#پارت_هشتم از #رمان_جان_من
#عاشقانه و #مذهبی
پدر صورتش را در هم کشید و با لحنی زننده پاسخ داد:
«تو که عقل تو سرت نیس! یه روز غُر میزنی مستأجر نیار، یه روز غُر میزنی که حالا نفس نکش که مستأجر داریم! »
در چشمان مادر بغض تلخی ته نشین شد و باز با متانت پاسخ داد:
«عقل من میگه مردمدار باش! یه کاری نکن که مردم ازت فراری باشن... »
کلام مادر به انتها نرسیده بود که عبدالله با یک بغل نان در چهارچوب در ظاهر شد و با چشمانی که از تعجب گرد شده بود، پرسید: «چی شده؟ اتفاقی افتاده؟ » و پدر که انگار گوش تازهای برای فریاد کشیدن یافته بود، دوباره شروع کرد: «چی میخواستی بشه؟!!! نصف انبار برگشت خورده، مالم داره تلف میشه، اونوقت مادر بیعقلت میگه داد نزن مردم بیدار میشن! » عبدالله که تازه از نگرانی در آمده بود، لبخندی زد و در حالی که سعی میکرد به کمک پاشنه پای چپش کفش را از پای راستش درآورد، پاسخ داد: «صلوات بفرست بابا! طوری نشده! الآن صبحونه میخوریم من فوری میرم ببینم چه خبره. »
سپس نانها را روی اُپن آشپزخانه گذاشت و ادامه داد: «توکل به خدا! إنشاءالله درست میشه! » اما نمیدانم چرا پدر با هر کلامی، هر چند آرام و متین، عصبانیتر میشد که دوباره فریاد کشید: «تو دیگه چی میگی؟!!! فکر کردی منم شاگردت هستم که درسم میدی؟!!! فکر کردی من بلد نیستم به خدا توکل کنم؟!!! چی درست میشه؟!!! »
نگاهش به قدری پُر غیظ و غضب بود که عبدالله دیگر جرأت نکرد چیزی بگوید. مادر هم حسابی دلخور شده بود که بغض کرد و کنج اتاق چمباته زد. من هم گوشه مبل خزیده و هیچ نمیگفتم و پدر همچنان داد و بیداد میکرد تا از اتاق خارج شد و خیال کردم رفته که باز صدای فریادش در خانه پیچید و اینبار نوبت من بود: «الهه! کجایی؟ بیا اینجا ببینم! »
با ترس خودم را به پدر رساندم که بیرون اتاق نشیمن در راهرو ایستاده بود. بخاطر حضور مستأجری که راه پله اتاقش از همانجا شروع می شد، از اتاق بیرون نرفتم و همانجا در پاشنه در ایستادم. پدر دمپایی لاانگشتیاش را مقابل صورتم گرفت و پرخاش کرد: «بهت نگفتم این بندش پاره شده؟!!! پس چرا
ندوختی؟!!! » بی اختیار با نگاهم پله ها را پاییدم. شاید خجالت میکشیدم که آقای عادلی صدای پدر را بشنود، سپس سرم را پایین انداختم و با صدایی گرفته پاسخ دادم: «دیشب داشتم میدوختمش، ولی سوزن شکست. دیگه سوزن بزرگ نداشتیم. گفتم امروز عبدالله رو میفرستم از خرازی بخره... » که پدر با عصبانیت به میان حرفم آمد: «نمیخواد قصه سر هم کنی! فقط کارِت شده خوردن و خوابیدن تو این خونه! »
دمپایی را کف راهرو کوبید، دست به دیوار گرفت و با بی تعادلی دمپایی هایش را به پا کرد و وارد حیاط شد. از تلخ زبانیاش دلم شکست و بغضی
غریبانه گلویم را گرفت. خودش اجازه نداده بود درسم را ادامه داده و به دانشگاه بروم و حالا خانه نشینی ام را به رخم میکشید که حلقه گرم اشکی روی مژه هایم نشست. باز به راه پله نگاه کردم. از تصور اینکه آقای عادلی صدای پدر را شنیده باشد، احساس حقارت عجیبی میکردم. صدای کوبیده شدن در حیاط آخرین صدایی بود که شنیده شد و بلافاصله خانه در سکوتی سنگین فرو رفت.
پدر همیشه تند و تلخ بود، ولی کمتر میشد که تا این حد بد رفتاری کند. به اتاق که بازگشتم، دیدم عبدالله مقابل مادر روی زمین زانو زده و دلداریاش میدهد. با سر انگشتم، اشک را از حلقه چشمانم پاک کردم تا مادر نبیند و در عوض با لیوان آب به سمتش رفتم، ولی نه لیوان آب را از من می گرفت، نه به دلداریهای عبدالله دل میداد. رنگ سبزه صورتش به زردی میزد و لبانش به سفیدی. دستانش را دور بازوانش حلقه زده و به گلهای سرخ فرش خیره مانده بود که دستانش را گرفتم و آهسته صدایش کردم:
«مامان! تو رو خدا غصه نخور! » و نمیدانم جملهام تا چه اندازه لبریز احساس بود که بلاخره چشمانش را تکان داد و نگاهم کرد.
عبدالله از فرصت پیش آمده استفاده کرد و دنبال حرف من را گرفت: «بابا رو که میشناسی! تو دلش چیزی نیس. ولی وقتی یه گره ای تو کارش میافته، بدجوری عصبانی میشه... مامان! رنگت پریده! ضعف کردی، بیا یه چیزی بخور. »
ولی مادر بدون اینکه از پدر گله ای کند، سر شکمش را با مشت فشار داد و گفت: «نه مادر جون! چیزیم نیس، فقط سر دلم درد گرفته. »
و من بلافاصله با مهربانی دخترانه ام پاسخ دادم:
«حتماً دلت خالی مونده. عبدالله نون داغ گرفته. پاشو صبحونه بخوریم. »
که نفس عمیقی کشید و با صدای ضعیفش ناله زد: «الآن حالم خوب نیس. شماها برید بخورید، من بعداً میخورم. »
عبدالله به من اشاره کرد که چیزی نمیخورد.
ادامه دارد
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
🎀 #سیاستهای_همسر_داری 🎀
🔴 #پرتاب_پرهای_زندگی
💠 گویند در مسابقهای به شخصی پَر یک پرنده دادند و گفتند آن را به آن طرف دیوار #پرتاب کن! هرچه با زور بازو تلاش کرد موفق نشد و بعد از چند دقیقه عرق ریختن، ناامید و #خسته گوشهای نشست. بچهای از راه رسید و وقتی از ماجرا خبردار شد، پَر را برداشت و با چند #فوت ساده آن را به آن طرف دیوار انداخت.
💠 در زندگی مشترک، مشکلات و گرفتاریهایی برای همسران پیش میآید که بسیاری از آنها با چند #فوت ساده قابل حل است. فوتهایی از جنس چند رفتار یا گفتار ساده و جزئی که متناسب با روانشناسی مرد و زن است.
💠 ولی متاسفانه بسیاری از مواقع زن و شوهرها بدون #تفکّر، بدون شناخت تفاوتهای یکدیگر، بدون شناخت جنس و ریشه #مشکل، انرژی زیادی صرف میکنند و با رفتارهایی خلاف جهت آب، خود را خسته میکنند و حتی حس ناامیدی سراغشان میآید. در حالیکه اکثر این مشکلات مثل یک پر پرنده است که با چند فوت ساده به آن طرف دیوار #پرتاب میشوند.
💠 راه شناخت فوت حل مشکلات، #یادگیری کلیات تفاوتهای زن و مرد بوسیله مطالعه و مراجعه به #مشاور خانواده است. حتماً با یادگیری آنها، با نشاط و انرژی به زندگیتان ادامه دهید.
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
#هردو_بخوانیم
🔹 «محبت» و «احترام» دو بال یک رابطه سالم و صميمی هستند، محبت بيش از اندازه به همراه بیاحترامی حتی اگر شوخی باشد، به ارتباط آسيب میرساند!
🔸 وقتی جلوی يک جمع به همسرت يا حتی دوست صميمیات بیاحترامی میكنی، هر قدر هم پس از آن او را با مهربانی، نوازش كنی؛ همچنان زخم بیحرمتی در وجودش خوب نخواهد شد.
✅ ديگری را با رفتار و گفتارت نرنجان، زيرا ديگر خوبیهايت را نخواهد ديد، چه بسيار همسرانی كه كمتر از عشاق سوزان با همسرشان مهربانند، اما با رعايت احترام متقابل ارتباط مستحكمتری دارند.
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
#سبک_زندگی_علوی
#همسرداری
💟همســـردارے بہ سبڪ حضرتـــ زهـــرا (س)
✨امام علے علیہ السلام فرمودند :
بہ خدا ســـوگند هیـچ گاه فاطمـــه علیهاالسلام را بہ خشـــم نیاوردم
و او را بر کارے ڪه میل نداشتوادار نڪردم تا روزے ڪہ خداوند او را برد
و او نیز هیـــچ گاه مرا بہ خشـــم نیـــاورد
و از فرمـــان مـــن سرپیچے نکـــرد
و هرگاه ڪہ بہ او مے نگریســـتم نگرانـــے ها و غـــم ها از مـــن زدوده مے شد .
📚بحارالانوار، ج 43، ص 134
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
💞 #همسرانه
همسرتان یک درخت نیست!
پس وقتی در مورد او صحبت میکنید از اسامی اشاره مثل "این" یا "اون" استفاده نکنید! یا کلمه های
"ببین" و "الو" و "آهای"
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
💕 #سیاست_های_رفتاری
ماشین ات که #جوش می آورد
حرکت نمی کنی.. کنار زده و می ایستی !
وگرنه ممکن است ماشین آتش بگیرد .
خودت هم همینطوری...
وقتی جوش می آوری ،عصبی و #عصبانی می شوی ؛ تخته گاز نرو !
بزن کنار ! ساکت باش..! و هیچ نگو...
وگرنه هم به خودت آسیب میزنی هم به اطرافیان...
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
#زندگی_بندگی
❇️ هم ضدعفونی هم دعا!
💎 به این اعتقاد داشته باشید که «الدعا یرد القضاء وَ قَد اُبرِمُ اِبراما»؛ دعا میتواند قضای حتمی را رد کند و یک سپر محافظتی🛡 برای ما در دفع بلایا ایجاد بکند.
🚿 من نمیگویم که ضدعفونی نکنید! ولی دعا هم بکنید.
چه این دعای هفتم صحیفه که حضرت آقا هم تأکید کردند - که دعای خوش مضمونی است برای دفع بلا -
چه بقیه چیزهایی که توصیه شده است برای دفع بلا.
چهارقل بخوانید و به خودتان فوت کنید (در روایات فوت کردن و دم دادن داریم.)
با زبان خودتان و از تهِ دل خودتان دعا بکنید.
نماز بخوانید. نماز جعفر طیار بخوانید.
🔰 در قرآن داریم «و يُرسلُ عليكُم حَفظَة...» ملائکه را خدا برای حفاظت میفرستد که انسان را حفاظت میکنند. لذا این همه تمرکز برای اینکه "فقط" ضدعفونی کنید دقیق نیست. چه کسی گفته فقط ضدعفونی؟! وقتی خدا ملائکهی محافظی دارد که اینها انسان را حفظ میکنند، چه اشکالی دارد که در کنار این ضدعفونیها، یکی از حساسیتهای آدم به این باشد که من دعا کردم یا نکردم؟ سجده کردم یا نکردم؟ این دعا را خواندم یا نخواندم؟
🔸 آقای بهجت (ره) توصیهای داشتند که سه مرتبه «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ» را بخوانید و صلوات بفرستید؛ که خدایا من را - و جامعه را - در درع حصینه (مکان امن) خودت قرار بده.
📿 قطعاً دعا هم نقش روانی دارد برای انسان و هم نقش واقعی در عالم دارد و به این این است که توصیه به دعا سر جای خودش مهم است.
#حجت_الاسلام_قاسمیان
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
#احکام #زناشویی
🍃 حکم استمناء توسط همسر (حضوری)
🌸مقام معظم رهبری
س 788: آیا استمناء توسط همسر، حکم استمناء حرام را دارد؟
ج: اين کار، از موارد استمناء حرام نيست.
🌸آیت الله مکارم شیرازی
حکم استمناء توسط همسر
پرسش : انجام استمناء توسط همسر چه حکمی دارد؟
پاسخ : زن و شوهر به هر شکلي که مايل باشند مي توانند از يکديگر لذت ببرند.
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
#ورد_سحری
شیعه واقعی کیست؟
❤️حضرت صدیقه طاهره (س) پاسخ می دهد:
اگر آنچه را که ما اها بیت دستور داده ایم عمل کنی
و از آنچه نهی کرده ایم خودداری کنی
تو از #شیعیان ما هستی
و گرنه خیر !
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
Tahdir-joze9.mp3
4.11M
تند خوانی (تحدیر) #قرآن_کریم
جزء نهم
استاد معتز آقایی
#رمضان
#قرآن
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
【﷽】
🔸🔷 داستان های عبرت آموز 🔶🔹
«نپرداختن بدهی دیگران»
✍️حاج ميرزا حسين نورى صاحب «مستدرك الوسائل» از دارالسلام نورى حكايت مى كند:
از عالم زاهد سيد هاشم حائرى كه مبلغ يك صد دينار كه معادل ده قران عجمى بود از يك نفر يهودى به عنوان قرض گرفتم كه پس از بيست روز به او برگرداندم، نصف آن را پرداختم و براى پرداخت بقيه آن او را نديدم جستجو كردم، گفتند: به بغداد رفته.
✴️ شبى قيامت را در خواب ديدم، مرا در موقف حساب حاضر كردند، خداوند مهربان به فضلش مرا اذن رفتن به بهشت داد. چون قصد عبور از صراط كردم، زفير و شهيق جهنم مرا بر صراط نگاه داشت و راه عبورم را بست، ناگاه طلبكار يهودى چون شعله اى از جهنم خارج شد و راه بر من گرفت و گفت: بقيه طلب مرا بده و برو. من تضرع كردم و به او گفتم: من در جستجويت بودم تا بقيه طلبت را بپردازم ولى تو را نيافتم.
💥گفت: راست گفتى ولى تا طلب مرا ندهى از صراط حق عبور ندارى. گريه كردم و گفتم: من كه در اينجا چيزى ندارم كه به تو بدهم. يهودى گفت: پس بجاى طلبم بگذار انگشت خود را بر يك عضو تو بگذارم. به اين برنامه راضى شدم تا از شرش خلاص شوم، چون انگشت بر سينه ام گذاشت از شدت سوزش آن از خواب پريدم!
📚برگرفته از کتاب عرفان اسلامى، ج۱۳
اثر استاد حسین انصاریان
─┅═༅🍃🌺🍃༅═┅─
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
🎀 #سیاستهای_همسر_داری 🎀
🔴 #آسمان_عزت_و_محبوبیت
💠 پذیرش #اشتباه یکی از راهکارهای پایداری بنیان خانواده است.
💠 شما میتوانید با گوش دادن به صحبتهای همسرتان او را #آرام کنید و با #پذیرفتن اشتباه خود و گفتن جمله ""ببخشید"" بار دیگر #عشق را به زندگیتان هدیه دهید.
💠 معنای پذیرش اشتباه این است که شما خواهان ادامه #رابطه_گرم با همسرتان هستید و برای حل مشکل، فرد #منطقی و بدون تعصب میباشید.
💠 علاوه بر اینکه پا گذاشتن روی هوای نفس و کوتاه آمدن، #سکوی پرشی به سمت آسمانِ #محبوبیت و عزّت است.
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
#همسرداری
⚠️ وقتى همسرتان با كودك صحبت ميكند، حتى اگه در گفتار همسرتان اشتباهى ميبينيد، همان موقع جلوى کودک، تذكر ندهید
❎ دفاع از عملكرد کودک يا حمله به گفته های همسر، عواقب خوبی ندارد
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
#مدافع_قلبم
#سیره_شهدا
#عاشقانه_های_شهدا
_
حملـه عصبـی ڪه میومـد سراغش
تموم فڪر و ذڪرش میشد تسکین درداش،
میدونستم دیر یا زود ڪار دستِ خودش میده😞
#ایّوب ڪسی بود ڪه #شهلا از زبونش نمی افتاد ...❤️
اون روز وقتـی دیدم نیم ساعٺه صدام نـزده هول برم داشٺ ..😥😢
بی حال یه گوشه نشسته بود😪
چشمم افتاد به خون های تازه روی فرش
دلم هُـرّی ریخٺ ...😰
نوڪ چاقـو رو فرو برده بـود تو سینه اش و فشار میداد ،🔪
مـرد همسایه رو صدا زدم📢
بچـہ ها دویدن تو پذیرایی و خیره شدن به باباشـون..😳😰
ترسم از این بود ڪه نڪنه چاقو رو اونقدر فرو ڪنه تو سینـش ڪه برسه به قلبـش...😱😨
چونم به لرزش افتاده بود ...😫😭
ایـّوب جـان ،چاقو رو بده به مـن...😥😤
چرا با خودٺ این ڪار رو میڪنی؟💔
مرد همسایـه رسید و دستشو گرفت
ایوب داد میزد; ولـــــم ڪـن😤
بزار این ترڪش لعنتی رو درش بیارم 😖
تورو خـدا شهلا ...😫
بغضم ترڪید:ایوب جان ...؟
بزار بریم دڪتر
درد داشٺ ...😭
_دارم میسـوزم شهـلا ...😫
بخدا خودم میتونم درش بیـــــارم ...خستم ڪرده...😫
بچه ها ڪنار هم ایستاده بودن و غریبـانه نگاهِ باباشـون میڪردن و آروم آروم اشک میریختن😭
ایوب تنش می لرزید...
قطره های اشک از گوشه ی چشمش می چکید ...😭
به هوش ڪه اومد تا چشماش به زخم تازه رو تنش افٺاد پرسید: این دیگه چیه ؟!😳
اشڪامو پاک کردم و چیزی نگفتـم..🤐
چون اگر میفهمیـد خیلے از من و بچه ها خجالٺ می کشید..😓
بہ رسـم عاشقی نامٺ بلند است
خدا نامیده ،نامٺ هم بلند است
ستایم صبـرِ ایوبٺ ،بلنـدی
سزا باشـد ڪه گویندت بلندی ...
#شهید_ایوب_بلندی
#شهلا_غیاثوند
#همسر_شهید_جانباز
#همسران_فداکار
#زنان_انقلابی_و_مجاهد
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
💠سه وصیت حضرت خدیجه سلام الله علیها💠
👇👇
🔻حضرت خدیجه (س) سه سال قبل از هجرت بیمار شد. پیغمبر (ص) به عیادت وی رفت و فرمود: ای خدیجه، اما علمت ان الله قد زوجنی معک فی الجنه: آیا می دانی که خداوند تو را دربهشت نیز همسرم ساخته است!؟
🔻آنگاه از خدیجه دل جویی و تفقد کرد؛ او را وعده بهشت داد ودرجات عالی بهشت را به شکرانه خدمات او توصیف فرمود.
1️⃣چون بیماری خدیجه شدت یافت، عرض کرد: یا رسول الله! چند وصیت دارم: من در حق تو کوتاهی کردم، مرا عفو کن.
پیامبر (ص) فرمود: هرگز از تو تقصیری ندیدم و نهایت تلاش خود را به کار بردی. در خانه ام بسیار خسته شدی و اموالت را درراه خدا مصرف کردی.
2️⃣عرض کرد: یا رسول الله! وصیت دوم من این است که مواظب این دختر باشید؛ و به فاطمه زهرا (س) اشاره کرد. چون او بعد ازمن یتیم و غریب خواهد شد. پس مبادا کسی از زنان قریش به اوآزار برساند. مبادا کسی به صورتش سیلی بزند. مبادا کسی بر اوفریاد بکشد. مبادا کسی با او برخورد غیر ملایم و زننده ای داشته باشد.
3️⃣اما وصیت سوم را شرم می کنم برایت بگویم. آن را به فاطمه عرض می کنم تا او برایت بازگو کند. سپس فاطمه را فراخواند و به وی فرمود: نور چشمم! به پدرت رسول الله بگو: مادرم می گوید: من از قبر در هراسم؛ از تو می خواهم مرا درلباسی که هنگام نزول وحی به تن داشتی، کفن کنی.
🌺پس فاطمه زهرا (س) از اتاق بیرون آمد و مطلب را به پیامبر (ص) عرض کرد. پیامبر اکرم (ص) آن پیراهن را برای خدیجه فرستاد و او بسیار خوشحال شد. هنگام وفات حضرت خدیجه، پیامبراکرم (ص) غسل و کفن وی را به عهده گرفت.
ناگهان جبرئیل درحالی که کفن از بهشت همراه داشت، نازل شد و عرض کرد: یا رسول الله، خداوند به تو سلام می رساند و می فرماید: ایشان اموالش را در راه ما صرف کرد و ما سزاوارتریم که کفنش را به عهده بگیریم.
🔖منبع : بحارالانوار،ج9،ص14
شجره طوبی، ج ۲،ص ۲۳۵ پند تاریخ، ج ۲،ص ۲۲
برگرفته از کتاب حضرت خدیجه(علیها السلام) مادر امت نوشته: محمد محسن طبسی
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
#ورد_سحری
💌 #قدم_قدم_تا_خدا
گاهی باید عبور کرد؛ باید
فاصلهها رو دست کم گرفت و
دل به دریا زد ☔️
.
قرآن گفت
کسی که برای ایمانش
مهاجرت کنه، از طرف خدا
💜 یاری میشه
.
اهل بیت میگفتند
اگه جایی هستیم که از خدا
نافرمانی میشه، میشه
هجرت کرد 🕊
.
💫 خدای من
#ان_الراحیل_الیک_قریب_المسافه
.
کسی که
میخواد سمتت بیاد
🔆 فاصلهش تا تو، خیلی کمه...
من میخوام از همین لحظه
از قلب پر گناه
سمت تو هجرت کنم؛ کنارم باش
خودت . . . راه درست رو نشونم بده . . . 🙏🌸
.
.
.
.
.
.
.
.
.
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
Tahdir-joze10.mp3
3.65M
تند خوانی (تحدیر) #قرآن_کریم
جزء دهم
استاد معتز آقایی
#رمضان
#قرآن
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#زندگی_بندگی
به لحظه #ملاقات بیاندیشیم
#رمضان
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
#سبک_زندگی_اسلامی
#ازدواج
زندگی نبایدسدی واسه اهداف زندگیت باشه وازخلق یه زندگی ایده آل بازت داره
اگه توزندگی هدفی واسه رشد شغلیت داری رهاش نکن و ازکسی که حامی هدف ها و آرزوت نیس دوری کن
پس درست انتخاب کن و چشمات رو باز کن
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
#خانم_ها_بخوانند
📰وقتی مرد خسته ازکاربه خانه برمیگردد؛
به آرامش نیاز دارد وممکن است برای #فراموش_کردن مشکلات ،اخبارگوش کند یاروزنامه بخواند
این کار رابی اعتنایی به خودتلقی نکنید.
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
تو را هر لحظه
به خاطر می آورم
بی هیچ بهانه ای
شاید دوست داشتن
همین باشد....
#عشقم ❤️🌹
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
🎀 #موعظه_حسنه 🎀
💠دو چیز شما را تعریف میکند👌
🔹بردباری تان، وقتی هیچ چیز ندارید
🔸و نحوه رفتارتان، وقتی همه چیز دارید
💠تنها دو روز در سال هست که نمیتوانی هیچ کاری بکنی👌
🔹یکی دیروز
🔸و دیگری فردا
💠دو شخص به تو میآموزد👌
🔹یکی آموزگار، یکی روزگار
🔸اولی به قیمت جانش، دومی به قیمت جانت
💠آدما دو جور زندگی میکنن👌
🔹یا غرورشونو زیر پاشون میذارن و با انسانها زندگی میکنن
🔸یا انسانها رو زیر پاشون میذارن و با غرورشون زندگی میکنن
💠دو چیز که برا همه درسته👌
🔹همه يادشون میمونه باهاشون چيكار كردى
🔸ولی يادشون نميمونه براشون چیکار كردى
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚