دیداری در بهار به امید زندگی
✍ حسین ابراهیمی
🔷 حالا گذشتهها گذشته و رفتهها رفتهاند، گذشته است چند روزی از روزی که رضا امیرخانی مهمان شهرِ کتابِ بهارِ اصفهان بود و بعد جلسه هرچه هم میگردم که خبری، گزارشی چیزی پیدا کنم که بنویسم ازت رضای امیرخانی، چیزی نیست.... مجبورم خودم دست به قلم بشوم:
🔵 ما رفتیم جناب امیرخانی را دیدیم یعنی من و بانو. دیگر مدتها بود که فکر نمیکردم شخصیتی بتواند اینقدر کشش برایمان ایجاد کند که از محل پارک ماشین تا ورودی مترو بدویم توی این هوای آلوده و با این ناترازی انرژی.
تو که خوب میدانستی جنابش بهسختی نه میگوید به دعوت کتابفروشیها و کافههایی از این دست. این توی مرامش است و میشناسیمش خودش است همان امیرخانی قدیمی که حالا ریش سفید کرده و مو ریزانده و این همه هول و نفس و قند توی دل آب شدن برای پنج دقیقه سخنرانی که مثل همیشه متن بود. آخر پنج دقیقه؟
🔶 چون میگوید من سخنران نیستم و اگر سخنران باشم دیگر نویسنده نیستم و خلاصۀ حرفهاش اینکه: کتابفروشیها نه تنها کتاب میرساند دستِ مخاطب، بل زنده میکند چرخۀ تولید کتاب را.
🔷 بعد دورش جمع میشوند بسیاری برای امضا گرفتن و معلوم نیست کجا میروند و رسمهای همیشگی و گاه پرسشهای تکراری و از این میان چند پرسش را پسندیدم:
از میان همۀ پرسشها این برایم جالبتر بود که کتابی در دست ندارید؟ که جنابش فرموده باشد ایدهای دارم درحال نوشتن، رمان است و همچنان دوست دارم که بنویسم.
🔵 و ما پرسیدیم درباره هوش مصنوعی و جایگاهش که نگاهی به ما کرد و گفت نه ممکن است جای بعضی چیزها را بگیرد اما نه نمیتواند جای نوشتن خاصه نوشتن خلاق را بگیرد و ادبیات تولید کند و مثال گوگل را زدند و گفتند شاید بتواند بعضی سبکها را بنویسد مثلاً شاید روزنامه ولی رمان و داستان را نه، زیرا نوشتن یک تفردی دارد، یعنی من میخواهم ببینم نگاه شمای نویسنده به زندگی چیست نه نگاه هوش مصنوعی.
🔶 درباره تقدم فلسفه بر رمان صحبت به میان آمد که گفتند نه اتفاقاً رمانها بذر پیدایش فلسفهها را میکارند نه بالعکس.
و کسی پرسید از ایشان که آیا توصیه میکنید برای نوشتن زندگیام را رها کنم و شغلم را که گفتند نه نباید این کار را بکنی چون احتمال موفق شدنت مثل احتمال موفق شدن علی دایی در میانِ هزاران آرزو به دلِ فوتبالیست برتر شدن است، شغل و کارت را ادامه بده اگر به جایگاهی رسیدی که توانستی از نویسندگی پول دربیاوری آن وقت شغلت را رها کن وگرنه به احتمال خیلی کم موفق نخواهی شد و این احتمالش خیلی است!
🔴 همچنان بر سفر رفتن تأکید میکرد و میگفت تجربه است و آموزش نوشتن را از میان رمانها مفیدتر میدانست، کمی درباره مهاجرت سخن گفت و بحرانهایش و دیگر توصیهای خواستیم لب از لب جنباند و گفت: وقت تلف نکنید و پشتبندش: البته من خودم خیلی تلف میکنم.
🔓 دیگر خستهاش کرده بودیم باید میرفتیم و رها میکردیم. جمعی دور رضا بودند که معلوم شد از خاصان درگاهش بودند. خرسند از اینکه کسی بعدِ مدتها کمی خون در رگهامان دوانده است وگرنه از سخنرانیها و تحلیلهای سیاسی و غیرسیاسی و دورههای ضمن خدمت مدتهاست چیزی عایدمان نشده و نخواهد شد.
@HarkatDarMeh
در نکوهش دنیا از نظامی گنجوی
بخشی از خسرو و شیرین
چنین است آفرینش را ولایت
که باشد هر بهاری را نهایت
نیامد شیشهای از سنگ در دست
که باز آن شیشه را هم سنگ نشکست
فغان زین چرخ کز نیرنگسازی
گَهی شیشه کند گَه شیشهبازی
به اول عهد زنبور انگبین کرد
به آخر عهد باز آن انگبین خورد
بدین قالب که بادش در کلاه است
مشو غَره که مشتی خاک راه است
ز بادی کاو کلاه از سر کند دور
گیاه آسوده باشد سرو رنجور
بدین خان کاو بنا بر باد دارد
مشو غَره که بد بنیاد دارد
چه میپیچی درین دام گلوپیچ؟
که جوزی پوده بینی در میانْ هیچ
چو روباهان و خرگوشان منه گوش
به روبهبازیِ این خوابِ خرگوش
بسا شیر شکار و گرگ جنگی
که شد در زیر این روبه پلنگی
نظر کردم ز روی تجربت هست
خوشیهای جهان چون خارش دست
به اول دست را خارش خوش افتد
به آخر دست بر دست آتش افتد
همیدون جام گیتی خوشگوار است
به اول مستی و آخر خمار است
رها کن غم که دنیا غم نَیَرزد
مکن شادی که شادی هم نَیَرزد
اگر خواهی جهان در پیش کردن
شکمواری نخواهی بیش خوردن
گرت صد گنج هست ار یک درم نیست
نصیبت زین جهان جز یک شکم نیست
همی تا پای دارد تندرستی
ز سختیها نگیرد طبع سستی
چو برگردد مزاج از استقامت
به دشواری به دست آید سلامت
دهان چندان نماید نوشخندی
که یابد در طبیعت نوشمندی
چو گیرد ناامیدی مرد را گوش
کند راه رهایی را فراموش
جهان تلخ است خوی تلخناکش
به کم خوردن توان رست از هلاکش
مشو پرخواره چون کرمان در این گور
به کم خوردن کمر دربند چون مور
ز کم خوردن کسی را تب نگیرد
ز پر خوردن به روزی صد بمیرد
حرام آمد علف تاراج کردن
به دارو طبع را محتاج کردن
چو باشد خوردن نان گلشکروار
نباشد طبع را با گلشکر کار
چو گلبن هر چه بگذاری بخندد
چو خوردی گر شکر باشد بگندد
چو دنیا را نخواهی، چند جویی؟
بِدو پویی، بَدِ او چند گویی؟
غم دنیا کسی در دل ندارد
که در دنیا چو ما منزل ندارد
درین صحرا کسی کاو جایگیر است
ز مُشتی آب و نانش ناگزیر است
مکن دلتنگی ای شخصت گلی تنگ
که بد باشد دلی تنگ و گلی تنگ
جهان از نام آن کس ننگ دارد
که از بهر جهان دل تنگ دارد
غم روزی مخور تا روز ماند
که خود روزیرسان روزی رساند
فلک با این همه ناموس و نیرنگ
شب و روز ابلقی دارد کهن لنگ
بر این ابلق که آمد شد گزیند
چو این آمد فرود آن برنشیند
در این سیلاب غم کز ما پدر برد
پسر چون زنده مانَد چون پدر مرد؟
کسی کاو خون هندویی بریزد
چو وارث باشد آن خون برنخیزد
چه فرزندی تو با این تُرکتازی؟
که هندوی پدرکش را نوازی
بزن تیری بدین کوژ کمانپشت
که چندین پشت بر پشت تو را کشت
فلک را تا کمان بیزه نگردد
شکار کس در او فربه نگردد
گوزنی را که ره بر شیر باشد
گیا در زیر پی شمشیر باشد
تو ایمن چون شدی بر ماندن خویش؟
که داری باد در پس چاه در پیش
مباش ایمن که این دریای خاموش
نکرده است آدمی خوردن فراموش
کدامین ربع را بینی ربیعی؟
کزان بُقعه برون ناید بقیعی
جهان آن به که دانا تلخ گیرد
که شیرینزندگانی تلخ میرد
کسی کز زندگی با درد و داغ است
به وقت مرگ خندان چون چراغ است
سرانی کز چنین سر پُرفسوسند
چو گل گردنزنان را دستبوسند
اگر واعظ بود گوید که چون کاه
تو بفکن تا منش بردارم از راه
و گر زاهد بود صد مرده کوشد
که تو بیرون کنی تا او بپوشد
چو نامد در جهان پاینده چیزی
همه ملک جهان نَرزَد پشیزی
رهآورد عدم رهتوشهٔ خاک
سرشت صافی آمد گوهر پاک
چنین گفتند دانایان هشیار
که نیک و بد به مرگ آید پدیدار
بسا زننام کآن جا مرد یابی
بسا مردا که رویش زرد یابی
خداوندا چو آید پای بر سنگ
فتد کشتی در آن گردآبهٔ تنگ
نظامی را به آسایش رسانی
ببخشی و به بخشایش رسانی
حرکت در مه
در نکوهش دنیا از نظامی گنجوی بخشی از خسرو و شیرین چنین است آفرینش را ولایت که باشد هر بهاری را نها
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
تکه صوتیاش را هم از پادکست ارزشمند «نظامی گنجوی» آوردم.
این پادکست بسیار عالی است و به دوستان جان توصیهاش میکنم.
کافیست در کستباکس «نظامی گنجوی» یا «محمدرضا طاهری» را سرچ بفرمایید.
از همینجا هم به محمدرضا طاهریها درودها میفرستم.
🟢رضایتمندی چیست؟
شاید یکی از بزرگترین «تلاشها» در جهان جدید ایستادگی در برابر تحمیل «احساس رضایت از زندگی» از نوع تحریف شده است.
تقلیل خوشبختی و احساس رضایت از زندگی به سه مقوله ثروت، قدرت و پیروزی در عین درست بودن غلطهای فراوانی نیز دارد.
چرا که ثروت، قدرت و پیروزی طیف وسیعی از مفاهیم و مصادیق را شامل میشوند اما جهان جدید ذیل هژمون رسانه آنها را تنها به پول،ریاست و شهرت تنزل داده است.
من هیچگاه قائل به عبور از جامعه و پرداخت به ساخت جهانبینی فردی آنهم با نگاه سرپوش گذاشتن بر بیعدالتیهای فراخ موجود نبوده و نیستم، اما همزمان قائل به ذبح جهانبینی فردی بپای جهانبینی رسانهای رایج نیز نبوده و نیستم.
فروید درست گفته بود:
تعریف کلی زندگی با معیارهای نادرست و تحریف شده ثروت،قدرت و پیروزی خطر فراموشی رنگارنگی و تنوع حیات ذهنی بشر را در پی دارد.
آری جوانی شما،سلامتی شما،خانواده شما،خواب آرام شما و بینهایت داراییهای دیگر شما حتی اجابت مزاج آسان شما ثروتهای بزرگی هستند که برای شما در ساخت جهان مخصوص خودتان قدرت لازم را تولید میکنند. و همه ما تنها زمانی بدانها واقف میشویم که آنها را از دست بدهیم.
📌آنروز که شرایط ابتدایی زیست در این سرزمین فراهم شد و یک خانه معمولی،یک خودرو معمولی یک سفر معمولی و خیلی دیگر چیزهای معمولی از رویا و آرزو خارج شد، فردایش باید بر تعریف صحیح ثروت، قدرت و پیروزی اصرار بیشتری ورزید تا تنها بسنده به یک عامل نشوند و بدتر از آن بعنوان غایت تعریف نشوند.
و بعبارت بهتر ثروت و قدرت و پیروزی با مصادیق پول و ریاست و...ابزاری در استخدام زندگی بهتر با مصادیق بینافرهنگی همچون تشکیل خانواده، توسعه خانواده، سلامت خانواده و شادابی و رفاه خانواده تعریف شوند.
و مهمتر از همه اینها فردای پس از بازوضع عادلانه امور اصرار بر کاربست تعدیل کنندههای ثروت و قدرت برای حفظ آرامش روانی جامعه امریست بسیار حیاتی.
📌چرایی عدم پرداخت به مصادیق جهانبینی فردی در همه این سالها برای منروانشناس اجتماعی تنها یک چیز بوده است:
اکنون وضعیت زندگی نیازمند تغییرات بزرگی است که خارج از کنترل و توان فرد است. محیط و شرایط محیطی نهایت تأثیرگذاری بر فرد و خانواده را دارند و ابتدا باید محیط اصلاح شود تا آنچه ما میگوییم مصداق روانشناسیزرد و حتی قهوهای پیدا نکند.
نمیشود چشم برروی زخم و درد جامعه بست.
https://t.me/seyyedhashemfirouzi
اگه یه دختر از گفتن اشتباهاتت دست کشید،و دیگه تو هیچ زمینه ی بهت گیرنداد
تبریک میگم از دستش دادی
#کپی
🔺پوتین گردن ایران انداخت!
سخنان امروز ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه درباره سقوط بشار اسد درخور توجه و تامل است. او با بیان دو نکته به نوعی مسؤولیت این سقوط را گردن ارتش سوریه، ایران ومتحدانش انداخت. نخست این که گفت ۳۵۰ نفر از نیروهای مخالفان در حالی وارد حلب شدند که ۳۰ هزار نظامی ارتش سوریه و نیروهای متحد ایران بدون درگیری عقبنشینی کردند.
نکته دوم این که اظهار داشت که روسیه نیروی زمینی به سوریه نفرستاده بود و صرفا دو پایگاه دریایی و هوایی در طرطوس و حمیمیم داشت. به این معنا که روسیه نیروی زمینی برای مقابله با مخالفان نداشت و این گونه مسؤولیت این مقابله و جلوگیری از پیشروی آنها را متوجه ارتش سوریه و نیروهای ایرانی و نیروهای همسو با آنها دانست.
پوتین در عین حال هم بیان داشت که روسیه ۴ هزار نیروی ایرانی را از طریق پایگاه هوایی حمیمیم به تهران منتقل کرده است.
هنوز ایران واکنش رسمی به این اظهارات نشان نداده است.
اما نکته قابل توجه دیگر در گفتههای امروز رئیس جمهور روسیه درباره تحولات سوریه تاکید بر این موضوع بود که کشورش در سوریه شکست نخورده و اهداف خود را محقق کرده است! مفروض این سخنان او این است که حفاظت از نظام سوریه هدف مسکو نبوده است.
او هدف از حضور روسیه در سوریه را «جلوگیری از شکلگیری یک حکومت تروریستی» دانست و تاکید کرد که این هدف «به طور کلی» محقق شده و گفت که گروههای مسلح سوری تغییر کردهاند و سازمانهای تروریستی نیستند و نشانه آن را تعامل آمریکا و اروپا با این گروهها دانست و این «تغییر» را محصول حضور روسیه در سوریه دانست!
چند روز قبل هم نگارنده طی یادداشتی بیان داشت که یکی از عوامل مهم سرنگونی نظام بشار اسد تضاد منافعی بود که میان ایران و روسیه پس از «تثبیت موقت» نظام او به عنوان هدف و منفعت مشترک در جریان بحران فراگیر داخلی در این کشور ایجاد شد. پس از حفظ نظام سوریه، منافع دو متحد او هیچ همپوشانی نداشت و تضاد منافع رفته رفته ابعاد مختلفی به خود گرفت.
در حالی که ایران و متحدانش، سوریه را کانون و محور نفوذ سختافزاری و رکن رکین جبهه خود در شامات و به ویژه در تقابل با اسرائیل و کریدور تسلیح مستمر حزبالله میدیدند، روسیه هیچ نوع همدلی با این راهبرد ایران نداشت و عملا مخالف آن بود و سوریهای میخواست که منافعش در شرق مدیترانه و خاورمیانه را با پاسداشت روابط راهبردیاش با اسرائیل حفظ کند.
حالا هم سخنان امروز پوتین مبنی بر این که غایت کشورش در سوریه حفظ اسد نبوده است بیشتر توجیهگر عدم مداخله برای حمایت از او به نظر میرسد، اما اکنون پرسش این است که چرا مسکو این بار نه تنها دخالت نکرد؛ بلکه هماهنگیهایی هم با اسد و ترکیه برای خروج او از سوریه و ارتباط میان مخالفان و نخستوزیر دولت اسد برای انتقال آرام قدرت در دمشق انجام داد! آیا با ترامپ برای امتیازگیری در آینده از جیب اوکراین معامله کرد؟ یا با ترکیه؟ یا این عدم مداخله از موضع ضعف و به علت مشغولیت در جنگ اوکراین بود؟ یا اساسا پوتین با نتانیاهو معامله کرده است؟ که هم بخشی از سوریه به این شکل اشغال شود و هم تمام توان نظامی سوریه در حملات اسرائیل نابود شود و ....
در این راستا هم ناگفته نماند که روسیه در ۱۰ سال گذشته آسمان سوریه را در اختیار داشت؛ اما عملا و غیرمستقیم چتری حمایتی برای حملات مستمر اسرائیل به اهداف ایران و نیروهای همسو با آن فراهم کرد و حتی یک بار سیستمهای پدافندی پیشرفته روسیه و لو اشتباهی با این حملات مقابله نکردند.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
گاهی یاد کارهایش میافتم و ایدئولوژیک بودنش. بعد با خودم میگویم مگر میشود کسی گفتمانش، گفتمان زندگی باشد و توی کانالش چیزی از زندگی نگوید. کانال چندین نفری؟ همهاش مطالب ایدئولوژیک. یکی دو تاش درحد جنگهای سایبری و حزبالله و مقاومت قبول ولی بیشترش؟ نه! گمان نکن که تو اشتباه نمیکنی این همان کسی است که بعد سالیانِ سال رفاقت بدون جواب دادن سلام برای بحثی ایدئولوژیک به تو پیام داد از ترس اینکه مبادا وظیفۀ شرعی خودش را انجام نداده باشد و حال آنکه همان موقع همۀ دیوار اعتمادم به او داشت فرومیریخت و خودش با ریشخند کردنش ریزاندش... به امید اینکه من بازگردم و همداستان با وی باشم در این مباحث! بگذریم.
حرکت در مه
گاهی یاد کارهایش میافتم و ایدئولوژیک بودنش. بعد با خودم میگویم مگر میشود کسی گفتمانش، گفتمان زندگ
مطالب اینطوری نوشتن برایم سخت نیست اما با خودم میگویم فایدهاش برای مخاطب چیست؟ برای همین سخت دست به قلم بردنده شدهام.
هدایت شده از شهرستان ادب
کیست این فرشتهای که ناگهان
بند آسمان تیره را
به آب میدهد؟
ابرهای خیسخورده را
میچلاند و بدون ریسمان
پهن میکند در آسمان
ابرهای چرکمرده را کدام دست
در کدام چشمه
در کدام کوه
با کدام برف پاک شسته است؟
این همه ملافۀ سفید را کدام دست
پهن کرده روی بند باد؟
این فرشته کیست، این شکوه شاد؟
عمر و
عزتش
زیاد
باد!
#روز_مادر
#هیس_گلها_خواباند
#مرتضی_امیری_اسفندقه
#انتشارات_شهرستان_ادب
@shahrestanadab
حرکت در مه
کیست این فرشتهای که ناگهان بند آسمان تیره را به آب میدهد؟ ابرهای خیسخورده را میچلاند و
لطف شعر به تصور کردنش توی ذهن است نه این تصویر پرت و پلایی که جناب هوش مصنوعی برای ما تولید کردهاند، این طوری میشود که شعرها هم خود به خود آن قدرت تصویرگری را از دست میدهند.
بخوانید در کنار این شعر، شعرهای مثلاً حکیم نظامی را... و مقایسه کنید!
مسابقات انتخاب دختر شایسته در هلند بهطور کامل لغو شد
برگزار کنندگان با صدور بیانیهای در روزجمعه ۲۰ دسامبر (۳۰ آذر) اعلام کردند: "جهان در حال تغییر است و ما نیز باید تغییر کنیم."
برگزارکنندگان این رویداد اعلام کردند که مسابقه دختر شایسته اکنون دیگر با روح زمانه و ارزشهای امروزی همخوانی ندارد. در این بیانیه آمده است که پس از تاریخی سرشار از زرق و برق، استعداد و الهام، مسابقات دختر شایسته هلند به پایان رسید.
بهجای این مسابقات، یک پلتفرم آنلاین با نام "نه دیگر برای این زمان" راهاندازی شده است. این پلتفرم به موضوعاتی مانند سلامت روان، رسانههای اجتماعی، تنوع و خودبیانگری اختصاص دارد.
در این پلتفرم، بهجای تاج و لباسهای فاخر، داستانهایی از زندگی واقعی به اشتراک گذاشته میشود که الهامبخش جوانان باشد.
برگزارکنندگان اعلام کردند:
اینجا ما جوانان را تشویق میکنیم تا خودشان باشند، در دنیایی که در حال دگرگونی است."/دویچهوله
@kherad_jensi