eitaa logo
حرف حساب
7.4هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
18 ویدیو
12 فایل
برش‌هایی از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم | گروه مطالعاتی هیئت امام جعفر صادق علیه السلام ارتباط با مدیر: @Einizadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ بیست سال است شلاقِ یک «اِی» را می‌خورم! 🔻 سالکی نقل کرد، بر سر مزار مؤمنی مشغول ذکر بودم که یک‌مرتبه مکاشفه‌ای دست داد. دیدم عالمی نورانی روی منبر صحبت می‌کرد و همه را جذب کرده بود. در این میان از پشت سرم صدای خِش‌خشی آمد و دیدم مار بدهیبتی جلو می‌آید. مار جلو رفت تا به منبر رسید و آن آقا رنگ باخت و کلام را قطع و دهان را باز کرد و این مار، فک او را گرفت. آن آقا افتاد و مجلس به هم خورد. ❗️بعداز مدتی که به خود آمد از او پرسیدم چه بر شما آمده است؟ گفت: بیست سال است که شلاقِ یک «اِی» را می‌خورم! این موضوع هفته‌ای یک بار عیش مرا خراب می‌کند. 🔺 [ماجرا از این قرار است که] من معتمد و ریش‌سفید محل بودم و قباله‌ها و ازدواج‌ها با شهادت من انجام می‌گرفت. یک روزی پسر من ۱۸ساله شد و از دختری که می‌شناختم برایش خواستگاری کردم اما اعلام کردند که آن دختر، پسر شما را نپسندید. این امر بر من گران آمد ولی چون متدیّن بودم از او بدگویی نکردم الّا اینکه وقتی مردم از من درباره‌ی او می‌پرسیدند می‌گفتم «اِی! سخن دیگری بپرسید» و ظاهراً مردم از این تعبیر من می‌فهمیدند که او خوب نیست و لذا کسی با او ازدواج نکرد. لذا از آن روزی که این‌جا آمده‌ام می‌گویند تا او تو را نبخشد گرفتار هستی. 👤 📚 از کتاب | ج۵ 📖 صص ۳۰-۲۹ #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳ ﺷﻤﺎ ﺩﻭ ﮔﻨﺎﻩ ﻛﺮﺩﻳﺪ! 🔻 مرحومه : ﺭﻭﺯی ﺩﺭ ﻧﻮﻓﻞ ﻟﻮﺷﺎﺗﻮ ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﺍﺭﺯانی ﺩﻭ ﻛﻴﻠﻮ ﭘﺮﺗﻘﺎﻝ ﺧﺮﻳﺪﻡ. ﺑﺎ ﺩﻳﺪﻥ ﭘﺮﺗﻘﺎﻝ‌ﻫﺎ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﺍﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﭘﺮﺗﻘﺎﻝ ﺑﺮﺍی ﭼﻴﺴﺖ؟ ﺑﺮﺍی ﺗﻮﺟﻴﻪ کار خودم ﻋﺮﺽ ﻛﺮﺩﻡ: ﭘﺮﺗﻘﺎﻝ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﺑﻮﺩ، ﺑﺮﺍی ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ این‌قدر ﺧﺮﻳﺪﻡ. ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﺷﻤﺎ ﻣﺮﺗﻜﺐ ﺩﻭ ﮔﻨﺎﻩ ﺷﺪﻳﺪ! ﻳﻚ ﮔﻨﺎﻩ اینکه ﻣﺎ ﻧﻴﺎﺯ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﭘﺮﺗﻘﺎﻝ ﻧﺪﺍﺷﺘﻴﻢ ﻭ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺷﺎﻳﺪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﺭ ﻧﻮﻓﻞ ﻟﻮﺷﺎﺗﻮ ﻛﺴﺎنی ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻛﻪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﮔﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩﻥ ﭘﺮﺗﻘﺎﻝ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻪﺍﻧﺪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺗﻬﻴﻪ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺷﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﺷﺪﻥ ﺁﻥ می‌‌ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﺗﻬﻴﻪ ﻛﻨﻨﺪ. ﺑﺒﺮﻳﺪ ﻣﻘﺪﺍﺭی ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﺍ ﭘﺲ ﺑﺪﻫﻴﺪ. ﮔﻔﺘﻢ: ﭘﺲ ﺩﺍﺩﻥ آن‌ها ﻣﻤﻜﻦ ﻧﻴﺴﺖ. ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﭘﺮﺗﻘﺎﻝ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﭘﻮﺳﺖ ﺑﻜﻨﻴﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩی ﺑﺪﻫﻴﺪ ﻛﻪ ﺗﺎ ﺣﺎﻟﺎ ﭘﺮﺗﻘﺎﻝ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ‌ﺍﻧﺪ ﺷﺎﻳﺪ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻃﺮﻳﻖ ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﺳﺮ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﺑﮕﺬﺭﺩ! 📚 از کتاب «سرگذشت‌های ﻭﻳﮋﻩ ﺍﺯ زندگی » | ﺟﻠﺪ۴ 💬 پ.ن: این‌روزها ایران عزیزمان درحال انجام یک اصلاح اقتصادی بزرگ است که اگر به‌درستی صورت بگیرد، به تصریح کارشناسان، آثار مثبت فراوانی به‌خصوص برای قشر ضعیف جامعه خواهد داشت و گامی بلند برای نزدیک شدن به عدالت اقتصادی خواهد بود اما اجرای این طرح بدون همراهی مردم، کار دولت را سخت می‌کند. یکی از موانع به ثمر رسیدن این طرح هم و انبار کردن کالا در خانه از ترس گران‌تر شدن است که اثر منفی آن بسیار بیشتر از احتکارهای معمول است. بیاییم برای ایجاد آرامش اقتصادی در جامعه و کمک به هرچه بهتر انجام شدن این طرح مهم، کمی از آسایش خودمان هزینه کنیم. ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) 🆔 @harfehesab114
هدایت شده از حرف حساب (بانوانه)
🔅 تشویق فقط شکلات دادن نیست! 🔻 شما پیوسته واژه‌هایی مانند «تشویق» و « پاداش» را برای تقویت کارهای خوب کودک می‌شنوید. در وهله‌ی نخست به ذهن بسیاری از والدین خطور می‌کند که منظور از و ، استفاده از است؛ مانند دادن یک اسباب‌بازی یا شکلات؛ در حالی که بی‌زحمت‌ترین اما موثرترین و پایدارترین تشویق، دادن به کودک است. 🔸 وقتی سلمان کوچولوی سه‌ساله به پدرش که تازه از سر کار برگشته بود سلام کرد، مادر به او گفت: «وقتی به بابا سلام می‌کنی، خیلی خوشحال می‌شوم. با خودم می‌گویم چه پسر خوب و فهمیده‌ای دارم. من به داشتن پسری مثل او افتخار می‌کنم». در این‌جا مادر نخست رفتار سلمان را توصیف کرد( وقتی به بابا سلام می‌کنی)؛ سپس احساس درونی خود را شرح داد( خیلی خوشحال می‌شوم)؛ و در ادامه او را تکریم کرد( با خودم می‌گویم چه پسر خوب وفهمیده ای دارم. من به داشتن پسری مثل تو افتخار می‌کنم). 🔸 در واقع مادر سلمان طی عبارتی کوتاه، سه نوع از بهترین و موثرترین اصول تربیت کودک را به کار گرفت: ۱. توصیف رفتار مطلوب کودک؛ ۲.بیان احساس خود درباره‌ی آن؛ ۳.دادن حس افتخار به او. 📕 برگرفته از کتاب «یک قدم تا باور» 📖 صفحات ۴۵و۴۶ 👤 مبین صالحی، معصومه قلی زاده #⃣ ❤️ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌های مربوط به حوزه خانواده و تربیت فرزند) https://eitaa.com/joinchat/1740308544Cd389dd4353
✳️ برای تألیف قلوب درِ خانه‌اش همیشه باز بود! 🔻 وقتی از شمال به پایگاه همدان می‌رفت، با خودش مقدار زیادی ماهی می‌برد. از همان دم درِ دژبانی شروع می‌کرد به توزیع تا خانه. می‌گفت: «من وقتی سبزی‌پلو با ماهی می‌خورم، دوست دارم همه خورده باشند.» یا وقتی پرتقال و برنج با خودش می‌برد، سهم خیلی‌ها را برمی‌داشت. بارکشی می‌کرد برای هدیه به دیگران، برای . درِ خانه‌اش همیشه باز بود و از این کارش لذت می‌برد. 📚 از کتاب «آسمان دریا را بلعید»؛ خاطرات قهرمان جنگ‌های هوایی سرلشگر خلبان 📖 ص ۱۷۳ #⃣ ❤️ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
مهم‌ترین شرط سلوک 🔻 آن‌چه این ضعیف از عقل و نقل استفاده نموده‌ام، این است که اهمّ اشیا از برای طالب قرب، جدّ و سعی تمام در «ترکِ معصیت» است. تا این خدمت را انجام ندهی، نه ذکرت و نه فکرت، به حال قلبت فایده‌ای نخواهد بخشید؛ چرا که پیشکش و خدمت کردن کسی که با سلطان در مقام عصیان و انکار است، بی‌فایده خواهد بود. نمی‌دانم کدام سلطان، اعظم از این سلطان عظیم الشأن است و کدام نقار (نزاع و جدال) اقبح است از نقار با او. 📜 بخشی از نامه به اهل سیر و سلوک 📚 برگرفته از کتاب 📖 صفحات ۱۳۳ و ۱۳۴ ✍ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳️ این صدا باید روزی چندین بار از درون ما برخیزد! 🔻 ما باید تمرین کنیم تا از بُت نسازیم و محبت این زرق‌وبرق را از دل بیرون بیاوریم. 🔸 می‌گویند: شاهزاده‌ای متحول شد و در راه خدا قرار گرفت. سبب تحولش این بود که روزی برای شکار آهو رفته بود، ناگهان از غیب صدایی شنید که می‌گوید: «ألِهذا خُلِقتَ؟!» یعنی آیا برای همین آفریده شدی؟! این جمله باعث تنبه و او شد. این صدا باید روزی چندین بار از درون خود ما برخیزد. 👤 📚 از کتاب 📖 ص ۱۳ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
🏴 انا لله و انا الیه راجعون 📌 رحلت عالم ربانی و استاد برجسته اخلاق، را به تمام دوستداران ایشان تسلیت عرض می‌کند.
هدایت شده از حرف حساب
✳️ مضامین دعا را در خود محقق کن! 🔻 یکی از شرایط این است که جملات دعا را که می‌خوانیم، حتی‌الامکان، نه دروغین، خودمان را با آن جملات بدهیم و تصمیم بگیریم که باطن‌مان را با آن جملات محقق کنیم. 🔸 مثلا در دعا می‌خوانیم «یا من اظهر الجمیل و ستر القبیح»، وقتی این را می‌خوانیم، تصمیم بگیریم که نیکی‌های مردم را بگوییم و زشتی‌هایشان را بپوشانیم. یا در می‌خوانیم «کم من قبیح سترته»، آن‌جا تصمیم بگیریم که بعد از این باشیم. حالا چقدر فواید از این کار گیرمان می‌آید، بماند؛ یکی‌اش استجابت دعاست. 🔺 حالا یکی نشسته است سر سجاده و می‌گوید «یا ارحم الراحمین»، «یا اکرم الاکرمین» و... کتاب دعا را می‌بندد و می‌آید پیش زن‌وبچه‌اش، یک چیز خشنی می‌شود که... این دعایش مستجاب نمی‌شود. 👤 📝 ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ هر ذره حساب دارد! 🔻 هر یک و هر یک در زندگی مؤمن دارد. یعنی ایمان این را به ما تعلیم می‌دهد. یعنی مؤمن حتی یک ذره از موجودی‌اش را و یک لحظه از زندگی‌اش را بی‌حساب‌وکتاب نباید رها کند؛ باید آن را بفهمد که چه کار می‌کند، درست خرج کند؛ زیرا همین یک ذره در یک جزئی از او است، یک جزئی از او است: «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ» (زلزال، ۷) مثقال یعنی به قدر سنگینی؛ هر کسی عمل کند به سنگینی ذره‌ای- ذره که می‌دانید چیست؟ همین چیزی که در شعاع آفتاب که از شیشه می‌افتد، میلیون‌هایش را می‌بینید که در فضا معلق‌اند؛ هر یک از آن‌ها ذره است؛ خب، این را توزین کنید، ببینیم وزنش چقدر است، سنگینی‌اش چقدر است؛ به سنگینیِ هر یکی از آن‌ها- اگر شما کار خوبی کرده باشید، آن‌جا آن کار خوب را خواهید دید. «یَرَه»؛ خودِ آن کار را می‌بینید؛ آن‌جا مجسم می‌شود، و اگر به قدر سنگینی یکی از آن ذره‌ها کار بد انجام داده باشید، خودِ آن کار بد را آن‌جا خواهید دید؛ «وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ» (زلزال، ۸). 👤 📚 از کتاب 📖 ص ۵۱ #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب (بانوانه)
🔅 توکل به خدا در اقتصاد خانواده 🔻پیامبراکرم (ص) به یکی از همسرانش فرمود: آیا تو را از نگه داشتن چیزی برای روز مبادا نهی نکردم؟ همانا خداوند رزق هر روز را می‌دهد. 📕 برگرفته از کتاب « زن و خانواده، ج۱» 📖 ص۲۴۷ 👤 زهرا آیت‌اللهی #⃣ ❤️ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌های مربوط به حوزه خانواده و تربیت فرزند) https://eitaa.com/joinchat/1740308544Cd389dd4353
✳️ آب و جاروی نَفْس! 🔻 آفتاب بالا آمده بود و سکوت آرامش‌بخشی بر محوطه سایه انداخته بود. راهم را گرفتم و رفتم سمت ساختمان. از دور دیدم یکی تا کمر خم شده و اطراف ساختمان را جارو می‌زند. گفتم «هر کی هست خدا خیرش بده، این‌جا یه آب و جاروی حسابی لازم داشت.» نزدیک‌تر که شدم، از بین گردوخاکی که بلند شده بود، را دیدم. دهانم از تعجب باز ماند. گفتم «حاجی! شما چرا این کار رو می‌کنید؟ بدید به من. خوب نیست کسی شما رو این‌طوری ببینه!» و به زور جارو را از دستش گرفتم. ناراحت شد. گفت: «اجازه بدید خودم محوطه رو تمیز کنم. این‌جوری حس می‌کنم هر چی بدی دارم همراه این خاک‌ها روفته می‌شه و می‌ره.» گیج حرف‌هایش شده بودم و چیزی برای گفتن نداشتم. جارو را به دستش دادم و رفتم. آن روز گذشت و روزهای دیگر پشت سر هم آمدند و رفتند اما ابراهیم سر حرفش ماند. هر روز صبح از خواب بیدار می‌شد، یک‌راست می‌رفت سراغ نظافت. تا همه خواب بودند کل محوطه را می‌شست و جارو می‌کرد. 📚 📖 صص ۳۹-۳۸ ❤️ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f