eitaa logo
حیات طیبه
399 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.7هزار ویدیو
34 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
گرفتن با آب سردکن خیلی از مردم در مواقع خاصی، با آب سرد کن وضو می گیرند. در حالی که وضو گرفتن از آب‌ سردکن‌های حرم، مساجد و حسینیه‌ها یا آب‌ سردکن‌هایی که در کنار کوچه و خیابان نصب شده باطل بوده و جایز نیست.1 مگر اینکه وقف کننده، به طور مطلق وقف کرده باشد که چنین فرضی بسیار بعید است. _ شستن ظروف نیز، به همین ترتیب می باشد. 📚1.استفتائات سیستانی م 294 و دفتر مکارم شیرازی ~~~🔸☘🐠☘🔸~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 🐠 ☘ 🐠☘ ☘🐠☘ 🐠☘🐠☘🐠☘🐠☘🐠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☘داستانی تکراری سرخ پوستان از رييس جديد می پرسند : آيا زمستان سختی در پيش است؟ رييس جوان قبيله که نمی دانست چه جوابی بدهد می گوید : برای احتياط برويد هيزم تهيه کنيد. سپس به سازمان هواشناسی کشور زنگ می زند : آقا امسال زمستان سردی در پيش است؟ و پاسخ شنید : اينطور به نظر می آید. پس رييس دستور می دهد که بيشتر هيزم جمع کنند، و بعد يک بار ديگر به سازمان هواشناسی زنگ می زند : شما نظر قبلی تان را تأييد می کنيد؟ و پاسخ شنید : صد در صد ! رييس دستور می دهد که افراد تمام توانشان را برای جمع آوری هيزم بيشتر بکار ببرند. سپس دوباره به سازمان هواشناسی زنگ می زند : آقا شما مطمئنيد که امسال زمستان سردی در پيش است؟ و پاسخ شنید : بگذار اينطور بگویم ؛ سردترين زمستان در تاريخ معاصر!!! رييس پرسید : از کجا می دانيد؟ و پاسخ شنید : چون سرخ پوست‌ها ديوانه وار دارند هيزم جمع می‌کنند !! ♻️خيلی وقتها ، ما خودمان مسبب وقايع اطرافمان هستيم! . . 🌀حالا بنظر شما دلار و ماشین و گوشت و مرغ و ... باز هم گران می شود؟؟؟!!!! خواهشا کمتر هیزم جمع کنید. 🔰اگر این داستانی باشد که اتفاق نیافتاده باشد هم قابل اعتناست چون در بسیاری از اوقات حال و روز ما را در قالبی جالب به نمایش می گذارد ❤️هموطن عزیز اندکی تأمل باید. چه کسی است که نداند دشمنان ایران و اسلام از راههای مختلف در نبردی سخت با ماهستند و اکنون که تیرشان در خیلی از میدانهای نبرد به سنگ خورده در نبردی اقتصادی سعی بر این دارند که پشت ایران اسلامی را به خاک برسانند. 🔸در این نبرد مرفهین ضرری نکرده و نخواهند کرد و چه بسا در نقش سیاهی لشکر دشمن وارد عمل شده و جبهه ی خودی را تضعیف کنند. 🔹اما قالب مردمی که در حد متوسط و ضعیف هستند به علت کم تدبیری و تحمل و تأمل کم در این نبردها قربانی داده اند و قربانی شده اند . 🙏لذا از شما هموطن عزیم استدعا دارم در این شرایطی که دشمنان و ایادی داخلی و دولتی آنها در پی ضربه زدن به ایران اسلامی و براندازی نظام مقدس اسلامی هستند خود را وارد بازی دشمن ساخته نکرده و آب به آسیاب آنها نریزیم. بحرانهایی را که به کمک خدا و همت شما عزیزان پشت سر گذاشته ایم را اگر از نظر بگذرانیم و مورد توجه و عمل صحیح قرار دهیم به زودی این زمستان هم تمام شده و رو سیاهی آن برای دشمنان و ایادی داخلی و دولتی آنها خواهد ماند. ~~~🔸🎾🌸🎾🔸~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 🌸 🎾 🎾🌸 🌸🎾🌸 🎾🌸🎾🌸🎾🌸🎾🌸🎾
از امیر کبیر پرسیدند : در مدت زمان محدودی که داشتی چطور این مملکت رو از هرچی دزده پاک کردی؟ گفت: من . اوهم از این که من نمی گذاشتم دزدی کند ، نمی گذاشت معاونش دزدی کند و... تا آخر همین طور... اگر من دزدی میکردم تا آخر دزدی میکردند و همه هم دنبال دزد میگشتیم و چون همه ما دزد بودیم هیچ دزدی را هم محکوم نمی کردیم!! ~~~🔸🎾🌸🎾🔸~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 🌸 🎾 🎾🌸 🌸🎾🌸 🎾🌸🎾🌸🎾🌸🎾🌸🎾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠💠💠﷽💠💠💠 🔴 یکی از باورهای نادرست در بین برخی از مردم این است که با زن نباید کرد. 💠 : اتفاقا روايتی برخلاف این باور نادرست از پيامبر اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله داریم؛ حضرت مى‌فرمايد: «تَزَوَّجُوا الأزرَقَ فَاِنَّ فيهِنَّ اليُمن» (با زنان ازدواج كنيد كه در آنها است.) 📚وسائل الشيعه، ج 14 باب 20 ح3 💠 : از آن طرف روايتى از، پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله داریم كه منشأ این باور نادرست شده است. حضرت می‌فرمایند: لا تَزَوَّجَنَّ شَهْبَرَةً و ...(با زنِ شَهبَرَه ازدواج نکن...؛ ) 📚خصال، ص ۳۱۶، ح ۹۸ که واژه شَهبَره، یعنی زنِ 💠 : در این روایت، سفارش به ازدواج نکردن با زن چشم آبی‌ای شده که است نه هر زن چشم آبی. 💠 : داشتن چشمان آبی نوعی به حساب می‌آید. ظاهرا روایت می‌خواهد بگوید که صرفا زیبایی ازدواج نباشد. یعنی ازدواج با زن زیبا اما ، به صلاح نیست. از روایت زیر می‌توان استفاده کرد که بودن نشانه زیبایی بوده است. 🌺امام کاظم عليه‌السلام فرمودند: دنيا به صورت زنى در برابر مسيح عليه‌السلام مجسّم شد. به او فرمود: چند شوهر کرده‌اى؟ گفت: زياد. مسيح عليه‌السلام فرمود: همه آنها تو را طلاق دادند؟ دنيا گفت: نه، بلکه همه را کشتم. مسيح عليه السلام فرمود: پس، واى بر شوهران باقيمانده تو؛ چگونه از گذشتگان عبرت نمی‌گيرند؟ 📚بحار الأنوار،ج۷۸ص ۳۱۱ ~~~🔹🍂🔵🍂🔹~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 🔵 🍂 🔵🍂 🍂🔵🍂 ☀️🍂🔵🍂🔵🍂🔵🍂🔵
💠💠💠﷽💠💠💠 🍚 💠پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) توصیه کرده اند به استفاده از نمک دریا. 🌹پیامبر اکرم (ص) می‌فرمایند: 💭برشما باد نمک جریش. نمک جریش نمک دریاست، نمکی است که دانه هایش هماهنگ نیست، یکی درشت است یکی ریز است و خیلی سفید نیست. یک عده می‌گویند که دریا آلوده است و نمک دریا هم آلودگی به خود می‌گیرد. نه خیر، نمک، آلودگی را برطرف می‌کند، هرچه بگندد نمکش می‌زنند. هیچ مشکلی نداره من خودم هم از نمک دریا مصرف می‌کنم. کل عناصر دریا توی نمک دریا جمع است و برای فشارخون هم ضرر ندارد. نمک سنگ هم در درجه بعدی است. 📚بحار ج۶۳ ص۳۹۵ ~~~🔸🍏🍎🍏🔸~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 🍏 🍎 🍏🍎 🍎🍏🍎 🍏🍎🍏🍎🍏🍎🍏🍎🍏
💠💠💠﷽💠💠💠 ✅افتادگی آموز! 🔻مرحوم میرزایی قمی نقل کردند: روزی در منزل ما دو نفری با علامه طباطبایی نشسته بودیم و از علوم محتجبه صحبت می‌شد، علامه فرمود: ختم فواتح سُوَر را در نجف اشرف گرفتم و نیّتم این بود که چه راهی را در پیش بگیرم که خیر دنیا و آخرت در آن باشد؟ بعد از پایان ختم به من گفته شد: افتادگی آموز اگر طالب فیضی هرگز نخورد آب زمینی که بلند است 📚 علوم اسراری ص۶۹ ~~~🔸☘🌹☘🔸~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut ✨ ☘ ✨☘ ☘🌺☘ ✨☘✨☘✨☘✨☘✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❃🌷 💠﷽💠🌷❃ محمدرضا وقتی که عازم سوریه بود مهم ترین نگرانی اش این بود که مثل هر سال دهه محرم اینجا نیست و نمی تواند به هیئت برود .در تماس هایی که با ما و خانواده داشت هم همیشه این ناراحتی را بیان میکرد. یکی از شب های محرم به هیات میثاق باشهدا رفتیم.استاد پناهیان آن شب از اخلاص میگفت بعد از اتمام هیات ، محمدرضا تماس گرفت و به او گفتم امشب خیلی به یادت بودیم. انگار که رزق او بود که به او صحبتهای آقای پناهیان را منتقل کنم. گفتم: "محمدرضا ،اگر میخواهی شهید بشی، باید خالص بشی" آخرین تماسش با مادرش، سپرد که دعا کن شهید شوم و مادر هم به او گفته بود برای شهید شدن باید اخلاص داشته باشی . محمد رضا در جواب به مادرش گفته بود: "این دفعه واقعا دلم رو خالص کردم و هیچ دلبستگی به هیچ چیزی ندارم ... الان دیگه سبکبار سبکبارم"تخففوا تلحقوا...سبکبار شوید، تا برسید...شرط شهادت، خلاصه شده در همین جمله امیرالمومنین علی علیه السلام،سبکبار شدن... خالص شدن... و شهدا این را خوب فهمیدند و عمل کردند ... ─═इई🔸🌿🌷🌿🔸ईइ═─ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 🌷 🌿 🌷🌿 🌿🌷🌿 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷
محمد آقا به سمت احمد آقا آمد. ـــ احمد آقا! صلوات بفرست... این چه کاریه؟! محسن، سرش را پایین انداخت و به دست های مشت شده ی شهاب، خیره شد... احمد آقا روبه مهیا گفت: ــــ اینو زدم، به خاطر اینکه بهت گفته بودم، حواستو جمع کن و دست از این کارا بردار. اما گوش ندادی و نزدیک بود خودت رو به کشتن بدی! مهیا، نگاهی به چشم های پدرش که از اشک سرخ شده بودند، انداخت. محمد آقا همه را به داخل دعوت کرد. محسن همان جا خداحافظی کرد و رفت. مریم، که از بیرون، شاهد همه اتفاقات بود، اشک هایش را پاک کرد و به طرف آشپزخانه رفت. محمد آقا روبه مریم گفت: ــــ دخترم! مهیا رو ببر بالا، یکم استراحت کنه... مهیا به کمک مریم از پله ها بالا رفت. شهاب می خواست حرفی بزند؛ اما با اشاره پدرش حرفی نزد و با اجازه ای گفت و او هم بالا رفت. مهیا روی تخت نشست. مریم کنارش نشست و صورتش را نوازش کرد. و با صدای لرزانی گفت: ــــ خوبی؟! همین کلمه کافی بود؛ که مهیا یاد سیلی پدرش و اتفاق امروز بیفتد. خودش را در آغوش مریم انداخت و هق هق اش را درون آغوش مریم خفه کرد... شهاب که به سمت اتاقش می رفت با شنیدن صدای گریه ی دخترها پشت در ایستاد. به دیوار تکیه داد. چشمانش را بست و برای صدمین بار خود را لعنت کرد... مهیا از آغوش مریم بیرون آمد. دستی به صورت مریم کشید و اشک هایش را پاک کرد. با خنده گفت: ــــ من سیلی خوردم... تو چرا گریه میکنی؟! مریم خندید! ـــ نگاه کن صداش رو! ـــ همش تقصیر اون داداشته دیگه... از بس که صداش کردم! ـــ اااا...من رو داداشم غیرت دارم ها!! *** مریم شرمنده ای گفت و ادامه داد: ــــ میدونم که نرجس باعث این اتفاق شده... ـــــ آخ...یادم انداختی من این دختر رو گیر بیارم؛ تک تک موهاشو میکنم. دختره ی بیشعور... من که میدونم از کجا سوخته!!! ــــ از کجا؟! ــــ بابا خره... این به داداشت علاقه داره!! ــــ نرجس؟!؟ نه بابا!!! ـــ برو بینم. مطمئنم فکر کرده من هم به داداشت حسی دارم؛ اینکارا رو میکنم. مرده شور خودش و مادرش رو ببرن! ــــ خواهرم! در مورد دختر عمو و زن عموم داری صحبت میکنی ها! ــــ صحبت کنم، مشکلی داری؟!؟ ــــ نه! من غلط کنم مشکلی داشته باشم! ــــ آها! حالا درست شد. مهیا همراه پدر و مادرش عزم رفتن کردند... همه در حیاط ایستاده بودند و در حال خداحافظی بودند. مهیا قبل از اینکه بیرون برود، نگاهی به پنجره اتاق شهاب انداخت. شهاب پشت پنجره در حالی که دستانش در جیب هایش بود؛ ایستاده بود. مهیا سرش را پایین انداخت، و به سمت در خانه شان رفت... شهاب نگاه آخر را به بیرون انداخت پرده را کشید و روی تخت نشست سردردش امانش را بریده بود اتفاقات امروز اصلا باورش نمی شد از گم شدن مهیا از کاری که نرجس کرد از شکستن دست مهیا تا سیلی خوردن مهیا هیچکدام برایش قابل هضم نبود با صدای در به خودش آمد ـــ بفرما مریم وارد اتاق شد صندلی را برداشت و روبه روی تخت گذاشت ــــ شهاب حالت خوبه شهاب دستی به صورتش کشید ـــ نمیدونم مریم امروز خیلی اتفاقات بدی افتاد هضم کردنشون برام سخته مخصوصا کاری که نرجس انجام داد مریم با ناراحتی سرش را پایین انداخت ـــ میدونم برات سخت بود امروز برای هممون اینطور بود اما کاری که نرجس انجام داد واقعیتش خودمم نمیدونم چی بگم باورم نمیشه نرجس همچین کاری کرده باشه شهاب نیشخندی زد ـــ انتظار دیگه ای از تک فرزند حاج حمید نداشته باش ــــ شهاب چرا مهیا اینقدر زخمی بود من نتونستم ازش بپرسم شهاب با یادآوری مهیا و حال نامساعدش چشمانش را محکم روی هم فشار داد ـــ مریم جان میشه فردا برات تعریف کنم الان خیلی خسته ام فردا هم باید برم سرکار مریم از جایش بلند شد ـــ باشه شبت بخیر ادامه دارد ~~~🔹💞💚💞🔹~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 💞 💕 💞💕 💕💚💕 💞💕💞💕💞💕💞💕💞
مهیا با کمک مهلا خانم لباس راحتی تنش کرد مهلا خانم پانسمان هایش را برایش عوض کرد بعد از خوردن سوپ مرغ روی تخت دراز کشید ـــ مهیا مادر من برم برات آب بیارم دارواتو بخوری مهیا پتو را روی خودش کشید در باز شد ـــ مامان بی زحمت چراغو خاموش کن با نشستن احمد آقا روی تخت، با تعجب سرش را از زیر پتو بیرون آورد احمد آقا گونه اش را نوازش کرد ــــ اینو زدم که بدونی خیلی نگرانت بودیم دیگه کم کم داشتم از نگرانی سکته می کردم مهیا شرمنده سرش را پایین انداخت ـــ وقتی محمد آقا درو زد و مارو به خونش دعوت کرد دلم گواهی می داد که ی اتفاق بدی افتاده، ولی به خودم دلداری می دادم چیزی نشده تو موقع رفتن سپردیش به شهدا براش اتفاقی نمی افته اما با دیدن دخترشون مریم که چشماش پر اشک بود دیگه خودمو برای شنیدن یه اتفاق بد آماده کرده بودم اون لحظه هم که بهت سیلی زدم نمیدونم چرا و چطورزدم فقط می خواستم جوری تنبیه ات کرده باشم که دیگه این کارو تکرار نکنی مهیا پدرش را درآغوش گرفت ــــ شرمنده من نمی خواستم اینجوری بشه احمد آقا بوسه ای روی سرش کاشت ــــ دیگه زیاد خودتو لوس نکن من برم توهم استراحت کن ـــ اصلا حاجی معلومه خیلی عذاب کشیدید بیاید یکی دیگه بزنید اینورصورتم ـــ بس کن دختر بخواب احمد آقا چراغ را خامو ش کرد ـــ هر جور راحتی حاجی دیگه از این فرصتا گیرت نمیادا احمد آقا سرش را با خنده تکان داد و در را بست مهیا با لبخند به در بسته خیره شد حرف پدرش ذهنش را خیلی مشغول کرده بود " موقع رفتن سپردیش به شهدا براش اتفاق نمی افته" از صبح تا الان در خونه نشسته بودحوصله اش سر رفته بود امروز دانشگاه داشت اما به خاطروضعیت صورت و دستش نرفتن را ترجیح داد ، از صبح اینقدر کنار مهلا خانم نشسته بود و غر زده بود که مهلا خانم کلافه شد و به خانه خواهرش رفت مهیا بی هدف در اتاقش قدم می زد با بلند شدن صدای آیفون ذوق زده به طرف آیفون دوید بین راه پاش باه قالی گیر کرد و افتاد ــــ آخ مامان پامم شکست آرام از جایش بلند شد ـــ کیه ــــ مریمم ـــ ای بمیری مری بیا بالا مریم در حالی که غر می زد از پله ها بالا آمد مهیا در را باز کرد و روی مبل نشست ــــ چند بار گفتم بهم نگو مری ـــ باشه بابا از خدات هم باشه مریم وارد خانه شد ـــ سلام ـــ علیک السلام مریم کوله مهیارو به سمتش پرت کرد ــــ بگیر این هم کوله ات دستت شکسته برا پاتم اتفاقی افتاده ؟چرا برام بلند نمیشی؟ ـــ کوفت یه نگاه به پام بنداز مهیا نگاهی به پای قرمز شده مهیا انداخت ــــ وا پات چرا قرمزه؟ ـــ اومدم آیفونو جواب بدم پام گیر کرد به قالی افتادم مریم زد زیر خنده ــــ رو آب بخندی چته ــــ فک نکنم تو تا اخر این هفته جون سالم بدر ببری ـــ اگه به شما باشه آره دختر عموت این بلارو سرم آورد تو هم (پایش را بالا اورد و نشان مریم داد) ـــ این بلارو سرم آوردی دیگه ببینیم بقیه چی از دستشون برمیاد ــــ خوب می کنیم ـــ جم کن ، راستی مریم پوسترم ؟؟ ــــ سارا گفت گذاشته تو کوله ات مهیا زود کیف را باز کرد با دیدن عکس نفس عمیقی کشید ــــ پاشو اینو بزن برام تو اتاقم ــــ عکس چیو ــــ عکس شهید همتو دیگه مریم با تعجب به مهیا نگاه کرد ـــ چیه چرا اینجوری نگاه میکنی شهید همت که فقط برا شما نیست که مریم لبخندی زد ــــ چشم پاشو ، به طرف اتاق رفتن مهیا با یادآوری چیزی ، بلند جیغ زد ادامه دارد ~~~🔹💞💚💞🔹~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 💞 💕 💞💕 💕💚💕 💞💕💞💕💞💕💞💕💞
📌 دعای مورچه 🌀 در زمان حضرت سلیمان، بر اثر نیامدن باران، قحطی شدیدی به وجود آمـد. به ناچار مردم به حضور حضرت سلیمان آمده و از قحطی شکایت کـردنـد و درخواست نمودند تا حضرت سلیمان برای طلب باران، بخواند. سـلـیمان به آن ها گفت: فردا پس از نماز صبح، با هم برای انجام نماز استسقا به سوی بیابان حرکت می کنیم. فـردای آن روز مـردم جمع شدند و پس از نماز صبح، به سوی بیابان حـرکـت کـردنـد. نـاگـهان سلیمان(ع) در راه مورچه ای را دید که پـاهـایـش را روی زمـیـن نهاده بود و دست هایش را به سوی آسمان بـلـنـد نموده و می گوید: خدایا ما نوعی از مخلوقات تو هستیم و از رزق تـو بـی نیاز نیستیم، ما را به خاطر گناهان انسان ها به هلاکت نرسان. سـلـیـمـان رو به جمعیت کرد و فرمود: به خانه هایتان بازگردید، خـداونـد شـمـا را به خاطر غیر شما (مورچگان) سیراب کرد. در آن سال آن قدر باران آمد که سابقه نداشت. 📚 نقل از: داستان دوستان، ج4، ص221 ⛅️اللهم عجل الولیک الفرج⛅️ ~~~🔸🍃🍂🍃🔸~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 🍃 🍂 🍃🍂 🍂🍃🍂 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🌷 💠﷽💠🌷 خانواده‌ هادی می گویند : هادي اذيتي براي ما نداشت. آنچه مي خواست را خودش به دست مي آورد. از همان كودكي روي پاي خودش بود. مستقل بار آمد و اين، در آينده زندگي او خيلي تأثير داشت. هادی از اول یک جور دیگری بود. حال و هوا و خواسته‌هایش مثل جوانان هم‌ سن و سالش نبود. دغدغه‌مندتر و جهادی‌تر از جوانان دیگر بود. او ویژگی های خاصی داشت : همیشه دائم الوضو بود. مداحی می کرد. اکثر اوقات ذکر سینه زنی هیئت را می گفت. اخلاص او زبانزد رفقا بود. اگر کسی از او تعریف می کرد، خیلی بدش می آمد. وقتی که شخصی از زحمات او تشکر می کرد، می گفت: خرمشهر را خدا آزاد کرد، یعنی ما کاری نکرده ایم. همه کاره خداست و همه کارها برای خداست. 🌷 ~~~🔸🎾🌸🎾🔸~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 🌸 🎾 🎾🌸 🌸🎾🌸 🎾🌸🎾🌸🎾🌸🎾🌸🎾
💐کار مهدوی💐 ◀️قسمت ۱۵ ✨به نام خداوند پاکی ها ✋سلام برامام طالب صلح و زیبایی هاو سلام بر شما منتظران حضرت ☝️یکی از چیزهایی که آقا امام زمان خیلی دوستش دارد و خیلی روی آن تاکید دارد گریه ی بر ابا عبد اللّه الحسین است،روضه ی امام حسین 👤یکی از بزرگان دینی ما، می خواستند امام زمان را خواب ببینند یا به محضر حضرت مُشرف شوند در بیداری ریاضت هایی کشید، ختم هایی گرفت ،چله هایی گرفت ،توسلاتی کرد 💠پیغمبر خدا را در خواب دید گفت :" برای دیدن فرزندم مَهدی ،روزی دوبار یکبار صبح و یکبار شب برای فرزند غریبم حسین گریه کن " 👤این عالم جلیل القدراینکار را کرد به مدت یک سال و بعدش امام زمان را دید در زیارت ناحیه ی مقدسه خودِ امام زمان ، زیارت نامه ای ست که برای امام حسین می‌خوانند خود ایشان در این زیارت نامه ،امام زمان می گوید :" یا ابا عبدالله ای جد من، من هر شب و روز برای تو گریه می‌کنم " 📜حدیث داریم که امام زمان فرمود:"من دعاگوی آن کسی هستم که بعد از روضه ی جدم ابا عبد اللّه برای فرج من دعا کند 💭شاید پیش خودتون بگید که ما مداح نیستیم ماکه روضه خون نیستیم ،ما که منبری نیستیم ما که اصلا شاید هیئتی نباشیم ،ما چطور روضه بخوانیم 😔 👌ببین کار سختی نیست ،همین صبح نمازت را خواندی همان روبه قبله نشسته ای یک لعنت به دشمنان امام حسین بفرست بعدش هم دستت را بگذار رو سینه ات بگو:👇 ✋السلام علیک یا ابا عبد اللّه ؛السلام علیک یابن رسول اللّه ؛سلام علی شیب الخضیب سلام بر آن محاسنی که به خون آلوده شد ✋سلام علی الخد التریب ؛سلام بر آن جسمی که به خاک افتاد،سلام علی الراس المرفوع سلام بر آن سر ی که بالای نیزه ها شد والسلام علیکم والرحمة اللّه و برکاته همین ،همین شد روضه ی امام حسین ✅میدانی با همین روضه چقدر آقا دوستت دارد و چقدر ثواب برایت می نویسند 👤حضرت آیت اللّه حق شناس خدا بیامرزد ایشان را چه عالم نازنینی بود فیلم ها و صوت هاش در اینترنت هست بروید بخوانید نگاه کنید ایشان می گوید یک حاجتی داشتم چهل روز نذر زیارت عاشورا کردم با چله نشینی آن هم با8 شرایط خاص چله نشینی که آیت اللّه حق شناس با آن شرایط خاص نقل کرده حدود یک ساعت یک ساعت و نیم در روز طول می کشد می گوید این همه چله نشینی کردم شب آخر که چهلم شد 😊 ☀️امام زمان آمد گفت : " آقای حق شناس چرا خودت را به زحمت انداختی همان شب اول روضه ی علی اصغر را می خواندی حاجتت را می دادیم "✅ ⚜رفت روضه خوان خبر کند امام زمان گفت نمی خواهد روضه خوان خبر کنی خودت شروع کن بخوان همین عادی که میخوانی بخوان آیت اللّه حق شناس هم شروع کرد به خواندن👇 ✋السلام علیک یا حضرت علی اصغر ؛السلام علی الرضیع الصغیر؛السلام علیک یاطفل العطشان 👈همین بعد روضه ی حضرت عباس هم بخوان که دیگه همه ما حفظ هستیم👇 ✋السلام علیک یا ابا الفضل العباس، ای اهل حرم میر وعلمدار نیامد😭سقای حسین سیّد و سالار نیامد 😭صلی اللّه علیک و رحمة اللّه و برکاته ؛همین 👉 👈در طول روز یکبارصبح یکبار شب این سلام ها را به امام حسین ،حضرت عباس، علی اصغر ،حضرت زینب، بده همین سلام های ساده ی ما را، امام زمان به عنوان روضه بر امام حسین حساب می کند یا باعث نزدیکی ما به امام زمان می‌شود و فردای قیامت آن زمانی که دارند ما را به سمت جهنم می‌برندامام زمان می آید دست ما را می‌گیرد و به خدا عرض می‌کند:👇 ✅" خدایا این شیعه هر چند گنهکار بود ولی روزی دوبار یا یکبار برای جدم حسین روضه میخواند و گریه می‌کرد شفاعتش با منه مَهدی و خدایقینا شفاعت حضرت حُجَت را قبول می‌کند و شفاعت این عزیزان رد نمی شود 👌پس از امروز تصمیم بگیریم روزی یکبار یا روزی دوبار طبق توصیه ی پیغمبر و خود امام زمان روضه ابا عبدالله بخونیم و ثوابش را به آقا امام زمان هدیه کنیم🎁 ✋السلام علیک یا ابا عبداللّه ~~~🔸🍃☀️🍃🔸~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 💎 🍃 ☀️🍃 🍃☀️ 🍃 💎🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃💎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 امام سجاد (؏) دعاے مومن سہ حالت دارد ⇦یا برایش ذخیره مےشود ⇦یا در دنیا برآورده مےشود ⇦و یا بلایے از او برطرف مےشود 📚تحف العقول ۲۸۰ ~~~🔸🍃☀️🍃🔸~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut
🌸 《حق شوهر بر زن 》 💠پيامبر خدا صلي‌الله‌عليه‌و‌آله درباره حق شوهر بر زن مي.فرمايند: 💠بر زن است كه [براي شوهرش] خوشبوترين عطرهايش را بزند و قشنگترين لباس‌هايش را بپوشد، و از زيباترين زينت‌هايش استفاده كند. 📚الکافی، ج 5، ص 508 ~~~🔸🍃☀️🍃🔸~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut
در خوردن مردم اسراف را در دور ریختن غذا می دانند و اگر غذایی زیاد بماند می گویند بخورید تا اسراف نشود، در حالی که خوردن بی جا و زیاد نیز، نوعی اسراف محسوب شده و مکروه است. 📚 توضیح المسائل مراجع ج2 ص539 ~~~🔸🍃🌔🍃🔸~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 🌔 🍃 🌔🍃 🍃🌔 🍃 🌔🍃🌔🍃🌔🍃🌔🍃🌔
🌸 💠خواص ویژه زیتون :👇 🔸سلامت قلب 🔸بهبود جریان خون 🔸تقویت استخوان 🔸سلامت مغز 🔸تنظیم قندخون 🔸ضدسرطان 🔸تنظیم اشتها ~~~🔸🍃☀️🍃🔸~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut
💠﷽💠 💠بیماری و دردهای خود را پوشانده نگهداریم.... 🔹 امیرالمومنین علیه السلام: کسی که دردی را که به او رسیده است، سه روز از مردم پنهان کند و تنها به درگاه خداوند شکایت نماید، بر خداوند حق است که او را از این بیماری عافیت دهد. 🔹 در حدیث دیگری آنحضرت فرمودند: پوشیده داشتن تهی دستی و بیماری ها از مردانگی است. 🔹 امام صادق علیه السلام: کسی که سه روز بیمار باشد و آن را پنهان کند و هیچ کس را از آن آگاه نسازد، خداوند برای او گوشتی بهتر از ان گوشت (که در بیماری از دست رفته است) خونی بهتر از خونش، پوستی بهتر از پوست وی، موئی بهتر از موی وی، جایگزین می کند! پرسیدم: فدایت شوم، چگونه جایگزین می کند؟ فرمود:برایش گوشت، پوست، و موئی را جایگزین می کند که با آنها گناه نکرده است. 📚 الکافی، ج۳، ص۱۱۶. ~~~🔹🍃🔵🍃🔹~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 🔵 🍃 🔵🍃 🍃🔵🍃 ☀️🍃🔵🍃🔵🍃🔵🍃🔵