eitaa logo
حرم
2.3هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
5.9هزار ویدیو
579 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
ارمیا به آشپزخانه رفت تا چای آماده کند. آیه چشمانش را بست و گفت: _مهدی با همه فرق داشت؛ خیلی خوب بود؛ نمیتونم... سید محمد عصبانی میان کلام آیه پرید: _بس کن آیه! چرا همهی شمامرده پرست شدید؟ قهرها و دعواهات با مهدی رو یادت رفته؟ یادت رفته که چندبار قهر کردی؟ یادت رفته چقدر از بعضی رفتاراش بدت میومد؟ بین همه ی زن و شوهرا اختلاف هست، تو به ارمیا فرصت نمیدی، شاید خیلی بهتر از مهدی باشه. آیه اخم کرد: _مهدی بهترین بود؛ لیاقت شهادت رو داشت! _جوری نگو که انگار من برادرم رو نمیشناختم و فقط و فقط تو میشناسی. مهدی خوب بود، پاک بود، با ایمان بود، عقایدش قوی بود؛ مگه من نمیدونم؟ اما این اسطورهای که تو ازش ساختی بیشتر پیامبره تا آدم عادی. همه ی آدمها ایراداتی دارن، اونا رو فراموش نکن؛ به این مرد فرصت بده بشناسیش؛ به خاطر خودت، به خاطر دخترت... یه روزی پشیمون میشی. ارمیا پشت مبلی که آیه نشسته بود ایستاد: _دست از سرش بردار سید؛ تا هر وقت آیه بخواد من صبر میکنم. سید محمد: به فکر زینب باشید! سید محمد به اتاق زینب رفت و ساعتی با یادگار برادرش بازی کرد. وقت خداحافظی به ارمیا گفت: _آیه ی خودتو بساز برادرمن! ارمیا لبخندی به برادرانه های سید محمد زد: _من آیه رو میسازم، اما دیگه اشتباه نمیکنم. آیه بعد از سیدمهدی گم شد، شکست، من طوری آیه رو میسازم که بعد از من خم به ابروش نیاد.طوری که کوه باشه در هر شرایطی ادامه دارد... نویسنده:
"رمان ارمیا: بذار ساده بگم! فرضا تولدته و تو یک آدم ثروتمند و بی نیازی. برای اون شهر و مردمش هم کارهای مهم و زیادی انجام دادی. طوری که حیات اون شهر بخاطر این بوده که تو کمکشون کردی. یک مهمونی میگیری و همه شهر رو دعوت میکنی. یکی کادو نمیاره، یکی چون ازت میترسه میاره، یکی پول زیاد داره و چیز کم ارزشی میاره، یکی پول نداره و کم میخوره و زیاد کار میکنه تا چیزی خوبی برات بیاره و خوشحالت کنه. همه اینها میدونن تو هیچ احتیاجی به این هدایا نداری و اصلا از اونها استفاده نمیکنی. حالا کدوم این آدما برات مهم تر میشن؟ احسان: اونی که بخاطر من سختی کشیده. ارمیا: کدوم یکی عصبانیت میکنه؟ احسان: اون ثروتمندی که چیز کم ارزشی داد. ارمیا: کدومشون باعث میشه از دعوت کردنش پشیمون بشی؟ احسان: اونی که کادو نیاورد؟ ارمیا: دیدی چه ساده است؟ فقط میخوای ثابت کنی کی واقعا دوستت داره، کی ادای دوست داشتنت رو در میاره، کی دوستت نداره و کی از تو بدش میاد! کیه که حرف تو رو گوش میده و آماده جان نثاری برای تو هستش و کی اصلا حرفهات براش مهم نیست؟ حالا تو بعد از این مهمونی، میخواهی پست های مهم مثال کارخونه خودتو تقسیم کنی! به همه هم گفتی اما بعضیا باور کردن و بعضیا باور نکردن. حالا چطور تقسیم میکنی؟ به اونی که اومده، شام خورده، میوه خورده، کیک خورده، هیچی نداده هیچ، تو مهمونی تو دعوا ودزدی هم کرده و آبروتو برده، چی میدی؟ احسان: هیچی. ارمیا: اون لحظه دوست داری چکارش کنی؟ بخاطر دزدیش زندانیش کنی و بخاطر آبرو ریزیش بزنیش و بخاطر بی اعتنایی به تو و جایگاهت ازشهر بیرونش کنی و میگی حیف نونی که این خورد! آیه زیر گوش ارمیا گفت: خوب استاد و مرشدی شدی ها! ارمیا خندید آرام گفت: شاید احسان پایان نامه من باشه! مثل من که پایان نامه سید مهدی بودم! باقیات الصالحات بذارم از خودم. آیه لب ور چید: اینجوری نگو ارمیا باز هم لبخند زد... ادامه دارد... نویسنده:
* 💞﷽💞 🌸2)تعداد زیادی گزارش وجود دارد که درآن، تجربه کننده در حالی که فاقد هرگونه علائم حیات بوده،توانسته اتفاقاتی که در دنیای فیزیکی رخ می داده،مثلا فعالیت پزشکان در اتاق بیمارستان بر روی بدن او یا حرف های اطرافیان را به طور دقیق، دیده و شنیده وبعد از احیاء ، آن ها را با ذکر جزئیات بازگو میکند! 🌸تجربه کننده ها توانسته اند حتی اتفاقاتی را که دور از محل بدنشان،مثلا مکالمات بین دکترشان و اعضاء خانواده را در اتاق انتظار بیمارستان به درستی گزارش میکنند! 🌸در کشور خودمان،بارها چنین اتفاقاتی افتاده است . حتی آنها، آنچه درفکر اطرافیان بوده را بیان کرده اند! یکی از مشهورترین موارد،مربوط به آقای محمد زمانی1*است. او درسال 1356در سانحه رانندگی از دنیا رفت . یک پرستار در سردخانه، متوجه زنده بودن او گردید. ساعتی بعد بر روی او در بیمارستان، عمل جراحی انجام گرفت . او علائم حیات را کاملا از دست داده بود،اما بعد از احیاء وبه هوش آمدن،توانسته بود جزئیات آنچه در سردخانه و اتاق عمل رخ داده را کاملا دقیق برای پزشکان و پرستاران بازگو کند! 🌸گزارش های او با واقعیت کاملا تطابق داشت و با اصول علمی که ما می شناسیم قابل توجیه نبوده و نیست. او میگوید در آن لحظات، با دیگران از طریق ضمیر صحبت نموده. ولی بعد از مدتی به او گفته شده که باید به بدن خود بازگردد 🌸3)کسانی که کور مادرزاد بوده اند،توانسته اند در حین تجربه ی خود به راحتی پیرامون خود را ببینند! در کتاب حیات پس از زندگی دکتر مودی*2 به گزارش زنی که از بچگی کور بوده اشاره می کند . وی پس از احیاء، جزئیات آنچه در اتاق عمل رخ داده بود و شکل ابزاری که مورد استفاده قرار گرفته ، افرادی که به اتاق وارد و یا خارج شده اند و گفت و گوهای میان آن ها را بازگو کرد دکتر کن رینگ و شارون کوپر*3نتیجه تحقیقات خود بر روی تجربه های NDEافراد نابینا را در کتاب دید ذهن منتشر کردند . 🌸4)کودکان زیادی تجربه نزدیک به مرگ داشته اند و گزارش های آن ها شباهت به تجربه ی بزرگ سالان دارد، با اینکه با اینکه این کودکان هنوز آشنایی قبلی با این پدیده یا با تعلیمات دینی و مذهبی نداشته و ذهنیتی نیز از مرگ و جهان ماورا و معنویت ندارند و محتوای ذهنی آن ها تفاوت زیادی با بزرگ سالان دارد 🌸دکتر ملوین*4 مرس پزشک بخش کودکان بود او هیچ اعتقادی به زندگی بعد از مرگ نداشت در سال 1982در حین طبابت،با اولین مورد NDEیک کودک در کار خود رو به رو شد . این کودک بعد از احیاء برای دکتر تعریف کرد که چگونه بدن خود و دکتر را در حالی که روی بدن او کار میکرده و سعی در احیاء ان داشته از بیرون می دیده! همین اتفاق باعث تغییر اعتقادات دکتر مرس گردید . *1=ایشان ساکن اصفهان بوده و فیلم مصاحبه با ایشان بارها از رسانه ها پخش شده 2*=کتاب حیات پس از مرگ اثر ریموند مودی Moody، ترجمه شهناز انوشیروانی 3*= نویسندگان کتاب دید ذهن: Ring،ken and sharron cooper 4*=دکتر ملوین مورس: نویسنده کتاب در آغوش نور و کتاب ادراکات نزدیک به مرگ ترجمه رضا جمالیان 🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📿