eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
6.4هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
150-anam-ta-1.mp3
5.21M
سوره مبارکه بخش اول مفسر: استاد قرائتی ➥ @hedye110 ●➼‌┅═❧═┅┅─┄
150-anam-ta-2.mp3
3.41M
سوره مبارکه بخش دوم مفسر: استاد قرائتی ➥ @hedye110 ●➼‌┅═❧═┅┅─┄
دوستان عزيز سلام طبق قرارمون شب جمعه تا جمعه غروب ختم صلوات داریم 🌹 به نیت سلامتی و ظهور امام زمان عجل الله و پیروزی رزمندگان غزه نجات همه ي مظلومان عالم و شفای مریض ها هدایت و عاقبت بخیری همه جوان ها و همه ی اعضای کانال و حاجت روائی همه ي اعضای کانال و پیروزی رزمندگان اسلام در تمامی جبهه های حق علیه باطل و ثواب صلوات ها هدیه به شهداي کربلا و ۱۴ معصوم، علیه‌السلام ...... 🌺 🌹🌹🌹🌹 تعداد صلوات هاتون رو به آیدی زیر ارسال کنید بسم الله ⤵️⤵️ @Yare_mahdii313 صلوات های امروز رو هدیه کنیم به ام ابیها حضرت زهرا سلام الله علیها 🏴🏴🖤🖤
به نگاهِ مادرانه ... هوسی مُدام دارم ... همه یِ وجود خود را ز مدینه وام دارم برو ای نسیمِ رحمت، سفری به کویِ زهرا و بگو که من از اینجا به شما سلام دارم @hedye110 ●➼‌┅═❧═┅┅─┄
4_5985366432571983445.mp3
6.02M
🔳 اسم تو می‌بارد از نفس باران نور رخت دارد جلوه‌ی بی پایان 🎙 @hedye110 ●➼‌┅═❧═┅┅─┄
"باز این چه شورش است" که در خانه ی علیست؟ این سوز گریه های غریبانه ی علیست "کای مونس شکسته دلان حال ما ببین" در آتش اینکه سوخته پروانه ی علیست "آن در که جبرئیل امین بود خادمش" آتش گرفته قاتل ریحانه ی علیست "خورشید آسمان و زمین" کنج بستر است این خانه بعد فاطمه ویرانه ی علیست خاتون خانه ای که در آن سوخت خانمش از این به بعد، دختر دردانه ی علیست حیدر چرا به شانه ی دیوار سر نهد؟ "سرهای قدسیان همه بر" شانه ی علیست باز این چه نوحه و چه عزا و چه شیون است؟ این جان حیدر است که در حال رفتن است دیدی چگونه قامت یک پهلوان شکست؟ در را که دید فاتح خیبر، زمین نشست جان علی! تو گوشه ی بستر چه می کنی؟ پر می زنی و با دل حیدر چه می کنی؟! ای پاسخ سلام بدون جواب من چادر به چهره ات نکش ای آفتاب من از کار من همیشه گره باز کرده ای تنها تو در به روی علی باز کرده ای هی زل نزن به این در و دیوار رو به رو یا گریه کن سبک بشوی یا سخن بگو باشد قبول همسفر من! برو ولی... از حق خود گذشته ام اصلا، برو ولی... احساس های دخترمان پس چه می شود؟ تکلیف آن قرار مقدس چه می شود؟ زهرا قرار بود، سپر من شوم نه تو! مرد میان رنج و خطر من شوم نه تو! حرف از فراق بین تو و من نبود که! اصلا قرار زود پریدن نبود که! آتش گرفت بال تو و من گداختم بانو سه ماه با غم و اشک تو ساختم دیگر بخند تشنه ی قدری تبسمم تابوت هم بخواهی اگر، چشم خانمم آن روز روی قلب علی خورد میخ در بدجور آبروی مرا برد میخ در آن ذوالفقار خیبر و خندق شکسته بود بانو حلال کن که علی دست بسته بود با ضربه ی لگد شده همدست میخ در کار تو را به فضه کشاندست میخ در ای چاه، بعد فاطمه با اشک من بجوش دیوار، در عزای جوانم سیه بپوش ای آسمان به ناله ی شبهای من بساز آه ای زمین تو با تن زهرای من بساز @hedye110 ●➼‌┅═❧═┅┅─┄
13.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این روزها در کنج خانه ی علی نمیدانم چرا دلم‌ برای گوشه گیری امام حسن (ع) میگیرد..😭🥀 •––––––☆––––––• @delneveshte_hadis110
┄┅─✵💔✵─┅┄ اِلهی یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد یا عالی بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان ➥ @hedye110 ●➼‌┅═❧═┅┅─┄ 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
ما پر کوچه های بی کسی تنگ زمانه مان ... برای یاری امام زمان (ع) که هیچ ... غصه هم نخوردیم ...😔💔 @hedye110 ●➼‌┅═❧═┅┅─┄
🪴 🪴 🌿﷽🌿 پاپا و دایی نادعلی بهار سال ۱۳۶۰ بعد از تعطیالت نوروز به اردوگاهی در پنج کیلومتری جرد نقل مکان کردند. یکی، دوبار هم به آنجا رفتم. هرچه بود مردم اردوگاهی جنگزدگانی مثل خودم بودند. وضعیت اردوگاه بروجرد خیلی بهتر از وضعیت اردوگاه ری بود. دفتر مخابراتی داشت و دو دستگاه مینی بوس که در واقع سرویس اردوگاه بودند ساعت های معینی از روز مردم را به بروجرد می بردند و بر می گرداندند. تابستان آن سال و هوا گرم بود و ماه مبارک رمضان هم با این فصل مصادف شده بود. روزهای داغ و شب های سرد را باید در چادری سپری می کردیم. بیشتر وقت ها برای افطار از مرد دوغ می خریدیم. دوغ محلی بروجرد خیلی خوشمزه بود برای استراحت ساکنین اردوگاه در سالن بزرگ سوله مانند ساخته بودند و از چشمه آبی آن نزدیکی می جوشید به داخل سوله ها لوله کشی کرده بودند، آب به درون حوضی که در سالن قرار داشت می ریخت و حوض را پر می کرد. به این شکل خنکی آب چشمه«هوای اطراف را بهتر می‌کرد.... خباثت منافقین باز هم ادامه پیدا کرد. حوادث شهادت رجایی و باهنر و ترور نافرجام آقای خامنه ای هم که پیش آمد، من در اردوگاه بودم. مردم اردوگاه جمع شدند و برای آن شهیدان مراسم بزرگداشتی برگزار کردند. بعد از تابستان ۱۳۶۰ دایی نادعلی و پاپا از اردوگاه بروجرد رفتند و در خرم آباد خانه گرفتند. با رفتن آنها از اردوگاه من به تهران برگشتم و ماندگار شدم. دیگر جایی نبود که بتوانم به آنجا بروم و از محیط تهران دور باشم، در انتظامات نماز جمعه فعالیت کردم، یک بار مژده آلبانی را در نماز جمعه دیدم. از دوستانم شنیده بودم مژده روز بیست و چهارم مهر همان روزی که شیخ شریف را به شهادت رسانده بودند، در حین انتقال مجروح به بیمارستان در خیابان چهل متری خرمشهر مجروح شده، ولی او را تا آن موقع ندیده بودم دست و سر مژده ترکش خورده بود و همین صدمات باعث شده بود پایش بی حرکت شود مژده با همان شرایط جسمی اش ازدواج کرده بود. از دیدنش خیلی خوشحال شدم 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef