💐🍃🌿🌸🍃🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
🍃
🌼
﷽
💠#سیره_شهدا
#نظم
🔸شهید سپهبد علی صیاد شیرازی🔸
🔹اوایل انقلاب بود. ضعف ارتش را می دانست ؛ بعضی ها را تصفیه کرده بودند، بعضی ها خودشان می خواستند بروند، یک عده هم بازنشسته شده بودند. سپاه این طور نبود؛ پر بود از نیروهای مردمی. نیروهای تازه نفس، قبراق و باانگیزه، البته کم تجربه ؛ آدم های غیرنظامی.
آمد با فرمانده های سپاه جلسه گذاشت، که ارتش و سپاه قرارگاه مشترک تشکیل بدهند. قرارگاه که تشکیل شد، اول اسمش را گذاشتندکربلا؛ بعد شد خاتم الانبیا. قبل از آن هم سپاه و ارتش هم کاری داشتند، اما صیاد براش سیستم طراحی کرد.🔹
یادگاران، جلد 11 کتاب شهید صیاد، ص 16
~~~🔹🍃🌸🍃🔹~~~
🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/malakut
🌼
🍃
🌸
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌼
💐کار مهدوی💐
◀️قسمت هفتم
✨به نام خداوند بخشنده و مهربان
✋سلام بر امام منتظر و سلام بر شمامنتظران حقیقی حضرت
❓آقا من برای امام زمانم چکار کنم؟ سوالی که در ذهن تک تک من و شما پیش می آید.
❓ببین حاشیه نرو برو سراصل مطلب توانایی هات چیست؟
✅آقا من میتوانم مطلب بنویسم ،مقاله یادداشت،دلنوشته خوب می نویسم ،ازبُعداحساسی قَوی هستم دلنوشته های احساسی تاثیرگذارِ خوبی مینویسم.شعرهای خوبی می نویسم📝
✅آقا من میتوانم پوستر طراحی کنم، در گرافیک و طراحی پوستر و در فتوشاپ فوق العاده ام می توانم پوستر طراحی کنم بنشین انجام بده بسم اللّه
❌آقا اثر نداره تو به اثر نداشتنش کار نداشته باش " وظیفه ی من و تو تبلیغ است و هدایت دست خداست "
💠خدا در قرآن به پیامبرش می گوید؛ پیغمبر" اِنَّک لا تَهْدی" تو نمیتوانی هدایت کنی" اِنَّ عَلَینا لَلْهُدی "هدایت دست ماست تو تبلیغت را بکن
👨حرفی که ممکن تویِ جوان الان بزنی به یک نفر، پوستری که الان ممکن است بکِشی ،مطلبی که الان ممکن است بنویسی ،ممکن است اثرش مثلا برای یک نفر فوری باشد. من تا پوستر را دیدم تا متنت راخواندم سریع جذب شدم اما برای یک نفردیگر ممکن است پنج سال شش سال دیگر اثر کند ❓چطور؟
📝مطلب تو را می خواند ساده ازش می گذرد ،می گذرد و می گذرد ایام دوران زندگی می گذرد .پنج سال ،شش سال ،می گذرد یک باره یک حادثه ای پیش می آید ؛نا خود آگاه یاد جمله یا عکس پوستری که تو طراحی کردی می افتد💭
💭یاد دلنوشته ای که تو نوشتی میافتد ،یاد شعری که گفتی می افتد میگوید فلانی راجع به امام زمان فلان حرف را زده بود راست گفته بود حقیقت دارد. پس مسیر زندگیش عوض می شود. اینجوری است. نباید انتظار تاثیر فوری داشته باشیم⚠️
❓آقااصلا نمی توانی این کارهارا انجام بدهی تبلیغ چی؟دانشجویی که درخوابگاه هستی!دختر عزیز پسر عزیز که خوابگاه هستی و درخوابگاه دانشجویی درس میخوانی وزندگی می کنی👇
📄یک برگه هایی هست به نام کار برای امام زمان در سایت ما هم هست،میتوانید بگیرید این برگه ها را کپی کن درخوابگاه پخش کنین ❓این کاری داره ؟
📑این برگه هارا کپی کن روی تابلوی اعلانات خوابگاهت بزن ❓یا درشبکه های اجتماعی مختلف پخش کن دست به دست بچرخون ❓کاری دارد ؟
✅تبلیغت را کردی برای امام زمانت فکر نکن کار برای امام حتما سخنرانی کردن است،حتما کتاب نوشتن است.کوچک ترین قدمی در این راه برداری آقا کمکت می کند
👣آزمایش کن یک قدم بیا به سمت آقا،یک قدم بیا برای آقا کار کن ببین چکار ت می کند. آقا ببین چطور دستت را می گیرد.
✅هر امکاناتی که داری، هر ظرفیتی که داری، هر استعدادی که داری، در راه آقا به کار ببر.بنشین فکر کن چه استعدادهایی داری ؟بنشین فکر کن، چه امکانات و ظرفیت هایی داری ؟چه نقاط قوتی داری که می توانی از این راه به آقا کمک کنی؟
✍خوشنویسی،نقاشی ،شعر،داستان دلنوشته ،گرافیک ،فتو شاپ، پوستر طراحی کردن. آقا به تک تک این استعداد ها نیاز دارد
👌پس بسم اللّه بلند شو چرا نشستی؟✏️بلند شو!قلم و کاغذ دست بگیر.استعدادها های خودت را بنویس ظرفیت های خودت را بنویس. بنشین و برای آقا کار کن📝
✅آقا نیاز دارد به این چیز ها،ما نیاز داریم به این چیزها،برای زمینه سازی ظهوراین عکس تو ،این دلنوشته ی تو،این شعر توممکن است شاید از نظر تو خیلی ساده باشد ولی ممکن است چندین نفر را به سمت آقا جذب کند.
💠اگر یک نفر را به او وصل کردی
💠برای سپاهش تو سردار یاری
✅کار بکن،نگو این نقطه قُوت من چیزی نیست هست کم تو را خدا برکت می دهد تو با نیّت اخلاص بیا در این راه خدا به این کمه تو و به این مطلب ساده ی تو برکت می دهد😊یکباره دیدی پشت سرهم نظر و کامنت که فلانی پوستر تو مرا به راه آورد. این دلنوشته ی تو تاثیر داشت.
✅لطف خداست این هم یادت نرود.هیچ وقت، وظیفه ی ما تبلیغه و هدایت دست خداست. اگر کسی هدایت نشد ناراحت نشو تو وظیفه ی تبلیغت را انجام بده...
#استاد_عبادی
~~~🔸🍃☀️🍃🔸~~~
🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/malakut
💎
🍃
☀️🍃
🍃☀️ 🍃
💎🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃💎
هدایت شده از حیات طیبه
سلام علیکم
ارتباط با مدیر کانال
چنانچه پیشنهاد یا انتقادی داشتید بفرمایید
@malakut_admin
#داستان_دنباله_دار
#جانم_می_رود_6
مهیا دوباره سریعتر از همه به سمت اتاق رفت
به محض رسیدن به اتاق استرس شدیدی گرفت نمی دانست برگردد یا وارد اتاق شود
بلاخره تصمیم خودش را گرفت
در را ارام باز کرد و وارد اتاق شد پدرش روی تخت خوابیده بود ومادرش در کنار پدرش رو صندلی خوابش برده
ارام ارام خودش را به تخت نزدیک کرد نگاهی به دستگاه های کنار تخت انداخت از عددها وخطوط چیزی متوجه نشد به پدرش نزدیک شد
طبق عادت بچگی دستش را جلوی بینی پدرش گذاشت تا مطمئن شود نفس مے کشد با احساس گرمای نفس های پدرش نفس آسوده ای کشید
دستش را پس کشید اما نصف راه پدرش دستش را گرفت
احمد آقا چشمانش را باز کرد لبان خشکش را با لبش تر کرد و گفت
ــــ اومدی بابا منتظرت بودم چرا دیر کردی
و همین جمله کوتاه کافی بود تا قطرهای اشک پشت سر هم بر روی گونه ی مهیا بشینند
ــــ ای بابا چرا گریه میکنی نفس بابا
اصلا میدونی من یه چیز مهمیو تا الان بهت نگفتم
مهیا اشک هایش را پاک کرد و کنجکاوانه پرسید
ـــ چی؟؟
احمد اقا با دستش اثر اشک ها را از روی صورت دخترکش پاک کرد
ـــــ اینکه وقتی گریه میکنی خیلی زشت میشی
مهیا با خنده اعتراض کرد
ـــ اِ بابا
احمد اقا خندید
ـــ اروم دختر مادرت بیدار نشه
دکتر گوشی ها را از گوشش دراورد
ــــ خداروشکر آقای معتمد حالتون خیلے بهتره فقط باید استراحت کنید و ناراحت یا عصبی نشید پس باید از چیزهایی که ناراحتتون میکنه دوربشید
ـــــ ببخشید آقای دکتر کی مرخص میشن
ــــ الان دیگه مرخصن
مهیا تشکر کرد
احمد آقا با کمک مهیا و همسرش اماده شد و پس از انجام کارهای ترخیص به طرف خانه رفتند مهیا به دلیل شب بیداری و خستگی بعد از خوردن یک غذای سبک به اتاقش رفت وآرام خوابید
چشمانش را آرام باز کرد کش و قوسی یه بدنش داد نگاهی به ساعت انداخت ساعت۱۰شب بود
از جایش بلند شد
ــــ ای بابا چقدر خوابیدم
به سمت سرویس بهداشتی رفت صورتش را شست و
به اتاقش برگشت حال خیلی خوبی داشت احساس می کرد آرامشی که مدتی دنبالش می گشت را کم کم دارد در زندگی لمسش می کند نگاهی به چادر روی میز تحریرش انداخت
یاد آن شب،مریم،اون پسره افتاد
بی اختیار اسمش را زمزمه کرد
ــــ سید،شهاب،سیدشهاب
تصمیم گرفت چادر را به مریم پس دهد و از مریم و برادرش تشکر کند
ــــ نه نه فقط از مریم تشکر میکنم حالا از پسره تشکر کنم خودشو برام میگیره پسره ی عقده ای، ولی دیر نیست ???
نگاهی به ساعت انداخت با یاداوری اینکہ شب های محرم هست و مراسم تا اخر شب پابرجاست اماده شد تیپ مشکی زد اول موهایش را داخل شال برد وبه تصویر خود در آیینه نگاه کرد پشیمون شد موهایش را بیرون ریخت
آرایش مختصری کرد و عطر مورد علاقه اش را برداشت و چند پاف زد
کفش پاشنه بلندش را از زیر تخت بیرون آورد
چادر را برداشت و در یک کیف دستی قشنگ گذاشت
در آیینه نگاهی به خودش انداخت
ـــ وای که چه خوشکلم
و یک بوس برای خودش انداخت
به طرف اتاق پدرش رفت
ادامه دارد
~~~🔹💞💚💞🔹~~~
🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/malakut
💞
💕
💞💕
💕💚💕
💞💕💞💕💞💕💞💕💞
پاور پوینت جوشن کبیر.ppsx
2.18M
✨ ◾️پاورپوینت دعای جوشن کبیر
~~~🔹🍃🌸🍃🔹~~~
🌷 كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/malakut
پاورپوینت اعمال شب قدر.ppsx
1.5M
✨✨ ◾️پاورپوینت اعمال شب قدر
~~~🔹🍃🌸🍃🔹~~~
🌷 كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/malakut
پاورپوینت مراسم قرآن به سرگرفتن.ppsx
2.84M
✨ ◾️پاورپوینت مراسم قرآن به سرگرفتن
~~~🔹🍃🌸🍃🔹~~~
🌷 كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/malakut