M-Shojaei-www.Ziaossalehin.ir-Sharh-doaye-Nodbeh-J02.mp3
9.81M
#شرح_دعای_ندبه ۲
✨چه نعمتی است که پایان ندارد،
و امام صادق علیهالسلام در ابتدای دعای ندبه، اعلام میکند آن را برای اولیائش کنار گذاشته است؟
آیا ما نیز میتوانیم به آن نعمت، دسترسی پیدا کنیم؟
آیا شرط و شروطی هم دارد؟
#استاد_شجاعی 🎤
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دل من تنگ شده
نوکرِ خود را دریاب ..
#اربعین
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃اذان گفتن در خانه
دستورالعمل امام رضا علیه السلام برای فرزند دارشدن و رفع بیماریها و مشکلات
🔸ایت الله ناصری رضوان الله علیه
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
#دراوجغربت🌴
#چهارمینمسابقه🌴
#برگهفدهم🌴
ابن زياد سخت آشفته است.
او به دنبال مسلم مى گردد; امّا هر چه تلاش مى كند، نمى تواند ردّ پايى از مسلم پيدا كند.
سرانجام ابن زياد نقشه اى مى كشد و با اين نقشه موّفق مى شود، مسلم را بيابد.
آيا شما از نقشه ابن زياد اطّلاع داريد؟
آيا خبر داريد او جاسوسى را به شكل عاشق در مى آورد؟!
او به يكى از مأموران خود به نام مَعقِل مأموريّت ويژه اى مى دهد.
مَعقِل اهل شام است و اهل كوفه، او را نمى شناسند.
امروز بايد مَعقِل، طبق نقشه ابن زياد به مسجد كوفه برود.
حتماً مى پرسى براى چه كارى؟
ابن زياد به او پول بسيار زيادى مى دهد و به او مى گويد: "اكنون به مسجد كوفه مى روى و چند روز با هيچ كس حرف نمى زنى و فقط به نماز و عبادت مشغول مى شوى! در اين مدّت دقّت مى كنى كه چه كسى بيشتر از همه نماز مى خواند، پس نزد او مى روى و چنين مى گويى: "من اهل شام هستم و شنيده ام كه نماينده حسين بن على در اين شهر مى باشد; من پول زيادى همراه دارم كه مى خواهم به ايشان بدهم"".
خواننده محترم!
هر جا كه دستِ زور نمى تواند كارى بكند، دستِ تزيور، كارساز است!
مَعقِل به مسجد كوفه مى آيد و مشغول خواندن نماز مى شود.
و سرانجام گمشده اش را پيدا مى كند.
نگاه كن!
او اكنون نزد مسلم بن عَوْسجه نشسته است.
مَعقِل به او چنين مى گويد: "من اهل شام هستم و عشق امام حسين(ع) به سينه دارم; شنيده ام كه مسلم به اين شهر آمده است; براى همين به اينجا آمده ام تا با او بيعت كنم".
<=====●●●●●=====>
#دراوجغربت
#یارورامامزمانباشیم
#چهاردهمینمسابقه
#نشرحداکثری
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
<=====●●●●●=====>
🔷انسان فنا پذیر نیست....
علامه حسن زاده عاملی
📚دروس معرفت نفس
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
💠یکبار به مرحوم علامه طباطبایی گفتند :
فلان کس از شما انتقاد کرده است ، علامه فرمود :
" من که رسوای جهانم! عیب من یکی دوتا نیست ، خب این هم رویش! "
#علامه_طباطبایی
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
الهی ...
ای نام توشیرین
ای ذات تودیرین
خوشم که معبودم تویی
خرسندم که مقصودم تویی
سلام صبحتون بخیر
الهی به امید تو💚
🦋🌹🌷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@delneveshte_hadis110
گاهی
یک لبخند با محبت
یک صدا زدن نام زیبایتان
خلاصه می شود در:
یک دست روی سر گذاشتن و
تعظیم به مرتبه ی بلندتان ...
سلام پدر مهربانمان ...
سلام امام زمانم! ❤️
#اللهمعجّللولیڪالفرج💚
#بحقالزینبس💛
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️
🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻
💕💕💕💕💕💕💕💕
🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸
🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻
💕💕💕💕💕💕💕
🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸
@hedye110
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
💟دعا برای شروع روز💟
ا🍃💕🍃
💙بسم الله الرحمن الرحیم💙
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة
ا🍃💕🍃
💠امين يا رب العالمین💠
التماس دعا 🙏🙏🙏🙏
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
@hedye110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃
🍃
🌹
🍃
❤️ توسل امروز ❤️
به امام سجاد علیه السلام و امام محمد باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام
يا اَبَا الْحَسَنِ، يا عَلِىَّ بْنَ الْحُسَيْنِ، يَا زَيْنَ الْعابِدِينَ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛
🦋🌹
يَا أَبا جَعْفَرٍ، يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ، أَيُّهَا الْباقِرُ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حَاجَاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛
🌹🦋
يَا أَبا عَبْدِ اللّٰهِ، يَا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ، أَيُّهَا الصَّادِقُ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانَا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛
🍃
🌹
🍃
🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
@hedye110
﷽
#مسیحاےعشق
#پارت_سیصدسییکم
نیکی با سینی چای به طرفمان میآید و روبه روی عمو مینشیند.عمو لبخندی به رویش میپاشد و ادامه میدهد:نمیدونستم مانی ام نمیاد..وقتی دیدم هیچ کدومتون نیستین دلم یه جورایی گرفت..
گفتم کاش بچه هام اینجا بودن.خدا خیرش بده شراره خانم رو..گفت ما که اینجاییم تو یه سر برو پیش بچه ها و بیا...
دلم نمیاومد بابا رو تنها بذارم.
اما خودش گفت برو نترس محمود و مسعود اینجان
بعد مدتها...باهم،کنارهم!
بابا خیلی خوش حاله بچه ها..خیلی
حواسم پی حرفهای عمو نیست.
پاشنه ی پای راستم را روی زمین چوبی میکوبم و ناخودآگاه خیره به نیکی شده ام.
مانی خم میشود و از سینی برای عمو چای برمیدارد.
نگاهم را میدزدم.
باید به خودم مسلط باشم.
اما نگرانی حرف هایی که قرار است عمووحید بزند،ملکه ی عذابم شده.
عمووحید رو به نیکی میگوید:خب نیکی خاتون...تو بگو!چه خبر؟
نیکی کمی خودش را روی مبل جلو میکشد و دستش را بند روسری زرشکی اش میکند.
نکن دخترجان!
مغز من به حد کفایت آشفته است.
تو دیگر با قلبم بازی نکن.
باید افکارم را متمرکز کنم،اینطور نمیشود.
باید نگاه بدزدم از دختر روبه رویم.
چشمهایم را میبندم.
صدایش ممد حیاتم میشود!
:+چی بگم؟همه چی خوبه دیگه،خداروشکر!
عمو زیرلب " ُشکر" میگوید و دوباره میپرسد:خب مهندس،از شما چه خبر؟
چشم باز میکنم و با نگاه منتظر نیکی و عمو مواجه میشوم.
:_خوبه،همه چی خوبه!یه کم کارای شرکت درهم برهمه..که اونم حل میشه.
آب دهانم را قورت می دهم و نگاهی به نیکی میاندازم.
مطمئن چشمهایش را میبندد و باز میکند و لبخند گرمی میزند.
لبخندی که از چشمان عمووحید دور نمیماند.
*
ساعد دست راستم را به عادت همیشه روی پیشانی ام میگذارم و به سقف اتاق مشترک خیره
میشوم.
عمووحید،در اتاق من خوابیده و من راهی اتاق مشترک شدم.
مانی هم پیش عمووحید است.
باید تمام سلولهای مغزی ام را هشیار کنم.
باید تمام تمرکزم را روی این موضوع گسترش دهم.
باید چاره ای بیندیشم،قبل از اینکه عمووحید چیزی بگوید......
جابه جا میشوم و اینبار به پهلو میخوابم.
فکرم درگیر است.
اگر همان شب که با نیکی کنار دریا نشسته بودیم،قال قضیه را میکندم...
مانی،اگر فقط چند دقیقه دیرتر آمده بود...
اگر آنروز که سوار قایق بودیم...
اگر...مغزم به دست موریانه ی کاش و اگر افتاده و دندانهای وحشی ترس فردا،الیهالیه حواسم را
میبلعد .
کلافه بلند میشوم و پاهایم را روی زمین میگذارم. سرم را میان دستانم میگیرم و سعی میکنم با نفس عمیق،به عقلم فرصت تجزیه و تحلیل
موقعیت را بدهم.
چند تقه به درمیخورد.
آرام اما استوار...
صدای انگشتهای یک مرد..
عمووحید!
در باز میشود و نور،با سماجت روزنه ای برای ورود به اتاق پیدا می کند.
عمووحید میگوید
:_اگه خوابت نمیاد بریم یه کم قدم بزنیم...
از جا بلند میشوم.
شاید وقتش رسید.
:+باشه
نمیدانم صدایم چرا اینقدر خشدار شده است؟!
لباسهایم را عوض میکنم.
شلوار جین مشکی میپوشم و پیراهن چهارخانه ی توسی.
نگاهی به ساعت میاندازم.
دو و نیم بامداد..
🌹🌷🦋🌹🌷🦋
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
M-Shojaei-www.Ziaossalehin.ir-Sharh-doaye-Nodbeh-J03.mp3
10.85M
#شرح_دعای_ندبه ۳
✨ زُهد؛ شرط رسیدن است!
محال است به چیزی چنگ بیندازی و گرفتارش شوی ... اما بتوانی باقیِ راه کمال را طی کنی!
هرچه جلوتر میروی، باید سبک تر شوی!
دلت که رها شود، پَرهایت وا میشوند!
#استاد_شجاعی 🎤
#شرحدعایندبه
#برایآمدنشندبهبایدکرد
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#حدیث_نور
پیامبر اکرم حضرت محمد (ص) فرمودند:
عمار با حق است و حق با او، حق هرجا باشد عمار با اوست.
قاتل عمار در آتش است.
#سالروز_شهادت_حضرت_عمار_ع
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
#زائرین_ارباب💔
گر حرم قسمت ما نیست سلام ما را
بر محضـــر #جانـــان برسانید فقط 😭
#اللهم_الرزقنا_کربلا
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_ع
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
مداحی_آنلاین_زیارت_امام_با_پای_پیاده.mp3
2.71M
🏴ویژه #اربعین حسینی
♨️زیارت امام با پای پیاده از روی محبت
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤 #آیت_الله_مجتهدی_تهرانی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
چه زيباست صبح،
وقتی روی لبهايمان
ذكر مهربانی به شكوفه مینشيند
❤️و با عشق، روزمان آغاز میشود
🏳خدايا...
روزمان را سرشار از آرامش
عشق و محبت کن🌸
سلاااام
الهی به امیدتو
صبحتون بخیر💖
🔵🔷🦋🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@hedye110
🏴🖤🏴
سلام حضرت نور ، مهدی جان...✋🏻💚
فقط گوشه چشمی از آستان شما کافیست تا روزگار سیاه ما مثل سپیده ، روشن گردد ...
فقط یک نفس از حضور معطرتان در نیمه شب های اجابت کافیست تا دل های بخون نشسته ی ما غرق شادی گردد ...✨
نیم نگاهی کنید و آتش ویرانگرِ غم را در آشیانه ی جان های ما فرو بنشانید ان شاءالله🤲🏻🌿
🌹به نیت ظهور قائم آل محمد اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️
🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻
💕💕💕💕💕💕💕💕
🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸
🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻
💕💕💕💕💕💕💕
🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸
@hedye110
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
💟دعا برای شروع روز💟
ا🍃💕🍃
💙بسم الله الرحمن الرحیم💙
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة
ا🍃💕🍃
💠امين يا رب العالمین💠
التماس دعا 🙏🙏🙏🙏
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
@hedye110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃
🍃
🌹
🍃
❤️ توسل امروز ❤️
امام موسی بن جعفر علیه السلام
امام رضا علیه السلام
امام جواد علیه السلام
امام هادی علیه السلام
يَا أَبَا الْحَسَنِ، يَا مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ، أَيُّهَا الْكاظِمُ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانَا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حَاجَاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛
🌹🦋
يَا أَبَا الْحَسَنِ يَا عَلِىَّ بْنَ مُوسىٰ، أَيُّهَا الرِّضا، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حَاجَاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛
🌹🦋
يَا أَبا جَعْفَرٍ يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ، أَيُّهَا التَّقِىُّ الْجَوادُ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانَا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حَاجَاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛
🌹🦋
يَا أَبَا الْحَسَنِ، يَا عَلِىَّ بْنَ مُحَمَّدٍ، أَيُّهَا الْهادِى النَّقِىُّ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛
🍃
🌹
🍃
🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
@hedye110
﷽
#مسیحاےعشق
#پارت_سیصدسیدوم
سریع از اتاق بیرون میروم.عمووحید کنار در منتظر من ایستاده.
تا مرا میبیند،لبخندی میزند و از خانه بیرون میرود.
در دلم غلغله بهپاست.
یک آن از ذهنم میگذرد که کاش به نیکی میگفتم،هرچند تا حالا حتما خوابیده.
همشانه ی عمو،در سکوت کامل از آسانسور بیرون میرویم و خیابانها را با طول قدمهایمان متر میکنیم.
به انتهای خیابان که میرسیم،عمو میگوید
:_خب مسیح جان!نمیخوای تعریف کنی؟
نگاهی به چشمهای مطمئنش میاندازم.
چیزی به گرمای شرم،در سرمای نیمه شب اوایل بهار،روی صورتم مینشیند.
سرم را پایین میاندازم.
وقتش رسید..
وقت اعتراف!
*نیکی*
با کفگیر نیمروها را داخل بشقاب ها میگذارم.
به قول فاطمه،کدبانویی شده ام!
عسل و ظرف مربا را دو طرف میز میگذارم و نگاهی به قل قل کتری میاندازم.
دو قاشق چای عطری اعلا،داخل قوری میریزم و شیر کتری را باز میکنم.
بخار آبجوش دستم را میسوزاند و حس زندگی را در رگهایم به جریان میاندازد.
با تمام وجود،رایحه ی چای تازه دم را به ریه هایم میفرستم و در قوری را میگذارم.
میخواهم به طرف اتاقها بروم و بقیه را بیدار کنم که صدای باز و بسته شدن در ورودی میآید.
با تعجب برمیگردم و مسیح را میبینم.
لباسهای ساده پوشیده و زیر چشمهایش به اندازه ی دو انگشت گود افتاده.
موهای مشکی اش بهم ریخته و لباسهایش قدری چروک است.
با تعجب میپرسم:کجا بودی؟
سرش را پایین میاندازد
:_سلام
:+سلام،کجا بودی؟؟
:_با عمو بیرون بودیم.
خم میشوم تا پشت سرش را ببینم.
:+پس کو عمو؟
:_با مانی رفتن یه کم قدم بزنن
لحنش خسته است.صدایش خسته است.
مرد من خسته است.
با تعجب نگاهی به ساعت میاندازم
:+این موقع روز؟آخه من صبحانه آماده کردم...میشه زنگ بزنی برگردن؟؟
مسیح کلافه دستش را بین موهایش میبرد و بیشتر از قبل آشفته شان میکند.
:_ما تا صبح بیرون بودیم نیکی
دلم برای صدای خشدارش ضعف میرود.
دلم نمیآید بیشتر از این سرپا نگهش دارم.
تا صبح بیرون بوده اند...
نمیپرسم چرا؟
میدانم اگر لازم باشد میگوید..
:+باشه حالا تو بیا بشین..خستگی از سر و روت میباره..
لبخندی که میزند،دلگرمم میکند.
دست و صورتش را میشوید.چند مشت آب به صورتش میپاشد و جلو میآید.
پشت میز مینشیند،برایش چای میریزم و مقابلش میگذارم.
:_نیکی باید باهم صحبت کنیم.
روبه رویش مینشینم.
:+اوهوم حتما
تکه ای نان برمیدارم و خودم را مشغول لقمه گرفتن نشان میدهم.
در حالی که ذهنم به شدت مشغول است.
این همه آشفتگی در رفتار مسیح را فقط آن وقت دیدم که قصد کرد از خانه برود.
صدایش،تمام ذهنم را از دریای خیال نجات میدهد.:_نیکی...
سرم را بلند میکنم.
آبدهانش را قورت میدهد.سیبک گلویش میلرزد. یا حداقل من اینطور حس میکنم.
نگاه منتظرم را میبیند.
:_شنیده بودم عمومسعود از دار دنیا یه تکدختر داره.
دختری که علاوه بر باباش،عمووحید هم خیلی دوستش داره.یه مدت انگلیس بودم،درست بعد
از برگشتن تو...
چند بار موقع حرف زدن تو و عمووحید منم اونجا بودم.
ندیدمت ولی صدات رو میشنیدم.دوست داشتم بیام و ببینمتون
ولی خب از اونجایی که عمومسعود سایه ی بابام رو با تیر میزد،طبیعی بود که منم بترسم و جلو نیام...
بابابزرگ که شرط گذاشت،که شروع کرد به گرفتن داراییهامون،بابای من ترسید..
از دست دادن اموالش شده بود کابوس شب و روزش...
ولی عمومسعود انگار نه انگار...
به پیشنهاد بابام با مانی چند بار رفتیم کارخونه ی عمو.برخالف تصورمون عمو با مهربونی با ما برخورد کرد.
اونقدر که به سرمون زد یه بارم بیایم خونتون با تو و مامانت حرف بزنیم.
اومدیم...یادته؟؟
خون درون رگهایم خشک شده،منجمد شده.
قلبم انگار نمیزند
🌴🔵🌴🔵🌴🔵
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
Tahriri-Nodbeh-004.mp3
7.1M
#شرحدعایندبه۴
✨ لازمهی رسیدن ، #رفتن است ...
رفتن همیشه به معنای ترک کردن نیست!
بلکه می توانی چیزی را داشته باشی، کنارش باشی، اما از آن آزاد باشی ...
دعای ندبه این رفتن را به زهد معنا میکند:
#زهد ، تنها شرط رسیدن به دغدغههای بلند این دعاست.
#استاد_شجاعی 🎤
#شرحدعایندبه
#برایآمدنشندبهبایدکرد
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
┄✦۞✦✺﷽✺✦۞✦┄
#احادیث_حسینی
✨امام صادق (ع) فرمودند:
اگر يكى از شما تمام عمرش را احرام حج ببندد اما امام حسين عليه السلام را زيارت نكند حقى از حقوق رسول خدا (ص) را ترك كرده است؛ چرا كه حق حسين (ع) فريضه الهى و بر هر مسلمانى واجب و لازم است.✨
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
#سلام_آقا
دولنگه درب حرم باز مثل آغوشت
همیشه هست پذیرای بیپناهیها...
#السلام_علیک_یا_علی_ابن_موسی_الرضا
#چهار_شنبه_های_امام_رضایی ❤️
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
مداحی_آنلاین_زیارت_امام_حسینع_مشکلات_راحل_میکند_حجت_الاسلام_انصاریان.mp3
3.53M
🏴ویژه #اربعین حسینی
♨️زیارت امام حسین(ع) مشکلات را حل میکند
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #انصاریان
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
﷽
#دراوجغربت🌴
#چهارمینمسابقه🌴
#برگهجدهم🌴
امروز، هفتم ذى الحجّه است.
گزارش هاى مَعقِل حكايت از برنامه ريزى بسيار دقيق مسلم براى تصرّف كوفه دارد.
مسلم روز مشخّصى را براى قيام بر ضدّ ابن زياد معيّن نموده و همه ياران خود را آماده كرده است.
ابن زياد ديگر نمى تواند وجود نماينده امام حسين(ع) را در اين شهر تحمّل كند; براى همين نقشه اى مى كشد.
او به اين نتيجه رسيده است كه براى دستگيرى مسلم، اوّل بايد هانى را از ميان بردارد; زيرا هانى بزرگ ترين حمايت كننده مسلم است.
آيا ابن زياد هانى را دستگير مى كند؟
ابن زياد نمى تواند سربازان خود را براى دستگيرى هانى بفرستد، چرا كه او شخصيّت كوچكى نيست كه به راحتى بتوان او را از سر راه برداشت.
هانى، رئيس قبيله مُراد است و اين قبيله، چهار هزار سرباز دارد.
از طرف ديگر يكى از برنامه هاى ابن زياد اين بود كه هر روز عدّه اى از بزرگان كوفه به نزد او مى رفتند.
ابن زياد چندين بار، سراغ هانى را گرفته بود و هر بار، بزرگان كوفه به او مى گفتند كه هانى بيمار است و نمى تواند به ديدن شما بيايد.
البتّه هانى خود را به بيمارى زده بود و به اين بهانه، از رفتن به نزد ابن زياد خوددارى مى كرد.
امروز هم عدّه اى از بزرگان كوفه نزد ابن زياد هستند.
اتّفاقاً در ميان اين جمع، پسر برادر هانى هم حضور دارد.
ابن زياد رو به آنها كرده و مى گويد: "چرا هانى به ديدن ما نمى آيد؟".
آنها در جواب مى گويند: "هانى مريض است و براى همين است كه نمى تواند به اينجا بيايد".
ابن زياد در جواب مى گويد: "اگر او مريض است، پس چطور است كه در ايوان خانه خود مى نشيند و با افراد زيادى ملاقات مى كند؟! برخيزيد و هانى را نزد من بياوريد!".
بزرگان كوفه از اين سخن ابن زياد متعجّب مى شوند; آرى رفت و آمد ياران مسلم به خانه هانى كاملاً مخفيانه بوده و براى همين هيچ كس از اين امر خبر نداشت.
آنها از نقشه ابن زياد خبر ندارند و خيال مى كنند كه او امروز عصبانى است و با خود مى گويند: "خوب است، برويم هانى را به نزد ابن زياد بياوريم تا اين بدبينى برطرف شود".
هيچ كس از نقشه شومى كه ابن زياد كشيده است، خبر ندارد.
🔷🌴🔷🌴🔷🌴
<=====●●●●●=====>
#دراوجغربت
#یارورامامزمانباشیم
#چهاردهمینمسابقه
#نشرحداکثری
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
<=====●●●●●=====>