eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
6.2هزار ویدیو
622 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
(ع)📜 💕 💛 💛 او و برادرش نعمان از اصحاب امیرالمؤمنین (ع) هستند و حلاس در كوفه فرمانده نیروهاى آن حضرت بوده است. او ابتدا با سپاه عمربن سعد به كربلا آمده بود و چون عمربن سعد شرائط امام را نپذیرفت او شبانه به اردوى امام حسین (ع) پیوست. ... 📗 ابصار العین، 109 💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚
🌸✨✨🌸 📜 به دستور عبیدالله بن زیاد، حصین بن تمیم و چهار هزار سپاهی تحت امر او از قادسیه به نخیله فرا خوانده شدند.محمد بن اشعث بن قیس کندی و کثیر بن شهاب و قعقاع بن سوید نیز از سوی ابن زیاد مأموریت یافتند تا مردم را آماده نبرد با اباعبدالله الحسین(ع) کنند. ابن زیاد همچنین سوید بن عبدالرحمن منقری را به همراه چند سوار به کوفه فرستاد و به او دستور داد تا در کوفه جستجو کند و هر کس را که از رفتن به جنگ اباعبدالله(ع) خودداری کرده است، پیش او بیاورد. سوید در کوفه به جستجو پرداخت پس مردی از شامیان را که برای مطالبه میراث خود به کوفه آمده بود، بازداشت کرده، نزد ابن زیاد فرستاد. ابن زیاد نیز [جهت ترساندن مردم کوفه] دستور قتل او را صادر کرد. مردم که چنین دیدند همگی حرکت کردند و به نخیله رفتند. با گردآمدن مردم در نخیله، عبیدالله به حُصَین بن نُمَیر وحَجّار بن اَبجَر و شَبَث بن رِبعی و شمر بن ذی‌الجوشندستور داد تا جهت یاری ابن سعد به لشکرگاه او بپیوندند.شمر اولین نفری بود که فرمان او را اجرا کرد و آماده حرکت شد. پس از شمر، زید (یزید) بن رَکاب کلْبی با دو هزار نفر، حُصَین بن نُمَیر سَکونی با چهار هزار نفر، مصاب ماری (مُضایر بن رهینه مازِنی) با سه هزار تن و حصین بن تمیم طهوی با دو هزار سپاهی و نصر بن حَربه (حَرَشه) با دو هزار تن از کوفیان حرکت کردند و به سپاه عمر بن سعد پیوستند.آن‌گاه ابن زیاد، مردی را به سوی شَبَث بن رِبعی ریاحی فرستاد و از او خواست که به سوی عمر بن سعد حرکت کند. شبث نیز با هزار سوار، به عمر بن سعد پیوست. پس از شبث، حجّار بن اَبجَر با هزار سوار و پس از او محمد بن اشعث بن قیس کندی با هزار سوار و حارث بن یزید بن رویم نیز از پی حجار بن ابجر روانه کربلا شدند. عبیدالله بن زیاد هر روز صبح و ظهر، گروهی از نظامیان کوفی را در دسته‌های بیست، سی، پنجاه تا صد نفری، به کربلا می‌فرستاد تا این که در ششم محرم تعداد نفرات سپاه عمربن سعد به بیش از بیست هزار تن رسید.عبیداللّه، عمربن سعد را فرمانده همه آنان نمود. ..... 📗ابن‌اثیر، علی بن محمد، اُسد الغابه فی معرفة الصحابه، دارالفکر، بیروت، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م 📒ابن‌عبد‌البر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دارالجیل، ۱۹۹۲م/۱۴۱۲ق. و... 💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚
⁉️ هدف سیدالشهدا علیه السلام از چه بود؟؟ ✅ إنّی ما خَرَجتُ اَشِراً و لا بَطِراً و لا مُفسِداً و لا ظالِماً، اِنَّما خَرَجتُ لِطَلَبِ الاصلاحِ فی اُمَّهِ جَدّی، اُریدُ اَن آمُرَ بِالمَعرُوفِ و اَنهی عَنِ المنکَرِ وَ اَسیرَ بِسیرهِ جَدّی وَ اَبی عَلیَّ بن اَبی طالبٍ. 〰〰〰〰〰〰〰 ✍... وقتی امام حسین علیه السلام و سواران ایثارگر ایشان مستقر شدند، حر بن یزید تمیمی ، به ابن زیاد نامه‌ای نوشت و به او خبر داد که امام در زمینهای کربلا پیاده شده است. وقتی نامه حر به ابن‌زیاد رسید، او نامه‌ای به این مضمون برای حضرت نوشت: ❌ اما بعد خبر نزول تو را در کربلا به من رسید. امیرالمومنین بن معاویه برایم نامه نوشته که سر بر بالین نرم نگذارم و چیزی نخورم مگر اینکه تو را به سوی خدای خبیر برسانم، یا اینکه به حکم من و حکم یزید برگردی. والسّلام نامه که به امام علیه‌السلام رسید و آن را خواندند ، آن را پرتاب نموده و فرمودند: 💠 قومی که رضایت مخلوق را به بهای خشم خالق خریدند، رستگار نگردند..... (مقتل الحسین/مقرم/۲۳۶) 👈👈 ابن زیاد ، مردان و لشکریان را برای جنگ جمع کرد و به دنبال عمر سعد فرستاد ، و او را با طمع حکومت ری، با ۰۰۰'۴ سرباز راهی کربلا نمود و در روز سوم محرم او با لشکریانش به کربلا رسید. (تاریخ طبری ۳۰۹/۴) عمر بن سعد از یکی از سپاهیانش به نام عَزرة بن قَيس أحمَسي خواست تا به سوی امام حسین علیه السلام رفته از او علت آمدن را بپرسد. اما او خجالت کشید زیرا از کسانی بود که برای امام نامه فرستاده بود تا بدانجا بیاید ، آنگاه از دیگر بزرگان درخواست کرد که به نزد امام روند ، اما آنها هم امتناع ورزیدند، زیرا آنها نیز برای امام نامه نوشته بودند!! سپس به قُرَّة بن قيْس حَنظَلي رو کرد و گفت: وای بر تو، حسین را بیاب و بپرس چرا آمده و چه می‌خواهد؟ او به نزد امام آمد و سلام کرد و نامهء عمر بن سعد را داد. امام فرمودند: 💠 افراد سرزمین شما به من نوشتند که به سویشان بروم، اما اگر از من آورده دارند، من از آنها منصرف می‌شوم. حبیب بن مظاهر به قرة بن قيس گفت: وای بر تو، چطور به سوی ظالمان باز می‌گردی؟! این مرد را یاری کن که خداوند به پدران او ما را کرامت داد. قرة به او گفت: به سوی اربابم باز می‌گردم ، آنگاه فکر می‌کنم (همان ۳۱۰) پس به سوی عمر بن سعد آمد و آنچه را امام حسین علیه السلام فرموده بود، به او گفت؛ عمر بن سعد گفت: امید دارم که خداوند ما را از جنگ و ستیز با او معاف بدارد. 〰〰〰〰〰〰〰 پ.ن : صرفنظر از دلیل خروج سیدالشهدا علیه‌السلام که آن است. تمام قواعد زمینی ایجاب می‌کرد که آن حضرت به کوفه بروند اگر حضرت به کوفه نمی‌رفتند ، همه و آیندگان می‌گفتند که چرا نرفتین؟؟ کوفیان توبه کرده بودند! آنگاه که خبر شهادت حضرت مسلم علیه‌السلام رسید ، و بی‌وفایی کوفیان مشخص شد، فرمودند که از آنان منصرف می‌شویم و به سویی دیگر می‌رویم که نگذاشتند! ▪به قسمتی ازخطبه حضرت زین العابدین سلام الله علیه در کوفه توجه کنید::: ✋ايها الناس سوگند می‌دهم شما را به خدا كه آيا می‌دانيد كه نامه‌ها به پدر من نوشتيد و او را فريب داديد(در ظاهر)، و عهد و پيمانها به او نوشتيد و با او بيعت كرديد. 👈👈 و درآخر كار با او كارزار كرديد و دشمن را بر او مسلط گردانيديد، پس لعنت بر شما باد بر آنچه برای خود به آخرت فرستاديد. _________ کجای این مشی سالارشهیدان و عدم تمایل ایشان به جنگ ، و موعظه‌های مکرر سپاه اموی برای عدم شروع جنگ، نشاندهنده برای است؟؟؟؟ ✔️ادامه دارد....
4_5971812422023905954.mp3
9.33M
💾🔊 استاد 📝 « مقامات زیارت عاشورا » 📅 تهران- ۱۳ مهر ۹۶ ، جلسه 📥🎵دانلود صوتی با کیفیت 24kb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنران: حجت الاسلام حسین(ع)خودش رابه خاطرمابه آب وآتش زد... @haram110
4_5850327223357146258.mp3
5.26M
💔 امام سجاد علیه السلام ⚫️ ✨🏴الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج🏴✨
🌹 💠 خیره به آسمان حسابی رفته بود توی لاک خودش... پرسیدم: چی شده محمد؟ باصدای بغض آلودد جواب داد: بالاخره نفهمیدم "اربا اربا" یعنی چه؟ "می گن آدم مثل گوشت کوبیده می شه. یا باید بعد از عملیات برم کتاب بخونم یا اینجا توی خط بهش برسم." همین طور هم شد،جواب سوالش را توی خط گرفت... با گلوله توپی که خورد روی سنگفرش. ✅راوی: همرزم شهید 📚وداع لاله ها،مهدی محمد بیگی،ص۳۳
یک بابایی بود  که سه تا علی داشت دوست داشت هر سه تا علی‌ها مثل صاحبِ اسم‌شان بشوند. نعل‌های تازه، به اوّلی امان ندادند،  تیرِ سه‌شعبه به آخری... وسطی اما بیشتر از همه شبیه ‌شد به پدربزرگش؛ دست‌هاش را که می‌بستند... 🏴شهادت امام علی ابن الحسین حضرت زین العابدین علیه‌السلام @haram110
💠امام سجاد از یزید چه چیزی خواست💠 😢 عاشورا تمام شده است،خیمه ها سوخته،سرها جدا شده و بین قبائل تقسیم شده ! حالا یک کاروان مانده و این همه غم!😢 🌀 یزید که حضور اهل بیت پیامبر را برای حکومت خود خطری بزرگ می دانست مترصد بود تا در فرصتی مناسب آنها را به جایی غیر از شام اعزام کند که این فرصت با طرح سه درخواست از سوی امام زین العابدین(ع) به دست آمد. امام فرمود: اول:یک بار دیگرمی خواهم رخسار پدرم را ببینم. دوم: آنکه دستور دهی هر چه از ما غارت برده اند بازگردانند. سوم:اگر تصمیم به قتل من گرفته ای فردی مورد اعتماد را با این زنان همراه کن تا آنها را به حرم پیامبر بازگردانند. یزید پاسخ داد، خواسته اول تو هرگز برآورده نخواهد شد. درخواست دوم را به چندین برابر جبران می کنم و در مورد سوم جز تو کسی همراه زنان نخواهد بود. امام فرمود: اموالت را نمی خواهم و بر تو ارزانی باد،آنچه از ما غارت شده است بازگردان زیرا در میان آنها مقنعه، گردنبند و پیراهن مادرمان فاطمه(س) قرار دارد. یزید فرمان داد آنها را باز گردانند و دویست دینار نیز به آنها افزود و اسیران اهل بیت را به سوی مدینه باز گرداند. امام آن دینارها را به مستمندان شام بخشید(1). هنگام حرکت، یزید، مقداری وسایل را به همراه کاروان فرستاد و به ام کلثوم گفت: اینها در قبال مصایبی است که بر شما وارد شد. ام کلثوم فریاد زد: چقدر تو بی حیا و بی شرمی! برادرم حسین(ع) و اهل بیت او را کشته ای و به ما مال و منال می دهی؟! هرگز این اموال را نمی پذیرم(2). حرکت از شام پس از هفت روز حضور تلخ و جانکاه، نعمان بن بشیر،(3) به فرمان یزید، وسایل سفر اهل بیت را فراهم، و آنان را همراه با فردی امین به سوی مدینه روانه کرد(4). در مسیر راه هر جا که کاروان فرود می آمد آن ماموران از خاندان رسالت فاصله می گرفتند و تا رسیدن به مدینه این روش ادامه داشت(5). پی نوشت ها: 1- الملهوف، ص 82، زخّار، قمقام، ص 579، با اندکی اختلاف. 2- بحار الانوار، ج 45، ص 197. 3- سلف عبیدالله بن زیاد در کوفه بود که پس از هلاکت یزید مردم را به بیعت با عبیدالله بن زبیر دعوت کرد. الاستیعاب، ج 4، ص 1496. 4- زخّار، قمقام، ص 579. 5- وقعه الطّف، ص 372
🌴🌸🍃🌴🌸🍃🌴🌸🍃🌴🌸🍃 هر روز معرفی یکی از 30 نفر از ترین و خبیث ترین نفراتی که در واقعه کربلا بیشترین ظلم را به امام حسین علیه السلام و یاران و اهل بیتش وارد کردند👇👇 لعنت الله علیه ابحر بن کعب، ابجر بن کعب، بحر بن کعب بن عبیدالله (عبدالله) گفته اند از قبیله تیم بن ثعلبه بن عکابه بود. جنایات او: شرکت در قتل حضرت عبدالله علیه السلام فرزند امام حسن مجتبی علیه السلام آن زمانی که در روز عاشورا، اصحاب و یاران امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند و لشگر دشمن، آن حضرت را محاصره کرد، عبدالله که پسری نابالغ بود، (مورخین در مورد سن او اختلاف نظر دارند. برخی او را کودک و نابالغ و بعضی او را جوان گفته اند) از خیمه اش بیرون دوید و در میان لشگر دشمن خودش را کنار عمویش رساند. حضرت زینب سلام الله علیها که نگران او شده بود دنبالش دوید تا از رفتنش جلوگیری کند و از آن سوی امام علیه السلام هم ندا داد که خواهرم زینب! عبدالله را نگاه دار تا به میدان نیاید و هدف تیر و تیغ سپاه عمر سعد نشود. ولی حضرت زینب سلام الله علیها، نتوانست او را منصرف کند!! عبدالله گفت: به خدا قسم از عمویم حسین علیه السلام، جدا نمی شوم. همین زمان بود که بحر بن کعب با شمشیر بر امام حسین علیه السلام حمله کرد و عبدالله دستش را سپر آن حضرت نمود و گفت: ای فرزند زن ناپاک! آیا عمویم را می کشی؟ بحر شمشیرش را فرود آورد و دست آن نوجوان را قطع نمود، به طوری که به پوست آویزان ماند. عبدالله فریاد زد: یا ابتاه، یا عماه (ای پدر، ای عمو) امام حسین علیه السلام او را گرفت و به سینه اش چسباند و برایش دعا و به دشمنانش نفرین کرد. لحظاتی بعد، او به دست ملعونی دیگر بنام (حرمله) به شهادت رسید. (بعضی مقاتل، قاتل او را خود بحر بن کعب و برخی شخص دیگری گفته اند) جنایت دیگر او در روز عاشورا، بعد از شهادت سالار شهیدان (حسین بن علی علیه السلام) بود که با عده ای غارتگر به تمام لباس و اموال او هجوم بردند و این ملعون، سراویل (شلوار و جامه زیر) و لباس آن حضرت را از بدن مبارکش بیرون آورد و به سرقت برد و امام علیه السلام را برهنه کرد. در حالی که آن حضرت قبل از پوشیدن، آن لباس را پاره پاره کرده بود تا هیچ کس به آن رغبت نکند. توجه کنید به نقلی ابراهیم اشتر از کعب پرسید در روز عاشورا چه کردی؟ او گفت: مقنعه را از سر زینب سلام الله علیها کشیدم و گوشوارهایش را از گوشش گرفته و کشیدم تا آن که گوشش پاره شد. ابراهیم گفت: وای بر تو زینب سلام الله علیها بر تو چه فرمود؟ گفت: خدا دست و پاهایت را قطع کند و خدا تو را قبل از آخرت تو را به آتش دنیا بسوزاند. سرنوشت او: تمام مورخین گفته اند که بعد از این واقعه، هر دو دست بحر بن کعب، مبتلا به مرض شد، بطوری که در تابستان که گرمای هوا شدت می کرد، هر دو دست او مانند چوب خشک می شد و در زمستان که سرما زیاد می شد، از آنها آب و خون (خونابه) می ریخت تا زمانی که به هلاکت رسید. به روایتی از «نفس المهموم»، پاهای او فلج شد و از حرکت افتاد و او زمین گیر شد. گویند که «بنی السراویل»، عده ای در شام (سوریه) هستند و از آن جهت به این نام مشهورند که اجدادشان، شلوار و لباس امام حسین علیه السلام را به غارت بردند. (لعنة الله علیه) پس از دستگیری وی توسط ابراهیم فرمانده دلیر سپاه مختار وی را نزد مختار برده مختار دست و پاهایش را قطع کرد و چشمهایش را از حدقه در آورد و او را در آتش سوزاند. بر تا قیامت لعنت بر تا قیامت لعنت بر تا قیامت لعنت 📚نفس‌المهموم 📚ترجمه کامل ابن اثیر 📚تاریخ طبری 📚منتهی‌الامال 📚ابصار العین 📚موسوعه الامام الحسین به نقل از: عمادالدین طبری، نفس المهموم، کامل بهائی، لهوف، ارشاد و بسیاری منابع دیگر ✨یا علی✨
🏴 تا که چشمش به آب می افتد یادِ طفل رباب می افتد کوهِ آتشفشان اندوه است از نگاهش مُذاب می افتد پلک هایش که بسته می گردند پرده های حجاب می افتد نیمه شب خوابِ "شام" می بیند نیمه شب ها ز خواب می افتد نمکی چشم شور شامی ها روی قلبی کباب می افتد روی گلبرگ یاس های حرم اثرات طناب می افتد یاد آن خیزران و تشت طلا یاد بزم شراب می افتد شام را قتلگاه می بیند نیزه ها را،"نگاه" می بیند مثل کرببلا در اینجا هم روبه رویش سپاه می بیند تا تماشا شوند بین گذر همه جا سدِّ راه می بیند کوچه کوچه به گریه می افتد کوچه کوچه گناه می بیند معجری پاره پاره افتاده یا که او اشتباه می بیند؟ تنِ دخترسه ساله ای را،آه.. از کبودی سیاه می بیند بین آن ازدحام جان فرسا عمه را گاه گاه..،می بیند عمه را بین آن همه نامرد... عمه را بی پناه می بیند
✨﷽✨ 💢امام سجاد (علیه السلام) در رابطه با حق فرزند و برادر فرمودند: ✍حق فرزندت اين است كه بدانى او از توست و در اين دنيا خير و شرش منسوب به توست و تو در برابر ادب نيكوى او و راهنمايى او به سوى خداى عزوجل و يارى او بر اطاعت پروردگار مسول هستى، پس در مورد او همانند كسى كه مى داند بر احسان به فرزند ثواب خواهد برد و بر بدى نمودن به او كيفر خواهد ديد عمل كن . و اما حق برادرت اين است كه بدانى او به منزله دست تو و مايه عزت و قدرت توست بنابراين از او به عنوان اسلحه و وسيله اى براى معصيت خداوند و همچنين (پشتيبان و) ساز و برگ براى ستم به خلق خدا استفاده مكن، در مقابل دشمنش او را تنها مگذار و از نصيحت نمودن و خير خواهى او كوتاهى مكن، و اينها در صورتى است كه او مطيع خداوند باشد و گرنه بايد خداوند در نزد تو ارجمندتر از او باشد و هيچ جنبش و قدرتى نيست مگر به كمك خداوند. 📚بحار الأنوار ، ج ۷۱ ، ص ۱۵ 📚تحف العقول ، ص ۲۶۳ ‌‌‌‌
📢قابل توجه همشهریان محترم ➖ صندوق قرض الحسنه درودگران، از عاشقان دلسوخته سرور و سالار شهیدان که تاکنون مشرف به زیارت کربلای معلی(سفر اولیها) نشده اند و همچنین حافظان قرآن کریم جهت اعزام به مراسم پیاده روی اربعین حسینی به صورت رایگان ثبت نام به عمل می آورد. ☝️این ثبت نام صرفا ویژه آقایان می باشد. ♦️ همچنین به متقاضیان عاشق نیازمندی که قبلا به عتبات عالیات مشرف شده اند، هر نفر مبلغ پنج میلیون ریال کمک هزینه سفر به صورت وام بدون کارمزد پرداخت می نماید. 💢 متقاضیان محترم با در دست داشتن گذرنامه خود با حداقل ۶ ماه اعتبار و همچنین برگه رسید ثبت نام در سامانه سماح به صندوق قرض الحسنه درودگران واقع در قم، میدان حضرت ولیعصر(عج)، ابتدای بلوار شهید دل آذر، جنب کوچه ۲ مراجعه نمایند. @haram110
🌸🍃❣🌸🍃❣🌸🍃❣🌸🍃❣ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: یا علی تو و شیعیان تو در کنار کوثر، هر که را خواهید آب می دهید و هر که را خواهید منع می کنید و شمایید که در آن روز که روز فزع اکبر است زیر سایه عرش خداوند جای دارید در حالی که مردم در شدت و سختی و هراس هستند و شما در امن و آرامش به سر می برید. @haram110 و این آیه: ان الذين سبقت لهم... 📚سوره مبارکه انبیاء، آیه ۱۰۱ درباره شما نازل شده است. 📚 بحارالانوار، ج ۳۹، ص ۳۰۷ ✨یا علی✨
✔️ جایگاه کسانی که ولایت مولا اميرالمؤمنين علیه السلام را قبول دارند .... ( أُوْلئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا *وَ يُلَقَّوْنَ فيها تَحِيَّةً وَ سَلاما* آنان پاداش داده شوند جايگاه بلند را بدانچه شكيبا شدند. و پيشكش شوند در آن بدرود و سلامى) 📚سوره الفرقان، آیه:75 عَنْ ابْنِ مَسْعُودٍ و‌ام سَلَمَةَ زَوْجَةِ النَّبِيِّ صلی الله علیه وآله فِي حَدِيثٍ قَالَ لَهُ يَا ابْنَ مَسْعُودٍ *إنَّ أَهْلَ الْغُرَفِ الْعُلْيَا لَعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام وَ شِيعَتُهُ الْمُتَوَلُّونَ لَهُ الْمُتَبَرِّءُونَ مِنْ أَعْدَائِهِ* *وَ هُوَ قَوْله* *تَعَالَى أُولَئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِمََا صَبَرُوا وَ يُلَقَّوْنَ فِيهََا تَحِيَّةً وَ سَلََاما عَلَى أَذَى الدُّنْيَا*. در تفسیر البرهان در ذیل آیه شریفه از ابن مسعود و همسر صلی الله علیه وآله ام سلمه، در حدیثی روایت می‌کند که آن حضرت به ابن مسعود فرمودند: ای ابن مسعود! همانا غرفه‌های بالایی برای علیه السلام و شیعیانی است که ولایت او را قبول دارند و از دشمنانش بیزاری می‌جویند .و منظور از آیه: «أُوْلَئِکَ یُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِمَا صَبَرُوا ...» همین است؛ چرا که آنان در برابر آزارهای دنیوی صبر پیشه کردند. @haram110 📚تفسیر البرهان ج۴/ص۱۵۶ و لعن‌أللّهُ‌عایشہ و عُمَر و أبابَکر و عثمان و اتباعهم حتی یرضی الحجت بن الحسن صلوات الله علیه
چشمانت را ببند و تصور کن که رفته‌ای بیمارستان و دکتر صاف رو به رویت ایستاده و می‌گوید: «یک‌هفته بیش‌تر زنده نمی‌مانی»! درگیر لایک و کامنت و روزگار و رفقا نباش؛ به خودت فکر کن. چشمانت را باز نکن! هنوز زود است!... تو از حالا ۱۶۸ ساعت وقت داری خودمانیم! اما به گمانم وجه شباهت همه‌ی ما حسرتی باشد که می‌خوریم. ◀حدیث 💌حضرت امیر علیه‌السلام می‌فرمایند: در شگفتم از کسی که هر روز به مرگ نزدیک، ولی برای آن آماده نمی‌شود!... ‌ 📙«تصنیف غررالحکم و دررالکلم، صفحه ۱۶۳، حدیث ۳۱۵۶»
4_5814370311205815128.pdf
7.97M
✨کتاب حضرت (ع) در کُتب با منبع موثق✨ ✨هزار یک فضیلت ع✨ 📝فوق العاده زیبا بافونت جالب ودیدنی @haram110 🔷 🔷
1_1393021.mp3
5.39M
🎧 شنیدن این صوت را ازدست ندهید❗️👇 ⚫️ وقتی میگن ابا عبدالله توی صحرای کرب وبلا تنها شد خیلیا دلشون میسوزه و گریه میکنن... ولی... هیچ کس برای تنهایی و غربت چند هزار ساله #امام_زمان نه دلش میسوزه و نه گریه میکنه... 🔴 گریه برای #امام_حسین خرجی نداره ولی... گریه برای مظلومیت امام زمان خرج داره... باید از خودمون بپرسیم اصلا چرا امام مون تنهاست؟! مگه ما شیعیان نیستیم که امام مون این طور آواره وغریبه؟! 👈 آیا واقعا هنوز وقتش نرسیده که یک نفعی از طرف ما به امام زمانمون برسه؟!
تا اذان صبح، دو سه ساعتی بیشتر نمانده بود. برای چندمین بار در بسترم از این پهلو به آن پهلو شدم. لشکری از فکر و خیال از جلوی چشمانم رژه می‌رفت و خواب از دیدگانم می‌ربود. با خود گفتم: - امشب، شب جمعه است و متعلق به آقا امام زمان(ع) خوب است که به سرداب مقدس بروم، زیارت ناحیه مقدسه را بخوانم و حاجات خود را از آن حضرت بخواهم. گر چه کمی خطرناک است و ممکن است از ناحیه بعضی از آدم‌های بی‌ سر و پا و ولگردی که دشمنی قلبی با اهل بیت پیامبر(ص) و شیعیان دارند مورد تعرض واقع شوم. آن‌ها حاضرند به خاطر اندکی پول به خاطر عداوت با شیعیان، هر جنایتی را مرتکب شوند. شاید بهتر باشد که دوستانم را از خواب بیدار کنم و به همراه آن‌ها به سرداب بروم. اما نه ممکن است حالش را نداشته باشند یا مجبور شوند توی رودربایستی با من بیایند. از این‌ها گذشته، در حضور آن‌ها، نمی‌توانم آن طوری که دلم می‌خواهد با اقا درد دل کنم پس بهتر است... با این افکار به آهستگی از جایم برخاستم، وضو گرفتم، عبا، قبا و عمامه‌ام را پوشیدم و پاورچین پاورچین، از حجره خارج شدم. شمع نیم سوخته‌ای را که روی طاقچه؟ راهرو بود در جیب گذاشتم و راه سرداب مقدس را در پیش گرفتم. همه جا تاریک بود و سکوت مرگباری فضا را در آغوش خویش می فشرد. تنها صدای واق-واق چند سگ ولگرد از کمی آن طرفتر به گوش می‌رسید که انگار بر سر مرداری به جان یکدیگر افتاده بودند. قبل از ورود به سرداب مقدس، لحظه‌ای ایستادم و اطراف را پاییدم. تنها دو- سه نفر گِدا را دیدم که در کنار دیوار خوابیده بودند. درب سرداب را به آهستگی به داخل هل دادم. آهسته از یکدیگر دور شدند. پا به داخل سرداب گذاشتم و با احتیاط از پله‌ها پایین رفتم. انعکاس صدای پاهایم در درون سرداب، مرا کمی به وحشت می‌انداخت. به کف سرداب که رسیدم شمع را از جیبم درآوردم و روشن کردم و مشغول خواندن زیارت ناحیه مقدسه شدم. هنوز دقیقه‌ای بیش نگذشته بود که صدای پای شخصی را شنیدم که از پله‌ها پایین می‌آمد. صدای پاهایش در درون سرداب می‌پیچید و فضای ترس‌آلودی ایجاد می‌کرد. خواندن زیارت ناحیه را رها کردم و رویم را به سمت پله‌ها برگرداندم. مرد عرب ژولیده و غول پیکری را دیدم که خنجری در دست راست داشت و از پله‌ها پایین می‌آمد و می‌خندید برق چشمان و دندان‌ها و خنجرش، ترس مرا صد چندان کرد قلبم شروع کرد به تند تند زدن انگار می‌خواست از قفسه سینه‌ام درآید! دستم از زمین و آسمان کوتاه بود و عزرائیل را در چند قدمی خود می‌دیدم. احساس می‌کردم لب‌ها و گلویم خشک شده‌اند؛ عرق سردی بر پیشانی‌ام نشست. نمی‌دانستم چکار کنم؟! همین که پای مرد خنجر به دست به کف سرداب رسید،‌نعره زنان به سوی من حمله کرد در همان لحظه به دلم افتاد که شمع را خاموش کنم. فوت محکمی به شمع کردم و پای گذاشتم به فرار آن مرد هم در تاریکی شروع کرد به دویدن به دنبال من خواستم فریاد بزنم اما نمی‌توانستم، صدای نعره وحشیانه مرد خنجر به دست در فضای سرداب می‌پیچید و من همچون بچه آهوی بی‌پناهی که در یک اتاق به چنگ شیری افتاده باشد به این سو و آن سو می‌گریختم. ناگاه مرد مهاجم به من رسید و دست انداخت و گوشه عبای مرا گرفت و با قدرت به سوی خود کشید دیگر واقعا درمانده شده بودم به یاد آقا امام زمان(ع) افتادم همان آقایی که به خاطر استمداد از او به آن سرداب خطرناک پا نهاده بودم من به آنجا آمده بودم تا آقا مشکلاتم را برایم حل کند، اما انگار مشکلی بس بزرگتر،‌ دامنگیرم شده بود. با تمام وجود فریاد زدم: - یا امام زمان! و صدایم در درون سرداب پیچید و چندین بار تکرار شد. هنوز استغاثه‌ام به آخر نرسیده بود که مرد عرب دیگری در سرداب پیدا شد و رو به مردم مهاجم کرد و نهیبی بر او زد: - رهایش کن! و بلافاصله مرد عرب ژولیده قوی هیکل، همچون تنه درخت بزرگ خشکیده‌ای که ریشه‌اش را با تبر زده باشند، بی‌هوش و بی‌حس نقش زمین شد و خنجرش به کناری افتاد من هم که تمام نیرو و توانم را از دست داده بودم دچار ضعف و رعشه شدم. در حالی که می‌لرزیدم به زانو درآمدم و به رو نقش زمین شدم، دیگر هیچ نفهمیدم! - آقای سید شهاب الدین!... آقای سید شهاب الدین!... کم کم متوجه شدم، چشمانم را باز کردم دیدم شمع روشن است و سرم بر زانوی مرد عربی است که لباس بادیه نشینان اطراف نجف را بر تن دارد. هنوز در فکر مرد مهاجم بودم، نگاهم را که برگرداندم، دیدم همچنان بی‌هوش در وسط سرداب افتاده است. خواستم برخیزم و بنشینم اما رمق نداشتم مرد عرب مهربان، چند دانه خرما در دهانم گذاشت. عجب طعم و مزه‌ای داشت!‌ هرگز خرما یا هیچ غذای دیگری با آن طعم و مزه نخورده بودم مزه آن خرماها هنوز هم زیر دندان‌هایم هست.
- خوب نیست در مواردی که خطر تو را تهدید می‌کند،‌تنها به اینجا بیایی بهتر است بیشتر احتیاط کن. متأسفانه این چند نفر شیعه هم که در سُرَّ مَن رأی هستند ملاحظه غربت عسکریین را نمی‌کنند. خوب است آن‌ها حداقل روزی دوبار به حرم عسکریین مشرف شوند این باعث می‌شود که شیعیانی که برای زیارت و دعا به اینجا می‌آیند احساس امنیت بیشتری بکنند. این حرف‌ها را همان آقای عرب مهربان زد. بعدش هم حرف کتاب "ریاض العلماء" میرزا عبدالله افندی را پیش کشید و گفت: - ای کاش این کتاب پیدا شود و در اختیار اهل علم و مردم دیگر قرار بگیرد. این کتاب خیلی – خیلی ارزشمند است... حرف‌هایش به اینجا که رسید، یک لحظه، در فکر رفتم که: - این مرد عرب بادیه نشین از کجا میرزا عبدالله افندی و کتابش را می‌شناسد؟! اصلا او از کجا در یک چشم بر هم زدن، پیدایش شد؟! از همه مهم‌تر، مرا از کجا می‌شناخت و نام مرا از کجا می‌دانست؟! چگونه با یک نهیب او، این مرد قوی هیکل عرب، بی‌هوش شد؟! و... هنوز در این افکار غوطه ور بودم که ناگهان متوجه شدم که از آن مرد مهربان خبری نیست. تازه فهمیدم که خرماهایی که به من داده بودند هسته نداشتند محکم با دو دست زدم بر سرم و نالیدم که: ای وای! خاک عالم بر سرم، سرم در دامان آقا، مولا و مقتدایم حضرت حجة بن الحسن المهدی(ع) بوده و ساعاتی نیز با او حرف زده‌ام و او را نشناخته‌ام. غم عالم بر دلم نشست، با دیده‌ای اشکبار، مثل دیوانه‌ها از سرداب به قصد حرم عسکریین خارج می‌شدم تا بلکه یار را در آن‌جا بجویم، هنوز مرد غول پیکر مهاجم عرب، بی‌هوش در کف سرداب افتاده بود... شایان ذکر است، "تشرفات مرعشیه" نوشته حسین صبوری در 7 هزار نسخه و 32 صفحه ازسوی انتشارات صبوری روانه بازار نشر شد. @haram110
💠 حضرت امام سجاد علیه السلام فرمودند: به درستی که مردمان زمان غیبت مهدی علیه السلام که امامتش را باور دارند و منتظر ظهور اویند، از مردمان همه زمانها برترند، زیرا خدا چنان عقلها و فهم ها و شناخت آنان را قوت بخشیده است که غیبت نزد آنان همچون دیدن باشد . . . آنان به حق اخلاص ورزانند. متن حدیث: ان اهل زمان غیبته، القائلون بامامته، المنتظرون لظهوره افضل اهل کل زمان، لان الله تعالی ذکره اعطاهم من العقول والافهام والمعرفة ما صارت به الغیبة عندهم بمنزلة المشاهدة... اولئک المخلصون حقا. 📖 کمال الدین، جلد ۱، صفحه ۳۲۰
🌿🌾🌿 ⚜ ✨ (عج) ؟! وقتی حضرت صاحب (عج) بدنیا آمدند ، ابلیس (ل) فریاد بلندی به آسمان کشید ، که تا آن زمان اینطور فریاد نزده بود. همهء فرماندهان ابلیس جمع شدند و جویای علت شدند؛ ابلیس گفت: آخرین حجت خدا بدنیا آمد. با ظهور او ، مرگ ما فرا می‌رسد.! هرکدام ازشیاطین پیشنهادی دادند. یکی گفت؛ در کودکی او را بکشیم. ابلیس گفت: اگر او را بکشیم ، خودمان هم نابود می‌شویم (اشاره به حدیث لو لا الحجه لساخت الارض باهلها) شیاطین در آن جلسه به نتیجه نرسیدند لذا تصمیم گرفتند که سلامتی حضرت را بخطر بیندازند. هر روزه ، نه تنها من ، بنوعی باعث آزردگی قلب نازنین آن حضرت می‌گردم ؛ بلکه شیاطین هم دست بدست هم داده‌اند تا سلامتی آن مهر عالم آرا را بخطر بیندازند. 📚 شیخ عباس قمی (ره) ، منتهى الامال: ج ۱ ، ص ۱۸.
4_5845714849388037174.mp3
11.28M
🖤 🌑 🥀 میگیم انتقام امام حسین(ع) میخواهیم بگیریم... از کی؟؟⁉️ منافقان آن زمان که مردن....؟؟❗️
. دخترآبی هم مثل خیلی تیترها صرفا برای سرگرم کردنِ من و شماست و دور کردن‌مون از اخباریه که واجب‌تره شنیده بشه.. ساده نباشیم.. ..