eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.4هزار عکس
6.4هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
⇦ جبلة بن علی الشیبانی از شجاعان كوفه كه در كربلا، در حمله اول روز عاشورا به شهادت رسيد. وى در صفين، در ركاب امیرالمومنین علیه السلام حضور داشت و در قيام مسلم بن عقيل در كوفه همراه او بود. پس از شهادت مسلم، نزد قبيله خود رفت و پنهان شد و آن ... ● مناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 113، عنصر شجاعت، ج 2، ص 95.             @hedye110 🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
💢نام آلبانی را شنیده اید⁉️ ☝️در این کشور عده ای ایرانی ساکن شده اند که زندگی عجیبی را برای خود رقم زده اند. 🔵شاید بسیاری از ایرانیان دوست داشته باشند کشور آلبانی را ببینند و حتی از زندگی در آن هم بدشان نیاید. اما اگر به آنها گفته شود قرار است به آلبانی بروید و آنجا سازماندهی شوید و تحت قوانین خاص سازمانی زندگی کنید، دچار تردید می شوند. ☢اگر گفته شود آنجا دیگر زندگی شما باید بر اساس برنامه باشد اما نه برنامه ای که خودتان آن را تنظیم می کنید... این سازمان است که تصمیم می گیرد شما چه بکنید، چقدر آزادی داشته باشید، چه زمان هایی در اختیار خودتان باشید و همه و همه خلاصه شده در سازمان یعنی بطور خلاصه قرار است یک انسان ربات نمای سازمانی بشوید!!! ☝️قطعا هر کس باشد با چنین شرایطی از رفتن به آلبانی صرف نظر می کند حتی اگر سخت ترین زندگی را در ایران داشته باشد! ✅هیچ چیز برای انسان ارزشمندتر از آزادی نیست، زندگی تحت سازمان یعنی زندگی در قفس ♦️آنهایی که سربازی رفته اند خوب درک می کنند زندگی سازمانی یعنی چه! سربازان در مدت سربازی، دیگر دغدغه ی خوراک، پوشاک و سرپناه ندارند اما با این وجود لحظه شماری می کنند تا خدمت تمام شود و به زندگی پر دغدغه ی خودشان برگردند، هرچند خدمت سربازی امروز بسیار شیرین تر و راحت تر از گذشته شده. ❌امروز جمعی از ایرانیان در چنین شرایط سختی در آلبانی زندگی می کنند البته مسئولان سازمان سعی می کنند آنها را دائم درگیر چیزی بنام مبارزه کنند تا به شرایط عذاب آور زندگی سازمانی فکر نکنند. آنها در همین شرایط جوانی شان را از دست دادند و امروز یکی یکی در غربت می میرند و فراموش می شوند. ❗️همه ی عمر آنها صرف آرمانی شد که سازمان در نظر داشت و هر روز وعده ی تحقق آن را می داد اما هنوز بعد از نیم قرن محقق نشده ! ⚫️با مرگ تدریجی اعضای پیر این سازمان، شاید تا بیست سال دیگر، هیچ نامی از سازمان مجاهدین خلق باقی نماند اما حیف از این انسانهایی که عمر خود را اینگونه هدر دادند و آزادی خود را به سازمانی فروختند که با وعده و وعید، روزهای ارزشمند جوانی را یکی یکی از آنها ستاند. 👥👥امروز بخشی از زندگی آنها طبق برنامه سازمان، فعالیت در فضای مجازی ایران و تولید و نشر مطالبی با هدف عصبانی و ناامید کردن مردم ایران از آینده و ادامه راه است. ◀️اعضای این سازمان بیش از اینکه در حق هموطنان خود ظلم کرده باشند، در حق خود ظلم نمودند! ⭕️در ایران پیرمردهای هم سن و سال آنها اکنون باز نشسته اند و یک زندگی پویا با همه ی چالش ها و تنوعش را تجربه می کنند اما مجاهدین خلق، هنوز اسیر سازمانی هستند که زندگی شان را نابود کرد! ⚠️وقتی انسان بجای خدا، زندگی اش را با غیرخدا معامله کند نه دنیا برایش می ماند نه آخرت!             @hedye110 🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به بزرگی آرزویت نیاندیش به بزرگی کسى بیاندیش کـه می خواهد آرزویت را برآوردہ کند هیچ قدرتی بالاتر‌ از او نیست شبتون پر از نگاه خدا ✨🌟⭐️🌑✨🌟⭐️ @hedye110
┄┅─✵💝✵─┅┄ بنام او آغاز میکنم چرا که نام او آرامش دلهاست و ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺳﻬﻢ ﺩﻟﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺗﺼﺮﻑ ﺧﺪﺍﺳﺖ💖 سلام صبحتون بخیر الهی به امید تو💚 ❤️💐🌷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷           @hedye110 🏴🖤🏴
1_898400391.mp3
1.82M
تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 🤍 ❤️ با صدای استاد : 👤فرهمند 🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
سلام مولای مهربانمان ، مهدی جان چه خوشبخت است قلبی که شما صاحبش باشید ... چه باسعادت است جانی که از آتش فراق شما شعله ور باشد ... هرکه در آسمان مهر شما پرواز کرد ، دیگر به دانه های قفس دل نمی بندد ... هر که در بهاران معطر یاد شما نفس کشید ، دیگر هوایی در سر ندارد ... هرکه شما را دارد ، چه ندارد ؟             @hedye110 🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 💟دعا برای شروع روز💟 ا🍃💕🍃 💙بسم الله الرحمن الرحیم💙 ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة ا🍃💕🍃 💠امين يا رب العالمین💠 التماس دعا 🙏🙏🙏🙏 💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 @hedye110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃 🍃 🌹 🍃 ❤️ توسل امروز ❤️ به امام حسن مجتبی علیه السلام و امام حسین علیه السلام يَا أَبا مُحَمَّدٍ، يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ، أَيُّهَا الْمُجْتَبىٰ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🦋🦋 يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ، يَا حُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ، أَيُّهَا الشَّهِيدُ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ، اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🍃 🌹 🍃 🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @hedye110
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️ 🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻 💕💕💕💕💕💕💕💕 🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸 🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻 💕💕💕💕💕💕💕 🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸 @hedye110
اما کجای زندگی موافق من عمل کرده؟ چیزی نمی گویم،یعنی چیزی ندارم که بگویم. چگونه بگویم از ترس ازدواج اجباری با او،زن مسیح شده ام؟ نگاهی به دانیال می اندازم و بعد به ساختمان ویلا،که پشت سرش قد کشیده. دانیال این بار تقریبا فریاد می کشد. :_چرا مسیح؟؟مسیح چه فرقی با من داره؟ از صدای بلندش جا می خورم و کمی می ترسم. نمی توانم جوابش را بدهم وقتی هنوز قلبم جواب منطقم را نداده.. واقعا مسیح چه فرقی با دانیال دارد؟ حتی نمی خواهم دیگر چشم در چشم دانیال بدوزم. دانیال کودکی ها،خیلی دوست داشتنی تر و خواستنی تر بود... کی وقت کردی ایقدر خوب،نقش آدم بد ها را بازی کنی؟ سریع از کنارش رد می شوم که حرف هایش پای رفتنم را سست می کند. :_اگه با هرکس دیگه ازدواج می کردی ناراحت نمی شدم...قسم می خورم تا این حد عصبانی نمی شدم. آخه چرا مسیح؟؟ از من پولدارتره؟از من خوش تیپ تره؟ از من خوش اخالق تره؟؟ ! درون سینه آهای،قلبِ چرا جواب نمی دهی؟ چرا عاشق شده ای؟عاشق چه شده ای؟ جواب بده دل دیوانه ی من! بگو چرا وقت دیدنش،با دستپاچگی خودت را به سینه ام می کوبی؟ چرا اینقدر برایش سر و دست می شکنی؟؟ جواب بده قلب خوش خیال من! چشم هایم را می بندم،نفس عمیقی می کشم و بازشان می کنم. با عصبانت به طرف دانیال برمی گردم. کلمات پشت سر هم از قلبم می جوشند و بر زبانم جاری می شوند. دل دیوانه ی عاشقم غیرتی شده! تاب توهین ندارد! با لحن عصبی اما شمرده شمرده می گویم:مسیح رو با خودت مقایسه نکن...مسیح خیلی از تو َمرد تره... دانیال جا می خورد. انتظار نداشت جواب در آستین داشته باشم. دست خوش،قلب جان! روسفیدمان کردی! :_آخه چرا سنگش رو به سینه می زنی؟مسیح رو من می شناسم... باید بودی و کثافت کاریاشو تو دانشگاه میدیدی...اونوقت.. چیزی درون قلبم شکاف برمیدارد. اما به روی خودم نمی آورم. :+مسیح الان شوهر منه و گذشته اش ،به هیچ کس مربوط نیست.هرچند مسیحی که من می شناسم اهل این کارا نیست. سعی نکن مسیح رو بدنام کنی،چون مسیح رو بهتر از خودش شناختم! من مسیح رو بیشتر از این حرفا قبول دارم و حاضرم سر پاکیش قسم بخورم... 🌷🌷🌷🌷🌷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
دانیال،با حرص دندان روی هم می ساید و از من روی برمی گرداند. نفس عمیقی می کشم و چشمانم را می بندم که چیزی مثل باد از کنارم می گذرد. صدای پر از عصبانیت مسیح را خیلی راحت می شنوم:لعنتی.. برمی گردم. مسیح با مشت های گره خورده و گام های بلند به طرف دانیال می رود. با چابکی خودم را کنارش می رسانم:کجا میری؟ جواب نمی دهد. نگرانی مثل خوره جانم را می بلعد. عصبانیم.. هم از خودم،هم مسیح و هم تهمت های دانیال... آستین کتش را می کشم و می ایستم. مسیح با اجبار متوقف می شود و به طرفم برمی گردد. سرش را خم می کند و در چشم هایم خیره می شود. با دیدن چشم هایش دلم می لرزد. من،حتی در این حال عصبانی هم، بیشتر از هرچیز عاشق این مرد هستم... به دلم نهیب می زنم و آب دهانم را قورت می دهم. :+کجا؟ با عصبانیت می گوید :_نشنیدی چیا گفت؟میرم دندوناشو خرد کنم.... :+من احتیاجی به دلسوزی ندارم.اگه واقعا نیاز باشه خودم بلدم دندوناشو خرد کنم... مسیح با عصبانیت آستین کتش را از بین انگشتانم بیرون می کشد و به طرف ساختمان برمی گردد. زیر لب می گوید :_اگه بلد بودی هرچی دلش می خواست نثارمون نمی کرد.. احساسم این بار هم صدا با منطق،خواستار این چشم هاست... خواهان این حس امنیت... متقاضی این حمایت و حمیت... قلبم قصد کودتا کرده. می خواهد عقل را از تخت پادشاهی به زمین بزند و تاج بر سر بگذارد و بر ملک جانم،حکومت کند. می خواهد اختیار کارهایم را خود به دست بگیرد... با حرص می خواهم قلبم را سرکوب کنم. می خواهم احساسات را در انفرادی قلب،در زندان سینه به زنجیر بکشم. من نمی خواهم تسلیم شوم. جملات یک باره دستور آتش می گیرند و به مقصد قلب مسیح شلیک می شوند. ناخودآگاه پوزخند می زنم. :+چیه؟نکنه می ترسی رازهای مگو رو برمال کنه؟؟می ترسی جنبه های قایمکی زندگیت رو بشه ، آره؟ مسیح با عصبانیت چند قدم رفته را باز می گردد. با ناباوری در چشم هایم خیره می شود. با حیرت می پرسد :_تو به من اعتماد نداری نیکی؟ تک تک سلول هایم فریاد می زنند. می خواهند صدای اعتمادشان به گوش مسیح برسد. می خواهند دست دلم رو شود. می دانم که با سرکوب قلبم می میرم. زنده زنده در آتش احساسات می سوزم و شاهد جشن منطق می شوم. می دانم نتیجه ی این تصمیم را.. اما با این حال... سرم را پایین می اندازم. کاش اینقدر ضعیف نبودم... مسیح قدمی دیگر به من نزدیک می شود. انگار که یک شوخی مسخره کرده باشم می گوید :_تو...تو همین الان به دانیال گفتی منو شناختی... تصمیمم را می گیرم. مسیح را می شناسم اما باید قبول کنم حرف های دانیال تاثیر گذاشته... من را نسبت به مسیح،بی اعتماد کرده... سرم را بلند می کنم. همه عصبانیتم از دست دل و احساسم و دانیال را بر سر مسیح بیچاره ام خالی میکنم. :+باورت داشتم،قبل از اینکه دستم رو بگیری..قبولت داشتم،اما دیگه ندارم... بعد از این دیگه بهت اعتماد ندارم... صدای کر کننده ی شکستن قلبم در گوشم سوت می کشد. غرور مسیح را زیر پایم می گذارم و از کنارش رد می شوم. کاش همه چیز مثل افسانه ها بود. کاش عقد دخترعمو و پسرعمو را در آسمان ها می بستند. 🎗🎗🎗🎗🎗 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸