eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.5هزار ویدیو
629 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
🌎🌺🍃 🌺 ❇️ تقویم نجومی 💠 پنجشنبه 🔸 ۴ مرداد/‌ اسد ۱۴۰۳ 🔸 ۱۹ محرم ۱۴۴۶ 🔸 ۲۵ ژوئیه ۲۰۲۴ 🌎🔭👀 💠 مناسبت‌های دینی 🌴 حرکت کاروان اسرای کربلا به سمت شام 🌓 امروز قمر در «برج حوت» است. 💠 روز مناسبی است برای: خواستگاری و عقد شاگرد گرفتن صید و شکار جابجایی آغاز نگارش ارسال نامه دیدار با بزرگان خرید وسیله سواری لباس نو پوشیدن آغاز امور آموزشی معالجه بذرافشانی افتتاح محل کسب سفارش دادن کالا دعوت گرفتن از افراد امور مربوط به حرز 🌎🔭👀 🚘 مسافرت خوب و حاجت‌روایی در پی دارد. 👶 زایمان نوزاد مبارک و شایسته باشد. 👩‍❤️‍👨 انعقاد نطفه 🔹 امشب (شب پنجشنبه) فرزند دانشمند و یا حاکم گردد. 🔹 امروز (هنگام زوال ظهر) فرزند عاقل، سیاستمدار، آقا و بزرگوار خواهدبود‌ شیطان به وی نزدیک نشود و هیچگونه انحراف و نادرستی ندارد. 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت باعث توانگری می‌شود. 🩸حجامت،فصد،زالوانداختن،خون‌دادن باعث رفع درد می‌شود. 💅 ناخن گرفتن روز خیلی خوبیست. موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است. 👕 بریدن پارچه روز خوبیست. شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد. 🌎🔭👀 😴 تعبیر خواب رویایی که امشب (شب پنجشنبه) دیده شود، تعبیرش از آیۀ ۱۹ سوره مبارکه مریم علیهاالسلام است. ﴿﷽ قالَ إنَّما أنا رَسول ربّک لاهب لک غلاماً﴾ فرستاده‌ای از جانب فرد بزرگی نزد خواب بیننده بیاید و خبرهای دلپسند و خاطرخواه به او برسد. مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. 📿 وقت استخاره از طلوع فجر تا طلوع آفتاب از ساعت ۱۲ تا عشاء آخر (وقت خوابیدن) 📿 ذکر روز پنجشنبه «لا اله الا الله الملک الحق المبین» 📿 ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه «یا رزاق» موجب رزق فراوان می‌گردد. 🌎🔭👀 ☀️ ️روز پنجشنبه متعلق است به: 💞 علیه‌السلام اعمال نیک و خیر خود را به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌎🔭👀 ⏳ مدت زمان اعتبار این تقویم از اذان مغرب آغاز و اذان مغرب روز پنجشنبه پایان می‌یابد. 🌺 🌎🌺🍃
▪️ •📌 34 روز تا اربعین حسینی 🏴 قال الامام لصادق عليه السلام: مَن سَرَّهُ أنْ یَکونَ عَلَی مَوائِدِ النُّورِ یَوْمَ القیِامَةِ فَلْیَکُن مِنْ زُوّارِ الحُسَینِ بنِ عَليٍّ عليهما السلام حضرت امام جعفرااصادق عليه السلام فرمودند: هرکس دوست دارد در روز قیامت بر سر سفره‌های نور بنشیند، پس از زائران حضرت حسین بن علی عليه السلام باشد. "We will sit at Mawaid on the Day of Judgment" Abū ‘Abdillāh (Imam Šādiq [PBUH]) said: Those who desire to sit at Mawā`id (cloths on which food is placed) made of light on the Day of Judgment should go to the Ziyārah of Ĥusain ibn ‘Ali (PBUH). 📚 Kāmil Al-Ziyārāt, Chapter 50, Ĥadith No. 2 📚 کامل الزایارات باب 50 حدیث2 •••• ⚫️اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج⚫️ |
(ع)📜 💕 💛 💛 او و برادرش نعمان از اصحاب امیرالمؤمنین (ع) هستند و حلاس در كوفه فرمانده نیروهاى آن حضرت بوده است. او ابتدا با سپاه عمربن سعد به كربلا آمده بود و چون عمربن سعد شرائط امام را نپذیرفت او شبانه به اردوى امام حسین (ع) پیوست. ... 📗 ابصار العین، 109 💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚
🌴🌸🍃🌴🌸🍃🌴🌸🍃🌴🌸🍃 هر روز معرفی یکی از 30 نفر از ترین و خبیث ترین نفراتی که در واقعه کربلا بیشترین ظلم را به امام حسین علیه السلام و یاران و اهل بیتش وارد کردند👇👇 لعنت الله علیه ابحر بن کعب، ابجر بن کعب، بحر بن کعب بن عبیدالله (عبدالله) گفته اند از قبیله تیم بن ثعلبه بن عکابه بود. جنایات او: شرکت در قتل حضرت عبدالله علیه السلام فرزند امام حسن مجتبی علیه السلام آن زمانی که در روز عاشورا، اصحاب و یاران امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند و لشگر دشمن، آن حضرت را محاصره کرد، عبدالله که پسری نابالغ بود، (مورخین در مورد سن او اختلاف نظر دارند. برخی او را کودک و نابالغ و بعضی او را جوان گفته اند) از خیمه اش بیرون دوید و در میان لشگر دشمن خودش را کنار عمویش رساند. حضرت زینب سلام الله علیها که نگران او شده بود دنبالش دوید تا از رفتنش جلوگیری کند و از آن سوی امام علیه السلام هم ندا داد که خواهرم زینب! عبدالله را نگاه دار تا به میدان نیاید و هدف تیر و تیغ سپاه عمر سعد نشود. ولی حضرت زینب سلام الله علیها، نتوانست او را منصرف کند!! عبدالله گفت: به خدا قسم از عمویم حسین علیه السلام، جدا نمی شوم. همین زمان بود که بحر بن کعب با شمشیر بر امام حسین علیه السلام حمله کرد و عبدالله دستش را سپر آن حضرت نمود و گفت: ای فرزند زن ناپاک! آیا عمویم را می کشی؟ بحر شمشیرش را فرود آورد و دست آن نوجوان را قطع نمود، به طوری که به پوست آویزان ماند. عبدالله فریاد زد: یا ابتاه، یا عماه (ای پدر، ای عمو) امام حسین علیه السلام او را گرفت و به سینه اش چسباند و برایش دعا و به دشمنانش نفرین کرد. لحظاتی بعد، او به دست ملعونی دیگر بنام (حرمله) به شهادت رسید. (بعضی مقاتل، قاتل او را خود بحر بن کعب و برخی شخص دیگری گفته اند) جنایت دیگر او در روز عاشورا، بعد از شهادت سالار شهیدان (حسین بن علی علیه السلام) بود که با عده ای غارتگر به تمام لباس و اموال او هجوم بردند و این ملعون، سراویل (شلوار و جامه زیر) و لباس آن حضرت را از بدن مبارکش بیرون آورد و به سرقت برد و امام علیه السلام را برهنه کرد. در حالی که آن حضرت قبل از پوشیدن، آن لباس را پاره پاره کرده بود تا هیچ کس به آن رغبت نکند. توجه کنید به نقلی ابراهیم اشتر از کعب پرسید در روز عاشورا چه کردی؟ او گفت: مقنعه را از سر زینب سلام الله علیها کشیدم و گوشوارهایش را از گوشش گرفته و کشیدم تا آن که گوشش پاره شد. ابراهیم گفت: وای بر تو زینب سلام الله علیها بر تو چه فرمود؟ گفت: خدا دست و پاهایت را قطع کند و خدا تو را قبل از آخرت تو را به آتش دنیا بسوزاند. سرنوشت او: تمام مورخین گفته اند که بعد از این واقعه، هر دو دست بحر بن کعب، مبتلا به مرض شد، بطوری که در تابستان که گرمای هوا شدت می کرد، هر دو دست او مانند چوب خشک می شد و در زمستان که سرما زیاد می شد، از آنها آب و خون (خونابه) می ریخت تا زمانی که به هلاکت رسید. به روایتی از «نفس المهموم»، پاهای او فلج شد و از حرکت افتاد و او زمین گیر شد. گویند که «بنی السراویل»، عده ای در شام (سوریه) هستند و از آن جهت به این نام مشهورند که اجدادشان، شلوار و لباس امام حسین علیه السلام را به غارت بردند. (لعنة الله علیه) پس از دستگیری وی توسط ابراهیم فرمانده دلیر سپاه مختار وی را نزد مختار برده مختار دست و پاهایش را قطع کرد و چشمهایش را از حدقه در آورد و او را در آتش سوزاند. بر تا قیامت لعنت بر تا قیامت لعنت بر تا قیامت لعنت 📚نفس‌المهموم 📚ترجمه کامل ابن اثیر 📚تاریخ طبری 📚منتهی‌الامال 📚ابصار العین 📚موسوعه الامام الحسین به نقل از: عمادالدین طبری، نفس المهموم، کامل بهائی، لهوف، ارشاد و بسیاری منابع دیگر ✨یا علی✨
🌿🌾🌿 ⚜ ✨ (عج) ؟! وقتی حضرت صاحب (عج) بدنیا آمدند ، ابلیس (ل) فریاد بلندی به آسمان کشید ، که تا آن زمان اینطور فریاد نزده بود. همهء فرماندهان ابلیس جمع شدند و جویای علت شدند؛ ابلیس گفت: آخرین حجت خدا بدنیا آمد. با ظهور او ، مرگ ما فرا می‌رسد.! هرکدام ازشیاطین پیشنهادی دادند. یکی گفت؛ در کودکی او را بکشیم. ابلیس گفت: اگر او را بکشیم ، خودمان هم نابود می‌شویم (اشاره به حدیث لو لا الحجه لساخت الارض باهلها) شیاطین در آن جلسه به نتیجه نرسیدند لذا تصمیم گرفتند که سلامتی حضرت را بخطر بیندازند. هر روزه ، نه تنها من ، بنوعی باعث آزردگی قلب نازنین آن حضرت می‌گردم ؛ بلکه شیاطین هم دست بدست هم داده‌اند تا سلامتی آن مهر عالم آرا را بخطر بیندازند. 📚 شیخ عباس قمی (ره) ، منتهى الامال: ج ۱ ، ص ۱۸.
🔰فواید گریه بر امام حسین علیه السلام : ⚜ترشح هرمون اندورفین که باعث نشاط درونی می شود ⚜یکی از علت های خشونت در جامعه سنگدل شدن آن ها است ، گریه بر مصائب امام رقت قلب می آورد ⚜سم زدایی سموم بدن و تخلیه شدن سموم بدن از طریق اشک ⚜شستشو دادن چشم و قرنیه ⚜مانع خشک شدن چشم ها و عوارضش می شود ⚜اشک بر امام حسین علیه السلام هیجانی که در خون تجمع کرده را از بدن دفع می کند ⚜آمرزش گناهان ( گناه تاثیر مستقیم بر جسم انسان دارد ، لذا پاک شدنش = سلامت جسم )
4_6039592220045084071.mp3
5.39M
🎧 شنیدن این صوت را ازدست ندهید❗️👇 ⚫️ وقتی میگن ابا عبدالله توی صحرای کرب وبلا تنها شد خیلیا دلشون میسوزه و گریه میکنن... ولی... هیچ کس برای تنهایی و غربت چند هزار ساله نه دلش میسوزه و نه گریه میکنه... 🔴 گریه برای خرجی نداره ولی... گریه برای مظلومیت امام زمان خرج داره... باید از خودمون بپرسیم اصلا چرا امام مون تنهاست؟! مگه ما شیعیان نیستیم که امام مون این طور آواره وغریبه؟! 👈 آیا واقعا هنوز وقتش نرسیده که یک نفعی از طرف ما به امام زمانمون برسه؟!
4_5845720016233695051.mp3
5.3M
🔊 🍃 ماجرای زیبای عنایت حضرت رضا علیه‌السلام به جوان اعدامی و نجات او 💠 در روز جـزا و یـوم پـاداش یا ضامن آهو، ضامنم بـاش... 🍀
حرم
✧✿﷽✿✧┅✧⊹┅┄┄ ◼️▪️پژوهشی در باب 🔍 #تفکر_عثمانی در واقعه کربلا قسمت • یازدهم ✔️ ✍🏻 پس از صلح حضرت ک
✧✿﷽✿✧┅✧⊹┅┄┄ ◼️▪️پژوهشی در باب 🔍 در واقعه کربلا قسمت • دوازدهم ✔️ 🔹شکل گیری تفکر عثمانی در کوفه: نخستین مطلبی که باید بدان توجه کرد، این است که تشیع کوفه یک‌نواخت نبود، بلکه تشیع اکثریت آنان از نوع تشیع سیاسی بود و فقط جمعیتی اندک هر چند بانفوذ از کوفیان، گرایش تشیعِ اعتقادی داشتند. تشیعِ سیاسی نیز می‌توانست بر اثر حوادث سیاسی و فشار و تهدید و تطمیع، خود را به مذهب رسمی حکومت (حزب اموی و مروانی) نزدیک کند؛ افزون بر اینکه گروه‌هایی که از کوفه بر ضد عثمان قیام کردند، هرچند اکثریت را رقم می‌زدند، اما این بدان معنا نیست که از کوفیان کسانی طرفدار عثمان لعین نبود. زمانی که جناب مالک اشتر رحمت الله علیه به نمایندگی از مخالفانِ عثمان لعین بر ضد عثمان لعین سخن می‌گفت، مقطع بن هشيم نیز به نمایندگی از گروهی دیگر از عثمان لعین دفاع می‌کرد، چنانکه قعقاع بن شور با نیروهایی برای دفاع از عثمان لعین از کوفه راهی مدینه شد. 📚 تاریخ طبری، جلد ۳، صفحات ۵۰۰ و ۴۱۶ همچنین در جلسه مشورتی با حضور طلحه لعین و زبیر لعین و عایشه سلقلقیه که در مکه صورت گرفت، پیشنهادهایی مطرح شد که حرکت خود را از کدام شهر آغاز کنند. درباره مدینه و شام توافقی حاصل نشد، اما عراق مورد قبول واقع شد. دلیلی که برای این انتخاب مطرح کردند، این بود که زبیر لعین در بصره و طلحه لعین در کوفه طرفداران زیادی دارند. طرح آنان بر این شد که ابتدا بسوی بصره رفته و پس از فتح آن بِسَمت کوفه حرکت کنند‌. 📚 شرح نهج البلاغه، ۲/۱۴۰ انساب الاشراف، ص ۲۲۲ تاریخ طبری، ۳/۴۷۱ 💢 کوفیان برای دفاع از حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام در جنگ جمل، در مرحله اول بسیار مُرَدَد بودند، زیرا ابوموسی اشعری لعین که برای آنان حائز اهمیت بود، تمایلات عثمانی لعین داشت‌‌ و مردم را مردد کرده بود‌. سپس با عزلِ ابوموسی و سخنان مالک‌اشتر رحمت الله علیه جمعیت دوازده هزار نفری از کوفه اعزام شد‌.‌ این تعداد در مقایسه با لشکر ۶۵ یا ۱۲۰ هزار نفری مردم کوفه در جنگ صفین، حدود یک دهم حساب می‌شود‌. دلیل این مسئله فقط تسلط گرایش عثمانی بر مردم بود. ⚠️ یکی دیگر از علل تشدید تفکر عثمانی در کوفه، نتیجه جنگ صفین بود. پس از تحکیم مسئله حکمیت، بغض و دشمنی میان کوفیان بیشتر شد. عده‌ای مخالف امام علیه السلام شدند و عده‌ای موافق. تا جایی که پدر و پسر از یکدیگر بیزاری می‌جستند. 📚 مروج الذهب، ۲/۴۰۵ گناهِ کشته‌ها و زخمی‌ها و خانواده‌های بی سرپرست که پیامدِ طبیعی هر جنگ است، از سوی مردم بِپای امام علیه السلام نوشته شد و همین علت باعث شد تا عده‌ای بر علیهِ امام علیه السلام تبلیغات سوء کرده و مردم را به گرایش عثمانی تشویق کنند‌. 📚وقعة الصفین، ص ۵۲۹_۵۳۰ ⚫️ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است⚫️ الهی ‌بِحَقِ ‌السّیدة‌ زِینَب ْ‌سَلٰام ُ‌اَللّهْ‌ عَلَیْها َّ‌عَجّل‌ لِوَلیکَ‌ الغَریبِ‌ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻 ‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️ ید الله فـــــوق ایدیهم یــــــد الله است.. بمیرد دشمن حیــــــدر ولــــــی الله است..
حرم
✶⊶⊷⊶⊷❍💚💎💚❍⊶⊷⊶⊷✶ ✨رمان فانتزی، آموزنده و معرفتی ✨ #سجده_بر_یک_فرشته 💎قسمت ۱۳ و ۱۴ +نه خوشم اومد دخت
✶⊶⊷⊶⊷❍💚💎💚❍⊶⊷⊶⊷✶ ✨رمان فانتزی، آموزنده و معرفتی ✨ 💎قسمت ۱۵ و ۱۶ صفحه لب تاپ که باز شد اومد بعدشم رمزش رو باز کردم..وارد صفحه ی لب تاپم شدم..دستام میلرزید... دلم میگفت چیزی که به تو ربطی نداره رو نبین..اما ندای دیگه‌ی درونم میگفت از اولشم نباید اون گردنبند رو از اون پسر میگرفتی چرا اصلا این پسره اومد به من داد اون گردنبند رو؟! چشمهامو بستم و خدایا به امید تو استرسم بیشتر شد..دکمه رو که زدم یه چند تا فایل و فیلم بود اما جرات نداشتم بیشتر ببینمشون نمیدونمم چرا ترس برم داشته بود و دست و پام میلرزید ای بابا چقدر ترسو بودم من شاید فیلم و عکس عادی باشه چرا من اینهمه نگرانم... اگر عکس فیلم عادی پس اون پسر بچه چرا اصرار داشت گردنبندو برسونم به دست پلیس؟؟!!! این خوابهای وحشتناک.. دلمو زدم به دریا و یک بسم الله الرحمن الرحیم گفتمو فایلها رو باز کردم یه سری عدد بالا اومد انگار همشون کدگذاری شده بودن...فقط همین ...!!!! از اون فایل اومدم بیرون زدم فایل بعدی که خواستم بازش کنم صدای اذان مسجدمون منو به خودم آورد...باصدای اذان آرامشی وجودمو پر کرد...و تمام استرسو ترسم با شنیدن اذان دود شد به هوا رفت بله من خدا را دارم...خدا همه جا با منه حواسش هست بهم...الله اکبر گفتمو بلند شدم... لب تاپمو بستم...وضو گرفتم سجاده امو پهن کردم..الله اکبر...به قنوت نمازم که رسیدم با خدای مهربانم درد دل کردم با ذکر یونسیه در قنوت نمازم طولانی شد همون ذکری که حضرت یونس (ع) را از شکم نهنگ نجات داد... "لااله‌الاانت سبحانک انی کنت من‌ الظالمین (خداوندا) جز تو معبودی نیست! پاک و منزّهی تو و من از ستمکاران بودم." دیگه ریختن اشک هام دست خودم نبود...خدایا بنده گنهکارت روبروت ایستاده.بنده‌ای که وقتی تو مشکلات گیر میکنه سراغتو میگیره..بنده ای که بیشتر وقتها فراموشت میکنه...خدایا این اتفاقات تلنگرها رو برام میزنی تا آغوش امن تو رو فراموش نکنم ...؟معبودم من که فراموشت نمیکنم خودت کمکم کن تا وسوسه‌م نکنه تا بهترین تصمیم رو بگیرم...ای دلسوزتر و مهربان تر از مادرم ...کمکم کن تا بتونم راه درست انتخاب کنم...الهی آمین...به رکوع رفتم... بعد از تمام شدن نمازم و ذکر تسبیحات حضرت زهرا (سلام الله علیها) دعای فرج رو هم خوندم و از امام زمانم هم کمک خواستم باز سجده شکر را به جا آوردمو جا نمازمو جمع کردم... انگار نیرویی بهم تزریق شده بود...رفتم سمت لپ تاپم..اولین پوشه باز کردم..نگاهی به بالا کردم خدایا بیخش من رو ..یکی از فیلم ها پخش شد...زیر نوشته شده بود שָׂטָן (شیطان) انگار عبری بود... یک نفر شروع کرد به فارسی حرف زدن دست پا شکسته فارسی میگفت چهره‌شو پوشونده بود...یه سری آدم با لباس عجیب و ترسناک وارد شدن و دورش کردن...خدایا اینا دیگه چه موجودی اند... پس اینا بودن...پس او عدد 666 روی گردنبند؟! پس بی دلیل اون عدد رو حک نکردن به گردنبنده ... جسممم به کنار مغزم کشش اینها رو نداشت خسته شده بود و به استراحت نیاز داشتم روی تختم دراز کشیدم..وقتی یادم افتاد فردا که جمعه اس چشمهامو بستم... ✨ادامه دارد.... 💎 ✶⊶⊷⊶⊷❍💚💎💚❍⊶⊷⊶⊷✶
✶⊶⊷⊶⊷❍💚💎💚❍⊶⊷⊶⊷✶ ✨رمان فانتزی، آموزنده و معرفتی ✨ 💎قسمت ۱۷ و ۱۸ با تقی که به در اتاقم خورد چشمهامو باز کردم _بله بفرمایید بابا:_سلام دخترم صبحت بخیر محدثه جان نون تازه و حلیم خریدم پاشو باباجون بیا صبحونه بخوریم... _سلام بابا جون صبح بخیر چشم تا شما شروع کنید من هم اومدم... رفتم آشپزخونه. _سلام مامان صبح بخیر... مامان:_سلام دختر بیا بشین چای تازه دم هم ریختم برات. _ممنون مامان شرمنده امروز خواب موندم کمک نکردم. مامان:_اشکالی نداره به جاش سفره رو تو جمع میکنی و ظرفها رو هم میشوری. _چَشششم سر سفره فکرم خیلی مشغول بود. بابا:_محدثه جان چیزی شده؟ _هان؟ نه بابا هیچی نیست.. میگم بابا میشه امروز منو ببرید امامزاده داوود یکم دلم گرفته بابا:_قربون اون دلت بشم چرا نشه.. دختر خوشکلم دلت چرا گرفته؟ _خودمم نمیدونم یعنی میدونم ها میشه بعداً بگم؟ بابا:_باشه صبحونه‌تو بخور باهم میرم لبخندی زدم _ممنون بابای خوشگلم... با شوق از سر میز بلند شدم _مامان دستت درد نکنه ممنون بابا.من برم آماده بشم اتاق مرتب میکنم میام. رفتن به امامزاده داوود بهم آرامش خاصی میده.امامزاده داوود از نوادگان امام حسن مجتبی (علیه السلام) هست و شجره‌نامه‌ش با ۱۱ پشت به این امام بزرگوار میرسه... مرتب کردن اتاقم که تمام شد.حاضر و آماده اومدم از پله ها پایین _من آماده ام بریم بابا؟ مامان:_کجا؟! _عععه مامان امامزاده داوود دیگه! مامان اخمی کرد: _بدون من! پدر دختری میرید؟ بابا یک چشمکی بهم زد و گفت: _خانم اگه با تو بریم که اصلا خوش نمیگذره. هی غرغر میکنی از همه چیزم ایراد میگیری. مامان:_بععله چشمم روشن آقااا محسن من کی ایراد گرفتم؟ اصلا برید به من چه، آی خدا یک کاری کن ماشینشون پنچر بشه تا بدونن، بفهمن، تجربه کنن، بدون من به زیارت رفتن پنچری داره الانم اصلاً اصرارنکنید من نمیام. بعد روشو برگردوند تا بره به اتاقشون.بابا که چشماش میخندید از سربه سر گذاشتن مامانم احساس خطر کرد. بابا:_ملکه من کجا،صبر کن ببینم تو تا به حال دیدی:من بدون تو آب بخورم که الان هم بخوام بدون تو جایی برم؟ اصلا نمیخام محدثه رو ببرم آماده شو بیا دوتایی میریم. مامان لبخندی دلبرانه صورتشو پر کرده بود و چشماش چراغانی.. _پس برم حاضر شم بابا که داشت با عشق به مامان نگاه میکرد و میخندید یواشکی زیر گوشم گفت: _میبینی تو راخدا خوبه که اصرار نکردم. من داشتم از سربه سر گذاشتن بابام، سر مامانم ذوق میکردم.لبخندی زدم. _پس من برم تا مامان آماده میشه ظرفها رو بشورم. تازه داشتم استکانها رو در آبچکان‌ میذاشتم که مامان گفت: _زود باشید دیر شد.محدثه ظرف میوه و یه خورده خوراکی هم تو یخچال هست اونا رو هم بردار. منو بابا با تعجب به هم نگاه کردیم.. _مامان کی آماده شدی؟ مامان:_مگه همه مثل توام سه ساعت طول میکشه آماده شی بیچاره اون شوهر آیندت. _بابا دوران عقدتون میخواستید برید بیرون مامان اینطور زود آماده میشد؟ بابا با خنده گفت: _من یه روز قبلش بهش میگفتم چه ساعتی میخوام بریم کجا ... _خببب ؟!!؟؟ بابا:_خوب اون یکساعت زودتر به جای من دم در خونه بود... دیگه نتونستم خنده‌امو نگه دارم.مامان که چشم غره ای به بابا رفت.بابا حساب کار دستش اومده بود. بابا:_عععه چیزه میگم من برم ماشین روشن کنم تا گرم شه. _ععه گوشی من مونده تو اتاقم برم بیارمش. من که جیم شدم مامان:_کجااااا..کجا داری فرار میکنی.اول اون ظرفها رو بشور بعداً برو بالا تا بفهمی دیگه از این شوخیا بامامانت نکنی ... _ماااامان منننن؟؟؟بابا بود بابا شوخی کرد که نه مننننن مامان:_حال هرچی باز برگشتم شروع به شستن باقی ظرفها کردم.برای چند دقیقه هم که شده خواب دیشب و ماجرا این چند روزی که اتفاق افتاده بود رو فراموش کردم.. چقدر خانواده خوب نعمته...در کنار خانواده بودن و باهاشون راحت بودن و آرامش در خانواده؛ خودش نعمت بزرگیه که ما بیشتر وقتها قدرشو نمیدونیم.خدایا شکرت.. ظرفها که تمام شد دوتا ماسک برای پدر و مادر گرامی برداشتم ... مامان:_قربونت برم پاک یادم رفت بود ماسک رو. ماسک که دادم دست مامان یک چیزی یادم افتاد... مامان:_کجا داری میری باز؟! _یه چیزی یادم رفته الان میام صدای مامان میشنیدم که به بابا میگفت: مامان:_کی این دخترو شوهر بدم یه نفس راحت بکشیم. بابا:_آره بخدا مثل مامان،بابای تو مامان:_چی گفتی محسن مامان بابای منننن ؟!؟؟ بابا:_آره دیگه عزیزدلم چقدر دعام کردن که من اومدم گرفتمت از دستت راحت بشن مامان:_مممحسننن چندبار گفتم از این شوخی‌ها نکن... صدای خنده‌های از ته دل بابام تا تواتاقم می‌اومد..سریع از کشو میزم گردنبندو برداشتم انداختم گردنم.بدو بدو اومدم پایین، به حیاط که رسیدم... ✨ادامه دارد.... 💎 ✶⊶⊷⊶⊷❍💚💎💚❍⊶⊷⊶⊷✶
⚫️مولا علی علیه‌السّلام: مِنْ أَشْرَفِ [أَفْعَالِ] أَعْمَالِ الْكَرِيمِ غَفْلَتُهُ عَمَّا يَعْلَم (در قبال خطای دیگران) خود را به بى‌خبرى نماياندن، از بهترين كارهاى بزرگواران است. 📚نهج‌البلاغه حکمت ۲۲۲ «اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
⚫️از فاطمه دختر امام حسين علیهما السّلام، روایت است که فرمود: غارتگران بر خيمهٔ ما هجوم كردند و من دختر خردسالى بودم و خلخال طلا به پايم بود؛ مردى آن‌ها را مى‌ربود و مى‌گريست؛ گفتم: ای دشمن خدا، چرا گريه مي‌كنى‌؟! گفت: چرا گريه نكنم كه دختر رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله) را غارت می‌كنم! گفتم: مرا واگذار؛ گفت: می‌ترسم ديگرى آن را برُبايد! سپس فرمود: هر چه در خيمه‌هاى ما بود، غارت كردند...😭 📚الامالی للصّدوق ج۱ ص۱۶۴ «اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
🏴اَلمُستَغَاثُ بِکَ يَا صَاحِبَ الزّمَانُ/ جانم فدای گریه‌ٔ روز و شبت شود جانم فدای اشک تو صاحب زمان من «اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
ای ولی عصــــــــر و امام زمان ای سبــــب خلقت کون و مکان حجّت حــق حامیِ دین العجل شیعه گـــــــــرفتارُ ببین العجل ای بـــــــــه ولای تـــو تولّای ما مهـــــــر تـــــــو آیینهٔ دلهای ما تا تـــــو ز ما روی نهان کرده‌ای غم بـه دل پیر و جوان کرده‌ای ما که نداریم به غیر از تو کس ای شه خوبان تو به فریاد رس جهت سلامتی و تعجیل در فرج موفور السّرور ولیّ امر مسلمین جهان، یگانه وارث غدیر، آقا صاحب العصر و الزّمان، حضرت بقیّة اللّه الاعظم، مهدی موعود، عجّل اللّه تعالیٰ فرجه الشّریف، صلوات بر محمّد و آل محمّد🌷
هدایت شده از حرم
🕯پنجشنبه است و دلم برای آنهایی که دیگر ندارمشان تنگ است... 🕯پنجشنبه است و جای خالی عزیزان را دوباره احساس میکنیم ... 🕯پنجشنبه است و بوی حلوایی خیرات یاد آدم های رفته ... 🕯پنجشنبه است و ثانیه هایم بوی دلگرفتگی میدهد ... 🕯چه مهمانان بی دردسری هستند رفتگان نه به دستی ظرفی را آلوده میکنند و نه به حرفی دلی را, تنها به فاتحه ای قانعند 🌸روزپنجشنبه اموات چشم به راهند🌸 🍁🚩زیارت اهل قبور🚩🍁 ✨بسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ✨ السَّلامُ عَلي اَهْلِ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ مِنْ اَهْلِ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ يا اَهْلَ لا اِلهَ اللهُ بِحَقَّ لااِلهَ اِلَّا اللهُ كَيْفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لا اِلهَ الَّا اللهُ مِنْ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ يا لااِلهَ اِلَّا الله بِحَقَّ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ اِغْفِرْلِمَنْ قالَ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ وَاحْشُرْنا في زُمْرَهِ منَ قالَ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ مُحَمَّدا رَسُولُ اللهِ عَليٌّ وَلِيُّ الله.🌟 🕊نثار اروح مطهراهل البیت(علیهم السلام) اولیاءالله،رجال الغیب،مراجع تقلید بخوانیم الفاتحه مع الاخلاص والصلوات🕯🌹
هدایت شده از حرم
👌دوستان و سروران گرامی! شب جمعه است. با ثبت نام در دو آدرس زیر، حضرت سیدالشهدا علیه السلام و حضرت اباالفضل علیه السلام را در این شب جمعه به نیابت از مولایمان حضرت ولی عصر علیه السلام زیارت کنیم. زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام: http://www.imamhussain.org/arabic/enaba/ زیارت حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام: http://alkafeel.net/zyara/ توجه: از طرف سایت، یک نفر زیارت می کند و نماز می خواند و سپس برای کسانی که ثبت نام کرده اند، اتمام زیارت اعلام می شود. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
هدایت شده از حرم
🚩یالثارات الحسین 🤲 خدایا از تو می‌خواهیم نه مثل توّابین و مختار، پس از واقعه و نه حتی مثل حر، میان واقعه بلکه مثل عباس در تمام واقعه و مثل مسلم، پیشتاز واقعه همواره در غيبت و ظهور، مطیع بی‌چون و چرای کسی باشیم که مدعی محبت و ولایت او هستیم و به انتظارش ایستاده‌ایم صلوات الله علیهم أجمعين 🤲 اللهم لیّن قلبی لولیّ أمرک واستعملنی بطاعتک 🏴اللهم عجل لولیک الفرج
⚫️مولا علی علیه‌السّلام: فَأَخَذَ امْرُؤٌ مِنْ نَفْسِهِ لِنَفْسِهِ وَ أَخَذَ مِنْ حَیٍّ لِمَيِّتٍ وَ مِنْ فَانٍ لِبَاقٍ وَ مِنْ ذَاهِبٍ لِدَائِمٍ هر انسانى بايد از خويش براى خويشتن، و از حياتش براى زندگىِ پس از مرگ، و از جهان فانى براى جهان باقى، و از جايگاه رفتنى براى اقامتگاه دائم خود، بهره گيرد. 📚نهج‌البلاغه خطبهٔ ۲۳۷ «اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
⚫️مأمون رقّی نقل می‌‌کند: خدمت امام صادق علیه السّلام بودم که سهل بن حسن خراسانى وارد شد، سلام کرد و نشست؛ سپس گفت: ای فرزند رسول خدا، چقدر شما رئوف و مهربان هستید، شما امام هستید، چرا دفاع از حقّ خود نمى‌‌کنید، با این‌‌ که بیش از صد هزار شیعهٔ آمادهٔ نبرد دارید! امام فرمودند: خراسانى بنشین، خوش آمدی؛ سپس به خدمت‌کار فرمود: تنور را روشن کن! خدمت‌کارِ امام تنور را روشن کرد، و امام رو به مرد خراسانى نموده، فرمود: داخل تنور شو! خراسانى با التماس گفت: ای فرزند رسول خدا، مرا با آتش مسوزان، از جرم من در گذر، خدا از تو بگذرد! امام فرمود: تو را بخشیدم؛ در این هنگام هارون مکّى وارد شد، در حالی‌ که کفش خود را با دست گرفته بود، گفت: السّلام علیک یا ابن رسول اللَّه؛ امام فرمود: کفش­‌هایت را بیانداز، برو داخل تنور بنشین! هارون مکّی، کفش­هایش را انداخت و در داخل تنور نشست؛ در این هنگام امام با مرد خراسانی به سخن­ گفتن پرداخت و مانند کسی که در خراسان بوده از جریان‌هاى آن منطقه خبر داد؛ سپس فرمود: خراسانى، برو ببین در تنور چه خبر است! خراسانی گوید: به جانب تنور رفتم، دیدم هارون مکّی چهار زانو در تنور نشسته است؛ بعد از تنور خارج شد، و به ما سلام کرد؛ امام فرمود: از این‌ها در خراسان چند نفر پیدا می‌شود؟! خراسانی گفت: به خدا قسم، یک نفر هم نیست! امام صادق فرمودند: به خدا یک نفر هم پیدا نمی‌شود، ما زمانى که پنج نفر یاور مانند این (هارون مکّی) نداشته باشیم، قیام نخواهیم کرد، ما خودمان موقعیّت مناسب را بهتر می‌دانیم!!! 📚منابع: مناقب ج۴ ص۲۳۷ بحارالانوار ج۴۷ ص۱۲۳ «اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
🙏دعا در شب جمعه برای برادران ایمانی که از دنیا رفته اند عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: مَنْ دَعَا لِعَشْرٍ مِنْ إِخْوَانِهِ الْمَوْتَى فِي لَيْلَةِ الْجُمُعَةِ أَوْجَبَ اللَّهُ لَهُ الْجَنَّةَ. (بحار الأنوار، ج‏89، ص312 به نقل از كتاب الْعَرُوس) حضرت صادق علیه السلام فرمود: هرکس در شب جمعه، برای ده نفر از برادران ایمانی خویش که از دنیا رفته اند، دعا کند، خداوند بهشت را بر او واجب می کند. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»