🗣💎پاداش صلوات بین (نماز) ظهر و عصر
عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِاللَّهِ علیه السلام يَقُولُ: الصَّلَاةُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ- فِيمَا بَيْنَ الظُّهْرِ وَ الْعَصْرِ تَعْدِلُ سَبْعِينَ حَجَّة
حضرت صادق علیه السلام فرمود: صلوات بر محمّد و آل او بین نماز ظهر و عصر، معادل هفتاد حجّ است. (وسائلالشيعة، ج7، ص400 به نقل از سرائر)
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
توسّل برای رهایی از فتنههای آخرالزّمان
در کتاب «سلاح المؤمنین» این دعا براى رهایى و نجات از فتنههاى آخرالزمان نقل شده است:
«بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
اللهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ»
پس 7 مرتبه بگو: «یا أَرْحَمَ الرَّاحِمینَ!»
سپس بگو:
«اللهُمَّ عُمَّ أَعْداءَ آلِ نَبِیِّکَ وَ ظالِمیهِمْ وَ أَعْداءَ شیعَتِهِمْ، وَ أَعْداءَ مَوالیهِمْ بِالشَّرِّعَمّاً، وَ طُمَّهُمْ بِالشَّرِّ طَمّاً، وَاطْرُقْهُمْ بِلَیْلَهٍ لا اُخْتَ لَها، وَ ساعَهٍ لامَنْجَى مِنْها، وَانْتَقِمْ مِنْهُمُ انْتِقاماً عاجِلاً، وَ أَحْرِقْ قُلُوبَهُمْ بِنارِ غَضَبِکَ.
اللهُمَّ شَتِّتْ شَمْلَهُمْ، وَ فَرِّقْ جَمْعَهُمْ، وَ قَلِّبْ تَدْبیرَهُمْ، وَنَکِّسْ أَعْلامَهُمْ، وَ خَرِّبْ بُنْیانَهُمْ، وَ قَرِّبْ آجالَهُمْ، وَ أَلْقِ بَأْسَهُمْ بَیْنَهُمْ، وَاجْعَلْنا مِنْ بَیْنِهِمْ سالِمینَ، وَ خُذْهُمْ أَخْذَ عَزیزٍ مُقْتَدِرٍ.
اللهُمَّ أَلْقِ الْأَوْجاعَ وَ الْأَسْقامَ فی أَبْدانِهِمْ، وَ ضَیِّقْ مَسالِکَهُمْ، وَاسْلُبْهُمْ مَمالِکَهُمْ، وَحَیِّرْهُمْ فی سُبُلِهِمْ، وَاقْطَعْ عَنْهُمُ الْمَدَدَ، وَانْقُصْ مِنْهُمُ الْعَدَدَ.
اللهُمَّ وَاحْفَظْ مَوالِیَ آلِ بَیْتِ نَبِیِّكَ عَلَیْهِمُ السَّلامُ مِنْ شُرُورِهِمْ، وَ سَلِّمْهُمْ مِنْ مَکْرِهِمْ وَ خَدْعِهِمْ وَ ضُرِّهِمْ، وَانْصُرْهُمْ عَلَیْهِمْ بِنَصْرِکَ، وَاجْمَعْ کَلِمَتَهُمْ، وَ أَلِّفْ جَمْعَهُمْ، وَ دَبِّرْ أَمْرَهُمْ، وَ عَرِّفْهُمْ ما یَجْهَلُونَ، وَ عَلِّمْهُمْ ما لایَعْلَمُونَ، وَ بَصِّرْهُمْ مالایُبْصِرُونَ، وَ أَعْلِ کَلِمَتَهُمْ، وَاجْعَلْهَا الْعُلْیا، وَاجْعَلْ کَلِمَهَ الْأَعْداءِ السُّفْلَى».
(صحیفه مهدیّه، ص367-368 به نقل از «سلاح المؤمنین»)
«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
☑️️ دعایی برای نجات در عصر غیبت
دوران غریبی است ، دوران غیبت...
امواج شبهه و فتنه از هر سو رو می کند و تا به خود بیایی چون کشتی شکسته ها در دل دریای بیکران،حیران و سرگردان دست و پا می زنی که آیا دستگیری هست؟آیا فریادرسی هست؟آیا کسی برای نجات این غریق بی پناه می آید؟
اما همیشه روزنه امیدی هست.از میان تاریکی ها نوری می درخشد و تو را به خود میخواند که ای غریق دریای فتنه ها و ای سرگردان درمیان شبهه ها نجاتت را تنها از من بخواه!
یکی از یاران امام صادق (ع) نقل می کند که روزی حضرت خطاب به ما فرمود: به زودی شبهه ای به شما روی خواهد آورد و شما نه پرچمی خواهید داشت که دیده شود و نه امامی که هدایت کند تنها کسانی از این شبهه نجات خواهند یافت که دعای غریق را بخوانند
گفتم دعا چگونه است؟
فرمود: یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک
ای خدا،ای بخشنده،ای بخشایشگر،ای کسی که قلبها را دگرگون می سازی!قلب مرابر دینت پایدار فرما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میشه دوباره توضیح بدید!!!🤣
🤣| @haram110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌️حرف منطقی که باید با طلا نوشت و عمل کرد، نه فقط توی قاب عکس بمونه !
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 لحظه بارش موشک
آبکش آهنین رو داشته باشین🤣
.
✅ به دستور بزرگان، به هنگام زلزله، بمباران و خطرات زمینی و آسمانی دعای احتجاب را بخوانید تا حفظ شوید
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ يَا مَنِ احْتَجَبَ بِشُعَاعِ نُورِهِ عَنْ نَوَاظِرِ خَلْقِهِ، يَا مَنْ تَسَرْبَلَ بِالْجَلَالِ وَ الْعَظَمَةِ، وَ اشْتَهَرَ بِالتَّجَبُّرِ فِي قُدْسِهِ، يَا مَنْ تَعَالَى بِالْجَلَالِ وَ الْكِبْرِيَاءِ فِي تَفَرُّدِ مَجْدِهِ، يَا مَنِ انْقَادَتِ الْأُمُورُ بِأَزِمَّتِهَا طَوْعاً لِأَمْرِهِ، يَا مَنْ قَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرَضُونَ مُجِيبَاتٍ لِدَعْوَتِهِ، يَا مَنْ زَيَّنَ السَّمَاءَ بِالنُّجُومِ الطَّالِعَةِ وَ جَعَلَهَا هَادِيَةً لِخَلْقِهِ، يَا مَنْ أَنَارَ الْقَمَرَ الْمُنِيرَ فِي سَوَادِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ بِلُطْفِهِ، يَا مَنْ أَنَارَ الشَّمْسَ الْمُنِيرَةَ وَ جَعَلَهَا مَعَاشاً لِخَلْقِهِ، وَ جَعَلَهَا مُفَرِّقَةً بَيْنَ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ بِعَظَمَتِهِ. يَا مَنِ اسْتَوْجَبَ الشُّكْرَ بِنَشْرِ سَحَائِبِ نِعَمِهِ، أَسْأَلُكَ بِمَعَاقِدِ الْعِزِّ مِنْ عَرْشِكَ وَ مُنْتَهَى الرَّحْمَةِ مِنْ كِتَابِكَ، وَ بِكُلِّ اسْمٍ هُوَ لَكَ سَمَّيْتَ بِهِ نَفْسَكَ أَوِ اسْتَأْثَرْتَ بِهِ فِي عِلْمِ الْغَيْبِ عِنْدَكَ، وَ بِكُلِّ اسْمٍ هُوَ لَكَ أَنْزَلْتَهُ فِي كِتَابِكَ أَوْ أَثْبَتَّهُ فِي قُلُوبِ الصَّافِّينَ الْحَافِّينَ حَوْلَ عَرْشِكَ، فَتَرَاجَعَتِ الْقُلُوبُ إِلَى الصُّدُورِ عَنِ الْبَيَانِ بِإِخْلَاصِ الْوَحْدَانِيَّةِ وَ تَحْقِيقِ الْفَرْدَانِيَّةِ، مُقِرَّةً لَكَ بِالْمَعْبُودِيَّةِ، وَ إِنَّكَ أَنْتَ اللَّهُ أَنْتَ اللَّهُ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، وَ أَسْأَلُكَ بِالْأَسْمَاءِ الَّتِي تَجَلَّيْتَ بِهَا لِلْكَلِيمِ عَلَى الْجَبَلِ الْعَظِيمِ، فَلَمَّا بَدَا شُعَاعُ نُورِ الْحُجُبِ مِنْ بَهَاءِ الْعَظَمَةِ خَرَّتِ الْجِبَالُ مُتَدَكْدِكَةً لِعَظَمَتِكَ وَ جَلَالِكَ وَ هَيْبَتِكَ، وَ خَوْفاً مِنْ سَطْوَتِكَ، رَاهِبَةً مِنْكَ، فَلَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ فَلَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ فَلَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، وَ أَسْأَلُكَ بِالاسْمِ الَّذِي فَتَقْتَ بِهِ رَتْقَ عَظِيمِ جُفُونِ عُيُونِ النَّاظِرِينَ، الَّذِي بِهِ تَدْبِيرُ حِكْمَتِكَ وَ شَوَاهِدُ حُجَجِ أَنْبِيَائِكَ، يَعْرِفُونَكَ بِفِطَنِ الْقُلُوبِ وَ أَنْتَ فِي غَوَامِضِ مُسَرَّاتِ سَرِيرَاتِ الْغُيُوبِ. أَسْأَلُكَ بِعِزَّةِ ذَلِكَ الِاسْمِ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَصْرِفَ عَنِّي وَ عَنْ أَهْلِ حُزَانَتِي وَ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ جَمِيعَ الْآفَاتِ وَ الْعَاهَاتِ وَ الْأَعْرَاضِ وَ الْأَمْرَاضِ وَ الْخَطَايَا وَ الذُّنُوبِ وَ الشَّكِّ وَ الشِّرْكِ وَ الْكُفْرِ وَ الشِّقَاقِ وَ النِّفَاقِ وَ الضَّلَالَةِ وَ الْجَهْلِ وَ الْمَقْتِ وَ الْغَضَبِ وَ الْعُسْرِ وَ الضِّيقِ وَ فَسَادِ الضَّمِيرِ وَ حُلُولِ النَّقِمَةِ وَ شَمَاتَةِ الْأَعْدَاءِ وَ غَلَبَةِ الرِّجَالِ، إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعاءِ، لَطِيفٌ لِمَا تَشَاءُ، وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيم».
(مهج الدعوات، ص76-77)
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
💠مولا علی علیهالسّلام:
فَمَنْ لَمْ يَعْرِفْ بِقَلْبِهِ مَعْرُوفاً وَ لَمْ يُنْكِرْ مُنْكَراً قُلِبَ فَجُعِلَ أَعْلاَهُ أَسْفَلَهُ وَ أَسْفَلُهُ أَعْلاَهُ
كسى كه حتّى با قلبش از نيكىها طرفدارى و با منكرات مبارزه نكند، قلبش واژگونه مىشود، بالاى آن پايين و پايين آن بالا قرار مىگيرد.
📚نهجالبلاغه حکمت ۳۷۵
«اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
💠امام باقر علیهالسّلام:
لَوْ أَنَّ رَجُلًا أَبْغَضَ رَجُلًا لِلَّهِ لَأَثَابَهُ اللَّهُ عَلَى بُغْضِهِ إِيَّاهُ وَ إِنْ كَانَ الْمُبْغَضُ فِی عِلْمِ اللَّهِ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ
اگر کسی به خاطر خدا با فردی دشمنی کند، خدا به او به خاطر آن بغض پاداش میدهد، ولو این که آن فردِ مبغوض، (در واقع) در علم الهی از اهل بهشت باشد!
📚كافی ج۲ ص۱۲۷
«اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
🌎🥀🍂
🥀
❇️ تقویم نجومی
🗓 چهارشنبه
🔹 ۱۱ مهر/ میزان ۱۴۰۳
🔹 ۲۸ ربیع الاول ۱۴۴۶
🔹 ۲ اکتبر ۲۰۲۴
🌎🔭👀
💠 مناسبتهای ملی
🖤 چهارمین روز عزای عمومی #شهادت_سید_حسن_نصرالله دبیرکل حزبالله لبنان
🌓 امروز قمر در «برج میزان» است.
خورشیدگرفتگی حلقوی، غیرقابل رؤیت در ایران
💠 مناسب برای امور زیر است:
دیدار با رؤسا و دفترداران
مناظره
درختکاری
بنایی
خرید و فروش
فروش و تبدیل طلا
آغاز درمان
👶 زایمان
نوزاد محبوب و مهرو و عقیقه لازم باشد.
🚘 مسافرت
مکروه است.
👩❤️👨 انعقاد نطفه
🔹 امشب (شب چهارشنبه)
شدیداً کراهت دارد.
🌎🔭👀
🩸 حجامت، خوندادن و فصد
موجب قوت دل میشود.
💇♂ اصلاح سر و صورت
خوب نیست.
✂️ ناخن گرفتن
خوب نیست، موجب بدخلقی میگردد.
👕 بریدن پارچه
روز بسیار مناسبی است.
کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن، وسیله سواری و یا چارپایان بزرگ، نصیب شخص شود. ان شاءالله
😴 تعبیر خواب
رویایی که امشب (شب چهارشنبه) دیده شود، تعبیرش در آیه ۲۸ سوره مبارکه قصص است.
﴿﷽ قال ذلک بینی و بینک﴾
فرد مهمی نزد خواب بیننده بیاید.
مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
📿 وقت استخاره
از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲
از ساعت ۱۶ تا عشای آخر(وقت خوابیدن)
📿 ذکر روز چهارشنبه
«یا حیّ یا قیّوم» ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح
۵۴۱ مرتبه «یا متعال» که موجب عزّت در دین میگردد.
☀️ ️روز چهارشنبه متعلق است به:
💞 امامکاظم علیهالسلام
💞 امامرضا علیهالسلام
💞 امامجواد علیهالسلام
💞 امامهادی علیهالسلام
اعمال نیک خود را به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌎🔭👀
⏳ مدت زمان اعتبار این تقویم
از اذان مغرب آغاز و اذان مغرب روز چهارشنبه پایان مییابد.
💞 سلامتی و تعجیل در فرج #امام_زمان علیهالسلام صلوات
«اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»
🥀
🌎🥀🍂
✿❀بِسْـمِـ الرَّبِ الشُّہَــداءِ وَالصِّدیـقین ✿❀
✿رمان واقعی #زندگینامه_شهیدایوب_بلندی
✿❀قسمت ۹
فردای بله برون ک خانواده ایوب برگشتند تبریز، ایوب هر روز خانه ما بود.
هفته تا عقد وقت داشتیم و باید خرید هایمان را می کردیم.
یک دست لباس خریدیم
و ساعت
و حلقه.
ایوب شش تا النگو برایم انتخاب کرده بود. آنقدر اصرارکردم که به دو تا راضی شد.
تا ظهر از جمع شش نفره مان فقط من و ایوب ماندیم.
پرسید:
_ گرسنه نیستی؟؟
سرم را تکان دادم.
گفت:
_ من هم خیلی گرسنه ام.
به چلو کبابی توی خیابان اشاره کرد.
دو پرس، چلوکباب گرفت با مخلفات.
گفت:
_بفرما
بسم الله گفت و خودش شروع کرد.
سرش را پایین انداخته بود، انگار توی خانه اش باشد.
چنگال را فرو کردم توی گوجه، گلویم گرفته بود، حس، می کردم صد تا چشم نگاهم می کند.
از این سخت تر، روبرویم اولین مرد #نامحرمی، نشسته بود که باهاش هم سفره می شدم؛ مردی ک توی بی تکلفی کسی به پایش نمی رسید.
آب گوجه در آمده بود، اما هنوز نمی توانستم غذا بخورم.
ایوب پرسید
_ نمیخوری؟؟
توی ظرفش چیزی نمانده بود.
سرم را انداختم بالا
_ مگر گرسنه نبودی؟؟
+ آره ولی نمیتونم.
ظرفم را برداشت..
_حیف است حاج خانم،پولش را دادیم.
از حرفش خوشم نیامد.
او که چند ساعت پیش سر خریدن النگو با من چانه می زد، حالا چرا حرفی میزد که بوی خساست میداد.
از چلو کبابی که بیرون آمدیم اذان گفته بودند. ایوب از این و آن سراغ نزدیک ترین مسجد را می گرفت.گفت:
_ اگر #مسجد را پیدا نکنم، همین جا می ایستم به #نماز اطراف را نگاه کردم
_اینجا؟؟ وسط پیاده رو؟؟
سرش را تکان داد
گفتم:
_زشت است مردم تماشایمان می کنند.
نگاهم کرد
_ این #خانمها بدون اینکه خجالت بکشند با این سر و وضع می آیند بیرون، آن وقت تو از اینکه #دستورخدا را انجام بدهی خجالت میکشی؟؟
ادامه دارد...
✿❀
✿❀بِسْـمِـ الرَّبِ الشُّہَــداءِ وَالصِّدیـقین ✿❀
✿رمان واقعی #زندگینامه_شهیدایوب_بلندی
✿❀قسمت ۱۰
آقاجون این رفت و آمد های ایوب را دوست نداشت. می گفت:
_ #نامحرمید و #گناه دارد.
اما ایوب از رفت و آمدش کم نکرد. برای، من هم سخت بود.
یک روز با ایوب رفتیم خانه ی #روحانی محلمان.همان جلوی در گفتم:
_حاج آقا می شود بین ما صیغه #محرمیت بخوانید؟؟
او را می شناختیم.... او هم ما و آقاجون را می شناخت.
💞همان جا محرم شدیم.💞
یک جعبه شیرینی ناپلئونی خریدیم و برگشتیم خانه.
مامان از دیدن صورت گل انداخته من و جعبه شیرینی تعجب کرد.
- خبری شده؟؟
نخ دور جعبه را باز کردم و گرفتم جلوی مامان... گفتم:
_مامان!....ما......رفتیم....موقتا محرم شدیم.
دست مامان تو هوا خشک شد.
من_ فکر کردم برادر بلندی که می خواهد #مدام اینجا باشد، خب درست نیست، هم شما #ناراحت می شوید، هم من #معذبم.
مامان گفت:
_آقا جونت را چه کار می کنی؟
یک شیرینی دادم دست مامان
_شما اقاجون را خوب می شناسی، خودت می دانی چطور به او بگویی.
بی اجازه شان محرم نشده بودیم.اما بی خبر بود و جا داشت که حسابی دلخور شوند.
نتیجه صحبت های مامان و توجیه کردن کار ما برای آقاجون... این شد که اقاجون ما را تنبیه کرد.... با قهر کردنش
ادامه دارد...
✿❀