باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم👌🏻📚
کتاب #آمریکایی
به قلم #هاوارد_فاست
ترجمه #فریدون_مجلسی
نشر #اسم
#برشی_از_کتاب👇🏻
هنگامی که #زندگی را دوباره آغاز میکرد، هنوز کاملاً نه در گذشته بود و نه در حال و با توالی سریع به خیلی چیزها تبدیل شد.
"پیتر آلتگلد" پسرک روستایی، پیتر آلتگلد سرباز، پیتر آلتگلدِ ولگرد، پیتر آلتگلدِ سرگردان که در جایی که امیدی وجود نداشت در جستوجوی #امید بود. پیتر آلتگلدِ محتضر، زنده، شکستخورده، پیروز.
آغاز دگرگونی را به یاد میآورد؛ هنگامی که در ژرفای بیماری و نومیدی مردمانی را یافت که به او نیکی کردند، کمکش کردند و غذایش دادند. این خاطرهی خوبی بود که میتوانست آن را زنده کند و بهطور کامل به ضمیر آگاه آورد و فقط از این درشگفت بود در پس فکرش چه چیزی نهفته بود که ناراحتش میکرد.
***
کودکی سیاهپوست با چهرهای به گفتهی دیگران زشتطوری که هیچفردی میل به همصحبتشدن با اوندارد.
از مهاجرانِ آلمانیتبارِ #آمریکا
منفور و مطرود حتی برای #خانواده...
جانِپسر، مقصد شلّاقهای #پدر است، شلاقهایی که بهشکل جنونآمیز بالا میرود و بر تنِ #پسر فرود میآید؛ گویی پدر قصد دارد عقدهی تمام بدبختیها و سختیهای زندگی را برتنِ پسر خالی کند، پس تا توان دارد سنگین مینوازد...
پسر، فرار را برقرار ترجیح میدهد؛ فرار از کار طاقتفرسا در کشتزار و شلاق، و پیوستن به اتحادیهی الغاگرایان! پناهبردن به #جنگ و حتی #مرگ! حتی تحمل مرگ هم از تحمل شلاقهای پدر برایش گواراتر است!
پسرک از جنگ برمیگردد و حالا دیگر پسرک نیست و نوجوانیست برومند.
به خانه بازمیگردد ولی بازهم تابِ شلاقهایپدر را ندارد. میرود که #درس بخواند، معلمی را انتخاب میکند و #معلم میشود ولی چشمانداز و آیندهی شغلش با آرمانهایش جور درنمیآید. پس لباس معلمی از تن بیرون میکند و جامهی #کارگری میپوشد و میشود کارگرِ راهآهن.
کار در #راهآهن ارمغانی جز بیماری و آوارگی برایش ندارد. آواره و بیکار میشود امّا کم نمیآورد؛ اینبار با ارادهای قویتر، تصمیم میگیرد برای همیشه از دور سختی و حقارت خارج شود:
#درس میخواند، #قاضی میشود، و بعد فرماندار ایالت و بعد رهبر حزب....
حالا دیگر او یک فرماندارِ قدرتمند و ثروتمند است با همسری زیبا.
جان پیتر آلتگلدِ چهلساله که حالا دادستانِ ایالت است با پروندهی چند شورشیِ مدافعِ حقوق کارگران، روبرو میشود که هماکنون ۴نفر از آنان اعدام شدهاند، یکنفر در زندان خودکشی کرده و ۳نفر دیگر هم در حبس بهسر میبرند.
این پرونده چالشی بزرگ برای قاضی آلتگلد بهوجود میآورد و او را در برزخی بین #قدرت و #عدالت میاندازد که نوع برخورد و تصمیمِ وی در جریان این پرونده بر جذابیت و کشش داستان میافزاید.👌🏻
"آمریکایی" نوشتهی پرقدرت و جسورانهی "هاوارد فاست" و ترجمهی زیبای "فریدون مجلسی" کتابیست خواندنی که #رهبر_معظم_انقلاب نیز در جمع مدیران مسئول و سردبیران نشریات #دانشجویی خواندن آن را به همگان توصیه کرده و از "هاوارد فاست" به عنوان یک #نویسنده ی خوب آمریکایی یاد کردهاند.
@havadaran_ketab
https://ble.im/havadaran_ketab
https://eitaa.com/havadaran_ketab
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم👌🏻📚
کتاب #وقت_معلوم
به قلم #مهدی_کفاش
انتشارات #شهرستان_ادب
#برشی_از_کتاب 👇🏻
عموجان حق داشت. اگر پرونده و روزنامهها منبع استناد من بودند، عموجان آن روزها را به چشم دیده بود. حق داشت در مورد این که بهمن کی بود، شک کند. اطلاعات و #کیهان یکم تا دهم اردیبهشت ۵۴ را صفحه به صفحه خواندم. تیتر روزنامههای چند روز اول اردیبهشت این بود: "مدعی پیامبری کشته شد!"
***
فواد طلبهی جوانی است که علاقهی خاصی به #قضاوت دارد. عموی فواد که #قاضی بازنشسته است و از کودکی راهنما و حامی او بوده، وقتی از تصمیم وی برای قاضیشدن آگاه میشود چند پرونده به او میدهد تا هم نظرش را بداند و هم او را محک بزند.
در راستای مطالعهی پروندهها،ماجراهای عجیبی برای فواد پیش میآید. بخشی از داستان که مربوط به پروندهی علیپهلوی(اسلامی) نوهی رضاخان، بهمن حجتکاشانی و همسر وی کاترین عدل است ماجرایی واقعی بوده که در سال ۱۳۵۴ اتفاق افتاده است.
تلفیق هوشمندانه و جالب یک ماجرای واقعی و #مستند با تخیل #نویسنده، به نحوی بر جذابیت #داستان افزوده است که خواننده را پای مطالعهی #کتاب مینشاند.
https://t.me/havadaran_ketab
https://ble.im/havadaran_ketab
https://eitaa.com/havadaran_ketab
https://www.instagram.com/havadaran_ketab/