eitaa logo
حرم دل
6.7هزار دنبال‌کننده
155 عکس
141 ویدیو
1 فایل
پاسبان حرم دل شده ام شب همه شب تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم " آرامش با موسیقی و شعر"🌹👌 کپی آزاد . با احترام تبلیغات و تبادل نداریم.
مشاهده در ایتا
دانلود
بیماری با فکر و توجه بیش از حد به آن در بدن ماندگار می‌شود. اگر حالتان زیاد خوب نیست در موردش با دیگران حرف نزنید،‌ مگر این‌که دنبال درد و بیماری بیشتر باشید! وقتی به حرف‌های مردم در مورد مریضی‌‌شان گوش می‌کنید،‌ انرژی بیماریشان را افزایش می‌دهید. به جای این‌کار موضوع صحبت را عوض کنید و درباره‌ی چیزهای خوب حرف بزنید و با قدرت روی سلامتی آن‌ها تمرکز کنید. به حرف‌هایی که مردم در مورد پیری و فرسودگی و بیماری‌‌های مختلف می‌زنند گوش نکنید. حرف‌های منفی برایتان هیچ سودی ندارند و تنها ارتعاش‌تان را منفی می‌کند. @haramedell
قسم به حقارت واژه و شکوه سکوت که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست @haramedell
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیر یا زود ولی می‌رسد از راه آخر یک نفر عین علی می‌رسد از راه آخر می‌نویسم که شب تار سحر می‌گردد یک نفر مانده از این قوم که بر می‌گردد... @haramedell
ضاحیه چقدر شبیه ورزقان شده سید. ضاحیه چقدر مه‌آلود شده. ضاحیه چقدر پنهان‌کار. همه دنبال شمایند آقای من. خبرنگارها دنبالتان می‌گردند. تلفن‌ها شماره محافظان و همراهانتان را می‌گیرند. مردم دست به دعا برداشته‌اند. علما بر سجاده‌ها نشسته‌اند. در حرم‌ها ختم صلوات گرفته‌اند باز. چندساعت است که مدام کانال‌های خبری را اسکرول میکنیم؛ گاه به تایید، گاه به تکذیب. شما گم‌شده‌اید آقاسید و چشمان ما به دنبال ردی از وجود نازینتان. شب شده سید. ضاحیه تاریک است. ضاحیه شب‌ها شیعه‌کش است. زنان شیعه بغض کرده‌اند؛ مردانی که دل خودشان هم قرص نیست، دندان می‌سایند که «چیزی نیست؛ ان شاءالله پیدایش می‌شود». ما تاب گم شدن سید دیگری را باز نداریم. از دل تاریکی بیا و مقابل دوربین‌ها ظاهر شو و بگو هستم، اینجایم و تا آخرش باقی‌ خواهم ماند. بیا و باز روی کاغد کوچکی «قطعا ننتصر» بنویس و پایش را امضا کن. شما چراغ دل‌های زخم‌خورده شرقی‌مردمان جنگ‌زده‌اید آقای من. کجایی سید زخم‌خرده‌ها. حاج‌آقا هارداسان؟ «مهدی مولایی»
عاشقانی که مدام از فرجت می گفتند عکشان قاب شد از تو نیامد خبری @haramedell
هرکه اموال خود را در راه کمک به جبهه حق و دوستان خدا خرج نکند، بزودی به‌خرج کردن در راه معصیت خدا و کمک به دشمنان او گرفتار خواهد شد؛ این کلام خوف‌انگیز از دو لب قدسی حضرت صادق_علیه‌السلام_ صادر شده. حالا که حضرت رهبر کمک به مجاهدان جبهه حق را بر یکایک مسلمین واجب گفته‌اند، به‌عهده ما واجب شرعی است که اگر در حساب‌هایمان چیزکی داریم _ بقدر وسع_ مخلصانه و خاضعانه و با شرمساری، بی‌لرزش دل و دست تقدیم سنگرنشین‌های خط‌مقدم کنیم. به رسم قلّک شکستن‌های مردم در جنگ تحمیلی خودمان. بسم‌الله. لینک پرداخت در سایت رهبری معظم: https://www.leader.ir/fa/monies
ستارگان سحر ، پیش مرگ خورشیدند ستاره سحرم ، پیش مرگ خورشیدم ... @haramedell
ای رفتگان ، حقیقت دنیای ما چه بود؟ ای تازه باخبر شدگان ، ماجرا چه بود؟ @haramedell
کجایید آی بزدلها ، دلیر معرکه ماییم که ما مثل شما مخفی نمی گردیم اینجاییم به لاف در غریبی گفته ای که دست پر داری بگو چه شاهکار دیگری غیر از ترور داری اگر دنیا هم آید پشتتان ما پنج تن داریم شما سنگر شکن دارید ما خیبر شکن داریم @haramedell
مثل یک پروانه پشت شیشه پرپر میزنم در خودم محبوسم و با مشت بر در میزنم مانده ام در حسرت پرواز و محض دلخوشی روی کتفم  نقشی از بال کبوتر میزنم گاه گاه از فرط دلتنگی به یاد دوستان شانه هایم را خودم از پشت خنجر میزنم باز هم با دیگران میگویم از احساس خود باز هم با اره ها حرف از صنوبر میزنم «یاری اندر کس نمیبینم» ولی خواهید دید میرسد روزی که تنهایی به لشکر میزنم دور اگر این بار دست ما بیافتد شک نکن! میبرم  پیمانه را بالای منبر میزنم @haramedell
آدمیزاد هشتاد درصد بدنش آب است. من می‌گویم اشک است. اشک چیز خوبی است لاکردار، آبادی چشم است. بزرگ‌ترین تمدن‌ها کنار رودخانه‌ها پدیدار شده‌اند. مگر نه؟ @haramedell
مارک منسن می‌فرماید: چیزی که بوکوفسکی درک می‌کرد، که بیشتر مردم درکش نمی‌کنند، این است که گاهی زیباترین چیزها در زندگی ممکن است زشت‌ترین چیزها باشند. همهٔ ما به‌ نحوی در زندگیِ خود به‌ روش منحصربه‌فردی گند زده‌ایم! او فهمید که نمی‌توان جنبه‌ای را بدون جنبه‌ی دیگر داشت. نمی‌توانید عشق را بدون درد تجربه کنید. بدون فداکاری نمی‌توانید به معنا و ژرف‌اندیشی برسید. @haramedell
13.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای ساقی سرمست زپا افتاده دنبال لبت آب بقا افتاده مشک و علم و دست سه حرف عشق است افسوس که این هرسه جدا افتاده... @haramedell
28.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چگونه این جهان را باور کنم؟ وقتی درباره‌ی انسان و انسانیت سخن می‌گوید؟ و می‌بیند مادری برای کودکش گریه می‌کند چون زیر آوار مرده است! @haramedell
از اشتباهات بی‌پایه مردم یکی این است که خیال می‌کنند هر کس دارای خصوصیاتی است تغییر‌ناپذیر؛ یکی بد است و دیگری خوب، این هشیار است و آن احمق؛ این فعال است و آن تنبل. حال آن که اینجور نیست. آدم‌ها مثل رودخانه‌اند، اگر چه همه یک‌شکل و یک‌جورند ولی رودخانه را که دیده‌اید، همچنان‌که پیش می رود، گاهی آهسته حرکت می‌کند، گاهی تند، گاه که به کوهسار می‌رسد باریک می‌شود، گاهی که به دشت می‌رسد پهن می شود و وسعت پیدا می‌کند؛ در جایی آبش سرد است و چند فرسنگ آن طرف‌تر آبش گرم می‌شود. یک زمان آرام است و یک زمان طغیان می‌کند. هر انسانی در خود عناصر خوب و بد را دارد، گاهی روی خوبش را نشان می‌دهد و گاهی روی بدش را ...! @haramedell
نوشته بود : آدمها کلاً سه دسته اند... @haramedell
فکرش را بکنید کسی خودش را در آب انداخته. از دو حال خارج نیست؛ یا شما برای نجاتش خود را به آب می‌اندازید و در فصل سرما به عواقب بسیار سخت آن دچار می‌شوید یا او را به حال خود وا می‌گذارید. شیرجه‌های نرفته گاهی کوفتگی‌های عجیبی به جا می‌گذارند. @haramedell
13.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وَ سَلَامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا @haramedell
بریده تیغ بخل آسمان ، لب‌های صحرا را پر از خون کرده خشم صخره ها، پهلوی دریا را زمستان در غروب دشت ، گرد مرگ پاشیده بهاری بر نمی خیزد بگیرد دست گلها را همین ساعت که لندن ،کودکانش را بغل کرده نوازش می کند موشک ، عروسکهای صنعا را اگر نقاش بودم غنچه ای را نقش میکردم که با لبخند خود بهتر کند احوال دنیا را شکایت را به یعقوب پیمبر میبرم آخر چه باید کرد فرزندان ناباب یهودا را ؟ سوالی در سکوت و سایه شب مانده بی پاسخ جواب روشنی حل می‌کند روزی معما را @haramedell
تنهایی اغلب مبتلا می‌کند آدم را به مرضی به نام "مرور خاطرات" به‌ شکلی از هم گسیخته و نامرتب. خاطرات که مرور شوند حسرتِ کرده‌ها و ناکرده‌ها هم سر بر می‌آورد و چیزی مدام می‌شود در سر شبیه به یک هذیان. آنگاه روز و شب پر می‌شود از یک تک‌گویی درونی و پایان ناپذیر که هیچ نتیجه‌ای ندارد جز آشکار کردن دلهره‌ای مبهم. فرقی هم نمی‌کند که بیست ساله باشیم یا پنجاه ساله. @haramedell
در جنگ های تن به تن آغاز می شويم اين رسم ماست:در کفن آغاز می شويم از ابتدای خون گلو، از شروع عشق از انتهای خويشتن آغاز می شويم... @haramedell
بی هوا بوسیدمش اما همان یکبار شد اشتیاقش مثل عمر قاصدک کوتاه بود زود آمد دل سپرد و  زود هم  بیزار شد ماهی تنهایی ام در تنگ خود خوابیده بود تا صدای موج آمد ناگهان بیدار شد عشق بعداز سالها برگشت و کبریتی کشید کودکی در من پس از آن عاشق سیگار شد در قنوتم از خدا آغوش گرمی خواستم ربنا گفتم ولی  سهمم عذاب النار شد چون مترسک مانده ام در کشتزاری بی ثمر زندگی بیهوده بعد از او فقط تکرار شد @haramedell
موذن زاده فکرش را هم نمی کرد که یک روز صبح زیر صدای آن اعزاز آسمانی، شلیکهایی باشد از جنس مَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ و ... و ما خاطرمان جمع باشد این خفاش‌ها به زمین نمی رسند. همه خواب بودیم ، خواب بودیم و آنها که می باید بیدار می بودند ، بیدار بودند . چشمهایی روشن تر از ستاره که در هدف گیری لنگه نداشتند. خفاش ها قصد حمله داشتند و نمی دانستند اینجا شیران بیشه بیدارند ، ترسو های بدبخت شلیک کردند و خودشان به زیر زمین هاشان گریختند ، ما پشت بام بودیم و رصد میکردیم ترکیدن ترقه هاشان را ... ما آبی آسمانمان خراش افتاده ، آسمانی که چهل و چند سال پرنده غریبه به خودش ندیده بود ، حالای صدای غار غار غریبه میشنید . آمده بودند اذان موذن زاده را محو کنند . آمده بودند خواب بچه هامان را پریشان کنند ، نتوانستند . از این به بعدش را هم نمی‌توانند ، چند مادر داغدار پسرانشان شدند که برادران ماهم بودند، که پسران مادران و پدران ماهم بودند . خون خواهی شهید سر جای خودش است .تشییعی درخور و عظیم باید برای شهدای رعنای حمله مستقیم شغالها برگزار شود . ما آسمانمان خال افتاده باید جبرانش کنیم ، بی عجله ، بی تاخیر ، باید مراقب این خاک بود ، این آسمان عرصه سیمرغ ، ققنوس ، عقاب و کبوتر است . خفاش و مگس را به این آسمان راهی نیست ... @haramedell
آدم باید ضمن اینكه توانایی ها و استعدادهایی دارد، متین هم باشد و خودش را به رخ دیگران نكشد. نباید تظاهر كند كه بهتر از بقیه است.اگر متواضع باشیم، دیگران توانایی هایمان را بیشتر درک می‌كنند. آدم ها از رفتار و صحبت كردن تو میفهمند كه چگونه انسانی هستی. نیازی نیست چیزی را به كسی نمایش بدهی. @haramedell
من از خیلی چیزها میترسیدم از مادیان سپید پدربزرگ از مدیر مدرسه از قیافه ی عبوس شنبه چقدر از شنبه ها بیزار بودم خوشبختی من از صبح پنجشنبه آغاز میشد عصر پنجشنبه تکه ای از بهشت بود شب که می شد در دورترین خوابهایم طعم صبح جمعه را می چشیدم ... @haramedell
وقتی به سرنوشت نهایی هر چیز نگاه میکنی ، فایده ای در این همه جنجال نمی بینی. @haramedell
درحالی که روزمان را سپری می کنیم باید به تناوب درنگ کنیم و درباره ی این حقیقت تامل کنیم که ما همیشه زنده نخواهیم بود و از این رو ممکن است امروز آخرین روز زندگی مان باشد. چنین تاملی به جای آن که ما را به لذت گرایی سوق دهد، برآن می دارد که قدردان فرصت زندگی باشیم و از این که زنده ایم و می توانیم امروزمان را با فعالیت پر کنیم به وجد آییم. این امر ما را برآن می دارد که از هدر دادن روزهایمان اجتناب کنیم. به عبارت دیگر وقتی که رواقیان اندرزمان می دهند که هرروز را چنان زندگی کنیم که گویی آخرین روز است، هدفشان تغییر فعالیت های روزانه ی ما نیست بلکه تغییر حالت ذهنمان در هنگام انجام دادن آن فعالیت هاست. خصوصا به این معنی نیست که می خواهند ما را از تفکر و برنامه ریزی برای فردا باز دارند، بلکه از ما می خواهند همچنان که درباره ی فردا فکر می کنیم و برای آن برنامه ریزی می کنیم، قدر امروز را نیز بداریم. @haramedell