#تفسیر
#کودکانه
#تفسیر_کودکانه
سوره #توحید
#بخش_دوم
👇👇👇🌸🌸🌸👇👇👇
پیامبر میگفت خدا احد است؛ یعنی خدا یه دونه است و دوتا نیست
بلال از پیامبر میپرسه خدا گرسنه میشه؟
تشنه میشه؟
خوابش میگیره؟
پیامبر میفرمایند : نه خدا صمد است , این ما آدمها هستیم که به خواب و غذا و آب نیاز داریم
خدا به اینها بی نیازه و به هیچ چیز احتیاج نداره
پس الله و صمد ، یعنی خدا بی نیاز است
بلال میپرسه: خدای احد بچه داره؟
مامان و بابا داره؟
پیامبر میفرمایند : خدا بچه نداره , مامان و بابا هم نداره: لم یلد ولم یولد
بلال خیلی خوشحال میشه چه خدای خوبی , چقدر قویه و چقدر مهربونه
دوست داره خدای احد رو بپرسته و دلش نمیخواد بت پرست باشه
بلال میپرسه خدا شبیه کیه؟
پیامبر میفرمایند : خدا شبیه کسی نیست , کسی هم شبیه خدا نیست «ولم یکن له کفوا احد»
بلال ....
#ادامه_دارد
@hazratrogayyeh
#تفسیر
#کودکانه
#تفسیر_کودکانه
سوره #مسد
#بخش_دوم
فرشته ها به ابی لهب میگن چرا پیامبر خدارو اذیت میکردی؟
چرا سنگ پرتاپ میکردی؟
ابی لهب میگفت: نه من این کارارو نمیکردم
ولی بچه ها ابی لهب داشت دروغ میگفت
فرشته های مهربون گفتن ما از همه ی کارهای تو فیلم برداری کردیم. همین موقع،ابی لهب دست و پاشو گم میکنه
فرشته هام فیلم رو نشون ابی لهب میدن
(داستان فرشته هایی که یکی روی شانه ی چپ و دیگری روی شانه ی راست که کارهای انسانهارا مینویسند)
این فرشته ها هم کارهای بد ابی لهب و نوشته بودند و تصمیم گرفتن از تو فیلم بهش نشون بدن❤️
ابی لهب فکر کرد و گفت:
عه عه ببینید من« ماله و» دارم😢 (یعنی پول دارم)
فرشته ها به ابی لهب میگن: «ما اغنی»(این مالها به درد ما نمیخوره)
(ما اغنی عنه ماله و ما کسب)
بعد فرشته ها دستهای ابی لهب رو گرفتن و سیصلی کردن تو نار (یعنی بردنش توی آتیش جهنم)
(سیصلی نارا ذات لهب)☺️
اگه ما کار بدی بکنیم خدای مهربون به ما فرصت میده جبران کنیم و فوری کار بد مارو نمینویسه و از ما فیلم نمیگیره❤️
اگه کار بد کردیم باید زود عذرخواهی کنیم . دروغ نگیم . به پدرومادرمون بی احترامی نکنیم. غیبت نکنیم👌
خدا به ما فرصت میده تا جبران کنیم و عذرخواهی کنیم✨
دیدین ابی لهب چی شد بچه ها؟ دیدین چه بلایی سرش اومد؟
#ادامه_دارد
🍃🍃🌸🌸🍃🍃
@hazratrogayyeh
#داستان
#تدبر
#داستان_تدبری
#بخش_دوم
سوره #ناس #فلق
👇👇👇🌸🌸🌸👇👇👇
نوجوان جواب داد:
در چنین وقتی، پدر و مادر ناز فرزند را می گیرند و به حمایت از فرزند بر می خیزند و نزد قاضی رفته و از او برای نجات فرزند استمداد می کنند و از پیشگاه شاه دادخواهی می نمایند ، ولی اکنون در مورد من ، پدر و مادر به خاطر ثروت ناچیز دنیا ، به کشته شدنم رضایت داده اند و قاضی به کشتنم فتوا داده و شاه مصلحت خود را بر هلاکت من مقدم می دارد.
کسی را جز خدا نداشتم که به من پناه دهد، از این رو به او پناهنده شدم.
سخنان نوجوان ، پادشاه را منقلب کرد و دلش به حال نوجوان سوخت و اشکش جاری شد و گفت : هلاکت من از ریختن خون بی گناهی مقدمتر و بهتر است.
سر و چشم نوجوان را بوسید و او را در
آغوش گرفت و به او نعمت بسیار بخشید و سپس آزادش کرد.
لذا در آخر همان هفته شفا یافت و به پاداش احسانش رسید.
🍃🍃🌸🌸🍃🍃
@hazratrogayyeh
#داستان
#تدبر
#داستان_تدبری
#بخش_دوم
سوره #ناس #فلق
👇👇👇🌸🌸🌸👇👇👇
نوجوان جواب داد:
در چنین وقتی، پدر و مادر ناز فرزند را می گیرند و به حمایت از فرزند بر می خیزند و نزد قاضی رفته و از او برای نجات فرزند استمداد می کنند و از پیشگاه شاه دادخواهی می نمایند ، ولی اکنون در مورد من ، پدر و مادر به خاطر ثروت ناچیز دنیا ، به کشته شدنم رضایت داده اند و قاضی به کشتنم فتوا داده و شاه مصلحت خود را بر هلاکت من مقدم می دارد.
کسی را جز خدا نداشتم که به من پناه دهد، از این رو به او پناهنده شدم.
سخنان نوجوان ، پادشاه را منقلب کرد و دلش به حال نوجوان سوخت و اشکش جاری شد و گفت : هلاکت من از ریختن خون بی گناهی مقدمتر و بهتر است.
سر و چشم نوجوان را بوسید و او را در
آغوش گرفت و به او نعمت بسیار بخشید و سپس آزادش کرد.
لذا در آخر همان هفته شفا یافت و به پاداش احسانش رسید.
🍃🍃🌸🌸🍃🍃
@hazratrogayyeh
#تفسیر
#کودکانه
#تفسیر_کودکانه
سوره #فیل
#بخش_دوم
👇👇👇
به خاطر همین، دوباره ابرهه نشست فکر کرد و یه نقشه بدی کشید.
تصمیم گرفت اصحاب فیل رو درست کنه که برن خونه ی خدارو خراب کنن (الم یجعل کید هم فی تضلیل)
بچه ها! فرشته ی مهربون رو که یادتونه؟
از طرف خداوند وقتی که دید اصحاب فیل که دارن به سمت خونه ی خدا حرکت میکنن، دستور داد برن طیرا ابابیل رو بیارن.
بچه ها طیرا ابابیل پرنده های خدا بودن
(و ارسل علیهم طیرا ابابیل)
فرشته داد زد: آهای طیرا ابابیل!
طیرا ابابیل اومدن پیش فرشته ی مهربون.
به اونها گفت: برین از توی آتش جنهم سجیل (سنگریزه) بیارید (ترمیهم بحجاره من سجیل)
بچه ها طیرا ابابیل رسیدن بالای سر اصحاب فیل و سنگهای خیلی داغ رو ریختن روی سر اصحاب فیل.
بچه ها! ابرهه و یارانش، کعصف ماکول شدن🤲
🍃🍃🌸🌸🍃🍃
@hazratrogayyeh
اولی_1.mp3
زمان:
حجم:
1.57M
#داستان_صوتی
#بخش_دوم
#آموزش_زندگی_ حضرت_زهرا(س)
سلام به همه عزیزان دوست داشتنی
حال دلتون چطوره؟
داستان قبل رو یادتون هست؟!
ادامه ش رو گوش بدید🌸
به نظرتون شمعون یهودی چکار میکنه!😊
🍃🍃🌸🌸🍃🍃
🌺🍃@hazratrogayyeh
#داستان_تدبری
سوره#مطففین
#بخش_دوم
👇👇🌸🌸👇👇
او با اینهمه پولی که به دست میآورد، آنچنان خسیس بود که حتی برای زن و بچه خودش هم دیناری خرج نمیکرد. حتی خودش هم از خوردن دریغ میکرد و پولهای به دست آورده را پنهان میکرد و از دیدن آن لذت میبرد.
بچههای پنبهفروش در آرزوی یک دست لباس تمیز و نو بودند. دوستان و آشنایان پنبهفروش به یاد نداشتند که در خانه او یک شکم سیر غذا خورده باشند. یک روز که پنبهفروش در خانهاش نشسته بود و داشت پولهای خود را زیرورو میکرد و از آن لذت میبرد صدای چند ضربه را که به در خانه خورد شنید. فوراً پولهایش را پنهان کرد و رفت در را باز کرد.
چشمش به مرد همسایهشان افتاد که درنهایت فقر و تنگدستی زندگی میکرد. مرد همسایه پسازاینکه به پنبهفروش سلام کرد گفت:
– من بچهام مریض شده، میخواهم او را به نزد طبیب ببرم ولی متأسفانه الآن پولی در جیب ندارم. اگر مقداری پول به من قرض بدهی در آینده جبران خواهم کرد.
مرد پنبه فروش که بویی از انسانیت نبرده بود....
#ادامه_دارد
🍃🍃🌸🌸🍃🍃
@hazratrogayyeh🏴