eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
6.4هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رجزخوانی حاج برای صهیونیست‌ها 😍✌️ چقدر زیبا و شجاعانه و با صلابت ✊ درود بر غیرتت حاج مهدی 🪴 ارسالی یکی از اعضای محترم کانال  🇮🇷 🇮🇷             eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef 🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
✨﷽✨ 🔴خوابهای خود را برای هرکسی تعریف نکنید! ✍عصر پیامبر (صلی الله علیه و آله ) بود، زنى شوهرش به سفر رفت ، او در غیاب شوهر، خوابى دید و به حضور رسول خدا آمد و گفت : در خواب دیدم تنه درخت خرما در خانه ام شکسته شد. پیامبر به او فرمود: شوهرت با سلامتى باز مى گردد. پس از مدتى شوهرش ، با سلامتى بازگشت . بار دیگر شوهر او به سفر رفت ، و او همان خواب را دید و نزد پیامبر رفت و خواب خود را گفت ، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: شوهرت سالم باز مى گردد .پس از مدتى شوهرش با سلامتى بازگشت . بار سوم شوهر او سفر کرد، آن زن همان خواب را دید، وقتى که بیدار شد اینبار خدمت پیامبر نرفت، همان اطراف مرد چپ دستى را دید و خواب خود را براى او نقل کرد، آن مرد گفت : واى!شوهرت میمیرد! این خبر به پیامبر صلی الله علیه و اله رسید، پیامبر فرمود: الا کان عبر لها خیرا: آیا او نمى توانست خواب آن زن را تعبیر نیک کند؟ ( چراتعبیر نیک نکرد؟) بر طبق روایات خواب آنگونه كه تعبیر می شود ،اتفاق می افتد .پس هرگاه یكی از شما خوابی رادید آن را به جز نزد عالم و یا ناصحی بازگو ننماید. پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله فرمود: کسى که خواب دیده، خواب او بر فراز او به صورت پرنده است تا آن هنگام که تعبیر نشده است، اما هنگام که تعبیر شد، آن پرنده سقوط مى کند(هر گونه که تعبیر شد ممکن است همان گونه اتفاق بیفتد) بنابراین خواب خود را جز براى آن کسى که دوست صمیمى تو است و یا تعبیر خواب مى داند، براى هر کس نقل نکن. و در جای دیگر فرمود: خواب خود را براى هیچکس جز مؤمنى که دور از حسادت است ، نقل نکن تعبیر بعضى از خوابها، فورى ، یا پس از ساعاتى ، آشکار مى شود، ولى تعبیر بعضى از خوابها ممکن است سالها یا دهها سال بعد از خواب دیدن ، واقع گردد. مثلا تعبیر خواب حضرت یوسف (که در خواب دید یازده ستاره و ماه و خورشید او را سجده مى کنند ) بعد از چهل سال ، آشکار شد. 📚فرازهای برجسته از سیره امامان شیعه (علیه السلام)محمد تقی عبدوس و محمد محمدی اشتهاردی ‌‌‌‌ 🇮🇷 🇮🇷             eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef 🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
🛑 شش نفر در تاریخ بسیار گریه کرده‌اند 1️⃣ حضرت آدم علیه‌السلام برای قبولی توبه‌اش انقدر گریه کرد که رد اشک بر گونه اش افتاد 2️⃣ حضرت یعقوب علیه‌السلام به اندازه‌ای برای یوسف خود گریه کرد که نور دیده اش را از دست داد. 3️⃣ حضرت یوسف علیه‌السلام در فراق پدر انقدر گریه کرد که زندانیان گفتند یا شب گریه کن یا روز. 4️⃣ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در فراق پدر انقدر گریه کرد که بعضی گفتند ما را به تنگ اوردی با گریه هایت…یا شب گریه کن یا روز… 5️⃣ حضرت امام سجاد علیه‌السلام بیست تا چهل سال در مصیبت و عزای پدرش امام حسین علیه‌السلام گریه کردند. هر گاه اب و خوراکی برایش میاوردند گریه میکردند ومی گفتند هرگاه قتلگاه فرزندان فاطمه را به یاد میاورم گریه گلویم را میفشارد 6⃣ اما یک نفر خیلی گریه کرده و هنوز هم گریه می کند… هر صبح و شام بر مصیبت حضرت امام حسین علیه‌السلام ... من انتظار تو را برده‌ام ز یاد با انتظارهای فراوانم از شما برشوره زار معصیتم گریہ می‌کنید جانم فدای دیده بارانے شما...  🇮🇷 🇮🇷             eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef 🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ان شاالله بزودی از گردنه سخت صعب اقتصادی هم عبور خواهیم کرد... ان مع العسر یسرا به دو شرط مهم!  🇮🇷 🇮🇷             eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef 🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب را سکوت اعتبار میبخشد انسان رامتانت وصبر خدایا یاریمان کن معتبر باشیم و مهربان شبتون پرازآرامش خوابتون رویایی وفرداتون شیرین شب تون بخیر🌙 ❄️ @hedye110
┄┅─✵💝✵─┅┄ با نام و یاد خــدا میتوان بهترین روز را براے خـود رقم زد پس با تمام وجـود بگیم خـدایا بہ امید تو نه بہ امید خلق تو @hedye110
💕روزی یکی از نیروهای رو به او کرد و گفت: چرا اینقدر ؟! مگر گمراه کردن کردن اینها چه فایده ایی دارد؟ جواب داد: اگر از اینها غافل بشم ، دوباره پرسید: آیا ما بوده ایم؟ شیطان کرد و گفت : مگر صدای را نمیشنوی 😭💔 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🇮🇷 🇮🇷             eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef 🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
🪴 به روایت حسین متصدی *جو اطلاعات عملیات* محمدحسین یوسف الهی جانشین واحد و فرمانده ما بود آنقدر دوستانه و خودمانی رفتار می کرد که اگر یک نفر غریبه از راه می رسید نمی‌توانست تشخیص بدهد که کدام فرمانده و کدام نیرو است در حقیقت قبل از هر چیز برای ما یک برادر و دوست صمیمی بود همین رفتار ایشان باعث شده بود که جوخیلی با صفایی در اطلاعات عملیات به وجود بیاید به عنوان مثال هر بار که بچه ها جمع می شدند و برای حمام به مرخصی شهری می‌رفتیم او نیز می آمد و همان جا تمام بچه‌ها را یکی‌یکی کیسه می‌کشید یک بار حدود ۱۲ نفر از نیروهای اطلاعات با هم به مشهد رفته بودیم وقتی رسیدیم همگی تصمیم گرفتیم قبل از زیارت به حمام برویم حدود ساعت ۷ صبح بود یک حمام عمومی پیدا کردیم و رفتیم داخل محمدحسین گفت من امروز باید همه شما را کیسه بکشم من که سابقه این کار را داشتم گفتم پس من آخرین نفر هستم و رفتم روی سکوی حمام خوابیدم یادم است آن روز حدود ۱۱ نوبت به من رسید *این‌شرح‌بی‌نهایت‌کززلف یارگفتند* *حرفی‌است‌ازهزاران‌کاندرعبارت‌آمد* *تیر رسام* محل استقرار واحد خط شلمچه بود محور شناسایی هم نیزار کوچکی در همین منطقه بود به خاطر دید مستقیم دشمن امکان رفت و آمد در روز وجود نداشت بچه ها می بایست شب حرکت کنند و روز بعد را برای دیده‌بانی در جزیره بمانند و فردا شب دوباره به مقر برگردند از طرفی نمی توانستند قایق را در اطراف جزیره رها کنند یعنی باید افراد دیگری آنها را می رساندند و شب بعد دوباره برای آوردنشان جلو می‌رفتند آن شب نوبت شهید کاظمی و شهید مهرداد خواجویی بود هردو آماده شدند بچه ها آنها را به محل مورد نظر رساندند و برگشتند قرار شد فردا شب دوباره به سراغشان برویم روز بعد نزدیکی های غروب مه غلیظی تمام منطقه را پوشاند وجود این مه به خصوص در شب مشکل جدی و اساسی در کار تردد ایجاد می‌کرد اصلاً نمی‌توانستیم جهت را تشخیص دهیم و مسیر حرکتمان را مشخص کنیم استفاده از قطب نما هم به دلیل تلاطم آب و در نتیجه تکان‌های شدید قایق امکان نداشت با همه این حرف‌ها گروهی که قرار بود برای آوردن بچه ها بروند حرکت کردند اما چند لحظه بعد دوباره برگشتند و گفتند که به هیچ وجه امکان جلو رفتن نیست و آنها نتوانسته اند راه را پیدا کنند هوا سرد بود و این سرما در شب شدت بیشتری می گرفت کاظمی و خواجویی هم امکانات مناسبی برای ماندن در جزیره نداشتند چون اصلا نیروی شناسایی نمی تواند وسایل زیادی با خودش حمل کند به همین سبب باید هرچه سریعتر برای بازگرداندن بچه‌ها فکری می‌کردیم اما چاره چه بود زمان می‌گذشت و هوا سردتر می شد و ذره‌ای از شدت مه کاسته نمی‌شد ۲۴ ساعت از رفتن بچه ها گذشته بود و تا آن لحظه قطعاً سختی های زیادی متحمل شده بودند محمدحسین که در جریان تمام این قضایا بود یک لحظه از فکر بچه ها بیرون نمی آمد سعی می کرد تا راه مناسبی پیدا کند عاقبت فکری به ذهنش رسید تعدادی تیررسام پیدا کرد و آورد گروه دیگری تشکیل داد و به آنها گفت شما حرکت کنید من هر چند لحظه یکبار تیری به سمت جزیره شلیک می کنم شما جهت حرکت تیرها را بگیرید و بروید جلو در بازگشت هم به محل شلیک توجه کنید و عقب بیایید گروه حرکت کرد و محمدحسین هم تیرها را درون خشابی گذاشت اسلحه را مسلح کرد و بعد از چند لحظه اولین تیر را شلیک کرد این کار هر چند دقیقه یک بار تکرار می شد اما هنوز چند تیر بیشتر شلیک نشده بود که دیدیم بچه ها دوباره برگشتند گفتند این راه هم فایده ندارد تیرها به خوبی دیده نمی شوند و نمی توان جهت حرکت را تشخیص داد محمدحسین هر لحظه به خاطر آن دو نفر بی تاب تر می شد در نهایت شهید پرنده غیبی را صدا کرد و جلسه‌ای گذاشتند تا با مشورت همدیگر راهی پیدا کنند آنها یک بار دیگر امکانات موجود و شرایط منطقه را بررسی کردند و بالاخره تصمیم گرفتند خودشان دست به کار شوند هردو سوار قایق شدند و به طرف جزیره حرکت کردند یکسری تیرک برق آنجا بود سعی کردند خودشان را به تیرک ها برسانند و بعد با کمک آنها راه را پیدا کنند با گذشت زمان و نیامدن آنها مشخص بود به سختی پیش می‌روند سرانجام بعد از چند ساعت قایقشان از لابلای مه مشخص شد اما ظاهراً دو نفر بیشتر نبودند وقتی قایق به لب ساحل رسید دیدیم کاظمی و خواجویی بی حال کف قایق افتاده‌اند سرمای شدید جزیره بدنشان را بی حس کرده بود توان اینکه قدمی بردارند و یا حتی خودشان را سرپا نگه دارند نداشتند هردو بی‌رمق و بی حال افتاده بودند بچه ها به سرعت کمک کردند و آنها را برای استراحت و مراقبت به سنگر بردند 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ ↷↷↷ eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
ادامه رمان⤵️⤵️⤵️⤵️ خدا می‌داند اگر چند ساعت دیرتر به سراغشان رفته بودند چه اتفاقی می افتاد وقتی محمدحسین از قایق پیاده شد رضایت و خوشحالی را می‌شد از چهره‌اش خواند همه می دانستیم که او هر سختی را تحمل می‌کند اما طاقت دیدن ناراحتی بچه‌ها را ندارد *درره‌منزل‌لیلی‌که‌خطرهاست‌درآن* *شرط‌اول‌قدم‌آن‌است‌که‌مجنون‌باشی* ادامه دارد... برگرفته از کتاب *حسین‌پسرغلامحسین* هدیه به روح بلند شهدا صلوات  🇮🇷 🇮🇷             eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef 🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
انسان شناسی ۲٠۶.mp3
10.54M
※ حس ※ خیال ※ وهم ※ عقل ※ فوق عقل این پنج بخش؛ خود شما هستید! پنج بخشِ وجودی شما ... اگر بخشهای درون شما به همین ترتیب که نگاشته شده، مهندسی شده باشد؛ شما انسان وارونه‌ای هستید! فقط در یک حالت است که شما هستید و مهندسی درونیِ درستی دارید. و بقیه حالتها، حالتهای وارونگی شماست.  🇮🇷 🇮🇷             eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef 🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶