eitaa logo
💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
2.3هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
1.8هزار ویدیو
58 فایل
اُدع إلى سبیلِ ربکَ بالحکمةِ والمَوعظةِ الحسنه(نحل.125) مطالب کانال: همسرداری، خانواده امام زمانی تحت اشراف کارشناس ازدواج و خانواده، حجت‌الاسلام مهدوی ادمین تبلیغ،تبادل،نظرات: https://eitaa.com/joinchat/2501836925C9798fab0cf
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مایه تاسفه که ارزش سگ از انسان در زندگی ، بیشتر بشه و این همون تقلید کورکورانه ازسبک زندگی غربی است. متاسفانه اینفلوئسترها و سلبریتی ها از عوامل اصلی این ماجرا هستند. 💞 دوستانت رو به ڪانال حــواے آدم دعوت کن 🌱↙️ ❤️ @havayeadam 💚💕
❤️🌸 نه حرفـــ منـــ نه حرف تــــــو فقط حرف خــــدا 💞 دوستانت رو به ڪانال حــواے آدم دعوت کن 🌱↙️ ❤️ @havayeadam 💚💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 شیوه شهادت دکتر داریوش رضایی نژاد از زبان همسرش شهره پیرانی ❤️ مادر آرمیتا رضایی نژاد بخش اول آمبولانس بعد از نیم ساعت می‌رسد به کوچه شهید خادم‌رضاییان خیابان بنی هاشم. داریوش را روی برانکارد سوار آمبولانس می‌کنند. من می‌خواهم با داریوش سوار شوم. تکنسین جلو من را می‌گیرد. می‌گویم همسرش هستم. می‌گوید نه نمی‌شود. یکی از همسایگان به مانتو سوراخ شده من و خونی که از زخمم جاری شده اشاره می‌کند. می‌گوید خودش هم زخمی است. اجازه سوار شدن می‌دهند. آرمیتا را گذاشته‌ام به امان خدا. به آرش زنگ زده‌ام خودش را برساند. حتما پیدایش می‌کند. بالای سر داریوش می‌نشینم. تکنسین پیراهن داریوش را باز می‌کند. زیرپوش را بالا می‌زند( شاید هم پاره یا قیچی) به سمت چپ قفسه سینه داریوش نگاه می‌کند. رد نگاهش را دنبال میکنم. جای گلوله را می‌بینم. نگاهم به تکنسین می‌افتد. به همکارش نگاه می‌کند سری تکان می‌دهد معنی سر تکان دادنش را می‌فهمم ولی نمی‌خواهم باور کنم. آشفته می‌پرسم خطرناک است؟ استیصال من باعث می‌شود سریع بگوید نه نه چیزی نیست. نمی‌دانم برای چه کاری از من می‌خواهد دستان داریوش را بگیرم. دستانش یخ زده‌اند. نمی‌خواهم باور کنم دوست دارم دروغ بشنوم. هیچ‌وقت در زندگیم اندازه این لحظات سخت، دوست نداشته‌‌ام دروغ بشنوم. می‌رسیم بیمارستان رسالت. داریوش را می‌برند اتاق سی‌پی آر. مانده‌ام پشت در. خانمی آمده از من سوال می‌پرسد برای درج در پرونده لازم است. تذکرات داریوش را به یاد می‌آورم. در عین آشفتگی به سوالاتش پاسخ نمی‌دهم. میترسم موارد امنیتی از زبانم خارج شود که نباید. عصبانی و قاطع پاسخ می‌دهم: پاسخی نمی‌دهم. به عالم و آدم شک دارم در آن لحظات. چیزی برای از دست دادن ندارم. اتفاقی که نباید افتاده‌. همکارم که احترام زیادی برایش قائلم زنگ می‌زند. یک ساعت پیش همدیگر را دیده‌ایم. خیلی قبولش دارم. می‌پرسد می‌توانید صحبت کنید؟ با قاطعیت به او هم می‌گویم خیر. تلفن را قطع می‌کنم. عمو شهاب، برادر داریوش(بعد از تولد آرمیتا برادرهای همسرم را عمو صدا میزنم)، زنگ زده. دادیار رامسر است. می‌دانم به او زنگ نزده‌ام. شک می‌کنم. صدایش صدای خودش است ولی می‌تواند او نباشد. می‌گوید عمو کجایید؟ می‌گویم شما؟ می‌گوید شهابم. می‌گویم باور نمی‌کنم. می‌گوید حالت خوب است؟ می‌گویم هفته قبل کجا بودیم؟ می‌گوید آبدانان. می‌گویم برای چه کاری؟ می‌گوید عقد نجمه. چند تا نشانه دیگر هم می‌دهد تا باور کنم خودش است. یکباره بغضم می‌ترکد. می‌گویم عمو داریوش تیر خورده دعا کن زنده بماند. گوشی را قطع می‌کند. بعد از آرش دومین نفر از خانواده‌هایمان در آشفتگی من شریک می‌شوند... ادامه دارد 💞 دوستانت رو به ڪانال حــواے آدم دعوت کن 🌱↙️ ❤️ @havayeadam 💚💕
🚩 سلام بر حسین شهید - آموزش حفظ سریع زیارت عاشورا🚩 💠 با توجه به اهمیت زیارت عاشورا و تاثیری که می تونه در زندگی ما و نزدیک شدن به اهلبیت علیهم السلام بگذاره قصد داریم آموزش حفظ زیارت عاشورا رو بگذاریم میخوایم محرم امسال زیارت عاشورا رو از حفظ بخونیم! خب اگر استقبال خوب باشه ، برنامه رو میگذاریم و سعی می کنیم در دو هفته کامل حفظ بشیم و با تکرار در ذهنمون تثبیت کنیم. شرکت کنید 👇👇👇👇👇 https://eitaabot.ir/poll/1rds?eitaafly از تا 💞 دوستانت رو به ڪانال همسرانه حــواے آدم دعوت کن 🌱↙️ ❤️ @havayeadam 💚💕
🌸 شیوه شهادت دکتر داریوش رضایی نژاد از زبان همسرش شهره پیرانی ❤️ مادر آرمیتا رضایی نژاد بخش دوم مرا به قسمت اورژانس بیمارستان رسالت راهنمایی می‌کنند. پرده را می‌کشند. هیچ کس را در قسمت اورژانس نمیبینم. به نسبت بیمارستان خلوت است. نمی‌دانم، شاید هم کل دنیا برایم سیاه شده بود در آن لحظات که کسی را نمیبینم. اصرار می‌کنند که زخمم را معاینه کنند اجازه نمی‌دهم. می‌گویم فقط داریوش را نجات بدهید من مهم نیستم. از منطق دور شده‌ام ولی خودم هم نمیفهمم. نشسته‌ام روی تخت اورژانس. پر از اضطراب. پرده کنار می‌رود. آرش می‌آید. می‌گوید رفته دم در خانه‌مان آنجا گفته‌اند ما را آورده‌اند اینجا. آرمیتا را یکی از همسایگان برده خانه‌اش. دلم آشوب است. نمی‌توانم بی‌صدا گریه کنم. پرستار و خانم دکتری وارد می‌شوند. روبرویم می‌ایستند. چند سوال می‌پرسند. از سوالات می‌گذرم. می‌پرسم همسرم زنده می‌ماند؟ خانم دکتر خیره نگاهم می‌کند. در عمق چشمانش حقیقتی تلخ برایم نمودار می‌شود. سرش را با تاسف تکان می‌دهد. دنیا در آن لحظه برایم تمام می‌شود. همانطور که روی تخت نشسته‌ام آرش بغلم می‌کند. با تمام توانم فریاد می‌کشیم. صدای من از آرش اما بلندتر است. بی‌هدف از تخت پایین می‌آیم. پاهایم سست است. آرش دستم را گرفته. وارد راهروی بیمارستان می‌شوم. می‌خواهم بروم سمت اتاق سی‌پی آر. چند نفر از سمت در بیمارستان را می‌بینم که سمت ما می‌آیند. می‌شناسم‌شان. جلوتر از همه مهندس فخری‌زاده است. نزدیک که می‌شوند اول از همه او می‌پرسد چطور است؟ می‌گویم تمام کرد. دیگر توان ایستادن ندارم. همانجا وسط راهرو نقش زمین می‌شوم. با مکافات بلندم می‌کنند. راهنمایی می‌کنند اتاق روبروی اتاق سی پی آر. صدای گریه‌هایم بلندتر می‌شود. وسط گریه مرتب گله می‌کنم چرا از داریوش محافظت نکردید؟ زخمم هنوز خونریزی دارد. ولی دردی حس نمی‌کنم بس که تمام وجودم پر از درد گرانتری است.اصرار دارند خودم بروم اتاق عمل. مهندس فخری‌زاده زاده بیشتر از همه اصرار می‌کند. قانعم می‌کنند. اتاق عمل سرپایی (به نظرم) انتهای راهرو سمت چپ طبقه همکف بیمارستان است. شاید هر زمانی غیر این موقعیت وارد اتاق عمل می‌شدم از ترس قالب تهی می‌کردم. اما الان چه اتفاقی میمون‌تر از مرگ برای من؟ زخمم را می‌بینند. دکتر چندبار تکرار می‌کند چه شانسی آورده. اگر گلوله وارد می‌شد حتما به قلبش اصابت می‌کرد. من اما با خودم می‌گویم کاش... آمپول بی حسی می‌زنند. میفهمم دارند بخیه می‌زنند. دیگر منطقی نیستم. مرتب می‌گویم همسرم یک پژوهشگر بود... صدای فریاد و گریه‌ای را می‌شنوم از بیرون همان اتاق. صدای برادر داریوش است که تازه رسیده بیمارستان. سومین نفر از خانواده‌‌هایمان آشفته می‌شود ادامه دارد 💞 دوستانت رو به ڪانال حــواے آدم دعوت کن 🌱↙️ ❤️ @havayeadam 💚💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩 کنترل زبان برای جلوگیری از گناهان علیه السلام: هیچ کس از گناهان سالم نمی ماند ، مگر اینکه زبانش را نگه دارد . ▪️ شهادت امام باقر علیه السلام تسلیت باد ▪️ 📚بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 75، ص (178) 🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩 🖤 دوستانت رو به ڪآناڷ حــۏاے آدݦ دعوت کن 🌱↙️ 🖤 @havayeadam 🖤
🚩 خدا نعمتی که میده رو نمیگیره! علیه السلام: افزایش نعمت از جانب خداوند قطع نمی شود ، مگر اینکه شکر از جانب بندگان قطع گردد . ▪️ شهادت امام باقر علیه السلام تسلیت باد ▪️ 📚بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 68، ص (54) 🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩 🖤 دوستانت رو به ڪآناڷ حــۏاے آدݦ دعوت کن 🌱↙️ 🖤 @havayeadam 🖤
🚩 با چه کسی در زندگی مشورت کنیم؟ 🔸ما برای یک عمل جراحی، تا جایی که می تونیم سعی می کنیم دکتر حاذق و خوبی رو پیدا کنیم، از ده نفر سراغ میگیریم از کسانی که آگاه هستند حتی از خود دکترهای جراح که در مورد عملی که داریم یک جراح خوب معرفی کنند. خب این منطقی و عقلانی هم هست. خوب هم هست. 🔸وقتی می خواهیم پولمون رو سرمایه گذاری کنیم، دنبال آدم مطمئن می گردیم 😡اما تا نوبت به زندگی مون میرسه، سفره دلمون رو پیش هر کسی باز می کنیم و به هر نسخه ای که داد عمل می کنیم! خانم محترم آقای محترم از کجا معلوم نسخه ای که یک دوست و مهمان، همسایه و فامیل برای شما می پیچند، متناسب با زندگی شما باشه؟!! در جمع های زنانه برای اینکه کم نیاریم، هر چی می تونیم از زندگی و جزئیاتش میگیم ، حتی شده الکی هم بگیم ، میگیم بعد طرف مقابل هم هر چی به ذهنش میاد اون لحظه ، به ما نسخه میده و ما هم همون رو سر شوهر و زندگی و بچه هامون میاریم ⭐️ برای زندگی مون ارزش قائل باشیم، مثل یک جراحی قلب خطرناک برای زندگی مون از کسانی مشورت بگیریم که هم آگاه باشند، و هم خداترس باشند. تا هر چیزی رو به ما نگویند. این خداترسی موجب میشه که هر سخنی رو به زبون نیاورند و در مورد ما، در مورد همسر ما، فرزندان ما و زندگی ما انصاف داشته باشند. 🌟 علیه السلام فرمود: در کار خود، [فقط] با کسانى مشورت کن که از خدا می ‏ترسند.* 📚 * «اِستَشِر فی أمرِک الَّذینَ یخشَونَ اللَّهَ» (تحف العقول، ص ۲۹۳) حجت الاسلام مهدی 💞 دوستانت رو به ڪانال حــواے آدم دعوت کن 🌱↙️ ❤️ @havayeadam 💚💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
••🎈•• اَلقَلبُ‌حَرَمُ‌الله←💙→ قلبـ‌خونہ‌خداستــ. دیگه‌کسی‌رو‌،راه‌‌نده〰️🌿 این‌جمله‌یعنی‌خلاصه‌تموم زندگیت...(: 💞 دوستانت رو به ڪانال حــواے آدم دعوت کن 🌱↙️ ❤️ @havayeadam 💚💕
سلام همراهان خوبمون 🌸 از همین امروز که علیه السلام هست 👇 ان شاء الله دو حرکت خوب داریم: 🚩 حفظ زیارت عاشورا 🚩 روایت داستان کربلا 🔸آموزش حفظ زیارت عاشورا رو می گذاریم و عزیزانی که میخوان شرکت کنند ، باید روزانه تمرین کنند خیلی راحت هست فقط باید با عشق و علاقه دقایقی رو ، وقت بگذاریم🌙 💞 دوستانت رو به ڪانال حــواے آدم دعوت کن 🌱↙️ ❤️ @havayeadam 💚💕
شروع رمان واقعه ی عاشورای حسینی یکی از بزرگترین و جامعترین رویدادهای تاریخی است و در آن به نکات ظریف و رخدادهای دقیق حادثه ی کربلا اشاره شده است، آنچه که در نگارش این داستان مد نظر بوده است: حرکت امام و اهل بیت علیهم السلام و یارانش می باشد، که این حرکت از مدینه آغاز و به مدینه نیز ختم می شود، و این حرکت در قالب پنج سفر صورت گفت: سفر اول: حرکت از مدینه بسوی مکه با هدف امتناع و سر باز زدن از بیعت با یزید و روی آوردن به جایگاهی مناسب برای رساندن پیام خود به مسلمانان جهان در عدم بیعت با یزید و رد صلاحیت او برای خلافت بر مسلمانان، در قالب ملاقاتها، سخنرانیها و مکاتبات همچون نامه ای که به اهل کوفه و یا بصره ارسال فرموده اند. سفر دوم: حرکت از مکه بسوی عراق که بصورت ظاهر برای اجابت دعوت مردم کوفه که نامه های زیادی به حضرت نوشته، و نیز کسانی را که برای دعوت از حضرت فرستاده بودند .سفر سوم: حرکت اهل بیت بسوی شام همراه با رسالت تبلیغ و رسانیدن پیام امام علیه السلام. سفر چهارم: حرکت از شام بسوی کربلا و اقامه ی ماتم و عزا برای عزیزان خود کنار مرقد مطهر امام علیه السلام و فرزندان و یاران عزیزشان بود. سفر پنجم: بازگشت بسوی مدینه. این داستان به نقل از کتاب: قصه کربلا بضمیمه قصه انتقام/ تالیف علی نظری منفرد درج می گردد. برای مطالعه داستان همراه ما باشید 🌸 💞 دوستانت رو به ڪانال حــواے آدم دعوت کن 🌱↙️ ❤️ @havayeadam 💚💕
ضمن تسلیت مجدد شهادت علیه السلام از رمان جا نمونید و حتما در برنامه حفظ از امشب شرکت کنید 💞 دوستانت رو به ڪانال همسرانه حــواے آدم دعوت کن 🌱↙️ ❤️ @havayeadam 💚💕
قسمت اول در مدینه نامه ی اهل کوفه هنگامی که امام حسن مجتبی علیه السلام شهید شد، شیعیان کوفه که در میان آنها فرزندان جعده بن هبیره بن ابی وهب مخزومی بودند، در خانه ی سلیمان بن صرد اجتماع نموده و نامه ای به امام حسین علیه السلام نوشتند مبنی بر تسلیت شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام و اینکه خدای متعال تو را بزرگترین خلیفه و جانشین گذشتگان قرار داد، و ما در مصیبت شما مصیبت زده و در حزن شما اندوهناکیم، سرور ما در شادی شماست، و ما در انتظار فرمان توایم. فرزندان جعده بن هبیره جعده بن هبیره، خواهرزاده ی حضرت علی علیه السلام، مادر او دختر ابی طالب است. گفته شده که جعده در زمان پیامبرمتولد شده است ولی از صحابه پیامبر متولد شده ولی از صحابه ی پیامبر نیست و در کوفه سکونت نموده است. ابن عبدالبر و ابن منده و ابی نعیم و ابن اثیر او را از صحابه شمرده اند، و ابن حجر در «تقریب» او را توثیق کرده است. کسی که استواری او را در جنگ صفین با دائی خود علی علیه السلام را ملاحظه کند، قوت ایمان و دفاع او از اهل بیت برایش معلوم می گردد (تنقیح المقال 211 /1).فرزندان جعده نامه ی دیگری برای امام حسین علیه السلام نوشته و در آن از حسن نظر مردم کوفه خبر دادند و اشتیاق آنان را نسبت به سفر امام علیه السلام به کوفه گوشزد کردند و [ صفحه 42] نوشتند: ما یاران شما را ملاقات کردیم و در میان آنها کسانی را دیدیم که به گفتار آنان اطمینان داریم، آنها در دشمن ستیزی معروفند و در دشمنی با پسر ابوسفیان و بیزاری از او استوارند. و در آن نامه از امام حسین علیه السلام خواسته شده بود که نظر خود را بوسیله ی نامه اعلام دارد. نامه ی امام به اهل کوفه امام حسین علیه السلام در پاسخ نامه ی اهل کوفه نوشتند: من امیدوارم که رأی برادرم در صلح و رأی من در جهاد با بیدادگران هر دو در راه رشد و تعالی و رستگاری باشد، بر شما باد که این امر را از دشمنان و بیگانگان پنهان کنید و تا معاویه زنده است از جای خود حرکت نکنید، اگر او مرد و من زنده بودم نظر خود را به شما خواهم گفت انشاءالله [43] .جمعی از بزرگان عراق و اشراف حجاز نزد امام حسین علیه السلام آمده و پس از تعظیم و یادآوری فضائل و مکارم اخلاقیش او را بسوی خود می خواندند و می گفتند: ما برای شما بمنزله ی دست و بازو هستیم و تردیدی نداریم که چون معاویه بمیرد کسی همانند تو در میان مردم نیست.و هنگامی که رفت و آمد آنها نزد امام حسین علیه السلام زیاد شد، عمر و بن عثمان بن عفان نزد مروان بن حکم که در آن زمان حاکم مدینه بود، آمد و گفت: رفت و آمد مردم به نزد حسین بسیار شده و بخدا سوگند که روزهای سختی را از او و یاران او در پیش خواهی داشت.مروان در این باره برای معاویه نامه ای فرستاد و معاویه در پاسخ او نوشت: مادامی که حسین را با ما کاری نیست و دشمنی خود را با ما آشکار نکرده است، او را آزاد [ صفحه 43] بگذار ولی دورادور مراقب او باش [44] . ادامه دارد... 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ 🔺بخاطر رعایت اختصار، منابع بعد از پایان یافتن داستان در دسترس قرار می گیرد. 💞 دوستانت رو به ڪانال حــواے آدم دعوت کن 🌱↙️ ❤️ @havayeadam 💚💕
سریع و راحت زیارت عاشورا: به برکت علیه السلام با تکیه بر چند «اصل»، راه را برای حفظ این زیارت مقدسه هموار کنیم. برای اینکه خیلی راحت بتونیم حفظ کنیم باید این چهار اصل رو رعایت کنیم: 1. فهم معنا. 2. فصل بندی نمودن متن. 3. توجه به شباهتها و تفاوتهای فرازها. 4. تکرار. زیارت عاشورا، به لحاظ محتوایی به 14 بخش تقسیم می شود، که هر روز یک بخش رو حفظ میکنیم . ترجمه اش رو هم می خونیم تا بدونیم دقیقا چه مفهومی در چه بخشی قرار داره. بخش های 14 گانه زیارت عاشورا: 1️⃣هفت سلام 2️⃣مصیبت بزرگ 3️⃣لعن های چهارگانه 4️⃣اظهار دوستی و دشمنی یک 5️⃣شش لعن 6️⃣سه درخواست 7️⃣تولی و تبری 8️⃣اظهار دوستی و دشمنی 2 9️⃣پنج درخواست 🔟لعنت چند خاندان 1️⃣1️⃣صد لعن 2️⃣1️⃣صد سلام 3️⃣1️⃣لعن های مخصوص 4️⃣1️⃣سجده شکر جزوه زیر مشخص میکنه در هر روز کدوم قسمت رو حفظ کنیم و نکاتی که باید برای هر بخش بدونیم چیه👇 دانلود جزوۀ آموزشی این جزوه رو دانلود کنید طبق این جزوه پیش میریم 👆همراه بمونید🌸 @کپی_با_لینک 💞 دوستانت رو به ڪانال همسرانه حــواے آدم دعوت کن 🌱↙️ ❤️ @havayeadam 💚💕
یه نوع مبارزه است مبارزه با راحت طلبی ممکنه کسی که ازدواج نمیکنه ، فکر کنه یه شادی هایی داره اما این شادی ها سطحیه و آرامش واقعی یعنی یک زن و مردی که با هم جورن! با کسی که باهات جوره ، همه جوره، جور باش و ازدواج کن 🌸 💞 دوستانت رو به ڪانال حــواے آدم دعوت کن 🌱↙️ ❤️ @havayeadam 💚💕
شنیدن عبارت دوستت دارم : 💖 💕 برای یک مرد… او را برای مصاف با سخت ترین ها ی زندگی زره پوش می کند ...و آماده می شود ….توان می گیرد… برای آنکه بیشتر بکوشد …مرد احساس می کند حتی قدش بلند تر شده است ….چون به مرد بودنش افتخار می کند ….😄 شنیدن عبارت دوستت دارم :👇 💕 برای زن آنچنان انرژی و توان مضاعفی برایش ایجاد می کند که آمادگی این را می یابد که لحظه ای پس از شنیدن این جمله یک خانه تکانی مفصل به راه بیاندازد … و همه جای زندگی را با عشق… از نو بیاراید ..😄 شنیدن عبارت دوستت دارم :👇 💕 برای فرزندت خصوصا وقتی روی دو زانو می نشینی و خودت را هم قد فرزندت می کنی و چشم در چشمش می گویی یعنی من هستم ..خیالت راحت … و یادت باشد آن شب فرزندت دیرتر ولی آرامتر و آسوده تر می خوابد پس از شنیدن این جمله از والدینش …👼 فرقی نمی کند معشوق باشی یا عاشق …پدر یا مادر … فرزند یا همسر 🎀 عبارت دوستت دارم را جدی بگیریم این عبارت غوغایی به پا می کند. 🎀 نگذارید محبت و عشقتان در دنیای درونتان حبس شود .....❤🌹 💞 به ڪآناڷ حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️ ❤️ @havayeadam 💚
اگر دائماً همسر خود راکنترل می کنید اینکه کی؟و به کجامی رود؟ ❌همین الان دست از این کاربکشید! ⚜بدترین چیزی که هر مردی رافراری می دهد این است که فکر کند کسی آزادی آنها رامحدود می کند 💞 به ڪآناڷ حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️ ❤️ @havayeadam 💚
🌸❤️ لباس قشنگاتونو برای همسری باید بپوشین 🌸❤️ از لوازم آرایشی تون برای همسری استفاده کنین نه فقط توی مهمونی های زنونه 😅 فقط به این فکر کنین که باید تو چشم همسری خوشگل و قشنگ باشین😍🤤 نظر بقیه نه تنها به زندگی تون کمک نمیکنه حتی میتونه لطمه هم بزنه😳 ❌ یه مورد ممنوعه هم داریم خود نمایی برای نامحرم ممنوع، از هر نوعش💯 💞 به ڪآناڷ حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️ ❤️ @havayeadam 💚
🌸 شیوه شهادت دکتر داریوش رضایی نژاد از زبان همسرش شهره پیرانی ❤️ مادر آرمیتا رضایی نژاد بخش سوم از اتاق عمل دوباره به اتاق روبروی سی‌پی‌آر هدایت می‌شوم. آرش و برادر همسرم هم هستند. مهندس فخری‌زاده و ... همانجا هستند هنوز. برادر داریوش وسط گریه و زاری‌هایمان از من می‌پرسد عمو به نظرت برای اولین نفر به پدرت اطلاع بدهم تا او به پدر و مادرم اطلاع بدهد؟ می‌گویم عمو بگو. چاره چیست؟ بالاخره باید خانواده‌ها در جریان قرار بگیرند. خبری که ویران‌کننده‌است. می‌توانم پیش‌بینی کنم واکنش‌ دو خانواده چیست. داریوش بدون هیچ تردیدی عزیزترین فرزند خانواده خودش و "داماد عزیز" پدر و مادرم است که دست کمی از فرزند برایشان ندارد. کمی فضا تنش آمیز است در اتاق روبروی سی‌پی آر. نمی‌دانم چطور هدایت می‌شویم به اتاق سی‌پی آر. می‌خواهند پیکر داریوش را منتقل کنند. داریوش را از روی تختی که کفش برزنتی و گود است به برانکارد منتقل می‌کنند. کف برزنتی تخت مالامال از خون داریوش است. من و برادر همسرم دستمان را در خون داریوش می‌غلتانیم. یکباره از خود بی‌خود می‌شوم. صورتم را با خون داریوش می‌شورم. زار می‌زنم، فریاد می‌کشم. قابل ترحم‌ترین آدم روی زمینم آن لحظه. نهایت استیصال، نهایت ناباوری را دارم می‌گذرانم. یک‌ساعت قبلش کنارم بوده، داشتیم حرف میزدیم الان پیکر غرقه در خونش را باید در آغوش بکشم. من و برادر همسرم همراه پیکر داریوش سوار آمبولانس می‌شویم. نمی‌دانم کجا قرار است برویم. صدای گریه‌های من دارد بلند تر می‌شود. کل بدنم می‌لرزد. وسط راه توی آمبولانس یکباره متوجه می‌شوم آقای م یکی از کارمندهای حفاظت اداره همراهمان است. آنجا که وسط بی‌تابی‌های فزاینده‌ی من گفت: خانم پیرانی نگران نباشید من هستم! کمتر پیش می‌آید حاضر جواب باشم. ولی یکباره گریه‌م قطع می‌شود با غضب همراه قاطعیت می‌گویم: آن موقع که باید کجا بودید؟ چرا نبودید؟ سکوت می‌کند. حرفی برای گفتن ندارد. این اولین واکنش دور از خویشتنداری من است. لحظات و روزهای بعد این عدم خویشتنداری بیشتر و بیشتر شد. آمبولانس متوقف می‌شود. پیاده می‌شویم. میبینم دم در بخش اورژانس بیمارستان شهید چمران هستیم. ما را آورده‌اند اینجا. هیچ وقت بدون داریوش اینجا نیامده‌ام. حتی اینبار. اما برای اولین بار فردای آن روز بدون داریوش از در بیمارستان شهید چمران خارج می‌شوم. تا شب کل اقوام و دوستان که از حادثه خبردار شده‌اند می‌آیند بیمارستان... حالا در آشفتگی ما کل شهر و استان و کشور به تدریج سهیم می‌شوند. راستی آرمیتا کجاست؟ بچه‌ام را می‌خواهم... پایان 💞 دوستانت رو به ڪانال حــواے آدم دعوت کن 🌱↙️ ❤️ @havayeadam 💚💕
سریع و راحت زیارت عاشورا: 1️⃣ حفظ بخش اول : هفت سلام سلام های اول زیارت عاشورا که مستقیما به خود امام حسین و برخی از معصومین علیهم السلام است رو چند بار مرور کنید ترتیبش رو معناش رو بعد از هفت سلام که با شروع میشه یک سلام جمعی داره با این بخش رو حفظ کنید تا فردا که بخش بعدی رو می گذاریم من حفظ کردم 😉😍 @کپی_با_لینک 💞 دوستانت رو به ڪانال حــواے آدم دعوت کن 🌱↙️ ❤️ @havayeadam 💚💕