Abdolhossein Mokhtabad - Shabangahan (320).mp3
19.91M
🍃🌴🌠شبانه ها🌠🌴🍃
🍃🌴🌠💫🎧❣آوای زیبای : شبانگاهان...
🍃🌴🌠💫🎤سید عبدالحسین مختاباد...
🍃🌠 شبانگاهان؛ تا حریمِ فلک، چون زبانه کشد سوزِ آوا
@hedye110
انسان شناسی ۱۷۴.mp3
12.48M
#انسان_شناسی
یه سؤال کلیدی:
✖️ عشق، باعث میشه انسان بسمت عمل صالح بره؟
✖️ یا اصلاحِ عمل، انسان رو بسمت شروع تپشهای عشق و قدرت گرفتنش به پیش میبره؟
#استاد_شجاعی #دکتر_رفیعی
#ایران_قوی🇮🇷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
┄✦۞✦✺﷽✺✦۞✦┄
#احادیث_فاطمی
✨حضرت زهرا سلاماللهعلیها فرمودند:
تبسّم و شادمانی در برابر مؤمن موجب دخول در بهشت خواهد گشت، و نتیجه تبسّم در مقابل دشمنان و مخالفان سبب ایمنی از عذاب خواهد بود.✨
#ایران_قوی🇮🇷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
┄✦۞✦✺﷽✺✦۞✦┄
#احادیث_فاطمی
✨حضرت زهرا سلاماللهعلیها فرمودند:
كسى كه بعد از خوردن غذا، دست هاى خود را نشوید دستهایش آلوده باشد، چنانچه ناراحتى برایش بوجود آید كسى جز خودش را سرزنش نكند.✨
#ایران_قوی🇮🇷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی شبتون
پر از بهترینها
وغــرق خوشبختی باشید
الهی بی دلیل
دلِ مهربونتون شاد بشه
الهی رزق زیاد
و سلامتی و موفقیت
روزی امروزتون باشه..
شبتون مهدوی
⭐️🌟💫🌙✨
@hedye110
کی رفته ای زدل که تمنا کنم تو را؟!
کی بوده ای نهفته، که پیدا کنم تو را؟!
دیده به راهم... می دانم که می آیی...
#ایران_قوی🇮🇷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
💟دعا برای شروع روز💟
ا🍃💕🍃
💙بسم الله الرحمن الرحیم💙
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة
ا🍃💕🍃
💠امين يا رب العالمین💠
التماس دعا 🙏🙏🙏🙏
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
@hedye110
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️
🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻
💕💕💕💕💕💕💕💕
🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸
🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻
💕💕💕💕💕💕💕
🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸
@hedye110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃
🍃
🌹
🍃
❤️ توسل امروز ❤️
به حضرت زهرا سلام الله علیها
و امیرالمؤمنین علیه السلام
يَا أَبَا الْحَسَنِ، يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، يَا عَلِىَّ بْنَ أَبِى طالِبٍ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛
🦋🦋
يا فاطِمَةُ الزَّهْراءُ، يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ، يَا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ، يَا سَيِّدَتَنا وَمَوْلاتَنا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكِ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكِ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهَةً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعِي لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛
🍃
🌹
🍃
🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
@hedye110
#خداحافظ_سالار☘
#پارتصدهفدهم🌿
🌿﷽🌿
دخترها جلوی در معطل و منتظر بودند
اما من تا اتاق دنبالش کردم
عقیق را قبل از اینکه مقابل آینه بگذارد به چشمانش کشید و بوسید
عقیق سرخی که یادگار محمود شهبازی بود
حسین می گفت محمود قبل از شهادتش این انگشتری را به من داد نمی خواست هیچ چیزی از این دنیا را با خود داشته باشد
از کنج اتاق نگاهش میکردم
وقتی انگشتری را کنار آینه گذاشت یک آن سرم گیج رفت به صورت پرنورش که توی آینه بود خیره شدم تا حالم خوب شد
پشت سرش تا آستانه در آمدم اما پایم روی زمین نبود
برای بار سوم خداحافظی کرد
سارایک کاسه آب آماده کرده بود که پشت سرش بریزد
گفتم نریز دخترم
مثل مادران و همسرانی که در سالهای جنگ فرزند یا شوهرانشان را بدرقه میکردند همراهی اش کردیم
دست تکان داد و رفت
از بلندگوی مسجد انصارالحسین صدای بلند اذان میآمد
دست زهرا و سارا را گرفتم و برگشتم و نماز مغرب و عشا را روی سجاده حسین که از دمشق آورده بود خواندم
سجادهای که بوی اشک های حسین را میداد
زهرا شام درست کرد بی میل بودم وهب و مهدی هم رسیدند و جای خالی بابا را دیدند
رفته بود اما خانه پر از او بود
به هرجا نگاه میکردم می دیدمش و صدایش را می شنیدم که میگفت
*سالار شدی برای این روزها*
گفته بود دو سه روزه بر میگردم
اما حالا برای او و من همه پرده ها کنار رفته و می دانستم که سالهاست منتظر رسیدن همین دو سه روز بوده است
از همان روز که می گفت
همه کارمن به زینب حسین گره خورده تا منامتحانی حسینی بدهم و تو امتحانیزینبی
از همان روز که خواب دید از یک معبرتنگ و تاریک به سختی میگذرد و به یک کانون نور می رسد دلم داشت طوفانی میشد
قرآنی را که سید حسن نصرالله به سارا هدیه کرده بود باز کردم و سوره یاسین را خواندم
قلبم آرام تر شد عقربه هاساعت ۹ را نشان می دادند یعنی وقت پرواز تهران دمشق که از گوشیم صدای دریافت پیامک آمد
اسم باباحسین افتاده بود با این پیامک
*خداحافظ*
سه روز از رفتنش به سوریه گذشته بود هر روز دو سه بار زنگ زد احوال بچهها را پرسید و آخر سر تاکید کرد که حتماً برای عروسی برادر یکی از دوستانش به شمال برویم
شمال و عروسی برای من و بچه هایی که دلمان با حسین بود زندان به حساب میآمد اما نمیتوانستم حرف و تاکید چند باره او را زمین بگذارم و عملی نکنم
حتما این تأکیدها علتی داشت که من متوجه آن نبودم
با امین و زهرا و سارا راهی شمال شدیم
همان جمعی که چهار سال پیش در آن شرایط بحرانی به سوریه رفته بودیم
حالا حسین تنها در سوریه بود و ما بی حوصله و دل گرفته در شمال
امین پشت فرمان بود
زهرا و سارا هم دمق و کم حرف چپ و راست من نشسته بودند و شاید که نه حتما به حرفهای روز آخر بابایشان فکر میکردند حرفهایی که یادش از درون آتشم میزد و مدام در ذهنم تکرار میشد
این دفعه آخره که میرم
میرم اما خیلی زود برمیگردم
یک کار ناتمام دارم که باید تمامش کنم
کار از نخوردن قند گذشته
منو پیش دوستان شهیدم توی گلزار شهدای همدان دفن کنید
هر چقدر با خودم کلنجار می رفتم خودم را مهیای رفتن به عروسی نمیدیدم
آخر چه دلیلی داشت که بعد از آن وداع تلخ از سوریه زنگ بزند و اصرار کند که
برید شمال عروسی پسر دوستم
و آدرس بدهد و هی زنگ بزند تا مطمئن شود که رفتهایم عروسی یا نه؟
غروب روز سومی که حسین رفته بود به ساری رسیدیم
شمال سرسبز و همیشه زیبا در هجوم پاییز رنگ باخته بود و از آن گرفته تر آسمان بود که در توده هایی از ابرهای خاکستری و سیاه به هم می پیچید که شاید ببارد
به سالن محل برگزاری عروسی رسیدیم نماز مغرب و عشا را خواندیم و بعد بی حوصله با نگاهمان با هم حرف زدیم حرف های بی کلامی که پر بود از یاد بابا حسین
هدیه به روح بلند شهدا صلوات
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح یعنی یاد خدا
و صراحت یک لبخند به آنها که دوستشان داریم …
امروز تصمیم بگیر همه را دوست بداری
قهرها را به آشتی تبدیل کنی و ببخشی
ایمان داشته باشی
ترس ها را بیرون بریزی
در تک تک لحظه هایت خدا را صدا بزنی …
امروز روز توست به شرط خندیدنت
بخند، تو در آغوش خدایی …
#ایران_قوی🇮🇷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶