eitaa logo
حرم
2.5هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
6هزار ویدیو
590 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶 ۱۴رمضان رحمةالله 🔶 در سال ۶۷هجری در چنين روزى به شهادت رسيد، و مزار او كنار مرقد عليه السلام در انتهاء است . 📚تتمه المنتهى ص۹۱ ؛ الوقايع و الحوادث ج۱ ص۱۵۷ ؛ فيض العلام ص۳۳ ؛ بحارالانوار ج۴۵ ص۳۸۶ ؛ مستدرك سفينه البحار ج۵ ص۲۱۵ بعد از به شهادت رساندن ، دستور داد همسر او را دستگير كنند. او زنى مؤمنه به نام دختر انصارى بود. مصعب گفت : بجوى از شوهرت؛ او گفت : چگونه برائت بجويم از كسى كه روزها روزه و شبها به نماز مشغول بود، و خون خود را براى خدا و صلى‌الله‌عليه‌وآله نثار كرد و فرزند صلى‌الله‌عليه‌وآله نمود؟ در حالتى كه شمشيرش را از غلاف بيرون كشيده بود گفت : پس تو را به شوهرت ملحق مى كنم؛ همسر مختار جواب داد: پس از اين مرگ است و به خدا قسم هيچ چيزى را بر محبتم به على بن ابى طالب عليه السلام ترجيح نمى‌دهم . در گرماى هوا در صحرايى بين و دست و پاى او را بستند و بعد گردن او را زدند و سر از بدنش جدا كردند. اين زن مؤمنه اولين زن شهيدى است كه در محبت عليه السلام با كشته شد . 📚تتمه المنتهى ص۹۱ ؛ الوقايع و الحوادث ج۱ ص۱۵۷ ؛ فيض العلام ص۳۳ ؛ بحارالانوار ج۴۵ ص۳۸۶ ؛ مستدرك سفينه البحار ج۵ ص۲۱۵ دشمنان علیهم السلام از قدیم، حملات زیادی را به شخصیت جناب مختار رحمةالله داشته اند تا چهره آن جناب را تخریب کنند. اما با مراجعه به علیهم السلام پیرامون شخصیت او و نیز نظرات بزرگان از علمای شیعه، در می یابیم که تمام ، ساخته دشمنان است . مرحوم درباره شخصیت جناب مختار میگوید : من تمام روایات ذم مختار را بررسی کردم و دیدم که همه این روایات ساخته دشمنان است. 📚معجم رجال الحدیث ج۱۹ ص۱۰۳ مي‌گويد: روزي بر عليه السلام وارد شديم و روز عيد بود. حضرت نشسته و منتظر بودند که سلماني بيايد و سر مبارکشان را كند. در اين بين مردی از اهل كوفه وارد شد و دست حضرت را گرفت تا ببوسد، امام اجازه‌اش نداد و فرمود: کیستی؟ عرض كرد كه من ( ) حَکَم، پسر مختار بن ابي عبيده ثقفي هستم و کمی از امام فاصله داشت. امام دست دراز كرد و فرمود: بيا نزديك؛ بيا نزديك؛ انگار كه مي‌خواست او را در دامن خود بنشاند؛ علیه‌السلام اجازه نداد دستش را ببوسد. گفت: آقا! پشت سر پدرم بدگویی می‌کنند! فرمود: چه مي‌گويند؟ گفت: مي‌گويند دروغ‌گوست. حضرت فرمود الحمد‌لله فقط اين را گفتند! عرض کرد هر چه بگویید من قبول دارم. امام فرمود: سبحان الله! به ما خبر داد كه پدرم مِهری را به ذمه گرفته بود، اما نداشته که بدهد؛ تا این‌که مختار پولی فرستاد و آقا قرضش را داد. وقتی ساختمان‌هاي ما را روي سرمان خراب كردند، مگر مختار پول نفرستاد و خانه‌هاي ما را نساخت؟ مگر قاتلان ما را تعقیب نکرد و خون ما را نستاند؟ و سه بار فرمود: رحم الله اباك. 📚اختیار معرفة الرجال ص۱۲۶ @haram110
🔶 پنجم ربیع الاول سلام الله علیها 🔶 حضرت (عليها السلام ) دختر عليه السلام ۵۶سال پس از واقعه ، در شب پنجم ربيع الاول سال ۱۱۷ه.ق در مدينه وفات كرد . 📚قلائد النحور ج ربيع الاول ص۲۶ ؛ فيض العلام ص۲۰۶ ؛ مستدرك سفينه البحار ج ۴ ص۶۷ ؛ مستدركات علم رجال الحديث ج۸ ص۵۸۰ ؛ رياحين الشريعه ج۳ ص۲۸۰ ؛ معالی السبطین ج۲ ص۲۱۷ 🔸 نام و لقب نام او و به نقلي و به نقل ديگر بود كه مادرش به خاطر سكون و آرامش و وقاری كه داشت او را سكینه لقب داده بود. سكينه بنت الحسين بن علي بن ابيطالب علیهم السلام از دختران امام حسين عليه السلام و از مادري به نام متولد شد. اگرچه در منابع متقدم تاريخي، او كوچكتر از دختر ديگر امام حسين عليه السلام ، يعني معرفي شده؛ اما از تاريخ دقيق تولد او در تاريخ چيزي به ثبت نرسيده است. 🔸 حضور در كربلا مادر ایشان علیها السلام است که با هم در واقعه کربلا حضور داشتند، و همراه با به و رفتند. آن حضرت فقط با پسر عموی خود پسر علیه السلام ازدواج نمود و ادّعاهای دیگر در این زمینه مردود است. لازم به یادآوری است که علیه السلام چند پسر به نام عبدالله داشته که آخرین آن ها در کربلا در به رسید، و این عبدالله برادر اوست. 📚 العقیلة و الفواطم علیهنَّ السلام ص۱۸۵ سكينه از جمله زنان حاضر در به شمار مي رفت. مورخان و سيره نگاران از او در آثار خود بارها و بارها ياد كرده اند. از جمله روايت شده كه در روز ، علیه السلام پس از مدتي مبارزه ، جهت آخرين ، به سوي حرم آمدند و به زنان حرم فرمودند:"صبر پيشه سازيد و لباسهاي بلندتان را بپوشيد و آماده و مصيبت باشيد و بدانيد كه خداوند نگهدار شماست و به زودی شما را از چنگال اين گروه نجات خواهد داد و عاقبت كار شما سعادت و پايان كار دشمنان را به مي كشاند. خداوند شما را در برابر اين سختي ها كرامت عطا خواهد كرد ...". نقل شده كه در روز يازدهم و به هنگام وداع اهل بيت عليهم السلام با شهدا سكينه عليها السلام پس از سخنان جانسوز عمه اش عليها السلام پيش رفت و جنازه پدر را در آغوش گرفت و به پرداخت. سخنان او با پدر و گريه هايش بر شهيد كربلا همچنان ادامه داشت تا اينكه گروهی از ياران پيش آمدند و او را به زور از پيكر پاك پدرش جدا كردند و كشان كشان نزد ديگر اسرا بردند. 🔸 ايام اسارت پس از واقعه ، سكينه و بانوان ديگر حرم عليه السلام به دشمن در آمده و همراه با كاروان اسرا به و رفتند. او همراه و همگام با اسرای عليهم السلام به افشاي جنايات و بيان مظلوميت اهل بيت پيامبر عليهم السلام پرداخت و اين تلاش را از همان آغازين روزهاي ايام اسارت آغاز كرد. 🔸 بازگشت به مدينه پس از پايان اسارت سكينه نيز به همراه كاروان اسرا به مدينه بازگشت. اما از چند و چون زندگاني او در مدينه تا وفات ايشان در منابع خبر موثق و مورد اطمينان چنداني در دست نيست. شايد بتوان گفتگوي سكينه با دختر عثمان را از معدود خبرهاي مورد اعتماد در اين دوره دانست 🔸 شخصيت علمي و معنوی حضرت سكینه سكينه دختر امام حسين عليه السلام را از برترين، باهوش ترين، و نيكوسرشت ترين زنان عصر خويش دانسته اند. او در فضل و كمال به اندازه ای بود كه به فرموده پدرش عليه السلام غالباً غرق در ذات الهی بود. 🔸 درگذشت در صبح روز رحلتش ( ) چهار صد دینار عطر و عود خرید و پیرامون تابوت آن حضرت در مجمره ها سوزانید. در چگونگي و محل وفات اختلاف شده است. اما بنا بر نقل بسياري از منابع و مآخذ وفات ايشان در روز پنجم ربيع الاول سال ۱۱۷هجري قمري در زمان امارت خالد بن عبدالله بن حارث و به نقلي خالد بن عبدالملك در اتفاق افتاده است. بنا بر نقل منابع ، خالد بن عبدالله بر او نماز خواند و او را در قبرستان به خاك سپردند. برخي محل دفن اين بانو را قبرستان باب الصغير سوريه مي دانند. حاکم مدینه که در نظر داشت با به تعویق افتادن تشییع جنازه بر اثر گرمی هوا به بدن مطهّر جسارت شود، گفت : «صبر کنید من برای نماز خواندن بر جنازه می آیم» ولی نیامد. لذا جنازه مبارک آن حضرت تا شب دفن نشد. پس از آن یحیی بن حسن علیه السلام _ و به قولی محمّد بن عبدالله نفس زکیّة _ بر جنازه آن حضرت نماز خواندند و آن حضرت را با احترام به خاک سپردند. 📚 فیض العلام ص۲۰۵ @haram110
✨✨مثل اهل بیت باشیم ✅امام علي(ع) در يكي از سفرها، به طرف كوفه مي آمد. يكي از نيز در همان راه حركت میکرد و قصد داشت به اطراف کوفه برود. آن امام علی را نمي شناخت و چون تا کوفه، هم مسیر بودند ، با هم به سفر خود ادامه دادند . تا اینکه به یک دو رسيدند كه يكي راه كوفه بود و ديگري راه اطراف كوفه. يهودی ديد كه علی(ع)به راه كوفه نرفت، بلكه در همان راه كه خودش حركت مي كرد آمد. يهودي پرسيد: مگر نگفتي كه كوفه هستم؟ امام پاسخ دادند: آري گفتم. يهودي پرسید: پس چرا به راه نرفتي و در اين راه با من مي آئي؟ امام علي علیه السلام فرمودند : پيامبر ما اين گونه به ما دستور داده است. هر مسلمان باید راهش را، هنگام جدائي، تا چند قدم، بدرقه كند يهودي: براستي پيامبر شما اين گونه دستور داده است؟ پس هر كس از پيامبر شما پيروي كرده، به خاطر اين كارهاي بزرگوارانه و اين خصلت نيكو بوده كه از او ديده است. من تو را گواه مي گيرم كه بر دين تو هستم و دين تو را پذيرفتم. آن يهودي همراه امام علي(ع) به سوي كوفه آمد، و تازه در متوجه شد که آن حضرت مسلمانان است. 📚اصول کافی ، جلد ۲ ص ۶۷۰ 🌺🌺 @haram110
🌼🍃🌼 📜 حرکت از مدینه به مکه 🐎 🐪 امام حسین(ع) شب یکشنبه، دو شب مانده از ماه رجب و به نقلی دیگر سوم شعبان سال ۶۰ق به همراه ۸۴ نفر از اهل بیت و یارانش، مدینه را به قصد مکه ترک کرد. بنابر برخی منابع، ایشان شب‌هنگام نزد و برادر رفت و نماز خواند و وداع کرد و صبح به خانه برگشت. در برخی دیگر از منابع آمده است حضرت(ع) دو شب متوالی را در کنار قبر رسول خدا(ص) بیتوته کرد. در این سفر به جز بیشتر خویشاوندان امام حسین(ع) از جمله فرزندان، برادران، خواهران و برادرزاده‌های آن حضرت(ع)، ایشان را همراهی می‌کردند.❤️ علاوه بر بنی هاشم، ۲۱ نفر از یاران امام حسین(ع) نیز با ایشان در این سفر همراه شدند. محمد بن حنفیه (ع) پس از اطلاع از سفر قریب‌الوقوع امام، برای خداحافظی نزد ایشان آمد. حسین(ع) ای برای او نوشت که در آن آمده است: 💖✍🏻 من از روی ناسپاسی و زیاده خواهی و برای فساد و ستمگری، حرکت نکردم؛ بلکه اصلاح امّت جدّم را می‌جویم. می‌خواهم و کنم و به سیره جدّم و پدرم علی بن ابی طالب(ع) رفتار کنم....💖 امام حسین(ع) با همراهانش از مدینه خارج شد و بر خلاف خواسته نزدیکانش راه اصلی مکه را پیش گرفت. در میان راه مکه، حسین(ع) با عبدالله بن مطیع برخورد کرد. او از مقصد امام پرسید. امام فرمود: «اکنون آهنگ مکه دارم. چون آنجا برسم، از خداوند متعال برای پس از آن، طلب خیر خواهم کرد». عبدالله امام را از مردم برحذر داشت و از ایشان خواست در باقی بماند. امام حسین(ع) بعد از ۵ روز، در سال ۶۰هـ ق به مکه رسیدو با استقبال گرم مردم مکه و حاجیان بیت الله الحرام روبرو شد.😍 .... 📗ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت: دارصادر-داربیروت، ۱۹۶۵. و... 🍃🌹الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌹🍃 🌤 @haram110
🏴💪 💪 "سجاد (ع) با در دارالاماره 👇 ‌ 🔴ابن زیاد رو به امام سجاد (ع) کرد و پرسید: _تو کیستى؟ 🔵حضرت پاسخ داد: _من على بن الحسین هستم. 🔴ابن زیاد گفت: _مگر على بن الحسین را خداوند (در کربلا) نکشت؟ 🔵امام(علیه السلام) فرمود: _من برادرى به نام على بن الحسین (حضرت علی اکبر) داشتم که مردم (ستمگر) او را به قتل رساندند. 🔴ابن زیاد گفت: _نه، او را خداکشت! 🔵امام (ع) با استفاده از آیه ۴۲ سوره زمر فرمود: _«اللهُ یَتَوَفَّى الاَْنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا» (خداوند، جانها را به هنگام مرگشان مى گیرد). (یعنى هر چند خداوند، جان هر کس را هنگام مرگ مى ستاند ولى برادرم را عده اى ستمکار به رساندند). 🔴ابن زیاد که از این جواب دندان شکن خشمگین شده بود، گفت: _تو با جرأت و جسارت پاسخ مرا مى دهى؟! هنوز در تو، توانایى پاسخگویى به من وجود دارد؟ او را ببرید و گردن بزنید!! 🔵 (س) وقتی این وضع را دید، (ع) را در آغوش گرفت و خطاب به ابن زیاد فرمود: _بس است! هر چه خواستى از خون ما بر زمین ریختى. سپس افزود: به خدا سوگند! از او جدا نخواهم شد، اگر مى خواهى او را بکشى، مرا نیز همراه او به قتل برسان! 🔴ابن زیاد به حضرت زینب و (ع) نگاهى انداخت و گفت: _شگفتا از مِهرِ خویشاوندى! به خدا سوگند! گمان مى کنم این زن دوست دارد با برادرزاده اش کشته شود. از او () درگُذرید که گمان مى کنم همین بیمارى براى درد و رنجش کافى است! 🔵امام سجاد (ع) رو به عمه اش کرد و فرمود: _عمه جان! تو آرام باش تا من با وى سخن بگویم. آنگاه رو به ابن زیاد کرد و فرمود: _آیا ما را به قتل تهدید مى کنى؟ مگر نمى دانى که کشته شدن [در راه خدا]، عادت [دیرین] ما و شهادت، مایه کرامت و افتخار ماست؟! ‌ 🔴پس از این گفتگوها ابن زیاد که کاملا شکست خورده بود، دستور داد على بن الحسین (ع) و همراهانش را درخانه اى کنار مسجد اسکان دهند. ‌ 📚لهوف، ص ۲۰۲ ‌ (ع) تسلیت 🏴💔 ‌ @haram110
هدایت شده از حرم
🏴💪 💪 "سجاد (ع) با در دارالاماره 👇 ‌ 🔴ابن زیاد رو به امام سجاد (ع) کرد و پرسید: _تو کیستى؟ 🔵حضرت پاسخ داد: _من على بن الحسین هستم. 🔴ابن زیاد گفت: _مگر على بن الحسین را خداوند (در کربلا) نکشت؟ 🔵امام(علیه السلام) فرمود: _من برادرى به نام على بن الحسین (حضرت علی اکبر) داشتم که مردم (ستمگر) او را به قتل رساندند. 🔴ابن زیاد گفت: _نه، او را خداکشت! 🔵امام (ع) با استفاده از آیه ۴۲ سوره زمر فرمود: _«اللهُ یَتَوَفَّى الاَْنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا» (خداوند، جانها را به هنگام مرگشان مى گیرد). (یعنى هر چند خداوند، جان هر کس را هنگام مرگ مى ستاند ولى برادرم را عده اى ستمکار به رساندند). 🔴ابن زیاد که از این جواب دندان شکن خشمگین شده بود، گفت: _تو با جرأت و جسارت پاسخ مرا مى دهى؟! هنوز در تو، توانایى پاسخگویى به من وجود دارد؟ او را ببرید و گردن بزنید!! 🔵 (س) وقتی این وضع را دید، (ع) را در آغوش گرفت و خطاب به ابن زیاد فرمود: _بس است! هر چه خواستى از خون ما بر زمین ریختى. سپس افزود: به خدا سوگند! از او جدا نخواهم شد، اگر مى خواهى او را بکشى، مرا نیز همراه او به قتل برسان! 🔴ابن زیاد به حضرت زینب و (ع) نگاهى انداخت و گفت: _شگفتا از مِهرِ خویشاوندى! به خدا سوگند! گمان مى کنم این زن دوست دارد با برادرزاده اش کشته شود. از او () درگُذرید که گمان مى کنم همین بیمارى براى درد و رنجش کافى است! 🔵امام سجاد (ع) رو به عمه اش کرد و فرمود: _عمه جان! تو آرام باش تا من با وى سخن بگویم. آنگاه رو به ابن زیاد کرد و فرمود: _آیا ما را به قتل تهدید مى کنى؟ مگر نمى دانى که کشته شدن [در راه خدا]، عادت [دیرین] ما و شهادت، مایه کرامت و افتخار ماست؟! ‌ 🔴پس از این گفتگوها ابن زیاد که کاملا شکست خورده بود، دستور داد على بن الحسین (ع) و همراهانش را درخانه اى کنار مسجد اسکان دهند. ‌ 📚لهوف، ص ۲۰۲ ‌ (ع) تسلیت 🏴💔 ‌ @haram110
AUD-20210828-WA0289.mp3
4.8M
🔊 🚩 بیان وقایع روز نوزدهم محرّم سال ۶۱ هجری و مصائب اهل‌بیت علیهم‌السلام در مسیر کوفه به شام 🍂 «آجرک الله یا صاحب الزّمان.» ◼️ علیه‌السلام
🏴💪 💪 "سجاد (ع) با در دارالاماره 👇 ‌ 🔴ابن زیاد رو به امام سجاد (ع) کرد و پرسید: _تو کیستى؟ 🔵حضرت پاسخ داد: _من على بن الحسین هستم. 🔴ابن زیاد گفت: _مگر على بن الحسین را خداوند (در کربلا) نکشت؟ 🔵امام(علیه السلام) فرمود: _من برادرى به نام على بن الحسین (حضرت علی اکبر) داشتم که مردم (ستمگر) او را به قتل رساندند. 🔴ابن زیاد گفت: _نه، او را خداکشت! 🔵امام (ع) با استفاده از آیه ۴۲ سوره زمر فرمود: _«اللهُ یَتَوَفَّى الاَْنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا» (خداوند، جانها را به هنگام مرگشان مى گیرد). (یعنى هر چند خداوند، جان هر کس را هنگام مرگ مى ستاند ولى برادرم را عده اى ستمکار به رساندند). 🔴ابن زیاد که از این جواب دندان شکن خشمگین شده بود، گفت: _تو با جرأت و جسارت پاسخ مرا مى دهى؟! هنوز در تو، توانایى پاسخگویى به من وجود دارد؟ او را ببرید و گردن بزنید!! 🔵 (س) وقتی این وضع را دید، (ع) را در آغوش گرفت و خطاب به ابن زیاد فرمود: _بس است! هر چه خواستى از خون ما بر زمین ریختى. سپس افزود: به خدا سوگند! از او جدا نخواهم شد، اگر مى خواهى او را بکشى، مرا نیز همراه او به قتل برسان! 🔴ابن زیاد به حضرت زینب و (ع) نگاهى انداخت و گفت: _شگفتا از مِهرِ خویشاوندى! به خدا سوگند! گمان مى کنم این زن دوست دارد با برادرزاده اش کشته شود. از او () درگُذرید که گمان مى کنم همین بیمارى براى درد و رنجش کافى است! 🔵امام سجاد (ع) رو به عمه اش کرد و فرمود: _عمه جان! تو آرام باش تا من با وى سخن بگویم. آنگاه رو به ابن زیاد کرد و فرمود: _آیا ما را به قتل تهدید مى کنى؟ مگر نمى دانى که کشته شدن [در راه خدا]، عادت [دیرین] ما و شهادت، مایه کرامت و افتخار ماست؟! ‌ 🔴پس از این گفتگوها ابن زیاد که کاملا شکست خورده بود، دستور داد على بن الحسین (ع) و همراهانش را درخانه اى کنار مسجد اسکان دهند. ‌ 📚لهوف، ص ۲۰۲ ‌ (ع) تسلیت 🏴💔 ‌
شب هنگام بود که حضرت مسلم در های سرگردان ميگشتند ؛ تا اين كه بر در خانه پیرزنی به نام رسيدند ؛ در آنجا توقف كردند و از او خواستند . آن زن آب آورد و حضرت مسلم نوشيدند . زن ظرف آب را به خانه برد . بعد بيرون آمد و حضرت مسلم را درب خانه‌ اش ديد ! گفت : ای بنده خدا ، مگر آب نياشاميدی ؟ فرمودند : آری . طوعه گفت : پس چرا به نزد خانواده خود نمیروی ؟ حضرت مسلم چيزی نفرمودند . باز آن زن سوالش را تكرار كرد و حضرت مسلم جوابی نفرمودند . دفعه سوم طوعه گفت : سبحان الله ، ای بنده خدا ، خدا تو را از بدی ها دور كند . از اينجا برخيز و نزد خانواده خود برو . زيرا كه خوب نيست جلوی درب خانه من توقف كنی و من دوست ندارم در اين وقت شب ، كنار خانه من باشی . حضرت مسلم فرمودند : ای بنده خدا ، من در اين ، و و ندارم . آيا میتوانی در حق من نموده و امشب مرا در منزل خود جای دهی ؟ شايد پس از اين ، پاداش احسان تو را داده و جبران نمايم . طوعه گفت : ای بنده خدا ، چگونه خانه نداری ؟ حضرت‌ مسلم فرمودند : من مسلم بن عقيل هستم . اين مردم به من گفتند و مرا دادند و سرانجام تنها بيرونم كردند . طوعه گفت : به راستی شما حضرت مسلم هستید ؟ فرمودند : آری . گفت : بفرماييد . آن گاه حضرت مسلم را به يكی از اتاق‌ هايی كه خود سكونت نداشت ، راهنمايی كرد و لوازم را فراهم نمود و آورد . ولی حضرت مسلم شام را ميل نفرمودند . مصادر : مقاتل الطالبین ، صفحه ۶۷ _ الارشاد ، جلد ۲ ، صفحه ۵۴
🔻 قیامتِ عُلیاءمخدره در کوفه 🔻 🥀 از حذام بن ستیر اسدی روایت شده است که چون علی بن الحسین علیهما‌السلام را با زنان از کربلا آوردند، زنان اهل کوفه را دیدند زاری کنان و گریبان چاک، و مردان هم با آن‌ها می‌گریستند، زین‌العابدین علیه‌السلام بیمار بود و از بیماری ناتوان به آواز ضعیف آهسته گفت: اینان بر ما گریه می‌کنند، پس ما را چه کسی کشت؟! 🥀 آن گاه زینب دختر علی بن ابی‌طالب سوی مردم اشارت کرد که خاموش باشید، پس دَم‌ها فروبسته شد و زنگ و در از بانگ و نوا بایستاد. 🥀 حذام اسدی گفت: زنی پرده نشین ندیدم هرگز گویاتر از وی، گویی بر زبان امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام سخن می‌راند، پس خدای را ستایش کرد و درود بر رسول او فرستاد و گفت: 🥀 ای مردم کوفه، ای گروه دغا و دغل و بی‌حمیت، اشکتان خشک نشود و ناله‌تان آرام نگیرد، مَثل شما مثل آن زن است که رشته خود را پس از محکم یافتن و ریستن باز تار تار می‌کرد و سوگندهاتان را دست آویز فساد کرده‌اید، چه دارید مگر لاف زدن و نازش و دشمنی و دروغ و مانند کنیزان چاپلوسی نمودن و چون دشمنان سخن‌چینی کردن یا چون سبزه بر پهن روییده‌اند و گچ روی قبر، که باطن ان اندوه است (ظاهر زیبا به آرایش و در باطن گندیده) برای خود بد توشه‌ای پیش فرستادید، که خدای را بر شما به خشم آورد و در عذاب جاودان ماندید، بسیار بگریید و اندک بخندید، که عار آن شما را گرفت و ننگ آن بر شما آمد، ننگی که هرگز از خویشتن نتوانید شست و چگونه از خود بشویید این ننگ را که فرزند خاتم انبیاء و معدن رسالت و سید جوانان اهل بهشت را کشتید آن که در جنگ سنگر شما و پناه حرب و دسته شما بود، و در صلح موجب آرامش دل شما و مرهم نه زخم شما و در سختی ها التجاهی شما بد و در محاربات مرجع شما او بود، بد است آنچه پیش فرستادید برای خویش و بد است آن بار گناهی که بر دوش خود گرفتید برای روز رستاخیز خود. نابودی باد شما را نابودی، و سرنگونی باد سرنگونی، کوشش شما به نومیدی انجامید و دست ها بریده شد و خشم پروردگار را برای خود خریدید و خواری و بیچارگی شما را حتم شد. 🥀 می‌دانید چه جگری از رسول‌خدا شکافتید و چه پیمانی شکستید و چه پرده‌گی او را از پرده بیرون کشیدید و چه حرمتی از وی بدریدید و چه خونی ریختید کاری شگفت آورید که نزدیک است از هول آن آسمان‌ها بترکند و زمین بشکافند و کوه ها بپاشند و از هم بریزند مصیبتی است دشوار و بزرگ و بد و کج و پیچیده و شوم که راه چاره در آن بسته در عظمت به پری زمین و آسمان است آیا شگفت آورید اگر آسمان خون ببارد، و لعذاب الاخرة اخزی و هم لا ینصرون پس تاخیر و مهلت شما را چیره نکند که خدای تعالی از شتاب و عجله منزه است و از فوت خونی نمی ترسد و او در کمین گاه ما و شما است آن گاه این اشعار از انشای خود فرمود که معنی این است: 🥀 چه خواهید گفت هنگامی که پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم با شما گوید: این چه کاری است که کردید شما که آخرین امت هستید، به خانواده و فرزندان و عزیزان من بعضی اسیرند و بعضی آغشته به خون، پاداش من که نیکخواه شما بودم این نبود، که با خویشان من پس از من بدی کنید، من می ترسم عذابی بر شما نازل شود مانند آن عذاب که قوم ارم را هلاک کرد. 🥀 پس از آن ها روی بگردانید. 🥀 حذلم گفت: مردم را حیران دیدم و دستها به دندان می‌گزیدند پیرمردی در کنار من بود می‌گریست و ریشش از اشک تر شده بود و دست سوی آسمان برداشته می گفت پدر و مادرم فدای ایشان، سالخوردگان ایشان بهترین سالخوردگانند و خردسالان آن‌ها بهترین خردسالان و زنان ایشان بهترین زنان و نسل آن ها والاتر از همه و فضل آن ها بالاتر. 🥀 پس علی بن الحسین علیهماالسلام فرمود: ای عمه آرام باش، باقی ماندگان را باید از گذشتگان عبرت گیرند و تو به حمدالله ناخوانده، دانایی و نیاموخته، خردمند، آن‌گاه آن حضرت از مرکب فرود آمد و چادری زدند او زنان را فرود آورد و داخل چادر شد... 📕 دمع‌السجوم، فصل هفتم ▫️ ▫️ ▫️ سلام‌الله علیها 🆔 @haram110 🏷
ابن اثیر جزری مینویسد : ثم دخلت سنه إحدى و خمسین و فیها کان مشتى فضاله بن عبید بأرض الروم و غزوه بسر بن أبی أرطأه الصائفه ذکر مقتل حجر بن عدی و عمرو بن الحمق و أصحابهما فی هذه السنه قتل حجر بن عدی و أصحابه و سبب ذلک أن معاویه استعمل المغیره بن شعبه علی الکوفه سنه إحدى و أربعین فلما أمره علیها دعاه و قال له أما بعد فإن لذی الحلم قبل الیوم ما تقرع العصا و قد یجزی عنک الحکیم بغیر التعلیم و قد أردت إیصاءک بأشیاء کثیره أنا تارکها اعتمادا علی بصرک و لست تارکا إیصاءک بخصله لا تترک شتم علی و ذمه و الترحم علی عثمان و الاستغفار له و العیب لأصحاب علی و الإقصاء لهم و الإطراء بشیعه عثمان و الإدناء لهم … ترجمه : در ۵۱ هجری ، و (هر دو بزرگوار از هستند) و یاران آن ها توسط 🔥 🔥 کشته شدند .💔 دلیل هم آن بود که معاویه ، 🔥 🔥 را در سال ۴۱ ، آن جا کرد . وقتی معاویه امارت را به مغیره داد ، به او گفت : من میخواستم به تو مطالب زیادی را توصیه کنم ؛ اما همه این ها را رها می کنم ؛ چون به تو اعتقاد دارم .💩 اما یادت باشد که هیچ وقت به را ترک نکنی .😭 اما به 🔥 🔥 کن و برای او کن و برای أمیرالمؤمنین پیدا کن . آن ها را از خودت دور کن . مبادا به آن ها نزدیک شوی . مبادا با آن ها داشته باشی . سند : الکامل ، ابن اثیر ، جلد ۳ ، چاپ دار الکتب العلمیه ، صفحه ۳۲۶