eitaa logo
دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
2.9هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
641 ویدیو
4 فایل
سلام دوســتِ کتابخونم♡خوش اومدی به دورهمی مون🥰 بفـــرمائید کتـاب💞اینجا یه عالمه 📚داریم به شرط چاقو😉 ✨با #تخفیفات_ویژه💥 ارسال به تموم نقاط کشورعزیزمون🚀 ✍🏼برا ثبت سفارش من اینجام @hasibaa2 📞09175133690 کپی از مطالب؟! کاملا آزاد🤍
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کتاب یادت باشد کتابی است که می‌شود ساعت‌ها با آن خندید و روزها با آن اشک ریخت. کتاب را که ورق می‌زنی انگار  همه شهدا به تصویر کشیده می‌‌شوند و تازه می‌فهمی آنهایی که فدایی زینب (س) شدند، چقدر شبیه هم هستند، فرقی نمی‌کند اسمشان چه باشد! محمد بلباسی، محسن حججی، مصطفی صدرزاده، مهدی نوروزی یا حمید سیاهکالی و... اینان همگی « » تا ما « » راه، از آسمان می‌گذرد! ــــــــــــــــــــــــــــــــــ📚ـــــــــــــــــــــــــــــــــ اگر دنبال کتابی برای ، برای پیدا کردن راه یا حتی برای به بهترین عزیزانتان هستید، این کتاب را حتما بخرید و بخوانید و هدیه بدهید. از آن دست کتاب‌هایی که دوست نداری تمام شود، از آن دست کتاب‌هایی که وقتی به آخر می‌رسی، نمی‌دانی اول راهی یا آخر راه! فقط می‌شود گفت ﴿باران کلمات که می‌بارد، دلمان برایشان تنگ می‌شود، راه می‌افتیم بدون چتر؛ ما بغض می‌کنیم، آسمان گریه﴾ 🟢قیمت کتاب 200/000ت 🔴قیمت با تخفیف 180/000ت ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
❲ یھ جرعہ کتـٰاب  ❳ تنھا جایـے کہ دوست نداشت شانھ بہ شانھ هم راه برویم مزار شھدا بود . . میگفت : ممکنہ همسر شھیدۍ حتـے اگر پیر هم شده باشہ مارو ببینہ و یاد شھیدشون و روزایـے کہ با هم بودن بیفتہ و دلتنگ بشھ . بھتره رعایت کنیم و کمـے با فاصلہ راه بریم . کتابِ یادت باشد ♥️! ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
‌خودم چشم‌هایش را بوسیدم و بستم ؛ چشم‌هایی کہ هیچ‌وقت بہ گناه باز نشد . چشم‌هایی کہ انگار لحظات آخر امام زمان (عج) را دیده بود . چشم‌هایی که بستہ شد تا از این به بعد فقط زیبایی ها را ببیند . کتابِ یادت باشد♥️ | ✧.* @hasebabu
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ 🌱📚 اگر با مطالعۀ کتاب یادت باشد این سؤال برایتان ایجاد شد که چگونه می‌شود مانند حمید شد، یا چگونه می‌شود فرزندی چون حمید تربیت کرد، کتاب را بخوانید.👌🌻 معتقدم این روایت نه‌تنها روایت مادر زکریا، بلکه روایت همۀ مادران شهدای سرزمین ماست.💚 این «د ر ا م» تنها «م ر ا د» دل ما بر «م د ا ر» زندگی یک «م ا د ر» نیست؛ بلکه مادرانه‌ای برای همۀ نسل‌هاست. آینه‌ای روشن از همۀ مادرانی که از جگرگوشه‌هایشان گذشتند تا ما طعم تلخ نا امنی را نچشیم.😢 این مادرانه فرصتی برای مرور تلاش همۀ مادران این سرزمین در تربیت نسل بالندۀ مدافعان غیرت و شهامت است.🍃
. : دستش را که گرفتم یخ کرده بود، پاهایش می لرزید، رو به من گفت: عزیز نمی تونم راه برم، منو بغل می کنی؟ یک دستی فاطمه را بغل کردم و با دست دیگرم دوچرخه اش را گرفتم و راه افتادم، فاصله زیادی تا خانه نبود ولی آن چند دقیقه خیلی سخت گذشت،😢 فاطمه محکم دستانش را دور گردن من انداخته بود و آرام اشک می ریخت🥺 و من مجبور بودم مثل همیشه نقش مادری را بازی کنم که قرار است سنگ صبور این خانواده باشد... .🌿 هر چه جلوتر می رفتیم فاطمه محکم تر مرا بغل می کرد، می دانستم آغوش پدر می خواهد، حال خودم هم تعریفی نداشت، غربت خودم و دختر شهید را حس می کردم و روزهای سختی که قرار است بعد از این داشته باشیم...😔🥀
(وسط همین اتاق بین عکس‌های زکریا به دخترش گفتم: «می‌دونی بابات کی می‌آد؟ وقتی امام زمان (عج) بیاد، اون موقع بابات با دوستای شهیدش برمی‌گرده.» فاطمه به چشم‌هایم خیره شد و پرسید: «واقعاً اگه امام زمان (عج) بیاد، بابای منم برمی‌گرده؟ چه‌کار کنم امام زمان (عج) زودتر بیاد؟» بغلش کردم و گفتم: «تو دلت پاکه دخترم! هروقت شما خیلی دعا کنی، هروقت همهٔ ما کار خوب بکنیم و خودمون رو برای اومدنش آماده کنیم.» همان‌جا دست‌های کوچکش را بالا گرفت و برای امام زمان (عج) دعا کرد. من هم همراه با صدای گرفتهٔ فاطمه شروع کردم به دعا کردن. یا صاحب الزمان (عج) کاش برگردی...)) قیمت کتاب 145/000تومان قیمت با تخفیف 135/000 📚🦋📚🦋📚🦋📚🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 فاتح خرمشهر 🛑 وقتی حاج قاسم عزیز در مورد دوست و همرزم شهیدش می‌گوید: «اولین فرمانده‌ای که داخل خرمشهر شد و شهر را فتح کرد احمد بود. فاتح خرمشهر به معنای واقعی شهید کاظمی بود» 🔔 «فکر می‌کنید ما هر ۲۰۰سال یک کسی مثل احمد را می‌توانیم داشته باشیم؟ امکان ندارد که شما فکر کنید دانشگاه‌های ما، دانشکده‌های ما بتوانند چنین افرادی را تحویل جامعه بدهند، نه! احمد عصاره یک شخص بود و آن شخص هم هر چند قرن یک بار می‌آید، او آمد و یک چنین دستاوردی داشت، تمام شد و رفت. 📚 دو کتاب خوب در مورد حاج احمد و 📖 : نگاهی بر زندگی و خاطرات سردار شهید حاج احمدکاظمی 🦋 تخفیف ۲۰۰ 📖 : رمانی برگرفته از زندگی شهیدکاظمی از آخرین پرواز... 🦋 ۱۶۰با تخفیف ۱۴۵ ــــــــــــــــــــــــــــ ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💞 سفرنامه حج؛ روایتی متفاوت و البته صمیمی از عظیم‌ترین کنگره سالانه دنیا کتاب «دورت بگردم» یادداشتهای سفر حج خانم نویسنده؛ فائضه غفارحدادی است که در خلال مطالب عرفانی همواره رگه‌هایی از طنز و اتفاقات بامزه را هم روایت می‌کند و لحن کتاب و نگاه نویسنده، سرزنده و بازیگوش است. سفر نویسنده چهل‌روزه بوده و عناوین نوشتاری به‌صورت قطعات کوتاهی هستند که با زمان مشخص شده‌اند. قیمت کتاب ۱۳۰با تخفیف ۱۲۰ ــــــــــــــــــــــــــــ ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
💢فائضه غفارحدادی که پیش از این سفرنامه‌هایی چون «دهکده خاک بر سر»، «سر بر خاک دهکده» و «سفرنامه الی... » را نوشته بود، در چهارمین سفرنامه خود یعنی «دورت بگردم» نگاه متفاوتی را نسبت به مسأله روایت می‌کند. او در کنار اشک‌ها و لبخند‌ها و اتفاقات ریز و درشتی که در آن سفر برای او رخ داده، زاویه دیدی تازه‌ای را درباره سفر معنوی حج به مخاطب نشان می‌دهد. ــــــــــــــــــــــــــــ ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
_______ گاهی دَر نَبودِ یِک نَفَر، اِنگار جَهان‌ به کلی خالی‌ست..! یاحَمیدُبِحَقّ‌ِمُحَمَّدعَجِّل‌لِوَلیِّك‌َالفَرَج شبتون امام زمانی ❤️
یه روزایی تو زندگیمون هست که هیچ اتفاق خاصی نمیفته ••ما به این روزا میگیم تکراری•• ولی حواسمون نیست که میتونست اتفاقای بدی بیفته °••خدایا شکرت.••° ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
📌خاطرات "شهید محمدحسین حدادیان به روایت‌ " . 🍃آرام جان! قصه زنی است که آرام آرام جانش را به جانان تقدیم کرده است.🍃 . 🔸شهیدی که به دست در گلستان هفتم به شهادت رسید. خوب که ذهنم را زیر رو می‌کنم فقط تصاویر آدم‌هایی که توی جنگ هشت ساله یا و یا در شهید شده اند جلوی چشمم ردیف می‌شوند. قیمت کتاب 100/000ت قیمت با تخفیف 95/000ت ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
📖 🔺داستان زندگی شهید حریم امنیت به روایت مادر ✂️ انگار زخم پای محمدحسین ذره‌ذره روحم را می‌خورد. نمی‌توانستم دور خانه راه بروم. زبانم در دهانم شده بود مثل یک تکه چوب خشک. دو تا توت خشک گذاشتم در دهانم. تا توت نم پس داد و مزه‌اش رفت زیر زبانم، هُرّی دلم ریخت. مزۀ شیرینی توت. بی‌هوا رفتم در قعر چاه خاطرات روز شهادت آقامهدی. @hasebabu
روی برگه‌ای نوشتم: «هو الشــــــهید» آرام و باوسواس. انگار می‌خواستم یک اثر هنری فاخر خلق کنم. دوباره تکرار کردم. در دلم به محمدحسین گفتم: «دیدی آخر شهید شدی؟ دیدی به آرزوت رسیدی؟😭» این بار «ش» را کشیدم. خودکار جلوتر نمی‌رفت. شب قدر امسال بود یا سال قبلش؟ نمی‌دانم. گفت: «این شبا پرونده‌ها رو بازبینی می‌کنن. دعا کردم گوشهٔ پرونده‌م بنویسن: هوالشهید.»😭 ـــــــــــــــــــــــــ .... 📚 🥀 ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
🦋 🎈 ۵۰ عدد 🦋دوست عزیزمون از همیشگی باشین 🌱 ــــــــــــــــــــــــــــ ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•