فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عالم برزخ خیلی متکامل تره از دنیا.هم لذتهاش هم عذابهاش
#ربیع_الاول
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶🔸
🔻آیت الله العظمی بهجت( ره ):
🔹حرم مطهر حضرت رضا(ع) نعمتی بزرگ است که در اختیار ایرانی هاست. عظمتش را خدا می داند، به اندازه ای ارزش دارد که امام جواد(ع) می فرماید: «زيارت امام رضا(ع) از زيارت امام حسين(ع) برتر است؛ لذا کرامات آن حضرت بیشتر از کرامات ضریح امام حسین(ع) است؛ بنابراین ایرانی ها باید نعمت حرم امام رضا(ع) که برایشان فراهم است مغتنم بشمارند.
📚در محضر بهجت، ج۱، ص۳۲۸
#ربیع_الاول
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶🔸
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
خدایا شروع سـخن نامِ توست
وجودم به هر لحظه آرامِ توست
دل از نام و یادت بگـیرد قـرار
خوشم چون که باشی مرا در کنار
سلاااام
الهی به امیدتو
صبحتون بخیر💖
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@emame_mehraban
یا صاحب الزمان دل عشاق شما بس نگرانست بیا
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
#ربیع_الاول
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶🔸
#خداحافظ_سالار
#پارتهجدهم
﷽
نگاهی به من و بچهها انداخت طوری که هر سهمان از نگاه عجیبش فهمیدیم روی صحبتش کاملاً با ماست و دلش می خواهد با جان و دل به صحبتش گوش بدهیم
احتمالاً برای همین هم صبر کرد تا من از او بخواهم تا آن راه را به ما نشان بدهد
از توجه ما که مطمئن شد گفت
تنها راهش کاری شبیه کار حضرت زینب است
ایشان آن روز کوفه و کاخ یزید رو متحول کرد امروز هم ما باید شام را متحول کنیم
سوریه مملکت ۷۲ ملته مسیحی داره یهودی داره سنی داره شیعه داره دروزی و علوی هم داره
ما باید حقانیت اسلام و مظلومیت حضرت زینب را به همه دنیا برسانیم
لحظهای مبهوت نگاهش کردم اما برای اینکه کسی از احوالات من با خبر نشود سرم را پایین انداختم چندمین باری بود که حسین امروز ذهنم را میخواند و نپرسیده پاسخ سوالاتم را می داد
قبل از این هر بار به نحوی سعی میکردم تا این آگاهی را بر چیزی مثل فراست و تجربه یا درک پدرانه و همسرانه او حمل کنم اما این بار دیگر قابل توجیه نبود
او چگونه فهمیده بود سوالی را که بعد از زیارت خانم به آن اتفاقات داخل حرم ذهنم را پر کرده بود
بعد از خوردن غذا به سمت سفارت ایران که در نزدیکی بازار بود حرکت کردیم
به سفارت که رسیدیم حسین گفت
از اینجا باید برم دنبال کاری شما با ابوحاتم برید به سمت بیروت اونجا هماهنگیهای لازم با دوستان سفارت برای اسکان شما انجام شده اونجا بمونید و دعا کنید اوضاع آروم بشه تا بتونم خیلی زود بیام پیش شما
من هم که دقیقا مثل دخترها مشتاق بودم تا دوباره به سوریه برگردیم و در متن حوادث باشیم گفتم
فردا ماه مبارک شروع میشه اونجا قصد ده روز میکنیم و بعدش میایم پیش شما
حسین که به خوبی کنایهام را فهمیده بود با خوشرویی گفت
انشاالله سالار
مدت زیادی بود که سالار صدایم نکرده بود دخترها قصه سالار را نمیدانستند چندین و چند بار پرسیده بودند که چرا بابا شما را سالار صدا می کند اما من طفره میرفتم
سالار قصه کودکی ام بود و نمی خواستم به آن روزهای سخت فکر کنم
نزدیک های عصر بود که از هم جدا شدیم
حسین رفت و شور و حال را هم از بینمان برد
عصرهای جمعه به خودی خودش دلگیر هست حالا حسین هم رفته بود و هیچ کداممان حال و حوصله هیچ چیز را نداشتیم
هر کدام به سویی چشم دوخته بودیم و زیر لب دعایی را به نیت سلامتی حسین میخواندیم
ابوحاتم که این پژمردگی ما را دیده بود به واسطه دلبستگی که به حسین داشت دلش برای ما سوخت و خواست که تغییری در حال ما ایجاد کند برای همین گفت
میبینید هرچه از دمشق دور تر میشیم اثرات تخریبی جنگ کمتر میشه
البته این به این معنا نیست که مسلحین اینجا نیستند اونا خیلی از مناطق اطراف دمشق را هم تصرف کردند مثل همین منطقه زبدانی که سرراهمونه
نام زبدانی خیلی برایم آشنا بود اما یادم نمیآمد که کجا و چطور آن را شنیده ام
کمی با خودم کلنجار رفتم تا یادم آمد که نام آن را سالها قبل در دوران دفاع مقدس از حسین شنیده بودم روزهای پس از آزادسازی خرمشهر در خرداد ۶۱ پس از عملیات رمضان برایم گفته بود که رزمندگان لشکر محمد رسول الله به فرماندهی حاج احمد متوسلیان برای مقابله با حمله احتمالی اسرائیل به منطقه زبدانی رفتند
حسین همیشه حسرت آن روزهایی را می خورد که با یک پله هواپیما از حاج احمد متوسلیان جدا شد حسین به جبهه بازگشت و حاج احمد رفت به جنوب لبنان رفتنی که البته تا امروز بازگشتی نداشته است
وقتی بعد از چند لحظه از فضای یادآوری این خاطره بیرون آمدم ابوحاتم هنوز داشت به حرفهایش ادامه میداد انگار او هم خاطراتی از زبدانی داشت که از پدر شهیدش شنیده بود و اتفاقا با خاطراتی هم که چند لحظه پیش داشتم مرور شان می کردم بی ربط نبود
او که معلوم بود کاملاً با افتخار صحبت میکند میگفت
زبدانی محل تولد مقاومت لبنان و پیدایش حزب اللهه حتی سید مقاومت هم از ثمرات آموزشهاییه که رزمندگان ایرانی سالها قبل همین جا به شیعیان لبنان دادن
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
🌺✨🌺 ﷽ 🌺✨🌺
✅ فتنه در قرآن (3⃣)
✅💐 فتنه به معنای آزمایش و امتحان الهی
✅💐 شر و خیر
💐✨ علامه طباطبایی می فرمایند:
«فتنه عبارت است از این که بعضی از امت با بعضی دیگر اختلاف می کنند در امری که تمامی امّت، حقیقت امر را می فهمند که کدام است، ولیکن یک دسته از قبول آن سرپیچی نموده و آگاهانه به ظلم و منکر اقدام می کنند. آن دسته دیگر هم که حقیقت امر را قبول کرده اند، آنان را نهی از منکر نمی کنند و در نتیجه آثار سوءاش دامن گیر همه امت میشود.
💐✨ گاه فتنه به معنای آزمایش و گاه به معنای اسباب آزمایش به کار رفته است. قرآن کریم سه چیز را فتنه و وسیله آزمایش معرفی می کند. به اولین آنها که مال و فرزند بود در مطالب گذشته اشاره شد. دومین آنها شر و خیر میباشد:
💐💫 كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ۗ وَنَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً ۖ وَإِلَيْنَا تُرْجَعُونَ (آیه 35 سوره انبیاء)
هر انسانی طعم مرگ را میچشد! و شما را با بدیها و خوبیها آزمایش میکنیم؛ و سرانجام بسوی ما بازگردانده میشوید!
✅💐 گرچه خير و شر، هر دو ابزار آزمايشاند، ولى آزمايش با تلخىها مناسبتر است «نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ» (شايد تقدّم «شرّ» نيز به همين مناسبت باشد).
✅💐 آزمايشات الهى سخت و مهم است، نَبْلُوكُمْ ... فِتْنَةً.
#فتنه
#ربیع_الاول
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶🔸
✨♥️✨
✍آیت الله بهاءالدینی:
کسی می گفت:مادرم چند سال قبل
مرده بود، یک شب خوابش را دیدم
گفت: پسرم!هیچچیزی مثل صلوات
روح من راشاد نمیکند؛بهترین هدیه
که به من می دهی، ایـن ذکر است.
❁اَلّلهُمَّصَلِّعَلیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ❁
#ربیع_الاول
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶🔸
پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم:
اَحَبُّكُمْ اِلَى اللّه ِ اَحْسَنُكُمْ اَخْلاقا؛
محبوب ترين شما در نزد خدا، خوش اخلاق ترين 😊 شماست.
[مجمع البيان، ج ۱۰، ص ۸۷]
#ربیع_الاول
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶🔸
✍امام حسن عسکری (ع):
پس از حجامت انار بخور،اناری شیرین؛ چراکه (جوشش) خون را فرو مینشاند و خون را در درون تصفیه میکند.
📚 بحارالانوار،ج۶۲ ،ص۱۲۳
#ربیع_الاول
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶🔸
🌸🌾🌸🌾🌸🌾🌸🌾🌸
#آثار_صلوات
🌟چه کسی در #قیامت حسرت نمی خورد؟
🌷از امام صادق علیه السلام پرسیدند:
#روز_حسرت، کدام روز است که خدا می فرماید:
✨بترسان ایشان را از روز حسرت✨
📘 مریم آیه 39
حضرت جواب دادند:
آن روز #قیامت است که حتی #نیکوکاران هم حسرت می خوردند که چرا بیشتر #نیکی نکردند.
👈پرسیدند: آیا کسی هست که در آن روز حسرت #نداشته باشد؟
حضرت فرمودند:
آری، کسی که در این دنیا مدام بر رسول خدا #صلوات فرستاده باشد.
📚 وسائل الشیعه/ج7/ص 198
#ربیع_الاول
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶🔸
🔴 عظمت گناه
✍ ما خیال می کنیم گناه چیز کوچکی است. حتی یک گناه صغيره جرمش بسیار سنگین است. در روایات ما آمده است که به کوچکی گناه نگاه نکنید، به بزرگی آن کسی نگاه کنید که معصیتش را کرده اید.
شما یک موقع به یک آدم معمولی بی احترامی می کنید، مثلا یک سیلی به او می زنید، این بد است. اما یک موقع یک سیلی به یک مرجع تقلید با عظمت میزنید. یک موقع - معاذ الله - یک سیلی به امام زمان یا پیامبر (ص) می زنید. حال اگر کسی یک بی احترامی به خود خدا که عظمتش بی نهایت است بکند چه؟ بنابراین، هر گناهی در حد خود بسیار بزرگ است.
لذا اهل معرفت که می فهمیدند، برای کوچک ترین گناه و یا کمتر از آن هم می ترسیدند.
مرحوم ملکی تبریزی از یک مجلسی که شبهه غیبت در شده بود، بلند شد، و خیلی ناراحت بود. می گفت: همین ما را چهل روز عقب انداخت.
این ها عظمت پروردگار را درک کرده بودند و می دانستند یک خلاف ادب، یک مکروه و یک گناه چقدر زشت است. چقدر سنگین است.
#ربیع_الاول
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶🔸
﷽
#دراوجغربت🌴
#چهارمینمسابقه🌴
#برگسیسوم🌴
مسلم تك و تنها به جنگ با يك سپاه آمده است و آن چنان شجاعتى از خود نشان مى دهد كه همه آنها از ترس فرار مى كنند.
ابن اَشْعث، پيكى براى ابن زياد مى فرستد كه نيروى كمكى برايم بفرست من نمى توانم در مقابل مسلم مقاومت كنم.
ابن زياد نيروى كمكى مى فرستد و براى او اين چنين پيغام مى دهد: "مادرت به عزايت بنشيند! چگونه است كه يك سپاه نمى تواند يك نفر را دستگير كند؟".
ابن اشعث چون اين سخن ابن زياد را مى شنود مى گويد: "مثل اين كه ابن زياد نمى داند مرا به جنگ كسى فرستاده است كه شجاعت را از پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) به ارث برده است".
مسلم با شجاعتى تمام به دفاع ادامه مى دهد و هيچ كس را توان مقابله با او نيست.
كار به جايى مى رسد كه ديگر هيچ كس جرأت نمى كند به مسلم نزديك شود.
فرمانده نيروهاى ابن زياد درمانده مى شود.
در اين هنگام فكرى به ذهن او مى رسد، او فرياد مى زند:
اى مردم! اگر سكّه طلا مى خواهيد، روى بام خانه خود برويد و مسلم را سنگ باران كنيد، نخل هاى خرما را آتش بزنيد و بر سر و صورت مسلم پرتاب كنيد.
صحنه غريبى است! پذيرايى از مهمان با سنگ و آتش!
همان كسانى كه تا ديروز براى بوسيدن دست مسلم با هم دعوا مى كردند، اكنون سنگ به دست گرفته و به مسلم سنگ مى زنند!
اين كارِ كوفيان، دل مسلم را به درد مى آورد، زيرا فقط كافران به اين صورت سنگ باران مى شوند.
اگر كسى مسلم را نمى شناخت، خيال مى كرد كه اهل كوفه دارند كافرى را سنگ باران مى كنند.
اينجاست كه مسلم فرياد مى زند: "اى مردم كوفه! براى چه سنگ بارانم مى كنيد؟ نكند خيال مى كنيد من كافر شده ام؟! بدانيد من مسلمانم و از اهل بيت پيامبر شما هستم، آيا اين گونه حقِّ پيامبر خود را ادا مى كنيد؟".
امّا قلب اين مردم سياه شده است و اين سخنان در دل آنها اثر نمى كند.
سنگى مى آيد و به پيشانى مسلم اصابت مى كند و صورت مسلم با خون پيشانى اش رنگين مى شود.
مسلم خون پيشانى خود را پاك مى كند.
نمى دانم، آيا او مى داند، همين كوفيان سنگ به پيشانى امام حسين(ع)خواهند زد؟!
سنگ ديگرى به لب و دندان او اصابت مى كند و دندان هاى او را مى شكند.
تشنگى بر او غلبه كرده است، چند ساعت است كه با اين نامردها مى جنگد، خون زيادى از بدنش رفته است، آفتاب گرم كوفه بر بدنش مى تابد.
امّا دريغ از يك قطره آب!
مسلم به آنان مى گويد: "اى مردم كوفه، من مهمان شمايم، آيا مهمان خود را تشنه مى گذاريد؟".
جانم فداى لب هاى تشنه ات، اى مسلم!
كسى جواب تو را نمى دهد، خسته اى; امّا هنوز محكم قدم بر مى دارى.
دشمنان به تو دشنام مى دهند; امّا از نگاه تو مى هراسند.
سنگ به تو پرتاب مى كنند; امّا از صداى تو بر خود مى لرزند...
لشكر كوفه از دستگيرى مسلم نا اميد شده اند.
در اين ميان فرمانده لشكر رو به مسلم مى كند و مى گويد:
ــ اى مسلم! اگر دست از جنگ بردارى، در امان من هستى.
ــ آيا من در امان خواهم بود؟
ــ آرى، من از طرف امير كوفه به تو امان مى دهم.
اينجاست كه مسلم به فكر فرو مى رود و با خود مى گويد: درست است كه اين مردم بى دين هستند; امّا عرب كه هستند و در ميان عرب رسم بر آن است كه چون به شخصى امان مى دهند تا پاى جان بر سر حرف خود مى ايستند.
#درقصرتنهائی
#تنهاترینسردار
#امامحسنمجتبی
#نشرحدکثری
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
https://eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9