eitaa logo
حرکت در مه
193 دنبال‌کننده
443 عکس
75 ویدیو
59 فایل
دربارۀ داستان و زندگی
مشاهده در ایتا
دانلود
💡نور 🔦سوال👇 🔋ابتدای نوشتن رمان چگونه است؟ 💡جواب 👈والا .... ابتداش یادگیری حروف الفباست. 🔦سوال👇 🔋چطور نویسنده شویم؟ 💡جواب👈 با نوشتن 🔦سوال👇 🔋عناصر داستان چیست؟ چطوری بر ترس نوشتن فائق آییم؟ 💡جواب👇 سایت مدرسه نویسندگی نکات تئوری خوبی دارد. همچنین سایتهای نویسندگی دیگر. ولی همه آن مطالب به اضافه تمام کتابهای آموزش نویسندگی و تمام کارگاه های آموزشی فقط چند درصد کمک کننده هستند. اصل نویسندگی خواندن رمان و خواندن رمان و خواندن رمان و همزمان نوشتن است. نوشتن چه چیزی؟ دیگه مهم نیست چیه. مثلا ابتدا تمرین های همین کلاسها و جزوه ها و دوره ها را با دقت بنویسید. کم‌کم پیرنگ نویسی رو یاد بگیرید و پیرنگ رمانی که قرار بنویسید بسط بدید تا به یک کار خوب برسید. رمان نویسی یک تفاوت مهم با مثلا رشته های ورزشی داره. آن هم این است که هرچه سن بالاتر باشد سیستم ذهنی برای نوشتن و تحلیل رفتار آدم ها بهتر عمل می‌کند و لایه ای تر و پیچیده تر می‌‌شود. یعنی اگر کار درام می‌نویسید و مثلا روابط آدم ها در رمان مهم است هرچه سن بالاتر باشد معمولا کار بهتری نوشته می‌شود البته استثنا هم دارد. مثلا نوجوانی که از ابتدا خیلی مسائل را با فرمول درست تحلیل می‌کند. ولی در ورزش از یک سنی به بعد بدن کشش لازم را ندارد. ولی سن بالاتر از نوجوانی و جوانی عنصر خیلی مهمی در نویسندگی است. حتی توی فهم رمان. مثلا رمانی رو امسال می‌خوانید و نمی فهمید یعنی چه. ولی ده سال بعد که بخوانید شاید جزو بهترین کتابهای عمرتان بشود. همین قصه و رمان در نوشتن داستان و رمان اهمیت دارد. نوشتن رمان از فهم رمان می‌گذرد. یعنی تا مدتها باید داستان و رمان و داستانک بخوانید و فهم کنید‌. باید داستان بخوانید و کتاب را ببندید و تحلیل کنید برای خودتان. خلاصه اش کنید. قهرمان و شخصیت اصلی و فرعی را مشخص کنید. ضد قهرمانش را مشخص کنید. گره و گره گشایی را. و.... همزمان هم بخوانید و هر تجربیاتی که به دست می‌آورید توی کارهای کوتاه و بلند خودتان اعمال کنید. نوشتن فرآیند دنباله دار است. یعنی ممکن است چند کتاب بخوانید، چند دوره شرکت کنید، و هیچ اتفاقی نیفتد از سال دوم تازه کم‌کم قلم و ذهن هماهنگ شود و بتوانید بنویسید...یقینا دوره ها و کتابهای قبلی مقدمه ای بوده تا آخرین کتاب و دوره آموزشی شما را به مرحله جوش برساند. و بخار نوشتن از شما بلند شود‌. مثل سماوری که یک ساعت شعله کم زیرش روشن بوده و دقیقه آخر شما کمی زیرش را زیاد می‌کنید. یقینا بیست لیتر آب نیاز به یک ساعت روشن بودن گاز و باز بودن فلکه دارد. پس این مداومت باید وجود داشته باشد. ناامیدی سم است. حتی نویسنده ای که چند کتاب چاپ شده هم دارد ممکن است ناامید شود و نوشتن یک کار جدید و جذاب سخت باشد برایش‌. راهش این است که خودتان را بشناسید. ایدئولوژی داشته باشید‌. فهم از جهان پیدا کنید. ﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
6.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دنیای است. درست است من یک نگاه کردم یک دختری را گول زدم، او را به کشیدم او را ضایع کردم و بعد رهایش کردم مثل ته انداختمش و رفتم. ولی این آتش هزارتا خرمن را زده است. [تنها] ته سیگار نبوده. این ی که از جای خودش درآمد و از جایگاه خودش بیرون رفت و شد هزارتا مرد دیگر را می‌کند. و هر مردی که ضایع می‌شود هزارها مورد دیگر را ضایع می‌کند. این روابط را اگر در نظر بگیری یک عمل با روابطش [فقط] یک عمل نیست! بحث هفتادسال نیست، بیخود نیست که «وَمَن أَحياها فَكَأَنَّما أَحيَا النّاسَ جَميعًا» و «مَن قَتَلَ نَفسًا ... فَكَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَميعًا» تو عملت با روابطت باید بشوند. این نکته‌ی دقیقی است. تو وقتی که اعمالت را با روابط محاسبه نکنی با نیّاتت محاسبه نکنی، خب خواه ناخواه از خدا طلبکار هستی. می‌گویی مگر من چه کار کردم؟ چطور هرچه بلا داری، سر من ریختی؟ این است؟ ➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰ #۱۴۰۱
🔸اقتصاد مداحی پاپ🔸 (به بهانه‌ی اظهارنظر یک مداح و حاشیه‌های آن) ✍ محسن‌حسام مظاهری ۱ چند روز پیش، انتشار کلیپی از مهدی اکبری (مداح مشهور مشهدی)، موجی از واکنش‌های منفی را در محافل مذهبی و هیئتی و نیز شبکه‌های اجتماعی‌ برانگیخت. این مداح سلبریتی در گفتگویی از تعیین نرخ توسط مداحان برای مجالس خود دفاع کرده است. این اظهارنظر سبب شد که برخی از دیگر مداحان و وعاظ و فعالان هیئتی، موضع وی را به روضه‌فروشی و پول در خون امام حسین زدن و... تعبیر کردند. حتی در اقدامی بی‌سابقه "خانه مداحان" با صدور بیانیه‌ای ضمن محکومیت سخنان مذکور، از "ملت شریف ایران" بابت این موضع عذرخواهی کرد! این مواضع من را به یاد آن لطیفه انداخت که فردی اسم پسرش را گذاشته بود رستم و می‌ترسید صدایش کند. ۲ یکی از پیامدهای "مقدس"پنداشتن مداحی و کاربرد تعابیری مثل "ذاکر اهل بیت"، بالارفتن توقعات از این صنف و ایجاد تصورات و انتظاراتی است که مابه‌ازایی در عالم واقعیت ندارد. سال‌ها پیش درین‌باره نوشتم که به‌جای این تعابير دارای بار مقدس، باید فعالان این صنف و مشخصا نسل جوان را "خواننده‌ی مذهبی" نامید. تعبیری که کاربرد آن مسبوق سابقه است و هنوز در زبان برخی مداحان سنتی رایج است. همچنان‌که خواننده‌های موسیقی، به دسته‌های سنتی و پاپ و... تقسیم می‌شوند و هر دسته تعریف و ویژگی‌ها و سبک کاری و مخاطبان و زبان و... خودشان را دارند، خوانندگان موسیقی مذهبی یا همان مداحی را هم باید در چنین گونه‌هایی دسته‌بندی کرد. خوانندگان مذهبی سنتی، خوانندگان مذهبی پاپ و... مداحی که چنین اظهارنظری کرده از چهره‌های شاخص مداحی پاپ است، درحالی‌که منتقدان وی اغلب جزو مداحان سنتی یا دلبسته این سبک مداحی هستند. ۳ مداحی جدید و عامه‌پسند که از دهه‌ی ۷۰ به این سو در هیئت‌های جوانان رواج یافته و امروزه به الگوی متعارف مداحی در مرکز کشور تبدیل شده، از جهات مختلف یک پدیده‌ی شهری و مدرن محسوب می‌شود و مثل دیگر اشکال هنر مدرن، در دنیای امروز صورت "صنعت" یافته است. صنعتی که از پیشرفته‌ترین تکنولوژی‌های صوتی و تصویری و نمایشی بهره می‌برد و خروجی‌اش تولید کالای مذهبی است متناسب با ذائقه مصرف‌کنندگان و مشتریان عمدتا جوان خود. صنعتی که جزئی از سبک زندگی هوادارانش است و با مقولات برندینگ، شیفتگی، سلبریتی، رسانه‌های نوین و البته بازار آمیخته است. ۴ نمی‌شود یک مقوله از جهات مختلف، مدرن و صنعتی شده باشد، بعد توقع داشته باشیم فقط در اقتصاد و مناسبات مالی کماکان "سنتی" باشد. آنچه این مداح سلبریتی، صادقانه بر زبان آورده یک واقعیت مداحی جدید است، چه خوشایندمان باشد چه نباشد، و آنچه منتقدانش می‌گویند یک آرزو و سودایی که فرسنگ‌ها از واقعیت فاصله دارد. ۵ پرسشی که پیش روی منتقدان اینست که کجای بخش از مداحی جدید امروز "سنتی" است که انتطار دارند اقتصادش چنین باشد؟ یک مداح سلبریتی که لباس مارک می‌پوشد و روی سن می‌رود و گریم می‌کند و مجلسش با دوربین‌های مختلف به صورت حرفه‌ای تصویربرداری می‌شود و سن‌اش نورپردازی می‌شود و اشعار سبک‌ پاپ می‌خواند و برای مجلسش تبلیغات می‌شود و در شوهای مداحی ایفای نقش می‌کند و کلیپ‌های در شبکه‌های اجتماعی مصرف انبوه می‌شود و فالوورهای فراوان و گروه شیفتگان دارد و با دیگر سلبریتی‌های دنیای فوتبال و موسیقی و سینما و تلویزیون ارتباط و دوستی دارد و...، چرا باید وقتی به دستمزدش می‌رسد توقع داریم به سنت دعبل و کمیت "صله" دریافت کند! چرا نباید مثل هر سلبریتی دیگر از این بازار (که برای فعالیت در آن زحمت می‌کشد و هزینه می‌کند و ریسک‌های مختلفی پذیرا می‌شود) چشمداشت مالی داشته باشد. ۶ روشن است که حرف من بر سر مطلوبیت و عدم مطلوبیت نیست. حرفم اینست که واقعیت را ازجمله واقعیت تغییرات مدل‌های دینداری و سبک‌های مناسکی را آنگونه که هست ببینیم و بشناسیم و فهم و تحلیل کنیم. نه آنگونه که در ذهن دوست داریم باشد. در مداحی پاپ امروز، نادیده‌انگاشتن منافع اقتصادی، انکار واقعیت است. همچنان‌که در مداحی سیاسی انکار منافع و اغراض سیاسی. https://t.me/mohsenhesammazaheri/3709 @mohsenhesammazaheri
What is that? از لوازم دنیای مدرن.
هیچ تاکنون در این نکته شگفت انگیز اندیشیده اید که انسان با اینکه در میان انبوه انسانها و میلیونها پدیده و رویداد محیط و اجتماع و از پدر و مادر در میان اعضای خانواده به دنیا می آید و جسم فیزیکی او با صدها رابطه با انبوه انسانها و پدیده ها و رویدادها در ارتباط است، ولی در ضمن تنهایی فردی خود را هم به خوبی احساس می کند: گرسنگی و تشنگی او فردیست، بیماری او فردیست، تندرستی او فردیست، لذت و الم و خوشی و ناخوشی و خنده و گریه ی او فردیست، هنگامیکه در مسیر مرگ قرار می گیرد، به تنهایی این راه را در می نوردد و به تنهایی با مرگ گلاویز می شود، این احساس تنهایی و فردی در میان انبوه انسانها و میلیونها پدیده و رویدادهای محیطی و اجتماعی، یک احساس دروغین نیست، شوخی هم نیست، بلکه از واقعیت کاملا جدی برخوردار است. ریشه ی این احساس شخصیت مستقل اوست. با رفتن این احساس است که «کس» به «چیز» مبدل می شود. با نابودی این احساس است که بعد سازندگی آزادانه آدمی به ساخته شدن های اجباری تبدیل می گردد... ترجمه و تفسیر نهج البلاغه علامه محمدتقی جعفری جلد هشتم- ص 18
حرکت در مه
هیچ تاکنون در این نکته شگفت انگیز اندیشیده اید که انسان با اینکه در میان انبوه انسانها و میلیونها
شاعر هم در جایی می‌فرماید: در زندگي زخم‌هایی هست كه مثل خوره در انزوا روح را آهسته می‌خورد و می‌تراشد... .
. دیروز با چندنفر از بچه‌های کارگاه رفتیم خیابان هرندی. بعدتر درباره‌اش خواهم نوشت. اما دیشب یکی‌شان برای من نوشت؛ «یک پیرمرد و پیرزن داشتند با ما درد دل می کردند. پیرمرد آمد بیرون. غده روی سینه اش را نشان داد. التماس کرد برویم تو، وضع زندگی‌اش را ببینیم. ما ترسیدیم، نرفتیم. ایستاد، ناامید نگاه‌مان کرد تا از کوچه آمدیم بیرون. تصویرش از جلو چشمم دور نمی شود. هر کار می کنم باز هست. غده اش هست. جای زخم روی سینه‌اش هست.» داستان‌نویس کس‌وکار اجتماع است، پدر مادرش است. اگر درد و زخمی است، وارث بلامنازعش ماییم. قرار درست همین است؛ ایستادن سمت زخم، دیدنش... آن‌چنان که انگار زخم خود ماست... خون‌چکان و دردناک برای باقی عمر... عکس را محمدسعید برداشته است؛ @saeed.bookeed متن از پیج حمیدرضا منایی.
زل می زنم به آینه، در انتظارِ خویش بعد از چه‌قدْر گم‌شدگی در غبارِ خویش! عمری به جستجوی تو، با چشم‌های تو چرخیده‌ام به دور خودم در حصارِ خویش! بی‌راهه‌ای که گُم‌ شده‌ و زیر نورِ ماه بی‌حرف و حدس می‌گذرد از کنارِ خویش این زندگی، نفَس‌نفَس‌اش، قسطِ مرگ بود روییده‌ عشق، مثلِ گُلی بر مَزارِ خویش با این نسیم، عطرِ فراموشِ یاد کیست؟ در حیرتم ز گریه‌ی بی‌اختیار خویش! باید دوباره دست در آغوشِ خود شوم از این غریبه‌تر، چه کسی در دیارِ خویش؟ پیوند خورده‌ام به بهاری که کاغذی‌ست پس کِی شکفته می‌شوم از شاخسار خویش؟ @abdolhamidziaei
❇️ استاد فاطمي نيا: عزيزان اگر لطيف نباشيد هيچ چيز نصيبتان نميشود؛ خود را معطل نكنيد! هر روز چند مرتبه در خانه يا محل كار عصباني ميشود و پرخاش ميكند و دل ديگران را ميشكند ، از آنطرف هم ميخواهد زبدة العارفين و عمدة المكاشفين شود! به حضرت زهراء سلام الله عليها قسم ، تا لطيف نشويد چيزي گيرتان نمي آيد! علامه طباطبايي تماما لطافت بود به حدي كه در طول عمر خود با كسي دعوا نكرد؛ روزي جواني با دوچرخه به مرحوم علامه برخورد كرد و ايشان به شدت آسيب ديد ، اگر ما بوديم حتما با آن جوان دعوا ميكرديم ! اما علامه بلافاصله به سمت جوان رفت و از او دلجويي كرد و پرسيد طوريت شده است يا خير؟ اگر ميخواهيد به جايي برسيد لطيف شويد. لطيف بودن را تمرين كنيد ، از خانه شروع كنيد و با خشم و غضب ، تن خانواده را نلرزانيد. @SCMEDIA
دعوتت کرده‎اند به یک مهمانی. نمی‎دانی چه بپوشی؟ چه ببری که زشت نباشد، نرفتنش که شرم است و رفتنش خجالت دیگری: لباس‎ها و رفتار و گفتارت را درست نکرده‎ای. هنوز آماده نشده‎ای ولی شوق داری. مهمانی رنگارنگ است نمی‎دانی از کدام‎ها بخوری و بنوشی اما مهمانی آخرش تمام می‎شود و شاید لطفش به همین تمام‎شدنی بودنش باشد. سکوت‎های قطعات موسیقی شاید مهم‎تر از خود صدادارها باشد و حالا رسیده‎ای به یک قطعۀ عظمت‎یافته و کرامت‎گرفته از ماه‎های عمر و غم‎دار جای خالی عزیزهایی که رفتند و حالا نیستند. ماهی که بعدش یک خالی طولانی است. فکر نهایت نداشتن را از سرت بیرون بکن در این کرۀ خاکی. مهمانی هم زمان دارد و تمام می‎شود و تو می‎مانی و سکوت و خالی.