مداحی_آنلاین_بردن_آبروی_مومن_حجت.mp3
1.48M
♨️بردن آبروی مومن
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجتالاسلام #پارسا
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
↷↷↷
#فاطمیه
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
♦️حسین پناهی: وقتی بچه بودم کنار پدرم میخوابیدم و هرشب یک آرزو میکردم.
♦️مثلاً آرزو میکردم برایم اسباب بازی بخرد؛ میگفت «میخرم به شرط اینکه بخوابی.» یا آرزو میکردم برم بزرگترین شهربازیِ دنیا؛ میگفت «میبرمت به شرط اینکه بخوابی.»
♦️یک شب پرسیدم «اگر بزرگ بشوم به آرزوهایم میرسم؟» گفت «میرسی به شرط اینکه بخوابی.»
♦️هر شب با خوشحالی میخوابیدم. اِنقدر خوابیدم که بزرگ شدم و آرزوهایم کوچک شدند.
♦️دیشب پدرمو خواب دیدم؛ پرسید «هنوز هم شبها قبل از خواب به آرزوهایت فکر میکنی؟» گفتم «شبها نمیخوابم.» گفت «مگر چه آرزویی داری؟» گفتم «تو اینجا باشی و هیچ آرزویی نداشته باشم.» گفت «سعی خودم را میکنم به خوابت بیایم به شرط آنکه بخوابی»
↷↷↷
#فاطمیه
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
🍂🌸🍂
🌸
✨﷽✨
هرگز نمازت را ترک مکن " 🔴
✍🏻میلیون ها نفر زیر خاک بزرگترین آرزویشان بازگشت به دنیاست ؛
•☜تا " سجده " کنند، فقط یک سجده
✍🏻از پاهايی که نمی توانند تو را به ادای نماز ببرند، انتظار نداشته باش که تو را به بهشت ببرند.. قبرها، پر است از جوانانى که میخواستند در پیری توبه کنند...
♥️✨رسول الله صلےالله علیه وآله فرموده اند:
⇦•نماز صبح : نور صورت
⇦•ظهر : بركت رزق
⇦•عصر : طاقت بدن
⇦•مغرب : فايده فرزند
⇦•عشاء : آرامش مي بخشد.
•☜به نیت دعوت برای "نماز" به چند نفر بفرست
↷↷↷
#فاطمیه
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
🌸قدم هایی برای #خودسازی یاران امام زمان (عج)
🍃قدم اول: نماز اول وقت
🍃قدم دوم: احترام به پدرومادر
🍃قدم سوم: قرائت دعای عهد
🍃قدم چهارم: صبر در تمام امور
🍃قدم پنجم: وفای به عهد با امام زمان(عج)
🍃قدم ششم: قرائت روزانه قرآن همراه بامعنی
🍃قدم هفتم: جلوگیری از پرخوری و پرخوابی
🍃قدم هشتم: پرداخت حداقل هفته ای صدقه
🍃قدم نهم: غیبت نکردن
🍃قدم دهم: فرو بردن خشم
🍃قدم یازدهم: ترک حسادت
🍃قدم دوازدهم: ترک دروغ
🍃قدم سیزدهم: کنترل چشم
🍃قدم چهاردهم: دائم الوضوع بودن
↷↷↷
#فاطمیه
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
#هفتشهرعشق
#نهمینمسابقه
#صفحههفتادهشتم
عمرسعد به خيمه خود باز گشته است. در حالى كه خواب به چشم او نمى آيد.
وجدانش با او سخن مى گويد: "تو مى خواهى با پسر پيامبر بجنگى؟ تو آب را بر روى فرزندان زهرا(س) بسته اى؟".
به راستى، عمرسعد چه كند؟ عشق حكومت رى، لحظه اى او را رها نمى كند. سرانجام فكرى به ذهن او مى رسد: "خوب است نامه اى براى ابن زياد بنويسم".
او قلم و كاغذ به دست مى گيرد و چنين مى نويسد: "شكر خدا كه آتش فتنه خاموش شد. حسين به من پيشنهاد داده است تا به او اجازه دهم به سوى مدينه برگردد. خير و صلاح امّت اسلامى هم در قبول پيشنهاد اوست".
عمرسعد، نامه را به پيكى مى دهد تا هر چه سريع تر آن را به كوفه برساند.
امروز پنج شنبه، نهم محرّم و روز تاسوعا است.
خورشيد بالا آمده است. ابن زياد در اردوگاه كوفه در خيمه فرماندهى نشسته است. امروز نيز، هزاران نفر به سوى كربلا اعزام خواهند شد. دستور او اين است كه همه مردم بايد براى جنگ بيايند و اگر مردى در كوفه بماند، گردنش زده خواهد شد.
فرستاده عمرسعد نزد ابن زياد مى آيد.
ــ هان، از كربلا چه خبر آورده اى؟
ــ قربانت شوم، هر خبرى كه مى خواهيد داخل اين نامه است.
ابن زياد نامه را مى گيرد و آن را باز كرده و مى خواند. نامه بوى صلح و آرامش مى دهد. او به فرماندهان خود مى گويد: "اين نامه مرد دل سوزى است. پيشنهاد او را قبول مى كنم".
او تصميم مى گيرد نامه اى به يزيد بنويسد و اطّلاع دهد كه امام حسين(ع) حاضر است به مدينه برگردد. ريختن خون امام حسين()براى حكومت بنى اُميّه، بسيار گران تمام خواهد شد و موج نارضايتى مردم را در پى خواهد داشت.
او در همين فكرهاست كه ناگهان صدايى به گوش او مى رسد: "اى ابن زياد، مبادا اين پيشنهاد را قبول كنى!".
خدايا، اين كيست كه چنين گستاخانه نظر مى دهد؟
او شمر است كه فرياد بر آورده: "تو نبايد به حسين اجازه دهى به سوى مدينه برود. اگر او از محاصره نيروهاى تو خارج شود هرگز به او دست پيدا نخواهى كرد. بترس از روزى كه شيعيان او دورش را بگيرند و آشوبى بزرگ تر بر پا كنند".
ابن زياد به فكر فرو مى رود. شايد حق با شمر باشد. او با خود مى گويد: "اگر امروز، امير كوفه هستم به خاطر جنگ با حسين است. وقتى كه حسين، مسلم را به كوفه فرستاد، يزيد هم مرا امير كوفه كرد تا قيام حسين را خاموش كنم".
آرى، ابن زياد مى داند كه اگر بخواهد همچنان در مقام رياست بماند، بايد مأموريّت مهمّ خود را به خوبى انجام دهد. نقشه كشتن امام حسين(ع) در مدينه، با شكست روبرو شده و طرح ترور امام در مكّه نيز، موفق نبوده است. پس حال بايد فرصت را غنيمت شمرد.
اين جاست كه ابن زياد رو به شمر مى كند و مى گويد:
ــ آفرين! من هم با تو موافقم. اكنون كه حسين در دام ما گرفتار شده است نبايد رهايش كنيم.
ــ اى امير! آيا اجازه مى دهى تا مطلبى را به شما بگويم كه هيچ كس از آن خبرى ندارد؟
ــ چه مطلبى؟
ــ خبرى از صحراى كربلا.
ــ اى شمر! خبرت را زود بگو.
ــ من تعدادى جاسوس را به كربلا فرستاده ام. آنها به من خبر داده اند كه عمرسعد شب ها با حسين ارتباط دارد و آنها با يكديگر سخن مى گويند.
ابن زياد از شنيدن اين خبر آشفته مى شود و مى فهمد كه چرا عمرسعد اين قدر معطّل كرده و دستور آغاز جنگ را نداده است.
ابن زياد رو به شمر مى كند و مى گويد: "اى شمر! ما بايد هر چه سريع تر جنگ با حسين را آغاز كنيم. تو به كربلا برو و نامه مرا به عمرسعد برسان. اگر ديدى كه او از جنگ با حسين شانه خالى مى كند بى درنگ گردن او را بزن و خودت فرماندهى نيروها را به عهده بگير و جنگ را آغاز كن".
ابن زياد دستور مى دهد نامه مأموريّت شمر نوشته شود. شمر به عنوان جانشين عمرسعد به سوى كربلا مى رود.
مايلى نامه ابن زياد به عمرسعد را برايت بخوانم: "اى عمرسعد، من تو را به كربلا نفرستادم تا از حسين دفاع كنى و اين قدر وقت را تلف كنى. بدون درنگ از حسين بخواه تا با يزيد بيعت كند و اگر قبول نكرد جنگ را شروع كن و حسين را به قتل برسان. فراموش نكن كه تو بايد بدن حسين را بعد از كشته شدنش، زير سمّ اسب ها قرار بدهى زيرا او ستم كارى بيش نيست".
شمر يكى از فرماندهان عالى مقام ابن زياد بود و انتظار داشت كه ابن زياد او را به عنوان فرمانده كلّ سپاه كوفه انتخاب كند. به همين دليل، از روز سوم محرّم كه عمرسعد به عنوان فرمانده كل سپاه معيّن شد، به دنبال ضربه زدن به عمرسعد بود و سرانجام هم موفق شد.
اكنون او فرمان قتل عمرسعد را نيز در دست دارد و او منتظر است كه عمرسعد فقط اندكى در جنگ با امام حسين(ع) معطّل كند، آن وقت با يك ضربه شمشير گردن او را بزند و خودش فرماندهى سپاه را به عهده بگيرد.
آرى! شمر هم به عشق به دست آوردن فرماندهى كلّ سپاه، ابن زياد را از اجراى نقشه صلح عمرسعد منصرف كرد. البته فكر جايزه هاى بزرگ يزيد هم در اين ميان بى تأثير نبود. شمر مى خواست به عنوان سردار بزرگ د
ر پيروزى كربلا معروف شود و با اين عنوان نزد يزيد مقام پيدا كند.
اكنون شمر با چهارهزار سرباز به سوى كربلا به پيش مى تازد.
<=====●○●○●○=====>
#هفتشهرعشق
#قیامامامحسینعلیهالسلام
#همراباکاروانازمدینهتاکربلا
#محرم
#امامحسینعلیهالسلام
#دههمینمسابقه
#نشر_حداکثری
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️اظهارات عجیب و غریب رئیس جمهور ونزوئلا در مورد #امام_زمان😳
↷↷↷
#فاطمیه
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ معرفی یک بیماری خطرناک روحی
استاد پناهیان
↷↷↷
#فاطمیه
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
「⚡️|#تلنگر」
تقوا راس اخلاقه یعنی
من دور بشم از هرچی که
منو از مولا(عج) دور میکنه🍃
یعنی یه حصار امن
بکشم دورخودم
تا نااهل وارد نشه...💝
با تقوا به خیلی جاها میشه رسید
اصلاً استاد اخلاق،تقواست ...
نصف کارمون اینه که کاری نکنیم که
آینه قلبمونو رو زنگار و دود بگیره ...
حالا تقوا یعنی چی؟ یعنی پرهیزگاری...
یعنی همون چیزایی که سازنده یه دستگاه به خریدار گوشزد میکنه واسه اینکه دستگاه خراب نشه...
همون دستوراتی که خدا بهمون داده تا روح و جسممون نابود نشه...
تا به خودمون با گناه ظلم نکنیم...💔
چجوری میتونیم بگیم اینا مهم نیست دل پاک کافیه...؟
یعنی نعوذ بالله داریم میگییم خدایا اینایی که تو گفتی مهم نیست من بیشتر از تو میفهمم...😨
خدایی که من و تو رو آفریده گفته آمنو وعمل الصالحات...
هم دل پاک هم عمل شایسته...⚡💖
↷↷↷
#فاطمیه
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
سلام به خدا
که آغازگر هستی ست
سلام برمنجی عالم
که آغازگر حکومت الهیست
سلام به آفتاب
که آغازگر روزست
سلام به مهربانی
که آغازگر دوستیست
سلام به شماکه
آفتاب مهربانی هستید
الهی به امید تو💚
💖🌹🦋🇮🇷🇮🇷🇮🇷
چنین نوشته خدا درشناسنامه ی دل
منم غلام مه و بنده زاده ی خورشید
سلام میدهم از عمق این دل تاریک
به آخرین پسر خانواده ی خورشید
↷↷↷
#فاطمیه
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
🌺✨🌺 ﷽ 🌺✨🌺
✅ مؤمن آلیس در قرآن (3⃣)
✅💐 حبیب نجار
💐✨ حبیب نجار کسی بود كه به تنهايى به حمايت از پيامبران الهى قيام كرد و فرياد زد و در اين راه شهيد شد و خداوند کسانی را که سرسختی نشان داده و انبیاء الهی را تکذیب کردند و حبیب نجار را به شهادت رساندند، تنها با یک صیحه آسمانی خاموششان کردند:
💐💫 وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَىٰ قَوْمِهِ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ جُنْدٍ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا كُنَّا مُنْزِلِينَ --- إِنْ كَانَتْ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ (ایات 28 و 29 سوره یس)
و ما بعد از او بر قومش هیچ لشکری از آسمان نفرستادیم، و هرگز سنت ما بر این نبود؛ --- (بلکه) فقط یک صیحه آسمانی بود، ناگهان همگی خاموش شدند!
✅💐 گاهى بخاطر ريختن خون يك مؤمن بى گناه و يك مجاهد و مبلّغ دينى، مردم يك منطقه دچار عذاب الهی مىشوند.
#مومن_آلیس
#حبیب_نجار
↷↷↷
#فاطمیه
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
#مسیحاےعشق
#پارت_شصتدوم
با عمو به سالن میرویم.
عمو بلند سلام میدهد و بعد با رادان و دانیال دست میدهد.
دانیال کت و شلوارخوش دوخت سرمه ای پوشیده و پیشانی اش کمی سرخ به نظر می رسد.آرام
سلام میدهم و کنار عمو مینشینم.
رادان میگوید:آقاوحید مشتاق دیدار.
عمو لبخند میزند:کم سعادتی از بنده بوده..
سرم پایین است،اما نگاه های سنگین را حس میکنم.
منیر چای میآورد.
رادان در حالی که فنجان را برمی دارد با خنده میگوید:نیکی خانم این چای وقتی میچسبید که
شما برامون میآوردی ها مگه نه دانیال ؟
شهره،مادر دانیال با زهرخند میگوید: فعلا نیکی جون مشغول کارای دیگه هستن،وگرنه پسر
ساده لوح من رو چه به این ازدواج؟!
دانیال میغرد:مامان
متلکش داغم میکند،میخواهم جواب بدهم اما نگاه عمو به آرامش دعوتم میکند.
سرم را پایین می اندازم و با بندهای انگشتانم بازی می کنم.
مامان با حالت عصبی میگوید:شهره جون،نجابت نیکی از اول زبونزد همه بود،چه برسه به
الان،خودت بهتر میدونی...
★
پله ها را آرام بالا میروم،دانیال هم پشت سرم میآید
مبل ها را نشان میدهم:بفرمایید
دانیال مینشیند و من هم روبه رویش.
سرش پایین است،خجالت به او نمیآید...
چند دقیقه ای میگذرد،با دو انگشت یقه اش را میگیرد:گرمه،نه؟
:_من گوش میدم
:+از کجا شروع کنم؟ آخه اولین بارمه
و لبخند میزند...
:_آقادانیال
خنده اش را میخورد و تلخ می گوید
:+قبلا آقا قبل اسمم نبود...
:_قبلا گفتید،منم جواب دادم:گذشته تو گذشته،مُرد.. اون نیکی هم مرد.. آقادانیال،من نسبت
به شما خیلی احترام قائلم،ولی واقعا این پیشنهاد شما از پایه و اساس غلطه،من و شما اونقدر با
هم فرق داریم که اگه بخواهیم هم نمیتونیم شبیه هم بشیم..
مضطرب میگوید
:+من هرجوری شما بگید میشم،اصلا ریش میذارم،از این انگشترا دستم میکنم،به خاطر تو..با
هم میریم مشهد،آره؟مشهد خوبه دیگه؟مکه میریم،ها؟
:_ایرانیا رو مکه راه نمیدن...
:+خب..خب میریم یه جای دیگه،من همون جوری میشم که شما دوس داری
دلم برای تقلای بیهوده اش میسوزد.
:_آقادانیال... من دنبال کسی هستم که کاملم کنه،من مکملش باشم. من دلم نمیخواد شما به
خاطر من ریش بذارید و اینا.. اصلا شما که کامل در جریانید،من دور از چشم پدر و مادرم چادر
سر میکنم. دوست دارم وارد خانواده ای بشم که از این قضیه استقبال کنن...نه اینکه مثل
خونواده ی خودم....
:+باشه من....من از خونوادم جدا میشم
:_من نمیخوام اسباب دردسر باشم...همین الانشم بین خونواده هامون تنش ایجاد شده..من
دلم نمیخواد...نشدنیه آقادانیال،خواهش میکنم تمومش کنید...
بلند میشوم و راه میافتم،از پشت صدایش بلند میشود:پس تکلیف دل من چی میشه؟
برمیگردم:یه کم فکر کنید...خواهش میکنم، این خواسته ی شما غیرمنطقیه،ما هیچ جوره شبیه
هم نیستیم،نه..
بدون لحظه ای مکث از پله ها پایین میروم. بابا و رادان مشغول بگو و بخند هستند و مامان و
شهره با اخم نشسته اند. عمو وحید آن طرف با موبایل حرف میزند.
آرام مینشینم،توجه همه جمع من میشود. رادان با خنده میگوید:خب دهنمون رو شیرین کنیم؟
دانیال میآید و مینشیند.با حرکات عصبی دستمالی برمی دارد و پیشانی اش را خشک می کند.
گلویم را صاف میکنم:با همه ی احترامی که براتون قائلم،جواب من منفیه..
دانیال عصبی سر تکان میدهد.
شهره با شادی بلند میشود:خب انگار نیکی جان هم مثل ما راضی نیس،بهتره ما بریم دیگه
رادان هم بلند میشود:نیکی جان،یه کم بیشتر فکر کن...
★
با عمو،کنار استخر نشسته ایم..
:_انگار بابات و رادان،بی میل نبودن..پسره خیلی داغون بود،چی بهش گفتی تو؟
:+حرفایی که باید میشنید...
صدای موبایل عمو بلند میشود .
:_ای بابا،از سر شب هزار بار زنگ زد
:+کی؟
:_سیاوش..
نمیدانم چرا ناخودآگاه لبخند روی لب هایم مینشیند...
☘
🖤☘
🖤🖤☘
🖤🖤🖤☘
↷↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
#مادر_پهلو_شڪستہ
کوچه به غمِ بِنتِ نبی حاکی شد
هتاکی شد و چادر او خاکی شد
از بس که عدوی بی حیا سنگین زد
سیلی به روی فاطمه حکاکی شد
↷↷↷
#فاطمیه
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
┄✦۞✦✺﷽✺✦۞✦┄
#احادیث_فاطمی
✨حضرت زهرا سلاماللهعلیها فرمودند:
بعد از جریان غصب فدك و احتجاج حضرت، بعضى از زنان مهاجر و انصار به منزل حضرت آمدند و احوال وى را جویا شدند، حضرت در پاسخ فرمود: به خداوند سوگند، دنیا را آزاد كردم و هیچ علاقه اى به آن ندارم، همچنین دشمن و مخالف مردان شما خواهم بود.✨
↷↷↷
#فاطمیه
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
مداحی_آنلاین_بدبینی_حجت_الاسلام_عالی.mp3
4.56M
♨️بدبینی
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #عالی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
↷↷↷
#فاطمیه
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
توهمانیکهبرایمهمهای!😌✌🏻🌸
#ریحانه 🌱
↷↷↷
#فاطمیه
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ
امام ضامن با صدای علی فانی و تصاویری از حضور شهید سلیمانی در حرم امام رضا(ع)
↷↷↷
#فاطمیه
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸