و امـــــا یه مژده به رفقای حسیبایی 🍃💚
عزیزایی که سفارش کتاب دارید اگه خریدتون از مجموعه بیش از 150/000تومان باشه
برا #نذر اربعینی که داریم و تسهیل در خریدتون
شما میتونین این مبلغ رو در دو قسط واریز کنید قسط اول هنگام خرید و قسط دوم ان شاءالله اول مهــــر ماه 💚🍃
یک روز {شهید جواد کوهساری} داخل انباری خانه🏠 یکی از دوستانش به نام امین دو عدد قوطی🫙 روغن سرخ کردنی یک لیتری می بیند👀
میپرسد : چرا این روغن ها را این جا گذاشته اید🤨 امین میگوید تاریخ هایش گذشته باید بریزیم بیرون😅 جواد میگوید : بیرون چرا اگر لازم ندارید به من بدهید !
جواد روغن ها را می برد و توی موتور تریلش 🏍️ میریزد ریختن روغن سرخ کردنی همانا و به روغن سوزی افتادن موتور همان😖 به محض اینکه راه میافتاد دود🌪️کل خیابان را می گرفت ...
جواد با خنده میگفت : شبا که مُرُم🚶🏻♂️خانه ؛ لباس هام بو فست فود مِده🥲 مامانُم مِگه ذلیل مرده ! ای غذا های فست فودی🍟 و سوسیس و کالباس🌭 رِ نِخور روغنش خوب نیس مِریض مِری ..😂!
🌟کتاب زیبای کتاب زیبا و پرفروش چخ چخی ها نگاهی به نشاط و شوخ طبعی در زندگی و جهاد شهدای مدافع حرم مشهدی است🌟
هدیه این کتاب خواندنی و جذاب فقططط ۳۰ هزار تومنه✌🏻
موجودی فقط 2 عدد😯
🌈دنیای کتاب حسیبا
جلوی ظرفشویی ایستاده بودم و با گریه😭 ظرفها را میشستم🧼 کسی در خانه را باز کرد و وارد شد🚶🏻♂️ برگشتم دیدم جواد است😍 دو دستش رو گذاشت روی صورتش را کمی خم شد و گفت : شرمندهام برگشتم😞 - خدا مرگم بده خدا نکنه تو شرمنده باشی😟 این حرفا چیه تو میزنی ؟
خواهرش دوید به طرف ما🏃🏻♀️ با خنده به خواهرش گفت : سکه شاه ولایت هرجا رود پس آید ..😂 خیلی خوشحال بودیم🥰 قرار بود بلیط پای پرواز بگیرند اما گیر شان نیامده بود😁رفت تو اتاقش خوابید من هم زنگ زدم📞 به مهدی و خبر خوش را دادم💫
✨کتاب زیبا و پرفروش فراری ها فراز هایی از مبارزه برای حضور در جنگ سوریه است✨
هدیه این کتاب زیبا فقط 40 هزار تومنه✌🏻موجودی فقط 1 عدد😯
🌈دنیای کتاب حسیبا
رفـقاي حسـیبا🖐🏽
کتاب هاي مورد علاقه و پیشنهادي تون رو با ما در میان بزارید⚡️
https://abzarek.ir/service-p/msg/814773
بگوشیم📞
بهقولشهیدابراهیمهادۍ :
هرکسظرفیتمشھورشدنوندارھ
ازمشهورشدنمهمتراینہکہ،آدمشیم:)!🖐🏼🔗
#سه_شنبه_های_مهدوی مقدمه ای ست برای یادآوریِ عزیزترینی که در این شلوغی های زندگی، شده است غریب ترین... تایادی کنیم ازکسی که همیشه به یادِ ماست
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
❁═══┅┄
سلام رفقـــا ظهرتون بخیــــــــــــر😊✨✋🏻
🦋« دعا کن من شهید بشم. »
کاملاً جدی بودی. مادر نگفت که دعا نمیکند. حتی نگفت دعا می کند.
فقط گفته بود: « محمدرضا، نیتت رو خالص کن. »
شک ندارم که راست می گفتی: « به خدا نیتم خالص شده. والله قسم دیگه یه ذره نا خالصی توی وجودم نیست. »
🦋یعنی خودش هم به حرف خودش باور داشت آن لحظه که گفت بود: « مطمئن باش این دفعه شهید می شی. »
همین جمله کافی بود تا صدای قهقهه ات از پشت تلفن بلند شود. خوشحال شدی اما راضی نشدی. گفته بودی: « یه چیز دیگه بگم؟ »
🦋-دیگه خودت رو این قدر لوس نکن.
-یه چیز دیگه هم می خوام.
-بگو.
-دعا کن اگه شهید شدم، بدنم سر نداشته باشه.
اصلاً پیش خودت فکر کردی که چه حرف دردناکی زدی؟ دلت به حال مامان فاطمه نسوخت؟
آنجا نبودی که ببینی قلبش از جا کنده شد و رنگ از صورتش پرید و تنش به لرزه در آمد.
🦋خودش را ندیدی، صدای نفس لرزانش را که شنیدی؟
دست و پایش می لرزید و صدایش بی رمق بود.
«این دعا رو نمی کنم. از من نخواه. من دلم نمی آد.»
🦋راستی اصلاً تکلیفت با خودت روشن بود؟ همان روز که به مادر گفته بودی برای شهادتت دعا کند، به مهدیه گفته بودی:《 مامان را راضی کن برام بره خواستگاری، ما داریم بر می گردیم. 》
#یک_روز_بعد_از_حیرانی
#شهید_محمد_رضا_دهقان
#بریده_کتاب
ــــــــــــــــــــــــ
هدیه ی کتاب 90/000ت
سال اول طلبگی هادی بود. یک روز به او گفتم: می دانی شهریه ای که یک طلبه می گیرد، از سهم امام زمان(عج)🌹 است
🕊🕊
باتعجب نگاهم کرد و گفت: خُب شنیدم، منظورت چیه؟!
گفتم: بزرگان دین می گویند اگر طلبه ای درس نخواند، گرفتن پول امام زمان(عج)💕 برای او اشکال پیدا می کند.
✨✨✨
کمی فکر کرد. بعد از آن دیگر از حوزه علمیه شهریه نگرفت! با موتور کار می کرد و هزینه های خودش را تأمین می کرد، اما دیگر به سراغ سهم امام زمان(عج)🌹 نرفت.
هادی طلبه ای سخت کوش بود. در کنار طلبگی فعالیت های مختلف انجام می داد. اما از مهمترین ویژگی های او دقت در حلال🌹 و حرام🔥 بود. او بسیار احتیاط می کرد. چرا که بزرگان، راه رسیدن به کمال را دقت در حرام و حلال می دانند.
✨✨✨
او به نوعی راه نفوذ شیطان🔥 را بسته بود. همیشه دقت می کرد که کارهایش مشکل شرعی نداشته باشد.
به بیت المال بسیار حساس بود، حتی قبل از اینکه ساکن نجف🇮🇶 شود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#پسرک_فلافل_فروش
#هادی_ذوالفقاری
#بریده_کتاب
#توصیه_کتابخوانی
📚مقام معظم رهبری:
اگر کتابخوانى فرهنگ رایج شد و در بین مردم ما جا افتاد، آنوقت کسانى پیدا میشوند که👈🏻 «صدقه کتاب» درست میکنند که الان نیست. ❌
شما ببینید چقدر روضهخوانى میشود! چقدر احسان میشود! چقدر به ایتام کمک میشود! چقدر پول و جنس و پارچه و چیزهاى دیگر داده میشود! 🤔آیا به همین نسبت، کتاب هم داده میشود؟! به همین نسبت پول براى چاپ کتاب داده میشود؟! خیلى کم. خب، شما که روشنفکرید و به اهمیت این کار آگاهید، این را ترویج کنید☺️
{🕊️✨}
•
•
💕همیشه میگفت:
«نماز رو ول کن خدا رو بچسب..!♥️»
یه بار ازش پرسیدم:
« معنی این حرفت چیه..»
خندیدو گفت:
«داداش..! یعنی اینکه،
همه نمازت باید برا خدا باشه
و همش به فکر خدا باشی..📿»
#شهید_مصطفی_صدرزاده🌷
کتاب #قرار_بی_قرار عنوان کتابی از فاطمه سادات افقه است که به زندگی مصطفی صدرزاده میپردازد.
این کتاب قصه فراز و نشیبهای زندگی شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده است که با نام جهادی سید ابراهیم به عنوان فرمانده ایرانی گردان عمار از لشکر مقتدر فاطمیون عازم سوریه شد و در آبان ماه سال 1394 روز تاسوعا به شهادت رسید.
بریده کتاب:
با فریاد لبیک یا زینب (س) یک محور از محاصره را شکستیم و در قلب دشمن قرار گرفتیم. نه راه برگشتی بود نه می شد پیشروی کرد. سید من را صدا زد و گفت «به تکفیری ها بگو ما مسلمونیم و نباید آتیش به سر خودمون بریزیم. باید برای دفاع مردم مظلوم فلسطین سر اسرائیل بمب و خمپاره بریزیم.» این جملات را به عربی برایشان گفتم. تکفیری ها هم شروع به ناسزا گفتن کردند. بار دیگر سید ابراهیم چند آیه از قرآن برایشان خواند. یکی از تکفیری ها پشت بی سیم گفت «مگه شما مسلمانید؟» گفتم «بله ما مسلمانیم و رسول خدا پیامبر ماست و قرآن کتاب ما.» نفهمیدیم چه شد اما دشمن روستای جلوتر را هم تخلیه کرد و ما توانستیم با تعداد کم از محاصره دربیاییم.
.
#کتاب_قرار_بی_قرار