِي أُنْزِلَ إلَيْنا وَ أُنْزِلَ إلَيْكُمْ، وَ إلهُنا وَ إلهُكُمْ واحِدٌ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ، آمَنَّا بِرَبِّ مُوسَى وَ هَارُونَ، آمَنَّا بِرَبِّ الْمَلَائِكَةِ وَ الرُّوحِ، آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ، آمَنَّا بِمَنْ أَنْشَأَ السَّحَابَ وَ خَلَقَ الْعِبَادَ وَ الْعَذَابَ وَ الْعِقَابَ. پس هفت بار می گویی: آمَنَّا بِكَ، پس می گویی: رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ تَجَاوَزْ عَنَّا إنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ.» (بحارالأنوار، ج98، ص81 به نقل از البلدالامین) 2) ایّوب بن یقطین از ائمّه علیهم السلام نقل می کند که این دعا در شب هشتم از دهه آخر ماه رمضان(یعنی شب بیست و هشتم) خوانده شود: «يا خازِنَ اللَّيْلِ فِى الْهَواءِ، وَ خازِنَ النُّورِ فِى السَّماءِ، وَ مانِعَ السَّماءِ أَنْ تَقَعَ عَلَى الاَْرْضِ إلاّ بِإذْنِهِ وَ حابِسَهُما اَنْ تَزُولا، يا عَليمُ يا عَظيمُ، يا غَفُورُ يا دائِمُ، يا اَللهُ يا وارِثُ، يا باعِثَ مَنْ فِي الْقُبُورِ، يا اَللهُ يا اَللهُ يا اَللهُ، لَكَ الاَْسْماءُ الْحُسْنى، وَ الاَْمْثالُ الْعُلْيا، وَ الْكِبْرِياءُ وَالآلاءُ، اَسْاَلُكَ اَنْ تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَ اَنْ تَجْعَلَ اسْمي في هذِهِ اللَّيْلَةِ فِي السُّعَداءِ، وَ رُوحي مَعَ الشُّهَداءِ، وَ إحْساني في عِلِّيّينَ، وَإساءَتي مَغْفُورةً، وَ اَنْ تَهَبَ لي يَقيناً تُباشِرُ بِهِ قَلْبي وَ ايماناً يُذْهِبُ الشَّكَّ عَنّي، وَ تُرِْضيَني بِما قَسَمْتَ لي، وَ آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الاخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النّارِ الْحَريقِ، وَ ارْزُقْني فيها ذِكْرَكَ وَشُكْرَكَ وَ الرَّغْبَةَ إلَيْكَ وَ الإنابَةَ وَ التَّوْبَةَ والتَّوْفيقَ لِما وَفَّقْتَ لَهُ مَحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّد صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ.» (كافي، ج4، ص163-164) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
⚠️😓 آیا شما هم حاضرید همه عمرتان را بدهید و ..... ؟ مرحوم آیت الله تولایی خراسانی در سخنرانی خود در مسجد گلشن رشت، در ماه رمضان سال 1386 قمری می فرمود: بنده- خدا را شکر- شش سفر به مکّه مکرّمه مشرف شده ام. بنده در حجر اسماعیل به زیر ناودان رحمت می‌ رفتم. شما هم اگر به حجر اسماعیل رفتید، حتماً نزدیک ناودان رحمت بروید. آنجا جای عجیبی است. آنجا با امام زمانتان صحبت کنید. آنجا مکرّر گفته ام: یا بقیةالله! یابن العسکری! تو بیا، من حاضرم اگر بخواهند به من عمر 100 سال عمر بدهند که خوش باشم، یا این که بگویند این 100 سال عمر را از تو می‏گیریم و آن ‌حضرت را ظاهر می ‏کنیم که موًذنش بیاید برود بالای بام خانه کعبه و بگوید «اشهد ان علیا ولی الله»، به خودت سوگند که صاحب این خانه ‏ای و به خدایی که آفریننده این خانه است سوگند می خورم که الان بر تو قرار داد می‏ کنم آن 100 سال را می دهم تا همین یک دقیقه را ببینیم که مؤذن بالای بام کعبه برود و در اذانش، «اشهد ان علیا ولی الله» بگوید. این را خواسته ‌ام. خدا شاهد است الان منقلب شدم. اگر بدانید این علی علیه السلام چقدر مظلوم است! بمیرم برای مظلومیت علی. بنای خانه کعبه و به پا شدنش به قدرت بیان و زور شمشیر امیرمؤمنان علیه السلام شد. اگر بیان علی و شمشیر علی نمی ‏بود، خانه ‏ای نمی ماند، عمرو بن عبدود می ‏آمد و همه را از بین می ‏برد، خانه را هم از بین می برد. مسجد الحرام، اسلام، قرآن و هر چه داریم به برکت علم و منطق و قدرت و شجاعت علی علیه السلام است. این نمک به حرام‏ ها، این خدانشناس‏ها، این بی ‌وجدان ‏ها بر اثر ضربات شمشیر و بیانات زبانی امیرالموًمنین به آقایی رسیدند. آن‌ وقت این نمک به حرام‏ ها راضی نیستند که در اذان، اسم علی علیه السلام به ولایت برده شود. یک طبقه از آنهایی که امام زمان علیه السلام آنها را می کشد، همینها هستند. (سخنرانی های مسجد گلشن رشت، روز جمعه، 10 ماه رمضان سال 1386 قمری، 2 دی ماه 1345 شمسی) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
😢👁 ماجرای جوانی که به وصال محبوبش رسید مرحوم آیت الله تولایی خراسانی در سخنرانی خود در مسجد جمعه اصفهان، در سال 1392 قمری می فرمود: يك ماه رمضاني، در مشهد مقدس، بنده تصميم گرفتم راجع به امام‏ زمان علیه السلام صحبت كنم، سنه بيست و دو يا بيست و سه یا بیست و چهار بود، يادم نيست. ده الی پانزده سال، ماه مبارك‌ ها، من مشهد، در مسجد گوهرشاد، منبر مي ‏رفتم. يك ماه رمضاني تصميم گرفتم كه سر تا پاي ماه را به استثناي سه شب احياء، راجع به امام ‏زمان علیه السلام صحبت كنم. در ضمن هم مراقب بودم كي چرتي است؟ كي حرف مي ‏زند؟ كي خوب گوش مي ‏دهد؟ كه مستمعين نخبه خود را بیابم. ديدم يك جواني هست، اين جوان، شب‌ هاي اوّل دور دست بود، امّا شب های بعد، نزديك شد به منبر، تا آن که پاي منبر ما بود و زودتر از همه هم مي آمد، شايد نيم ساعت يك ساعت به وقت منبر بنده، مي‌ آمد که جا بگيرد و مي ‏نشست آن‌جا و ما هم منبر مي ‏رفتيم. اين همين ‌طوري محو و مات ما بود. ما از حضرت صحبت مي‏ كرديم، البته قدري شب‌ هاي اوّل، بحثمان علمي ‏بود، يواش يواش از علمي‏ به ذوقي رفت، از مقال، افتاد توي دنده حال. هم ‌چین، يكي دو كلمه با حال كه من گفتم، ديدم اين جوان منقلب شد، انقلابي كه نسبت به جمعيتي كه جلو بودند، ممتاز بود. يك حال ‌هاي عجيبي، یک يا صاحب الزمان ‌هایی مي‏ گفت و اشك مي ‌ريخت. گاهي هم خودش را مي‏ پيچاند و معلوم بود كه در يك جذبه مختصري افتاده ‏است. جذبه او در من تاثير مي ‏كرد، در من كه تاثير مي‏ كرد، حال من بيشتر مي ‏شد، ما هم مي ‏انداختيم پشتش و ديگر حالا شعرها و كلمات پرسوز از دهانمان در مي ‏آمد، مجلس منقلب مي ‏شد. اين حال دائم اشتداد پيدا كرد و اشتداد پيدا كرد، تا آن شب ‌هاي آخر كه در مورد وظايف شيعه و راجع به محبّت به حضرت صحبت مي ‏كرديم كه بايد او را دوست بداريم، چه بايد بكنيم. اين جوان، دائم به خودش مي ‏پيچيد و نعره ‌هاي سوزنده و گدازنده ‌اي از دلش بيرون مي ‏آمد و می گفت: يا صاحب الزمان! يا صاحب الزمان! و ما هم منقلب مي ‏شديم. خاطرم مي ‏آيد، يك شب اين شعرها را مي‏ خواندم: دارنده جهان مولاي انس و جان يا صاحب الزمان الغوث و الامان اين ‌ها را که مي ‏خواندم، مثل مار به خودش مي ‏پيچيد، مثل باران اشك مي ‏ريخت، مثل زن جوان مرده، داد مي ‏زد. از اختیار خارج می شد، مي ‏سوخت و اشك مي ‏ريخت و يا صاحب الزمان مي ‏گفت، و واقعا به حال ضعف مي ‏افتاد. بنده را هم سخت منقلب مي ‏كرد، انقلاب من هم جمعيت را منقلب مي ‏كرد. جمعيت اگر از اين‌كه الان اين‌جا هست، بيشتر نبود، كمتر نبود. مسجد گوهرشاد، «غَاصٌّ بِأَهْلِه»، با چهار تا ايوانش، پر از جمعيت مي‏ شد، چهار هزار، پنج هزار تا، كمتر يا بيشتر، به ‏اندازه همين جمعيت. انقلاب من، مردم را منقلب مي ‏كرد، يك وقت مي ‏ديدم، دو هزار ناله بلند است، از اين گوشه يا صاحب الزمان، از آن گوشه يا صاحب الزمان، یک جور عجيبي می ‌شد. خوب، ماه رمضان گذشت. منبر تمام شد، ما در فكر افتاديم اين جوان را پيدا كنيم. قدري من به او دل بستم، من شيفته آن كسي هستم و فريفته آن كسي هستم و عاشق دل سوخته آن کسی هستم كه دنبال امام زمان علیه السلام برود، اين را بدانيد. اصلا عاشق عاشق امام زمانم علیه السلام، عاشق محبّ امام زمان هستم. ما دنبال سرش رفتيم، ببينيم اين جوان كيست؟ كجاست؟ از دور و بري‌ها پرسيديم، بالاخره معلوم شد كه ايشان يك نيم باب دكان عطاري، در فلان محله مشهد دارد. خيلي خوب، رفتيم به سراغ اين جوان، دم آن دكان. دكان بسته ‏است، از همسايه‌ها پرسيديم اسمش چيست، اسمش را گفتند. گفتم كجاست؟ گفتند: او بعد از ماه رمضان، دو، سه روز آمد، دكان را باز كرد وليكن حالش يك جور ديگري شده بود، بسته‏ است، يك هفته رفته و پيدايش نيست، نمي ‌دانيم كجاست؟ خيلي خوب، گذشت. بعد از ده، بيست، سی روز، يك روز توي خيابان تهران مشهد، دور فلكه، يك خياباني كشيده ‏اند، به نام خيابان تهران، منزل من هم در آن ‌جا بود. از منزل بيرون آمدم بروم توي خيابان تهران، بين خيابان و در منزل، توي كوچه، آن جوان به من رسيد، امّا چي، لاغر شده، زرد و زار شده، گونه‌ هايش فرو رفته، يك پوست و استخواني شده ‏بود. به من كه از دور رسيد، اشكش جاري شد، دويد آمد جلو، و گفت: خدا بابايت را بيامرزد، خدا به تو طول عمر دهد، هي گريه مي ‏كرد و صورت و چانه مرا مي ‏بوسید، دست مرا گرفته بود و مي‏ خواست ببوسد. گفتم: چي شده بابا جان؟ چيست؟ گفت: خدا پدرت را بيامرزد، خدا به تو طول عمر بدهد، خدا تو را همچنين كند، دائم دعا کرد و می گفت: راه را به من نماياندي، من را به راه انداختي، الحمد لله و المنّه به منزل رسيدم، به مقصد رسيدم، خدا بابايت را بيامرزد. آن وقت بنا كرد قصه ‏اش را نقل كردن. و حالا گريه مي کرد مثل ابر بهار.
گفت: تو، در آن شب‌هاي ماه رمضان، آتش دادي دل ما را، دل ما از جا كنده شد، راستي عشق پيدا كردم به امام‏ زمان علیه السلام، ديدم همان‌طوري بوده كه تو مي ‏گفتي، دل من اصلاً متوجّه نبود و اين درست نيست. کم کم دل من تكان خورد، تکان خورد، علاقه پيدا كردم او را ببينم، بعد در گمشدن و نديدن او، التهاب قلبي و اشتعال سينه ‌اي براي من پيدا شد، به طوري‌ كه شب ‌هاي آخر، يا صاحب الزمان كه مي ‏گفتم، بدنم مي ‏لرزيد، دلم نمي ‏خواست بخوابم، دلم نمي ‏خواست چيزي بخورم، همه ‏اش دلم مي‏ خواست بگويم: يا صاحب الزمان و بروم دنبالش، پيدايش كنم. ماه رمضان تمام شد، آمدم دكان را باز كنم، ديدم دل به كسب و كار ندارم، ديدم دلم به يك نقطه توجّه دارد و از غير او منصرف است، و دلم مي ‏خواهد دلدار را ببينم. با كسب و كار، كاري ندارم، دلم مي ‏خواهد محبوبم را ببينم، به زندگي علاقه ندارم، به خوراك و پوشاك علاقه ندارم، ديگر دلم نمي ‌آید با مشتري حرف بزنم، ديگر دلم نمي ‏آيد در دكان بنشينم، دلم مي ‏خواهد اين در و آن در بروم تا به محبوب برسم. دست برداشتم، دكانم را بستم، رفتم كنار كوه، كوه سنگي. روزها تو آفتاب، شب‌ها تو مهتاب، هي داد مي ‌زدم محبوبم كجائي؟ عزيز دلم كجائي؟ آقاي مهربانم كجائي؟ می ‌گفت: گريه كردم، سوختم، داد زدم، خدا بابايت را بيامرزد، عاقبت روي آتش دلم آب وصال ريختند، عاقبت گل عذار را ديدم، عاقبت سر به پايش نهادم. آن وقت شروع کرد به گفتن، يك چيزهایی گفت كه نمي‏توانم بگويم و نبايد هم بگويم. بعد هم گفت: آقای حاج شيخ علي اكبر نهاوندي ،خدا رحمتش كند، همسايه ماست، او مختصر بویی برده است، از من پرسيد، من گفتم: به شما مراجعه كند، هرچه باشد به او بگویید. تو خودت مي ‏داني، هر چقدر مي خواهی به آقاي نهاوندي بگو، نمي ‏خواهي بگویي هم نگو. وقتي گريه ‌هايش تمام شد، ديدم صورت من را بوسيد. گفت: خداحافظ، خداحافظ، من يك هفته ديگر بيشتر زنده نيستم، چرا؟ چرا؟ گفت: به مطلبم رسيدم، به مقصودم رسيدم، صورتم به پاي يار و دلدارم نهاده شد، ترسيدم، اگر در دنيا بمانم، اين قلب روشن من باز تاريك شود، اين روح پاك، آلوده شود، درخواست مرگ كردم، پذيرفتند، خداحافظ، ما رفتيم. دعا كرد، و بعد از شش، هفت روز هم آن جوان از دنيا رفت. (سخنرانی های مسجد جمعه اصفهان، سال 1392 قمری، مجلس یازدهم) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
*خانمهابخونن* تشکر با قشنگترین کلمات بعد از انجام‌‌ کارهای‌ مردانه‌ توسط‌ همسرتان‌ از او تشکرکنید و نگویید که او به وظیفه اش عمل کرده و احتیاج به تشکر نیست یک مرد هر قدر هم که قوی باشد در درون خود دوست دارد که همسرش از کارها و رفتارهای او قدردانی کند💕👌
*مشاوره قبل ازازدواج چقدرتأثیرداره؟* 🔹 *ازدواج می تواند بسیار چالش برانگیز باشد!* با برخی از زوج های جوان که زندگی مشترکشان در شُرف نابودی است که صحبت می کنیم و از آن ها درباره ی نحوه ی آشنایی شان تا مراحل ازدواج می پرسیم، بیشتر پاسخ ها درباره ی نحوه برگزاری مراسم عروسی، حرف هایی که خانواده ها زده اند، قول هایی که عمل نشدند و حرف های شیرینی که بعدها تلخ شده اند، است. جالب است که انگار بیشتر افرادی که در رود ازدواج می افتند بیش تر از این که به فکر شناخت بهتر و بیشتر طرف مقابلشان باشند به فکر ”موضوعات حاشیه ای” هستند... البته منظور این نیست که این مسائل مهم نیست اما در مرحله ی ، مشاوره ی ازدواج از واجب ترین کارهایی است که باید انجام دهید.
4_5814200943465466191.mp3
2.05M
داستان باهوش و با صدای نازنین نوری ۱۳ ساله از کرمانشاه