eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.5هزار ویدیو
629 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5922734036890945654.mp3
165.3K
🌷دعای روز بیست و هفتم ماه مبارک رمضان با نوای دلنشین استاد موسوی قهار🌷
4_134036373005928666.mp3
33.41M
🔹تحدیر قرآن کریم🔹 تندخوانی 🔸استاد معتز آقایی🔸 🔵 جزء ۲۷ 🔵
طرف یه نیسان گوجه قاچاق می کنه🍅🍅 گمرک دستگیرش میکنه بعد مدیر گمرک بهش میگه : جریمه ات اینه که یکی از جعبه های گوجه را بخوری! یارو شروع میکنه به خوردن گوجه و هی میگه : آخ بمیروم سیت ممدلی... بدبخت شدی ممدلی... دهنت سرویسه ممدلی! 🍃✨🌹🍃✨🌹🍃 مدیر گمرک بهش میگه : ممدلی کیه؟ میگه : ممدلی کاکامه با یه نیسان فلفل هندی🌶🌶🌶 قاچاق پشت سروم داره میاد!😅😂😛😡 عزیزان روز قیامت هم دقیقا همینطوره از هر چی بار زدی ، باید بخوری اگه بارت بهشتی باشه عشق و حال اگه جهنمی باشه آه و زار 🍃✨🌸🍃✨🌸🍃 ❇️لهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتَ هر كس عمل شایسته‌ای انجام داده ، به سود اوست و هر كس مرتكب كار زشتی شده ، به زیان اوست. ان شالله که نیسان عمرمون فقط تو مسیر باربریِ برای بهشت کار کنه👍😍😅😍😂😍🙏
😓😢😁 رعيت يك پادشاه كه شدي و لو بد باشي، تو را از آن مملكت خارج نمي‌كنند مرحوم آیت الله تولایی خراسانی در سخنرانی خود در مسجد سیّد عزیزالله تهران، در سال 1396 قمری می فرمود: ما جزو رعاياي امام زمان هستيم، رعيت او هستیم، در كشور ولايت او هستیم. رعيت يك پادشاه كه شدي و لو دزد باشي، تو را از آن مملكت خارج نمي‌كنند و از منافع عمومي ‏تو را بهره‌مند می كنند. فضلا! خوب گوش بدهيد، در اين مثال‌ها نظر دارم تا خوب حالي شما بشود. بنده در اين كشور، رعیت هستم، دزد هستم، خائن هستم، جاني هستم، متخلّف هستم، چي هستم و چي هستم. من را كتك می زنند، حبس می کنند، همه اين‌ها درست است، امّا از منافع عمومی كشور هم بهره‌مند هستم، آب لوله‌کشی را هم من استفاده می كنم، از برق استفاده می كنم، از ساير شئون زندگي اين كشور بهره می برم، زیرا رعيت هستم، و اگر بخواهند من را از اين‌جا بيرون بياندازند، دولت وقت مانع می شود و می گويد رعيت ماست. اما اگر رعيت نباشم و لو صالح باشم، و لو امين باشم، و لو هرچه باشم، مرا بیرون می اندازند. ما رعيت امام زمان هستيم، ما در كشور سلطنت ولايت آن حضرت زندگي می كنيم. ما «صلّي الله عليك يا صاحب الزمان، يا شريك القرآن، يا امام الانس و الجان!» می گویيم، ما دعاي ندبه می خوانيم. علي‌رغم آن خبائث و نجس‌ها و كثيف‌هاي تاريك دل كه از همه سعادات محروم هستند و من فرصت ندارم پنبه اینها را بزنم، نجس‌ترين طوائف اسلام همين طايفه هستند، همين‌هایي كه در توسلات به ائمه و پيغمبر القاء شبهه می كنند. اين‌ها نجس‌ترين، كثيف ‌ترين، شقي ‌ترين و تاريك ‌ترين افراد هستند و از خدا دورتر هستند و در اين مطلب شواهد دارم. شما علي‌رغم اين‌ها، دعاي ندبه می خوانيد، به امام زمان علیه السلام توسل می جویيد، اشك می ريزيد، در فراق او گريه می كنيد، از خدا فرج او را می خواهيد. پس ما رعيت او هستيم، و او شاه ماست، ماه ماست، آقاي ماست، بزرگ ماست، پدر ماست. درست است؟ البته بد هستيم. امّا مگر همه مسلمان‌ها سلمان هستند؟ مگر همه مسلمان‌ها ابوذر و مقداد و عمار و حذيفه هستند؟ نه، در همان زمان پيغمبر صلّی الله علیه و آله هم در ميان هشت ميليون جمعيت، يك ‌دانه سلمان بود، يك دانه مقداد بود، يك دانه ابوذر بود. وقتی پيغمبر از دنيا رفت، در جزيرةالعرب و يك قسمت مجاور آن، حدود هفت ميليون پيرو داشت. در ميان هفت ميليون جمعيت، يك بچه اصفهاني، سلمان اصفهاني است که شيرازي‌ها او را به خود چسبانده‌اند. اين، زمان خود پيغمبر بود، حال توقع داريد كه الان همگي ما سلمان باشيم، قريب‌العصمه و عدول‌المومنين باشيم؟ نه، همين كه هستيم، همين شلغم و هويج‌ها، همين‌ها را امام زمان علیه السلام دوست می دارد، و به همين‌ها هم علاقه دارد، زیرا رعيت او هستند. ما در ظلّ لوا و پرچم او كه پرچم «اشهد ان علياً وليّ الله» است، زندگي می كنيم، چون ناف ما را بر مهر اين خاندان بريده ‌اند و كام ما را به آب فرات و تربت امام حسين علیه السلام برداشته‌اند. فهميديد؟ بد هستيم! اين بدي‌هاي ما هم مثل بدي‌هاي ديگران است و فرقي نمی كند. مگر ملل ديگر و امم ديگر و مذاهب ديگر همه سلمان هستند؟ كثافت كاري‌هاي آن‌ها به هزار درجه از ما بيشتر است، باز ما يك صاحبی داريم، يك آقایي داريم كه به گُند او -به قول مشهدي‌ها- و اعتبار او تكيه كرده ‌ايم و آن‌ها اين را هم ندارند. ما می گویيم يا علي! به دادم برس، آن‌ها باید بگويند: يا عمر! و عمر از ته جهنم می گويد لبيك! منظور من اين است که ما شيعه اين بزرگوار هستيم، اين ديگر تعارف ندارد، تكلّف هم ندارد، دروغ هم نمی گویيم، امّا بد هستيم، نوعاً فاسق هستيم. بنده هم افسق هستم. همه كه مسلمان ناب نيستيم، همه عدول‌المومنين نيستيم. همه اين‌ها درست است، امّا در عين حال رعيت او هستيم. مگر همه افراد رعيت، درست هستند؟ مگر همين الان رعايايي كه هستند، همه نجيب و امين هستند؟ نخير. خائن هم زياد است. من بالاي منبر هم خيانت می كنم، تو هم توي بازار هم خيانت می كني. هم من که منبري هستم خائن هستم و هم تو كه بازاري هستي خائنی. همه، همه سر هم هستيم. اما در عين حال، كشور، كشور شيعه است، ما ملّت شيعه هستيم، ما در مناره‏ هاي خود صبح و شام و سحر می گویيم: «اشهد ان امیرالمومنين علياً وليُّ الله»، و اين، قيمت دارد. (سخنرانی های مسجد سیّد عزیزالله تهران، پنجشنبه، 28 رمضان 1396 قمری،1 مهرماه 1355ش) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🙏👌 نماز شب بیست و هشتم ماه رمضان قال امیرالمؤمنین علیه السلام: مَنْ صَلَّى لَيْلَةَ ثَمَانِيَ وَ عِشْرِينَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ سِتَّ رَكَعَاتٍ، بِفَاتِحَةِ الْكِتَابِ وَ عَشْرَ مَرَّاتٍ آيَةَ الْكُرْسِيِّ وَ عَشْرَ مَرَّاتٍ إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ وَ عَشْرَ مَرَّاتٍ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ، وَ يُصَلِّي عَلَى النَّبِيِّ صلّی الله علیه و آله، غَفَرَ اللَّهُ لَه‏. (بحارالأنوار، ج97، ص 385 به نقل از اربعین شهید) امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: هرکس در شب بیست و هشتم ماه رمضان 6 رکعت نماز بخواند، در هر رکعت یک بار سوره حمد، ده بار آیة الکرسی ، ده بار سوره کوثر ، و ده بار سوره توحید، و سپس بر رسول خدا صلّی الله علیه وآله صلوات فرستد ، خداوند او را می آمرزد. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🙏 ادعیه شب بیست وهشتم ماه رمضان 1) دعای پیامبر صلّی الله علیه وآله در شب بیست و هشتم ماه رمضان عبارت است از: «آمَنَّا بِاللَّهِ وَ كَفَرْنَا بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ، آمَنَّا بِمَنْ لَا يَمُوتُ، آمَنَّا بِمَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ وَ الْجِبَالَ وَ الشَّجَرَ وَ الدَّوَابَّ وَ الْإنْسَ وَ الْجِنَّ، آمَنَّا بِالَّذِي أُنْزِلَ إلَيْنا وَ أُنْزِلَ إلَيْكُمْ، وَ إلهُنا وَ إلهُكُمْ واحِدٌ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ، آمَنَّا بِرَبِّ مُوسَى وَ هَارُونَ، آمَنَّا بِرَبِّ الْمَلَائِكَةِ وَ الرُّوحِ، آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ، آمَنَّا بِمَنْ أَنْشَأَ السَّحَابَ وَ خَلَقَ الْعِبَادَ وَ الْعَذَابَ وَ الْعِقَابَ. پس هفت بار می گویی: آمَنَّا بِكَ، پس می گویی: رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ تَجَاوَزْ عَنَّا إنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ.» (بحارالأنوار، ج98، ص81 به نقل از البلدالامین) 2) ایّوب بن یقطین از ائمّه علیهم السلام نقل می کند که این دعا در شب هشتم از دهه آخر ماه رمضان(یعنی شب بیست و هشتم) خوانده شود: «يا خازِنَ اللَّيْلِ فِى الْهَواءِ، وَ خازِنَ النُّورِ فِى السَّماءِ، وَ مانِعَ السَّماءِ أَنْ تَقَعَ عَلَى الاَْرْضِ إلاّ بِإذْنِهِ وَ حابِسَهُما اَنْ تَزُولا، يا عَليمُ يا عَظيمُ، يا غَفُورُ يا دائِمُ، يا اَللهُ يا وارِثُ، يا باعِثَ مَنْ فِي الْقُبُورِ، يا اَللهُ يا اَللهُ يا اَللهُ، لَكَ الاَْسْماءُ الْحُسْنى، وَ الاَْمْثالُ الْعُلْيا، وَ الْكِبْرِياءُ وَالآلاءُ، اَسْاَلُكَ اَنْ تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَ اَنْ تَجْعَلَ اسْمي في هذِهِ اللَّيْلَةِ فِي السُّعَداءِ، وَ رُوحي مَعَ الشُّهَداءِ، وَ إحْساني في عِلِّيّينَ، وَإساءَتي مَغْفُورةً، وَ اَنْ تَهَبَ لي يَقيناً تُباشِرُ بِهِ قَلْبي وَ ايماناً يُذْهِبُ الشَّكَّ عَنّي، وَ تُرِْضيَني بِما قَسَمْتَ لي، وَ آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الاخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النّارِ الْحَريقِ، وَ ارْزُقْني فيها ذِكْرَكَ وَشُكْرَكَ وَ الرَّغْبَةَ إلَيْكَ وَ الإنابَةَ وَ التَّوْبَةَ والتَّوْفيقَ لِما وَفَّقْتَ لَهُ مَحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّد صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ.» (كافي، ج4، ص163-164) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
⚠️😓 آیا شما هم حاضرید همه عمرتان را بدهید و ..... ؟ مرحوم آیت الله تولایی خراسانی در سخنرانی خود در مسجد گلشن رشت، در ماه رمضان سال 1386 قمری می فرمود: بنده- خدا را شکر- شش سفر به مکّه مکرّمه مشرف شده ام. بنده در حجر اسماعیل به زیر ناودان رحمت می‌ رفتم. شما هم اگر به حجر اسماعیل رفتید، حتماً نزدیک ناودان رحمت بروید. آنجا جای عجیبی است. آنجا با امام زمانتان صحبت کنید. آنجا مکرّر گفته ام: یا بقیةالله! یابن العسکری! تو بیا، من حاضرم اگر بخواهند به من عمر 100 سال عمر بدهند که خوش باشم، یا این که بگویند این 100 سال عمر را از تو می‏گیریم و آن ‌حضرت را ظاهر می ‏کنیم که موًذنش بیاید برود بالای بام خانه کعبه و بگوید «اشهد ان علیا ولی الله»، به خودت سوگند که صاحب این خانه ‏ای و به خدایی که آفریننده این خانه است سوگند می خورم که الان بر تو قرار داد می‏ کنم آن 100 سال را می دهم تا همین یک دقیقه را ببینیم که مؤذن بالای بام کعبه برود و در اذانش، «اشهد ان علیا ولی الله» بگوید. این را خواسته ‌ام. خدا شاهد است الان منقلب شدم. اگر بدانید این علی علیه السلام چقدر مظلوم است! بمیرم برای مظلومیت علی. بنای خانه کعبه و به پا شدنش به قدرت بیان و زور شمشیر امیرمؤمنان علیه السلام شد. اگر بیان علی و شمشیر علی نمی ‏بود، خانه ‏ای نمی ماند، عمرو بن عبدود می ‏آمد و همه را از بین می ‏برد، خانه را هم از بین می برد. مسجد الحرام، اسلام، قرآن و هر چه داریم به برکت علم و منطق و قدرت و شجاعت علی علیه السلام است. این نمک به حرام‏ ها، این خدانشناس‏ها، این بی ‌وجدان ‏ها بر اثر ضربات شمشیر و بیانات زبانی امیرالموًمنین به آقایی رسیدند. آن‌ وقت این نمک به حرام‏ ها راضی نیستند که در اذان، اسم علی علیه السلام به ولایت برده شود. یک طبقه از آنهایی که امام زمان علیه السلام آنها را می کشد، همینها هستند. (سخنرانی های مسجد گلشن رشت، روز جمعه، 10 ماه رمضان سال 1386 قمری، 2 دی ماه 1345 شمسی) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
😢👁 ماجرای جوانی که به وصال محبوبش رسید مرحوم آیت الله تولایی خراسانی در سخنرانی خود در مسجد جمعه اصفهان، در سال 1392 قمری می فرمود: يك ماه رمضاني، در مشهد مقدس، بنده تصميم گرفتم راجع به امام‏ زمان علیه السلام صحبت كنم، سنه بيست و دو يا بيست و سه یا بیست و چهار بود، يادم نيست. ده الی پانزده سال، ماه مبارك‌ ها، من مشهد، در مسجد گوهرشاد، منبر مي ‏رفتم. يك ماه رمضاني تصميم گرفتم كه سر تا پاي ماه را به استثناي سه شب احياء، راجع به امام ‏زمان علیه السلام صحبت كنم. در ضمن هم مراقب بودم كي چرتي است؟ كي حرف مي ‏زند؟ كي خوب گوش مي ‏دهد؟ كه مستمعين نخبه خود را بیابم. ديدم يك جواني هست، اين جوان، شب‌ هاي اوّل دور دست بود، امّا شب های بعد، نزديك شد به منبر، تا آن که پاي منبر ما بود و زودتر از همه هم مي آمد، شايد نيم ساعت يك ساعت به وقت منبر بنده، مي‌ آمد که جا بگيرد و مي ‏نشست آن‌جا و ما هم منبر مي ‏رفتيم. اين همين ‌طوري محو و مات ما بود. ما از حضرت صحبت مي‏ كرديم، البته قدري شب‌ هاي اوّل، بحثمان علمي ‏بود، يواش يواش از علمي‏ به ذوقي رفت، از مقال، افتاد توي دنده حال. هم ‌چین، يكي دو كلمه با حال كه من گفتم، ديدم اين جوان منقلب شد، انقلابي كه نسبت به جمعيتي كه جلو بودند، ممتاز بود. يك حال ‌هاي عجيبي، یک يا صاحب الزمان ‌هایی مي‏ گفت و اشك مي ‌ريخت. گاهي هم خودش را مي‏ پيچاند و معلوم بود كه در يك جذبه مختصري افتاده ‏است. جذبه او در من تاثير مي ‏كرد، در من كه تاثير مي‏ كرد، حال من بيشتر مي ‏شد، ما هم مي ‏انداختيم پشتش و ديگر حالا شعرها و كلمات پرسوز از دهانمان در مي ‏آمد، مجلس منقلب مي ‏شد. اين حال دائم اشتداد پيدا كرد و اشتداد پيدا كرد، تا آن شب ‌هاي آخر كه در مورد وظايف شيعه و راجع به محبّت به حضرت صحبت مي ‏كرديم كه بايد او را دوست بداريم، چه بايد بكنيم. اين جوان، دائم به خودش مي ‏پيچيد و نعره ‌هاي سوزنده و گدازنده ‌اي از دلش بيرون مي ‏آمد و می گفت: يا صاحب الزمان! يا صاحب الزمان! و ما هم منقلب مي ‏شديم. خاطرم مي ‏آيد، يك شب اين شعرها را مي‏ خواندم: دارنده جهان مولاي انس و جان يا صاحب الزمان الغوث و الامان اين ‌ها را که مي ‏خواندم، مثل مار به خودش مي ‏پيچيد، مثل باران اشك مي ‏ريخت، مثل زن جوان مرده، داد مي ‏زد. از اختیار خارج می شد، مي ‏سوخت و اشك مي ‏ريخت و يا صاحب الزمان مي ‏گفت، و واقعا به حال ضعف مي ‏افتاد. بنده را هم سخت منقلب مي ‏كرد، انقلاب من هم جمعيت را منقلب مي ‏كرد. جمعيت اگر از اين‌كه الان اين‌جا هست، بيشتر نبود، كمتر نبود. مسجد گوهرشاد، «غَاصٌّ بِأَهْلِه»، با چهار تا ايوانش، پر از جمعيت مي‏ شد، چهار هزار، پنج هزار تا، كمتر يا بيشتر، به ‏اندازه همين جمعيت. انقلاب من، مردم را منقلب مي ‏كرد، يك وقت مي ‏ديدم، دو هزار ناله بلند است، از اين گوشه يا صاحب الزمان، از آن گوشه يا صاحب الزمان، یک جور عجيبي می ‌شد. خوب، ماه رمضان گذشت. منبر تمام شد، ما در فكر افتاديم اين جوان را پيدا كنيم. قدري من به او دل بستم، من شيفته آن كسي هستم و فريفته آن كسي هستم و عاشق دل سوخته آن کسی هستم كه دنبال امام زمان علیه السلام برود، اين را بدانيد. اصلا عاشق عاشق امام زمانم علیه السلام، عاشق محبّ امام زمان هستم. ما دنبال سرش رفتيم، ببينيم اين جوان كيست؟ كجاست؟ از دور و بري‌ها پرسيديم، بالاخره معلوم شد كه ايشان يك نيم باب دكان عطاري، در فلان محله مشهد دارد. خيلي خوب، رفتيم به سراغ اين جوان، دم آن دكان. دكان بسته ‏است، از همسايه‌ها پرسيديم اسمش چيست، اسمش را گفتند. گفتم كجاست؟ گفتند: او بعد از ماه رمضان، دو، سه روز آمد، دكان را باز كرد وليكن حالش يك جور ديگري شده بود، بسته‏ است، يك هفته رفته و پيدايش نيست، نمي ‌دانيم كجاست؟ خيلي خوب، گذشت. بعد از ده، بيست، سی روز، يك روز توي خيابان تهران مشهد، دور فلكه، يك خياباني كشيده ‏اند، به نام خيابان تهران، منزل من هم در آن ‌جا بود. از منزل بيرون آمدم بروم توي خيابان تهران، بين خيابان و در منزل، توي كوچه، آن جوان به من رسيد، امّا چي، لاغر شده، زرد و زار شده، گونه‌ هايش فرو رفته، يك پوست و استخواني شده ‏بود. به من كه از دور رسيد، اشكش جاري شد، دويد آمد جلو، و گفت: خدا بابايت را بيامرزد، خدا به تو طول عمر دهد، هي گريه مي ‏كرد و صورت و چانه مرا مي ‏بوسید، دست مرا گرفته بود و مي‏ خواست ببوسد. گفتم: چي شده بابا جان؟ چيست؟ گفت: خدا پدرت را بيامرزد، خدا به تو طول عمر بدهد، خدا تو را همچنين كند، دائم دعا کرد و می گفت: راه را به من نماياندي، من را به راه انداختي، الحمد لله و المنّه به منزل رسيدم، به مقصد رسيدم، خدا بابايت را بيامرزد. آن وقت بنا كرد قصه ‏اش را نقل كردن. و حالا گريه مي کرد مثل ابر بهار.
گفت: تو، در آن شب‌هاي ماه رمضان، آتش دادي دل ما را، دل ما از جا كنده شد، راستي عشق پيدا كردم به امام‏ زمان علیه السلام، ديدم همان‌طوري بوده كه تو مي ‏گفتي، دل من اصلاً متوجّه نبود و اين درست نيست. کم کم دل من تكان خورد، تکان خورد، علاقه پيدا كردم او را ببينم، بعد در گمشدن و نديدن او، التهاب قلبي و اشتعال سينه ‌اي براي من پيدا شد، به طوري‌ كه شب ‌هاي آخر، يا صاحب الزمان كه مي ‏گفتم، بدنم مي ‏لرزيد، دلم نمي ‏خواست بخوابم، دلم نمي ‏خواست چيزي بخورم، همه ‏اش دلم مي‏ خواست بگويم: يا صاحب الزمان و بروم دنبالش، پيدايش كنم. ماه رمضان تمام شد، آمدم دكان را باز كنم، ديدم دل به كسب و كار ندارم، ديدم دلم به يك نقطه توجّه دارد و از غير او منصرف است، و دلم مي ‏خواهد دلدار را ببينم. با كسب و كار، كاري ندارم، دلم مي ‏خواهد محبوبم را ببينم، به زندگي علاقه ندارم، به خوراك و پوشاك علاقه ندارم، ديگر دلم نمي ‌آید با مشتري حرف بزنم، ديگر دلم نمي ‏آيد در دكان بنشينم، دلم مي ‏خواهد اين در و آن در بروم تا به محبوب برسم. دست برداشتم، دكانم را بستم، رفتم كنار كوه، كوه سنگي. روزها تو آفتاب، شب‌ها تو مهتاب، هي داد مي ‌زدم محبوبم كجائي؟ عزيز دلم كجائي؟ آقاي مهربانم كجائي؟ می ‌گفت: گريه كردم، سوختم، داد زدم، خدا بابايت را بيامرزد، عاقبت روي آتش دلم آب وصال ريختند، عاقبت گل عذار را ديدم، عاقبت سر به پايش نهادم. آن وقت شروع کرد به گفتن، يك چيزهایی گفت كه نمي‏توانم بگويم و نبايد هم بگويم. بعد هم گفت: آقای حاج شيخ علي اكبر نهاوندي ،خدا رحمتش كند، همسايه ماست، او مختصر بویی برده است، از من پرسيد، من گفتم: به شما مراجعه كند، هرچه باشد به او بگویید. تو خودت مي ‏داني، هر چقدر مي خواهی به آقاي نهاوندي بگو، نمي ‏خواهي بگویي هم نگو. وقتي گريه ‌هايش تمام شد، ديدم صورت من را بوسيد. گفت: خداحافظ، خداحافظ، من يك هفته ديگر بيشتر زنده نيستم، چرا؟ چرا؟ گفت: به مطلبم رسيدم، به مقصودم رسيدم، صورتم به پاي يار و دلدارم نهاده شد، ترسيدم، اگر در دنيا بمانم، اين قلب روشن من باز تاريك شود، اين روح پاك، آلوده شود، درخواست مرگ كردم، پذيرفتند، خداحافظ، ما رفتيم. دعا كرد، و بعد از شش، هفت روز هم آن جوان از دنيا رفت. (سخنرانی های مسجد جمعه اصفهان، سال 1392 قمری، مجلس یازدهم) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
*خانمهابخونن* تشکر با قشنگترین کلمات بعد از انجام‌‌ کارهای‌ مردانه‌ توسط‌ همسرتان‌ از او تشکرکنید و نگویید که او به وظیفه اش عمل کرده و احتیاج به تشکر نیست یک مرد هر قدر هم که قوی باشد در درون خود دوست دارد که همسرش از کارها و رفتارهای او قدردانی کند💕👌
*مشاوره قبل ازازدواج چقدرتأثیرداره؟* 🔹 *ازدواج می تواند بسیار چالش برانگیز باشد!* با برخی از زوج های جوان که زندگی مشترکشان در شُرف نابودی است که صحبت می کنیم و از آن ها درباره ی نحوه ی آشنایی شان تا مراحل ازدواج می پرسیم، بیشتر پاسخ ها درباره ی نحوه برگزاری مراسم عروسی، حرف هایی که خانواده ها زده اند، قول هایی که عمل نشدند و حرف های شیرینی که بعدها تلخ شده اند، است. جالب است که انگار بیشتر افرادی که در رود ازدواج می افتند بیش تر از این که به فکر شناخت بهتر و بیشتر طرف مقابلشان باشند به فکر ”موضوعات حاشیه ای” هستند... البته منظور این نیست که این مسائل مهم نیست اما در مرحله ی ، مشاوره ی ازدواج از واجب ترین کارهایی است که باید انجام دهید.
4_5814200943465466191.mp3
2.05M
داستان باهوش و با صدای نازنین نوری ۱۳ ساله از کرمانشاه
4_6041844204542364015.mp3
9.94M
مخصوص نوجوانان 👉 مخصوص معلمین مدارس 👉 🔻در پاسخ به این سوال که : از کجا بدانیم احادیثی که به دست ما رسیده است از اهل بیت علیهم السلام رسیده و دروغین و جعلی نیست! قسمت : 18 اهمیّت حدیث در دینداری اهل چه کسانی هستند؟ لطفا برسانید به دست آنکه میشناسید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دکتر کرمانی ( متخصص تغذیه و رژیم درمانی ) ⛔️ ابتلا به "سکته ی قلبی و مغزی" با مصرف قرص کلسیم و ویتامین دی 💢نشر حداکثری
حرم
"رمان #شکسته_هایم_بعدتو #قسمت_چهل_و_سه ارمیا ادامه داد: _هنوز که دکترا بیرون نیومدن، منتظریم ببین
"رمان _باید سریعتر جمعوجور کنیم که بریم. زودتر برسیم تهران بهتره؛ باهلی‌کوپتر انتقالش میدیم که زود و راحت برسه، این کارا برای محمده؛ صدرا هم بمونه بعد از انجام کارا با هواپیمایی، قطاری، چیزی بیاد... تا با زن و بچه راه بیوفتیم طول میکشه، بهتره بریم، زودتر حرکت کنیم! مسیح گفت: _باشه! بریم؛ اما به محمد بگو هرچی شد بهمون زنگ بزنه، هنوز تو اتاق عمله. ارمیا دست روی شانه ی برادرش گذاشت: _توکلت به خدا باشه! مسیح نگاه گنگش را به ارمیا دوخت و لبخند روی صورت ارمیا که اطمینان میداد که انتخاب خوبی کردهای برادر! مسیح کلافه دست روی صورتش کشید و گفت: _خدا بخیر بگذرونه! ************ وقتی وارد بزرگراه گرمسار شدند، همه خسته بودند. محمد اطالع داده بود که عمل تمام شده و کارهای انتقال و گرفتن هلیکوپتر انجام شده و حرکت کرده‌اند. صدرا به شکایت رسیدگی کرده و با یکی از دوستانش که در مشهد وکالت میکند صحبت کرده بود که پیگیر کارها باشند؛ آنها هم تا ساعتی دیگر برای تهران پرواز داشتند. عجب ماه عسلی شده بود این ماه عسل... عجب زیارتی شده بود این زیارت... خدایا دیگر چه قصه ای را شروع کرده ای؟! چقدر شبیه آن سفر شمال شده بود که سیدمهدی رفت و ارمیا آمد... ************* مریم که هوشیار شد، درد داشت؛ چشمانش باز نمیشد و صورتش میسوخت؛ قفسه ی سینه اش درد داشت و شکمش میسوخت... درد داشت و یاد مادر و بچه ها بود. محمدصادقش چه می کرد؟ زهرای کوچکش کجا بود؟ چقدر خوابیده بود؟ غذا چه میخوردند؟ باید برایشان غذا میپخت؛ باید به حاجی یوسفی کمک میکرد! چرا اینقدر درد داشت؟ چه شد آن روز در کوچه؟ ناله ای از دهانش بیرون آمد که صدای زنی را شنید: _مریم جون، به هوش اومدی عزیزم؟ درد داری؟ مریم به سختی گفت: _آب... خودش هم نفهمید که صدایش را شنیده و فهمیده بود چه میگوید یا نه اما چند قطره آب در دهانش ریخته شد. هوشیاریاش بالاتر می آمد و دهنش به کار افتاده بود. سعی میکرد با بیحالی کنار بیاید و زودتر هوشیار شود. به سختی مغزش را بیدار نگه داشته و سعی میکرد موتور آن را روشن کند. مریم: تو کی هستی؟ -من سایه ام! منو یادت میاد؟ مریم: سایه؟ ُ _آره! خونه ی حاج آقا یوسفی؛ اون شب تب کرده بودی، برات سرم وصل کردم، یادت میاد؟ مریم: یادمه، چیشده؟ چرا چشمام بسته ست؟ _الان دکتر میاد باهات صحبت میکنه! مریم: درد دارم! _الان بهشون میگم! صدای پا آمد و بعد دری که باز و بسته شد. خدایا چه شد؟ ذهنش بهتر فعالیت میکرد و خاطرات به ذهنش میآمد. زنانی که به او حمله کردند، حرفهایشان، کتکهایی که خورده بود و در آخر دستی که موهایش را کشید و چیزی که بر صورتش ریخته شد و سوزش عجیب صورتش... خدایا... چه بر سرش آمده بود؟ ادامه دارد... نویسنده:
حرم
"رمان #شکسته_هایم_بعدتو #قسمت_چهل_و_چهار _باید سریعتر جمعوجور کنیم که بریم. زودتر برسیم تهران بهتر
"رمان ترس و اضطراب ضربان قلبش را بالا برده بود؛ در که باز شد صدای اعتراض دکتر بلند شد: _چرا اینجوری میکنی؟ ضربان قلبت چرا اینقدر بالات! خانم چی بهش گفتی؟ صدای سایه آمد: _هیچی؛ من حرفی نزدم! مریم: اون چی بود ریختن رو صورتم دکتر؟ چرا چشما و صورتم بسته ست؟ چه بلایی سرم اومده؟ دکتر: یه آرامبخش براش تزریق کنید؛ ضربان قلبش خیلی بالا رفته، یه کم آروم باش! چیزی نیست، به موقع رسوندنت بیمارستان! صورتتم بسته ست چون روی صورتت جراحی پلاستیک انجام دادیم؛ نگران نباش! ده روز از اون روز گذشته! بدنت رو به بهبوده و دیگه مشکلی نیست! آرامبخش در رگهایش که جریان یافت دوباره ذهنش به تاریکی رفت و صداها دور و دورتر شد... صدا میآمد. هنوز تاریکی بود اما صداها همه جا بود. در سمت چپ، راست، دور، نزدیک، همه جا بود. صدای ناله ای آمد که گویی از دهان خودش بود. -انگار بیدار شده! -آره؛ مریم خانم، بیدارید؟ _کی اینجاست؟ _سایه ام! ساعت ملاقاته و کلی ملاقاتی داری؛ محمد هست، آیه، رها، همسراشون، آقا مسیح و آقا یوسف، همه هستن! درتاریکی چشمان مریم مسیح نگاهش به آن باندپیچی هایی بود که ساعاتی دیگر باز میشد و دل در دلش نبود برای آثارباقیمانده ی آن هجوم ناجوانمردانه! حاج علی استکان چایش را در دست گرفت و لبی تر کرد: _چه سفر پر دردسری؛ اما باباجان، من از تو انتظار بیشتری داشتم. اینجا جلوی شوهرت بهت میگم، کاری نکن که من و سیدمهدی شرمنده و سرافکنده بشیم. ارمیا به دفاع از آیهوی این روزهایش برخاست: _نه پدرجون، تقصیر من بود. شرایط برای آیه خانوم سخت بود و بهش فشار اومد. من پیش سیدمهدی شرمنده شدم. حال اون روز آیه خانوم و زینب جانم به خاطر درست مدیریت نکردن من بود؛ پیش شما و سید رو سیاه شدم. ارمیا سرش را پایین انداخت و با پشت دست صورت غرق در خواب زینبش را نوازش کرد. رها دست آیه را در دستش گرفت: _دنبال مقصر نکردید؛ الان حال زینب مهمه. شما هر مشکلی با هم دارید، یار کشی نکنید. زینب بچه ایه که پدر نداشته و الان داره با پدرش پازلهای خالی شخصیتش رو پر میکنه. زینب رو وارد بازی "بچه ی تو، بچه ی من" نکنید. آیه جانم، همینطور که همه چیز تو سیدمهدی بود، الان همه چیز زینب آقاارمیاست. درسته نمیتونی فراموشش کنی، ما هم نمیخوایم فراموش کنی، اما زندگی کن آیه! سیدمهدی تو رو گذاشته تا آینده رو بسازی، نه اینکه زندگی نازدونه و عزیزکرده اش رو خراب کنی؛ تو خودت راضی شدی، دلیلش هم مهم نیست! تو ذهنت بهونه نیار و رفتار اشتباهتو توجیه نکن، اگه واقعا بهخاطر زینب راضی شدی، الان به خاطر خودت زندگی کن! آیه عاشقی کن... دوباره جوونه بزن و سبز شو... آیه، عزیز دلم، سیدمهدی هم به این کارت راضی نیست. آیه با پر چادرش، اشک چشمانش را ربود، نفس گرفت و گفت: _دیشب مهدی اومد به خوابم. ادامه دارد... نویسنده:
حرم
❀ ادامه #معرفت_افزایی_مهدوی 10 🌸 یک راهکار ساده: هر فرد صاحب درآمدی چند درصد از درآمد ماهیانه یا
🌺 11 ⭕️وظیفه «اتفاق و اجتماع بر نصرت و یاری امام زمان عج»، که در کتاب مکیال، به عنوان وظیفه شماره ۶۰ قید شده. ✅ یعنی اینکه ما شیعیان و منتظران حضرت باید در یاری کردن امام زمانمان متحد و یکدل شویم. ◽️این وظیفه هم دستور قرآنی دارد و هم دستور از ناحیه خود امام زمان عج صادر شده، که ما در انجام یاری و کمک به حضرت متحد و یکدل شویم. 🌾 در آیه ۱۰۳ آل عمران خداوند می فرماید: «همگی به ریسمان الهی چنگ بزنید و پراکنده نشوید...» 👈در تفاسیر آمده مصداق ریسمان الهی در هر دوره ای، امام زمان آن دوره است. یعنی دستور خداوند است که در یاری امام همدل و متحد شوید و با هم امام خود را یاری کنید. قطعا تاثیری که در کار جمعی و اجتماعی هست در کار فردی نیست. 🌾خداوند در قرآن فرموده: «یدالله مع الجماعة : دست خداوند با جماعت است.» 🔰 حضرت در توقیع به شیخ مفید می‌فرمایند: «شیعیان ما که خداوند توفیق طاعتشان دهد اگر در راه ایفای پیمان که بر دوش دارند همدل می شدند؛ سعادت ملاقات ما از ایشان به تاخیر نمی افتاد و سعادت دیدار ما زودتر نصیب آنان می گشت.» وقتی که خود امام زمان عج به یکدلی و همدلی، دستور می دهند و خود قرآن هم این دستور را داده؛ به چه دلیل ما شیعیان، برای یاری اماممان یکدل و متحد نیستیم؟؟ 👇👇 ⁉️ یاری امام چیست؟ کارهای اجتماعی، فعالیت های مهدوی، یاری کردن همدیگر و از همه مهمتر دعاها و استغاثه دسته جمعی برای ظهور، که این دعا اگر به صورت جمعی باشد بسیار تاثیر دارد نسبت به دعاهای فردی. ✨چند حدیث راجع به اهمیت دعای دسته جمعی: ☘ پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: هرگز سه نفر برای دعا کردن جمع نشدند مگر اینکه بر خداست دعایشان را مستجاب کند. ☘ حدیث دیگر از رسول الله(ص): «هر گاه چهل مرد، گرد هم آیند و برای حاجتی واجب دعا کنند حتما خداوند دعایشان را مستجاب می کند، حتی اگر کوهی را نفرین کنند، کوه با دعایشان از جا کنده می شود.» ☘ امام صادق (ع) فرمودند: «هیچگاه چهار نفر گرد هم نیامدند و برای مطلبی واحد به درگاه خدا دعا نکردند؛ مگر اینکه با اجابت از هم جدا شدند.» 🔺آقای نخودکی اصفهانی یک گوشه ای از حرم امام رضا(ع) نشسته بود و گاهی وقتها افرادی که به محضر امام رضا (ع) حاجت داشتند، صدا میزد و اشکالاتشان را می گفت. می گفت: «شما قول بده نمازهایت را بخوانی؛ الان حاجتت برآورده می شود. این تکه نبات را به بچه ات بده بخوره بیماریش کلا مرتفع میشود.» و صدها داستان اینگونه ... 👇👇 ❓یک سوال: این آدمهای مستجاب الدعوه، در طول تاریخ، آیا برای ظهور امام زمان عج دعا نکردند؟ قطعا دعا کردند. پس چرا دعایشان مستجاب نشد؟ چون ظهور امریست که سرنوشت کل مردم را عوض میکند، نه تنها کل مردم، بلکه سرنوشت همه حیوانات، پرندگان، اموات و... عوض می شود. 🔰 در همین ماه رمضان، دعای اللهم علی اهل القبور السرور... که برای همه چیز دعا می کنیم. امام زمان عج در یکی از تشرفات فرمودند مصداق استجابت این دعا بعد از ظهور است. 🔹 وقتی که قرار است سرنوشت کل مردم عوض شود؛ این سرنوشت، با دعای یک نفر عوض نمی شود. هر چند آن فرد مستجاب الدعوه باشد. ما باید برای ظهور زحمت بکشیم، باید دسته جمعی دعا کنیم، در این صورت قدر ظهور را می دانیم. اما ظهوری که با دعای یک نفر و راحت بدست بیاد؛ راحت هم از دست می دهیم.چون برایش زحمت نکشیده ایم. 🔰 یک مثال جالب: در نماز باران توصیه شده یک جماعتی، با آدابی که دارد نماز باران را بخوانند تا باران بیاید، انفرادی جواب نمی دهد. چون قرار نیست که باران به دعای یک نفر بیاید؛ فقط برای یک نفر، در حیاط منزل و باغ و مزرعه یک نفر. اگر باران بیاید برای کل منطقه می آید. ظهور هم همین طور. اگر ظهور شود برای همه مردم ظهور رخ می دهد. پس باید همه مردم با هم یکدل شوند، دعا کنند و ظهور را بخواهند. 💢تاثیر دعای دسته جمعی: در مسابقه فوتبال بین ایران و امریکا، مردم همه با هم دعا کردند، در نتیجه تیم ایران موفق به برد شد. فردای آن روز در درس خارج از فقه آیت الله ناصری گفته بود: «دیشب در آسمانها غوغا بود، ملائکه آسمان از دعای مردم ایران برای این مسابقه فوتبال به وجد آمده بودند. که اگر این دعاها برای امر فرج و ظهور بود؛ قطعا تاثیر فراوانی در امر ظهور می گذاشت.» 🔹در کتاب سه دقیقه در قیامت، وقتی این فرد در عالم برزخ از فرشته حسابرسی، زمان ظهور امام زمان را می پرسد، پاسخ داده بود باید مردم از خدا بخواهند تا ظهور مولایشان زودتر اتفاق بیفتد و گرفتاریشان حل شود. بیشتر مردم با وجود مشکلات امام زمان عج را نمی خواهند و اگر هم می خواهند برای حل مشکلاتشان است. و ایشان در عالم برزخ، همان مسابقه فوتبال را مثال زده بود که مردم باید برای ظهور هم این گونه دعا کنند. ✅ باید در دعا کردن برای ظهور همدل و متحد شویم. مباحث ادامه دارد... ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
✴️ سه شنبه 👈 21 اردیبهشت /ثور 1400 👈 28 رمضان 1442👈 11 می 2021 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی . 🔘 پایان ماه نیسان رومی . 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی . ❇️ امروز روز مبارک و مختاری است برای امور زیر : ✅ خرید و فروش . ✅ خواستگاری و عقد و ازدواج . ✅ نوشیدن دارو . ✅ تهیه ضروریات . ✅ و دیدار با دفتر داران و منشیان خوب است . 👶 زایمان خوب و نوزادش محبوب و مرزوق و زیبا و زیاد عمر کند ولی صدقه و عقیقه برایش لازم است . ان شاءالله 🤕 بیمار امروز نیز زود خوب شود . 🚘 مسافرت : سفر خوب و مفید و سودمند است . 🔭 احکام نجوم . 🌓 امروز قمر در برج ثوراست و برای امور زیر نیک است : ✳️ جابجایی و نقل و انتقال . ✳️ افتتاح کار و پروژه . ✳️ ارسال کالاهای تجاری . ✳️ خرید ملک و خانه . ✳️ آغاز بنایی و خشت بنا نهادن . ✳️ خواستگاری و عقد و ازدواج . ✳️ درختکاری . ✳️ شراکت کردن . ✳️ خرید جواهرات . ✳️ رفتن به تفریحات سالم . ✳️ و نامه نگاری نیک است . 💑 حکم مباشرت امشب (شب چهارشنبه ) ، مباشرت و زفاف عروس به دو دلیل کراهت دارد و امکان سقط چنین فرزندی زیاد است . 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت طبق روایات،(سروصورت)دراین روز از ماه قمری ، خوب نیست . 💉💉حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن 🔴 یا در این روز از ماه قمری ، موجب قوت دل می شود . ✂️ ناخن گرفتن سه شنبه برای ، روز مناسبی نیست و در روایتی گوید باید برهلاکت خود بترسد . 👕👚 دوخت و دوز. سه شنبه برای بریدن،و دوختن روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید( به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد)(خرید لباس اشکال ندارد) ✅ وقت در روز سه شنبه: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تاعشای آخر( وقت خوابیدن) 😴😴 تعبیر خواب تعبیر خوابی که شب " چهار شنبه " دیده شود طبق ایه ی 29 سوره مبارکه " عنکبوت " است . قال رب انصرنی علی القوم المفسدین .... و از معنای آن استفاده می شود که خواب بیننده مامور شود به اصلاح گروهی که اگر با آنها جنگ و ستیز کند پیروز شود و همه احوالات او شاید نیک گردد . ان شاءالله و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. ❇️️ ذکر روز سه شنبه : یا ارحم الراحمین ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه که موجب رسیدن به آرزوها میگردد . 💠 ️روز سه شنبه طبق روایات متعلق است به و و سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد . 🌸 زندگیتون مهدوی 🌸
هدایت شده از حرم
سحر بیست و هشتم.... ✍ دلم می لرزد خدا.... فقط یک سحر دیگر تا سوت پایان باقی مانده است... ❄️دلم می لرزد خدا.... از شیطانی که پشت دروازه های رمضان، کمین کرده است... از دنیای شلوغی، که منتظر است، چنان مشغولم کند، که تو را در هیاهوی روزهايش، گم کنم.. از نفس خبیثی، که آرامش امروزش را، حاصل عبادت هایش می داند...نه حاصل عنایت هايت!!! ❄️خدا..... دلم، تو را برای همیشه می خواهد... آغوش گرم و بی همتای تو را... که آرامشش را حتی در آغوش مادرم نیز، تجربه نکرده ام... من....از دنیای بدون تو... می ترسم... از شبهای سیاهی که نور یاد تو، دلم را روشن نمی کند... از روزهای سپيدي.. که بدون هم نفسی با تو...تاریک ترین لحظه های عمر من هستند... ❄️قلبم... بهانه های لحظه وداع را آغاز کرده است.. و دستانم... لرزش ثانیه های وداع را، پیش کشیده اند... ❄️چه کنم...؟ بی سحرهای روشن...؟ بی زمزمه های ابوحمزه...؟ بی اشکهای افتتاح.... ؟ ❣نرو از خانه ما....دلبرم.. نرو... من بی تو...از پر کاهی سبک ترم...که به اشاره ای، اسیر دست شیطان می شود... ❄️نرو از خانه ما.... بمان....همین جا....در لابلاي تارو پود سجاده ای که به نگاهت خو گرفته است... ❄️بمان..... من....بی تو.... فقیرترین انسان عالمم...خداااا التماس دعای فرج وشهادت در شبهای پایانی ماه مبارک سید پیمان موسوی طباطبایی @haram110
هدایت شده از حرم
abu_hamzeh_samavati_01.mp3
10.86M
@haram110 🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼
هدایت شده از حرم
monjatae-ameral-momenen1.mp365005.mp3
4.49M
🙏مناجات و صوت بسیار زیبا و تاثیر گذار حضرت امیرالمومنین در مسجد کوفه 🌹 😔الهم انی اسئلک الاماااان التماس دعا ▪️ @haram110
هدایت شده از حرم
sahar_farahmand.mp3
2.77M
🍃🌸دعای سحر فرهمند🍃🌸 @haram110 ☘️🌷☘️🌷☘️🌷☘️🌷