7.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 انسانی میتواند بار مسئولیت را بهعهده گیرد که دوش خویش را از #بارهای_خیالی و اضافی خالی کند؛
🔻 بیشترین بار اضافیِ فرد، #توقعات بهجا و بیجا از دیگران است؛
🔻 پس با کنارگذاشتنِ توقعات، قلب خویش را از زیر بار سنگین آنها خالی کنیم، تا #قلبِ_آرامگرفته، در اندوه و غم دیگران عاشقانه آتش بگیرد؛
🔻 و این قلب آتشگرفته در عشق #غم_دیگران، مسئولیتپذیر خواهد شد؛
🔻 و قلب عاشقِ #مسئولیتپذیر، نه تنها مغرور نمیشود که نگاهش به دیگران نیز از بالا نخواهد بود.
☑️ به همین علت استاد #صفائی_حائری میگوید:
اگر تحمل میخواهی، توقع از دیگران را کنار بگذار.
🔹 امام صادق علیهالسلام فرمود:
💠 اَرْوَحُ الرَّوْحِ اَلْيَأسُ مِنَ النّاسِ:
🔻بهترين راحتى و آسودگى، بىتوقعى از مردم است.
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
🔰 گام به گام با انسان کامل (۲۹)
✍ اصغر آقائی
_______________________
🌀 گام سوم: با ابراهیم ع: محاکمه (۸)
🔻مجلس عظیمی به پا شد. مجلسی که از هر گوشهی آن تیرهای خشم و نفرت بود که به سوی #ابراهیم روان میشد.
🔻من با فاصله کمی از ابراهیم نشسته بودم. #کاهن شروع به سخن کرد: ابراهیم تو با بتها چنین کردهای؟ «قَالُوا أَأَنتَ فَعَلْتَ هَذَا بِآلِهَتِنَا يَا إِبْرَاهِيمُ»
🔻سؤالی ساده که گویی پاسخی جز آری و یا خیر ندارد. یک لحظه سکوت همه جا را فرا گرفت. گویی آرامش قبل از طوفان بود. خشمها و نفرتهای پنهان در قلب آن مردمِ پرکینه نسبت به ابراهیم، نزدیک بود که با «آری گفتن» او، فوران کند.
🔻احساس کردم دیگر پایان کار است و ابراهیم نجات نخواهد یافت. کمی بغض کردم و با خود گفتم ای کاش ابراهیم با #بتها چنین نمیکرد؟ آخر چرا وقتی مردم با تو همراه نیستند، با تبر بر فرق بتهایی کوفتی که مقدس می شمارند و خدایِ خود میپندارند؟ چرا باید چنین کارِ ... .
🔻یک لحظه به خود آمدم و سخنم را فروخوردم. گویی #احساساتم، عقلنما شدهاند و شیطان، زیرکانه، عمل و افکار نادرست و یا ناپخته من را در نگاهم زیبا جلوه داده است. "وَإِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ"
🔻من توبه کردم و از اینکه میخواستم کارِ ابراهیم، آن #انسان کامل، آن محور و معیار حق را به #عدم_عقلانیّت نسبت دهم، بسیار نادم شدم.
🔻من که لحظهای از جلسه #محاکمه ابراهیم جداشده، در قلب خویش او را به محاکمه کشیدهبودم، با صدای آرام و پرطمأنینه ابراهیم، به خود آمدم. ابراهیم گفت: بت بزرگ آنها را در هم کوفتهاست. تبر بر دوش او بود، مگر نبود؟ بروید از او بپرسید که چه کسی چنین بلایی بر سر بتها آورده است. «قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِن كَانُوا يَنطِقُونَ»
🔻واااااااای خدااااااااااااای من!! تازه فهیدم اینکه ابراهیم بارها از همکاری بت بزرگ با او سخن میگفت یعنی چه؟ بت بزرگ، خدای خدایان مردم جاهل شهر اور، تبربهدوش، کمر خدمت در آستان ابراهیم کبیر بسته است؛ آن هم چه خدمتی، قیام علیه خود.
🔻ابراهیم با زیرکی تمام نه تنها بتهای بیرونی را در هم شکست، که ضربه بهموقع او، بتهای ذهنی آنان را برای مدّتی نابود کرد.
🔻کاهن و آن جمعیت انبوه لحظهای سر به زیر افکنده با خود گفتند: شما میدانید #حق با اوست. چگونه میتوان بتهایی را خدای خود دانست که حتی توان سخنگفتن و دفاع از حیثیت بر بادرفتهی خود ندارند.
🔻و سکوت مجلس، ادامه یافت؛ سکوتی که از شدّت خشم شروع شده بود و با ابتکار زیبای ابراهیم به سکوت عقل ختم شده بود. سرخی التهاب خشم، جای خود را به سرخیِ نشأتگرفته از شرم در برابر عقل و وجدان داده بود. «فَرَجَعُوا إِلَى أَنفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّكُمْ أَنتُمُ الظَّالِمُونَ»
🔻ابراهیم عاقل آرام منتظر پاسخ بود.
🔻کاهن که شکست در برابر ابراهیم برایش بسیار سخت بود، بلند گفت: ابراهیم ما را به سخره گرفتهای؟ تو میدانی که بتها سخن نمیگویند؟ «ثُمَّ نُكِسُوا عَلَى رُؤُوسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَؤُلَاء يَنطِقُونَ»
🔻ابراهیم تند از جای خویش بلند شد. چند قدمی به کاهن نزدیک شد. نگاهی به او و اطرافیان کرد. ابراهیم که گویی دیگر امیدی به کاهن و بزرگان قوم ندارد، تمام صورت خویش را به سوی مردمِ متعجّب بر میگرداند.
🔻 ابراهیم، قبل از آنکه آن مردم سادهدل بار دیگر گرفتار #هوچیگری سران #نفاق و #حماقت خود شوند، به آنها گفت: ای مردم شهر #اور، ابراهیم با شما سخن میگوید. من را خوب میشناسید. هیچگاه زیان شما را نخواستهام و برای هیچیک از سخنانم از شما درخواست مالی، چون کاهنان، نداشتهام. ای مردم چگونه سر در برابر بتهای سنگی فرود میآورید که هیچ نفع و ضرری برایتان ندارند؟ «قَالَ أَفَتَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنفَعُكُمْ شَيْئًا وَلَا يَضُرُّكُمْ»
🔻سپس رو به کاهن کرده گفت: مرگ بر شما و نیرنگتان، مرگ بر جهالتتان. مرگ بر این خدایان باطلتان که در برابر خداوند علم کردهاید و خود میدانید که آنان کارهای نیستند. «أُفٍّ لَّكُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ»
🔻کاهن که به شدّت عصبانی شدهبود، رو به نمرود کرد و گفت: باید او را آتش زد و خدایان را از نیرنگ و ظلمی که او در حق آنان داشته است، نجات داد. «قَالُوا حَرِّقُوهُ وَانصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِن كُنتُمْ فَاعِلِينَ»
... و سفر ادامه دارد.
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
#سفر_عشق
🆔 @hayatemaqul
🌱 ⸤﷽⸣ 🌱
🔰 اميرالمؤمنين علی بن ابیطالب علیه السلام:
💠 لا يَصْدُقُ إِيمَانُ عَبْدٍ، حَتَّى يَكُونَ بِمَا فِي يَدِ اللَّهِ، أَوْثَقَ مِنْهُ بِمَا فِي يَدِه.
🌀 ايمان عبد صادق نيست مگر اينكه اعتمادش به آنچه نزد خداست از آنچه در دست خود دارد بيشتر باشد.
🔻A servant's faith is not true until his confidence in that which rests in Allah's Hand is more than that which rests in his own hands.
🔹 servant: عبد، بنده
🔹 faith: ایمان
🔹 until: تا آنکه
🔹 confidence: اعتماد
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آنان نه درب خانه فاطمه،❤️🔥
که درب خانه پیامبر را آتش زدند.😭
🔹 رسول خدا صلی الله عليه وآله وسلم فرمود:
💠 اَلا إنّ فَاطِمَة بَابُهَا بَابِي وَ بَیْتُهَا بَیْتِي فَمَنْ هَتَکَهُ فَقَدْ هَتَكَ حِجَابَ اللّهِ.
💠 خانه فاطمه، خانه من است؛ هرکس حرمتش را بشکند، حرمت خداوند را شکسته است.
❤️🔥اللهم العن من غصب حقها و ظلمها❤️🔥
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
هدایت شده از عکسنوشت🌿
#عکس_نوشت
⸤﷽⸣
🕊️🕊️
وقتی
نفسهای زهرا،
به شماره افتاده بود؛
مهدی، تنها نامی بود،
که آهسته بر زبان میراند،
و چشمانِ کمسو شدهاش به ظلم شیطان،
امیدوار به ظهور فرزندی میشود که
حقطلبیِ مادر، الگویی بیبدیل برای اوست.
.
عکسنوشت🌿
اینجا دلنوشتهها در قاب تصاویر، قلب و روحت را به جستجو در معنای زندگی دعوت میکند.
@aksneveshtnoora
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️🔥 تنها ذکر امشب ❤️🔥
❤️🔥 مادر است ❤️🔥
😭😭😭😭😭😭
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
🔻آشنایی با《گامبهگام با انسان کامل》
☑️ سلسله #گامبهگام با انسان کامل، مجموعه #متون ادبی-داستانی است که بر اساس آیات #قرآن درباره #پیامبران از آدم تا خاتم عليهم السلام بهمرور نگارش میشود.
☑️ نگارنده در این سلسله، برای #جستجوی حق به عمق #تاریخ سفر کرده، خود را در زمان هر پیامبری با او همراه میکند.
☑️ او در این سفر به #گزارش ادبی اتفاقات آن زمان میپردازد.
☑️ در این گزارش، نویسنده در تلاش است تا بر محور عمل #انسان_کامل حق را بیابد، چرا که او آیینه تمامنمای حق است.
☑️ البته در مواردی به دلایل مختلف، نویسنده با #شک و سؤالی از درون پیرامون حق مواجه میشود، و در مواردی نیز این دودلی، او را به نزدیکشدن به مخالفانِ انسان کامل میکشاند.
☑️ و اکنون این سفرِ آغازشده از آدم ع، به منزلگاه #ابراهیم ع رسیده است؛ و سفر همچنان ادامه دارد.
☑️ این مجموعه با هشتک #سفر_عشق قابل جستجو است.
🔻با ما در این سفر، همراه باشید.
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
#حیات_معقول
#سفر_عشق
🆔 @hayatemaqul