{روایتی بسیار مهم و تأمّل برانگیز!}
💠امام باقر صلوات الله علیه:
در زمان حضرت مهدی (عجّل الله تعالیٰ فرجه الشّریف) علوم و حکمت را آنچنان خواهید آموخت که یک زن خانهدار در منزل خودش طبق قرآن و شیوهٔ رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) حکم خواهد کرد!!!
📚بحارالانوار ج۵۲ ص۳۵۲
🙏👁 دعای حضرت کاظم علیه السلام برای حضرت صاحب الزّمان علیه السلام بعد از نماز عصر
حضرت موسی بن جعفر علیه السلام بعد از نماز عصر، دستهای مبارکش را رو به آسمان برد و چنین دعا نمود:
«أَنْتَ اللهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ أَنْتَ اللهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، إِلَيْكَ زِيَادَةُ الْأَشْيَاءِ وَ نُقْصَانُهَا وَ أَنْتَ اللهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، خَلَقْتَ الْخَلْقَ بِغَيْرِ مَعُونَةٍ مِنْ غَيْرِكَ وَ لَا حَاجَةٍ إِلَيْهِمْ.
أَنْتَ اللهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، مِنْكَ الْمَشِيَّةُ وَ إِلَيْكَ الْبَدْءُ، أَنْتَ اللهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ قَبْلَ الْقَبْلِ وَ خَالِقُ الْقَبْلِ.
أَنْتَ اللهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ بَعْدَ الْبَعْدِ وَ خَالِقُ الْبَعْدِ.
أَنْتَ اللهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ تَمْحُو مَا تَشَاءُ وَ تُثْبِتُ وَ عِنْدَكَ أُمُّ الْكِتَابِ. أَنْتَ اللهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ غَايَةُ كُلِّ شَيْءٍ وَ وَارِثُهُ، أَنْتَ اللهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ لَا يَعْزُبُ عَنْكَ الدَّقِيقُ وَ لَا الْجَلِيلُ، أَنْتَ اللهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ لَا يَخْفَى عَلَيْكَ اللُّغَاتُ وَ لَا تَتَشَابَهُ عَلَيْكَ الْأَصْوَاتُ، كُلَّ يَوْمٍ أَنْتَ فِي شَأْنٍ لَا يَشْغَلُكَ شَأْنٌ عَنْ شَأْنٍ، عَالِمُ الْغَيْبِ وَ أَخْفَى، دَيَّانُ الدِّينِ مُدَبِّرُ الْأُمُورِ، بَاعِثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ، مُحْيِي الْعِظَامِ وَ هِيَ رَمِيمٌ.
أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الْمَكْنُونِ الْمَخْزُونِ الْحَيِّ الْقَيُّومِ الَّذِي لَا يَخِيبُ مَنْ سَأَلَكَ بِهِ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَنْ تُعَجِّلَ فَرَجَ الْمُنْتَقِمِ لَكَ مِنْ أَعْدَائِكَ وَ أَنْجِزْ لَهُ مَا وَعَدْتَهُ، يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَام!»
(فلاح السائل، ص199-200)
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🙏🏼نماز شب بیست و سوم ماه شعبان
عَنِ النَّبِيِّ صلّی الله علیه وآله قَالَ: مَنْ صَلَّى فِي اللَّيْلَةِ الثَّالِثَةِ وَ الْعِشْرِينَ ثَلَاثِينَ، بِالْحَمْدِ وَ الزَّلْزَلَةِ، نَزَعَ اللَّهُ الْغِلَّ وَ الْغِشَّ مِنْ قَلْبِهِ، وَ هُوَ مِمَّنْ شَرَحَ اللهُ صَدْرَهُ بِالإسْلامِ، وَ بُعِثَ وَ وَجْهُهُ كَالْقَمَرِ لَيْلَةَ الْبَدْرِ. (البلدالأمين، ص173)
رسول خدا صلّی الله علیه وآله فرمود: هرکس در شب بیست و سوم ماه شعبان 30 رکعت نماز بخواند؛ در هر رکعت یک بار سوره حمد و یک بار سوره زلزال؛ خداوند کینه و فریب را از قلبش می زداید، و وی از کسانی خواهد بود که خداوند سینه اش را برای (پذیرشِ) اسلام گشوده است، و برانگیخته می شود درحالی که چهره اش همچون ماه شب چهارده می باشد.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
⚠️⚠️ برای حفظ دینت از دنیا مایه بگذار، نه این که برای حفظ دنیایت از دین مایه بگذاری
عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: صُنْ دِينَكَ بِدُنْيَاكَ تَرْبَحْهُمَا، وَ لَا تَصُنْ دُنْيَاكَ بِدِينِكَ فَتَخْسَرَهُمَا. (مستدرک الوسائل، ج12،ص246 به نقل از غررالحکم)
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: دین خود را به وسیله دنیایت حفظ و نگاهداری کن، در این صورت در دین و دنیایت سود می بری. اما دنیایت را به ازای دینت حفظ و نگاهداری نکن، که در هر دو زیان خواهی کرد.
عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: صُنِ الدِّينَ بِالدُّنْيَا يُنْجِكَ ، وَ لَا تَصُنِ الدُّنْيَا بِالدِّينِ فَتُرْدِيَكَ. (مستدرک الوسائل، ج12،ص246 به نقل از غررالحکم)
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: دین را با دنیایت حفظ کن که تو را نجات می دهد، اما دنیایت را با (مایه گذاشتن از) دین حفظ نکن که تو را هلاک می کند.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🙏👌❤️نماز بسیار ساده برای فرزندان در شب ها و برای والدین در روزها
عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ: كَانَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ علیه السلام يُصَلِّي عَنْ وَلَدِهِ كُلَّ لَيْلَةٍ رَكْعَتَيْنِ، وَ عَنْ وَالِدَيْهِ فِي كُلِّ يَوْمٍ رَكْعَتَيْنِ. قُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ، كَيْفَ صَارَ لِلْوَلَدِ اللَّيْلُ؟ قَالَ: لِأَنَّ الْفِرَاشَ لِلْوَلَدِ. قَالَ: وَ كَانَ يَقْرَأُ فِيهِمَا إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ وَ إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ. (وسائل الشیعۀ، ج2، ص445/تهذیب الاحکام، ج1، ص467/ قبس من غياث سلطان الورى، ص7)
عمر بن یزید گفت: حضرت صادق علیه السلام هر شب از جانب فرزندش و هر روز از جانب پدر و مادر گرامیش دو رکعت نماز می خواند. عرض کردم: فدایت شوم، چرا برای فرزند در شب نماز خوانده می شود؟ فرمود: زیرا بستر خواب، زمینه ایجاد فرزند است. عمر بن یزید گفت: حضرت در دو رکعت ، سوره قدر و کوثر را می خواند. (رکعت اوّل: سوره حمد و سوره قدر؛ و رکعت دوم: سوره حمد و سوره کوثر)
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🌴 بســـم ربـــ الحیــدر 🌴
✍مفضل بن عمر جعفی می گوید :
از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمودند: فضیلت و برتری حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام آن است که آنچه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آورده اند آن را گرفته اند و آنچه را که از آن نهی فرموده اند رها کرده اند، برای او همان فضیلتی است که برای رسول خدا محمد صلی الله علیه و آله است ولی برای محمد صلی الله علیه و آله فضیلت و برتری بر تمام خلق خداست، کسی که بر حکمی که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بیان کرده اند خرده بگیرد، مانند آن است که بر خدا و رسولش خورده گرفته باشد.
و کسی که در موضوعی کوچک یا بزرگ آن حضرت را رد کند، در حد شرک به خداست.
همانا حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام باب منحصر به فرد خداست که جز از آن باب نشاید، و راه خداست که هر کس جز آن را بپوید هلاک گردد و این امتیازات همگی برای سایر ائمه هدی علیهم السلام یکی پس از دیگری جاری است. خدا آنها را ارکان زمین قرار داده است تا اهلش را متزلزل نسازد. و حجت رسای خویش ساخت برای مردم روی زمین و زیر خاک(مردگان).
و حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بسیار می فرمودند: من از طرف خدا قسمت کننده بهشت و دوزخم و من بزرگترین جدا کننده میان حق و باطل هستم و من صاحب عصا و میسمم، تمام ملائکه و روح القدس و پیامبران به فضیلت من اقرار نمودند آنچنان که به فضیلت رسول خدا محمد صلی الله علیه و آله اقرار نمودند.
مرا بر مسندی مانند مسند ایشان نشانده اند و آن مسند(هدایت و خلافت)پروردگار تبارک و تعالی است، و همانا رسول خدا صلی الله علیه و آله در قیامت خوانده می شود و جامه بر ایشان پوشانده می شود، من نیز خوانده شوم و جامه بر من خواهند پوشاند، و از او می خواهند سخن بگوید و ایشان شروع به سخن می نماید و مرا نیز می خوانند تا سخن بگویم و من نیز بر منطق ایشان سخن خواهم گفت. و همانا به من خصلت هایی داده شده که هیچ کس نسبت به آنها بر من پیشی نگرفته است،
✅علم مرگ و میرها و بلاها و نَسَب و نژادهای مردم را به من داده اند
✅و فصل الخطاب (یعنی قرآن، یا تشخیص حق از باطل)را می دانم، لذا آنچه از علم پیش از من بوده از من فوت نشده و آنچه از من پنهان است (از علم آیندگان) بر من پوشیده نیست، که به اذن خداوند آن را انتشار می دهم و از جانب او ادا خواهم نمود و همه اینها منّتی و کرامتی است از ناحیه خداوند که به علم خویش مرا متمکن و توانا ساخته است.
📚بصائرالدرجات ج 1 باب 9 ص 423_424 ح 3📚
🌟ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است 🌟
الهی بِحَقِ السّیدة زِینَب ْسَلٰام ُاَللّهْ عَلَیْها َّعَجّل لِوَلیکَ الغَریبِ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻
‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️
ید الله فـــــوق ایدیهم
#علـــــی یــــــد الله است..
بمیرد دشمن حیــــــدر
#علــــــی ولــــــی الله است..
!) ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﺁﻣﺪ : ﺧﻮﺍﺏ ﺭﻓﺖ !
(!) ﺯﻧﺎ ﺁﻣﺪ : ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺭﻓﺖ
(!) ﺳﻮﺩ ﺁﻣﺪ : ﺑﺮﮐﺖ ﺭﻓﺖ !
(!)ﻣُﺪ ﺁﻣﺪ : ﺣﯿﺎ ﺭﻓﺖ!
(!) ﻓﺴﺖ ﻓﻮﺩ ﻭ ﭘﺮﺧﻮﺭﯼ ﺁﻣﺪ :ﺳﻼﻣﺖ ﺭﻓﺖ !
(!) ﺭﺷﻮﻩ ﺁﻣﺪ : ﺣﻖ ﺭﻓﺖ !
(!)ﺩﯾﺮ ﺧﻮﺍﺑﯽ ﺁﻣﺪ: ﻧﻤﺎﺯ ﺻﺒﺢ ﺭﻓﺖ!
(!) ﺍﺳﺮﺍﻑ ﻭ ﻣﺼﺮﻑ ﮔﺮﺍﯾﯽ ﺁﻣﺪ : ﻗﻨﺎﻋﺖ ﺭﻓﺖ !
(!) ﻗﻮﻡ ﭘﺮﺳﺘﯽ ﺁﻣﺪ : ﺑﺮﺍﺩﺭﯼ ﺭﻓﺖ !
(!) ﻣﺎﻫﻮﺍﺭﻩ ﺁﻣﺪ : ﺣﺠﺎﺏ ﺭﻓﺖ !
(!) ﺟﻮﺍﯾﺰ ﺑﺎﻧﮑﯽ ﻭ ﮔﺎﻭﺻﻨﺪﻭﻕ ﺁﻣﺪ: ﺯﮐﺎﺕ ﺭﻓﺖ !
(!) ﺗﻠﻔﻦ ﺁﻣﺪ: ﺻﻠﻪ ﺭﺣﻢ ﺭﻓﺖ!
ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﮐﻨﯿﻢ !!!
ﭼﻪ ﻫﺎ ﺁﻣﺪ،ﭼﻪ ﻫﺎ ﺭﻓﺖ !.... ؟
حکایت ما و خدا...
خدا: بنده من نماز شب بخوان وآن یازده رکعت است.
بنده: خدایا خسته ام! نمی توانم.
خدا:بنده من،دورکعت نمازشفع ویک رکعت نماز وتر بخوان.
بنده:خدایا خسته ام! برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم.
خدا: بنده من قبل از خواب این سه رکعت را بخوان.
بنده: خدایا سه رکعت زیاد است!
خدا: بنده من فقط یک رکعت نماز وتر بخوان.
بنده: خدایا امروز خیلی خسته ام! آیا راه دیگری ندارد؟
خدا: بنده من قبل از خواب وضو بگیرو رو به آسمان کن و بگو یا ا…
بنده: خدایا من در رختخواب هستم. اگر بلند شوم،خواب از سرم می پرد!
خدا: بنده من همان جاکه دراز کشیده ای،تیمم کن و بگو یا ا…
بنده: خدایا هوا سرد است! نمی توانم دستانم را از زیر پتو در بیاورم.
خدا: بنده من در دلت بگو یا ا… ما نماز شب برایت حساب می کنیم.
بنده اعتنایی نمی کند و می خوابد.
خدا: ملائکه من،ببینید آن قدر ساده گرفته ام،اما او خوابیده است. چیزی به اذان صبح نمانده. او را بیدار کنید. دلم برایش تنگ شده است. امشب با من حرف نزده.
📃ملائکه: خداوندا دوباره او را بیدار کردیم،اما باز خوابید.
خدا: ملائکه من در گوشش بگویید پروردگارت منتظر توست.
📃ملائکه: پرورگارا باز هم بیدار نمی شود.
خدا: اذان صبح را می گویند. هنگام طلوع آفتاب است. ای بنده من بیدار شو. نماز صبحت قضا می شود.
📃ملائکه: خداوندا نمی خواهی با او قهر کنی؟
خدا: او جز من کسی را ندارد... شاید توبه کرد…
بنده من،تو هنگامی که به نماز می ایستی،من آنچنان گوش فرا می دهم که انگار همین یک بنده را دارم و تو چنان غافلی که گویا صدها خدا داری.
✴️ سه شنبه 👈 17 فروردین /حمل 1400
👈 23 شعبان 1442👈 6 آوریل 2021
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی .
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی .
❇️امروز روز مبارک و مختاری است برای امور زیر :
✅ خواستگاری ، عقد ، ازدواج .
✅ خرید و فروش و داد و ستد.
✅ نقل و انتقال و جابجایی .
✅ انواع تجارت ها .
✅ و ملاقات با بزرگان خوب است .
👶 زایمان خوب و نوزاد زیبا و خوشرو و محبوب مردم و روزی دار و در همه احوال خوب تربیت شود . ان شاءالله
🤕 بیمار امروز نیز زود خوب شود .
🚘 مسافرت :خوب و مفید و سودمند است.
🔭 احکام نجوم .
🌓 امروز قمر در برج دلو است و برای امور زیر نیک است :
✳️ امور زراعی و کشاورزی .
✳️ به خانه نو رفتن .
✳️ ختنه نوزاد .
✳️ مشارکت و شرکت زدن.
✳️ معامله خانه و آپارتمان .
✳️ آغاز بنایی و خشت بنا نهادن .
✳️ درختکاری .
✳️ و پیمان گرفتن از رقیب نیک است .
💑 حکم مباشرت امشب(شب چهارشنبه ) ،زفاف و عروسی مکروه است.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت طبق روایات،#اصلاح_مو(سروصورت)دراین روز از ماه قمری ، باعث روبراه شدن امور می شود .
💉💉حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن
🔴 #خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ، باعث شادی دل می شود .
✂️ ناخن گرفتن
سه شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و در روایتی گوید باید برهلاکت خود بترسد .
👕👚 دوخت و دوز.
سه شنبه برای بریدن،و دوختن #لباس_نو روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید( به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد)(خرید لباس اشکال ندارد)
✅ وقت #استخاره در روز سه شنبه: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تاعشای آخر( وقت خوابیدن)
😴😴 تعبیر خواب
تعبیر خوابی که شب چهار شنبه دیده شود طبق ایه ی 24 سوره مبارکه " نور " است .
یوم تشهد علیهم السنتهم و ایدیهم ....
و از معنای آن استفاده می شود که خواب بیننده را با شخصی دعوا یا خصومتی پیش آید و دلیل و شاهد بیاورد و بر وی غلبه کند . ان شاءالله و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
❇️️ ذکر روز سه شنبه : یا ارحم الراحمین ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه #یاقابض که موجب رسیدن به آرزوها میگردد .
💠 ️روز سه شنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام و #امام_باقر_علیه_السلام و #امام_صادق_علیه_السلام سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد .
🌸 زندگیتون مهدوی 🌸
4_5814221688157505434.mp3
10.1M
دههٔ آخر ماه شعبان را غنیمت بشمارید!
🎤استاد شیخ محمدحسین یوسفی؛
🌷پیشنهاد دانلود و نشر🌷
عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَیُّوبَ عَنْ عُمَرَ بْنِ أَبَانٍ وَ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَةَ عَنْ فُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فِی مَرْضَةٍ مَرِضَهَا لَمْ یَبْقَ مِنْهُ إِلَّا رَأْسُهُ فَقَالَ یَا فُضَیْلُ إِنَّنِی کَثِیراً مَا أَقُولُ مَا عَلَی رَجُلٍ عَرَّفَهُ اللَّهُ هَذَا الْأَمْرَ لَوْ کَانَ فِی رَأْسِ جَبَلٍ حَتَّی یَأْتِیَهُ الْمَوْتُ یَا فُضَیْلَ بْنَ یَسَارٍ إِنَّ النَّاسَ أَخَذُوا یَمِیناً وَ شِمَالًا وَ إِنَّا وَ شِیعَتَنَا هُدِینَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ یَا فُضَیْلَ بْنَ یَسَارٍ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَوْ أَصْبَحَ لَهُ مَا بَیْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ کَانَ ذَلِکَ خَیْراً لَهُ وَ لَوْ أَصْبَحَ مُقَطَّعاً أَعْضَاؤُهُ کَانَ ذَلِکَ خَیْراً لَهُ یَا فُضَیْلَ بْنَ یَسَارٍ إِنَّ اللَّهَ لَا یَفْعَلُ بِالْمُؤْمِنِ إِلَّا مَا هُوَ خَیْرٌ لَهُ یَا فُضَیْلَ بْنَ یَسَارٍ لَوْ عَدَلَتِ الدُّنْیَا عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ جَنَاحَ بَعُوضَةٍ مَا سَقَی عَدُوَّهُ مِنْهَا شَرْبَةَ مَاءٍ یَا فُضَیْلَ بْنَ یَسَارٍ إِنَّهُ مَنْ کَانَ هَمُّهُ هَمّاً وَاحِداً کَفَاهُ اللَّهُ هَمَّهُ وَ مَنْ کَانَ هَمُّهُ فِی کُلِّ وَادٍ لَمْ یُبَالِ اللَّهُ بِأَیِّ وَادٍ هَلَکَ
💠فضیل بن یسار گفت: به نزد امام صادق علیه السّلام رفتم، در بیماری که جز سر، از ایشان چیزی باقی نگذاشته بود. (لاغر شده بود) آنگاه ایشان فرمودند: ای فضیل، من فراوان میگویم که وقتی خداوند متعال کسی را با ولایت ما آشنا کند، چه باکی بر او هست که بر سر کوهی بماند تا مرگش فرا رسد؟! ای فضیل، مردم به چپ و راست رفتند ولی ما و شیعیانمان به صراط مستقیم هدایت شدیم. ای فضیل، اگر آنچه میان شرق و غرب عالم است برای مؤمن باشد، همان خیر اوست، و اگر اعضای تنش بریده گردد نیز خیر اوست. ای فضیل، خداوند با مؤمن جز خیر معاملهای نمی کند. ای فضیل، اگر این دنیا در نزد خداوند متعال به اندازۀ بال مگسی میارزید به دشمنانش از آن شربت آبی هم نمی نوشانید! ای فضیل، هرکس که هدفش یک چیز باشد (طلب دین حق)، خداوند او را به هدفش میرساند، ولی هرکس که هدفش به هر وادی سر کِشد، خداوند متعال اهمّیت نمیدهد که او در کدام وادی به هلاکت برسد.
📚 الکافی ج۲ ص۲۴۵
{آری، مؤمن بلا و بیماری و فقر و غربت را بخود میبیند، اما همه اینها برایش خیر است و سبب پاک شدن گناهان، یا ترفیع درجه است. لذا مهم این است در همه حالات با ولایت اهل بیت علیهم السلام باشد که سعادت دنیا و آخرت در همین است.}
#حتما ببینید(پشت پرده #کرونا از زبان یک متخصص)
#فریب سازمان #بهداشت جهانی
#حامد_رئیسی
#کتاب #فریب_قرن
https://www.instagram.com/tv/CNUR03CB0bC/?igshid=1olm98o84rywv
*همه بخونن*
🍃 نوازش در هر رابطهی زناشویی، بسیار مهم و با ارزش است. فقدان نوازش بین زن و شوهر و اعضای خانواده، باعث ایجاد فاصلهی روانی و در نهایت جدایی معنوی و حتی حقوقی میشود. اگر مرد و زنی دل به زندگی، خانه و خانواده نمیدهند؛ یقین بدانید که نوازش، حلقهی مفقوده آنهاست...!
👈 نوازش کردن، شامل دو فعل و رفتار نوازش دادن و نوازش گرفتن است. هر زن و شوهری باید مهارت، هنر و ظرایف نوازش را بدانند و آگاهانه آن را در حرکات، سکنات و زبان کلامی و غیر کلامی خود فعال کرده و از آن مراقبت کنند. حضور نوازش یعنی؛ هوش و سواد عاطفی زن و مرد فعال است.
👈 شاید وقتی میگوییم همسرت را نوازش کن، بوسیدن، درآغوش کشیدن و لمس کردن در ذهنمان تداعی شود؛ در حالی که نوازش در چهارچوب روابط زناشویی، گسترهی سیصد و شصت درجهای دارد. به عنوان مثال هر رفتاری که بویی از همیاری یا کمک فکری، احساسی و مالی داشته باشد، مثل سلام کردن، دلگرمی دادن و سورپرایز کردن، اشکال گوناگون نوازش هستند...
#انتخاب_همسر
#دوران_نامزدی
شناسایی #نامزد #شکاک
زندگی با #افراد شکاک که به هر بهانه کوچکی همسر خود را #متهم به ارتباط با غیر و خیانت میکنند بسیار سخت است. این افراد #رفتارهای خود را کاملاً طبیعی میدانند . پس یکی از مهمترین کارها دردوران نامزدی تلاش برای شناخت همسر آینده و اطمینان از شکاک نبودن اوست.
⛔️اگر در جلسه خواستگاری یا در دوران #نامزدی متوجه شدید که بیشتر از حد طبیعی در مورد گذشته شما، و اینکه آیا #در گذشته شخص دیگری در زندگی شما #حضور داشته است یا نه سوال پرسیده میشود، به احتمال زیاد با فردی شکاک طرف هستید.
⛔️اگر با #تماسهای مکرر نامزدتان رو به رو هستید که در #ابتدای تماس نیز از شما میپرسد «کجایی؟» یعنی با مردی کنترلگر مواجهه هستید.
⛔️اگر با نامزدتان برای #تفریح بیرون رفتید و متوجه شدید که نامزدتان در #بیشتر مواقع در حال کنترل رفتار سایر افراد و #مراقبت از شماست و حتی نسبت به رفتار دیگران #خشمگین میشود باید منتظر رفتارهای بددلانه بعدی باشید.
⛔️اگر در دوان نامزدی به دلیل رفتارهای #معقول و مطابق عرف از سوی نامزدتان مورد #شماتت قرار گرفتید، به راحتی ازراحتی از این #قضیه نگذرید.
كودكان لجبازي میكنند، چون میخواهند دیده شوند :
♦️وقتی آنها را نمیبینید، زورگویی میکنید، به پرخاشگری😠 متوسل میشوید یا بدون پرسیدن نظر آنها، کار خودتان را میکنید، در واقع دارید فرزندتان را به سمت لجبازی بیشتر سوق میدهید.
♦️ کودک، نیازمند داشتن استقلال است و گاه برای بهدست آوردن این استقلال، لجبازی میکند.
♦️از سوی دیگر، کودکان گاهی به دلیل خشمهای ابراز نشده، با نافرمانی یا پافشاری روی یک رفتار، سعی در عصبانی کردن شما دارند.
♦️این رفتارها هم برچسب لجبازی میخورد، اما عاملی متفاوت باعث شکلگیری آن شده است.
#امیر_کوچولو :
امیر کوچولو با پدر و مادرش توی یه ده کوچیک با همدیگه زندگی میکردند . اونها یه زمین داشتند که توش گندم و جو میکاشتند . بخاطر همین هم بابا و مامان امیر مجبور بودن از صبح تا شب روی ... 👇
4_5832333569539705260.mp3
11.07M
❤️ #دین_زیباست
❤️ #امام_شناسی
قسمت 5۲
علم امام
مخصوص نوجوانان 👉
مخصوص معلمین 👉
✅ لطفا برسانید به دست نوجوانِ شیعه
در کانال خودتان منتشر کنید
بدون ذکر منبع
4_5884371251564121289.mp3
10.53M
"❁"
#کارگاه_انصاف 5⃣2⃣
#استاد_شجاعی 🎤
✿ اولین رفتار منصفانهی هر انسان، که زمینهی رعایت انصاف در حق دیگران است؛
گم نکردن، رها نکردن، و کم نکردن تغذیهی بخش انسانی در لابلای فعالیتهای بخش حیوانی ماست.
💥کسی که میتواند خود حقیقیاش را بدون آب و غذا رها کند؛
حتما از حق دیگران هم راحت میگذرد.
5_6095698820941742622.m4a
11.71M
🔹 سخنان دکتر امیر اشرفی
پاتولوژیست و متخصص آسیب شناسی، مدیر گروه آناتومیکال پاتولوژی سیدنی استرالیا
استادیار دانشگاه سیدنی
حرم
"رمان #از_روزی_که_رفتی #قسمت_پنجاه_و_هفت آخر هفته بود که آیه بازگشت، سنگین شده بود. لاغرتر از وقتی
"رمان #از_روزی_که_رفتی
#قسمت_پنجاه_و_هشت
_چی شده رها؟! صدرا!
صدرا به سمت رها رفت و مهدی را از آغوشش گرفت:
_چی شدی تو؟ حالت خوبه؟
رها: بریم... بریم خونه صدرا!
"چطور میشود وقتی اینگونه صدایم میزنی و نامم را بر زبان میرانی دست رد به سینه ات بزنم؟"
رها چنگ به بازوی صدرا انداخت، نگاه ملتمسش را به صدرا دوخت:
_بریم!
"اینگونه نکن بانو... تو امر کن! چرااینگونه بی پناه مینمایی؟"
صدرا: باشه بریم.
همین که خواستند از خانه بیرون بروند صدای هلهله بلند شد.
"خدایا چه میکندمردش با دیدن داماد این عروسی
خدایا... این کِل کشیدنها را خوب میشناخت! عمه هایش در کِل کشیدن
استاد بودند، نگاهش را به صدرا دوخت. آمد به سرش از آنچه میترسیدش!
" رنگ صدرا به سفیدی زد و بعد از آن سرخ شد. صدایش زد:
_صدرا! صدرا!
صدای آه محبوبه خانم نگاه رها را به سمت دیگرش کشید. دست محبوبه
خانم روی قلبش بود:
_صدرا... مادرت!
صدرا نگاهش را از رامین به سختی جدا کرد و به مادرش دوخت. مهدی را دست رها داد و مادرش را در آغوش کشید و از بین مهمانها دوید!
جلوی سی سی یو نشسته بودند که صدرا گفت:
_خودم اون برادر نامردت رو میکشم!
رها دلش شکست! رامین چه ربطی به او داشت:
_آروم باش!
صدرا: آروم باشم که برن به ریش من بخندن؟ خونبس گرفتن که داماد آینده شون زنده بمونه؟ پدر با تو، دختر با اون ازدواج کنه؟ زیادیش میشد!
رها: اون انتخاب خودشو کرده، درست و غلطش پای خودشه! یه روزی باید جواب پسرشو بده!
صدرا صدایش بلند شد:
_کی باید جواب منو بده؟ کی باید جواب مادرم رو بده؟ جواب برادر ناکامم
رو کی باید بده؟
رها: آروم باش صدرا! الان وقت مناسبی نیست!
صدرا: قلبم داره میترکه رها! نمیدونی چقدر درد دارم!
محبوبه خانم در سی سی یو بود و اجازه ی بودن همراه نمیدادند. به خانه بازگشتند که آیه و زهرا خانم متعجب به آنها نگاه کردند. صدرا به اتاقش رفت و در را بست. رها جریان را که تعریف کرد زهرا خانم بغض کرد...
چقدر درد به جان این مادر ریخته بودنداین پدرو پسر
آیه در اتاقش نشسته بود و به حوادث امشب فکر میکرد."اصلا رامین به چه چیزی فکر کرده بود که بازن مقتول ازدواج کرده بود؟ یادش بود که رهاهمیشه از رفت و آمد زیاد رامین با شریکش میگفت، از اینکه اصلا از این
شرایط خوشش نمی آید! میگفت رامین چشمانش پاک نیست، چطورهمکارش نمیداند! امشب هم همین حرفها را از صدرا شنیده بود! صدرا هم همین حرفها را به سینا زده بود. حالا که در یک نزاع با سینامرده بود، معصومه بهانه ی شرکت را گرفته و زن قاتل همسرش شده بود!"
آیه آه کشید... خوب بود که صدرا، رها را داشت، خوب بود که رها مهربانی را بلد بود، همه چیز خوب بود جز حال خودش! یاد روزهای خودش افتاد:
حرم
"رمان #از_روزی_که_رفتی #قسمت_پنجاه_و_هشت _چی شده رها؟! صدرا! صدرا به سمت رها رفت و مهدی را از آغو
"رمان #از_روزی_که_رفتی
#قسمت_پنجاه_نه
"یادت هست که وقتی دلشکسته بودی، وقتی ناراحت و عصبانی بودی، میگفتی تمام آرامش دنیا را لبخندم به قلبت سرازیر میکند! یادت هست که تمام سختیها را پشت سر میگذاشتیم و دست هم را میگرفتیم وفراموش میکردیم دنیا چقدر سخت میگیرد؟ حالا رها یاد گرفته که آرامش مردش باشد!"
َ به عکس روبه رویش خیره شد
"نمیدانی چقدر جایت خالی رد...
مرد من جایت کنارم خالیست
َ چقدر زود پر کشیدی! به دخترکت سخت میگذرد! چه کنم که توان زندگی کردن ندارم؟ چه کنم که گاهی سر نقطه ی صفر می ایستم؟ روزهای آیه بعد از رفتنت خوب نیست!
روزهای دخترکت بعد از رفتنت خوب نیست... راستی موهایم را دیده ای
که یک شبه سپید شده اند؟ دیده ای که خرمایی خرمن موهایم را خاکسترپاش کرده و رفته ای؟ دیده ای که همیشه روسری بر سر دارم که کسی نبیند آیه یک شبه پیر شده است؟ دیدهای پوستم از سپیدی درآمده و زردی بیماری را به
خود گرفته؟ دیدهای ناتوان گشتهوام؟ دیده ای شانه های خم شدهام را؟
چگونه کودکت را به دندان کشم وقتی تو رفته ای؟ از روزی که رفتی آیه هم رفت! روزمرگی میکنم دنیا را تا به تو برسم... دنیایم تو بودی! دنیایم را گرفتی و بردی! چه ساده فراموش کردی و گفتی فراموشت کنم! چطور مرا شناختی که با حرفهای آخرت مرا شکستی؟ اصلا من کجای زندگی ات بودم که رفتی؟ دلت آمد؟ از نامردی دنیا نمیترسیدی؟"
َ دلش اندکی خواب و بیخبری میخواست مردش را میخواست.وهواخواه شده بود. دلش لبخند از ته دل آیه رامیخواست، نگاه مشتاق صدرا به رها را میخواست، دلش کمی عقل برای رامین میخواست، شادی زهرا خانم و محبوبه خانم را میخواست،اینها آرزوهای بزرگ آیه بود... آیه ای که این روزها زیادی زیادهوخواه شده بود.
نفس گرفت "چه کنم در شهری که قدم به قدم پر است از خاطراتت! چه کنم که همه ی شهر رنگ تو را گرفته است؟ چگونه یاد بگیرم بیتو زندگی کردن را؟ مگر میشود تو بروی و من زندگی کنم؟ تو نبض این شهر بودی!
حالاکه رفتی، این شهر، شهرِمردگان است!
ادامه دارد...
نویسنده: #سنیه_منصوری
حرم
"رمان #از_روزی_که_رفتی #قسمت_پنجاه_نه "یادت هست که وقتی دلشکسته بودی، وقتی ناراحت و عصبانی بودی، می
"رمان #از_روزی_که_رفتی
#قسمت_شصت
سه ماه گذشته بود. سه ماه از حرفهای ارمیا با حاج علی و آیه گذشته بود... سه ماه بود که ارمیا کمتر در شهر بود... سه ماه بود که کمتر در خانه
دیده شده بود... سه ماه بود که ارمیا به خود آمده بود!
ِ کلاه کاسکتش را از سرش برداشت. نگاهش را به درخانه ی صدرا دوخت.
چیزی در دلش لرزید. لرزه ای شبیه زلزله! "چرا رفتی سید؟ چرا رفتی که من به خود بیایم؟ چرا داغت از دلم بیرون نمیرود؟ تو که برای من غریبه ای بیش نبودی! چرا تمام زندگیام شدهای؟ من تمام داشته های امروزم را از تو دارم."
در افکار خود غرق بود که صدای صدرا را شنید: _ارمیا... تویی؟!
کجا بودی این مدت!
ارمیا در آغوش صدرا رفت و گفت:
_همین حوالی بودم، دلم برات تنگ شده بود اومدم ببینمت!
ِن ارمیا نگفت گوشه تنها شده
ِن ز
ای از دلش نگرا ی سید مهدی است.
نگفت دیشب سید مهدی سراغ آیه را از او گرفته است، نگفت آمده دلش
را آرام کند.
وارد خانه شدند، رها نبود و این نشان از این داشت که طبقه ی بالا پیش آیه است!
صدرا وسایل پذیرایی را آماده کرد و کنار ارمیا نشست:
_کجا بودی این مدت؟ خیلی بهت زنگ زدم؛ هم به تو، هم به مسیح و یوسف؛ اما گوشیاتون خاموش بود!
ارمیا: قصه ی من طولانیه، تو بگو چی کار کردی بارها خانم،جنس اون شدی؟
یا اونو جنس خودت کردی؟
صدرا: اون بهتر از این حرفاست که بخواد عقبگرد کنه مثل من بشه!
ارمیا: خب چیکار کردی؟
صدرا: قبول کرد دیگه، اما حسابی تلافی کردها!
ارمیا: با مادرت زندگی میکنید؟
صدرا: همسایه ی آیه خانم شدیم، یکماهی میشه که رفتیم بالاو مستقل
شدیم!
ارمیا: خوبه، زرنگی؛ سه ماه نبودم چقدر پیشرفت کردی، حالا خانومت کجاست؟
صدرا: احتمالا پیش آیه خانومه، دیگه نزدیک وضع حملشه، یا رها پیششه یا مادرم یا مادر رها! حاج علی و مادرشوهر آیه خانمم فردا میان!
ارمیا: چه خوب، دلم برای حاج علی تنگ شده بود.
صدای رها آمد: صدرا، صدرا!
صدرا صدایش را بلند کرد:
_من اینجام رها جان، چی شده؟ مهمون داریما! یاالله...
در داشت باز میشد که بسته شد و صدای رها آمد:
_آماده شو باید آیه رو ببریم بیمارستان، دردش شروع شده!
صدرا بلند شد:
_آماده شید من ماشین رو روشن میکنم.
ارمیا زودتر از صدرا بلند شده بود.
"وای سید مهدی... کجایی؟! جای خالی تورا چه کسی پُر میکند؟
صدرا کلید خودرواش را برداشت.محبوبه خانم با مادر رها برای پیاده روی رفته و مهدی را هم با خود برده بودند. رها مادرانه خرج میکرد برای آیه اش!
آیه فریادهایش را به زور کنترل میکردو این دل آزرد رها را بیشتر کرده بود
ردش را کرده بود، هوای سید مهدی را کرده بود!هوای مردش را...عزیز دلش
زیر لب مهدی اش را صدا میکرد...
ارمیا دلش به درد آمده بود از مهدی مهدی کردن های آیه...کجایی مرد؟
کجایی که آیه ی زندگی ات مظلومترین آیه ی خدا شده است.
ارمیا دلش فریاد میخواست.
"سید مهدی! امشب چگونه بر آیه ات
میگذرد؟ کجایی سید؟ به داد همسرت برس!"
آیه را که بردند، ارمیا بود و صدرا. انتظار سختی بود. چقدر سخت است که مدیون باشی تمام زندگیات را به کسی که زندگیاش را در طوفانهای سخت، رها کرد تا تو آرام باشی!"
چه کسی جز تو میتواند پدری کند برای دلبندت؟ چطور دخترک یتیم شده ات را بزرگ کند که آب در دلش تکان نخورد؟ شبهایی که تب میکند دلش را به چه کسی خوش کند؟ چه کسی لبخند بپاشد به صورت خسته ی همسرت که قلبش آرام بتپد؟ سید مهدی! چه کسی برای آیه و دخترکت، تو میشود؟!"
صدرا میان افکارش وارد شد:
_به حاج علی زنگ زدم، گفت الان راه میافتن.
ارمیا: خوبه! غریبی براشون اوضاع رو سختتر میکنه!
صدرا: من نگران بعد از به دنیا اومدن بچه ام!
ارمیا: منم همینطور، لحظهای که بچه رو بهش بدن و همسرش نباشه بیشتر عذاب میکشه!
صدرا: خدا خودش رحم کنه؛ از خودت بگو، کجا بودی؟
ارمیا: برای ماموریت رفته بودیم سوریه!
صدرا: سوریه؟! برای چی؟
ادامه دارد...
نویسنده: #سنیه_منصوری