#شعر_منتخب
#ورود_کاروان_اهل_بیت_به_شام
آن شب که آسمان خدا بیستاره بود
مردی حضور فاجعه را در نظاره بود
سهم کبوتران حرم، از حرامیان
بالِ شکسته، زخمِ فزون از شماره بود
در سوگ خیمههای عطش، زار میگریست
مشکی که در کنار تنی پاره پاره بود
زخمی که تا همیشه به نای رباب بود
از شور نینوایی یک گاهواره بود
میدوخت چشم حسرت خود را به قتلگاه
انگشتری که همسفر گوشواره بود
از کوچههای شبزدهٔ کوفه میگذشت
پیکی روان به جانب دارالاماره بود
از دشت لالهپوش خبرهای تازه داشت
مردی که نعل مرکب او خوننگاره بود
فریاد زد: امیر! در آن گرمگاه خون
آیینه در محاصرۀ سنگِ خاره بود
خون بود و شعله بود و عطش بود و خیمهها،
در معرض هجوم هزاران سواره بود
خورشید سربریده غروبی نمیشناخت
بر اوج نیزه، گرم طلوعی دوباره بود
روزی که رفت این خبر شوم تا به شام
چشم فرشتههای خدا پرستاره بود
بانگ اذان بلند نمیشد ز مأذنی
آن روز شهر، شاهد بغض ستاره بود
با ضربهای که حادثه بر طبل مینواخت
فریاد «یا حسین» بلند از نقاره بود
راه گریزِ اغلب «قاضی شُریح»ها
آن روز در بد آمدن استخاره بود
شهر فریب و وسوسه تا دیرگاه شب
میدان پایکوبی هر بادهخواره بود
یک لحظه از ترنم شادی تهی نماند
گویی که در تدارک عیشی هماره بود!
تعداد زخم گرچه ز هفتاد میگذشت
اما شمار زخم زبان بیشماره بود...
شاعر:
#محمدعلی_مجاهدی
🆔 @setayeshgaran_ashuraee
#شعر_منتخب
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
لبریز شهد عاطفه جام رقیه است
آوای مهر جان کلام رقیه است
جانسوز و کفر سوز و روانسوز و ظلم سوز
در گوشه خرابه کلام رقیه است
چون او کسی به عهد محبت وفا نکرد
این سکّه تا به حشر به نام رقیه است
با دستهای کوچک خود نخل ظلم کند
عالیترین مرام، مرام رقیه است
یک جمله گفت و کاخ ستم را به باد داد
خونین ترین پیام، پیام رقیه است
آن قصّه ای که خاطره انگیز کربلاست
افسانه خرابه شام رقیه است
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
عشق حسین رمز دوام رقیه است
گاهی به کوه و دشت و گهی در خرابه ها
در دست عشق دوست، زمام رقیه است
هر کس دلی به دست حبیبی سپرده است
پروانه هم، غلام غلامِ رقیه است
شاعر:
#محمدعلی_مجاهدی (پروانه)
🔹️ @Havasjam
#شعر_منتخب
#امام_زمان روحی فداه
تا ببینیم تو را چشم به راهیم هنوز
آرزومند لقای رخ ماهیم هنوز
جمعه ها هفته به هفته پی هم می گذرد
از غم دوری تو شعله ی آهیم هنوز
در بیابان طلب آبله در پا داریم
روز و شب منتظر نیمه نگاهیم هنوز
نشد آقا که شبی یا سحری یا که دمی
با تو باشیم،ز بس غرق گناهیم هنوز!
حبّ دنیا پر و بال دل ما را سوزاند
بی سبب نیست که افتاده به چاهیم هنوز
این که آقا نمی آیی به خدا حق داری!!!
چون که ما در پی امیال و رفاهیم هنوز
هر چه هستیم گدای پسر فاطمه ایم
کاسه بر دست در خانه ی شاهیم هنوز
تا نیایی گره ای باز نگردد هرگز
حاجت خویش همآره ز تو خواهیم هنوز
انتقام در آتش زده را می گیریم ...
در پی آرزوی گاه به گاهیم هنوز
شاعر : محمد فردوسی
|حواس جمع|Havasjam 👇
https://eitaa.com/joinchat/945422359Cd198281eda
#شعر_منتخب
#امام_حسن_مجتبی علیه السلام
#امام_حسین علیه السلام
دو جلوۀ ابدی از درخششی ازلی
به خُلق و خو، دو محمد؛ به رنگ و بو دو علی
دو آسمان که زمین مملو از ارادتشان
دوشنبههای جهان تشنۀ زیارتشان
چگونه باید از این وصف جاودانه نوشت
دو سرو باغ بهشتاند خوش به حال بهشت
دو سرگذاشته بر شانههای پیغمبر
و در مباهله اَبنائنای پیغمبر
به عزت و عظمت دادهاند نام و نشان
دو باوقار که خون علیست در رگشان
نگاه روشنشان آیه آیه اَلرَّحمان
و در تلاقی بحرین لؤلؤ و مرجان
چگونه سر نگذارد جهان به محضرشان
که مهربانِ خدا، فاطمهست مادرشان
به یک نگاه هزاران کمیت میسازند
دو مصرعاند که یک شاهبیت میسازند
سلوک هر دو برادر میان یک راه است
مسیر روشنشان قُربةً اِلی الله است
اگر شتاب کنند و اگر درنگ کنند
اگر که صلح کنند و اگر که جنگ کنند
به یک نماز شبیه است عمر این دو امام
که گاه وقت قعود است و گاه وقت قیام
در اوج غربت و غیرت یکیست یاورشان
دو مقتدا دو برادر، که صبر خواهرشان
برای خواهر حیرتزده چه سخت گذشت
غمی که خورده گره با دو تشت، آه دو تشت
یکی که خون جگر داده است زینب را
میان غربت خانه شکست زینب را
یکی که... آه چه میگویم، آه... بزم شراب
و خیزران و دل زینب و نگاه رباب
شاعر:
#سیدمحمدجواد_شرافت
@aghighpoem ⬅️عقیق شعر
|حواس جمع|Havasjam 👇
https://eitaa.com/joinchat/945422359Cd198281eda
#شعر_منتخب
#امام_حسن_مجتبی علیه السلام
بنویسید مرا: بی سر و سامان حسن
بنویسید: منم تشنۀ احسان حسن
حسن در حُسنِ حسن، عشق حسن، جان حسن
دل عشاق شکار است به پیکان حسن
در مقامش بود این بس که نه تنها ایوب
صبر هم گشته خودش دست به دامان حسن
حاتم ار جود و سخایش شده مشهور خودش
میرود محض گدایی به در خوان حسن
سر تعظیم کند خم به برش جبرائیل
تا که یک لحظه زند بوسه به دستان حسن
سائل از شام رسید، گفت مداماً دشنام
دید لطف و کرمش، گشت مسلمان حسن
همه گفتند که جانها همه قربان حسین
ذکر روی لب احمد شده: قربان حسن
دشمنش دید به کل، هیبت او را به جمل
همه حیرت زده از جنگ نمایان حسن
وسط معرکه سر بود که میخورد زمین
متحیر، ملک باد ز طوفان حسن
مات و مبهوت رجزخوانی او جن و بشر
ملک الموت شده گوش به فرمان حسن
جز خداوند نشد با خبر از غصۀ او
کس نفهمید چه بود آن غم پنهان حسن
قاتلش زهر نشد، غصۀ آن کوچه تنگ
خورهای بود همیشه به تن و جان حسن
ضربه تا خورد به مادر، نظر من این است
تار شد از اثر ضربه، دو چشمان حسن
مادر افتاد زمین، غیرت او ریخت به هم
رفت طاقت ز تمام بدن و جان حسن
شاعر:
#رامین_برومند
|حواس جمع|Havasjam 👇
https://eitaa.com/joinchat/945422359Cd198281eda
#شعر_منتخب
#امام_حسین علیه السلام
عضو عضو پیکرم پیوسته گوید یا حسین
تا برات کربلایم را کند امضا حسین
هم دلم را برده با خود در کنار قتلگاه
هم دو چشمم را کند از اشک و خون دریا حسین
با همین پرونده ی سنگین و این بار گناه
می خرد ما را در این دنیا و آن دنیا حسین
از سنین کودکی پوشیده ام رخت سیاه
ریختم اشگ و زدم بر سینه، گفتم یا حسین
غم مخور گر روز محشر گم شدی در بین خلق
هر کجا باشیم ما را می کند پیدا حسین
من که از روز ولادت کربلایی بوده ام
دوست دارم وقت مردن هم بمیرم با حسین
شاعر:
#غلامرضا_سازگار
|حواس جمع|Havasjam 👇
https://eitaa.com/joinchat/945422359Cd198281eda
#شعر_منتخب
#امام_حسین علیه السلام
ای همه خلق جهان، شاهد یکتایی تو
دل ما، بیتِ الهی ز دلآرایی تو
با وجود رُخ خونین و به خاک آلوده
صورتی را نتوان یافت، به زیبایی تو
سجدهٔ شکر به مقتل پی هفتاد و دو داغ
بود آیینهای از صبر و شکیبایی تو
دادی انگشتر خود را به عدو با انگشت
زهی از بذل و جوانمردی و آقایی تو
چینِ اندوه، به پیشانی خورشید انداخت
آفتاب رُخِ بر نیزه تماشایی تو
نخل توحید، ز خون تو بقا یافت از آن
چوب زد خصم به لبهای مسیحایی تو
بس که بر پیکر تو، زخم روی زخم زدند
گشت مشکل به یتیم تو شناسایی تو
لالهٔ پرپر زهرایی و چشم «میثم»
گل در این باغ ندیده به شکوفایی تو
شاعر:
#غلامرضا_سازگار
|حواس جمع|Havasjam 👇
https://eitaa.com/joinchat/945422359Cd198281eda