✳️ ناکام از دنیا نروی!
📌 مدت عمر من و شما طولانی نیست. در همین زمان کوتاه ثبتنام میکنند برای یاری #حجتبنالحسن (عج) و بر دوش هر کس کاری میگذارند. بارِ #دنیایت را از دوشت بگذار پایین تا بتوانی کار و بار حضرت را به دوش بکشی... #ناکام از دنیا نروی...
⚠️ ناکامان، جوانمُردهها نیستند؛ بینصیبان از یاری #امام اند. شیطانهای بزرگ و کوچک آمدهاند برای ناکام کردن من و شما از نعمتی که پیشدرآمد ظهور است...
✅ چون پارههای آهن باش و تا پای جان، پای امام بمان!
📚 از کتاب #امام_من
👤 #نرجس_شکوریانفرد
🙏 #خدایا_منجی_را_برسان
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳ قرار است شبیه خدا شویم
📌 درهای نجات خدا، از کفر، از آلودگی، از پستیِ دنیا به روی همه باز است.
آسیه در قلب فرعونیت، مسلمان شد؛
همسر نوح نبی در قلب توحید، کافر شد؛
امکان ندارد خدا، وسایل و اسباب عالم را به نفع انسان و در جهت رشد و کمالش نچیده باشد، و امکان ندارد من و شما را از این امکانات نصیبی ندهد.
اما؛
بسیار امکان دارد که من و شما خودمان نخواهیم. خودمان پس بزنیم، خودمان دچار غرور و تکبر بشویم، خودمان چشم ببندیم و نخواهیم که ببینیم. خودمان بمانیم غرق در لذتهای ناچیز مادی و شهوانی دنیا!
خدا آورده ما را که بزرگمان کند، شبیه خود کند و بینهایتمان...؛
خدا چیده دنیا را که ببینیم و نخواهیم و دل نبندیم و برویم دنبال او، نه دنیا!
📚 از کتاب #امام_من
👤 #نرجس_شکوریانفرد
📖 ص ۱۵
اینجا #حرف_حساب بخوانید 👇
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳️ ناکام از دنیا نروی!
📌 مدت عمر من و شما طولانی نیست. در همین زمان کوتاه ثبتنام میکنند برای یاری #حجتبنالحسن (عج) و بر دوش هر کس کاری میگذارند. بارِ #دنیایت را از دوشت بگذار پایین تا بتوانی کار و بار حضرت را به دوش بکشی... #ناکام از دنیا نروی...
⚠️ ناکامان، جوانمُردهها نیستند؛ بینصیبان از یاری #امام اند. شیطانهای بزرگ و کوچک آمدهاند برای ناکام کردن من و شما از نعمتی که پیشدرآمد ظهور است...
✅ چون پارههای آهن باش و تا پای جان، پای امام بمان!
📚 از کتاب #امام_من
👤 #نرجس_شکوریانفرد
🙏 #خدایا_منجی_را_برسان
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳ بدون امام میمانی از کدام سو بروی؟
🔻برای پیروزی #عقل کمک یک انسان #عاقل حرف اول را میزند. انسان #امام میخواهد... زندگی خوشبخت امام میخواهد... بدون امام میمانی از کدام سو بروی؟
📚 از کتاب #هوای_من
👤 #نرجس_شکوریانفرد
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳ مردِ صابون بود، نه مردِ صاحبالزمان!
🔻 دکاندار بود. سدر و کافور و صابون و عطر و... میفروخت. مدتها بود که #محبت #امام در زندگیاش یک جریانی پیدا کرده بود که به تابوتبش انداخته بود. تا اینکه آن روز متوجه شد دو نفری که در مغازهاش هستند، راه ارتباطی به حضرت دارند. به التماس افتاد برای همراهی با آنها. با اصرار، همراهشان شد. رسیدند به رودخانهای پرآب که آن دو راحت پا بر آب گذاشتند. ماند او حیران و ترسان. گفتندش: نام امام را ببر و بگذر. نام امام را برد و پا بر آب گذاشت. میان راه، باران گرفت و مرد از خیال امام بیرون آمد و دلنگران صابونهایش شد که زیر باران مانده بود. رویش به سمت امام بود و دل و فکرش رفت روی پشت بام؛ پیش صابونها؛ که پایش در آب فرو رفت... از دیار و یاد یار جا ماند و به قول آن عزیز: مردِ صابون بود، نه مردِ #صاحبالزمان!
📚 برگرفته از کتاب #امام_من
📖 ص ۴۸
👤 #نرجس_شکوریانفرد
🙏 #خدایا_منجی_را_برسان
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ حواستان هست؟!
🔻 سفر شانزدهم را راه افتاد شاید برای آنکه به همه بگوید که: حواستان هست #امام هست و #زنده است و شما در پیاش نیستید تا در پی #اصلاح_جامعه باشید...؟!
🔸 ...مردم همه #خوب بودند اما این خوبیِ اندک بود که کار همهی امامان را به سختی انداخت و به شهادت. همه باید #ناب بشوند تا مثل #علیبنمهزیار نشان خاص و عام بر آنها داده شود.
📚 برگرفته از کتاب #سفر_بیستم | داستان شیدایی علیبنمهزیار اهوازی
📖 صص ۶۲-۶۱
👤 #نرجس_شکوریانفرد
#⃣ #وظایف_منتظران
🙏 #خدایا_منجی_را_برسان
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ امام، همهٔ زندگیات شده است؟!
🔻 [علیبنمهزیار] چشمان اشکبارش را با آستین پاک کرد و با دستان لرزان، نامهای را که به خطِ خودِ «امام جواد» علیه السلام برای عموعلی فرستاده شده بود، در آغوش کشید و جملهٔ طلاییاش را زمزمه کرد:
- اگر بگویم مانند تو را ندیدم، امیدوارم راستگو باشم...
و دلش میخواست مثل عمویش باشد برای امامش و نبود...!
علی تو چرا مثل عمو نیستی برای امام زمانت؟ چرا کمی؟ چرا کمی؟ چرا کمی؟
و چه خون دلی خورد از دست خودش...!
🔸 که به قول «امام رضا» علیه السلام:
- امام ابر بارندهٔ زندگیاش بود و باران تند و پیوسته چون رگباری و آفتاب نورافشان و آسمان سایهافکن و زمین گسترده و چشمهٔ جوشان و پرآب و گلستان پر گل!
❗️امام را داشت و از او غفلت میکرد؛ جز گاهی در لحظهٔ احتیاجی. امام، همهٔ زندگیاش نشده بود!
📚 برگرفته از کتاب #سفر_بیستم | داستان شیدایی علیبنمهزیار اهوازی
📖 ص ۵۲
👤 #نرجس_شکوریانفرد
#⃣ #وظایف_منتظران
🙏 #خدایا_منجی_را_برسان
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب (بانوانه)
🔆 کار برای خدا
🔻 عدسها را پاک کرد. آرد را خمیر کرد. تنور را روشن کرد. نان را پخت. جارو هم کرد. سفره که انداخت، لقمه گرفت برای بچهها... آب از چاه کشید و...
⁉️ کارهای خانه را چه کسی باید انجام دهد؟
🔺 کار برای #خدا باشد، هر کس #سبقت بگیرد برنده است. هر زمان که میشد، در خانه کمککار زهرایش میشد. کارِ خدا #توفیق میخواهد انجامش...
📚 برگرفته از کتاب #پدر
📖 ص ۳۱
👤 #نرجس_شکوریانفرد
#⃣ #همسرانه
❤️ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهای مربوط به حوزه خانواده و تربیت فرزند)
https://eitaa.com/joinchat/1740308544Cd389dd4353
✳️ حسین راه افتاد برای حفظ اسلام...
🔻 هر کس رسید نصیحت کرد؛ کوفه نرو!
اما هر کس رسید نگفت؛ #حسین جان، تو #امام مایی و ما #یار توییم!
حسین که راه افتاد نصیحت کردند؛ کوفه نرو!
اما نگفتند؛ حسین جان، برایت بمیرم که ملعونی چون یزید چون تویی را تهدید به کشتن کرده است... یاریات میکنیم برای حفظ اسلام!
مظلومانه لب زد:
- کار این امت درست نخواهد شد مگر با #شهادت من و #اسارت خانوادهام! خدا میخواهد من را #کشته ببیند و آنها را #اسیر...
حسین راه افتاد برای حفظ #اسلام...
جا نمانی!
📚 برگرفته از کتاب #امیر_من
📖 صص ۷۱-۷۰
👤 #نرجس_شکوریانفرد
🖤 #محرم_از_راه_رسید
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ موجهای ریزودرشت زندگی
🔻 دست میکند داخل آب و آرامآرام تکان میدهد. میگوید:
-میدونی آب اگه موج نداشته باشه چی میشه؟
ذهنم دنبال آب راکد میگردد. دستم را تکان نمیدهم تا آب آرام بگیرد.
-مرداب میشه.
مرداب و بوی بدش را دوست ندارم. نگاهم خیره به دستانش است که با هر تکانش تولید موج میکند.
-زندگی مثل دریاست؛ پر از حرکتهای آرام و موجهای ریزودرشت؛ بیشتر موجهایی که توی زندگی آدمها میافته به خواست خودشونه، با فکر خودشون کاری میکنن یا حرفی میزنن که موج میاندازه توی زندگیشون.
چشم از آب برمیدارد و نگاهم میکند:
-منظورم رو که گرفتی؟
سر تکان میدهم که یعنی: تا حدودی.
-اگر درست عمل کنند مثل این موج نتیجهی درست عملشون با زیبایی نوازششون میده. اگر هم بد که...
📚 از کتاب #رنج_مقدس
📖 ص ۱۴
👤 #نرجس_شکوریانفرد
#⃣ #رمان
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ ناکام از دنیا نروی!
🔻 مدت عمر من و شما طولانی نیست. در همین زمان کوتاه ثبتنام میکنند برای یاری حجتبنالحسن (عج) و بر دوش هر کس کاری میگذارند. بارِ دنیایت را از دوشت بگذار پایین تا بتوانی کار و بار حضرت را به دوش بکشی. ناکام از دنیا نروی!
⚠️ ناکامان، جوانمُردهها نیستند؛ بینصیبان از یاری اماماند. شیطانهای بزرگ و کوچک آمدهاند برای ناکام کردن من و شما از نعمتی که پیشدرآمد ظهور است.
✅ چون پارههای آهن باش و تا پای جان، پای امام بمان!
📚 از کتاب #امام_من
👤 #نرجس_شکوریانفرد
🙏 #خدایا_منجی_را_برسان
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب (بانوانه)
🔆 غفلت مادرانه!
🔻 مادرها همیشه حواسشان هست و حواسپرت نشان میدهند. سخنران رادیو هم میگفت که یکی از گزینههای تربیتی بچهها غفلت است. تمام خطاهایی که ندیده گرفته میشود تا حیای بین مادر و بچه از بین نرود. درحالی که مادر بیشتر از آنکه به فکر خودش باشد، غصهٔ فرزند خطاکار را میخورد که اگر نفهمد چه کرده، تا ثریا دیوارش کج بالا میرود. هرچند ما بچهها در خیال خودمان آنقدر مواظبیم که مادر و پدر نفهمند و آبرو همیشه در کاسه بماند. همان هم باعث میشود خیلی وقتها ترک خطا کنیم.
📕 برگرفته از کتاب #رنج_مقدس
👤 #نرجس_شکوریانفرد
📖 ص ۲۶۱
#⃣ #تربیت_فرزند
❤ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهای مربوط به حوزه خانواده و تربیت فرزند)
https://eitaa.com/joinchat/1740308544Cd389dd4353
✳️ دستانِ کریمِ سقا...
🔻 سقا! دیروز مردی صحرانشین آمده بود درب خانهات. نمیدانست خانه، عباس ندارد. در را که کوبید، توقعش بود که تو در را باز کنی. غیر تو را که دید، پا پس کشید. میگفت:
- آقای خانه را میخواهم.
نخواستیم قصۀ تو را بشنود و دلفگار شود. گفتیم:
- حاجتت را بگو ای مرد. ما در خدمتیم.
نپذیرفت. چشمش جز تو کسی را نمیدید و گوشهایش هم در اختیار دیدگانش بود. فقط یک کلام را خوب میدانست؛ نام تو را. آخرالامر گفتیم که آقای خانه، بهشت را بر زمین برگزیده، که کاش نگفته بودیم. به آنی چون مجانین شد در طلب تو عباسم. تا آرامَش کنیم و حاجتش را پاسخ بدهیم، بدحالی کرد. تازه دانستم که رزق سالش را از دستان تو میگرفته است. دیگر نگفتمش کسی را دیدهای با دستان کریم، مورد تعرض قرار بگیرد و دستان کریم را از تن جدا کنند؟
📚 از کتاب #میر_و_علمدار
✍ #نرجس_شکوریانفرد
#⃣ #محرم
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب (بانوانه)
🔆 بگو مردها نگاه نکنند!
🔻 استدلالِ «بگو مردها نگاه نکنند» خندهدار بود برایش. آنطور دلبری کردن پس برای چه کسی بود؟ به خودشان میرسیدند که دیده شوند؛ و الّا که میشد برای چهار تا دیوار اتاقشان هیکلشان را بیرون بیندازند... حرف این که «مردا ضعیفند که تحریک میشوند» هم مسخره بود. به کسی آب نمک بدهی و بگویی تشنه نشو. نمک زیاد عطش میآورد. مقابلش هوسناک راه بروی و بگویی تحریک نشو!
📚 برگرفته از کتاب #رنج_مقدس ۲
📖 ص ۷۲
✍ #نرجس_شکوریانفرد
❤ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهای مربوط به حوزه خانواده و تربیت فرزند)
https://eitaa.com/joinchat/1740308544Cd389dd4353
✳ قرار است شبیه خدا شویم
🔻 درهای نجات خدا، از کفر، از آلودگی، از پستیِ دنیا به روی همه باز است.
آسیه در قلب فرعونیت، مسلمان شد؛
همسر نوح نبی در قلب توحید، کافر شد؛
امکان ندارد خدا، وسایل و اسباب عالم را به نفع انسان و در جهت رشد و کمالش نچیده باشد، و امکان ندارد من و شما را از این امکانات نصیبی ندهد.
اما؛
بسیار امکان دارد که من و شما خودمان نخواهیم. خودمان پس بزنیم، خودمان دچار غرور و تکبر بشویم، خودمان چشم ببندیم و نخواهیم که ببینیم. خودمان بمانیم غرق در لذتهای ناچیز مادی و شهوانی دنیا!
خدا آورده ما را که بزرگمان کند، شبیه خود کند و بینهایتمان...؛
خدا چیده دنیا را که ببینیم و نخواهیم و دل نبندیم و برویم دنبال او، نه دنیا!
📚 از کتاب #امام_من
✍ #نرجس_شکوریانفرد
📖 ص ۱۵
#⃣ #سلوک
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ بهترین یاور...
🔻 جبرئیل گفت:
- نامش در زمین فاطمه است، اما در آسمان، منصوره.
- منصوره...
- او در آسمان دوستدارانش را یاری میکند و روی زمین، فاطمه است، چون شیعیان خود را از آتش جدا میکند.
همهٔ خوبان عالم،
در این دنیا اگر یاری نشوند،
در خیلی از کارها درمانده میشوند.
برای همه
بهترین یاور، مادر است.
مادری که مادریاش محبت دارد، لطافت دارد، عزت دارد... ارزش دارد.
این مادر اگر فاطمهٔ زهرا باشد و این یاوری اگر از جانب او باشد، یاری شونده... به آسمان رود و کار آفتاب کند.
📚 از کتاب #مادر
📖 ص ۱۵
✍ #نرجس_شکوریانفرد
🏴 #فاطمیه
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳️ امام، همهٔ زندگیات شده است؟!
🔻 [علیبنمهزیار] چشمان اشکبارش را با آستین پاک کرد و با دستان لرزان، نامهای را که به خطِ خودِ «امام جواد» علیه السلام برای عموعلی فرستاده شده بود، در آغوش کشید و جملهٔ طلاییاش را زمزمه کرد:
- اگر بگویم مانند تو را ندیدم، امیدوارم راستگو باشم...
و دلش میخواست مثل عمویش باشد برای امامش و نبود...!
علی تو چرا مثل عمو نیستی برای امام زمانت؟ چرا کمی؟ چرا کمی؟ چرا کمی؟
و چه خون دلی خورد از دست خودش...!
🔸 که به قول «امام رضا» علیه السلام:
- امام ابر بارندهٔ زندگیاش بود و باران تند و پیوسته چون رگباری و آفتاب نورافشان و آسمان سایهافکن و زمین گسترده و چشمهٔ جوشان و پرآب و گلستان پر گل!
❗️امام را داشت و از او غفلت میکرد؛ جز گاهی در لحظهٔ احتیاجی. امام، همهٔ زندگیاش نشده بود!
📚 برگرفته از کتاب #سفر_بیستم | داستان شیدایی علیبنمهزیار اهوازی
📖 ص ۵۲
👤 #نرجس_شکوریانفرد
#⃣ #وظایف_منتظران
🙏 #خدایا_منجی_را_برسان
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳️ دستانِ کریمِ سقا...
🔻 سقا! دیروز مردی صحرانشین آمده بود درب خانهات. نمیدانست خانه، عباس ندارد. در را که کوبید، توقعش بود که تو در را باز کنی. غیر تو را که دید، پا پس کشید. میگفت:
- آقای خانه را میخواهم.
نخواستیم قصۀ تو را بشنود و دلفگار شود. گفتیم:
- حاجتت را بگو ای مرد. ما در خدمتیم.
نپذیرفت. چشمش جز تو کسی را نمیدید و گوشهایش هم در اختیار دیدگانش بود. فقط یک کلام را خوب میدانست؛ نام تو را. آخرالامر گفتیم که آقای خانه، بهشت را بر زمین برگزیده، که کاش نگفته بودیم. به آنی چون مجانین شد در طلب تو عباسم. تا آرامَش کنیم و حاجتش را پاسخ بدهیم، بدحالی کرد. تازه دانستم که رزق سالش را از دستان تو میگرفته است. دیگر نگفتمش کسی را دیدهای با دستان کریم، مورد تعرض قرار بگیرد و دستان کریم را از تن جدا کنند؟
📚 از کتاب #میر_و_علمدار
✍ #نرجس_شکوریانفرد
#⃣ #محرم
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f