✧✿﷽✿✧┅✧⊹┅┄┄
◼️▪️پژوهشی در باب 🔎#عاشورا_در_عامه #مقتل قسمت • بیست - نهم✔️
🔻 عاشورا از دیدگاه جماعت عمریه -24-
🚫 ابن تیمیه و شُبهه در عزاداری (بخش سوّم)
در مطالب گذشته، معنای لغوی و اصطلاحی بدعت بیان شد، سپس از قرآن به سیره حضرت یعقوب علیه السّلام اشاره شد که در فراق یوسفِ پیامبر، حزن و اشکی کمنظیر داشت، و کلام زمخشری در تفسير آیات مربوطه ذکر شد. حال باید دید در سنّت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله، اثری از اشک و حزن و عزاداری وجود دارد یا خیر؟!
1⃣ گریه در شهادت حمزه علیه السّلام
در جنگ اُحد وقتی حمزه علیه السّلام به شهادت رسید، رسول اکرم صلی الله علیه و آله بسیار محزون و گریان و داغدار شد. "حلبی" در سیره خود مینویسد:
"لما رای النبی حمزه قتیلا، بکی فلما رای ما مثّل به شهق" _ پیامبر اکرم چون پیکر خونین حمزه را یافت، گریست و چون از مُثله کردن او آگاهی یافت با صدای بلند فریاد زد و گریه سر داد. (السیرةالحلبیه، ج۲، ص۲۴۷)
این گریه و ناله از سوی آن حضرت علیه السلام برای عزای عمویش حمزه علیه السلام آنقدر شدید بوده که ابنمسعود میگوید:
"ما راینا رسول اللّه صلّی الله علیه و آله وسلّم باکیاً اشدّ من بکائه علی حمزه، وضعه فی القبله، ثمّ وقف علی جنازته، وانتحب حتّی بلغ به الغشی، یقول: یا عمّ رسول اللّه! یا حمزه! یا اسد اللّه! واسد رسوله! یا حمزه! یا فاعل الخیرات! یا حمزه! یا کاشف الکربات! یا حمزه! یا ذابّ عن وجه رسول الله."
✍🏻 ندیدیم حضرت پیامبر اکرم صلی الله علیه واله بر کسی گریه کند، آنگونه که با شدّت در عزای عمویش حمزه علیه السلام اشک میریخت، بدن حمزه علیه السلام را به طرف قبله قرار داد، سپس کنار آن قرار گرفته و با صدای بلند گریه کرد تا حال غش به آن حضرت علیه السلام دست داد، و خطاب به جسد عمویش میفرمود: ای عموی پیامبر خدا، ای حمزه! ای شیر خدا و شیر پیامبر خدا، ای حمزه! ای کسی که کارهای نیکو انجام میدادی، ای حمزه! ای کسی که سختیها و مشکلات را برطرف میکردی، ای حمزه! ای کسی که سختیها را از رسول خدا دور میکردی. (ذخائر العقبي، ص١٨١)
➖ "ابن کثیر" از إبن عمر روایت کرده است که:
"ان رسول الله صلی الله علیه وسلم لما رجع من اُحد فجعلت نساء الانصار یبکین علی من قتل من ازواجهن قال فقال رسول الله صلی الله علیه وسلم ولکن حمزه لا بواکی له قال ثم نام فاستنبه و هن یبکین."
✍🏻 رسول اکرم صلی الله علیه واله چون از اُحد بازگشت، زنان انصار را مشاهده نمود که بر کُشتههای خود گریه میکنند. حضرت علیه السلام فرمودند: حمزه گریه کن ندارد. سپس بعد از مقداری استراحت متوجّه شدند که زنها برای حمزه گریه میکنند. از آن روز تاکنون زنان ابتدا برای حمزه و سپس برای کشتههای خود عزاداری میکنند.
ابن کثیر بعد از نقل این گزارش میگوید:
"و هذا علی شرط مسلم" _ این روایت شرط صحّت بر اساس مبنای مسلم را دارد. (البداية و النهایة، ج۴ ص۵۵)
حال باید از عمریون لعین پرسید که آیا حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله خلاف شرع مرتکب شدند؟! (العیاذ بالله) آیا ایشان با رسوم جاهلیّت و معنای بدعت آشنا نبودند؟!
آیا تکلیف دین خود را نمیدانستند؟! هرچند پیامبری که عمریون در کتب خود معرّفی کردهاند، چندان هم تفاوتی با این اوصاف ندارد❗️
⚫️ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است⚫️
الهی بِحَقِ السّیدة زِینَب ْسَلٰام ُاَللّهْ عَلَیْها َّعَجّل لِوَلیکَ الغَریبِ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻
‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️
ید الله فـــــوق ایدیهم
#علـــــی یــــــد الله است..
بمیرد دشمن حیــــــدر
#علــــــی ولــــــی الله است..
🌺🍃رمـــان #ازمن_تافاطمه.. 🌺🍃
قسمت ۱۹
#هوالعشق
صبح به زور زینب از رختخواب بلند شدم٬
حالا بماند که با پارچ آب یخ خوب از من پذیرایی کرد
٬به طبقه پایین رفتم و علی نبود٬دلم گرفت٬لبخندی به لب اوردم و سمت اشپزخانه رفتم
-سلامممم مامان ملیحه صبحتون بخیررر
-سلام دختر گلم صبح شماهم بخیر
-سپاس فراواااان
-مادر جون بی زحمت بیا این شیرارو بریز تو لیوان
-چشششم
به سمت ٱپن رفتم و لیوان هارا در سینی گذاشتم٬و سوالم را پرسیدم
-مادرجون ٬علی کجاست؟
-مگه نگفت بهت مادر؟فکر کنم نخواسته ناراحت بشی
-چیو
-رفته اداره یه کار واجب داشت ولی گفت تا عصر برمیگرده برای خرید
-اهان..
دلم بیشتر گرفت٬این روزها بعد از امید بخدا٬برای دیدن دوباره علی از خواب بیدار می شدم ٬
از لیوان شیرها یکی را برداشتم چون دیگر میلی به خوردن صبحانه نداشتم٬مادر فهمید و پاپی من نشد.
بعد از صرف صبحانه زینب به کلاس رفت و من هم به اتاق٫باباحسین هم به درخت و گل ها میرسید ٬مامان ملیحه هم مشغول صحبت با خواهرش بود.
روی تخت نشستم ٬ارامم نگرفت٬نه تماسی نه پیامی از علی٬هیچ چیز نبود.میدانستم شغل سختی دارد اما حداقل که میتوانست زنگی بزند یا یادداشتی بگذارد.
به سمت پنجره رفتم که تمام منطره روبه رویم پر بود از درخت و گل٬محو زیباییشان بودم که صدایی اشنا شنیدم
-فاطمه خانوم؟
به فکر خود خندیدم ٫توهم هم زده بودم جالب بود... اما اینبار صدا نزدیک تر شد و یک آن ترسیدم و برگشتم٬علی بود.. از ترس نفسم سنگین شده بود و این فاصله نزدیک جانم را میگرفت
٬زمانی که موقعیت خود را دید عقب تر رفت و لبخند بانمکی زد٬
-سلام خانوم ترسو
-ترسو خودتی٬یه اهمی یه اوهومی چیزی سید٬قلبم وایستاد.
زیر لب چیزی گفت که نشنیدم
-خب ببخشیید خانوم جان٬الان از دستم ناراحتی؟
-نه بابا سید چه ناراحتی ٬یهو میری هیچی نمیگی ٬نه پیامی نه زنگی ٬چرا ناراحت باشم اخه مگه دیوونم؟؟
هم میخندید و هم شرمنده بود دستی در موهای خرماییش انداخت و سمت تخت رفت ٬که شاخه گل رزی را در دستش دیدم٬به سمت من امد و دستش را دراز کرد
-بفرمایید تقدیم شما به منظور منت کشی فراوااان ٬ببخشید دیگه خانوم
از این منت کشی ساده و راحت قند در دلم آب شد و با لبخندی شاخه گل را تا اعماق گلبرگ هایش بوییدم و تازه شدم از حس نابش.
-بخشیدین؟
-خخ بله حاج اقا ٬راضییم ازت٬خدا ازت راضی باشه.
-شما راضی باش خدام راضیه فاطمه خانومم
با لبخندی جواب صحبت های پرمهرش را دادم
-خب حالا لطفا حاضر شید بریم بازار که بسیار کار داریم٬زینبم الاناست که برسه٬مامان پاش درد میکنه با زینب میریم.البته اگر بخوای شما وگرنه تنها هم خب... میشه ها.
از شیطنت شیرینش خنده ام گرفت اما
-نه زینبم ببریم حوصلش سرمیره بچم
-بله... هعی خدا شانس بده..
اینبار نگاهش دقیقا حسادت میکرد ٬حسادتی شیرین به شیرینی عسل.
زینب که امد سریع حاضر شدیم٬سوار ماشین شدیم و به سمت بازار حرکت کردیم٬اول حلقه هارا باید میگرفتیم٫بعد ملزومات دیگر
-خب من اینجا ماشینو پارک میکنم شما پیاده شید چون در باز نمیشه همین گوشه وایسیدا گوشه..
از لحن تاکییدش ذوق کردم و زینب فقط زیر زیرکی میخندید
٬میدانستم خاستگار پر و پاقرصی دارد که همین روزها باید برای نامزدی او بیاییم.....
🌺🍃ادامه دارد...
نویسنده: نهال سلطانی
#انگشترم_انگشترت_را_دوست_دارد
🌺🍃رمـــان #ازمن_تافاطمه...🌺🍃
قسمت ۲۰
#هوالعشق
علی به سمت ما امد
٬بایدداز خیابان رد میشدیم ٬از ان روز که دست سردم را گرفت تا به حال برخوردی نداشته ایم و رویش راهم نداشتم٬پس خودش این را فهمید و دست زینب را گرفت و من چادر زینب را
٬یک بار یه آن سمت خیابان نگاه میکرد و یک بار به من..
بعد از رد شدن از خیابان من وسط قرار گرفتم و پابه پای علی راه میرفتم٬استوار و جدی راه میرفت و فقط به ویترین مغازه ها نگاه میکرد
٫چقدر تعریف چشم پاکیش را از زینب شنیدم٬من هم چه قبل تحولم چه بعدش میلی به دید زدن پسرها نداشتم٫فکر کنم به همین دلیل مرد من عاری از هر نگاه هوس الودیست.
کنار یک طلا فروشی توقف کردیم٬علی انتخاب را برعهده من گذاشته بود حتی حلقه خودش راهم گفت که من انتخاب کنم٬تنها یادآور کرد که طلا نمی اندازد ٬وارد مغازه شدیم٬به انتخاب من و زینب چند ست حلقه جلوی دستمان گذاشتند ٬علی فقط نگاه میکرد و روبه من متمایل شده بود٬بیشتر حلقه ها یاخیلی زمخت و سنگین وزن بود٬یاخیلی پر زرق و برق٬
من حتی در خانواده خودم هم طلا نمیپوشیدم و نقره استفاده میکردم٬اما علی میگفت انگشتری انتخاب کن که طلا باشد اگر رنگ زرد نمیخواهی طلای سفید بینداز
٫زیر ویترین که خیلی درچشم نبود دو حلقه ساده و زیبا دیدم٬دلم برایشان قنج رفت٫علی راه نگاهم را دنبال کرد و لبخندی زد٬
-آقا ببخشید٬میشه اون ست پایینو به ما بدید
پیرمرد ٬انگشتر های ست را روبه رویمان گذاشت برق تحسین را در چشمان علی و زینب میدیدم ٬خیلی زیبا بودند ٬درعین سادگی بسیار شیک و با قیمت مناسب بودند.علی انگشتر را دراورد و روبه من گرفت با احتیاط آن را در انگشتانم انداختم و علی مات من بود ٬
-اهم٬علی اقا؟
-ب..بله؟
-انگشتر
-اها
انگشتر رابه دستش انداخت ٬زیبایی خاصی بود٬دستان من و علی کنارهم با دو حلقه که پیوندمان را نشان میداد٬
زینب لبخندی از سرشوق زد و همان لحظه از انگشتر ها عکس گرفت٬عاشق عکس بود و من از او بیشتر.
-خب خانوم پسندیدید ان شاءلله؟
-بله ٬ممنونم
-خب حاجی حساب کتاب مارو انجام بدید رفع زحمت کنیم
-پسرجون قدر خانومتو بدون٬اینطور دخترای قانع کم پیدا میشنا
من از خجالت سرم را پایین انداختم و علی لبخندی از سر تایید حرف فروشنده به من زد.
از مغازه خارج شدیم و هوا در ریه هایم جریان پیدا کرد٬گوشی زینب زنگ خورد و مشغول صحبت شد ٬علی کنار من امد
-خیلی به دستت میومد خانوم
از توجه شبرینش زیر لب تشکری گفتم
و در راستای حرفش من هم گفتم....
🌺🍃ادامه دارد....
نویسنده؛ نهال سلطانی
#کی_گفته_نیستی_توهمین_جایی_درهمین_لحظه_همینجا_صدای_نفس_هایت_را_میشنوم
#حلقه_الهی
4_5940562914288078459.m4a
7.33M
{اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج}
اهمیّت وقایع دههٔ اول ماه ربیع الاوّل/
لزوم عزاداری و برپایی مجالس عزا در این ایّام، ملقّب به محسنیّه/
🎤استاد شیخ محمدجواد محقّق یزدی؛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
{اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج}
چرا محسنیّه؟!
آیا محسنیّه عزاداری کنیم؟
🎤استاد شیخ حسین یوسفی؛
«پیشنهاد دانلود»
#نمایش_رادیویی
🔹 «رسوایی فتنه ها»
🔸 ناگفته هایی از دل تاریخ
🔘اپیزود اول:
«تکبیر شیطان»
📝 نویسنده: علیرضا احمدوند(فراز)
🎨طراحی کاور: محمدعلی حمیدی فراق
🎛 فضاسازی و تدوین: محمدجواد امانی
💽 تهیه و تولید: «رادیو سطر»
🔗 #پیامبر #تاریخ #تبری
4_5983152501484952571.mp3
30.26M
#نمایش_رادیویی
🔹 «رسوایی فتنه ها»
🔸 اپیزود اول: تکبیر شیطان
💽 «دستاندرکاران»
ای ولی عصــــــــر و امام زمان
ای سبــــب خلقت کون و مکان
حجّت حــق حامیِ دین العجل
شیعه گـــــــــرفتارُ ببین العجل
ای بـــــــــه ولای تـــو تولّای ما
مهـــــــر تـــــــو آیینهٔ دلهای ما
تا تـــــو ز ما روی نهان کردهای
غم بـه دل پیر و جوان کردهای
ما که نداریم به غیر از تو کس
ای شه خوبان تو به فریاد رس
جهت سلامتی و تعجیل در فرج موفور السّرور ولیّ امر مسلمین جهان، یگانه وارث غدیر، آقا صاحب العصر و الزّمان، حضرت بقیّة اللّه الاعظم، مهدی موعود، عجّل اللّه تعالیٰ فرجه الشّریف، صلوات بر محمّد و آل محمّد🌷
💎 چرا کوبه درب بهشت بانگ یا علی میدهد؟!
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: حلقه و کوبه درب بهشت، یاقوت سرخی بر صفحههای زرین است که چون کوبه را بر صفحه کوبند از آن بانگ «یاعلی» شنیده میشود.
(الامالی، ص۵۸۸)
☘برخی شاگردان علامه طباطبائی (ره) از ایشان پرسیدند چرا کوبه بهشت طنين «یاعلی» دارد؟ ایشان فرمود: شما وقتی در یک خانهای میروید چه کسی را صدا میزنید؟ صاحب خانه را. و چون صاحب بهشت و مهمان دار آن، مقام ولایت است که مصداق بارز آن حضرت امیر علیهالسلام است، کوبه او را صدا میزند. پس بهشتیها مهمان او هستند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔜 @haram110
🙏✊🗣دعای صبح و عصر حاوی تبرّی از دشمنان اهل بیت علیهم السلام منقول از حضرت صادق علیه السلام
حضرت صادق علیه السلام فرمود: هر چه را ترک می کنی، این دعا را در صبح و عصر ترک نکن:
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَصْبَحْتُ أَسْتَغْفِرُكَ فِي هَذَا الصَّبَاحِ وَ فِي هَذَا الْيَوْمِ لِأَهْلِ رَحْمَتِكَ، وَ أَبْرَأُ إِلَيْكَ مِنْ أَهْلِ لَعْنَتِكَ.
اللَّهُمَّ إِنِّي أَصْبَحْتُ أَبْرَأُ إِلَيْكَ فِي هَذَا الْيَوْمِ وَ فِي هَذَا الصَّبَاحِ مِمَّنْ نَحْنُ بَيْنَ ظَهْرَانَيْهِمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ، وَ مِمَّا كَانُوا يَعْبُدُونَ، إِنَّهُمْ كانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فاسِقِينَ.
اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَا أَنْزَلْتَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ فِي هَذَا الصَّبَاحِ وَ فِي هَذَا الْيَوْمِ بَرَكَةً عَلَى أَوْلِيَائِكَ وَ عِقَاباً عَلَى أَعْدَائِكَ.
اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاكَ وَ عَادِ مَنْ عَادَاكَ.
اللَّهُمَّ اخْتِمْ لِي بِالْأَمْنِ وَ الْإِيمَانِ كُلَّمَا طَلَعَتْ شَمْسٌ أَوْ غَرَبَتْ.
اللَّهُمَ اغْفِرْ لِي وَ لِوالِدَيَّ وَ ارْحَمْهُما كَما رَبَّيانِي صَغِيراً.
اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُسْلِمَاتِ الْأَحْيَاءِ مِنْهُمْ وَ الْأَمْوَاتِ، اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ مُنْقَلَبَهُمْ وَ مَثْوَاهُمْ.
اللَّهُمَّ احْفَظْ إِمَامَ الْمُسْلِمِينَ بِحِفْظِ الْإِيمَانِ، وَ انْصُرْهُ نَصْراً عَزِيزاً، وَ افْتَحْ لَهُ فَتْحاً يَسِيراً، وَ اجْعَلْ لَهُ وَ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ سُلْطاناً نَصِيراً.
اللَّهُمَّ الْعَنْ فُلَاناً وَ فُلَاناً، وَ الْفِرَقَ الْمُخْتَلِفَةَ عَلَى رَسُولِكَ، وَ وُلَاةِ الْأَمْرِ بَعْدَ رَسُولِكَ، وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ وَ شِيعَتِهِمْ.
وَ أَسْأَلُكَ الزِّيَادَةَ مِنْ فَضْلِكَ وَ الْإِقْرَارَ بِمَا جَاءَ مِنْ عِنْدِكَ وَ التَّسْلِيمَ لِأَمْرِكَ وَ الْمُحَافَظَةَ عَلَى مَا أَمَرْتَ بِهِ لَا أَبْتَغِي بِهِ بَدَلاً وَ لَا أَشْتَرِي بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً.
اللَّهُمَّ اهْدِنِي فِيمَنْ هَدَيْتَ، وَ قِنِي شَرَّ مَا قَضَيْتَ، إِنَّكَ تَقْضِي وَ لَا يُقْضَى عَلَيْكَ، وَ لَا يَذِلُّ مَنْ وَالَيْتَ، تَبَارَكْتَ وَ تَعَالَيْتَ سُبْحَانَكَ رَبَّ الْبَيْتِ! تَقَبَّلْ مِنِّي دُعَائِي، وَ مَا تَقَرَّبْتُ بِهِ إِلَيْكَ مِنْ خَيْرٍ فَضَاعِفْهُ لِي أَضْعَافاً مُضَاعَفَةً كَثِيرَةً، وَ آتِنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَ أَجْراً عَظِيماً.
رَبِّ! مَا أَحْسَنَ مَا ابْتَلَيْتَنِي، وَ أَعْظَمَ مَا أَعْطَيْتَنِي، وَ أَطْوَلَ مَا عَافَيْتَنِي، وَ أَكْثَرَ مَا سَتَرْتَ عَلَيَّ.
فَلَكَ الْحَمْدُ يَا إِلَهِي كَثِيراً طَيِّباً مُبَارَكاً، عَلَيْهِ مِلْءَ السَّمَاوَاتِ وَ مِلْءَ الْأَرْضِ وَ مِلْءَ مَا شَاءَ رَبِّي كَمَا يُحِبُّ وَ يَرْضَى، وَ كَمَا يَنْبَغِي لِوَجْهِ رَبِّي ذِي الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ.»
(الكافي، ج2، ص529-530)
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🔥 اولین فحاشی و ناسزاگویی نسبت به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ❗️
با عرض معذرت از ساحت حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و بزرگواران عزیز بابت انتشار این جسارات خدمت حضرت صدیقه طاهره و مولانا امیرالمومنین علیهماالسلام ، برای روشن تر شدن ابعاد غصب خلافت و شخصیت پیشوایان اهل تسنن مجبور به نشر این مطلب هستیم
👈ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه روایتی از عکس العمل ابوبکر نسبت به خطبه فدکیه حضرت زهرا سلام الله علیها ، نقل می کند به این مضمون :
«فَلَمَّا سمع اَبُوبَكر خطبتها شق عَلَيه مقالتها فصعد المنبر و قَالَ:
أَيُّهَا النَّاسُ، ماِ هَذِهِ الرعة إِلَي كل قالة أين كانتِ هَذِهِ الأماني فِي عهد رَسُول اللَّهِ أَلَا من سمع فليقل و من شهد فليتكفم، إنما هُوَ ثعالة شهيده ذنبه، مرب لِكُلِّ فتنة، هُوَ الَّذِي يقول:
كروها جذعة بعدما هرمت، يستعينون بالضعفة، و يستنصرون بالنساء، كأم طحال أحب أهلها إليها البغي … ثُمَّ نزل، فانصرفت فاطمة عَلَيْهَاالسَّلَام إِلَي منزلها.
🔹قُلْت: قرأت هَذَا الكلام عَلي النقيب أَبِي يَحْيَي جَعْفَر بْنِ يَحْيَي بْنِ أَبِي زَيْد البَصْرِي و قلت لَه: بمن يعرض،
🔸 فَقَالَ: بَلْ يصرح.
🔹قُلْت: لو صرح لم أسألك.
🔸 فضحك و قَالَ: بعلي بْنِ أَبِي طالب «عَلَيْهِ السَّلَام»
🔹 قُلْت: هَذَا الكلام كله لعلي يقوله
🔸 قَالَ: نعم، إنه الملك يا بَنِي.
وقتی اَبُوبَكْر، خطبه فاطمه را شنید، سخنان فاطمه بر او سنگین آمده بر منبر رفت و گفت:
ای مردم، این گوش دادن به سخن هر زن سخنگو چه معنی دارد؟!
این ادعاها در زمان رسول خدا كجا بود؟
هر كس كه میشنود باید بگوید و هر كس كه حاضر است، باید مَطَرح كند كه «او روباهی است كه شاهدش دم او است!!!»
پرورش دهنده تمام فتنهها اوست؛
اوست كه میگوید «شتر ما بعد از پیری دوباره جوان شده است!»
از ضعیفان كمک میخواهد و از زنان یاری میطلبد!
مانند ام طحال (از ذوات اعلام در جاهلیت) كه محبوب ترین نزدیكان او، شایسته ترین فرد برای زنا بود.
سپس از منبر پایین آمده و فاطمه زهرا «عَلَيْهَاالسَّلَام» به منزلش رفت.
🔹ابن ابی الحدید می گوید :این روایت را برای نقیب أَبِی يَحْيَی جَعْفَر بْنِ يَحْيَی خواندم و پرسیدم، به چه كسی كنایه میزد؟
🔸گفت: كنایه نمیزد، صریح صحبت میكرد!
🔹گفتم اگر صریح گفته بود، از تو نمی پرسیدم!
🔸خندید و گفت: به عَلی بْنِ أَبِی طالب!
🔹به او گفتم: تمام این سخنان به عَلی بود؟
🔸در پاسخ گفت آری ای فرزندم، بحث در مورد حکومت است.
📚شرح نَهْجِ الْبَلَاغَة، ج ۱۶ ص ۱۲۶، تحقيق مُحَمَّد عَبْدِ الكريم النَّمِرِي، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، لبنان
@haram110
4_5997055267672427142.mp3
4.51M
🌑 روضه حضرت عسکری علیه السلام- حاج حسن خلج
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
4_5997055267672427143.mp3
6.69M
🌑 جوابم نکن بحقّ الحسن- مرحوم حاج حسن جمالی
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
4_5997055267672427146.mp3
1.79M
چگونه حضرت عسکری علیه السلام مردم را از مسیحیت نجات دادند؟ - حجةالاسلام بندانی نیشابوری
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
4_5997055267672427145.mp3
29.08M
سخنرانی حجةالاسلام هاشمی نژاد در شب شهادت حضرت عسکری علیه السلام
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
4_5997055267672427147.mp3
14.35M
سوگنامه حضرت عسکری علیه السلام - حاج محسن فرهمند
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یا حسن بن علیّ العسکری!
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
مداحی آنلاین - نماهنگ صحن ایران - هلالی.mp3
5.19M
💫🌺🍃
🌺
❇️ نوآهنگ| صحن ایران
یه دونه ایرانه یه امام رضا
کل ایران توی صحنشه
خونه و زمین و آسمون که هیچ
زندگیامون تو رهنشه
🎙عبدالرضا هلالی
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
🌺
💫🌺🍃
#آجرکاللهیاصاحبالزمان
▪️ نصير خادم می گوید: بارها از حضرت امام حسن العسكرى علیهالسلام شنيدم كه با غلامان خود به زبان آنها سخن میفرمودند و در ميان ايشان ترك و رومى و صقالبى بود من در شگفت شدم و با خود گفتم:
⁉️ ایشان در مدينه بدنيا آمده و تا (پدرش) امام هادى علیهالسلام به شهادت رسیدند خود را به كسى نشان نداد و كسى او را نديد! اين چگونه است؟!
🔳 حضرت امام حسن العسکری علیهالسلام رو به من كرده فرمودند:
☑️ همانا خداوند جلّ ذکره حجت خود را از ميان ساير خلقش آشكار و ممتاز کرده است و معرفت و شناخت همه چيز را به او عطاء کرده است
و او لغتها و نسبها و پيش آمدها را می شناسد و میداند و اگر چنين نباشد ميان حجت و امام با رعيت و ساير مردم فرقى نخواهد بود.
📚الإرشاد، ج۲، ص۳۳۰
••••
⚫️ اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج ⚫️