eitaa logo
💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
2.4هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
2.1هزار ویدیو
58 فایل
اُدع إلى سبیلِ ربکَ بالحکمةِ والمَوعظةِ الحسنه(نحل.125) ❤️شعار ما: خانواده امن و آرام. مهارت همسرداری تحت اشراف مشاور ازدواج و خانواده: #مهدی_مهدوی نوبت‎دهی مشاوره: (صبورباشید) @Admin_hava گروه تبلیغ: https://eitaa.com/joinchat/2501836925C9798fab0cf
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸🍃 🔹 اگه پیش اومده براتون که روزایی رو پشت سر بذارید که بعدش به خودتون بگید اگه فلانی نبود، من از غم میمُردم، 🔹 اون فلانی‌ای که شما رو تو روزای کُشنده از غم، زنده نگه داشته رو نگهش دارید برا تمام روزای عمرتون! 🔹اون بزرگترین غنیمتیه که شما تو جنگِ با روزگار به دستش آوردید! 👈 از دستش ندید! 😊 ═══✼🍃🌹🍃✼══ 💞 به ڪآناڷ حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️ ❤️ @havayeadam 💚
چیزی که برنده‌ها را از بازنده‌ها جدا می‌کند، واکنشی است که در مقابل بالا و پایین‌های از خود نشان میدهند‌. مقاومت و تلاش بیشتر یا تسلیم؟ انتخاب با شماست... ═══✼🍃🌹🍃✼══ 💞 به ڪآناڷ حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️ ❤️ @havayeadam 💚
❤️❤️ تفاوت‌ها غالبا در جوانی، مهربان و در پیری تهاجمی و خشن می گردند. و این در حالیست که اغلب در جوانی، خشن و خودخواه و در پیری ، مهربان می شوند. 👌تفاوت‌ها رو بشناسیم تا سازگارتر زندگی کنیم . ═══✼🍃🌹🍃✼══ 💞 به ڪآناڷ حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️ ❤️ @havayeadam 💚
💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
#پارت_شصت_و_سوم از #رمان_جان_من #عاشقانه و #مذهبی همچنانکه در اتاق را باز میکردم، گفتم: «قبل از ای
از و دستمال را از دستش گرفتم و گفتم: «شما بشین، من تمیز میکنم. » دستمال را در دستانم رها کرد و با خجالت جواب داد: «قربون دستت مادرجون! دیشب هم خیلی اذیتتون کردم، هم تو و عبدالله رو، هم آقا مجید رو. » لبخندی زدم و پاسخ شرمندگی مادرانه اش را با مهربانی دادم: «چه زحمتی مامان؟ شما حالت خوب باشه، ما همه زحمتها رو به جون میخریم! » کارم که تمام شد، دستمال را شستم، مقابلش روی صندلی نشستم و گفتم: «مامان من که چند وقته بهتون میگم بریم دکتر، ولی شما همش ملاحظه میکنید. حالا هم دیگه پشت گوش نندازید. همین فردا میگم عبدالله مرخصی بگیره و بریم آزمایش. » چین به پیشانی انداخت و گفت: «نه مادرجون، من چیزیم نیس. فقط حرص و جوشه که منو به این روز میندازه. » نگران نگاهش کردم و پرسیدم: «مگه چی شده؟ » و همانطور که حدس میزدم باز هم رفتار پدر آزارش داده بود که نفس بلندی کشید و سر دردِ دلش باز شد: «من دارم از دست بابات دِق میکنم! داره سرمایه یه عمر زنوگی رو به باد میده! » و در برابر نگاه غمزده ام سری جنباند و ادامه داد: «دیروز عصر ابراهیم زنگ زده بود، انقدر عصبانی بود که کارد میزدی خونش در نمیاومد! کلی سر من داد و بیداد کرده که چرا حواست به بابا نیس! » به میان حرفش آمدم و مضطرب پرسیدم: «مگه چی شده؟ » که با اندوه عمیقی پاسخ داد: «میگفت رفته پیگیری کرده و فهمیده این تاجرِ عرب چجوری سر بابات رو شیره مالیده. همه بار خرما رو پیش خرید کرده و به جاش یه برگه سند داده که مثلاً برای بابات تو دوحه روی یه برج تجاری سرمایه گذاری کنه. » با شنیدن این خبر تمام تنم یخ کرد! یعنی پدر همه محصول نخلستانهایش را به ازای سرمایه گذاری در یک کشور عربی، آن هم به اعتبار یک برگه قرارداد غیر رسمی، تقدیم یک تاجر ناشناس کرده است؟!!! که حرف مادر ذهنم را از اعماق این اندیشه هولناک بیرون کشید: «ابراهیم میگفت با یه سود کلان بابات رو راضی کرده و گفته که این سرمایه گذاری وضعت رو از این رو به اون رو میکنه. آخه من نمیدونم این آدم یه دفعه از کجا پیداش شده که اینجور زیر پای بابات نشسته! ابراهیم می گفت حسابی با بابا دعوا کرده و آخر سر بابات بهش گفته: "تو چی کار داری تو کار من فضولی کنی! حقوق تو و محمد که سر جاشه." حالا محمد بیخیال تره، ولی ابراهیم داشت سکته میکرد. » با صدایی گرفته پرسیدم: «شما خودت به بابا چیزی نگفتی؟ » آه بلندی کشید و گفت: «من که از وقتی با ابراهیم حرف زدم حالم بد شد و دیشب هم دیگه وقت نشد. » سپس به چشمانم دقیق شد و پرسید: «حالا فکر میکنی حرف زدن من فایده داره؟!!! اون هر کاری دلش بخواد میکنه، احدی هم حریفش نمیشه. » کمی خودم را روی مبل جلو کشیدم و با دل شورهای که در صدایم پیدا بود، اصرار کردم: «بلاخره یکی باید یه کاری کنه. اینجوری که نمیشه. شما هم تو این زندگی حق داری. » از شنیدن این جمله لبخند تلخی زد و با سکوتی تلختر سرش را پایین انداخت. از نگاهش میخواندم که تا چه اندازه دلش برای سرمایه خانوادگیمان میلرزد و چقدر قلبش برای آبرو و اعتبار پدر میتپد، ولی نه تنها خودش که من هم میدانستم هیچ کس حریف خودسری های پدر نمیشود، هر چند مثل همیشه کوتاه نیامد و برای اینکه لااقل بخت خود را آزموده باشد، شب که پدر به خانه بازگشت، سر بحث را باز کرد. این را از آنجایی فهمیدم که صدای مشاجره شان تا طبقه بالا می آمد و من از ترس اینکه مبادا مجید بانگ بد و بیراه های پدر را بشنود، همه در و پنجر ه ها را بسته بودم. هرچند درِ قطور چوبی و پنجره های شیشه ای هم حریف فریادهای پدر نمیشدند و تک تک کلماتش به وضوح شنیده میشد. گاهی صدای مادر و عبدالله هم میآمد که جمله ای میگفتند، اما صدای غالب، فریادهای پدر بود که به هر کسی ناسزا میگفت و همه را به نادانی و دخالت در کارهایش متهم میکرد. به هر بهانه ای سعی میکردم تا فضای خانه را شلوغ کرده و مانع رسیدن داد و بیدادهای پدر شوم. از بلند کردن صدای تلویزیون گرفته تا باز کردن سر شوخی و خنده و شاید تلاش هایم آنقدر ناشیانه بود که مجید برای آنکه کارم را راحت کند، به بهانه خرید نان از خانه بیرون رفت. ادامه دارد ... 💞 به ڪآناڷ حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️ ❤️ @havayeadam 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌹☘ آفتاب به گیاهی می تابد که سر از خاک بیرون آورده باشد سلام روزتون بخیر 😍🌹🌸 💞 به ڪآناڷ حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️ ❤️ @havayeadam 💚
💔 های مداوم قهرکردن های مداوم کاری می‌کند که به مرور زمان فرد ازچشم شوهرش بیفتد و این کار او عادی بشود و همسرش تلاشی را جهت بهبود ارتباط انجام ندهد. ═══✼🍃🌹🍃✼══ 💞 به ڪآناڷ حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️ ❤️ @havayeadam 💚
🔴 هیچوقت كسى رو که داره برای شدن تلاش میکنه دلسرد نكن حالا هر چقدر هم آهـسته قدم برداره مهم اینه که افتاده توی مـسیرِدرست.... ═══✼🍃🌹🍃✼══ 💞 به ڪآناڷ حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️ ❤️ @havayeadam 💚
اینا باعث میشه که حالش خوب باشه👇👇 : این که هر روز بهش بگی دوستت دارم. : این که در شلوغ ترین لحظه ها به یادش باشی . : هر وقت نگاهش می کنی لبخند بزنی . : ازش تعریف کنی . ═══✼🍃🌹🍃✼══ 💞 به ڪآناڷ حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️ ❤️ @havayeadam 💚
✅تنها که باید سعی کنید از او باشید ...👆👆 💞 به ڪآناڷ حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️ ❤️ @havayeadam 💚
باشه... 👈دفعه‌ی بعد که خراب‌کاری کردی، یه داستان سر هم نکن فقط مسئولیت کارت رو قبول کن 👌 اگه اشتباه خودمون رو ببینیم و بپذیریم، دفعه بعدی اون اشتباه رو تکرار نمی‌کنیم. ═══✼🍃🌹🍃✼══ 💞 به ڪآناڷ حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️ ❤️ @havayeadam 💚
💔« یک سره باعث دردسره!»💔 👈 اگر میزان علاقه و انرژی ای که شما برای رابطه تان می گذارید به طرز چشمگیر و احتمالا آزاردهنده ای بیشتر از طرف مقابل است (یا برعکس)، امکان اینکه در رابطه تان دچار شوید زیاد است. 👈تحقیقات نشان داده است که رابطه ای که حالت متعادل دارد و دو طرف تقریبا به یک‌اندازه به آن علاقه دارند و سرمایه گذاری (مادی و معنوی) نسبتا یکسانی در رابطه شان می کنند دوام بیشتری دارد. ═══✼🍃🌹🍃✼══ 💞 به ڪآناڷ حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️ ❤️ @havayeadam 💚