eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
6.3هزار ویدیو
625 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
"رمان ارمیا درحالیکه زینب سر روی شانه اش گذاشته بود از چهارچوب اتاق خارج شد. ارمیا نگاهی به سفره انداخت و با لبخند کنار آن نشست: _خسته بودی، بهتم زحمتم دادم؛ دستت درد نکنه خانوم. زینب را کنار خودش روی زمین نشاند، برایش غذا کشید و بشقاب را مقابل دخترکش گذاشت. نگاه آیه به زینب ساکت شده ی این روزها بود؛ نگاهش به مظلومیت نو ظهور ِ زینب همیشه پر جنب و جوشش افتاد. این تغییرات سریع خلقی این کناره گیریهایش، ناخن جویدن هایش، همه و همه نشان از افسرده شدن زینب داشت؛ دلش برای دخترکش شور میزد، مادر است دیگر... هر چقدر دکتر باشد و دانا، هر چقدر بهترین باشد و بزرگ، دلشوره جزء جدا نشدنی وجود مادرانه‌اش است. غذای نصفه نیمه خورده ی زینب دلش را آتش زد. نگاه ارمیا بین زینب و آیه در نوسان بود. نمیخواست جلوی زینب حرفی بزند، اما پدرانه هایش از دیدن این زینب به درد آمده بود؛ این زینب ان روز هایش نبود. زینب لج میکرد و غر میزد و قهر میکرد و گریه زاری راه میانداخت. آیه کلافه شد و سردردمهمان همیشه ی این روزهایش دوباره آمد و دستمالی که به سرش بست و روی مبل های راحتی دراز کشید. ارمیا سعی در آرام کردن زینب داشت که آخر مجبور شد به سیدمحمد زنگ بزند و رهایی که خودش زنگ خانه را زد. زینب را با مهدی کوچکش که از دیشب از خودش جدا نمیکرد سرگرم بازی کرد و مقابل آیه و ارمیا نشست: _خودت فهمیدی اما تاکید میکنم که پشت گوش نندازی! زینب دچار افسردگی شده و این اصلا خوب نیست. ارمیا مضطرب خود را روی مبل جلو کشید: _چی؟! چرا افسرده؟ رها: این تنش بین شما، این عدم اطمینانی که روی موندن یا نموندن شما داره، همه براش تنش و اضطراب آوره که در نتیجه افسرده شده. هرچه سریعتر خودتون رو جمع و جور کنید؛ قبل از اینکه دخترتونو از دست بدید زندگیتونو سامان بدید. آیه دست روی سر دردناکش گذاشت: _بیرون گود نشستی میگی لنگش کن. رها: تو هم همیشه همین کارو میکردی؛ اما من به حرف تو ایمان داشتم و لنگش میکردم. آیه دلجویانه گفت: _ببخشید رها، حالم خوش نیست. رها: حال منم خوش نیست؛ انگار امروز رامین و معصومه رفتن دادگاه. آیه: از کجا فهمیدید؟ رها: صدرا گفت، انگار براشون بپاگذاشته. ارمیا: اتفاقی افتاده؟ آیه: بعدا بهت میگم، بذار ببینیم با زینب چیکار کنیم. زنگ در به صدا در آمد. سید محمد خود را رسانده بود: _صدای جیغ و داد زینب بند دلمو پاره کرد؛ چی شده بود؟! ارمیا: ببخشید، گفتم شاید با دیدن تو آروم بشه، حاج علی و زهرا خانوم هم رفتن شهر ری زیارت. تو از من بهش نزدیکتری، گفتم شاید... به هر حال ببخشید نگرانت کردم. سید محمد دست بر شانه ارمیا گذاشت: _کار خوبی کردی، رسیدنت بخیر. ارمیا دست سید محمد را گرفت: _ممنون. رها با آمدن سیدمحمد خداحافظی کرد و به خانهاش در واحد پایین رفت. سید محمد جویای احوالش شد و در آخر گفت: _بهت گفتم زندگیتو بساز آیه! گفتم سید مهدی برادر منه و من میگم فراموشش کن؛ زندگی کن! نذار یادگار برادرم توی این کش مکشای تو و احساست از بین بره
ارمیا به آشپزخانه رفت تا چای آماده کند. آیه چشمانش را بست و گفت: _مهدی با همه فرق داشت؛ خیلی خوب بود؛ نمیتونم... سید محمد عصبانی میان کلام آیه پرید: _بس کن آیه! چرا همهی شمامرده پرست شدید؟ قهرها و دعواهات با مهدی رو یادت رفته؟ یادت رفته که چندبار قهر کردی؟ یادت رفته چقدر از بعضی رفتاراش بدت میومد؟ بین همه ی زن و شوهرا اختلاف هست، تو به ارمیا فرصت نمیدی، شاید خیلی بهتر از مهدی باشه. آیه اخم کرد: _مهدی بهترین بود؛ لیاقت شهادت رو داشت! _جوری نگو که انگار من برادرم رو نمیشناختم و فقط و فقط تو میشناسی. مهدی خوب بود، پاک بود، با ایمان بود، عقایدش قوی بود؛ مگه من نمیدونم؟ اما این اسطورهای که تو ازش ساختی بیشتر پیامبره تا آدم عادی. همه ی آدمها ایراداتی دارن، اونا رو فراموش نکن؛ به این مرد فرصت بده بشناسیش؛ به خاطر خودت، به خاطر دخترت... یه روزی پشیمون میشی. ارمیا پشت مبلی که آیه نشسته بود ایستاد: _دست از سرش بردار سید؛ تا هر وقت آیه بخواد من صبر میکنم. سید محمد: به فکر زینب باشید! سید محمد به اتاق زینب رفت و ساعتی با یادگار برادرش بازی کرد. وقت خداحافظی به ارمیا گفت: _آیه ی خودتو بساز برادرمن! ارمیا لبخندی به برادرانه های سید محمد زد: _من آیه رو میسازم، اما دیگه اشتباه نمیکنم. آیه بعد از سیدمهدی گم شد، شکست، من طوری آیه رو میسازم که بعد از من خم به ابروش نیاد.طوری که کوه باشه در هر شرایطی ادامه دارد... نویسنده:
"رمان رها، مهدی را روی پایش نشانده بود و موهای خرمایی رنگ پسرک همیشه آرامش را شانه میکرد. بغض گلویش را گرفته بود. سی دقیقه پیش بود که معصومه زنگ زده بود، رها تلفن خانه را جواب داده و صدای گریه ی معصومه که دلتنگی پسرش را میکرد، دلش را به درد آورده و تا الان بغض در گلویش بالاو پایین میشد: _پسرمامان، چقدر مامانی رو دوست داری مهدی: این قد دو دستش را تا جایی که میتوانست باز کرده بود و سرش را چرخاند تا ببیند مادرش این اندازه ی زیاد را دیده یا نه. رها: انقدر زیاد؟ مهدی با آن لبهای کوچکش لبخندی به وسعت همه ی عاشقانه های مادرفرزندی زد و سرش را به تایید تکان داد واوهومی گفت. رها با همه عشقش مهدی را در آغوش گرفت. مادر است دیگر، گاهی در عین نزدیکی دلتنگ میشود و دلش یک بغل و بوسه ای سفت و آبدار و کمی قلقلک و صدای قهقهه ها و مامان نکن های نصفه نیمه میخواهد. صدرا که وارد خانه شد، دلش ضعف رفت برای این احساسات کاملا واقعی وبه دور از ریا و بی تظاهر و تفاخر. بودن رها در زندگی اش نعمت بزرگی بود... خیلی بزرگ. محِو دیدن این تابلوی همیشه زیبای زندگی اش بود که صدای مهدی او را به خود آورد: _بابا... بابا... کمک... رها نگاهش را به صدرا داد. خدایا... دلت می آید اینهمه عشق و زیبایی را از این خانه ی تازه رنگ خوشبختی گرفته بگیری؟! محبوبه خانوم از آشپزخانه بیرون آمد و نگاه به خنده ها و شیطنت های این خانواده ی خوشبخت کرد: _الهی همیشه بخندید! صدرا هم که به بازی رها و مهدی پیوسته بود در جواب مادر گفت: _الهی آمین! سلام مامان خانوم؛ خسته نباشی! محبوبه خانوم: تو خسته نباشی عزیزم! چی شد مادر؟ صدرا خندید: _انتظارِ چی داشتی؟ باخت مادرمن...باخت رها: برای همین زنگ زده بود و گریه میکرد؟ صدرا خنده اش رفت و اخم کرد: _زنگ زد؟ رها سر تکان داد و سر بسته جوری که مهدی کوچکش نفهمد برای صدرا تعریف کرد. صدرا: همه ش فیلمه. در واقع میخواد ببردش پیش خودش که بعد بتونه ارثیه رو بگیره چشمشون دنبال نصف سهام شرکته! رها: مطمئنی؟ صدرا: آره. رامین همه ی سرمایه ی پدرش رو از دست داده؛ انگار شریک جدیدش که دوست قدیمیش بوده دورش زده! کار خداست، داره چوب کاراشو میخوره. رها: بیچاره ها! صدرا: لطفا دلت واسه اونا نسوزه! خوبه تا حالا بساط اشکات به راه بود. رها: خب گناه دارن. صدرا: گناه رو تو داری که گوشت نداشته ی تنتو هی آب میکنن! محبوبه خانوم: حالا بیایید نهار بخوریم تا از دهن نیفتاده. وسط نهار بودند که رها گفت: _آیه اینا امروز رفتن قم. صدرا خوشحال شد: _واقعا؟! کی برمیگردن؟ ادامه دارد... نویسنده:
✦‍ 🌺 21 9⃣ هماهنگ کردن محیط زندگی و کار، با مقوله مهدویت. یعنی یاد کن از حضرت، با نصب یک پرچم یا تابلو و یا یک نوشته امام زمانی در محل کار یا زندگیت. و با پشت ماشین نویسی به یاد حضرت باشیم. 0⃣1⃣ اگر در موقعیت گناه قرار گرفتی؛ به خاطر امام زمان از آن موقعیت گناه خارج شو. این بهترین مصداق یاد حضرت است و حضرت به بهترین شکل برایت جبران می کند.
💡💡اولین کاری که امام زمان علیه السلام پس از ظهور انجام می دهد، جلوی تعدّی، زورگویی و ظلم را خواهد گرفت مرحوم آیت الله تولایی خراسانی در سخنرانی خود در مسجد ملک، در ماه رمضان سال1382قمری می فرمود: اگر امام زمان علیه السلام ظاهر شوند، عدّه‌ای از مردم دنيا بر ضدّيت اين بزرگوار قيام مى ‏كنند. هيچ معطّلى ندارد. حتی ارتش شیعه، ارتش همین کشور. چرا؟ به جهت اين كه آن حضرت اوّل كارى كه انجام دهد، جلوی دزدي‌ ها را مى ‏گيرد. نمى‏ گذارد سرهنگ ‌ها از جيره سرباز بدزدند. نمی‌ گذارد از خوراك آشپزخانه بدزدند. جلوی ظلم ‏ها و زورگویى‏ ها را مى ‏گيرد. جلوی من آخوند را مى‏ گيرد و از تندى‏ ها و ستم ها و تعدّى‏ هایى كه مى ‏كنم، جلوگیری می‌ کند. به صرف اين كه چهار كلمه ضَرَبَ زيدٌ عَمْراً را بلد شده ‏ام، مى‏ خواهم خودم را بر شما بار كنم و همه چيز شما را بِلاشرط زير نظر خودم بگيرم. خوب؛ كدام ظلم از اين بالاتر است. آن‌حضرت مى ‏خواهد اين قلدرى را از اين آشيخ بگيرد. طبیعی است که اين آخوند عليه حضرت قيام مى‏ كند. كمتر كسى از ماست كه زورگویى نداشته باشد، تعدّى نداشته باشد. چون تعدّى اين نيست يك تفنگ بردارد بر سر راه، قاطع الطّريق بشود. آن ‌حضرت جلوى همه جور تعدّيات را حضرت مى ‏گيرد. بنده خودم حسابش را كرده ‏ام. مى ‏بينم خود بنده به اين زودى بخواهم اين جور بشوم، مقدّس اردبیلی بشوم، بعيد است. اين مردِ دزد قطّاع الطّريقِ پدر سوخته‏اى كه شب و روز در سر حدّ، مال مردم را مى‏ گيرد، تا امام زمان علیه السلام آمد، هر چه گرفته است، مى ‏آيد و تسليم آن ‌حضرت مى ‏كند؟! خیر، پس چه كار مى‏ كند؟ عليه آن حضرت قيام مى‏ كند. (سخنرانی‌های مسجد ملک، ماه رمضان، 1382 قمری، روز بیست و پنجم) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
✴️ سه شنبه 👈 4خرداد /جوزا 1400 👈 13 شوال 1442👈 25 می 2021 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی . 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی . 📛 صدقه صبحگاهی لازم است . 👶 زایمان خوب نیست . 🤕 بیمار: امروز آزارش زیاد است و به زحمت می افتد . 🚘 مسافرت : سفر خوب نیست و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد . 🔭 احکام نجوم . 🌓 امروز قمر در برج عقرب است و برای امور زیر نیک است : ✳️ امور زراعی و کشاورزی . ✳️ بذرافشانی . ✳️ آبیاری . ✳️ از شیر گرفتن کودک . ✳️ غرس اشجار . ✳️ جراحی چشم . ✳️ مسهل خوردن . ✳️ استعمال دارو . ✳️ التیام زخم . ✳️ حمام رفتن . ✳️ خرید باغ و زمین . ✳️ کندن چاه و جوی و کانال . ✳️ وحمله به دشمن نیک است . 📛 و برای امور اساسی و زیر بنایی مانند ازدواج خوب نیست . 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت طبق روایات،(سروصورت)دراین روز از ماه قمری ، خوب نیست . 💉💉حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن 🔴 یا در این روز از ماه قمری ، باعث ملال می شود . ✂️ ناخن گرفتن سه شنبه برای ، روز مناسبی نیست و در روایتی گوید باید برهلاکت خود بترسد . 👕👚 دوخت و دوز. سه شنبه برای بریدن،و دوختن روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید( به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد)(خرید لباس اشکال ندارد) ✅ وقت در روز سه شنبه: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تاعشای آخر( وقت خوابیدن) 😴😴 تعبیر خواب تعبیر خوابی که شب " چهار شنبه " دیده شود طبق ایه ی 14 سوره مبارکه " ابراهیم " علیه السلام است . ولنسکننکم الارض من بعدهم ذالک لمن خاف مقامی ... و از معنای آن استفاده می شود که کسی که از دوستان و یا دشمنان خواب بیننده باشد به او برسد . و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. ❇️️ ذکر روز سه شنبه : یا ارحم الراحمین ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه که موجب رسیدن به آرزوها میگردد . 💠 ️روز سه شنبه طبق روایات متعلق است به و و سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد . 🌸 زندگیتون مهدوی 🌸
هدایت شده از حرم
✅امام صادق علیه السلام درباره فرمودند: 🌸«هر کس با این دعای چهل صبح به سوی خدا دعا کند از یاوران قائم ما خواهد بود و اگر بمیرد خداوند او را از قبرش به سوی حضرت قائم عج خارج خواهد ساخت و حتی در مقابل هر کلمه ای هزار حسنه به او می دهد و هزار گناه از او محو می کند». 📚 بحار الانوار، جلد 83، ص284، حدیث 47 به نقل از کتاب امام مهدی عج،تنظیم:اکبر اسد علیزاده •┈••✾🍃🌺🍃✾••┈•
هدایت شده از حرم
3_453884580403872619.mp3
1.82M
 کجایى ...؟؟  اى همیشه پیدا از پس ابرهاى غیبت! 🌤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌤
🍃🌸 سلام صبح بخیر 🍃🌸سه شنبه تون پراز 🍃🌸شکوفه های اجابت 🍃🌸امیدوارم که 🍃🌸روزتون پراز برکت 🍃🌸عمرتون باعزت 🍃🌸مشکلاتتون اندک 🍃🌸شادی هاتون فراوان 🍃🌸مهربانی راه و رسمتون 🍃🌸ولبخند خدا بدرقه زندگیتون
❤️✨❤️ *خانمها بخونن* 🍃 بسیاری از خانم‌ها فکر می‌کنند؛ بزرگترین نیاز مردان به آنها نیاز جنسیه...! 👈 ولی حقیقت اینه که آقایون بیش از هر چیزی احتیاج به احترام اون هم از شریک زندگیشون دارند. 👈 بهتر است؛ به گونه‌ای با شوهرتان، رفتار و صحبت کنید که شوهرتون متوجه بشه براش ارزش زیادی قائل هستید. 👈 مردها بر خلاف ظاهرشون مثل یه کودک هستند که می‌خواهند از آنها تعریف و تمجید شود. 👈 اعتماد به نفس شوهرتون را با تائید تصوراتش نسبت به خودش تقویت کنید.
ها در چه دارند؟ 💠 باید توجه داشت که زمینه و اصلی ایجاد رفتارهای متعالی، منش نیکو و صفات برتر اخلاقی، معرفت دینی و های اجتماعی در دختران و پسران، بیش از همه در محیط خانه و با تاثیرپذیری از نظام خانوادگی فراهم می شود. 🔅 بهتر آن است که افراد هنگام بررسی فرد مقابل و احراز تناسب خانواده، با محور قراردادن استقلال فکری و هم کفو بودن ایمانی و اخلاقی به تناسب در رفتارهای خود و فرد مقابل بپردازند. البته جوانان عزیز علاوه بر این مورد باید به برخی همخوانی های دیگر در مسائل خانوادگی بیشتر توجه نمایند که از مهمترین آنها عبارتند از: 1.ارزش ها و گرایش های ، فرهنگی و 2. نوع 3.عادات و آداب گروهی 4. و در آمد ‌‌‎‌‹⃟⃟⃟‌‌‎‌-•-•-•-------❀•♥•❀ --------•-•-•-- ‌
4_5861939225787632177.mp3
7.06M
⁉️اخلاق و رفتار و کردار رسول خدا صلی الله علیه و آله چگونه بود؟! قسمت 1 لطفا با انتشار این فایل 👉🏿 این خوبترین مخلوق خدا را 👉🏿 به دیگران بشناسانید 👉🏿 ✅ برسانید به نوجوانان شیعه و مخاطب کم مطالعه در حوزه دین
🧕 🔰ﮐﺎﺭهای ﻏﻠﻂ ﺧﺎﻧﻤﻬﺎ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺯﻧﺎﺷﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺮﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﮐﻼﻓﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ🔰🔰 👨‍💼ﺁﻗﺎﯾـﻮﻥ ﺧـﺎﻧﻢ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ. ﻗﯿﺎﻓﻪ، ﺑﻮ، ﻃﺮﺯ ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺘﻦ ﻭ ﺻـﺤﺒـﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﺗـﻨـﻬﺎ ﭼـﻨـﺪ ﻧـﻤـﻮﻧـﻪ ﺍﺯ ﺩﻻﯾـﻠﯽ ﻫﺴـﺘـــﻨﺪ ﮐﻪ ﺁﻗﺎﯾﻮﻥ ﻓــﮑﺮ ﻣﯿـﮑﻨﻨﺪ ﺧﺎﻧﻢ ﻫﺎ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺗﯽ ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﺩﺭ ﺣـﺎﻟﯿﮑﻪ ﺯﻧـﺪﮔﯽ ﺑﺪﻭﻥ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﻭﻧﻬﺎ ﻏﯿﺮ ﻣﻤﮑﻨﻪ. ﺍﻣﺎ ﻣﻄﻤﺌﻨﺎ ﺑﺎﻫﺎﺷﻮﻥ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﯿﻢ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﯿﻢ. ....ﻋـﻠــﺖ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﯿﻢ ﺑﺎﻫﺎﺷﻮﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﺗﺎﺣﺪﻭﺩ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﺑﺮ ﻣﯿﮕﺮﺩﻩ ﮐــﻪ ﺍﻭﻧﻬﺎ ﮐﺎﻣﻞ ﻭ ﺑﯽ ﻋـﯿـﺐ ﻧﯿـــﺴﺘﻨﺪ. 🔺ﺧﺎﻧﻢ ﻫﺎ ﻭﺍﻧﻤﻮﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﭘﺎﮎ ﻭ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻢ ﻫﺎ ﺩﯾﺪﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻗﺼﺪ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺗﺎ ﻭﺍﻧﻤﻮﺩ ﮐﻨﻨﺪ ﺩﺭ ﺯﯾﺮ ﯾﮏ ﻧﻮﺭ ﺍﻟﻬﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﭘﺎﮎ ﺗﺮ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﮔﺮﺩﯼ ﻣﯽ ﺭﻭﻧﺪ. ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺁﻥ ﺩﺳﺘﻪ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻤﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﭘﺎﮎ ﻭ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﺤﺴﯿﻦ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﺑﻘﯿﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺳﺮﭘﻮﺵ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ ﺭﻭﯼ ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺩﺳﺖ ﺑﺮﺩﺍﺭﻧﺪ. ﺍﯾﻦ ﺣﻖ ﻣﺴﻠﻢ ﺧﺎﻧﻢ ﻫﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺁﻗﺎﯾﻮﻥ ﺳﺮﮔﺮﻣﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺩ ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮﻧﺪ ﻭ ﻧﻬﺎﯾﺘﺎ ﻫﻢ ﻣﺮﺩﯼ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺧﻮﺩ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﻗﺎﺩﺭ ﺑﻪ ﺩﺭﮎ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺍﺭﺩ ﺑﺎﺷﺪ. 🔺ﺍﺯ ﺳﺎﯾﺮ ﺧﺎﻧﻢ ﻫﺎ ﺍﻧﺘﻘﺎﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻪ ﻫﯿﭻ ﺧﺎﻧﻤﯽ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻢ ﺩﯾﮕﺮ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﻨﺪ؟ ﺍﻭﻧﻬﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻢ ﻫﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﯾﺮﺍﺩ ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ ﺣﺎﻝ ﺍﺯ ﻭﺯﻥ ﻭ ﻣﺪﻝ ﻣﻮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺗﺎ... ﺗﻨﻬﺎ ﯾﮏ ﺧﺎﻧﻢ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺗﺸﺨﯿﺺ ﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﮐﻔﺶ ﺧﺎﻧﻢ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﺎ ﮐﯿﻔﺶ ﺳﺖ ﻧﯿﺴﺖ ﻭ ﺑﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ ﺳﯿﺎﻩ ﺑﻨﺸﺎﻧﺪ. ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻋﺪﻩ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﻌﺪﻭﺩﯼ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻢ ﻫﺎ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺟﺬﺍﺑﯿﺖ ﺧﺎﻧﻢ ﻫﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺑﭙﺬﯾﺮﻧﺪ ( ﻭ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﺎﻧﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﻤﻊ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻪ ﺷﺎﻥ ﺩﻋﻮﺕ ﮐﻨﻨﺪ ) ﺍﻣﺎ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﻫﻤﺴﺮﺍﻧﺸﺎﻥ ﺟﺬﺏ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﻭ ﻣﺤﺒﻮﺑﯿﺖ ﺧﺎﻧﻢ ﻫﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺷﻮﻧﺪ. ﺍﻣﺎ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﻫﺎ ﺁﻗﺎﯾﻮﻥ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻧﺎﺧﻮﺩﺁﮔﺎﻩ ﺧﺎﻧﻢ ﻫﺎﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﻭ ﺟﺬﺍﺏ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺩﯾﺪ. 🔺ﺣﺴﻮﺩﯼ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺍﺳﻢ ﯾﮏ ﺧﺎﻧﻢ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ ﻣﺮﮒ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. ﺣﺎﻝ ﺗﺼﻮﺭ ﮐﻨﯿﺪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺟﻨﮕﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺁﻣﺪﻩ ﺁﺳﺖ ﭘﯿﺮﻭﺯ ﺷﻮﯾﺪ؟! 🔺ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﯿﺎﺯﻣﻨﺪ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻤﻬﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﭼﻨﺪ ﺧﻂ ﻣﺸﯽ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺳﺮﯼ ﺭﺍ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ. ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺯ ﻫﻤﺴﺮﺍﻧﺸﺎﻥ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺗﻮﺟﻬﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻌﻄﻮﻑ ﮐﻨﻨﺪ، ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺗﺮ ﻭ ﺧﺸﮏ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ ﮐﻪ ﺗﺎ ﭼﻪ ﺣﺪ ﻭﺟﻮﺩﺷﺎﻥ ﺍﺳﺘﺜﻨﺎﯾﯽ ﻭ ﻭﯾﮋﻩ ﺍﺳﺖ. ﺁﻧﻬﺎ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﻣﺮﺩﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺻﻨﺪﻭﻗﭽﻪ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎﻧﯽ ﺍﺧﻼﻗﯽ، ﺫﻫﻨﯽ ﻭ ﻋﺎﻃﻔﯽ ﺩﺍﺭﻧﺪ. ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻗﺴﻤﺖ ﯾﮏ ﺗﻀﺎﺩ ﺟﺪﯼ ﺑﯿﻦ ﺁﻥ ﺩﺳﺘﻪ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻢ ﻫﺎ ﮐﻪ ﺫﮐﺮ ﺷﺪ ﻭ ﺩﺳﺘﻪ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﻓﺘﻪ، ﮐﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﺴﺘﻘﻞ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ. ﺩﺳﺘﻪ ﺩﻭﻡ ﺟﺰﺀ ﮔﺮﻭﻫﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻣﺘﺰﻟﺰﻝ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ. ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﺩﺍﻧﺴﺘﻦ ﺍﯾﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ ﺧﺎﻟﯽ ﺍﺯ ﻟﻄﻒ ﻫﻢ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺁﻗﺎﯾﻮﻥ ﺧﺎﻧﻢ ﻫﺎﯼ ﺳﺮﺳﺨﺖ ﺭﺍ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ ﺯﯾﺮﺍ ﺣﺪﺍﻗﻞ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺣﺎﻟﺖ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺍﻧﺪﮐﯽ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺫﻫﻨﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺣﻔﻆ ﮐﻨﻨﺪ. 🔺ﺭﻣﺰﯼ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﺟﻤﻠﻪ ﻗﺪﯾﻤﯽ " ﻧﻈﺮ ﺗﻮ ﭼﯿﻪ؟" ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﺜﺎﻝ ﻫﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﺎﻧﻢ ﻫﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺴﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﻭ ﺭﻭﺣﯿﺎﺕ ﺁﻗﺎﯾﻮﻥ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯽ ﺑﺮﻧﺪ. ﺁﻧﻬﺎ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻃﺮﯾﻖ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﻣﺮﺩﻫﺎ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺷﻮﻧﺪ. ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻧﻘﺎﻁ ﺍﺑﻬﺎﻡ ﺳﻮﺍﻝ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﻃﺮﺯ ﺗﻔﮑﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﭘﺎﺳﺦ ﺳﻮﺍﻻﺕ ﺭﺍ ﺩﺭﺳﺖ ﻣﻄﺎﺑﻖ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺫﻫﻦ ﺁﻧﻬﺎﺳﺖ ﺑﺪﻫﯿﻢ ﺩﺭ ﻏﯿﺮ ﺍﯾﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﺟﺰﺋﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﺡ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺷﻤﺎﺭ ﻧﺨﻮﺍﻫﯿﻢ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻋﺒﺎﺭﺗﯽ ﻧﯿﻤﻪ ﮔﻤﺸﺪﻩ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﺨﻮﺍﻫﯿﻢ ﺑﻮﺩ. ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻈﺮﻩ ﺭﻗﺖ ﺁﻭﺭ ﺭﺍ ﺗﺼﻮﺭ ﮐﻨﯿﺪ : ﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﭘﺮﺩﺍﺯﺵ ﺳﻮﺍﻻﺕ ﻫﻤﺴﺮ ﺧﻮﺩ ﺍﺳﺖ، ﺍﻭ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﭘﺎﺳﺦ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ ﻭﻟﯽ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺑﻪ ﺫﻫﻨﺶ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ، ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﮐﻤﺮ ﺩﺭ ﺟﻠﻮﯼ ﺍﻭ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﺍﺯ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻧﺴﺒﺘﺎ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻭ ﭘﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﺮﺗﺒﺎ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ. ﺁﻗﺎﯾﻮﻥ ﻋﺰﯾﺰ ﻫﯿﭻ ﺭﺍﻩ ﻓﺮﺍﺭﯼ ﺟﺰ ﺍﺭﺍﺋﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﻧﺪﺍﺭﯾﺪ ﻓﻘﻂ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﻣﯿﺪﻭﺍﺭ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﮐﻪ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﮐﺎﺭﺗﺎﻥ ﺑﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﻧﺸﻮﺩ! @haram110
"رمان _معلوم نیست. ارمیا میگفت آیه باید از پیله دربیاد و دوباره پرواز رو به خاطر بیاره. صدرا: هر دوشون سختی زیاد کشیدن. _به داشته هاشون می ارزه. در ضمن منم باهات کار دارم. رها روی تخت اتاق خوابشان نشسته بود که صدرا آمد: _چی شده رها جان؟ رها: همه فکر میکنن مهدی برام یک وظیفه ست، یه باره رو شونه های زندگیمون. فکر میکنن اگه خودمون بچه دار بشیم بینشون فرق میذاریم. _من میدونم اینطور نیست. رها: مهدی با بچه ی خودم فرق نداره؛ اصلا بچه ی خودمه! من بزرگش کردم و اون مادری کردن یادم داد. _چیشده رها؟ رها: میترسم که فکر کنن از مهدی خسته شدم! _چرا؟ ِ_رها: من حامله ام! من مهدی رو پسر خودم میدونم. صدرا لبخند زد: _شیرینی مادر شدنت رو با غصه ی حرف مفت مردم به دهنت زهر نکن! دوباره مادر شدنت مبارکت باشه! تو بهترین مادردنیایی رها خندید. به وسعت همه ی ترسها و نگرانی های مادرانه اش برای هر دو بچه اش خندید. مرد زندگی اش مرد بودن را خوب بلد بود. شیرینی خریدن و شادی کردن های مهدی و صدرا، قربان صدقه رفتن های محبوبه خانومی که لبخند و شادی هایش از ته دل بود.شب که شد، باز بساط دورهمی های خانه ی محبوبه خانوم به راه بود. زنها در آشپزخانه مشغول آماده کردن شام بودند. جای خالی آیه حسابی حس میشد. مریم و خواهر برادرش از خوشحالی مرخص شدن مادر و بهبود چشمگیرحالش خوشحال بوده و مدیون این جمع. میگویند پول که همه چیز نیست، اما بی پولی گاهی قیمتش میشودیتیمی... بدتر از بی پولی، بی کسی است و امروز مریم میدید این جمع بی ربط به خودش و خانواده اش چطور کس شدند، چطور کار شدند. آخر شب که محبوبه خانوم مریم را از مادرش صفیه خانوم خواستگاری کرد، حتی مسیح هم غافلگیر شده بود. جای برادرش ارمیا خالی بود و این برای بی کسی های مسیح سخت بود. این بچه ی از راه نرسیده ی صدرا، قدمش برای عمو مسیحش خوش بود که لپهای گل انداخته مریم وعرق پیشانی مسیح گواه بر آن است. مریم فرصت خواست برای آشنایی بیشتر و این را میشود یک بله ی ضمنی دانست برای تازه داماد تنها مانده در این دنیا. ادامه دارد... نویسنده:
"رمان ارمیا که سنگ قبر را با گلاب شست، کمی آب به گلدان بالای قبر داد و کنار آیه نشست. زینب بین قبرها راه میرفت و وسواسی که برای پا نگذاشتن روی قبرها نشان میداد و سعی داشت از باریکه ی بین آنها راه رود برایش جالب و جذاب بود. مثل کودکی های خودش که گاهی سعی میکرد پایش داخل موزاییک ها باشد و روی خط آنها پا نگذارد؛ انگار کودکی همیشه کودکی است و بعضی رفتارها در ذات انسان است و از نسلی به نسل بعد منتقل میشود. آیه که نگاه ارمیا به زینب را دید گفت: _منم بچه بودم اینجوری راه میرفتم. احساس میکردم اگه پا رو سنگابذارم مرده ها دردشون میگیره ارمیا خندید: _ما رو زیاد از پرورشگاه بیرون‌نمیاوردن، ولی فکر کنم منم همینکارو میکردم. من باید پاهامو بین موزاییک های حیاط میذاشتم، اگه یکی از پاهام میرفت روی خط، باید اون یکی پامو هم همونجوری میذاشتم؛ اگه نمیشد یه حس بدی میگرفتم. ارمیا تکان خوردن شدید آیه را از زیر چادر درد: _چی شده؟ میخندی؟ آیه همانطور که از زیر چادر میخندید گفت: _آخه منم همینکارو میکردم؛ بدتر از همه اینه که الانم گاهی اینجوری میکنم فکر کردم فقط من خلم ارمیا بلند خندید و صدایش در فضا پیچید و نگاه زینب را به دنبالش کشید: _نترس منم خلم؛ چون هنوزم گاهی انجامش میدم. آیه: دلم براش تنگه. ارمیا: حق داری. منم دلم براش تنگه. ِآیه: میشناختیش؟اون دوران دانشجویی و خدمتتون رو میگم ارمیا: میدیدمش اما سمتش نمیرفتم. آیه: مرد خوبی بود! ارمیا: شوهر خوبی هم بود برات. تو هم زن خوبی بودی براش. آیه: یک سوال بی ربط بپرسم؟ ارمیا: بپرس آیه: چرا اسم شما اینجوریه؟ارمیا، مسیح، یوسف؟ ارمیا خندید: تازه باقی بچه هارو ندیدی!ادریس، دانیال، شعیب! آیه لبخند زد: چرا خب؟ ارمیا: مسئول پرورشگاه عشق اسم های پیامبرا رو داشت. مارو آوردن پرورشگاه، خیلی کوچیک بودیم، اسم نداشتیم، فامیل نداشتیم. اسم و فامیل بهمون داد. مرد خوبی بود. آیه: دنبال پدر مادرت نگشتی؟ ارمیا: با حاج علی گشتیم. بابات آشنا زیاد داره انگار! رسیدیم خرمشهر. احتمالا توی بمباران از دستشون دادم. یک جورایی منم مثل زینب ساداتم. آیه: خدا رحمتشون کنه. سالگرد مهدی نزدیکه. ارمیا: براش مراسم میگیریم، مثل هر سال. آیه سرش را به چپ و راست تکان داد: _نه! مردم بهمون میخندن؛ میگن رفته شوهر کرده و حالا برای شوهر مرحومش مراسم گرفته. ارمیا: مردم حرف زیاد میزنن؛ اونا هیچ چیز از تو و زندگیت و تنهاییات نمیدونن! اونا دنبال اتفاقن که درباره ش حرف بزنن. چهار ساله مهدی رفته، این مردم به ظاهر روشنفکر حالا که نمیتونن زنها رو با شوهراشون دفن کنن، اونا رو توتنهایی خونه هاشون میپوسونن. آیه باش! الگو باش! مقاوم باش! بگو زنده ای... بگو حق زندگی داری... بگوشهیدت رو از یاد نبردی و براش ارزش قائلی و دوستش داری و بهش افتخار میکنی! آیه باش برای این مردم به ظاهر مسلمون که تفریحشون نقد مردمه و تو کار هم سرک میکشن و حق خودشون میدونن قضاوت کنن و رای بدن. یادته قصه‌ی مریم خانوم که بیگناه کتک خورد و آزار دید؟ صورتش سوخت و آسیب دید؟ ادامه دارد... نویسنده:
22 ⁉️ آیا امام عصر (ع) از زمان ظهور اطلاع دارند یا نه؟ 🔵 امام رضا(ع) می فرماید: «مَثَل ظهور به مانند زمان قیامت است و به جز خداوند کسی از زمانش مطلع نیست.» گروهی با استناد به این روایت می گویند خود حضرت هم از زمان ظهور مطلع نیست. 🔵 اما گروهی با استناد به آیات قرآن اعتقاد دارند که حضرت از زمان ظهور مطلع هست: ✨آیات ۲۶ و ۲۷ سوره جن می فرماید: «خداوند، دانای همه ی علوم غیب است و هیچ کس بر اسرار غیبش آگاه نیست، بجز پیامبران و فرستادگانش.» یعنی آنها اسرار غیب الهی را می دانند. ✨آیه ۷۵ سوره نمل می فرماید: «هیچ امر پنهانی در آسمان ها و زمین نیست؛ مگر اینکه در قرآن هست.» ✨آیه ۳۲ سوره فاطر می فرماید: «ما بعضی از بندگانمان را وارث این کتاب قرار دادیم.» ✨آیه ۱۲ سوره یاسین بیان میکند: «ما همه چیز را در امام آشکار به شماره آوردیم و به او گفتیم.» منظور از امام مبین، امام علی(ع) هست که علم امام علی به سایر ائمه نیز منتقل شده است. ✨امام صادق می فرماید: «خداوند حجتی را در زمینش قرار ندهد؛ مگر اینکه از او سوالی بشود و او بگوید نمی دانم.» 👈 با استناد به این شواهد خود حضرت از زمان ظهور مطلع هستند؛ اما اذن گفتن ندارند. ✅ از وظیفه ما منتظران است که زمانی برای ظهور تعیین نکنیم و اگر کسی وقت تعیین کرد تکذیبش کنیم.
✴️ چهارشنبه 👈5 خرداد /جوزا 1400 👈 14 شوال 1442 👈 26 می 2021 🏛 مناسبت های دینی و اسلامی . 🔥 مرگ عبدالملک بن مروان " 86 هجری " . 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی . 📛 امروز : ساعت ۷:۱۰ قمر از عقرب خارج می گردد . 👶 مناسب زایمان و نوزادش عمری طولانی و روزی زیاد دارد و در راه علم و دانش پرتلاش و دارای کمالات و خوشبخت و سلیم النفس گردد . ان شاءالله 🚘مسافرت : اصلا خوب نیست و درصورت ضرورت همراه صدقه باشد . 🔭 احکام نجوم . 🌗 این روز قمر در برج عقرب و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است : ✳️ خرید باغ و زمین . ✳️ امور زراعی و کشاورزی . ✳️ بذر افشانی . ✳️ آبیاری . ✳️ از شیر گرفتن کودک . ✳️ غرس اشجار . ✳️ جراحی چشم . ✳️ مسهل خوردن . ✳️ کندن چاه و جوی و قنات . ✳️ استعمال دارو . ✳️ التیام زخم . ✳️ حمام رفتن . ✳️ و حمله به دشمن نیک است . 📛 و امور اساسی و زیر بنایی مانند ازدواج خوب نیست . 👩‍❤️‍👨 حکم مباشرت امشب ( شب پنج شنبه ) ، فرزند چنین شبی ممکن است دیوانه متولد شود . 💉💉 حجامت خون دادن فصد باعث خارش می شود . 💇‍♂💇 اصلاح سر وصورت باعث شادی می شود . 😴🙄 تعبیر خواب خوابی که (شب پنجشنبه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 15 سوره مبارکه " حجر " است . لقالوا انما سکرت ابصارنا بل نحن قوم مسحورون ... و مفهوم آن این است که شخصی بی حد و حساب با خواب بیننده گفت وگوی باطل کند ولی به جایی نرسد و کار خواب بیننده خوب و روبراه شود .ان شاءالله و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. ✂️ ناخن گرفتن 🔵 چهارشنبه برای ، روز مناسبی نیست و باعث بداخلاقی میشود. 👕👚 دوخت ودوز چهارشنبه برای بریدن و دوختن روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن وسیله و یا چارپایان بزرگ نصیب شخص شود.ان شاالله ✴️️ وقت در روز چهارشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) ❇️️ روز چهارشنبه : یا حیّ یا قیّوم ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه که موجب عزّت در دین میگردد 💠 ️روز چهارشنبه طبق روایات متعلق است به #امام_رضا_علیه السلام_ و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد . 🌸زندگیتون مهدوی ان شاالله🌸
14 شوّال 1 _ مرگ عبدالمَلِک بن مَروان
14 شوّال 1 _ مرگ عبدالمَلِک بن مَروان در سال 86 هـ عبدالملک بن مروان سفّاک بخیل، در دمشق به هلاکت رسید (1)، و بعضی 15 شوال را ذکر کرده اند. (2) این در حالی بود که 21 سال و 6 ماه خلافت را غصب کرده بود. او پیش از سلطنت پیوسته ملازمت مسجد را داشت و تلاوت قرآن می نمود و او را حمامة المسجد می گفتند ! وقتی خبر سلطنت به او رسید قرآن را بر هم نهاد و گفت : «سلام علیک هذا فراق بینی و بینک» : «خداحافظ، این آغاز جدایی بین من و توست» !! بیماری او که سخت شد طبیب گفت : اگر آب بخورد می میرد. ولی تشنگی بر او غالب شد و از پسرش ولید آب طلبید. او گفت : اگر آب بیاشامی خواهی مرد ! عبدالملک به دخترش التماس کرد که آب بدهد، امّا ولید پسرش مانع شد. عبدالملک گفت : بگذار به من آب بدهند، و گرنه تو را از ولیعهدی خلع می کنم، ولید اجازه داد و عبدالملک آب خورد و مُرد. از بزرگترین جنایات او به شهادت رساندن امام زین العابدین علیه السلام و مسلّط کردن حجاج ثقفی بر شیعیان امیر المؤمنین علیه السلام بود. (3) 📚 منابع : 1. تتمة المنتهی : ص 105 . و ... . 2. قلائد النحور : ج شوال، ص 94. و ... . 3. منتهی الآمال : ج 2، ص 39. تتمة المنتهی : ص 106.
هدایت شده از حرم
✅امام صادق علیه السلام درباره فرمودند: 🌸«هر کس با این دعای چهل صبح به سوی خدا دعا کند از یاوران قائم ما خواهد بود و اگر بمیرد خداوند او را از قبرش به سوی حضرت قائم عج خارج خواهد ساخت و حتی در مقابل هر کلمه ای هزار حسنه به او می دهد و هزار گناه از او محو می کند». 📚 بحار الانوار، جلد 83، ص284، حدیث 47 به نقل از کتاب امام مهدی عج،تنظیم:اکبر اسد علیزاده •┈••✾🍃🌺🍃✾••┈•
هدایت شده از حرم
3_453884580403872619.mp3
1.82M
 کجایى ...؟؟  اى همیشه پیدا از پس ابرهاى غیبت! 🌤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌤
چهارشنبه ۵ خرداد ماهـتون زیبا امروز برای شما از خدا میخوام🍃🌺 بیشترین برکت گرم‌ترین محبت شیرین‌ترین مهربانی بادوام ترین شادی و جاری‌ترین معجزه‌ی خدا نصیب لحظه‌هاتون باشه🍃🌺 🌺🍃
💓 *در زندگی مشترک صداقت حرف اول را می زند...* 💓یکی از مهم ترین ستون های زندگی اعتماد متقابل است که اگر فرو بریزد دوام زندگی از بین می رود. اگر به طرف مقابل دروغ گفتیم اولین اثرش این است که او دیگر به ما اعتماد نخواهد داشت و هر کار و سخن ما را باور نمی کند و به آن اعتنا نمی کند. ✨حضرت علی (ع) : کسی که به دروغ گویی شناخته شود اعتماد به او کم می شود و حرف راستش پذیرفته نمی شود.
💞💞💍💍💞💞 🔰هفت نکته درباره حتما می دانید که مهریه (صداق) در تعریف شرعی، نشان محبت و صداقت نسبت به است. اما ماجرا به همین سادگی نیست. همین محبت و صداقت، باید شرایطی داشته باشد تا شرعی باشد و مهم تر از آن هم زن را به زندگی و محبت مرد دلخوش کند و هم مرد را به دردسر نیندازد. ☑️ 1- مهریه در سند عقدنامه ذكر می‌شود و دینی به گردن است. ☑️ 2- زن به محض حق مطالبه مهریه را دارد و می‌تواند هر نوع تصرفی كه بخواهد در آن داشته باشد. (اگرچه که جایگاه مقدس خانواده و مصلحت حکم می کند که زن مهریه را هر زمان شوهرش قادر بود و به او فشاری نمی آمد بخواهد و بهتر است مرد، قبل از آن که زن درخواست کند مهریه اش را بپردازد.)