eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
6.4هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃 🍃 🌹 🍃 ❤️ توسل امروز ❤️ به امام حسن مجتبی علیه السلام و امام حسین علیه السلام يَا أَبا مُحَمَّدٍ، يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ، أَيُّهَا الْمُجْتَبىٰ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🦋🦋 يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ، يَا حُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ، أَيُّهَا الشَّهِيدُ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ، اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🍃 🌹 🍃 🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @hedye110
🌿 🌿﷽🌿 داشتیم آماده رفتن به سالن می‌شدیم که عقده دل آسمان باز شد و بدون اینکه ببارد چند رعد و برق به‌جان ابرها افتاد سارا گفت مامان آمدیم اینجا که چی؟ وقتی بابا نیست جوابی ندادم یعنی جوابی نداشتم که بدهم آسمان دوباره صاعقه زد و توفان روی زمین خودی نشان داد و آن سوی دشت گرد بادی عظیم و چرخان ساخت که تنوره می کشید و مثل هیولا همه چیز را در خود می بلعید خودمان را جمع و جور کردیم و باز غبار تردید و این بار از زبان زهرا «مامان برگردیم تهران شاید بابا امشب بیاد» غمی تلنبار شده وجودم را چنگ می زد و بغضی گلوگیر داشت خفه ام میکرد امین به جای من جواب زهرا را داد اگه برگردیم خیلی بد میشه حالا که تا اینجا آمدیم امشب رو بمونیم فردا برگردیم تا آن روز به این اندازه خودم را مضطر و درمانده ندیده بودم نه دل رفتن به میهمانی داشتم و نه میل برگشتن به خانه ای که حسین در آن نبود بچه ها منتظر جوابم بودند نگاهی به ساعت انداختم از شش عصر گذشته بود عقربه ثانیه شمار انگار مثل نبض من می تپید و می‌ایستاد آمدم به دخترها بگویم که بابا اصرار داشته که بیاییم اینجا که رعد و برقی تند و تیز میان ابرها دوید و پشت بندش با غرش آسمان زلزله‌ای به جان زمین افتاد و بارش شلاقی باران به جای همه ما حرف زد چاره‌ای نداشتیم که آن شب را در شمال بمانیم مثل آدم‌های ماتمزده رفتیم یه گوشه سالن نشستیم میزبان هم فهمیده بود که دل ما آنجا نیست توی مراسم متوجه شدم که ما به نیابت از حسین در این عروسی شرکت کردیم اینجا بود که علت اصرار او برای حضور در مراسم عروسی را فهمیدم برادر داماد یکی از صدها جوانی بود که حسین با جاذبه شخصیتی خود او را به سوریه برده بود و می‌خواست با فرستادن ما به عروسی جای خالی خودش را پر کند شب به پیشنهاد میزبان برای استراحت به جایی رفتیم اما دلشوره و نگرانی بی قرارمان کرده بود دنبال بهانه‌ای بودیم که برگردیم تلفن امین زنگ خورد امین چند ثانیه گوش کرد و دستش را جلوی دهانش طوری که ما نشنویم گرفت کجکی ایستاد و یکی دو بار هم به من نگاه کرد قیافه نگران امین دلم را ریخت این قیافه نگران را یک بار هم وقتی که در مکه بودیم و خبر مرگ خواهرم ایران را به او دادند دیده بودم نخواست یا نمی‌توانست حرف بزند فقط رنگ از رخسارش پریده بود آمدم بپرسم کی بود؟ چی گفت؟ که گوشیش دوباره زنگ خورد چند قدم رفت و دورتر شد و مثل آدمهای قهر پشت به ما کرد میخواستم بدوم گوشی را بگیرم و از کسی که نمی‌دانستم کیست بپرسم چه اتفاقی افتاده؟ که گوشی خودم زنگ خورد یکی از دوستان حسین بود با صدای لرزان سلام داد زبانم از خشکی داشت به سقف دهانم می‌چسبید حتی نتوانستم جواب سلامش را بدهم بی مقدمه پرسید از حاج آقا چه خبر؟ ‌نیومده ایران؟ فقط توانستم بگویم نه او خداحافظی کرد و قلب من به کوبش درآمد سریع تر و بیشتر از ثانیه شمار شروع کرد به تپیدن چیزی از درونم مثل شعله زبانه کشید و بالا آمد و راه نفسم را بست احساس کردم لب‌هایم مثل کویری که سالیان سال طعم باران را نچشیده باشد قاچ و ترک خورده شده نمی توانستم خودم را برای خبری که حسین مقدماتش را سه روز پیش هنگام وداع داده بود آماده کنم حتی نمی‌توانستم به زهرا و سارا که کم‌کم از تماس‌های مشکوک امین و تغییر حال من حس بدی پیدا کرده بودند نگاه کنم فکر می‌کردم که اگر نگاه به نگاهشان بیاندازم بغض گلوگیرم باز می‌شود و آن وقت با گریه من قلب مهربان و بابایی آنها خواهد شکست کلافه و درمانده دنبال مفری بودم که از خودم رهایی پیدا کنم و حالم را طبیعی نشان بدهم همان را گفتم که آنها دوست داشتند بشنوند بهتره برگردیم تهران دخترها سکوت کردند و آماده رفتن شدند دلم برایشان سوخت بیشتر به خاطر سکوتشان و حتم داشتم علیرغم یک سینه سوال برای مراعات حال من سکوت کرده‌اند امین پشت فرمان نشست و هیچ اشاره‌ای به آن تماس‌های مشکوک پا روی گاز گذاشت و سکوتی گزنده و جانکاه میان ما حاکم شد هدیه به روح بلند شهدا صلوات 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح‌تان بخیر و شادی همچنین بخوانید: پیامک صبح بخیر ناب عاشقانه، رسمی، خاص و کوتاه و با انرژی مثبت 🇮🇷             @hedye110 🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
شرح دعای ندبه_38.mp3
11.64M
✨ فلسفه گریه و مویه در دعای ندبه، به معنی گریه‌ بر خواسته های کوچک دنیایی نیست؛ 💥 بلکه، ناشی از فقدان متخصص معصوم و قتل عام شدن میلیون ها انسان است که ابدیت آنها از دست رفته! ※ چه کنیم که این نوع ندبه را در قلبمان زنده کنیم؟ 🎤 eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
انسان شناسی ۱۸٠.mp3
11.23M
مسیر "من" تا "الله" تنها مسیر حق در زندگی هر انسانی است! و این مسیر، راهی پیچ در پیچ است، و فتنه‌ها / انحرافات / آسیب‌ها و ...قطعاً به او روی می‌آورند! فقـــط یک راه برای درامان ماندن از این خطرات، و بسلامت رسیدن به مقصد وجود دارد! 🇮🇷             @hedye110 🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها فرمودند: اوّل باید در فكر مشكلات و آسایش همسایه و نزدیكان و سپس در فكر خویشتن بود.✨ 🇮🇷             @hedye110 🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها فرمودند: در تعریف از امام على (ع) فرمودند: او پیشوائى الهى و ربّانى است، تجسّم نور و روشنائى است، مركز توجّه تمامى موجودات و عارفان است، فرزندى پاك از خانواده پاكان مى باشد، گوینده‌اى حقگو و هدایتگر است، او مركز و محور امامت و رهبریّت است.✨ 🇮🇷             @hedye110 🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
✨﷽✨ 🌼نماز نخواندن بر جنازه رضاخان ✍ به نقل از آیت الله سیدعبدالجواد علم الهدی(از شاگردان آیت الله بروجردی) محمدرضا پهلوی پس از آنکه تصمیم گرفت جنازه پدرش را از جزیره موریس به ایران آورد قائم مقام رفیع، صدرالاشراف و چند نفر دیگر را همراه با تولیت آستان مقدس حضرت معصومه به محضر آیت الله بروجردی(رحمة الله علیه) رساند تا ایشان را مجاب کنند که بر پیکر رضاخان نماز بخوانند. وقتی یک نفر از آنها بعد از ابلاغ سلامِ محمدرضا خواسته او را مطرح کرد، آیت الله بروجردی با دستشان به آنها خطاب کرد: بروید. در ادامه، تولیت حضرت معصومه گفت: به اعلی حضرت قول دادیم که شما برای اقامه نماز تشریف می آورید که آیت الله بروجردی فرمودند من کارهای او را فراموش نکردم و آنها مأیوسانه از منزل آقا خارج شدند. نمایندگان محمدرضا پهلوی سپس به منزل آیت الله حجت کوه کمره ای رفتند و همین درخواست را مطرح کردند که ایشان فرمودند: اگر آیت الله بروجردی آمدند من هم خواهم آمد وگرنه نمی آیم. این گروه سپس به منزل آیت الله سیدصدرالدین صدر رفته و درخواست شان را تکرار کردند که ایشان فرمودند: من ماجرای مسجد گوهرشاد را فراموش نکرده ام. والله نخواهم آمد. آیت الله بروجردی پس از رد درخواست نمایندگان شاه با صدور بیانیه ای اعلام تأکید کردند: در روز آوردن جنازه رضاخان، مدارس علمیه قم تعطیل است و هیچ یک از طلاب حق بیرون آمدن را ندارند. 📚منبع: خبرگزاری شبستان ‌‌‌‌🇮🇷             @hedye110     🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیچ توضیحی در مورد کلیپ نمیدم کافیه فقط کلیپ رو ببینید تا به هوش رهبر حکیم و فرزانه و تواناتون پی ببرید، تا جایی که میتونید این کلیپ رو نشر بدید، تا افراد بیشتری با حقیقت آشنا بشن... 🇮🇷             @hedye110 🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
🍃🌼 ❤️امیرالمؤمنین علیه السلام: 💠 اُوصيكُمْ بِالصَّلاةِ وَ حِفْظِها، فَاِنَّها خَيْرُالْعَمَلِ وَ هِىَ عَمُودُ دينِكُمْ؛ ❇️ شما را به نماز و مراقبت از آن سفارش مى‌‏كنم چونكه نماز برترين عمل و ستون دين شماست. 📚 بحارالانوار، جلد ۷۹، صفحه ۲۰۹ 🇮🇷             @hedye110 🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥شاهکار استاد قرائتی وقتی مولوی عبدالحمید جوابی برای گفتن نداشت. 🇮🇷             @hedye110 🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرشته‌ها در «تمام نقاط ایران» جشن می‌گیرند! در ادامه استقبال بی‌نظیر مردم از پویش «» این پویش در مدارس، مساجد، محله‌ها و امکان متبرکه ادامه دارد. این کلیپ زیبا از فرشته‌های مسجدالنبی 🇮🇷             @hedye110 🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
دوستان عزیز سلام شبتون بخیر دوستان عزیز برای شفای ی همه ی مریض ها و مخصوصا مريض سفارش شده یه حمد شفا قرائت کنید🙏🙏🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽؛ 💎 احترام به سادات و ذريه حضرت زهرا سلام الله عليها أعلی‌الله‌مقامه‌الشریف ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ @hedye110
🔥📣دنبال کیف و کفش هایی که تواینستا میبینی میگردی!؟؟؟📱 🚫 ولی نمیدونی از کجا پیدا کنی؟؟!!😳😤 🆗 یه جا خفن آورررردم فقط بمب مدلای ترند سال 💣💥 🌈☃🌈☃🌈☃🌈☃🌈☃🌈☃🌈 😋😎از جنس و کیفیت کار نگم عااالی👌💯 ♻مدلای متنوع : اسپرت✔ کالج✔مردانه ✔زنانه...✔بچگانه 🍁🍀🍁🍀🍁🍀🍁🍀🍁🍀🍁🍀🍁 🔷 _ رایگان 💳💸 🔸 _ به_ سراسر _ ایران🌐✈ 🔹 🎃🎈 🔶 _عمده🛒🔮 لینکش این پایینه بدووو👇🔵 https://eitaa.com/joinchat/1685848310C73f4bd974f
┄┅─✵💝✵─┅┄ الهی... تو را سپاس میگويم از اينکه دوباره خورشيد مهرت از پشت پرده ی تاريکی و ظلمت طلوع کرد و جلوه ی صبح را بر دنيای کائنات گستراند " سلام صبح عالیتان متعالی " 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @hedye110
💚 💚 همسایہ‌ے قدیمے دلهاے ما سلام اے عابر غریبہ‌ے این ڪوچه‌ها سلام وقتے عبور مےڪنے این بارچندم اسٺ من دید‌ه‌ام تو را، و نگفتم تو را سلام 😔😔 🇮🇷             @hedye110 🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 💟دعا برای شروع روز💟 ا🍃💕🍃 💙بسم الله الرحمن الرحیم💙 ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة ا🍃💕🍃 💠امين يا رب العالمین💠 التماس دعا 🙏🙏🙏🙏 💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 @hedye110
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️ 🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻 💕💕💕💕💕💕💕💕 🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸 🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻 💕💕💕💕💕💕💕 🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸 @hedye110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃 🍃 🌹 🍃 ❤️ توسل امروز ❤️ به امام سجاد علیه السلام و امام محمد باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام يا اَبَا الْحَسَنِ، يا عَلِىَّ بْنَ الْحُسَيْنِ، يَا زَيْنَ الْعابِدِينَ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🦋🌹 يَا أَبا جَعْفَرٍ، يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ، أَيُّهَا الْباقِرُ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حَاجَاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🌹🦋 يَا أَبا عَبْدِ اللّٰهِ، يَا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ، أَيُّهَا الصَّادِقُ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانَا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🍃 🌹 🍃 🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @hedye110
🌿 🌿﷽🌿 ساعت دو نیمه شب بود وما هنوز به نیمه راه نرسیده بودیم هر چقدر می رفتیم جاده دورتر می شد انگار که در بی انتها ترین جاده دنیا هستیم نمی دانستم که این ثانیه های دیرگذر و این جاده کشدار کی به پایان می‌رسد؟ نه می‌توانستم حرف بزنم و نه سکوت کنم و نه جاده به مقصد انتهامی رسید هلال سفید و کمانی ماه هم که وسط سینه آسمون نشسته بود نمی‌توانست ذهنم را حتی برای یک لحظه از حسین دور کند باید به زینب کبری متوسل می‌شدم این تنها راه برای بیرون آمدن از این آوار غم بود با خودم گفتم زینب جان کمکم کن دستم را بگیر توانم بده تا تحمل کنم شهادت حسینم را، عزیزم را تکیه گاه یک عمر زندگیم را و همینطور که با زینب کبری درد دل می کردم برای خودم روضه خواندم حواسم به دخترانم نبود انگار توی ماشین خودم بودم و خودم زیر لب تکرار می‌کردم * امان از دل زینب امان از دل..* که با هق هق گریه زهرا و سارا تکان خوردم مثل ابر بهار می باریدند و شیون کنان می پرسیدند مامان چی شده به بابا؟ دیگر نمی توانستم به چشمان اشکبار شان نگاه نکنم هنوز کسی به صراحت نگفته بود که حسین شهید شده اما دل هایمان به ما دروغ نمی گفت زهرا و سارا مثل کودکی هایشان خودشان را توی بغلم انداختند و زار زار گریه کردند امین هم بی‌قرار بود فقط من برخلاف دل آشوبی ام صورتی آرام داشتم و اشک نمی‌ریختم حالا زنگ تلفن هم یک ریز می خورد و بی‌جواب می ماند قطع می‌شد و دوباره میزد انگار هیچ کس دوست نداشت خبر آن طرف خط را بشنود منتظر بودم که وهب یا مهدی زنگ بزنند اما دوست حسین به امین زنگ زد امین که تا آن لحظه توداری می کرد باز سعی کرد بر احساساتش غلبه کند اما بغض کرده بود به یاد آوردم که در سالهای جنگ وقتی با خواهران بسیجی و مادران شهدا برای دادن خبر شهادت رزمنده‌ای می‌رفتیم اول از مجروحیت حرف می‌زدیم و کم کم به خانواده می‌گفتیم حال بچه شما خوب نیست و توی بیمارستانه و بعد که آمادگی خانواده را بیشتر می دیدیم می گفتیم فرزندتان شهید شده حالا تمام آن غم هایی که آن لحظات در دل و جان خواهران، همسران و مادران شهدا می‌آمد در درونم جمع شده بود زهرا با التماس پرسید امین بگو چه اتفاقی برای بابا افتاده؟ سارا هم با گریه همین درخواست را از امین داشت امین گفت می‌گن حاج‌آقا یک کم مجروح شده زهرا با گریه گفت اما هر وقت که بابا مجروح می‌شد کسی به مامان زنگ نمی زد و معصومانه با اشکی که روی چشمش پرده شده بود نگاهم کرد و پرسید میزد؟ جوابی ندادم امین یک گام جلوتر گذاشت و گفت این مجروحیت با مجروحیتهای دفعه قبل فرق میکنه احتمالا حاج آقا رفته توی حالت کما سارا با لحنی که از آن معصومیت می‌بارید گفت فقط زنده باشه براش نذر می کنیم که خوب بشه و به من خطاب کرد مامان چی نذر کنیم که بابا از کما بیاد بیرون؟ صدای اذان از مسجدی کنارجاده می‌آمد جواب سارا را ندادم امین کنار مسجد ایستاد نماز را خواندیم نمازی که پر بود از استغاثه برای صبر بر این مصیبت بعد از نماز چادرم را روی صورتم کشیدم آرام گریه کردم تا کمی خالی شدم و دوباره سوار ماشین شدیم و افتادیم در آن مسیر کشدار و جاده بی انتها تاکی برسیم زهرا و سارا آرام‌تر شده بودند و من به وهب مهدی و عروسها و نوه ها فکر می کردم و با خودم حرف می زدم الان در چه حالی ان؟ بیدارن یا خواب؟ شاید مثل این تلفنهای گنگ و مبهم به اونا هم زنگ زدند و ته ماجرا را نگفته اند شاید هم خبر رو زودتر از من شنیده اند و دارند خونه رو برای آمدن مردم سیاهپوش می‌کنند اما اگر خبر را شنیده بودند که حتماً وهب یا مهدی زنگی به من می‌ زدند بهتر نیست خودم به وهب زنگ بزنم؟ و.... آره باید به وهب زنگ بزنم اما این وقت صبح؟ حداقل صبر کنم تا آفتاب در بیاد نه تا اون موقع خیلی دیره حرف زدنهای با خود و فکرهای جورواجور تمامی نداشت باید تصمیم می گرفتم دستم به گوشی رفت دخترها پرسیدند مامان میخوای به کی زنگ بزنی؟ گفتم به وهب بالاخره زنگ زدم فاطمه نوه بزرگم که حتماً برای نماز صبح بلند شده بود جواب داد صدایش صاف بود و زلال گفتم اگه بابات نرفته سر کار گوشی رو بده بهش هدیه به روح بلند شهدا صلوات 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پروردگارا! در صبحی که به اذنت طلوع کرده و در روزی که به نامت آغاز می شود دوستانم را در پناه خود سلامت بدار و زندگی شان را از شادی و سعادت و برکت سرشار کن 🇮🇷             @hedye110 🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
اونایی که دائم سنگ مردم رو به سینه میزدین،پول پارو میکردین با کاسبی از مردم نمیخواین برین امدادرسانی خوی؟ بازم که تروریست ها رفتن!!! 👤مژگان حقمرادی ➖➖➖➖ 🇮🇷             @hedye110 🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶