eitaa logo
حرف حساب
7.4هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
19 ویدیو
12 فایل
برش‌هایی از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم | گروه مطالعاتی هیئت امام جعفر صادق علیه السلام ارتباط با مدیر: @Einizadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ موج‌های ریزودرشت زندگی 🔻 دست می‌کند داخل آب و آرام‌آرام تکان می‌دهد. می‌گوید: -می‌دونی آب اگه موج نداشته باشه چی می‌شه؟ ذهنم دنبال آب راکد می‌گردد. دستم را تکان نمی‌دهم تا آب آرام بگیرد. -مرداب می‌شه. مرداب و بوی بدش را دوست ندارم. نگاهم خیره به دستانش است که با هر تکانش تولید موج می‌کند. -زندگی مثل دریاست؛ پر از حرکت‌های آرام و موج‌های ریزودرشت؛ بیشتر موج‌هایی که توی زندگی آدم‌ها می‌افته به خواست خودشونه، با فکر خودشون کاری می‌کنن یا حرفی می‌زنن که موج می‌اندازه توی زندگیشون. چشم از آب برمی‌دارد و نگاهم می‌کند: -منظورم رو که گرفتی؟ سر تکان می‌دهم که یعنی: تا حدودی. -اگر درست عمل کنند مثل این موج نتیجه‌ی درست عملشون با زیبایی نوازششون می‌ده. اگر هم بد که... 📚 از کتاب 📖 ص ۱۴ 👤 #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ اوج شرمندگی 🔻 وقتی میری سجده و صورتت رو خاک مالیده میشه، تو اون تاریکی آدم انگار زندگیش رو مرور می‌کنه، تازه می‌فهمه چقدر شرمنده و روسیاهه. 📚 از کتاب | روایت زندگی اشرف‌سادات منتظری، مادر شهید محمد معماریان #⃣ 📗 ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
کاش آقا بود و این خنده را می‌دید... 🔻 زینب گفت: «دلت چگونه شاد می‌شود؟» به حسن نگاه کرد. گفت: «وقتی حسن هیبت پدرش را به خود می‌گیرد و خطبه‌های او را می‌خواند، دلم شاد می‌شود.» زینب به حسن نگاه کرد. گفت: «چرا معطلی پسرم؟ یکی از خطبه‌های پسرعمو را بخوان!» فاطمه هرچند درد در پهلوها و در شکمش پیچید اما از آن‌که زینب چنان در جلد او فرو رفته بود که حتی آگاه بود پدرش را پسرعمو خطاب می‌کند، بلند خندید. نه زینب انتظار داشت نه حسن نه حسین. 🔸 صدای خنده‌ی فاطمه، فضه را هم به اتاق کشاند. آستین‌های فضه تا بازو بالا بود و دست‌هایش تا نزدیک بازو از آرد سفید. گفت: «الهی قربان صدای خنده‌تان بروم، فاطمه جان!» و با اشک‌های جاری آمد و پیش از آن‌که فاطمه بتواند مانع شود، بوسه بر پای فاطمه زد. گفت: «کاش آقا بود و این خنده را می‌دید و می‌شنید.» فاطمه گفت: «از دست این زینب!» و دوباره از خنده ریسه رفت. و حسن دید که خنده‌ی مادرش آن‌قدر قدرت دارد که می‌تواند کورترین گره اندوه را باز کند... 📚 از کتاب 📖 صفحات ۶۹ و ۷۰ 👤 #⃣ 🥀 ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
کاش آقا بود و این خنده را می‌دید... 🔻 زینب گفت: «دلت چگونه شاد می‌شود؟» به حسن نگاه کرد. گفت: «وقتی حسن هیبت پدرش را به خود می‌گیرد و خطبه‌های او را می‌خواند، دلم شاد می‌شود.» زینب به حسن نگاه کرد. گفت: «چرا معطلی پسرم؟ یکی از خطبه‌های پسرعمو را بخوان!» فاطمه هرچند درد در پهلوها و در شکمش پیچید اما از آن‌که زینب چنان در جلد او فرو رفته بود که حتی آگاه بود پدرش را پسرعمو خطاب می‌کند، بلند خندید. نه زینب انتظار داشت نه حسن نه حسین. 🔸 صدای خنده‌ی فاطمه، فضه را هم به اتاق کشاند. آستین‌های فضه تا بازو بالا بود و دست‌هایش تا نزدیک بازو از آرد سفید. گفت: «الهی قربان صدای خنده‌تان بروم، فاطمه جان!» و با اشک‌های جاری آمد و پیش از آن‌که فاطمه بتواند مانع شود، بوسه بر پای فاطمه زد. گفت: «کاش آقا بود و این خنده را می‌دید و می‌شنید.» فاطمه گفت: «از دست این زینب!» و دوباره از خنده ریسه رفت. و حسن دید که خنده‌ی مادرش آن‌قدر قدرت دارد که می‌تواند کورترین گره اندوه را باز کند... 📚 از کتاب 📖 صفحات ۶۹ و ۷۰ 👤 #⃣ 🥀 ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ دردِ انسانِ امروز 🔻 درد انسانِ امروز نشناختن امام است؛ یعنی حجاب در حجاب است؛ هم امام زمانش در غیبت است و هم اینکه اصلاً آن امام غایب را نمی‌شناسد؛ یعنی بی‌خبر است که چه کسی نیست! نمی‌داند چه الماسی را، چه جواهری را، چه گوهری را گم کرده! درست مثل مجالس عزا. وقتی پدر یک خانواده می‌میرد، فرزند بیست ساله بیشتر از آن فرزند سه ساله گریه و بی‌قراری می‌کند، چون فرزند سه ساله نمی‌داند چه اتفاقی افتاده، نمی‌داند چه نعمتی را از دست داده. مردم دنیا هم همین‌طورند. نمی‌دانند امام کیست که حالا از غیبت امام ناراحت و نگران باشند. 📚 از کتاب 📖 ص ۶۳ ✍ 🙏 #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ توجه به امام را گم کرده‌ایم 🔻 وقتی می‌گویم ما چیز بزرگی را توی زندگی‌مان گم کرده‌ایم، منظورم همین است! ما توجه به امام را گم کرده‌ایم. ما صدازدن امام را گم کرده‌ایم. ما اصلا یادمان رفته که تمام امورات ما را سپرده‌اند به اهل‌بیت. اصل، این‌ها هستند حبیب. ما این‌ها را گم کرده‌ایم! 📿 جانماز و سجاده و نماز را خدا خیلی دوست دارد. روزه و حج را هم خدا دوست دارد. صدقه دادن و برای اجتماع مفید بودن را هم همین‌طور، اما آن چیزی که دین خداست، آن چیزی که به همهٔ این کارها روح می‌دهد و آن‌ها را ارزشمند می‌کند، آن، توجه به امام است و من همهٔ این سال‌ها به امام‌ها بی‌توجه بودم حبیب. 📚 از کتاب 📖 ص ۸۹ ✍ 🙏 #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f