🔶 ۱۴رمضان #شهادت #مختار_ثقفی رحمةالله 🔶
در سال ۶۷هجری در چنين روزى #مختار_بن_ابى_عبيده_ثقفى به شهادت رسيد، و مزار او كنار مرقد #حضرت_مسلم عليه السلام در انتهاء #مسجد_كوفه است .
📚تتمه المنتهى ص۹۱ ؛ الوقايع و الحوادث ج۱ ص۱۵۷ ؛ فيض العلام ص۳۳ ؛ بحارالانوار ج۴۵ ص۳۸۶ ؛ مستدرك سفينه البحار ج۵ ص۲۱۵
#مصعب_بن_زبیر بعد از به شهادت رساندن #مختار، دستور داد همسر او را دستگير كنند. او زنى مؤمنه به نام #عمره دختر #نعمان_بن_بشیر انصارى بود. مصعب گفت : #برائت بجوى از شوهرت؛ او گفت : چگونه برائت بجويم از كسى كه روزها روزه و شبها به نماز مشغول بود، و خون خود را براى خدا و #پیامبر_اکرم صلىاللهعليهوآله نثار كرد و #خونخواهى فرزند #رسول_خدا صلىاللهعليهوآله نمود؟ #مصعب در حالتى كه شمشيرش را از غلاف بيرون كشيده بود گفت : پس تو را به شوهرت ملحق مى كنم؛ همسر مختار جواب داد: پس از اين مرگ #بهشت است و به خدا قسم هيچ چيزى را بر محبتم به #امیرالمومنین على بن ابى طالب عليه السلام ترجيح نمىدهم .
در گرماى هوا در صحرايى بين #حيره و #كوفه دست و پاى او را بستند و بعد گردن او را زدند و سر از بدنش جدا كردند. اين زن مؤمنه اولين زن شهيدى است كه در محبت #امیرمؤمنان عليه السلام با #شكنجه كشته شد .
📚تتمه المنتهى ص۹۱ ؛ الوقايع و الحوادث ج۱ ص۱۵۷ ؛ فيض العلام ص۳۳ ؛ بحارالانوار ج۴۵ ص۳۸۶ ؛ مستدرك سفينه البحار ج۵ ص۲۱۵
دشمنان #اهل_بیت علیهم السلام از قدیم، حملات زیادی را به شخصیت جناب مختار رحمةالله داشته اند تا چهره آن جناب را تخریب کنند.
اما با مراجعه به #روایات #اهل_بیت علیهم السلام پیرامون شخصیت او و نیز نظرات بزرگان از علمای شیعه، در می یابیم که تمام #روایات_ذم_مختار ، ساخته دشمنان است .
مرحوم #استاد_خویی درباره شخصیت جناب مختار میگوید : من تمام روایات ذم مختار را بررسی کردم و دیدم که همه این روایات ساخته دشمنان است.
📚معجم رجال الحدیث ج۱۹ ص۱۰۳
#شریک ميگويد: روزي بر #امام_باقر عليه السلام وارد شديم و روز عيد بود. حضرت نشسته و منتظر بودند که سلماني بيايد و سر مبارکشان را #حلق كند. در اين بين مردی از اهل كوفه وارد شد و دست حضرت را گرفت تا ببوسد، امام اجازهاش نداد و فرمود: کیستی؟ عرض كرد كه من ( #حکم_بن_مختار ) حَکَم، پسر مختار بن ابي عبيده ثقفي هستم و کمی از امام فاصله داشت. امام دست دراز كرد و فرمود: بيا نزديك؛ بيا نزديك؛ انگار كه ميخواست او را در دامن خود بنشاند؛
#حضرت_باقر علیهالسلام اجازه نداد دستش را ببوسد. گفت: آقا! پشت سر پدرم بدگویی میکنند! #امام_محمد_باقر فرمود: چه ميگويند؟ گفت: ميگويند دروغگوست.
حضرت فرمود الحمدلله فقط اين را گفتند! عرض کرد هر چه بگویید من قبول دارم. امام فرمود: سبحان الله! #امام_سجاد #حضرت_زین_العابدین به ما خبر داد كه پدرم مِهری را به ذمه گرفته بود، اما نداشته که بدهد؛ تا اینکه مختار پولی فرستاد و آقا قرضش را داد. وقتی ساختمانهاي ما را روي سرمان خراب كردند، مگر مختار پول نفرستاد و خانههاي ما را نساخت؟ مگر قاتلان ما را تعقیب نکرد و خون ما را نستاند؟ و سه بار فرمود: رحم الله اباك.
📚اختیار معرفة الرجال ص۱۲۶
@haram110
مولا بر من و کوفه نظر کن.mp3
5.92M
مولا بر من و کوفه نظر کن
مولا جان من ترک سفر کن
با دو چشم تر می زنم بر سر چون تو را آواره کردم
نیمه شب حالا بی کس و تنها بی پناه و کوچه گردم
آخر کارم یابن زهرا
ذکر تو دارم یابن زهرا
سیدی مولا یابن زهرا
ای که قصد شهر کوفه داری
بین مردمش جایی نداری
اهل این کوفه تا قیامت از نام حیدر کینه دارند
کوفیان فکر کشتنت هستند بغض تو در سینه دارند
عهد خود را با من شکستند
بر رویم درب خانه بستند
سیدی مولا یابن زهرا
بازار غرق در جوش و خروش است
نعل تازه اینجا پر فروش است
کوفه می خواهد از کبوترها زنده زنده پر ببرّد
ترس آن دارم در بر زینب از تن تو سر ببرّد
کوفه دارد جنگ با گل یاس
می بُرد از تن دست عباس
سیدی مولا یابن زهرا
#نوحه #حضرت_مسلم #حاج_محمدرضا_طاهری
#حضرت_مسلم_علیه_السلام #حضرت_مسلم #مسلم_بن_عقیل
شب هنگام بود که حضرت مسلم در #كوچه های #كوفه سرگردان ميگشتند ؛ تا اين كه بر در خانه پیرزنی به نام #طوعه رسيدند ؛ در آنجا توقف كردند و از او #آب خواستند . آن زن آب آورد و حضرت مسلم نوشيدند . زن ظرف آب را به خانه برد . بعد بيرون آمد و حضرت مسلم را درب خانه اش ديد ! گفت : ای بنده خدا ، مگر آب نياشاميدی ؟ فرمودند : آری . طوعه گفت : پس چرا به نزد خانواده خود نمیروی ؟ حضرت مسلم چيزی نفرمودند . باز آن زن سوالش را تكرار كرد و حضرت مسلم جوابی نفرمودند . دفعه سوم طوعه گفت : سبحان الله ، ای بنده خدا ، خدا تو را از بدی ها دور كند . از اينجا برخيز و نزد خانواده خود برو . زيرا كه خوب نيست جلوی درب خانه من توقف كنی و من دوست ندارم در اين وقت شب ، كنار خانه من باشی . حضرت مسلم فرمودند : ای بنده خدا ، من در اين #شهر ، #خانه و #قوم و #خویش ندارم . آيا میتوانی در حق من #احسان نموده و امشب مرا در منزل خود جای دهی ؟ شايد پس از اين ، پاداش احسان تو را داده و جبران نمايم . طوعه گفت : ای بنده خدا ، چگونه خانه نداری ؟ حضرت مسلم فرمودند : من مسلم بن عقيل هستم . اين مردم به من #دروغ گفتند و مرا #فريب دادند و سرانجام تنها بيرونم كردند . طوعه گفت : به راستی شما حضرت مسلم هستید ؟ فرمودند : آری . گفت : بفرماييد . آن گاه حضرت مسلم را به يكی از اتاق هايی كه خود سكونت نداشت ، راهنمايی كرد و لوازم #استراحت را فراهم نمود و #شام آورد . ولی حضرت مسلم شام را ميل نفرمودند .
مصادر : مقاتل الطالبین ، صفحه ۶۷ _ الارشاد ، جلد ۲ ، صفحه ۵۴
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حضرت_مسلم_علیه_السلام #حضرت_مسلم #مسلم_بن_عقیل
هنگام #صبح ، وقتی طوعه برای حضرت مسلم آبِ #وضو برد . به حضرت گفت : ای مولای من ، چرا #ديشب را نخوابيدید ؟ فرمودند : اندکی خوابم برد و در #خواب ، عموی خود اميرمؤمنان علی را ديدم كه به من فرمودند : زود باش ، زود باش ، شتاب كن ، شتاب كن . و گمان ميكنم كه اين روز ، آخرين روزم از #دنيا باشد .
مصدر : منتخب ، طريحی ، صفحه ۴۱۵
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حضرت_مسلم_علیه_السلام #حضرت_مسلم #مسلم_بن_عقیل
#لشکریان #ابن_زياد به در خانه طوعه آمدند . وقتی که حضرت مسلم صدای پای اسبان و همهمه لشکریان را شنیدند ؛ تبسم نمودند و فرمودند : ای نفْس ، به پا خیز و #مرگ را در آغوش بگیر که هیچ گریزی از آن نيست . طوعه عرضه داشت : ای آقای من ، خودتان را آماده مرگ ساخته اید ؟ حضرت فرمودند : آری ، چاره ای از آن نيست . لشکریان از بیرون خانه ، خانه را به زیر بار #سنگ گرفتند و سر #نیزه ها را #آتش زده و به داخل خانه انداختند ! حضرت مسلم به طوعه فرمودند : مادر جان ، میترسم که بر من هجوم آورند و من در خانه ات باشم . سپس از خانه خارج شدند . #بازوان او به گونه ای بود که لشکریان تا که با او مواجه شدند ، موی تن شان چنان راست شد که از لباسشان بیرون زد ! در وصف #شجاعت و #قدرت حضرت مسلم نوشته اند : آنگونه قدرت داشت که با دستانش مردی را بلند میکرد و به #پشت_بام خانه می انداخت .
مصادر : مقتل ابی مخنف ، صفحه ۳۳ _ اسرار الشهاده ، صفحه ۲۲۵ _ معالى السبطين ، جلد ۱ ، صفحه ۲۳۵ ، الفتوح ، ابن اعثم ، جلد ۵ ، صفحه ۹۲ _ تاريخ طبرى ، جلد ۷ ، صفحه ۲۹۲۱
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج