eitaa logo
اینجا با هم باشیم⚘️
496 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
708 ویدیو
33 فایل
سعی دارم در این صفحه ، مطالبی که مینویسم ، عکسهائی که میگیرم و ... را درج کنم تا بماند به یادگار⚘️ #سید_رضا_متولی
مشاهده در ایتا
دانلود
💥 علاقه زیادی به ع داشت.. آن در شب عملیات پشت نونی ها وقتی داشتیم با ع را جلو میرفتیم، شهیدابراهیم‌باقری‌زاده کنار دست من نشسته بود، مایلرها (کامپرسی ها) نگه داشتند که پیاده بشن وحرکت کنیم به سمت نقطه رهایی ، ابراهیم باقری وقتی پایین آمد یه نگاهی به آسمون کرد، چند دقیقه ای خیره به آسمون وستاره ها شد. گفت: ع این طرفه؟ گفتم:بله امام رضا ع این طرفه! این قبله است،پشت به قبله امام رضا ع است... برگشت دستش گذاشت روی سینه اش، اشک از چشماش سرازیرشد تو اون لحظه حساس... گفت:دلم می خواست بیام به پابوست آقا،مدتیه نشده برسم به خدمت شما،از همین جا به شما سلام میدم... ع یه سلامی از ته دل،من دیگه همچین سلامی را هیج جایی ندیدم..🥺 از ته دل سلامی کرد و قطع به یقین جواب سلام را گرفت که پس ازشهادتش پیکرش نه به اشتباه،نه!! اشتباهی در کار نبود.. پیکرش به تقدیر،به دستور،با طلبیدن امام رضاع به مشهدالرضا رفت... 💥وقتی پیکرهمه شهدا را به دیار آوردند،پیکرمطهر ابراهیم بین آن ها نبود! کجاست؟! چی شده؟! خبررسید که پیکرشهید در مشهدالرضا است! 💥اون موقع ها رسم براین بود که هرشهیدی را وارد مشهد میکردندقبل از اینکه به ببرند و به خانواده ها خبر بدهند،مستقیم پیکررا به حرم میبردند وطواف میدادند... ابراهیم از رفت به مشهدالرضا،طلبیدش امام رضا 💥و نکته ای که بر روی سنگ مزارمطهرش هست اینکه عکس تصویرشون هم الان رو به سوی امام رضاست!🤲 راوی:
هدایت شده از شیدایی دل_محمدامیری
ای گنــــــــــــبد زرد آفتــــابی             درظلمت شب چو ماهتــابی شــمس الشموس آســـمانها              شــــــاهـنشه زیبای مَلَــکها سلــطان ســـریر آســـمانی!                توصـــــاحب گنــــبد طــلائی آقا دل مــا بســــــته بکویــت                پیــــمانه ما پر ز ســــبویــت ما مـــست می نــاب الستیم                دل بـر می انــــگور نبــستیم با دیــــدن ایــــــــوان طــلایت                مـا مست شدیم از می نابت  ✍سروده:امیری❤️ ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄ باز هم زائرتان نیستم، از دور سلام! تو زندگی حرفهایی هست که فقط و فقط، باید بر روی "باب الجواد"... کلمه ها را دانه کنی، دانه های اشک بکشانی شان دنبال هم، شبیه یک تسبیح، بچرخانی شان توی صورتت، ذکر بگیری و بعد، انگار که تسبیح پاره بشود، دانه ها بیایند تا بچکند روی سنگ های حرم... باز هم در به در شب شدم، "ای نور سلام" باز هم زائرتان نیستم، "از دور سلام" اَلسَّلامُ عَلَیک یا علی ابن موسَی الرِّضا (ع) ♥️ ♥️ ♥️ 🆔 @sheydai_del
💥قرار بود امسال برای دور دوم ریاست جمهوری شما تلاش و تبلیغ کنیم نه برای اولین سالگرد شهادتت😭💔 @hatef10012
بسم‌الله الرحمن الرحیم مثل خیلی وقت های دیگر گوشی را بر میدارم و با عجله سر تیتر پیام های مرتبط با تحولات جهان پیچ در پیچ امروز و... را میخوانم. در بین این همه پیام رنگارنگ، در گروه "نون و القلم"ناگهان چشمم به این جمله می افتد: "شهیدان زنده اند". فرستنده پیام جناب اقای سیدرضا متولی از روایان نام آشنای دفاع مقدس است و معمولا روایت هایی شنیدنی را برای نسل جبهه و جنگ ندیده!نقل میکنند. عطش پایان ناپذیرم برای شنیدن از خاطرات شهدا مرا وا میدارد که پیام را مو به مو بخوانم... ان هم نه یک بار و دوبار... تازگی شهیدی از شهیدان عزیز استان فارس به خواب سیدِ راوی آمده و در عالم رفاقت از اینکه مدتی است سید به زیارتش نرفته گله کرده است... سید بیدار شده و بعد از پرس و جو از بنیاد شهید متوجه شده که همین روزها تاریخ شهادت این شهید است. از این کرامات کم نشنیده ام ولی در پیام سید اشاره شده که از مزارشریف این شهید هم مطهر است و هم معطر..‌. همین کافی است تا نیت کنم که به زیارت شهید بروم و شنیده ها را با چشم خودم ببینم! روز میلاد امام رضاعلیه السلام است و بعد از مدت ها به زیارت سیدعلاالدین حسین علیه السلام میروم... بعد از عرض سلام وارادت خدمت آقا، از خادمین سراغ قبر مطهر شهید معطر را میگیرم... جالب است که همه شان شهید را میشناسند و من متعجبم که پس چرا ان طور که باید او را به دیگران نشناسانده اند؟؟؟؟ بالاخره با گفتنجمله ی: ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده... از خودش میخواهم که پیدایم کند.... پرسان پرسان میروم و به جایی میرسم که مدفن شهید است... خادمی نشسته و مشغول ذکر و دعاست. میپرسم شهید محمد حاجی دَوَلو، همین جا دفن هستند؟ میگوید:بله! و وقتی با نگاه پرسش گرم مواجه میشود ادامه میدهد: قالی سوم را بالا بزن...قبرش معلوم میشود... می ایستم و گوشه ی قالی را تا میزنم.... یک باره بوی عطری شبیه عطر مثلا مدینه مشام جانم را پر میکند... من مدینه نرفته ام ولی حسم میگوید انجا هم همین عطر را دارد... در همین لحظه چشمم به سنگ قبر شهید میخورد و جالب تر تاریخ شهادت او که ۱۹ اردیبهشت ۱۳۶۱ است و این یعنی امروز سالگرد شهادت محمد است... اما دریغا که انگار نه انگار چنین گوهری در خاک شیراز و در جوار سیدعلاءالدین حسین علیه السلام پنهان شده... به خادم که هم چنان مشغول خواندن دعا است میگویم:این بوی عطر، از مزار شهید است؟؟!! و از شنیدن جواب بله!شگفت زده تر از چند لحظه پیش میشوم... به درستی اگر این شهید معطر متعلق به شهر دیگری هم بود همین قدر غریب و تنها میماند که در حتی در سالگرد شهادتش قالی روی مزار را بر نداشته باشند؟ کمی که میگذرد دو خادم برای زیارت به سراغ مزار شهید می آیند و انها هم در جواب سوال من که چرا مسئولین امر این شهید را آنطور که باید معرفی نمیکنند؟؟جوابی ندارند جز انکه ما خودمان به زیارتش می آییم! آیا نمیشود دانش اموزان دبیرستان را به دیدار این شهید اورد تا عطر ملیحش را با عمق جان استشمام کنند؟؟؟ آیا این شهید آیه ای از آیات مغفول خداوند در دیار امین ولایت نیست؟؟؟؟ کمی بعد با صدایی به خودم می آیم. صدا میگوید: لطفا بلند شید! میخوایم قالی رو پهن کنیم...موقع نماز شده.... و بعد هم صف نماز تشکیل میشود و احتمالا که چه عرض کنم شاید بهتر است بگویم قطعاکسی که درست روی قالی پهن شده بر قبر معطر شهید به نماز ایستاده نمیداند عطری که موقع سجده به مشامش میرسد از کجاست.... وگرنه شاید اصلا روی سنگ شهید نماز نمیخواند... پ.ن:بیایید هر یک به نوبه ی خود گامی برای معرفی شهید محمدحاجی دَوَلو شهید معطر شهرمان برداریم.... یا علی... ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴
هدایت شده از انجمن روایتگران فجر فارس(NGO)