eitaa logo
باشگاه هواداران کتاب
180 دنبال‌کننده
383 عکس
82 ویدیو
0 فایل
ما دور هم جمع شده‌ایم تا خوب بخوانیم😊 باید زیاد مطالعه کنیم تا بدانیم که هیچ نمی‌دانیم📚 ‌zil.ink/havadaranketab ‌ارتباط با ادمین👇 @mohammadmemarbashi
مشاهده در ایتا
دانلود
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌ ‌ 👇🏻 ‌‌‌ "مرحوم در یکی از سخنرانی‌های خود اعلام نمودند که پس از پذیرش و حمله مجدد عراق به ایران و اعزام خیل بی‌شمار نیروهای مردمی به ، امام فرمودند: اگر می‌دانستم مردم این‌گونه به جبهه می‌آیند، قطعنامه را قبول نمی‌کردم." ‌ *** ‌ این از مجموعه کتب جلد چهل و هشتم می‌باشد و در آن سعی می‌نماید علل، عوامل، چرایی و چگونگی پایان را از میان اسناد و مدارک و همچنین در بین سخنان و گفتارهای مسئولین سیاسی و فرماندهان و امرای نظامی وقت استنتاج نماید. ‌ اگر بپذیریم که هر جنگی یک آغاز و سرانجام یک پایان دارد، تنها پرسشی که برایمان باقی می‌ماند، نحوه پایان جنگ است. ‌ در تیرماه 1366 یعنی زمانی که به لحاظ نظامی بر برتری داشت، به تصویب رسید اما بین تصویب تا پذیرش آن یک سال وقفه افتاد، یعنی زمانی که برتری ایران به لحاظ نظامی _ به دلیل کارشکنی و عدم حمایت برخی از مسئولان از جبهه‌های نبرد_ رو به افول گذاشته بود. چگونه امامی که هشت‌سال بی‌وقفه رزمندگان را با خطابه‌های عاشورایی به دفاع و ترغیب می‌کرد، به یکباره را می‌نوشد؟ آیا پذیرش قطعنامه از موضع ضعف بوده است و یا استراتژی (ره) بر این امر بوده است؟ ‌ گردآورنده در این تلاش می‌نماید تا پاسخ این سؤالات را از رهگذر رجوع به مستندات و واقعیت‌های آشکار و پنهان به دست آورد و با گردآوری نظرات و عملکرد افرادی که در آن دوره سیاسی مسئولیت‌هایی برعهده داشته‌اند، خواننده را به کشف واقعیت برساند. ‌اگرچه ممکن است همانند سایر وقایع تاریخی، این اظهارات نیز دارای نقاط تاریک و مبهمی باشد. اما مستندات ذکر شده به حدی است که می تواند بسیاری از زوایای پنهان را برای خواننده حقیقت‌جو روشن نماید. https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌ ‌ 👇🏻 ‌ عموجان حق داشت. اگر پرونده و روزنامه‌ها منبع استناد من بودند، عموجان آن روزها را به چشم دیده بود. حق داشت در مورد این که بهمن کی بود، شک کند. اطلاعات و یکم تا دهم اردیبهشت ۵۴ را صفحه به صفحه خواندم. تیتر روزنامه‌های چند روز اول اردیبهشت این بود: "مدعی پیامبری کشته شد!" ‌ *** ‌ فواد طلبه‌ی جوانی است که علاقه‌ی خاصی به دارد. عموی فواد که بازنشسته است و از کودکی راهنما و حامی او بوده، وقتی از تصمیم وی برای قاضی‌شدن آگاه می‌شود چند پرونده به او می‌دهد تا هم نظرش را بداند و هم او را محک بزند. ‌ در راستای مطالعه‌ی پرونده‌ها،ماجراهای عجیبی برای فواد پیش می‌آید. بخشی از داستان که مربوط به پرونده‌ی علی‌پهلوی(اسلامی) نوه‌ی رضاخان، بهمن حجت‌کاشانی و همسر وی کاترین عدل است ماجرایی واقعی بوده که در سال ۱۳۵۴ اتفاق افتاده است. ‌ تلفیق هوشمندانه و جالب یک ماجرای واقعی و با تخیل ، به نحوی بر جذابیت افزوده است که خواننده را پای مطالعه‌ی می‌نشاند. https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/