eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.5هزار ویدیو
630 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از حرم
⇩⇩⇩ داسـتـــ📚ــــان⇩⇩⇩ °❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀° و یاد علیه‌السلام مرحوم آیت الله العظمی اراکی درباره شخصیت والای میرزاتقی خان امیرکبیر فرمود: شبی خواب امیرکبیر را دیدم جایگاهی متفاوت و رفیع داشت پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟ با لبخند گفت: خیر سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟ گفت: نه با تعجب پرسیدم: پس راز این مقام چیست؟ جواب داد: هدیه مولایم حسین است! گفتم: چطور؟ با اشک گفت: آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند، چون خون از بدنم می‌رفت تشنگی بر من غلبه کرد سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید ناگهان به خود گفتم میرزاتقی خان! دو تا رگ بریدند این همه تشنگی!!! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین حیا کردم، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد. آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین آمد و گفت: به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی، آب ننوشیدی این هدیه ما در برزخ، باشد تا در قیامت جبران کنیم. ✍منبع: 📗کتاب آخرین گفتارها ‌‌〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰
هدایت شده از حرم
✨﷽✨ 💠ملاقات با ملک الموت چگونه است؟💠 ✍یکی از حالات میّت، چه مؤمن و چه کافر، روبرو شدن با فرشته مرگ است. اما این ملاقات به صورت یکسان صورت نمی‌گیرد. کافر ملک الموت را به صورت مرد سیاهی که موهایش سیخ شده و با بویی بسیار بد و با لباس‌هایی تیره می‌بیند، در حالی‌که از دهان و بینی او آتش و دود بیرون می‌آید به گونه‌ای که حضرت ابراهیم(ع) با دیدن این حالت فرشته مرگ (که به درخواست خود ایشان این جریان اتفاق افتاد) به او گفت: «اگر گناهکار فقط همین صحنه را ببیند برای جزای اعمالش کافی است». اما انسان مؤمن ملک الموت را به شکل جوان زیبارویی که لباس‌های زیبا پوشیده و هیئت زیبایی دارد می‌بیند، در حالی‌که بویی خوش از او به مشامش می‌رسد. این منظره آن‌قدر خوش آیند مؤمن است که حضرت ابراهیم به فرشته مرگ گفت: «اگر مؤمن فقط این چهره نیکوی تو را به عنوان پاداش نیکی‌هایش ببیند، برایش کافی است». 📚 ابن ابی جمهور، محمد بن زین الدین، محقق و مصحح: عراقی، مجتبی، ج ۱، ص۲۴۷ ‌‌‌‌
هدایت شده از حرم
💠 محسن بن حسین علیهما السلام جنین بی‌گناهی که به مانند عمویش محسن بن علی علیهما السلام به دست طاغوت‌های زمانه سقط و شهید شد 😭 🔹 شیخ عباس قمی در کتاب منتهی الآمال می‌نویسد: ✍ دیگر واقعه سقط جنین است که در کنار حلب واقع شده. 💥 حموی در معجم البلدان گفته است: جوشن کوهی است در طرف غربی حلب که از آنجا برداشته می‌شود مس سرخ و آنجا معدن او است، لکن آن معدن از کار افتاده از زمانی که عبور دادند از آنجا اسرای اهل بیت حسین بن علی علیهما السلام را؛ زیرا که در میان آن‌ها حسین را زوجه‌ای بود حامله، بچه خود را در آنجا سقط کرد. پس طلب کرد از عمله‌جات در آن کوه، خبزی یا آبی، ایشان او را ناسزا گفتند و از آب و نان منع نمودند، پس آن زن نفرین کرد بر ایشان پس تا په حال هر که در آن معدن کار کند فایده و سودی ندهد و در قبله آن کوه، مشهد آن سقط است و معروف است به مشهد السقط و مشهد الدکة و آن سقط اسمش محسن بن حسین علیهما السلام است. ✨ مولف (شیخ عباس قمی) گوید: که من به زیارت آن مشهد مشرف شده‌ام و به حلب نزدیک است و در آنجا تعبیر می‌کنند از او شیخ محسن و عمارتی رفیع و مشهدی مبنی بر سنگ‌های بزرگ داشته لکن فعلا خراب شده به جهت محاربه‌ای که در حلب واقع شده. ⚡️ و صاحب نسمة السحر از ابن طی نقل کرده که در تاریخ حلب گفته که سیف الدوله تعمیر کرد مشهدی را که خارج حلب است، به سبب آنکه شبی دید نوری را در آن مکان، هنگامی که در یکی از مناظر خود در حلب بود، پس چون صبح شد سوار شد به آنجا رفت و امر کرد آنجا را حفر کردند، پس یافت سنگی را که بر آن نوشته بود که این محسن بن حسین بن علی بن ابی طالب است، پس جمع کرد علویین و سادات را و از ایشان سوال کرد. بعضی از ایشان گفتند که چون اهل بیت را اسیر کردند ایام یزید، از حلب عبور می‌دادند یکی از زن‌های امام حسین علیه السلام سقط کرد بچه خود را، پس تعمیر کرد سیف الدوله آن را. 📚 منتهی الآمال، تالیف شیخ عباس قمی، جلد ۱، صفحه ۵۲۱، چاپ انتشارات پیام مقدس
4_5963125601559644085.mp3
3.44M
سخنران : حجت‌الاسلام چرانام حضرت ابوالفضل(ع)ومقام ایشان درزیارت عاشورا نیامده است؟... 💗 کانال حرم @haram110
AUD-20210828-WA0289.mp3
4.8M
🔊 🚩 بیان وقایع روز نوزدهم محرّم سال ۶۱ هجری و مصائب اهل‌بیت علیهم‌السلام در مسیر کوفه به شام 🍂 «آجرک الله یا صاحب الزّمان.» ◼️ علیه‌السلام
📅 امروز شنبه ☀️ 06 شهریور ماه 1400 شمسی 🌙 19 محرم 1443 قمری ❄️ 28 آگوست 2021 میلادی ☀️ 🔸 ارتحال عالم مجاهد و مرجع استكبارستيز شيعه آيت ‏اللَّه "محمد تقي حائری شيرازی" (1299 ش) 🔸 اجازه حضرت "امام خميني (ره)" در مورد مصرف صدقات در راه مبارزه با رژيم صهيونيستی (1347ش) 🔸 شهادت ناصر کاظمی؛ فرمانده سپاه پاوه(1361ش) 🌙 🔸 حركت كاروان اسيران كربلا از كوفه به طرف شام (61 ق) 🔸آغاز جنگ و محاصره‏ ي بغداد توسط هلاكوخان مغول (656 ق) 🔸 درگذشت حسن بن بويه ديلمي،از امراي آل‏بويه (366 ق) ❄️ 🔸 پرتاب اولين موشك قاره ‏پيما توسط دانشمندان شوروی(1957م) 🔸 امضاي قرارداد صلح بين "ياسر عرفات" و "اسحاق رابين" (1993م)
"رمان ــ چه اتفاقی قراره برای من وشما بیفته؟؟ کمیل کلافه دستی به صورتش کشید و ماشین را کنار جاده نگه داشت. نفس عمیقی کشید و گفت: ــ من میدونستم دانشگاه بودید،یعنی مادرم و خاله گفتن،و اینو هم گفتن که بیام دنبالتون تا با شما صحبت کنم. سمانه با تعجب به کمیل نگاهی انداخت: ــ الان همه تو خونه منتظر منو شما هستن تا بیایم و جواب شما رو به اونا بدیم. ــ آقا کمیل من الان واقعین گیج شدم،متوجه صحبتاتون نمیشم،برای چی منتظرن؟من باید چه جوابی بدم ؟ ــ جواب مثبت به خواستگاری بنده سمانه با تعجب سرش را به طرف کمیل سوق داد و شوکه به او خیره شد!! کمیل نگاهی به سمانه انداخت و با دیدن چهره ی متعجب او ،دستانش را دور فرمون مشت کرد. ــ میدونم تعجب کردید ولی حرفایی بود که باید گفته می شد،مادرم و صغری مدتی هستش که به من گیر دادن که بیام خواستگاری شما ، الان هم که خواستگاری پسر آقای محبی پیش کشیده شد اصرارشون بیشتر شده،و من از این فشاری که چند روز روی من هست اذیتم. کمیل نگاهی به سمانه که سربه زیر که مشغول بند کیفش بود انداخت،از اینکه نمی توانست عکس العملش به صحبت هایش را از چهره اش متوجه شود،کالفه شد و ادامه داد: ــ ولی من نمیتونم ، چطور بگم،شما چیزی کم ندارید اما اعتقاداتمون اصلا باهم جور درنمیاد و همین کافیه که یه خونه به میدون جنگ تبدیل بشه،منم واقعیتش نمیتونم از عقایدم دست بکشم. لبان خشکش را با زبان تر کرد و ادامه داد: ــ اما شما بتونید از این حجاب و عقایدتون بگذرید ،میشه در مورد ازدواج فکر کرد. تا برگشت به سمانه نگاهی بیندازد در باز شد و سمانه سریع پیاده شد،کمیل که از عکس العمل سمانه شوکه شده بود سریع پیاده شد و به دنبال سمانه دوید اما سمانه سریع دستی برای تاکسی تکان داد ،ماشینی کمی جلوتر ایستاد ، و بدون توجه به اینکه تاکسی نیست سریع به سمت ماشین رفت و توجه ای به صدا زدن های کمیل نکرد،ماشین سریع حرکت کرد کمیل چند قدمی به دنبالش دوید و سمانه را صدا زد، اما هر لحظه ماشین از او دور می شود. سریع سوار ماشین شد و حرکت کرد،در این ساعت از شب ترافیک سنگین بود،و ماشین کمیل در ترافیک گیر کرد،کمیل عصبی مشت محکمی بر روی فرمون زد و فریاد زد: ــ لعنتی،لعنتی بازم تند رفته بود،اما چاره ای نداشت باید این کار را می کرد. راه باز شد ،پایش را تا جایی که می توانست بر روی گاز فشرد ،ماشینی که سمانه سوار شده بود را گم کرده بود و همین موضوع نگرانش کرده بود. این وقت شب، یک دختر تنها سوار ماشین شخصی شود که راننده اش جوان باشد خیلی خطرناک بود و،فکر کردن به اینکه الان سمانه دقیقا در این شرایط است ،خشم کل وجودش را فرا گرفت ادامه دارد... نویسنده :
"رمان سمانه با عصبانیت بند کیف را در دستانش فشرد،هضم حرف های کمیل برایش خیلی سخت بود و پیاده شدن از ماشینش تنها عکس العملی بود که در آن لحظه میتوانست داشته باشد،بغض بدی گلویش را گرفته بود،باورش نمی شد پسرخاله اش به او پیشنهاد داده بود که بیخیال حجابش شود تا بتواند به ازدواج با او فکر کند ،او هیچوقت به ازدواج با کمیل فکر نمی کرد،با عقایدی که آن ها داشتند ازدواجشان غیر ممکن بود اما حرف های کمیل،او را نابود کرده بود ،با اینکه عقاید کمیل با او زمین تا آسمان متفاوت بود اما همیشه او را یک مرد با ایمان و مذهبی و باغیرت می دانست اما الان ذهنش از صفات خوب کمیل تهی شده بود. با احساس سنگینی نگاهی سرش را بالا آورد که متوجه نگاه خیره راننده جوان شد،و خودش را لعنت کرد که توجه نکرده بود که سوار ماشین شخصی شده، سرش را پایین انداخت. نزدیک خانه بود سر خیابان به راننده گفت که بایستد سریع کرایه را حساب کرد و از ماشین پیاده شد. از سر آسودگی نفس عمیقی کشید، و"خدایا شکرت" زیر لب زمزمه کرد و به طرف خانه رفت تا می خواست در را باز کند صدای ماشین در خیابان پیچید و بلافاصله صدای بلند بستن در و قدم های کسی به گوش سمانه رسید با صدای کمیل سمانه عصبی به سمت او چرخید: ــ یعنی اینقدر بی فکرید،که تو این ساعت از شب پیاده میشید و سوار ماشین شخصی میشید، اصلا میدونید با چه سرعتی دنبالتون بودم تا خدایی نکرده گمتون نکنم عصبی صدایش را بالا برد و گفت: ــ حواستون هست داری چیکار میکنید سمانه که لحظه به لحظه به عصبانیتش افزوده می شود با تموم شد حرف های کمیل با عصبانیت و اخم به کمیل خیره شد و گفت: ــ اتفاقا این سوالو باید از شما بپرسم آقای محترم،شما معلومه داری چیکار میکنید؟؟ اومدید کلی حرف زدید و شرط و شروط میزارید که چی؟ فکر کردید من رفتم تو گوش خاله و صغری خوندم ؟؟ نه آقا کمیل من تا الان به همچین چیزی فکر نمیکردم ،خاله هم اگه زحمت میکشید و نظر منو میپرسید مطمئن باشید جواب من منفی بود. با یادآوری حرف های کمیل بغض بدی در گلویش نشست و نم اشک را در چشمانش احساس می کرد با صدای لرزانی که سعی می کرد جلوی لرزشش را بگیرد گفت: ــ اما بدونید با حرف هایی که زدید و اون شرط مزخرف همه چیزو خراب کردید،دیگه حتی نمیتونم به چشم یک پسرخاله به شما نگاه کنم،دیگه برای من اون آقا کمیل که تا اسمش میاد همه مردانگی و غیرتش را مدح می کردند ،نیستید ،الان فقط برای من یه آدم... سکوت می کند چشمانش را محکم بر روی فشار می دهد، برایش سخت بود این حرف را بگوید اما باید می گفت با صدای کمیل چشمانش را باز کرد؛ ــ یه آدم چی؟ ــ یه آدم بی غیرت سریع در را باز می کند و وارد خانه شود و ندید که چطور مردی که پشت در ماند ،با این حرفش شکست،ندید که چطور قلبش را به درد آورد. ادامه دارد... نویسنده :
✴️ یکشنبه 👈 7شهریور/ سنبله 1400 👈20 محرم 1443👈 29 اوت 2021 🏛 مناسبت های دینی و اسلامی . 😭⚫️ پیدا کردن و دفن بدن مطهر جون ، غلام ابی ذر از شهدای کربلا توسط بنی اسد در حالی که این بدن بوی مشک می داد . ⭐️ احکام دینی و اسلامی . ❇️ روز مبارک و شایسته ای برای امور زیر است : ✅ خواستگاری و عقد و ازدواج . ✅ نقل و انتقال و جابجایی . ✅ شروع به کسب و کار . ✅ آغاز بنایی و خشت بنا نهادن . ✅ خرید و فروش . ✅ دیدار رؤسا و مسئولین . ✅ درو و برداشت محصولات کشاورزی. ✅ خرید وسیله سواری و حیوان . ✅ آغاز رژیم گرفتن و چله گرفتن در امور عبادی. ✅ و تراشیدن سرخوب است . 👼 زایمان خوب و نوزادش فاضل و دانشمند و عمری دراز خواهد داشت .ان شاءالله ✈️ مسافرت : مسافرت خوب و مفید است . ان شاءالله 🔭 احکام نجوم . 🌓 امروز : قمر در برج ثور است و از نظر نجومی برای امور زیر نیک است : ✳️ نامه نگاری به دوستان . ✳️ رفتن به تفریحات سالم . ✳️ خرید حیوان و چهارپایان . ✳️ شروع به شغل و کسب و کار و پروژه . ✳️ خرید جواهرات . ✳️ ملاقات دوستان . ✳️ جابجایی و نقل و انتقال . ✳️ خرید ملک و خانه . ✳️ ارسال کالاهای تجاری . ✳️ و آغاز بنایی و خشت بنا نهادن نیک است . 💑مباشرت و مجامعت مباشرت امشب (شب دوشنبه) ، فرزند امشب به قسمت و روزی خود قانع باشد و مباشرت برای سلامتی نیز روایت دارد . ⚫️ طبق روایات ، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث ایمنی از بلا است . 💉🌡حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن یا #زالو انداختن در این روز، از ماه قمری، موجب صحت است . 😴😴تعبیر خواب خوابی که شب " دوشنبه " دیده شود طبق آیه ی 21 سوره مبارکه " انبیاء " است . ام اتخذوا آلهه من الارض هم ینشرون .... و چنین استفاده میشود که اگر کسی با خواب بیننده کدورت و مشکلی داشت برطرف می شود . 💅 ناخن گرفتن یکشنبه برای ، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد. 👕👚 دوخت و دوز یکشنبه برای بریدن و دوختن روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود‌( این حکم شامل خرید لباس نیست) ✴️️ وقت در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب. ❇️️ ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد . 💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌸بامید پرورش نسلی مهدوی ان شاءالله🌸
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: یکشنبه - ۰۷ شهریور ۱۴۰۰ میلادی: Sunday - 29 August 2021 قمری: الأحد، 20 محرم 1443 🌹 امروز متعلق است به: 🔸مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی بن ابیطالب علیهما السّلام 🔸(عصمة الله الكبري حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها) ❇️ وقایع مهم شیعه: ا 🔹دفن پیکر جون در کربلا توسط بنی اسد، 61ه-ق 💠 اذکار روز: - یا ذَالْجَلالِ وَالْاِكْرام (100 مرتبه) - ایاک نعبد و ایاک نستعین (1000 مرتبه) - یا فتاح (489 مرتبه) برای فتح و نصرت 📆 روزشمار: ▪️5 روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام ▪️14 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها ▪️29 روز تا اربعین حسینی ▪️37 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام ▪️38 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام
هدایت شده از حرم
✅امام صادق علیه السلام درباره فرمودند: 🌸«هر کس با این دعای چهل صبح به سوی خدا دعا کند از یاوران قائم ما خواهد بود و اگر بمیرد خداوند او را از قبرش به سوی حضرت قائم عج خارج خواهد ساخت و حتی در مقابل هر کلمه ای هزار حسنه به او می دهد و هزار گناه از او محو می کند». 📚 بحار الانوار، جلد 83، ص284، حدیث 47 به نقل از کتاب امام مهدی عج،تنظیم:اکبر اسد علیزاده •┈••✾🍃🌺🍃✾••┈•
هدایت شده از حرم
3_453884580403872619.mp3
1.82M
 کجایى ...؟؟  اى همیشه پیدا از پس ابرهاى غیبت! 🌤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌤
هدایت شده از حرم
4_468051916576786804.mp3
4.02M
🎧 با صدای استاد فرهمند 🎁 به سفارش آقا صاحب الزمان (عج) و با نیت تعجیل در امر فرج ایشان هر روز یڪ زیارت عاشورا بخوانیم.
🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃 (ع)📜 💕 و 💕 💚 💚 💛 💛 سعد بن حارث، ابو الحتوف بن حارث: 🌺این دو برادر با عمر بن سعد به كربلا آمده بودند، و چون روز عاشورا شد و امام حسین علیه ‏السلام ندا می ‏كرد: «هل من ناصر ینصرنا» و زنان و كودكان با شنیدن صداى امام علیه السلام شیون مى‏ كردند، از دیدن این منظره، تاب نیاوردند و شمشیر به روى سپاه كوفه و دشمنان امام حسین علیه ‏السلام كشیدند و آنقدر مبارزه خود را ادامه دادند تا شهید شدند. ✍برخى نوشته‏ اند كه: این دو برادر در لحظات آخرین امام و پس از شهادت اصحاب به فیض شهادت نائل آمدند. ✨【سعدبن حارث بن سلمه انصارى و برادرش ابو الحتوف هر دو از محكمه(خوارج) بودند و با عمر بن سعد براى جنگ با حسین به كربلا آمده بودند، بعد از ظهر روز عاشورا هنگامى كه یاران امام شهید و تنها سوید بن عمرو و بشر عمرو حضرمى با امام (ع) باقیمانده بودند و صداى زنان و كودكان از آل رسول را شنیده گفتند: «لاحكم الا لله ولا طاعة لمن عصاه»؛ این حسین پسر دختر پیامبر است و ما امید شفاعت جد او را روز قیامت داریم پس چگونه با او محاربه كنیم؟ لذا به یاران امام حسین (ع ) پیوستند 📗وسیلة الدارین 149】✨ 📕مقتل الحسین، مقرم 240. 📒ابصار العین، 94.
4_6032593665325532426.mp3
6.85M
‍🎙 حجت الاسلام شهاب 🎵‌ وفاداریِ جناب نافع بن هلال ... ◾️ 🌿 ◾️ 🌿 ◾️ 🌿 ◾️
4_6012846625469236926.mp3
2.68M
‍🎙 حجت الاسلام دانشمند 🎵‌ جناب زهیر بن قین و همسرش ... ◾️ 🌿 ◾️ 🌿 ◾️ 🌿 ◾️
جسم و روحم با حرم گشته عَجین حال و روزم با غمت گشته غمین این سه جمله خواب شبهای من است کربلا ، پای پیاده ، اربعین
جان عبــاس فراموش مکن نـام مرا 💔 به خدا کرببـلایی شدنم دست شماست😞 ❤️ 🥁 السلام علیک یا ابوالفضل العباس 🍶
🔻بیشترین زنگ‌ تلفن در دنیا زنگ تلفن مادرهاست و بیشترین تماس بی‌پاسخ نصیب مادرهاست چقدر بی‌منت مهربونند❣️ خدایا سایه مادرا رو بالای سرمون نگه دار🌹🙏
🍀 🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃 قبل از اینکه صحبت کنید کلمات را از سه دروازه عبور دهید اولین دروازه، از خود بپرسید: آیا این حرفی که می خواهم بزنم حقیقت است؟ دومین دروازه بپرسید آیا لازم است الان مطرحش کنم؟ سومین دروازه بپرسید آیا حرفم نیش و کنایه ندارد که کسی را برنجاند 🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃
4_301832013592133676.mp3
13.64M
‍ 🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 💠تفسیر صدای ناقوس(زنگ کلیسا)از زبان مولانا امیرالمؤمنین💠 🔰دکتر علی رضا هزار🔰 🔴دوستان حتما دان کنید جالبه🔴 🔹حیدر فقط امیرالمؤمنین🔹
🍃🌸🍃🍃🌹🍃🍃🌸🍃 ♦️ به مشکلات بخندید ♦️ مرد جوانی که می خواست راه معنویت را طی کند به سراغ استاد رفت. استاد خردمند گفت: تا یک سال به هر کسی که به تو حمله کند و دشنام دهد پولی بده. تا دوازده ماه هر کسی به جوان حمله می کرد جوان به او پولی میداد. آخر سال باز به سراغ استاد رفت تا گام بعد را بیاموزد. استاد گفت: به شهر برو و برایم غذا بخر. همین که مرد رفت استاد خود را به لباس یک گدا در آورد و از راه میانبر کنار دروازه شهر رفت. وقتی مرد جوان رسید، استاد شروع کرد به توهین کردن به او. جوان به گدا گفت: عالی است! یک سال مجبور بودم به هر کسی که به من توهین می کرد پول بدهم اما حالا می توانم مجانی فحش بشنوم، بدون آنکه پشیزی خرج کنم. استاد وقتی صحبت جوان را شنید رو نشان داده و گفت: برای گام بعدی آماده ای چون یاد گرفتی به روی مشکلات بخندی! داوینچی می گوید: مشکلات نمی تواند مرا شکست دهند، هر مشکلی در برابر تصمیم قاطع من تسلیم می شود. 🍃🌸🍃🍃🌹🍃🍃🌸🍃
❤️ چقدر مردم این شهر بی خیال تواند و از نبودنٺ انگار شاد و خرسندند چقدر تڪ تڪ این نامہ هاے چشم بہ راه بہ نامہ هاے همان ڪوفیان همانندند!