eitaa logo
💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
2.4هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
57 فایل
اُدع إلى سبیلِ ربکَ بالحکمةِ والمَوعظةِ الحسنه(نحل.125) مطالب کانال: همسرداری، خانواده امام زمانی گالری حوا: (لباس زنانه) https://eitaa.com/joinchat/3479896174Cf95aff1aa3 ادمین تبلیغ،تبادل،نظرات: https://eitaa.com/joinchat/2501836925C9798fab0cf
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دکتر باقری لنکرانی، وزیر اسبق بهداشت: 👈 تنها توصیه برای مقابله با ، شستن دست با آب و صابون است. 🔺 اینکه خودمان و فعالیتهای روزمره مان را محدود کنیم وجهی ندارد. رو اینجا یاد بگیر👇 کانال ❤️ @havayeadam 💚
22 همون شماره که عکسهایی از امیر برام ارسال کرد نمیخواستم جواب بدم ولی مثل اینکه یارو دست بردار نبود برای همین گوشی رو خاموش کردم تا شاید ارامش داشته باشم. ولی کلا کلمه آرامش برای من غریبه است. همین که گوشی رو خاموش کردم به خونه زنگ زدند ولی چون تلفن خونه شماره ها رو نشون نمیده جواب دادم: یه خنده کریهی پشت تلفن میزنه و میگه: سلام خوشگل خانم حال شما..؟نمیدونم چجوری پیش این شوهر نازنینت زندگی میکنی؟ هوم؟ نمیخواستم حرف بزنم ولی توهین به امیر توهین به شخص منه برای همین به حرف میام: به آسونی حداقل از زن ما راحتتر با همسرم زندگی میکنم . یک بار دیگه فقط کافیه یک بار دیگه به موبایلم به خونم زنگ بزنید آرامشی در کار نیست دیگه . لازم نمیدونم از عواقب بعد از تماستون صحبت کنم. تلفنو شلپی قطع میکنم مرتیکه گاو برو به زنت بگو خوشگل خانم مرتیکه چش چرون (الان به چیه تو چش چرونی کرد؟) اداشو در میارمو میگم حال شما خوشگل خانم؟ الااااغ. عاخییییییی امروز قراره بعد از قرون ها برم دانشگاه. ای جانم خیلی وقته دانشگاه نرفتم. چقدر که دلم برای دانشگاهمون تنگ شده وای درسا رو چه غلطی بکنم وایسا ببینم این یارو امیر رو میگم مگه استادم نیس چشش کور باید بهم درس بده شوهر نکردم که براش خر حمالی کنم که. یه نفس عمیق میکشم بعد از این همه نیومدن به دانشگاه هر کسی جای من بود الان استرس داشت ولی خب من هر کس نیستم من بارانم باران. وقتی فاطمه رو دیدم هر دومون مثل خر ذوف کردیم و هم دیگر رو مثل دور از جون الاغ بغل کردیم عاخیییییی چقد دلم براش تنگ شده بود. برای خر بازیامون برای کرم ریختنامون برای همه لحظات خوبمون . وای اولین حرفی که فاطمه بهم گفت دلمو برای دخترکم تنگ کرد: وای باران چقدر چاق شدی یه لبخند تلخ میزنم و میگم: آره این چند وقت زیاد خوردم. میخنده و یه چشمک میزنه و میگه: آره خودتی راستشو بگو من دارم خاله میشم؟ بلند میزنم زیر خنده از همونا که بدتر از گریه است. بعد از خنده میگم: دیووونه بریم سر کلاس الان استاده میره تو کلاس. تو دانشگاه فقط فاطمه از ازدواج منو امیر خبر داشت. خود امیر نذاشت به کسی بگم. وقتی وارد کلاس میشم می بینم استاد سر کلاسه . یه نگاه به فاطمه میندازم یه سری از تاسف تکون میدم از پشت نگاش میکردم آخه داش درس می داد. وایسا ببینم چرا استاده اینقدر جوونه؟ مگه استادمون پیر نبود؟ همین که بر میگرده شوک زده میشم. وای نه استاد طاهر مجد. یکی از رو مخ ترین استادای گذشته ولی اون که رفته بود الان چرا اینجاست؟ میخنده ومیگه: بفرمایید کلاس خانم پوفهیم. زیر پوستی یه اوق میزنم و میگم استاد تنها تیستم. بازم میخنده و میگه : میدونم با رفیقتون هستید بیایید بشینید. اییییییییی حالم بهم خورد مرتیکه میمون قر نردبون داره ایششششش. بافاطمه همون عقب میشینمو به حرفا چرت استاد گوش میدیم. همه استادای دانشگاهمون خوبنا اما این توش نوخاله شد. فک کنم یه پارتی چیزی تو دانشگاه داره که تا الان اخراج نشده. مرتیکه اومده یه کلمه میده بعد میگه: خب این چند وقته نبودم کیا رفتن قاطی مرغا؟ چند وقته؟؟؟؟؟ تو سر جمع فقط ترم اول باهامون بودی دیگه. مرد هم اینقد خل! همه بلند میشن ولی من دلیلی نمی بینم بلند شم به این چه مگه فضوله. بازم این یارو مجد می خنده . بابا این ماریجوانایی چیزی زده الکی خوشه رو به من و فاطمه میکنه و میگه: شماها هنوز ازدواج نکردید؟ به توچه؟ ادامه دارد... کانال ❤️ @havayeadam 💚
23 فاطمه: من نه ولی باران ازدواج کرده. فکر کنم عاشقم بود چون رنگ و روش می پره و صورتش حرصی میشه یه اخم غلیظی میکنه و میگه: بچه ها من درسم تموم شد میتونید برید بیرون. آخه تو درسی هم دادی؟ چون در پشت ما بود خیلی سریع با فاطمه جیم زدیم. اییییییی یه درصد فکر کن من بشم زن این یارو مجد وجدان عزیز: حالا که زن امیری راست میگه ها خدایا شکرت که با این یارو ازدواج نکردم وجدان: اگه با این ازدواج میکردی لابد بچت چیزی نمیشد هوویییی امیر بهم گفت اونطوری که فکر میکنم نیست نیشخند وجدانمو می شنوم. و تو دلم میگم راست میگه. آخ بهارم . کاش بودی مامان ولی خب عادتمه نیمه پر لیوان رو ببینم. بهارم رفت درست بجاش الان دانشگاهم. ولی آخه بهارم با دنیا قابل مقایسه نبود. یه شونه بالا می ندازم و بازم دردامو قورت میدم. اصلا میومد شاید مریض بود چه میدونم حتما یه حکمتی توش بوده. ولی خدایا ای کاش حکمتت به نارضایت ما ها ختم نمیشد. با همه اینا نمی تونم یه لحظه هم بدون امیر فکر کنم . من دیووونه امیر هستم "زنها هیچ وقت عاشق نمی شوند انها دیوانه می شوند" آره اصلا من دیووونم ولی وقتی میدونم دور بودن از امیر به این دیوونگی شاخ و برگ میده چرا باید به نبودش فکر کنم؟؟ ************************ امروز ولادت امام حسینه (ع) دانشگاهمون امروز بهمون میخواد شیرینی با شربت بده. وایییی من عاشق شیرینی ام. دستم رو شکممه دارم با شکمم حرف میزنم که صدای فاطمه میاد: دیدی ! بعد من میگم نی نی داری میگی نه! خدایا چی به این بگم؟؟؟؟ من: برو بابا تو که منو می شناسی . تو دوران مجردی هم با بچه ی نداشتم حرف میزنم میخنده و میگه: آره از همون اول هم خل بودی. بیشوووووووووووووور اداشو در میارم و میگم: تو چی میگی؟ فاطمه: میگم چرا اینقدر تو بی عقلی . یکم وقار و متانت. الان که جای من عاشق و شیفتت ، استاد مجد اینجا بود چه غلطی میکردی؟ از فکرشم مو به تنم سیخ میشه. ادای اوق زدن رو در میارم و میگم: خفه بابا برو برای من یه شربت و شیرینی بیار پشت چشمی نازک میکنه و میگه: امر دیگه ای باشه شونه ای بالا میندازم و میگم: بذار فکر کنم بهت میگم یه چشم غره بهم بمیره که میخندم و میگم: اصلا برو برای کوچولوم بیار . مگه خاله بچه ی نداشتم نیستی؟ یه تنه بهم میزنه و میره تا برام شیرینی و شربت بیاره عاخیییییییییییی ************************ میرسم خونه که میبینم آق امیر زودتر خونه است. و البته با اخمای تو همش . با یکم ترس میرم جلو و میگم: سلام خوبی ؟ چی؟ قربونت منم خوبم. چرا زود اومدی؟ با عصبانیت میگه: مجد باهات چیکار داشت؟ ادامه دارد... کانال ❤️ @havayeadam 💚
24 یه کم فکر میکنم که یادم میاد . میخندمو میگم: هیچی بابا من وقتی شیرینی و شربتو میخوام بخورم ، از اونجایی که استاد چلمنگ بازی هستم موقع خوردن از دستم می افته و اونم میره برام شربت بگیره که اون وسطاش میرسه با کی ازدواج کردی و این چرت و پرتا همونجوری دارم حرف میزنم که درد سگک کمربندشو روی رونم حس میکنم. نفهمیدم کی اومد. اشک تو چشمام جمع میشه . من امیری که کتک میزنه رو دوست ندارم. اشکام میخواد بریزه که با حرفش میزنم زیر خنده: وای داره میریزه چیکار کنم؟ چرا شلوارم در نمیاد میخندمو میگم: صدبار گفتم عین آدم برو دستشویی. خیر سرت استاد مملکتی . شلوارتو در میاری بری دستشویی؟ چه استاد خوبی دارم من! میخنده و با دو میره سمت دستشویی و میگه: همینه که هست دلتم بخواد همچین استاد خوبی داری و البته شوهر خوب. میره و میشنه و بازم حرف میزنه: امروز مامانم زنگ زده بود. مجبور شدم بهش بگم بچه رو سقط کردی با درد قلبم می خندمو میگم: خوب کردی گفتی بهار سقط شد. اونم میخنده میدونم برای اونم تلخه ولی ادامه میده: آخر نفهمیدم چرا میگفتی بچه دختره؟ تو از کجا میدونی؟ با غم زمزمه میکنم: از حس مادریم میدونم. من یه مادرم. مادری که بچشو تو شکمش حس میکنه. حالا اینا رو بیخیال تو چرا اینقدر دستشوییت طولانی شد؟ همون دیقه میاد بیرون و میگه: برای اینم خانمم بره لباس بپوشه بریم بیرون. با ذوق میگم: واقعا؟؟؟ میخنده و میگه: آره... راستی میخوام لباسامون ست باشه. سری به نشونه تایید حرفاش تکون میدمو میگم: اهوم حتما عالیجناب قلب من میرم جلوتر و میشنوم زمزمه هاشو: خدا به من فرشته داد. نمیدونم چه کاری انجام دادم که لیاقت هدیتو داشتم شکرت خدا مرد من منو فرشته میدونه. نمیدونه این فرشته اش فقط پیش مردش اینجوریه. برای هر جفتمون لباس سرمه ای انتخاب میکنم خودمم چادرمو بر میدارمو با عجله میرم سمت ماشین. قلبنا جنتلمن تر از الان بود وای میستاد تا با هم سوار ماشین بشم. بیشوووووووووور سوار ماشین که میشم می بینم.. ادامه دارد... کانال ❤️ @havayeadam 💚
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعــاے_عهـــد 🎤 محسن فرهمند 📝عهد بستم همه ی نوکری و اشکم را 💥نذر تعجیل فرج،هدیه به ارباب کنم قرائت #دعای_عهد به نیت تعجیل در #ظهور_مولا (عج ) هر روز صبح #همسرانه #عاشقانه_زندگی_کردن رو اینجا یاد بگیر👇 کانال #همسرداری #حوای_آدم ❤️ @havayeadam 💚
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعــاے_عهـــد 🎤 محسن فرهمند 📝عهد بستم همه ی نوکری و اشکم را 💥نذر تعجیل فرج،هدیه به ارباب کنم قرائت #دعای_عهد به نیت تعجیل در #ظهور_مولا (عج ) هر روز صبح #همسرانه #عاشقانه_زندگی_کردن رو اینجا یاد بگیر👇 کانال #همسرداری #حوای_آدم ❤️ @havayeadam 💚
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعــاے_عهـــد 🎤 محسن فرهمند 📝عهد بستم همه ی نوکری و اشکم را 💥نذر تعجیل فرج،هدیه به ارباب کنم قرائت #دعای_عهد به نیت تعجیل در #ظهور_مولا (عج ) هر روز صبح #همسرانه #عاشقانه_زندگی_کردن رو اینجا یاد بگیر👇 کانال #همسرداری #حوای_آدم ❤️ @havayeadam 💚
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعــاے_عهـــد 🎤 محسن فرهمند 📝عهد بستم همه ی نوکری و اشکم را 💥نذر تعجیل فرج،هدیه به ارباب کنم قرائت #دعای_عهد به نیت تعجیل در #ظهور_مولا (عج ) هر روز صبح #همسرانه #عاشقانه_زندگی_کردن رو اینجا یاد بگیر👇 کانال #همسرداری #حوای_آدم ❤️ @havayeadam 💚
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعــاے_عهـــد 🎤 محسن فرهمند 📝عهد بستم همه ی نوکری و اشکم را 💥نذر تعجیل فرج،هدیه به ارباب کنم قرائت #دعای_عهد به نیت تعجیل در #ظهور_مولا (عج ) هر روز صبح #همسرانه #عاشقانه_زندگی_کردن رو اینجا یاد بگیر👇 کانال #همسرداری #حوای_آدم ❤️ @havayeadam 💚
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعــاے_عهـــد 🎤 محسن فرهمند 📝عهد بستم همه ی نوکری و اشکم را 💥نذر تعجیل فرج،هدیه به ارباب کنم قرائت #دعای_عهد به نیت تعجیل در #ظهور_مولا (عج ) هر روز صبح #همسرانه #عاشقانه_زندگی_کردن رو اینجا یاد بگیر👇 کانال #همسرداری #حوای_آدم ❤️ @havayeadam 💚
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعــاے_عهـــد 🎤 محسن فرهمند 📝عهد بستم همه ی نوکری و اشکم را 💥نذر تعجیل فرج،هدیه به ارباب کنم قرائت #دعای_عهد به نیت تعجیل در #ظهور_مولا (عج ) هر روز صبح #همسرانه #عاشقانه_زندگی_کردن رو اینجا یاد بگیر👇 کانال #همسرداری #حوای_آدم ❤️ @havayeadam 💚