🔴 *ویژه دختر خانوما:*
میگم چرا این پسر رو انتخاب کردی ؟
میگه اخه خیلی پسر خوبیه!
میگم برای ازدواج ما دنبال پسر خوب نیستیم بلکه باید دنبال پسر مناسب باشید!
مراجع دیگر می گوید:
خیلی منو دوست داره میگه بدون تو می میرم!
میگم ما در روانشناسی به این اشخاص میگیم اختلال شخصیت وابسته!
مراجع دیگر می گوید:
خیلی خیلی پسر خوب و مهربونیه!اصلا دوست نداره منو ناراحت کنه!
میگم ما تو روانشناسی به این افراد می گوییم:مهرطلب ها!
میگه قصد ازدواج داریم،والدین نمی ذارن!
میگم والدین رو ول کنید،بگین چرا چه چیزی در پسر هست که اون رو واسه ازدواج انتخاب کردین؟؟
میگه دوسش دارم دوسم داره..
میگم مگر فاکتور اصلی ازدواج،عشق و دوست داشتنه؟!
اگه اینا باشه 6 ماه بعد ازدواج 90 درصد از بین میره و تکراری میشه!
میگه پس چیا هستن فاکتور های ازدواج؟؟
واینجا هستش که پی می بریم
چه قدر بی سواد رابطه ازدواج هستیم؟
هر اتفاقی رو در جامعه دنبال می کنیم.
هر حادثه ای رو پیگیر هستیم.
هر مدلی رو دنبال می کنیم.
هر خبر جدید رو پی گیر هستیم!
ولی اما...سواد زندگی کردن رو دنبال نمی کنیم!
بدون شنا بلد بودن می پریم تو آب و غرق میشیم و میگیم سرنوشت اینجوری واسم رقم زده بود انگار!در حالی که ما تعیین کننده ی سرنوشت خودمان هستیم!
از 5 مورد ازدواج در پایتخت ایران،4مورد به طلاق ختم می شود!اینا از با کلاسی نیست!از بی سوادی است!
حتما مشاوره قبل از ازدواج را جدی بگیریم!
♡••࿐
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•
🍓🍓 الفبا 🍒🍒
آ مثل آتش و آب
آدم برفی و آفتاب
ب مثل باغ و بابا
بهار و بوی گل ها
پ مثل پاييز سرد
پرواز يک برگ زرد
ت مثل توپ خورشيد
قرمز و زرد وسپيد
ث مثل ثلث آخر
با نمره های بهتر
ج مثل جوجه جيک جيک
جنگل سبز و تاريک
چ مثل چوب و چِنار
چَـکاوک و چمن زار
ح مثل حوله، حُباب
حياط و حوض پر آب
خ مثل خوبی، خدا
خنديدن بچّه ها
د مثل دشت و دريا
درخت سبز و زيبا
ذ مثل ذرّت شاد
بازی کاکل و باد
ر مثل رنگين کمان
هفت تا کمان توی آن
ز مثل زنبور و زاغ
زَنبَق زیبای باغ
ژ مثل ژاله بر گل
هديه گل به بلبل
س مثل سايه بيد
ستاره های سپيد
ش مثل شش تا شب تاب
سه تا بيدار، سه تا خواب
ص مثل صبح و صدف
صد تا صدف توی صف
ض مثل ضَربه ای سخت
که زد تبر بر درخت
ط مثل طوق اردک
طوطی سبز و کوچک
ع مثل عيـد و عــمو
عروسک کوچولو
غ مثل غاز و غنچه
هر دو تا توی باغچه
ف مثل فَوّاره ها
در آفتاب زيبا
ق مثل قمری و قو
قاصدک قصّه گو
ک مثل کوه پر برف
کاج و کلاغ پر حرف
گ مثل گل يا گلاب
گردش گل ها در آب
ل مثل لک لک خواب
زير لحاف مهتاب
م مثل موج و ماهی
چه ماهی سياهی
ن مثل نور و نوروز
گل داده نرگس امروز
و مثل وقت ورزش
صبح قشنگ و نرمش
ه مثل هوهوی باد
هوای پاک و آزاد
*همه بخونن*
*آهای_خانم_آهای_آقا*🌹
وقتی همسرت یا نامزدت باهات درد ودل میکنه
نگو حقته نگو راست گفته نگو مقصر خودتی نگو حدس میزدم
حتی اگر تو جریانی که بخاطرش پیش شمل درد ودل میکنه مقصرم بوده حرفی نزنید. بذارید تخلیه بشه و کنار تو به آرامش برسه
چه مرد چه زن نیاز دارند به کسی که گاهی فقط حرفاشونو بشنوه بدون قضاوت
♡••࿐
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•
4_5891228428845189329.mp3
6.89M
#دین_زیباست
🔰 محبت بر پایه رازهای الهی
👈 گهواره امیرمومنان کنار بستر رسولخدا
👈 حضرت علی علیه السلام تربیت شده رسول خدا صلی الله علیه و آله
👈 پاسخ به یک سوال:
⁉️❔آیا حضرت علی علیه السلام به خاطر فقر حضرت #ابوطالب و قحطی، در خردسالی به خانه رسول خدا صلی الله علیه و آله منتقل شدند؟!؟
#افضلیت
✅ مخاطب اصلی این مجموعه نوجوانان هستند ؛ مقید باشید این فایلها را حداقل به #یک نوجوان شیعه برسانید!
4_5845968381307521464.mp3
3.35M
💠 #هپاتیت_و_انواع_آن
✅ #صوت45
⚜علت وعلائم هپاتیت چیست...❓
🌀یکی ازدلایل هپاتیت کبدچرب میباشد...❓
🤔راه درمان چیست...❓
🎤 #استاد_سید_حسین_افشار_نجفۍ
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفـرج_الساعه🍃🌺
حرم
"رمان #شکسته_هایم_بعدتو #قسمت_شصت_و_شش _حس میکنم به مهدی... به یادش... با خاطراتش به ایثار و از خو
"رمان #شکسته_هایم_بعدتو
#قسمت_شصت_و_هفت
ارمیا درحالیکه زینب سر روی شانه اش گذاشته بود از چهارچوب اتاق خارج شد. ارمیا نگاهی به سفره انداخت و با لبخند کنار آن نشست:
_خسته بودی، بهتم زحمتم دادم؛ دستت درد نکنه خانوم.
زینب را کنار خودش روی زمین نشاند، برایش غذا کشید و بشقاب را مقابل دخترکش گذاشت.
نگاه آیه به زینب ساکت شده ی این روزها بود؛ نگاهش به مظلومیت نو ظهور
ِ زینب همیشه پر جنب و جوشش افتاد. این تغییرات سریع خلقی این کناره گیریهایش، ناخن جویدن هایش، همه و همه نشان از افسرده شدن زینب داشت؛ دلش برای دخترکش شور میزد، مادر است دیگر... هر چقدر دکتر باشد و دانا، هر چقدر بهترین باشد و بزرگ، دلشوره جزء جدا نشدنی وجود مادرانهاش است.
غذای نصفه نیمه خورده ی زینب دلش را آتش زد. نگاه ارمیا بین زینب و آیه در نوسان بود. نمیخواست جلوی زینب حرفی بزند، اما پدرانه هایش از دیدن این زینب به درد آمده بود؛ این زینب ان روز هایش نبود.
زینب لج میکرد و غر میزد و قهر میکرد و گریه زاری راه میانداخت. آیه کلافه
شد و سردردمهمان همیشه ی این روزهایش دوباره آمد و دستمالی که
به سرش بست و روی مبل های راحتی دراز کشید. ارمیا سعی در آرام کردن زینب داشت که آخر مجبور شد به سیدمحمد زنگ بزند و رهایی که خودش زنگ خانه را زد. زینب را با مهدی کوچکش که از دیشب از خودش جدا نمیکرد سرگرم بازی کرد و مقابل آیه و ارمیا نشست:
_خودت فهمیدی اما تاکید میکنم که پشت گوش نندازی! زینب دچار افسردگی شده و این اصلا خوب نیست.
ارمیا مضطرب خود را روی مبل جلو کشید:
_چی؟! چرا افسرده؟
رها: این تنش بین شما، این عدم اطمینانی که روی موندن یا نموندن
شما داره، همه براش تنش و اضطراب آوره که در نتیجه افسرده شده.
هرچه سریعتر خودتون رو جمع و جور کنید؛ قبل از اینکه دخترتونو از دست بدید زندگیتونو سامان بدید.
آیه دست روی سر دردناکش گذاشت: _بیرون گود نشستی میگی لنگش کن.
رها: تو هم همیشه همین کارو میکردی؛ اما من به حرف تو ایمان داشتم و لنگش میکردم.
آیه دلجویانه گفت:
_ببخشید رها، حالم خوش نیست.
رها: حال منم خوش نیست؛ انگار امروز رامین و معصومه رفتن دادگاه.
آیه: از کجا فهمیدید؟
رها: صدرا گفت، انگار براشون بپاگذاشته.
ارمیا: اتفاقی افتاده؟
آیه: بعدا بهت میگم، بذار ببینیم با زینب چیکار کنیم.
زنگ در به صدا در آمد. سید محمد خود را رسانده بود:
_صدای جیغ و داد زینب بند دلمو پاره کرد؛ چی شده بود؟!
ارمیا: ببخشید، گفتم شاید با دیدن تو آروم بشه، حاج علی و زهرا خانوم هم رفتن شهر ری زیارت. تو از من بهش نزدیکتری، گفتم شاید... به هر حال ببخشید نگرانت کردم.
سید محمد دست بر شانه ارمیا گذاشت: _کار خوبی کردی، رسیدنت بخیر.
ارمیا دست سید محمد را گرفت:
_ممنون.
رها با آمدن سیدمحمد خداحافظی کرد و به خانهاش در واحد پایین
رفت. سید محمد جویای احوالش شد و در آخر گفت:
_بهت گفتم
زندگیتو بساز آیه! گفتم سید مهدی برادر منه و من میگم فراموشش کن؛ زندگی کن! نذار یادگار برادرم توی این کش مکشای تو و احساست از بین بره
حرم
"رمان #شکسته_هایم_بعدتو #قسمت_شصت_و_هفت ارمیا درحالیکه زینب سر روی شانه اش گذاشته بود از چهارچوب ات
#قسمت_شصت_و_هفت
#پارت_دوم
ارمیا به آشپزخانه رفت تا چای آماده کند. آیه چشمانش را بست و گفت:
_مهدی با همه فرق داشت؛ خیلی خوب بود؛ نمیتونم...
سید محمد عصبانی میان کلام آیه پرید: _بس کن آیه! چرا همهی شمامرده پرست شدید؟ قهرها و دعواهات با مهدی رو یادت رفته؟ یادت رفته که چندبار قهر کردی؟ یادت رفته چقدر از بعضی رفتاراش بدت میومد؟
بین همه ی زن و شوهرا اختلاف هست، تو به ارمیا فرصت نمیدی، شاید خیلی بهتر از مهدی باشه.
آیه اخم کرد:
_مهدی بهترین بود؛ لیاقت شهادت رو داشت!
_جوری نگو که انگار من برادرم رو نمیشناختم و فقط و فقط تو میشناسی. مهدی خوب بود، پاک بود، با ایمان بود، عقایدش قوی بود؛ مگه من نمیدونم؟ اما این اسطورهای که تو ازش ساختی بیشتر پیامبره تا آدم عادی. همه ی آدمها ایراداتی دارن، اونا رو فراموش نکن؛ به این مرد فرصت بده بشناسیش؛ به خاطر خودت، به خاطر دخترت... یه روزی پشیمون میشی.
ارمیا پشت مبلی که آیه نشسته بود ایستاد:
_دست از سرش بردار سید؛ تا هر وقت آیه بخواد من صبر میکنم.
سید محمد: به فکر زینب باشید!
سید محمد به اتاق زینب رفت و ساعتی با یادگار برادرش بازی کرد. وقت خداحافظی به ارمیا گفت:
_آیه ی خودتو بساز برادرمن!
ارمیا لبخندی به برادرانه های سید محمد زد:
_من آیه رو میسازم، اما دیگه اشتباه نمیکنم. آیه بعد از سیدمهدی گم شد، شکست، من طوری آیه رو میسازم که بعد از من خم به ابروش نیاد.طوری که کوه باشه در هر شرایطی
ادامه دارد...
نویسنده: #سنیه_منصوری
حرم
#قسمت_شصت_و_هفت #پارت_دوم ارمیا به آشپزخانه رفت تا چای آماده کند. آیه چشمانش را بست و گفت: _مهدی ب
"رمان #شکسته_هایم_بعدتو
#قسمت_شصت_و_هشت
رها، مهدی را روی پایش نشانده بود و موهای خرمایی رنگ پسرک همیشه آرامش را شانه میکرد. بغض گلویش را گرفته بود. سی دقیقه پیش بود که معصومه زنگ زده بود، رها تلفن خانه را جواب داده و صدای گریه ی معصومه که دلتنگی پسرش را میکرد، دلش را به درد آورده و تا الان بغض در گلویش بالاو پایین میشد:
_پسرمامان، چقدر مامانی رو دوست داری
مهدی: این قد
دو دستش را تا جایی که میتوانست باز کرده بود و سرش را چرخاند تا ببیند مادرش این اندازه ی زیاد را دیده یا نه.
رها: انقدر زیاد؟
مهدی با آن لبهای کوچکش لبخندی به وسعت همه ی عاشقانه های مادرفرزندی زد و سرش را به تایید تکان داد واوهومی گفت.
رها با همه عشقش مهدی را در آغوش گرفت. مادر است دیگر، گاهی در عین نزدیکی دلتنگ میشود و دلش یک بغل و بوسه ای سفت و آبدار و کمی قلقلک و صدای قهقهه ها و مامان نکن های نصفه نیمه میخواهد.
صدرا که وارد خانه شد، دلش ضعف رفت برای این احساسات کاملا واقعی وبه دور از ریا و بی تظاهر و تفاخر.
بودن رها در زندگی اش نعمت بزرگی بود... خیلی بزرگ.
محِو دیدن این تابلوی همیشه زیبای زندگی اش بود که صدای مهدی او را
به خود آورد:
_بابا... بابا... کمک...
رها نگاهش را به صدرا داد. خدایا... دلت می آید اینهمه عشق و زیبایی را از این خانه ی تازه رنگ خوشبختی گرفته بگیری؟!
محبوبه خانوم از آشپزخانه بیرون آمد و نگاه به خنده ها و شیطنت های این خانواده ی خوشبخت کرد:
_الهی همیشه بخندید!
صدرا هم که به بازی رها و مهدی پیوسته بود در جواب مادر گفت:
_الهی آمین! سلام مامان خانوم؛ خسته نباشی!
محبوبه خانوم: تو خسته نباشی عزیزم! چی شد مادر؟
صدرا خندید:
_انتظارِ چی داشتی؟ باخت مادرمن...باخت
رها: برای همین زنگ زده بود و گریه میکرد؟
صدرا خنده اش رفت و اخم کرد:
_زنگ زد؟
رها سر تکان داد و سر بسته جوری که مهدی کوچکش نفهمد برای صدرا تعریف کرد.
صدرا: همه ش فیلمه. در واقع میخواد ببردش پیش خودش که بعد بتونه
ارثیه رو بگیره
چشمشون دنبال نصف سهام شرکته!
رها: مطمئنی؟
صدرا: آره. رامین همه ی سرمایه ی پدرش رو از دست داده؛ انگار شریک جدیدش که دوست قدیمیش بوده دورش زده! کار خداست، داره چوب کاراشو میخوره.
رها: بیچاره ها!
صدرا: لطفا دلت واسه اونا نسوزه! خوبه تا حالا بساط اشکات به راه بود.
رها: خب گناه دارن.
صدرا: گناه رو تو داری که گوشت نداشته ی تنتو هی آب میکنن!
محبوبه خانوم: حالا بیایید نهار بخوریم تا از دهن نیفتاده.
وسط نهار بودند که رها گفت:
_آیه اینا امروز رفتن قم.
صدرا خوشحال شد:
_واقعا؟! کی برمیگردن؟
ادامه دارد...
نویسنده: #سنیه_منصوری
حرم
✦ 🌺 #معرفت_افزایی_مهدوی 20 5⃣ هدیه به مادر امام زمان ارواحنا فداه بسیار موثر و مفید است، با فرستاد
✦
🌺 #معرفت_افزایی_مهدوی 21
9⃣ هماهنگ کردن محیط زندگی و کار، با مقوله مهدویت. یعنی یاد کن از حضرت، با نصب یک پرچم یا تابلو و یا یک نوشته امام زمانی در محل کار یا زندگیت. و با پشت ماشین نویسی به یاد حضرت باشیم.
0⃣1⃣ اگر در موقعیت گناه قرار گرفتی؛ به خاطر امام زمان از آن موقعیت گناه خارج شو. این بهترین مصداق یاد حضرت است و حضرت به بهترین شکل برایت جبران می کند.
💡💡اولین کاری که امام زمان علیه السلام پس از ظهور انجام می دهد، جلوی تعدّی، زورگویی و ظلم را خواهد گرفت
مرحوم آیت الله تولایی خراسانی در سخنرانی خود در مسجد ملک، در ماه رمضان سال1382قمری می فرمود:
اگر امام زمان علیه السلام ظاهر شوند، عدّهای از مردم دنيا بر ضدّيت اين بزرگوار قيام مى كنند. هيچ معطّلى ندارد. حتی ارتش شیعه، ارتش همین کشور. چرا؟ به جهت اين كه آن حضرت اوّل كارى كه انجام دهد، جلوی دزدي ها را مى گيرد. نمى گذارد سرهنگ ها از جيره سرباز بدزدند. نمی گذارد از خوراك آشپزخانه بدزدند. جلوی ظلم ها و زورگویى ها را مى گيرد. جلوی من آخوند را مى گيرد و از تندى ها و ستم ها و تعدّى هایى كه مى كنم، جلوگیری می کند. به صرف اين كه چهار كلمه ضَرَبَ زيدٌ عَمْراً را بلد شده ام، مى خواهم خودم را بر شما بار كنم و همه چيز شما را بِلاشرط زير نظر خودم بگيرم. خوب؛ كدام ظلم از اين بالاتر است. آنحضرت مى خواهد اين قلدرى را از اين آشيخ بگيرد. طبیعی است که اين آخوند عليه حضرت قيام مى كند. كمتر كسى از ماست كه زورگویى نداشته باشد، تعدّى نداشته باشد. چون تعدّى اين نيست يك تفنگ بردارد بر سر راه، قاطع الطّريق بشود. آن حضرت جلوى همه جور تعدّيات را حضرت مى گيرد. بنده خودم حسابش را كرده ام. مى بينم خود بنده به اين زودى بخواهم اين جور بشوم، مقدّس اردبیلی بشوم، بعيد است. اين مردِ دزد قطّاع الطّريقِ پدر سوختهاى كه شب و روز در سر حدّ، مال مردم را مى گيرد، تا امام زمان علیه السلام آمد، هر چه گرفته است، مى آيد و تسليم آن حضرت مى كند؟! خیر، پس چه كار مى كند؟ عليه آن حضرت قيام مى كند. (سخنرانیهای مسجد ملک، ماه رمضان، 1382 قمری، روز بیست و پنجم)
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
✴️ سه شنبه 👈 4خرداد /جوزا 1400
👈 13 شوال 1442👈 25 می 2021
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی .
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی .
📛 صدقه صبحگاهی لازم است .
👶 زایمان خوب نیست .
🤕 بیمار: امروز آزارش زیاد است و به زحمت می افتد .
🚘 مسافرت : سفر خوب نیست و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد .
🔭 احکام نجوم .
🌓 امروز قمر در برج عقرب است و برای امور زیر نیک است :
✳️ امور زراعی و کشاورزی .
✳️ بذرافشانی .
✳️ آبیاری .
✳️ از شیر گرفتن کودک .
✳️ غرس اشجار .
✳️ جراحی چشم .
✳️ مسهل خوردن .
✳️ استعمال دارو .
✳️ التیام زخم .
✳️ حمام رفتن .
✳️ خرید باغ و زمین .
✳️ کندن چاه و جوی و کانال .
✳️ وحمله به دشمن نیک است .
📛 و برای امور اساسی و زیر بنایی مانند ازدواج خوب نیست .
💇💇♂ اصلاح سر و صورت طبق روایات،#اصلاح_مو(سروصورت)دراین روز از ماه قمری ، خوب نیست .
💉💉حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن
🔴 #خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ، باعث ملال می شود .
✂️ ناخن گرفتن
سه شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و در روایتی گوید باید برهلاکت خود بترسد .
👕👚 دوخت و دوز.
سه شنبه برای بریدن،و دوختن #لباس_نو روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید( به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد)(خرید لباس اشکال ندارد)
✅ وقت #استخاره در روز سه شنبه: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تاعشای آخر( وقت خوابیدن)
😴😴 تعبیر خواب
تعبیر خوابی که شب " چهار شنبه " دیده شود طبق ایه ی 14 سوره مبارکه " ابراهیم " علیه السلام است .
ولنسکننکم الارض من بعدهم ذالک لمن خاف مقامی ...
و از معنای آن استفاده می شود که کسی که از دوستان و یا دشمنان خواب بیننده باشد به او برسد . و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
❇️️ ذکر روز سه شنبه : یا ارحم الراحمین ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه #یاقابض که موجب رسیدن به آرزوها میگردد .
💠 ️روز سه شنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام و #امام_باقر_علیه_السلام و #امام_صادق_علیه_السلام سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد .
🌸 زندگیتون مهدوی 🌸
هدایت شده از حرم
#روایت
✅امام صادق علیه السلام درباره #دعای_عهد فرمودند:
🌸«هر کس با این دعای #عهد چهل صبح به سوی خدا دعا کند از یاوران قائم ما خواهد بود و اگر بمیرد خداوند او را از قبرش به سوی حضرت قائم عج خارج خواهد ساخت و حتی در مقابل هر کلمه ای هزار حسنه به او می دهد و هزار گناه از او محو می کند».
📚 بحار الانوار، جلد 83، ص284، حدیث 47 به نقل از کتاب امام مهدی عج،تنظیم:اکبر اسد علیزاده
•┈••✾🍃🌺🍃✾••┈•