🔴 #زندگی_آدم_آهنی
💠 زن و مرد حتما باید ابراز محبت #کلامی داشته باشند. اما محبت و معاشقهی #رفتاری، عاملی است که محبت کلامی را بر #عمق جان همسر مینشاند. برای معاشقهی رفتاری حتما #تمرین کنید.
💠 وقتى زن #آستين مردش را با دقت بالا میزند، وقتی گوشه لباس همسرش را میدوزد وقتى مرد زانو ميزند تا بند #كفشِ همسرش را گره بزند! وقتی گونه همسرش را از #اشک پاك ميكند، وقتی زن بازوي او را هنگام عبور از خيابان مىگیرد وقتی مرد کفشهای او را جلوی پایش جفت میکند وقتی #درب ماشین را برایش باز میکند وقتی مرد از راه میرسد و زن #شربت به دست به استقبالش میآید و هزاران رفتار درآمیخته با محبت، همگی معاشقهی #رفتاری هستند که اگر نباشند زندگی ما مثل زندگی #آدم_آهنی میشود.
#همسرانه
عاشقانه زندگی کردن رو اینجا یاد بگیر👇
کانال #همسرداری حوای آدم
❤️ @havayeadam 💚
💖 همسرانه حوای آدم 💖
#رمان_صفیر_پارت 7 به هر زحمتی بود خودم و صندلی را هل دادم عقب. لعنتی مثل یک آهن ربای قوی مرتب مرا به
#رمان_صفیر_پارت 8
دوباره صدای سفیر آرام شد پیش خودم گفتم اگر این موجود نیمه ماهی هم باشد نمی تواند زیاد دور از آب بماند تا همین جا هم که آمده ریسک بزرگی کرده اما چرا باید جان خودش را برای به خطر بیاندازد
اصلاً چرا منتظر من بود!
امروز صبح وقتی از ناخدا جمال درباره آبی ها پرسیدم و اینکه آیا واقعا وجود دارند انگار که با خل و چل روبرو شده نگاهم کرد.
موبایلم را برداشتم و دراز کشیدم روی تخت سری به سایت های اینترنتی زدم و در مورد پری دریایی تحقیقاتی کردم هیچ منبع معتبری در مورد اینکه کسی واقعاً با اینها برخورد کرده باشد پیدا نشد به غیر از عکس چند موجود عجیب و غریب که از دریا گرفته بودند و می گفتند پری همین است.
آبی ها فقط در افسانه بودند در کتاب ادیسه آمده که سیرن ها زن های نیمه انسان بودند و چنان آواز می خواندند که ملوانان دیوانه می شدند به خودتان را به دریا می انداختند شاید هم بعد از دیوانگان بدبخت را به زیر آب می کشیدند بعد هم به یاد صفیری افتادم که هنگام آمدن این موجود دریای توی گوش هایم می پیچید
جراتش را نداشتم که شبانه بروم به یک ساحل دور قطعاً این پری جایی که انسان دیگری باشد پایش را از دریا بیرون نمیگذاشت
فردا صبح بیدار شدم و سر فرصت حمام و اصلاح کردم و کمی به خودم رسیدم کمی خندهدار بود انگار که می خواهم با یک انسان واقعی دیدار کنم و ملاقات داشته باشم آنقدر گشتم تاریخ ساحل باصفا و خلوت پیدا کردم و همان جا نشستم روی یک تخته سنگ و خیره شدم به رو به رو
اما هیچ خبری از او نبود مرتب راه می رفتم و نشستم بعد از ظهر یه چیز که خوردم و با یک بطری آب معدنی برگشتم بالاخره نزدیک غروب آفتاب که رفت دیدم یک نفر از میان آبهای ساحلی خط راست کرد و با قدم هایی بلند آمد به طرفم خودش بود به نیم تنه پایین است که از دریا بیرون زده بود خیره شدم
مثل ما روی دو پا راه می رفت در کل اندامش فرقی با ما نداشت غیر از پولکی که از سرشانه تا پایین را پوشانده بود نزدیک من که رسید دوباره صدای سفیر پیچید توی گوشم اما این بار هارمونی خاصی داشت دلم میخواست ادامه داشته باشد مثل یک نت موسیقی ملودی جذابی داشت و به من آرامش می بخشد نزدیکم که رسید نگاهی به ساعتش انداخت و گفت
میدونستی سارا می آمد اینجا و نقاشی می کشید
این یکی دیگر خیلی غیر منتظره بود ناباورانه بهش زل زدم پرسیدم
تو از کجا زن منو میشناسی
خندید و بدون اینکه جوابی بدهد رفت و نشست آخرین نقطه که آب و دریا به هم وصل می شدند و پاهایش را طوری دراز کرد که آخرین موج های ریز روی آن ها بریزند
مدت خدمت با چنین افرادی زیاد برخورد کرده بودم قطرهچکانی اطلاعات می دهند و در مقابل سوالات مستقیم مقاومت میکنند نشستم کنارش و اجازه دادم تا آب دریا شلوارم را خیس کند پرسیدم
تو چطوری میتونی بیرون از آب نفس بکشی
انگشتش را کشید به نوک بینی خوش تراش است و گفت
ما یک نژاد دورگه هستیم
ابروهام را انداختم بالا و گفتم
پس باید کمیاب باشید،
همانطور که به جلو خیره شده بود گفت به شدت
یک نگاهی به اطراف انداختم و گفتم اون چادر و نقاب مال خودت بود
متوجه منظورم شد سرش را برگرداند و گفت...
#رمان ادامه دارد...
کانال #همسرداری حوای آدم
❤️ @havayeadam 💚
🌹#سبک_زندگی
🌷 امام علی عليه السلام
آنچه دوست ندارى درباره ات گفته شود، درباره ديگران مگوى.
لا تَقُل ما لا تُحِبُّ أن يُقالَ لَكَ؛
📚 بحارالأنوار ج 77، ص 132
#همسرانه
عاشقانه زندگی کردن رو اینجا یاد بگیر👇
کانال #همسرداری حوای آدم
❤️ @havayeadam 💚
☑️ مقایسه کردن خودمان با دیگران
💎یکی از طرز تفکرهای اشتباهی که در جامعه حاکم شده است این است که مثلا یکی از همکاران ما ترفیع می گیرد و ما فکر می کنیم که از او عقب افتاده ایم.
💎اگر مواظب نباشیم همیشه کسی یا چیزی وجود دارد که باعث می شود احساس کنیم که نسبت به دیگران عقب افتاده ایم.
💎باید این اصل را به یاد داشته باشیم که:
تا زمانی که دائما خود را با دیگران مقایسه می کنید، هیچوقت احساس خوبی نسبت به خود پیدا نمی کنید.
💎زندگی مسابقه دادن با دیگران نیست. مسیر زندگی هر فرد با دیگری فرق می کند.
ما در زندگی فقط باید با خودمان مسابقه بدهیم و روی خودمان تمرکز کنیم، نه روی دیگران.
💎باید سعی کنیم تا هرروز از روز قبل بهتر باشیم
💎پس حواسمان هست که مقایسه کردن «خودمان» با «دیگران»...
❌ ممنوع ❌
#همسرانه
عاشقانه زندگی کردن رو اینجا یاد بگیر👇
کانال #همسرداری حوای آدم
❤️ @havayeadam 💚
#مادر
ﻣﻦ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﭽﻪ ﺑﻮﺩﻡ از ﯾﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺧﻨﺪﻡ ﻣﯿﮕﺮﻓﺖ ...ﮐﻪ ﻣﯿﺸﺴﺖ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ،ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻓﺮﺵ ﺑﺎ ﺍﻧﮕﺸﺘﺎﺵ ﺍﺷﻐﺎﻝﻫﺎ ﺭﻭ ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ ﺟﻤﻊ ﻣﯿﮑﺮﺩ! ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ ﭼﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﺳﺎﺩﻩﺍﯼ ﺩﺍﺭﻡ! ﻣﮕﻪ ﻣﺎ ﺟﺎﺭﻭ ﺑﺮﻗﯽ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ؟
آﺧﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﮐﺎﺭﯾﻪ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺎ ﺍﻧﮕﺸﺖ آﺷﻐﺎﻝﻫﺎ ﺭﻭ ﺟﻤﻊ ﻣﯿﮑﻨﻪ؟
ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻡ ﻭ ﻏﺮﻕ ﻏﺼﻪﻫﺎﻡ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﺑﻪ مشکلاﺗﻢ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ... ﯾﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺍﻭﻣﺪﻡ ... ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﻡ ﭘﺮ ﺍﺯ آﺷﻐﺎلاییه ﮐﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻓﺮﺵ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩﻡ...
#همسرانه
عاشقانه زندگی کردن رو اینجا یاد بگیر👇
کانال #همسرداری حوای آدم
❤️ @havayeadam 💚
سیاست #خانه_داری 👌
اگر میخواهید مغز گردو سالم خارج شود آن را یك شبانهروز در آب نمك خیس كنید و سپس بشکنید 🥜
#همسرانه
عاشقانه زندگی کردن رو اینجا یاد بگیر👇
کانال #همسرداری حوای آدم
❤️ @havayeadam 💚
"عشق را سی روزه به رابطهتان برگردانید!"
با این چالش سی روزه، عشق را به رابطه برگردانید...!
1_ وقتی بیدار میشوید از همسرتان بپرسید: «برای این که روز خوبی داشته باشی چه کاری از دست من بر میآید؟»
2_ بنشینید و در تقویم برای یک شب بیرون رفتن برنامه ریزی کنید.
3_ یک روز را بدون انتقاد از همسرتان بگذرانید.
4_ روزی که با هم در خانه هستید تمام ابزارهای الکترونیک اعم از موبایل، تلویزیون، کامپیوتر و... را خاموش کنید.
5_ همسرتان را ماساژ دهید.
6_ برای او یک یادداشت کوتاه بنویسید.
7_ وسط روز برای او یک پیام عاشقانه بفرستید.
8_ یک وعده غذا را با همکاری هم درست کنید.
9_ یک روز کامل تمرکزتان را روی محبت به همسرتان بگذارید.
10_ از همسرتان تعریفی بکنید که تا کنون به زبان نیاورده بودید.
#همسرانه
عاشقانه زندگی کردن رو اینجا یاد بگیر👇
کانال #همسرداری حوای آدم
❤️ @havayeadam 💚
بلوغ دردناک است ،
وداع با دوران کودکی دردناک است ،
کامل شدن دردناک است ،
اما گریزی نیست و تو آهسته آهسته بلند می شوی، و راه میافتی و میروی،
و در این راه رفتن، دست و بالت بارها زخمی میشود،
اما آبدیده میشوی و میآموزی که از جادههای ناشناس نهراسی،
از مقصد بی انتها نهراسی،
از ترسیدن نهراسی
و تنها بروی و بروی و بروی...
#همسرانه
عاشقانه زندگی کردن رو اینجا یاد بگیر👇
کانال #همسرداری حوای آدم
❤️ @havayeadam 💚
💖 همسرانه حوای آدم 💖
#رمان_صفیر_پارت 8 دوباره صدای سفیر آرام شد پیش خودم گفتم اگر این موجود نیمه ماهی هم باشد نمی تواند
#رمان_صفیر_پارت 9
سرش را برگرداند و گفت:
اره خیلی وقتا که حوصله ام سر میره،میام یه گشتی تو شهر میزنم
خندیدم و گفتم :
حیف که نمیتونی بیای تهران
لبهایش را کج کرد و گفت :
شنیدم شهر گندیه
شانه هایم را بالا انداختم و گفتم :
ظرف یکساعت توش تلف میشی
بعدهم هردو خندیدیم . گفتم :
تو اسم هم داری؟
نگاهش واقعا عاقل اندر سیفه بود.تیله آبی رنگ چشمانش برق می زدند.
«معلومه که دارم»
به خنده ادامه و گفتم:
«بزار حدس بزنم»
بعدهم صدایم را انداختم پس حلقم و یک کلمه هچلی پراندم.دلش را گرفت از خنده و گفت:
«از فضا که نیومدم.از دریا اومدم»
بعد بادست به روبه رو اشاره کرد و گفت:
«از همینجا .انقدری با شما فاصله نداریم»
بعد هم شروع کرد به ور رفتن با ماسه های زیر دستش.من هم بیکار نماندم با انگشتانم چاله می کندم.یک کم سات ماندیم و من پرسیذم:
«نگفتی چرا منتظرم بودی؟»
انبوه موهایش را به طرف دیگری ریخت و گفت:
«اسمم دلاریسه»
باز هم تیرم به سنگ خورد .هوا رو به تاریکی می رفت . برق چشمتنش بیشتر شده و کمی مرا هوت برداشته بود.
«پس زیاد با اسمای ما فرقی نداره »
تکانی به خودش داد و مثل فنر از جایش پرید .
دوباره پرسیدم:«منظورت از بازی چی بود؟»
راه افتاد و رفت به طرف دریا.من هم کنارش دوش به دوش حرکت کردم.
«چرا به هیچکدوم از سوالای من جواب نمیدی؟»
بدون اینکه رو برگرداند و نگاهم کند گفت:
«مادام که مثل دزد و پلیس رفتار کنی،چیزی گیرت نمیاد کارآگاه»
«اگه برخورد مناسبی باهات نداشتم معذرت میخوام خانم...»
برگشت و نگاهم کرد .در ان فضایی که رو به تاریکی میرفت،انگار ک از چشمانش آتش می باریدگفت :..
#رمان ادامه دارد...
کانال #همسرداری حوای آدم
❤️ @havayeadam 💚