eitaa logo
💕 ܟߺܝ‌ܢߺ࡙ܩ ࡃ̈̇ࡄࡐ߳ 💞
23.8هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
494 ویدیو
20 فایل
اگه دنبال رشد کردنی، اینجا برای توعه رفیق🌱🐚 . منتظر حرف‌ها، نظرات و پیشنهاداتتون هستیم: 🫶🏼👇🏻 💌https://daigo.ir/s/5310761401 .
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ تو یه کتابی خوندم : "شما به بخشیدن آدما ادامه میدین تا زمانی که دیگه دوسشون ندارین" و چقدر خیلی از ما اینو حسش کردیم.... 💕@harimeheshgh
‌ تهش که قراره بمیریم پس بیا از هیچی نترسیم، ریسک کنیم، بدوییم، برونیم، گریه کنیم، گم بشیم، موزیکامونو گوش کنیم، بخوریم زمین، بخندیم، جریمه شیم، چک بخوریم، بریم سفر، فیلم ببینیم، کتاب بخونیم، زندگی کنیم:>>🪴 💕@harimeheshgh
💕 ܟߺܝ‌ܢߺ࡙ܩ ࡃ̈̇ࡄࡐ߳ 💞
#لیانا #قسمت_پنجاه‌وششم گلرخ تمام مدت طوری حرکت میکرد که کنار بردیا باشه... و چنان با فخر راه م
تا بعد از ظهر حقوق همه رو به همراه کارت تشکر و قدردانی و یه شاخه گل به اتاق‌هاشون فرستادن... لیانا با دیدن فیش حقوقیش گفت: - گل بخوره تو سرت... حقوقمو کم نمیکردی!! و مثل مریم شروع کرد به باز کردن فیش حقوقیش، اما با دیدن مبلغش برق از سرش پرید... با یه حساب سرانگشتی میشد متوجه شد خیلی بیشتر از ۲۰ درصد به حقوقش اضافه شده! نمیدونست باید خوشحال باشه یا عصبانی... همینجوری که از مهمونی فردا شب تو خونه حالش خراب بود این فیش هم گیجش کرده بود حسابی... نمیدونست باید چیکار کنه.... از طرفی دلش نمیخواست مامانش به عنوان خدمتکار مهمونی فردا رو ساپورت کنه و از طرف دیگه دوست داشت بدونه دلیل این اضافه حقوق بالا چیه؟؟؟ - چته؟؟؟ ۲۰ درصد بیشتره دیگه... چرا مثل منگا نگاش میکنی؟؟؟ - ها؟؟ نه به خاطر حقوق نیست فکرم از چیز دیگه مشغوله. - از چی؟؟؟؟ نکنه تو هم تو کف دخترت تاجیکی؟؟ دیدی چقدر خودشو به سعادت میچسبوند... معلومه سعادتم بدش نمیاد.. هم خوشگله هم خوشتیپه هم پولداره... چی میخواد دیگه.. خارجکی هم که هست! - بسه بابا مریم... چی میگی؟؟؟ البته این هم یکی از دغدغه های فکریش شده بود. چقدر این مردا پستن... مرتیکه فقط ادعای عاشقیش میشه.... تا چشمش به یه دختر افتاده دیگه هیچی حالیش نیست!! بی اختیار و از روی حرص گوشی رو برداشت تا به ثریا، پیغام بردیا رو برسونه..اما پشیمون شد.. جلوی مریم نمیخواست در این مورد چیزی بگه. - فردا میای؟؟؟ - کجا؟ - مهمونی دیگه.... من که خیلی دلم میخواد برم.. باید خونه سعادت دیدنی باشه! کلا دوست دارم بدونم چه سبکی زندگی میکنه، باید خیلی خونه با کلاسی داشته باشه و البته بزرگ، که تو خونش مهمونی داده... اونم این همه ادم رو... وای چی بپوشم؟؟ تو لباس داری؟؟ اما این صحبت‌ها فکر دیگه ای به فکرهای لیانا اضافه کرد... مهمونی.... چطوری باید میرفت مهمونی؟؟؟ اگه کسی میدید از اون سوییت میاد بیرون چیکار باید میکرد؟؟؟ اگه اولین نفر هم میرفت خیلی ضایع میشد... کلافه تر از قبل از جاش بلند شد. - چی شد لیانا؟؟؟ ناراحت شدی؟؟؟ چرا اینقدر کلافه ای تو؟؟؟ - امروز تو این شرکت خبری نیست. من میرم خونه.. - داشتیم در مورد مهمونی میگفتیمااا... میای حالا یا نه؟ - فکر نکنم... حوصله ندارم - بیا ببینیم دختر تاجیک برنده میشه یا ما... - بره بمیره... بعد در برابر چشمان متعجب مریم، وارد دفتر مودت شد. درخواست مرخصی کرد و بر حسب تق و لق بودن شرکت خیلی سریع موافقت شد و بدون هیچ حرف دیگه ای به سمت خونه روانه شد...... 💕@harimeheshgh
‌ 🔗اگه‌ میخوای‌ جذبش‌ کنی؛ مراقبت از خودت رو تمرین کن: (به فکر خودت باش!) وقتی صحبت از جذب پسرها و مردها به میون میاد، مراقبت از خود بهترین ترفندتونه. مثلا: - غذاهای سالم بخورید، آب زیاد بنوشید و خوب بخوابید - منظم ورزش کنید - یک رژیم بهداشتی خوب رو دنبال کنید - مراقب سلامت روان تون باشید وقتی به فکر خودتون و مراقبت از خودتون هستید، طوری می‌درخشید که هیچ چیزی نمی‌تونه با اون برابری کنه! و این، برای مردها غیر قابل مقاومته. علاوه بر ظاهر و احساس خوبی که در درون خودتون دارید، اعتماد به نفس و احترام درونی رو نیز متصاعد میکنید که توجه هر مردی رو به خودش جلب می‌کنه! 💕@harimeheshgh
💕 ܟߺܝ‌ܢߺ࡙ܩ ࡃ̈̇ࡄࡐ߳ 💞
#لیانا #قسمت_پنجاه‌وهفتم تا بعد از ظهر حقوق همه رو به همراه کارت تشکر و قدردانی و یه شاخه گل به
تا خونه بغض رهاش نکرد. خیلی دلش میخواست به این مهمونی بره... خیلی وقت بود از این کارا نکرده بود. اما نمیشد... هر چی فکر میکرد نمیشد... حتی نیم درصد اگه احتمال میداد یکی ببینه عذابش میداد... یا حتی اگه کسی موقع ورود نمیدید موقع رفتن چیکار میکرد؟؟ اگه یکی میگفت مسیرتون کجاست برسونمتون باید چی میگفت؟؟؟ نه!! نه!!! جای من نیست... من نمیرم.....!!! و اینجا بود که بغضش ترکید... وقتی به خونه رسید، ثریا حسابی متعجب شد... دخترش رو تو آغوش کشید و به درد دلش گوش کرد.. نوازشش کرد و سعی کرد آرومش کنه. لیانا هم بعد از اینکه آروم شد بلند شد و به سمت حمام رفت. در حالی که لباساش رو در میاورد تا با یه دوش آب گرم سرمای بیرون خونه رو از تنش در بیاره گفت: - راستی گفت بهت بگم به تاجیک گفته مسافرتی... ثریا حرفش رو قطع کرد: - خودش بهم خبر داد..میدونم - پس چرا عوضی میگه من بهت بگم؟؟؟ آزار داره.. عقده ای... - لیانا..مادر.. تو چته؟؟؟ خب به تو گفته تو گفتی نمیگم اونم خودش زنگ زده... اینقدر عصبی نباش... سعی کن با شرایط کنار بیای.... خب نرو مهمونی چی میشه؟؟؟ اصلا فردا دو تایی میریم بیرون.... من که قرار نیست برم تو مهمونی... خدا خیرشم بِده، بَده نمیخواد خورد بشیم. به خدا خیلی آقاس... لیانا چشمهاش رو برای مامانش دروند و گفت: - دیگه از آقایی و خوب بودنش هیچی نمیگیا... و پشت در حموم گم شد..... ■□■□■□■ - بالاخره فردا میای مهمونی؟؟؟؟ - حالا تو شرکت در موردش حرف میزنیم. - فردا ۵ شنبه اس.. تعطیل کردن.. - ااا.. خوب شد خبر دادی مرسی - فردا رو چیکار میکنی؟... تورو خدا بیا دیگه.. تو امروز چت بود؟ - هیچی! - دروغ نگو.. حقوقتو زیاد نکرده بود؟؟؟ حرفش رو به کرسی نشوند؟ چقدر لیانا دلش میخواست از بردیا بپرسه چرا اینقدر پاداش بهش داده بود اما غرورش اجازه نمیداد بپرسه. - الو.... - نه به خاطر اون نبود... - پس چی؟؟ نکنه بین تو و بردیا چیزی هست و از حضور دختر تاجیک ناراحتی!! - برو بابا!!! - پس بیا دیگه!!! 💕@harimeheshgh
‌ ⭕️از مخاطبام پرسیدم بگید آزار دهنده ترین و سخت ترین حرفی که از والدینتون شندید چی بوده؟ • جواب ها خیلی جای تامل داشت.. +توی ۱۴ سالگیم اضافه وزن پیدا کردم در حد ۶-۷ کیلو، مامانم میگفت من خجالت میکشم باهات راه برم بیرون بگن دخترشه! از اون روز به بعد انگاری دیگه نتونستم با مادرم راحت باشم! الان باهاش خوبم اما اون حرف باعث شد هیچ وقت دیگه با بودن باهاش خوشحال نشم. انگار بهم تلقین شده من خوب نیستم. + اون پسره اشکال نداره، تو دختری.... تموم اعتماد به نفسم با این جمله ازم گرفته شد + هیچوقت یادم نمیره از یه درس سختذنمره ۱۸ گرفته بودم وقتی به مامانم با ذوق گفتم جای خوشحالی برگشت گفت: کی ۲۰ شد؟ :) + عصبانی شد بهم گفت پشیمونم از بدنیا آوردن تو، از اون روز به بعد تموم وجودم پر حس اضافی بودنه... 💕@harimeheshgh
‌ 🔻هر پسر و دختری که بتونن این سه مرحله رو تو رابطه شون پیاده کنن اون رابطه هیچوقت به مشکل نمیخوره: ۱- هیچوقت دست از رمانتیک بازی و کارهای هیجان انگیز عاشقونه و توجه کردن به هم برندارید ۲- تو اوج عصبانیت از هم فاصله بگیرید تا ذهنتون آروم شه بعد باهم حرف بزنید ۳- جزئیات رابطتونو برای دیگران تعریف نکنید 💕@harimeheshgh
‌ ✔️رابطه‌ی سالم اینجوریه که نگران نیستی با تعریفات پرو بشه، نمیترسی که نکنه زیادی در دسترس باشی... 💕@harimeheshgh
‌ کاش وقتی یکی رو بعد از یه مدت میبینید همش نگین چاق شدی، لاغر شدی، موهات سفید شده.... مطمئن باشین خودش بهتر میدونه. :) 💕@harimeheshgh
‌ آدم حسود واقعا ترسناکه، و مخرب و ترسناک‌تر از اون، آدم حسودیه که حسادتش رو با مهربونی کاور میکنه :) 💕@harimeheshgh