✳ توان آن را نداريد كه نور اين بیبی را ببينيد
🔻 اين كه گفته میشود، در #روز_محشر وقتی #فاطمه (سلام الله عليها) عبور میکند، ندا داده میشود و میگويند: «غُضّوا أبصاركم» [چشمان خود را ببندید] به اين معنی نیست كه چون شما نامحرميد چشمها را بپوشانيد، يا ديدهها را بشكنيد كه او را نبينيد. آن روز، سخن از #محرم و #نامحرم نيست؛ چون #قيامت ظرف #تكليف نيست و لذا اين دستور هم دستور #تكوينی است و نه #تشريعی؛ يعنی شما توان آن را نداريد كه نور اين بیبی را ببينيد. چشمها را فرو بربنديد و ديدهها را بشكنيد [و] توان آن را نداريد كه نورانيّت او را ببينيد.
👤 #آیت_الله_جوادی_آملی
📝 #پیادهشده_سخنرانی
#⃣ #حضرت_زهرا #روز_مادر
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳ چرا بیشتر از گریه خندیدی؟
🔻 وقتش خیلی دور نیست. دو ماه و نیم. هنوز در حافظهی بچهها پررنگ است و از رنگش هیچ کم نشده. دو ماه و نیم! که انگار هر ماهش بر #فاطمه ده سال گذشته است و آن نیم نیز انگار پنج سال. بچهها هم بیستوپنج سال رشد کردهاند و #علی در سیودوسهسالگی چنان است که انگار پنجاهساله. و فاطمه پهلوشکسته در بستر. #محسن ازدستداده در بستر. #زینب میپرسد: «مادر، چرا [وقتی پدربزرگ آن حرف را در گوشت گفت] بیشتر از گریه خندیدی...؟»
📚 برگرفته از کتاب #احضاریه
📖 ص ۶۴
👤 #علی_مؤذنی
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳ کاش آقا بود و این خنده را میدید...
🔻 #زینب گفت: «دلت چگونه شاد میشود؟» #فاطمه به #حسن نگاه کرد. گفت: «وقتی حسن هیبت پدرش را به خود میگیرد و خطبههای او را میخواند، دلم شاد میشود.» زینب به حسن نگاه کرد. گفت: «چرا معطلی پسرم؟ یکی از خطبههای پسرعمو را بخوان!» فاطمه هرچند درد در پهلوها و در شکمش پیچید اما از آنکه زینب چنان در جلد او فرو رفته بود که حتی آگاه بود پدرش را پسرعمو خطاب میکند، بلند خندید. نه زینب انتظار داشت نه حسن نه #حسین.
🔸 صدای خندهی فاطمه، فضه را هم به اتاق کشاند. آستینهای فضه تا بازو بالا بود و دستهایش تا نزدیک بازو از آرد سفید. گفت: «الهی قربان صدای خندهتان بروم، فاطمه جان!» و با اشکهای جاری آمد و پیش از آنکه فاطمه بتواند مانع شود، بوسه بر پای فاطمه زد. گفت: «کاش آقا بود و این خنده را میدید و میشنید.» فاطمه گفت: «از دست این زینب!» و دوباره از خنده ریسه رفت. و حسن دید که خندهی مادرش آنقدر قدرت دارد که میتواند کورترین گره اندوه را باز کند...
📚 از کتاب #احضاریه
📖 صفحات ۶۹ و ۷۰
👤 #علی_مؤذنی
🥀 #اگر_میتوانی_بمانی_بمان
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳ فاطمه مادر یازده قرآن
🔻 #حضرت_زهرا سلام الله علیها از نور #خدا، و #ائمه_اطهار علیهم السلام از نور حضرت زهرا سلام الله علیها هستند. #پیامبر (ص) برای بهدستآوردن دو چیز، چهل روز اعتکاف و خلوت کرد. یکی برای بهدستآوردن #قرآن و دیگری برای بهدستآوردن #مادر_قرآن یعنی حضرت فاطمه(س) که یازده قرآن دیگر در این ظرف مقدس بهوجود آمد.
🔸 اسامی حضرت زهرا(س) تنها یک لفظ نیست بلکه یک #شأن و #مقام است که جایگاه ایشان را نشان میدهد. جبرئیل در پاسخ به سؤال پیامبر که چرا زهرا در زمین #فاطمه و در آسمان #منصوره است میگوید: او در زمین فاطمه است چون #شیعیانش را از #آتش_جهنم قطع میکند؛ یعنی شأن زهرا این است که قاطع و مانع شیعیان از عذاب جهنم باشد. و از این جهت در آسمان به ایشان منصوره یعنی یاریشونده میگویند که خداوند فاطمه را در #شفاعت گناهکار امت تو نصرت میدهد و او شفاعت گستردهای از امت رسول خواهد داشت.
👤 #استاد_مسعود_عالی
📝 #پیادهشده_سخنرانی
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳ فاطمه از من و من از اویم
🔻 #فاطمه سلام الله علیها مظهر #جلال و #جمال و جلوهی نور الهی است که #غضب او غضب پروردگار و #خشنودی او رضایت حق میباشد، که #رسول_الله صلی الله علیه و آله و سلم میفرمود: «نور او از نور ماست» و نیز می فرمود «فاطمه از من است و من از اویم، هرکه بر وی #صلوات و #رحمت فرستد، خداوند او را آمرزیده و در #بهشت به من ملحق خواهد کرد».
👤 #استاد_سعادتپرور
📚 از کتاب #جلوه_نور
📖 ص ۱۴
🙏 ارسالی یکی از اعضای محترم
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳ فاطمه مادر یازده قرآن
🔻 #حضرت_زهرا سلام الله علیها از نور #خدا، و #ائمه_اطهار علیهم السلام از نور حضرت زهرا سلام الله علیها هستند. #پیامبر (ص) برای بهدستآوردن دو چیز، چهل روز اعتکاف و خلوت کرد. یکی برای بهدستآوردن #قرآن و دیگری برای بهدستآوردن #مادر_قرآن یعنی حضرت فاطمه(س) که یازده قرآن دیگر در این ظرف مقدس بهوجود آمد.
🔸 اسامی حضرت زهرا(س) تنها یک لفظ نیست بلکه یک #شأن و #مقام است که جایگاه ایشان را نشان میدهد. جبرئیل در پاسخ به سؤال پیامبر که چرا زهرا در زمین #فاطمه و در آسمان #منصوره است میگوید: او در زمین فاطمه است چون #شیعیانش را از #آتش_جهنم قطع میکند؛ یعنی شأن زهرا این است که قاطع و مانع شیعیان از عذاب جهنم باشد. و از این جهت در آسمان به ایشان منصوره یعنی یاریشونده میگویند که خداوند فاطمه را در #شفاعت گناهکار امت تو نصرت میدهد و او شفاعت گستردهای از امت رسول خواهد داشت.
👤 #استاد_مسعود_عالی
📝 #پیادهشده_سخنرانی
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳ توان آن را نداريد كه نور اين بیبی را ببينيد
🔻 اين كه گفته میشود، در #روز_محشر وقتی #فاطمه (سلام الله عليها) عبور میکند، ندا داده میشود و میگويند: «غُضّوا أبصاركم» [چشمان خود را ببندید] به اين معنی نیست كه چون شما نامحرميد چشمها را بپوشانيد، يا ديدهها را بشكنيد كه او را نبينيد. آن روز، سخن از #محرم و #نامحرم نيست؛ چون #قيامت ظرف #تكليف نيست و لذا اين دستور هم دستور #تكوينی است و نه #تشريعی؛ يعنی شما توان آن را نداريد كه نور اين بیبی را ببينيد. چشمها را فرو بربنديد و ديدهها را بشكنيد [و] توان آن را نداريد كه نورانيّت او را ببينيد.
👤 #آیت_الله_جوادی_آملی
📝 #پیادهشده_سخنرانی
#⃣ #حضرت_زهرا #روز_مادر
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ دوستدار اهلبیت کیست؟
🔻 تو اى دوستدار #على، تو اى دوستدار #فاطمه، و تو اى دوستدار #حسنين (علیهمالسلام)، فكر مكن كه دوستى تو نسبت به آنها به اين است كه چيزى نذرشان كنى! مثلاً سفره نذرشان كنى، چلچراغ نذرشان كنى... اين دوستى آنها نيست. آنها اهل اين حرفها نيستند تا دوستیشان به اين چيزها باشد.
⁉️ دوستى تو به آنها در كجا نمودار میشود؟ فقط يك جا، و آن #رفتار تو، #عقيده تو، #انديشه تو، #فكر تو و #عمل توست. هر قدر عقيده و انديشه و عملت به اينها نزديكتر باشد، نشانهی آن است كه دوستى راستين صحيح آنها در تو ريشهدارتر است. #محبت اهل بيت و #ولايت آنها بازده و ثمرهاى جز #اطاعت بيشتر خدا و پرهيز بيشتر از #معصيت خدا ندارد. لذاست كه در آن روايت كافى امام على(ع) بانگ و فرياد میزند: واللَّه واللَّه، ولايت ما را ندارد جز آن كسى كه خدا را اطاعت میكند. هر كس از خدا اطاعت كند از ولايت ما برخوردار است و هر كس خدا را معصيت كند از ولايت ما برخوردار نيست.
👤 #شهید_بهشتی
📚 از کتاب «ولایت، رهبری، روحانیت»
📖 صفحات ۶۳ و ۶۴
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳ کاش آقا بود و این خنده را میدید...
🔻 زینب گفت: «دلت چگونه شاد میشود؟» #فاطمه به حسن نگاه کرد. گفت: «وقتی حسن هیبت پدرش را به خود میگیرد و خطبههای او را میخواند، دلم شاد میشود.» زینب به حسن نگاه کرد. گفت: «چرا معطلی پسرم؟ یکی از خطبههای پسرعمو را بخوان!» فاطمه هرچند درد در پهلوها و در شکمش پیچید اما از آنکه زینب چنان در جلد او فرو رفته بود که حتی آگاه بود پدرش را پسرعمو خطاب میکند، بلند خندید. نه زینب انتظار داشت نه حسن نه حسین.
🔸 صدای خندهی فاطمه، فضه را هم به اتاق کشاند. آستینهای فضه تا بازو بالا بود و دستهایش تا نزدیک بازو از آرد سفید. گفت: «الهی قربان صدای خندهتان بروم، فاطمه جان!» و با اشکهای جاری آمد و پیش از آنکه فاطمه بتواند مانع شود، بوسه بر پای فاطمه زد. گفت: «کاش آقا بود و این خنده را میدید و میشنید.» فاطمه گفت: «از دست این زینب!» و دوباره از خنده ریسه رفت. و حسن دید که خندهی مادرش آنقدر قدرت دارد که میتواند کورترین گره اندوه را باز کند...
📚 از کتاب #احضاریه
📖 صفحات ۶۹ و ۷۰
👤 #علی_مؤذنی
#⃣ #رمان
🥀 #اگر_میتوانی_بمانی_بمان
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳ کاش آقا بود و این خنده را میدید...
🔻 زینب گفت: «دلت چگونه شاد میشود؟» #فاطمه به حسن نگاه کرد. گفت: «وقتی حسن هیبت پدرش را به خود میگیرد و خطبههای او را میخواند، دلم شاد میشود.» زینب به حسن نگاه کرد. گفت: «چرا معطلی پسرم؟ یکی از خطبههای پسرعمو را بخوان!» فاطمه هرچند درد در پهلوها و در شکمش پیچید اما از آنکه زینب چنان در جلد او فرو رفته بود که حتی آگاه بود پدرش را پسرعمو خطاب میکند، بلند خندید. نه زینب انتظار داشت نه حسن نه حسین.
🔸 صدای خندهی فاطمه، فضه را هم به اتاق کشاند. آستینهای فضه تا بازو بالا بود و دستهایش تا نزدیک بازو از آرد سفید. گفت: «الهی قربان صدای خندهتان بروم، فاطمه جان!» و با اشکهای جاری آمد و پیش از آنکه فاطمه بتواند مانع شود، بوسه بر پای فاطمه زد. گفت: «کاش آقا بود و این خنده را میدید و میشنید.» فاطمه گفت: «از دست این زینب!» و دوباره از خنده ریسه رفت. و حسن دید که خندهی مادرش آنقدر قدرت دارد که میتواند کورترین گره اندوه را باز کند...
📚 از کتاب #احضاریه
📖 صفحات ۶۹ و ۷۰
👤 #علی_مؤذنی
#⃣ #رمان
🥀 #اگر_میتوانی_بمانی_بمان
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f