eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.5هزار ویدیو
630 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶 ۱۴رمضان رحمةالله 🔶 در سال ۶۷هجری در چنين روزى به شهادت رسيد، و مزار او كنار مرقد عليه السلام در انتهاء است . 📚تتمه المنتهى ص۹۱ ؛ الوقايع و الحوادث ج۱ ص۱۵۷ ؛ فيض العلام ص۳۳ ؛ بحارالانوار ج۴۵ ص۳۸۶ ؛ مستدرك سفينه البحار ج۵ ص۲۱۵ بعد از به شهادت رساندن ، دستور داد همسر او را دستگير كنند. او زنى مؤمنه به نام دختر انصارى بود. مصعب گفت : بجوى از شوهرت؛ او گفت : چگونه برائت بجويم از كسى كه روزها روزه و شبها به نماز مشغول بود، و خون خود را براى خدا و صلى‌الله‌عليه‌وآله نثار كرد و فرزند صلى‌الله‌عليه‌وآله نمود؟ در حالتى كه شمشيرش را از غلاف بيرون كشيده بود گفت : پس تو را به شوهرت ملحق مى كنم؛ همسر مختار جواب داد: پس از اين مرگ است و به خدا قسم هيچ چيزى را بر محبتم به على بن ابى طالب عليه السلام ترجيح نمى‌دهم . در گرماى هوا در صحرايى بين و دست و پاى او را بستند و بعد گردن او را زدند و سر از بدنش جدا كردند. اين زن مؤمنه اولين زن شهيدى است كه در محبت عليه السلام با كشته شد . 📚تتمه المنتهى ص۹۱ ؛ الوقايع و الحوادث ج۱ ص۱۵۷ ؛ فيض العلام ص۳۳ ؛ بحارالانوار ج۴۵ ص۳۸۶ ؛ مستدرك سفينه البحار ج۵ ص۲۱۵ دشمنان علیهم السلام از قدیم، حملات زیادی را به شخصیت جناب مختار رحمةالله داشته اند تا چهره آن جناب را تخریب کنند. اما با مراجعه به علیهم السلام پیرامون شخصیت او و نیز نظرات بزرگان از علمای شیعه، در می یابیم که تمام ، ساخته دشمنان است . مرحوم درباره شخصیت جناب مختار میگوید : من تمام روایات ذم مختار را بررسی کردم و دیدم که همه این روایات ساخته دشمنان است. 📚معجم رجال الحدیث ج۱۹ ص۱۰۳ مي‌گويد: روزي بر عليه السلام وارد شديم و روز عيد بود. حضرت نشسته و منتظر بودند که سلماني بيايد و سر مبارکشان را كند. در اين بين مردی از اهل كوفه وارد شد و دست حضرت را گرفت تا ببوسد، امام اجازه‌اش نداد و فرمود: کیستی؟ عرض كرد كه من ( ) حَکَم، پسر مختار بن ابي عبيده ثقفي هستم و کمی از امام فاصله داشت. امام دست دراز كرد و فرمود: بيا نزديك؛ بيا نزديك؛ انگار كه مي‌خواست او را در دامن خود بنشاند؛ علیه‌السلام اجازه نداد دستش را ببوسد. گفت: آقا! پشت سر پدرم بدگویی می‌کنند! فرمود: چه مي‌گويند؟ گفت: مي‌گويند دروغ‌گوست. حضرت فرمود الحمد‌لله فقط اين را گفتند! عرض کرد هر چه بگویید من قبول دارم. امام فرمود: سبحان الله! به ما خبر داد كه پدرم مِهری را به ذمه گرفته بود، اما نداشته که بدهد؛ تا این‌که مختار پولی فرستاد و آقا قرضش را داد. وقتی ساختمان‌هاي ما را روي سرمان خراب كردند، مگر مختار پول نفرستاد و خانه‌هاي ما را نساخت؟ مگر قاتلان ما را تعقیب نکرد و خون ما را نستاند؟ و سه بار فرمود: رحم الله اباك. 📚اختیار معرفة الرجال ص۱۲۶ @haram110
مولا بر من و کوفه نظر کن.mp3
5.92M
مولا بر من و کوفه نظر کن مولا جان من ترک سفر کن با دو چشم تر می زنم بر سر چون تو را آواره کردم نیمه شب حالا بی کس و تنها بی پناه و کوچه گردم آخر کارم یابن زهرا ذکر تو دارم یابن زهرا سیدی مولا یابن زهرا ای که قصد شهر کوفه داری بین مردمش جایی نداری اهل این کوفه تا قیامت از نام حیدر کینه دارند کوفیان فکر کشتنت هستند بغض تو در سینه دارند عهد خود را با من شکستند بر رویم درب خانه بستند سیدی مولا یابن زهرا بازار غرق در جوش و خروش است نعل تازه اینجا پر فروش است کوفه می خواهد از کبوترها زنده زنده پر ببرّد ترس آن دارم در بر زینب از تن تو سر ببرّد کوفه دارد جنگ با گل یاس می بُرد از تن دست عباس سیدی مولا یابن زهرا
شب هنگام بود که حضرت مسلم در های سرگردان ميگشتند ؛ تا اين كه بر در خانه پیرزنی به نام رسيدند ؛ در آنجا توقف كردند و از او خواستند . آن زن آب آورد و حضرت مسلم نوشيدند . زن ظرف آب را به خانه برد . بعد بيرون آمد و حضرت مسلم را درب خانه‌ اش ديد ! گفت : ای بنده خدا ، مگر آب نياشاميدی ؟ فرمودند : آری . طوعه گفت : پس چرا به نزد خانواده خود نمیروی ؟ حضرت مسلم چيزی نفرمودند . باز آن زن سوالش را تكرار كرد و حضرت مسلم جوابی نفرمودند . دفعه سوم طوعه گفت : سبحان الله ، ای بنده خدا ، خدا تو را از بدی ها دور كند . از اينجا برخيز و نزد خانواده خود برو . زيرا كه خوب نيست جلوی درب خانه من توقف كنی و من دوست ندارم در اين وقت شب ، كنار خانه من باشی . حضرت مسلم فرمودند : ای بنده خدا ، من در اين ، و و ندارم . آيا میتوانی در حق من نموده و امشب مرا در منزل خود جای دهی ؟ شايد پس از اين ، پاداش احسان تو را داده و جبران نمايم . طوعه گفت : ای بنده خدا ، چگونه خانه نداری ؟ حضرت‌ مسلم فرمودند : من مسلم بن عقيل هستم . اين مردم به من گفتند و مرا دادند و سرانجام تنها بيرونم كردند . طوعه گفت : به راستی شما حضرت مسلم هستید ؟ فرمودند : آری . گفت : بفرماييد . آن گاه حضرت مسلم را به يكی از اتاق‌ هايی كه خود سكونت نداشت ، راهنمايی كرد و لوازم را فراهم نمود و آورد . ولی حضرت مسلم شام را ميل نفرمودند . مصادر : مقاتل الطالبین ، صفحه ۶۷ _ الارشاد ، جلد ۲ ، صفحه ۵۴
هنگام ، وقتی طوعه برای حضرت مسلم آبِ برد . به حضرت گفت : ای مولای من ، چرا را نخوابيدید ؟ فرمودند : اندکی خوابم برد و در ، عموی خود اميرمؤمنان علی را ديدم كه به من فرمودند : زود باش ، زود باش ، شتاب كن ، شتاب كن . و گمان ميكنم كه اين روز ، آخرين روزم از باشد . مصدر : منتخب ، طريحی ، صفحه ۴۱۵
به در خانه طوعه آمدند . وقتی که حضرت مسلم صدای پای اسبان و همهمه لشکریان را شنیدند ؛ تبسم نمودند و فرمودند : ای نفْس ، به پا خیز و را در آغوش بگیر که هیچ گریزی از آن نيست . طوعه عرضه داشت : ای آقای من ، خودتان را آماده مرگ ساخته اید ؟ حضرت فرمودند : آری ، چاره‌ ای از آن نيست . لشکریان از بیرون خانه ، خانه را به زیر بار گرفتند و سر ها را زده و به داخل خانه انداختند ! حضرت مسلم به طوعه فرمودند : مادر جان ، میترسم که بر من هجوم آورند و من در خانه‌ ات باشم . سپس از خانه خارج شدند . او به گونه‌ ای بود که لشکریان تا که با او مواجه شدند ، موی تن‌ شان چنان راست شد که از لباسشان بیرون زد ! در وصف و حضرت مسلم نوشته‌ اند : آنگونه قدرت داشت که با دستانش مردی را بلند میکرد و به خانه می انداخت . مصادر : مقتل ابی مخنف ، صفحه ۳۳ _ اسرار الشهاده ، صفحه ۲۲۵ _ معالى السبطين ، جلد ۱ ، صفحه ۲۳۵ ، الفتوح ، ابن اعثم ، جلد ۵ ، صفحه ۹۲ _ تاريخ طبرى ، جلد ۷ ، صفحه ۲۹۲۱