↬ @haram110 ↫
❖═▩ஜ••🍃🌸🍃••ஜ▩═❖
💐 غذاهای #لازم در #خانه💐
1⃣ #خرما
پیامبر صلی الله علیه و آله میفرمایند خانه ای که خرما ندارد اهل آن خانه گرسنه اند.
2⃣ #نمک_دریا
مفید برای مصرف خوراکی، تسکین دردها، استریل کردن و غیره.
3⃣ #سرکه
باعث فقر زدایی و غذای پیامبران بوده است.
4⃣ #روغن_زیتون
برای مصرف خوراکی همراه با سرکه، غذای پیامبران بوده، غذایی مقدس و مبارک.
برای روغن مالی بدن نیز مناسب است که شیطان را دور می کند.
5⃣ #شکر نی شکر
خوردن قبل از خواب و صبحانه و افطار، درمان بیماریهاست.
6⃣ روغن #شحم گاو
هم غذای سالم هم درمان است.
7⃣ #گندم
قوت بشر در نان وحلیم و شله است.
8⃣ #جو
بسیار مفید و پرخاصیت برای استفاده در غذاها و نان.
9⃣ #کشمش
قوت بشر و برای تقویت حافظه و پیشگیری از بیماریها مفید است.
🔟 #کشک
قوت دیگر بشر و سرشار از مواد استخوان ساز و پروتین و ویتامین.
⏸ حد اقل سه نوع حبوبات برای درست کردن آش و غیره .
2⃣1⃣ انواع #سبزی خشک، مانند #برگ_چغندر، #خرفه، تره و #ریحان کوهی.
3⃣1⃣ بعض میوهای خشک مانند آلو، سیب، سنجد.
4⃣1⃣ بعضی رب ها مانند رب به، رب انار، رب توت، رب آلو، رب هل، رب سیب و غیر .
💐 وسایل #بهداشتی مورد نیاز هر خانه در طب اسلامی:
1⃣ #مسواک چوبی.
2⃣ #سعد دهان.
3⃣ دارویی به نام بوی دهان (بوی بد دهان را به هر دلیلی که باشد بر طرف می کند).
4⃣ #خلال دندان طبیعی.
5⃣ نوره.
6⃣ حنا.
7⃣ صابون های ارگانیک.
8⃣ شانه چوبی.
9⃣ گل ختمی.
📜مصرف #محصولات_سالم، برخی جایگزین های موارد پرهیز :
🔍روغن
🖊استفاده از روغن های زیتون، زرد گاوی، شحم گاوی، دنبه گوسفند.
🔍 نمک 🍚
🖊استفاده از نمک دریا ونمک سنگ پودر شده
به جای نمک های کارخانه ای.
🔍 شکر🍭🍬🍰🎂
🖊استفاده از شکرسرخ وقند وشکر قهوه ای نیشکر (غیرکارخانه ای) به جای شکر سفید و قند و شیرینی صنعتی.
✅توجه داشته باشید که شکر زرد از همه بهتر است.
🔍 تخم مرغ 🍳
🖊تا حد امکان از تخم مرغ محلی (نه رنگ شده) استفاده کنید.
🔍 پنیر 🧀
🖊در صورت استفاده از پنیر از پنیرهای محلی مطمئن استفاده کنید.
🔍 گوشت 🍖🍗
🖊استفاده از گوشتهای گوسفند، شتر، مرغ اهلی، بوقلمون، بلدرچین، غاز و اردک به جای گوشت گاو و گوشتهای کهنه و یخ زده.
🔍 ظروف 🍽 🍴
🖊استفاده از ظروف سنگی، سفالی، شیشه ایی، مسی، برنجی به جای ظروف آلومینیومی، تفلونی و آهنی.
🔍 سرکه و آبلیمو 🍋
استفاده از سرکه ها و آبلیمو های خانگی به جای سرکه و آبلیمو های بازاری
🔍 لباس 👕👖👔👗👚
استفاده از البسه نخی و کتان به جای البسه پلاستیکی و نانو
📎پرهیز از محصولات بازاری کارخانه ایی و دستکاری شده
❖═▩ஜ••🍃🌸🍃••ஜ▩═❖
↬ @haram110 ↫
🌺 #معرفی_الگوهای_نمونه
💢 سیده نصرت بیگم امین (۱۲۷۴ - ۱۳۶۲ش) معروف به #بانو_امین، صاحب تفسیر مخزن العرفان، #فقیه، #عارف و #مفسر شیعی است.
❇️ او آثار متعددش را با نام بانوی ایرانی منتشر کرده است.
🔹بانو امین، نزد فقیهانی چون سید علی نجف آبادی شاگردی کرد و از محمد رضا نجفی اصفهانی، شیخ عبدالکریم حائری و دیگرانی اجازه #روایت و #اجتهاددریافت کرد.
❇️ سیده نصرت امین، در مسائل #اجتماعی و #فرهنگی نیز حضور فعال داشت؛ او با قانون منع #حجاب حکومت پهلوی به مبارزه برخاست و مدارسی را تأسیس کرد.✔️
📙 اولین #کتابی که بانو امین نوشتند، «اربعین هاشمیه» بود و به تعبیر خانم همایونی آوازه این کتاب به نجف میرسد که یک خانمی، چنین کتابی با آن استحکام و ابعاد نوشته است.😍 خلاصه کتاب نیز در نجف منتشر میشود😇 و به تدریج در محافل علمی و در محافل مردمی مطرح میگردد.😇
💟 #رهبر معظم انقلاب در پیام خود به همایش ( امینه امین) که در اصفهان برگزار شد ، تأکید داشتند که وجود چنین شخصیتهایی نشاندهندهی #آمادگی و #استعداد زنان #ایرانی برای پیمودن #مدارج عالیه #علم و #معرفت دینی است. 👏👏👏
🔰بانو مجتهده زینب السادات همایونی از شاگردان بانو مجتهده امین میگوید
👈که یک خدمتی برای خانمها در جهان اسلام اتفاق بیفتد و حقوق زنها و محرومیتهایی که بانوان در عرصههای مختلف با آن مواجهند، برداشته شود. 👈یکی دیگر از دغدغههای ایشان، #حضور_بیحد_و_حصر خانمها در #بیرون است که به شدت با این موضوع #مخالفند👌
و میگویند :
✅ ساختار وجودی خانمها برای کار دیگری ساخته شده و علیرغم اینکه در #حوزههای_دینی ورود پیدا کنند و صاحبنظر باشند، 👏
لکن این نکته اساسی را نباید فراموش کنند که بحث #خانه و #خانواده و #خانوادهمحوری از اساسیترین اموری است که خداوند #برعهده_زن گذاشته است. ☺️🌺
معتقدند که حضور بیحد و حصر خانمها در بیرون، به این موضوع ضربه میزند. 👌😱😱
#زنان_نمونه #الگوی_صحیح
#خانم_ها_بخوانند .
💖 @haram110 💖
🌺🌺🌺🌺🌺
🌴دوره ای که زنان #مجبور بودند برای حفظ #حجاب در #خانه بمانند.🌴
😔نگرانیهای مهدی #فاطمه (سلام الله علیهما)😔
🍁مرحوم آيت الله سيد محمدباقر مجتهد #سيستاني، پدر آيت الله سيد علي سيستاني تصميم مي گيرد براي #تشرّف به محضر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) چهل #جمعه در مساجد شهر مشهد زيارت #عاشورا بخواند.
در يکي از جمعه هاي آخر، #نوري را از خانه اي نزديک به مسجد مشاهده مي کند. به سوي خانه مي رود مي بيند حضرت ولي #عصر امام زمان (عج الله تعالی فرجه) در يکي از اتاق هاي آن خانه تشريف دارند و در ميان اتاق #جنازه اي قرار دارد که پارچه اي سفيد روي آن کشيده شده است.
ايشان مي گويد هنگامي که وارد شدن اشک مي ريختم سلام کردم، حضرت به من فرمود: «چرا #اينگونه به دنبال من مي گردي و اين رنج ها را متحمّل مي شوي؟! مثل اين باشيد- اشاره به آن #جنازه کردند- تا من #بدنبال شما بيايم!»
بعد فرمودند: «اين #بانويي است که در دوره #کشف حجاب- در زمان رضا خان پهلوي- #هفت سال از خانه بيرون نيامد تا چشم #نامحرم به او نيفتد.» [1]
اما امروز! کجاست شاه قلدر ملعون تا ببیند برای برداشتن #روسری از سر زنان نیازی به #زورگویی و وضع قانون نبود، دخترانی که خود حیثیتشان را به #تاراج می گذارند، مردان بی #غیرتی که زنان بی عفت خود را #بزک کرده به نمایش در می آورند.
حیف از این مملکت #شیعی که صدها هزاران نفر برای حفظ آن #جان خود را دادند، اما امروز چنین انسان ماب های خودباخته ی #غربزده که تمام فخرشان به نمایش گذاشتن بدنشان است، در آن نفس می کشند.
دختران و زنانی که عقده ی #کشف حجاب را نتوانستند در درون خود نگه دارند و همه ی دلخوشی شان جلب نگاه های #آلوده به خود است.
منبع:
(1) شیفتگان حضرت مهدی (عج) ، ج 3 ، ص 158.
#امام_زمان_علیه_السلام
#تشرفات
#حجاب
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
@haram110
امیرالمؤمنین_علی_علیه_السلام
به فرزندش امام مجتبی علیه السلام چنین توصیه میفرماید:
و اکفف علیهن من ابصارهن بحجابک ایاهن، فان شدة الحجاب ابقی علیهن، و لیس خروجهن باشد من ادخالک علیهن من لایوثق به علیهن و ان استطعت ان لا یعرفن غیرک فافعل.
تا میتوانی کاری کن که زن تو با مردان #بیگانه معاشرت نداشته باشد.
هیچ چیز بهتر از #خانه زن را حفظ نمیکند.
همانطور که بیرون رفتن آنان از خانه و معاشرت با مردان بیگانه در خارج خانه برایشان مضر و #خطرناک است، وارد کردن تو مرد بیگانه را بر او در داخل خانه و اجازه معاشرت در #داخل خانه نیز مضر و خطرناک است.
اگر بتوانی کاری کنی که جز تو مرد دیگری را نشناسند چنین کن.
📕نهج البلاغه نامه ۳۱
حرم
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 ▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا علیها السلام ▪️◼️ #بخش_هف
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا علیها السلام ▪️◼️
#بخش_هجدهم
#هجوم به در #خانه ي #امیرالمؤمنین علي علیه السلام و #گفتار حضرت #فاطمه زهرا سلام الله علیها ▪️▪️◼️
علّامه طبرسي صاحب كتاب احتجاج، از عبداللَّه بن عبدالرّحمان بن عوف نقل ميكند كه گفت: عمر بن خطاب دامن خود را محكم بست و در مدينه گردش ميكرد و فرياد ميزد: مردم با ابوبكر بيعت كرده اند، بشتابيد براي بيعت كردن با ابوبكر، مردم ناگزير به سوي ابوبكر روانه شده و با او بيعت كردند، عمر اطلاع يافت كه گروهي در خانههاي خود، مخفي شده اند، همراه جماعت خود به آنها يورش برده و آنها را در مسجد حاضر ميكرد، و آنها بيعت ميكردند.
چند روزي از اين جريان گذشت، آنگاه عمر همراه جماعت بسيار به در خانه ي حضرت علي (ع) آمد، و از آن حضرت خواست كه از خانه (براي بيعت با ابوبكر) بيرون بيايد.
حضرت علي (ع) امتناع ورزيد.
عمر، هيزم و آتش طلبيد و گفت:
وَ الَّذِي نَفْسُ عُمَرٍ بِيَدِهِ لَيخْرجنَّ اَوْ لَاُحْرِقنَّهُ عَلي ما فِيهِ
: «سوگند به خداوندي كه جان عمر در دست او است، يا بايد علي (ع) از خانه بيرون آيد، يا خانه را با اهلش به آتش ميكشم» [۳۵].
بعضي از حاضران به عمر گفتند: «در اين خانه، حضرت فاطمه (س) دختر رسول خدا (ص) و همچنين فرزندان پيامبر (ص) (حسن و حسين عليهماالسّلام) و آثار رسول خدا (ص) هستند».
مردم به عمر اعتراض كردند، وقتي كه عمر زمينه را چنان ديد، به آنها گفت: «شما چه فكر ميكنيد؟ آيا تصوّر ميكنيد كه من چنين كاري انجام دهم؟ قصد من ترساندن بود نه سوزاندن».
امام علي (ع) پيام داد كه ممكن نيست من از خانه بيرون بيايم، زيرا من مشغول جمع آوري و تنظيم قرآن هستم كه شما آن را به پشت سر خود افكنده ايد، و دلبستگي به دنيا شما را به خود سرگرم ساخت، و من سوگند ياد كردهام كه از خانهام بيرون نيايم.
و عبا بر دوش نيفكنم تا قران را جمع و تنظيم كنم.
در اين هنگام فاطمه (س) دختر رسول خدا (ص) از خانه بيرون آمد و كنار در خانه در برابر جمعيّت ايستاد و فرمود:
«من قومي را نمي شناسم كه مثل شما بدمحضر (و بد برخورد) باشند، جنازه ي رسول خدا (ص) را در دست ما رها كرديد، و امر خود را بين خود بريديد، (و مسأله ي رهبري را نزد خودتان بدون مشورت با ما پايان داديد) پس با ما مشورت نكرديد، حق ما را ناديده گرفتيد، گويا اصلاً به جريان «روز غدير» آگاهي نداريد، و سوگند به خدا، رسول خدا (ص) در آن روز، دوستي
و ولايت علي (ع) را از مردم عهد گرفت، تا اميد شما را از دستيابي به مقام رهبري قطع كند، ولي شما رشتههاي پيوند خود با پيامبرتان را بريديد.
وَاللَّهُ حَسِيبٌ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ
: «خداوند در دنيا و آخرت، بين ما و شما را حكم و داوري كند!!».
[۳۵]📚 نظير اين مطلب در شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج ۶ ص ۴۸ آمده است.
~~~~~~~~⚜️🔸💠🔸⚜️~~~~~~~~
حرم
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 ▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا علیها السلام ▪️◼️ #بخش_هج
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا علیها السلام ▪️◼️
#بخش_نوزدهم
#ماجراي #سوزاندن #خانه، از زبان #عمر ▪️▪️◼️
عمر بن خطاب، نامه اي براي معاويه [۶۷] نوشت و در آن نامه (در رابطه با ماجراي بيعت و سوزاندن درِ خانه) چنين آمده است. «... به خانه ي علي (ع) رفتم با مشورت قبلي كه در مورد اخراج او از خانه (با قوم) كرده بودم، فِضّه (كنيز خانه ي علي عليه السلام) بيرون آمد، به او گفتم: به علي بگو بيرون آيد و با ابوبكر بيعت كند، زيرا همه ي مسلمين با او بيعت كرده اند.
فضّه گفت: امير مؤمنان علي (ع) مشغول (جمع آوري قرآن) است، گفتم: اين حرفها را كنار بگذار، به علي (ع) بگو بيرون بيايد، وگرنه ما وارد خانه ميشويم، و او را به اجبار، بيرون ميآوريم، در اين هنگام فاطمه (س) بيرون آمد و پشت در ايستاد
و گفت: «اي گمراهان دروغگو، چه ميگوئيد و از ما چه ميخواهيد؟! »
گفتم: اي فاطمه!، گفت: چه ميخواهي اي عمر!
گفتم: چرا پسر عمويت ترا براي جواب، به اينجا فرستاده و خودش در پشت
پردههاي حجاب نشسته است؟!
فاطمه (س) به من گفت:
طُغْيانُكَ يا عُمَرُ! اَخْرَجَنِي، وَ اَلْزَمَكَ الْحُجَّةَ وَ كُلَّ ضالٍّ غوّيٍ
: «طغيان و تعدّي تو بود كه مرا از خانه بيرون آورد و حجّت را بر تو تمام كرد و همچنين حجّت را بر هر گمراه منحرف، كامل نمود».
گفتم: اين حرفهاي بيهوده و زنانه را كنار بگذار و به علي (ع) بگو از خانه بيرون آيد. گفت: لا حُبَّ و لا كَرامَةَ... «دوستي و كرامت، لايق تو نيست، آيا مرا از حزب شيطان ميترساني اي عمر! بدانكه حزب شيطان ضعيف و ناتوان است».
گفتم: اگر علي (ع) از خانه بيرون نيايد، هيزم فراواني به اينجا بياورم، و آتشي برافروزم و خانه و اهلش را بسوزانم، و يا اينكه علي (ع) را براي بيعت به سوي مسجد ميكشانم، آنگاه تازيانه ي «قنفذ را گرفتم و فاطمه (س) را با آن زدم، و به خالد بن وليد گفتم: تو و مردان ديگر هيزم بياوريد، و به فاطمه (س) گفتم: خانه را به آتش ميكشم.
گفت: اي دشمن خدا و اي دشمن رسول خدا و اي دشمن امير مؤمنان!، و هماندم دو دستش را از در بيرون آورد كه مرا از ورود به خانه بازدارد، من او را دور نموده و با شدّت در را فشار دادم، و با تازيانهام بر دستهاي او زدم، تا در را رها
كند از شدّت درد تازيانه، ناله كرد و گريست، گريه و ناله اش آنچنان جانسوز بود كه نزديك بود دلم نرم شود و از آنجا منصرف شوم و برگردم، به ياد كينههاي علي (ع) و حرص او در ريختن خون بزرگان (مشرك) قريش افتادم و... با پاي خودم لگد بر در زدم صداي ناله ي فاطمه را شنيدم، كه گمان كردم اين ناله مدينه را زيرورو نمود، در آن حال، فاطمه (س) ميگفت:
يا اَبَتاهُ! يا رَسُولَ اللَّهِ هكذا كانَ يُفْعَلُ بِحَبِيبَتِكَ وَ اِبْنَتِكَ، آهْ يا فِضَّةُ اِلَيْكِ فَخُذيِني فَقَد وَاللَّهِ قُتِلَ ما فِي اَحْشائي مِنْ حَمْلٍ:
«اي پدر جان! اي رسول خدا با حبيبه و دختر تو چنين رفتار ميشود، آه! اي فضّه! بيا و مرا درياب، كه سوگند به خدا فرزندم كه در رحم من بود كشته شد! »
من دريافتم كه فاطمه (س) بر اثر درد شديد مخاض، به ديوار (پشت در) تكيه داده است، در خانه را با شدّت فشار دادم، در باز شد، وقتي كه وارد خانه شدم فاطمه (س) با همان حال، روبروي من ايستاد، ولي شدّت خشم من، مرا بگونه اي كرده بود كه گوئي پرده اي در برابر چشمم افتاده است، چنان سيلي روي روپوش به صورت فاطمه (س) زدم كه به زمين افتاد (تا آخر نامه كه مشروح ميباشد) [۶۸].
📚منابع:
[۶۷] معاويه در زمان خلافت ابوبكر، پس
از فوت برادرش يزيد بن ابوسفيان، حاكم شام شد، و در زمان خلافت عمر و عثمان نيز، حاكم شام بود (تتمة المنتهي ص ۳۰) گويا نامه ي عمر به معاويه در زمان خلافت عمر بوده است (مترجم).
[۶۸]اين نامه را علّامه مجلسي در بحارالانوار ط قديم جلد ۸ صفحه ۲۲۲ به بعد بطور مشروح، نقل كرده است، و گويد: اين نامه از كتاب دلائل الامامه جلد ۲ بدست آمده است، به اين ترتيب كه: پس از شهادت امام حسين (ع)، عبداللَّه بن عمر با جمعي از مردم مدينه به شام آمدند و به يزيد اعتراض كردند و از اعمال شنيع او در مورد فاجعه ي كربلا انتقاد نمودند، يزيد به عبداللَّه گفت: ميخواهي نامه ي پدرت را به تو نشان دهم، آنگاه آن نامه را از صندوقي بيرون آورد و به عبداللَّه نشان داد (كه نامه ي فوق خلاصه ي آن نامه است) - مترجم.
~~~~~~~~⚜️🔸💠🔸⚜️~~~~~~~~
❤️🍃❤️
امام صادق علیه السلام:
#مرد در #خانه و نسبت به #خانوادهاش نیازمند رعایت سه صفت است هر چند در طبیعت او نباشد👇👇
🌷 #خوشرفتارى
🌷گشاده دستى به اندازه
🔴 غیرت همراه با خویشتن دارى
@haram110
*همه بخونن*
💠 *اجازه دفاع*💠
😞 کودکان توسری خور و مظلوم جامعه بچه هایی هستند که هرگز اجازه دفاع از خود و اظهار نظر را در #خانه نداشته اند.
🚫اگر نمی خواهید فرزندتان در مدرسه و جامعه کتک بخورد و مورد ظلم قرار بگیرد و ساکت گوشه ای گریه کند، کار را از #منزل شروع کنید.
👌هرگاه از کار اشتباه فرزندتان ناراحت شدید، قبل از هر اقدامی اجازه دهید از خود دفاع کند☝️
#احادیث #روایات #حیوان #حیوانات #پرنده #کبوتر
🟩 کبوتر در روایات
1️⃣ عبد الکریم بن صالح میگوید : نزد امام صادق رفتم و دیدم سه #کبوتر_سرخ بر بسترشان هستند و #فضله انداختند ! گفتم : قربانت گردم ، اینها بستر را آلوده کردند . امام صادق فرمودند : خوب است که در خانه ، کبوتر باشد .
(کافی ، محققان : علی اکبر غفاری و محمد آخوندی ، جلد 6 ، صفحه 548 ، تهران ، دار الکتب الإسلامیة ، چاپ چهارم ، 1407 ق)
2️⃣ محمّد بن کرامه میگوید : در خانه امام کاظم یک جفت کبوتر دیدم که پَر های آن #سبز بود و اندکى #سرخى داشت و #ماده #سیاه بود و امام #نان برایشان خُرد میکرد .
(مکارم الاخلاق ، صفحه 130 ، قم مقدس ، شریف رضی ، چاپ چهارم ، 1412 ق)
3️⃣ امام صادق فرمودند : #کبوتر از #پرنده هاى #پیغمبران است که در #خانه خود داشتند و در هر خانه که باشند ، آفت #جن به اهل آن خانه نرسد .
(بحارالأنوار ، جلد 60 ، صفحه 93 ، بیروت ، دار إحیاء التراث العربی ، چاپ دوم ، 1403 ق _ هدایة الأمة ، شیخ حر عاملی ، جلد 5 ، صفحه 127 ، مشهد مقدس ، مجمع البحوث الإسلامیة ، چاپ اول ، 1414 ق)
4️⃣ امام صادق فرمودند : صدای پَر زدن کبوتر ، #شیاطین را می راند .
(من لا یحضره الفقیه ، محقق : علی اکبر غفاری ، جلد 3 ، صفحه 350 ، قم مقدس ، دفتر انتشارات اسلامی ، چاپ دوم ، 1413 ق)
5️⃣ مردى به پیامبر خدا از #هراس و #تنهایی شکایت کرد . پیامبر به او فرمودند : یک جفت کبوتر بگیر .
(مکارم الاخلاق ، صفحه 129)
6️⃣ ابوحمزه ثمالى میگوید : نزد امام باقر رفتم و کبوتر های بسیارى در خانه حضرت دیدم .
(طبّ الأئمة ، عبد الله بن بسطام و حسین بن بسطام ، محقق : محمد مهدى خرسان ، صفحه 111 ، قم مقدس ، دار الشریف الرضی ، چاپ دوم ، 1411 ق)
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شاهچراغ #احمد_بن_موسی #حضرت_شاهچراغ #شاه_چراغ
🟣علامه مجلسی (رحمت الله علیه) مینویسند :
فلما شاع خبر وفاة الامام موسى بن جعفر في المدينة اجتمع أهلها على باب ام أحمد ، وسار أحمد معهم إلى المسجد ولما كان عليه من الجلالة ، ووفور العبادة ونشر الشرايع ، وظهور الكرامات ظنوا به أنه الخليفة والامام بعد أبيه فبايعوه بالامامة ، فأخذ منهم البيعة ثم صعد المنبر وأنشأ خطبة في نهاية البلاغة ، و كمال الفصاحة ، ثم قال : أيها الناس كما أنكم جميعا في بيعتي فاني في بيعة أخي علي بن موسى الرضا واعلموا أنه الامام والخليفة من بعد أبي ، وهو ولي الله و الفرض علي وعليكم من الله ورسوله طاعته ، بكل مايأمرنا . فكل من كان حاضرا خضع لكلامه ، وخرجوا من المسجد ، يقدمهم أحمد ابن موسى وحضروا باب دار الرضا فجددوا معه البيعة ، فدعا له الرضا وكان في خدمة أخيه مدة من الزمان إلى أن أرسل المأمون إلى الرضا وأشخصه إلى خراسان وعقد له خلافة العهد .
ترجمه : هنگامیکه خبر #شهادت_امام_کاظم در #مدینه پیچید ؛ مردم به در #خانه #مادر #حضرت_شاهچراغ آمدند و #حضرت_احمد_بن_موسی را با خود به #مسجد بردند . زیرا #گمان میکردند که پس از #امام_موسی_بن_جعفر ، #امام و #خلیفه بعد ، فرزند امام کاظم جناب #احمد_بن_موسی است ! به همین جهت در امر #امامت با او #بیعت کردند ! حضرت شاهچراغ نیز از مردم مدینه بیعت گرفتند و سپس بر #منبر بالا رفتند و #خطبه ای را قرائت فرمودند . آنگاه تمامی حاضرین را مخاطب ساخته و خواست که غائبین را نیز آگاه سازند و فرمودند : اکنون که تمامی شما در بیعت من هستید ، من خود در #بیعت برادرم #امام_علی_بن_موسی میباشم . بدانید بعد از پدرم ، برادرم #امام_رضا ، #امام و #خلیفه ی به حق و #ولی_خدا است و از جانب خدا و رسول بر من و شما #واجب است که امر آن بزرگوار را #اطاعت کنیم و به هر چه امر فرماید گردن نهیم . تا آنجا که همه حاضران گفته های آن بزرگوار را اطاعت کردند و به همراه #حضرت_احمد_بن_موسی به خانه امام رضا آمده و همگی با امام رضا بیعت نمودند و امام رضا درباره برادرشان احمد #دعا کردند و فرمودند : همچنان که #حق را پنهان و ضایع نگذاشتی ، خداوند در دنیا و آخرت تو را ضایع نگذارد .
مصدر : بحارالأنوار ، جلد 48 ، صفحه 308
🟣شیخ عباس قمی (رحمت الله علیه) مینویسند :
وفي كتاب شد الازار في حط الاوزار عن زوار المزار في مزارات شيراز وشرح حال جمع كثير منهم تأليف معين الدين ابى القاسم جنيد بن محمود الشيرازي ألفه في حدود سنة 791 قال السيد الامير احمد بن موسى بن جعفر ابن محمد بن علي بن الحسين بن علي المرتضى (عليهم السلام) قدم شيراز فتوفى بها في ايام المأمون بعد وفاة اخيه علي الرضا بطوس وكان اجودهم جودا وأرأفهم نفسا قد اعتق ألف رقبة من العبيد والاماء في سبيل الله تعالى وقيل استشهد ولم يوقف على قبره حتى ظهر في عهد الامير مقرب الدين مسعود بن بدر فبنى عليه بناء وقيل وجد في قبره كما هو صحيحا طرى اللون لم يتغير وعليه لامة سابغة وفي يده خاتم نقش عليه (العزة لله احمد بن موسى) فعرفوه به ثم بني عليه الاتابك ابوبكر بناء ارفع منه ثم ان الخاتون تاش وكانت خيرة ذات تسبيح وصلاة بنت عليه قبة رفيعة وبنت بجنبها مدرسة عالية وجعلت مرقدها بجواره .
ترجمه : #احمد_بن_موسی_بن_جعفر در ایام #مأمون ، به #شیراز #سفر کردند و بعد از #شهادت_امام_رضا ، در شیراز #وفات یافتند و برخی نیز گفتهاند که به #شهادت رسیدند . #قبر شریفشان مدتی مخفی بود ! تا اینکه در زمان #امیر_مسعود_بن_بدر کشف شد و #قبّه ای برای آن بنا نمود . گویند که #بدن شریفشان در قبر ، تر و تازه مانده بود و از آن جایی که در دست انگشتری داشته که نقش نگینش " العزّة لله احمد بن موسی " بوده است ، او را شناختند . بعد از آن #اتابک_ابوبکر ، بنایی بلندتر از اولی تأسیس کرد . سپس #خاتون_تاش که زنی #نیکوکار و #اهل_عبادت بوده در سال ۷۵۰ هـجری قمری قبّه ای بس عالی درست کرد و در جَنب آن مدرسه ای عالی بنا نهاد و در جوار آن مرقدی هم برای خودش معین نمود .
مصدر : الكنى والألقاب ، جلد 2 ، صفحه 351
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهادت #رحلت #وفات #مرگ #امام_رضا #شهادت_امام_رضا #علی_بن_موسی
⬛ شهادت امام رضا (صلواة الله علیه)
1️⃣ امام رضا فرمودند : شَرُّ خَلْقِ اللَّهِ فِي زَمَانِي يَقْتُلُنِي بِالسَّمِّ ⬅️ #بد_ترین آفریده خداوند در این زمان ، مرا به وسیله #سم می کشد (عيون أخبار الرضا ، جلد 2 ، صفحه 256)
2️⃣ امام رضا فرمودند : إِنِّي سَأُقْتَلُ بِالسَّمِّ مَظْلُوماً ⬅️ همانا من به زودی با سم ، مظلومانه #کشته خواهم شد (عيون أخبار الرضا ، جلد 2 ، صفحه 261)
3️⃣ امام رضا فرمودند : إِنِّي سَأُقْتَلُ بِالسَّمِّ مَظْلُوماً وَ أُقْبَرُ إِلَى جَنْبِ هَارُونَ ⬅️ همانا من به زودی با سم کشته خواهم شد و در کنار #هارون #دفن می شوم (عيون أخبار الرضا ، جلد 2 ، صفحه 227)
4️⃣ امام رضا فرمودند : وَ إِنِّي مَقْتُولٌ بِالسَّمِّ ظُلْماً وَ مَدْفُونٌ فِي مَوْضِعِ غُرْبَةٍ ⬅️ همانا من با #زهر و از روی #ستم #شهید می شوم (عيون أخبار الرضا ، جلد 2 ، صفحه 255 و 254)
5️⃣ #اباصلت میگوید : امام رضا به من فرمودند : به #بقعه ای که هارون در آنجا #دفن است برو و از هر گوشه آن ، مشتی #خاک برایم بیاور . من رفتم و آنچه #امام خواسته بودند را آوردم . چون مقابلشان رسیدم ؛ فرمودند : یکی یکی از آن (چهار مشت) خاک را به من بده . من آنها را به حضرت دادم و حضرت آنها را بوئیدند و بر زمین ریختند و فرمودند : در اینجا برایم قبری حفر میکنند . ای اباصلت فردا من بر این فاجر ( #مأمون ) وارد میشوم . پس اگر از آنجا #سر برهنه خارج شدم با من حرف بزن و من پاسخ تو را خواهم داد . اما اگر سرم را پوشیده بودم با من سخن نگو . اباصلت میگوید : وقتی صبح شد ... امام بر مأمون وارد شدند . مقابل مأمون طبقی از #انگور بود ... مأمون به امام گفت : شما از آن تناول کنید . امام فرمودند : مرا از خوردن آن معاف بدار . گفت : باید از آن بخوری ... امام از او گرفتند و #سه_دانه از آن را در دهان مبارک شان گذاشتند ... آنگاه #عبا به سر کشیدند و خارج شدند . اباصلت میگوید : من با امام سخن نگفتم تا وقتی که داخل خانه شدند و فرمودند : درها را ببندید ... در این هنگام دیدم جوانی خوشروی (امام جواد) داخل #خانه شدند ... سپس به سوی پدرشان رفتند ... امام رضا هم در این هنگام به #شهادت رسیدند ... (عيون أخبار الرضا ، جلد 2 ، صفحه 242 و 243)
6️⃣ اباصلت میگوید : مأمون بر حضرت به علت فضل شان #محبت میکرد و حضرت را #ولیعهد قرار داد تا به مردم نشان دهد که آن حضرت به #دنیا #رغبت دارند و از این طریق جایگاه امام را در نزد مردم متزلزل گرداند ! اما این امر موجب بیشتر شدن جایگاه امام نزد مردم شد . مأمون #دانشمندان هر شهر را جمع میکرد به طمع اینکه یکی از آنها حضرت را #مغلوب کند تا جایگاه امام در نزد مردم کم گردد ؛ اما هیچ از علمای #یهود و #نصاری و #مجوس و #صائبین و #براهمه و #دهریه و #فِرَق_مسلمین با امام #بحث نکرد مگر آنکه آن حضرت او را مغلوب کردند . مردم میگفتند : به خدا قسم که امام نسبت به #خلافت از مأمون سزاوارتر است . #جاسوسان این خبر را به مأمون رساندند و مأمون به این علت #خشمگین شده و #حسد ش نسبت به امام بیشتر شد . امام رضا هم از مأمون پروا نداشتند و او را یاری نمیکردند و در اکثر اوقات او را رد میکردند . به همین سبب مأمون #غضبناک شده و #کینه اش زیاد تر شد . اما اظهار نمیکرد و سرانجام امام را با زهر شهید کرد (عيون أخبار الرضا ، جلد 2 ، صفحه 239)
نکته : آنچه در این #روایت آمده است ، تنها یک عامل از مجموعه عوامل ، برای به شهادت رساندن امام رضا بوده است ؛ نه آنکه تنها انگیزه مأمون برای قتل امام این بوده باشد
7️⃣ ریان بن شبیب میگوید : زمانیکه که مأمون خواست از مردم بیعت بگیرد تا او را #امیرالمؤمنین بخوانند و از مردم برای امام رضا بیعت بگیرد تا حضرت را ولیعهد مأمون بدانند و از مردم برای #فضل_بن_سهل بیعت بگیرد تا او را به #وزیر مأمون بدانند ؛ امر کرد ... تا مردم بیعت کنند ... وقتی همه مردم بیعت کردند ؛ امام رضا فرمودند : بیعت تمام مردم به غیر از بیعت کردن آخرین نفرشان ، به شکل #فسخ_بیعت انجام گرفت و فقط بیعت آخرین نفر به شکل #عقد_بیعت انجام شد ... بنابراین مأمون امر کرد تا همه مردم طبق بیعت توصیف شده از امام رضا بیعت کنند . به همین خاطر مردم گفتند : کسی که عقد بیعت را بلد نیست (مأمون) ، چگونه مستحق امامت بر مردم است . قطعا کسی که به آن علم دارد (امام رضا) سزاوارتر است از کسی که به آن جاهل است . راوی میگوید : همین سرزنش مردم به مأمون ، او را وادار کرد که امام را با سم #مسموم نماید (عيون أخبار الرضا ، جلد 2 ، صفحه 238 و 239)
نکته : آنچه در این #روایت آمده است ، تنها یک عامل از مجموعه عوامل ، برای به شهادت رساندن امام رضا بوده است ؛ نه آنکه تنها انگیزه مأمون برای قتل امام این بوده باشد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حضرت_مسلم_علیه_السلام #حضرت_مسلم #مسلم_بن_عقیل
شب هنگام بود که حضرت مسلم در #كوچه های #كوفه سرگردان ميگشتند ؛ تا اين كه بر در خانه پیرزنی به نام #طوعه رسيدند ؛ در آنجا توقف كردند و از او #آب خواستند . آن زن آب آورد و حضرت مسلم نوشيدند . زن ظرف آب را به خانه برد . بعد بيرون آمد و حضرت مسلم را درب خانه اش ديد ! گفت : ای بنده خدا ، مگر آب نياشاميدی ؟ فرمودند : آری . طوعه گفت : پس چرا به نزد خانواده خود نمیروی ؟ حضرت مسلم چيزی نفرمودند . باز آن زن سوالش را تكرار كرد و حضرت مسلم جوابی نفرمودند . دفعه سوم طوعه گفت : سبحان الله ، ای بنده خدا ، خدا تو را از بدی ها دور كند . از اينجا برخيز و نزد خانواده خود برو . زيرا كه خوب نيست جلوی درب خانه من توقف كنی و من دوست ندارم در اين وقت شب ، كنار خانه من باشی . حضرت مسلم فرمودند : ای بنده خدا ، من در اين #شهر ، #خانه و #قوم و #خویش ندارم . آيا میتوانی در حق من #احسان نموده و امشب مرا در منزل خود جای دهی ؟ شايد پس از اين ، پاداش احسان تو را داده و جبران نمايم . طوعه گفت : ای بنده خدا ، چگونه خانه نداری ؟ حضرت مسلم فرمودند : من مسلم بن عقيل هستم . اين مردم به من #دروغ گفتند و مرا #فريب دادند و سرانجام تنها بيرونم كردند . طوعه گفت : به راستی شما حضرت مسلم هستید ؟ فرمودند : آری . گفت : بفرماييد . آن گاه حضرت مسلم را به يكی از اتاق هايی كه خود سكونت نداشت ، راهنمايی كرد و لوازم #استراحت را فراهم نمود و #شام آورد . ولی حضرت مسلم شام را ميل نفرمودند .
مصادر : مقاتل الطالبین ، صفحه ۶۷ _ الارشاد ، جلد ۲ ، صفحه ۵۴
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حدیث #روایت #حق #زن #مرد #شوهر #ازدواج #خانه #خانه_داری #حقوق # غذا
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ خَيْرُ نِسَائِكُمُ الطَّيِّبَةُ الطَّعَامِ الطَّيِّبَةُ الرِّيحِ ... فَتِلْكَ عَامِلٌ مِنْ عُمَّالِ اللَّهِ وَ عَامِلُ اللَّهِ لَا يَخِيبُ
امام صادق (سلام الله علیه) فرمودند : پیامبر خدا (صلّی اللّه علیه و آله) فرمودند : بهترین زنان شما کسی است که غذای نیکو بپزد و #خوشبو باشد ... چنین زنی ، کارگزاری از کارگزاران الهی است و کارگزار الهی #ناامید نمی شود .
مصدر : الكافي (ط - الإسلامية) ، جلد 5 ، صفحه 325 ، بَابُ خَيْرِ النِّسَاءِ ، حدیث 7
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
✿❀بِسْـمِـ الرَّبِ الشُّہَــداءِ وَالصِّدیـقین ✿❀
✿رمان واقعی #زندگینامه_شهیدایوب_بلندی
✿❀قسمت ۲۰
موقع به دنیا آمدن محمدحسین، آقاجون و مامان، من را بردند بیمارستان...محمد حسین که به دنیا آمد... #پایش کمی انحراف داشت. دکتر گچ گرفت و خوب شد.
دکترها چند بار سفارش کرده بودند که اگر امکانش را داریم،.. برای قلب ایوب برویم خارج ترکش توی سینه ایوب خطرناک بود.
خرج عمل قلب خیلی زیاد بود.
آنقدر که اگر #همه_زندگیمان رامیفروختیم، باز هم کم می آوردیم.
اگر ایوب تعهد نامه اش را امضا می کرد، #بنیاد خرج سفر را تقبل می کرد. ایوب قبول نکرد.
گفت:
" وقتی میخواستم #جبهه بروم، امضا #ندادم. برای #نمازجمعه هایی که رفتم هم همینطور وقتی توی #هویزه و #خرمشهر هم محاصره بودید، هیچ کداممان #تعهد نداده بودیم که مقاومت کنیم. با #اراده خودمان ایستادیم."
فرم را نگاه کردم،..
از امضا کننده برای شرکت در راه پیمایی ها و نماز جمعه و همینطور پناهنده نشدن آنجا تعهد می گرفت.
#خانه و #زندگی را فروختیم. این بار برای عمل دستش، من و محمدحسین هم همراهش رفتیم.
توی فرودگاه کنار ساکش نشسته بودم که ایوب آمد کنارم آرام گفت:
_"این ها خواهر برادرند"
به زن و مردی اشاره کرد که نزدیک می شدند. به هم سلام کردیم.
_ بنده های خدا زبان بلد نیستند. خواهرش ناراحتی قلبی دارد. خلاصه تا انگلیس همسفریم.
ایوب هم انگلیسیش خوب بود و هم زود جوش بود....برایش فرقی نمی کرد ایران باشیم یا کشورغریب.
همین که از پله های هواپیما پایین آمدیم. گفت:
_"شهلا خودت را آماده کن که اینجا هر صحنه ای را ببینی. خودت را کنترل کن."
لبخند زد
- من که گیج می شوم ،وقتی راه میروم نمی دانم کجا را نگاه کنم؟ جلویم خانم های آنچنانی و پایین پایم، مجله های آنچنانی
روز تعطیل رسیده بود و نمیشد دنبال خانه بگردیم...
با همسفرهایمان #یک_اتاق را گرفتیم و بینش یک #پرده زدیم.
فردایش توی #یک_ساختمان #دواتاق گرفتیم.
ساختمان پر از ایرانی هایی بود که هرکدام به علتی آنجا بودند.
همسفرهایمان گفتند اتاق را زنانه مردانه کنیم؛ خواهرش با من باشد و برادر با ایوب.
ایوب آمد.نزدیک من و گفت:
_ "من این جوری نمیخواهم شهلا. دلم می خواهد پیش شما باشم."
+ خب من هم نمیخواهم، ولی رویم نمی شود. آخه چه بگوییم؟؟
ایوب محمدحسین را بهانه کرد و پیش خودمان ماند.
ادامه دارد...
✿❀